فصل اوّل: مقدمهای دربارهی مقام ولایت و مرتبهی «عقل» و «عشق» در این مقام

تبیین جوهره‏ی انسانی و هدف از خلقت او، مسئله‏ی غامضی به پیچیدگی انسان است و کاربرد حلّ این معما، یک امر نظری محض نیست که نتایج آن تنها در کتاب‏ها‏ی عقلی و آکادمی‏های فلسفی خلاصه شود، بلکه آثار آن در جای‏جای مباحث علمی و تربیتی و اخلاقی و روان‏شناختی ظاهر می‏گردد و هریک از مکاتب عقلی و اجتماعی، بنا بر جهان‏بینی‏های گوناگونی که در تبیین بلندای قامت انسانی دارند، تئوری‏های مختلفی در حلّ این معما ارائه کرده‏اند. در این میان، خداوند متعال، با بیانی کوتاه و پرمعنا، فلسفه‏ی خلقت انسان را در «عبادت» بیان می‏نماید و می‏فرماید:

<وَماٰ خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالݨْاݪݪِںݧݐݨݧْسݧݧَݡ اِلّاݦݦݦݦݨٰݠ لݫِىݫݫݫݭݔݨݨݨَعݨݨْبݨݨݧُدݧݧُونِ>[1]

و جن و انس را نیافریدم، مگر برای آنکه مرا بپرستند.

ولی با مراجعه به آیات دیگر، روشن می‏شود که عبادت، خود نیز مقدّمهای برای رسیدن به مقام یقین به توحید است؛ چنانکه خطاب به رسول اکرم{صلوات الله علیه} می‏فرماید:

<وَاعْبݧُدْ رَبَّکَ حَتّݧݧݧݩݩݩݧݧݩݩݩݧٰى یَاݨْٮݨݑݫِىݫݔݧَکَ الْیݩَقٖینُ>[2]

و پروردگارت را پرستش کن، تا برای تو یقین فرارسد.

بنابراین، عبادت از یک سو به معنای ابراز نهایت خضوع و ارادت و ادب به ساحت الهی و ابزاری برای رسانیدن انسان به مقام «یقین» است، و از سوی دیگر، انسانیّت انسان و جوهره‏ی ارزش انسان در بارگاه الهی، با عبادت از سرِ یقین رقم می‏خورد.

بدین ترتیب، یقین حقیقتی ذومراتب است که کمترین مرتبه‏ی آن از یقین علمی به توحید و اسماء و صفات الهی آغاز می‏شود، و در مراتب بعد، به یقین عینی و حقّ‏الیقین منتهی می‏گردد. در این میان، گوهر «عقل» با همه‏ی مقام والایی که در نهاد انسان دارد، او را حداکثر تا مقام علم‏الیقین همراهی می‏کند و از ابراز نظر در مراتب بالاتر خاموش است. به این ترتیب، گوهر انسانی در لایه‏های عمیق‏تر از عقل، با مقام «ولایت» رقم می‏خورد؛ که خداوند در قرآن از آن با تعابیر گوناگونی از قبیل مقام «خلافت» و یا «امانت» یاد کرده است و در چند و چون آن، با لسانی رمزگونه خطاب به ملکوتیان فرموده:

<فَاِذݢݢاٰ سَوَّیݨْتݧُهݧُۥ وَنَڡݧݧݐَخْتُ فٖیهِ مِنݨْ رݧُوݢݢحݫٖیݡ فَٯݧݑَعݧُوا لَهݩݧُۥ ساٰجِدٖینَ>[3]

پس زمانى که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، بر او سجده کنید.

بنابراین، گوهر انسانی صدف سربه‏مُهری است که در شدّت اتصال به روح الهی، هیچ حاجبی میان او و خداوند فاصله نینداخته، و اگر حجاب گناهان زدوده شود و او به کنه حقیقت خود راه یابد، در آینه‏ی دل، تنها یک محبوب را می‏یابد و تنها سر بر آستان او می‏نهد. به این ترتیب، مقام ولایت عالی‏ترین مرتبه‏ی انسانی است که نه‏تنها فلسفه‏ی خلقت انسان دائرمدار آن است، بلکه جوهره‏ی هستی و هدف از خلقت عالم بر اساس آن شکل می‏گیرد.

در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلّی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالَم زد

جلوه‏ای کرد رُخش، دید مَلَک عشق نداشت‏

عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‏خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برقِ غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد

ولایت از ریشه‏ی «ول‏ی»، به معنای شدّت قرب است و «ولیّ‏الله» به مقامی اطلاق می‏شود که در شدّت قرابت به پروردگار در مرتبهای است که هیچ حائلی میان او و خداوند وجود ندارد؛ و اگر همه‏ی عالم در سیر به سوی حقّاند، با شفاعت او می‏توانند به قرب الهی نائل شوند، و در قوس صعود الی الله و نزول من الله، رحمت الهی از آنان بر خلایق سرازیر و به آنان باز می‏گردد. در نتیجه، مقام ولایت در مقام محمودی است که با محبوبِ کل عاشقانه راز می‏گوید و رازها می‏شنود:

«إِلَهِی، مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلًا، وَ مَنْ ذَا الَّذِی أَنِسَ‏ بِقُرْبِکݡَ فَابْتَغَی عَنْکَ حِوَلًا...»[4]

بار الها، کیست که شیرینی محبّت [و انس با] تو را چشید و جز تو را خواست؟! و کیست که با مقام قرب تو انس گرفت و از تو رویگردان شد؟!

بدیهی است که سلوک در این مقام، هرگز بدون «عشق» بی‏شائبه به ولیّ‏الله امکان‏پذیر نمی‏باشد. و چگونه ممکن است که کسی بیشترین ابراز ارادت را به ساحت کبریایی داشته باشد، ولی مظهر محبت و رحمت الهی، یعنی ولیّ‏الله را فراموش کند؛ که رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود:

«لا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّی أَکونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ، وَ تَکونَ عِتْرَتی إِلَیْهِ أَعَزَّ مِنْ عِتْرَتِهِ، وَ یَکونَ أَهْلی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ، وَ تَکونَ ذاتی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ ذاتِهِ.»[5]

هیچ بندهای ایمان نیاورده است، مگر زمانی که من از خودش نزد او محبوبتر باشم، و عترت من نزد او از عترت خودش محبوبتر باشد، و خانوادهی من نزد او از خانوادهی خودش محبوبتر باشد، و ذات من در نزدش از ذات خودش محبوبتر باشد.

و در چنین فرهنگی است که عشق حسینی{علیه السلام} و سوز و گداز در مصیبت او، رنگ و بویی دیگر دارد.

کربلا؛ روح کعبه

اگر رسول اکرم{صلوات الله علیه} بارها در مواضع گوناگون این روایت مشهور را تکرار فرمود که:

«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.»[6]

من در میان شما دو چیز گران‏بها را باقی میگذارم؛ کتاب خدا و عترتم را، و ایندو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در قیامت بر حوض [کوثر] بر من وارد شوند.

برای آن بود که نشان دهد روح قرآن، ولایت است و تفکیک ایندو از هم، تفکیک روح از جسد و تأویل از تنزیل است؛ چنانکه رسول اکرم{صلوات الله علیه} خطاب به علی{علیه السلام} فرمود: «یا علی{علیه السلام}، من بر تنزیل قرآن با کفار میجنگم و تو بر تأویل قرآن با منافقان میجنگی.»[7]

بنابراین، اگر روح قرآن ولایت است، جداسازی آنها و سر دادن ندای «حَسبُنا کتابالله» به منزله‏ی جدا کردن روح از جسد است؛ تا با جسد بیجان، هرکس بتواند هرگونه بخواهد رفتار کند و تأویلها و قرائتهای گوناگون و هواپرستانه را بر اسلام و قرآن روا سازد؛ و کار به آنجا برسد که مستانه بر محراب رسول اکرم{علیه السلام} به نماز ایستد و در مقام خلافت مسلمین، نماز صبح را به چهار رکعت گزارد و به قدح شراب اکتفا نکند، بلکه خود را در خمره‏ی شراب بیندازد! و بر جاریه‏ی خود در حالی که مست و آلوده است، لباس مردان بپوشاند و به امامت مسلمین در محراب رسول خدا{صلوات الله علیه} به نماز صبح وادارد! و جماعت مسلمین نیز کورکورانه به او اقتدا کنند!

در روایت است که امام باقر{علیه السلام} با عدهای از اصحاب وارد بر مسجدالحرام شدند، در حالی که جماعت کثیری بر گرد کعبه طواف می کردند. پس حضرت اشاره به جمعیت انبوه طواف‏کنندگان نموده و فرمودند:[8]

«ایشان سرگرم همان کاری هستند که اعراب در زمان جاهلیّت اولی و دوران بتپرستیشان میکردند...»

طواف دور خانه‏ی خدا، با آن همه ارزش و ثوابی که دارد، اگر بدون مراجعه به اهل بیت؟عهم؟ باشد، همچون طواف به دور سنگ و چوب و عین جهالت و بتپرستی است.

با همین نگاه است که کربلا روح کعبه میگردد، و طواف بر گرد خانه‏ی خدا بدون ولایت، طواف بر هوای نفس است، و کعبه‏ی بیکربلا، یعنی قرآن بیعترت. چنانکه امام صادق{علیه السلام} فضیلت کربلا را غیر قابل قیاس با کعبه برمی‏شمارد و وجود آن را به برکت وجود کربلا معرفی می‏فرماید:

«زمین کعبه بر خود بالید و گفت: مثل من بر روی زمین کیست؟ در حالی که خداوند خانهاش را بر من بنا کرده است و مردم از هر راه دور و سختی به سوی من میآیند و من حرم امن الهی قرار گرفتهام. خداوند به او وحی کرد که بس کن! و در جای خود قرار بگیر! و پا از گلیم خود دراز مکن! که قسم به عزت و جلالم، ارزشی را که به تو دادم در مقایسه با مقام و ارزشی که به زمین کربلا دادم نیست، مگر به اندازه‏ی نم آب سوزنی که در دریا فرو رود و آب بر خود گیرد؛ و اگر تربت کربلا نبود، هرگز تو را فضیلتی نمیدادم و اگر آنچه خاک کربلا در خود قرار داده نبود، هرگز تو را خلق نمیکردم و حتی خانهای را که بر روی تو قرار دارد و تو به آن افتخار میکنی را نیز خلق نمیکردم؛ پس بر جای خود باش و در برابر زمین کربلا متواضع و ذلیل و فرمانبردار باش؛ که در غیر اینصورت بر تو خشم میگیرم و تو را به قعر جهنم میفرستم.»[9]

از همین روست که منافقان اموی و عباسی در نقاب اسلامخواهی، «خادم‏الحرمین» مکه و مدینه شدند و در اعتلای آن دو، هزینه‏ها کردند، تا عوام‏فریبانه بر مسند ظلم خویش بهتر حکومت کنند. اما آنها هرگز کربلا و نجف را تحمل نکردند و در براندازی آندو همه‏ی توان خود را به کار بستند. و عجب آن است که هرچند پرچمداری ولایت با حضرت علی{علیه السلام} است و در تاریخ، نوک تیز پیکان حمله‏ی دشمنان ولایت به امیر مؤمنان علی{علیه السلام} بوده است (و در مظلومیّت آن حضرت همین بس که ایشان در جایگاه خلیفه‏ی مسلمین و در کشوری به عظمت بزرگترین قدرت حاکم بر جهانِ آن روز، به شهادت می‏رسد و نه‏تنها بدن مطهرش پنهانی به خاک سپرده می‏شود، بلکه مزارش از ترس جسارت دشمنان، تا ده‏ها سال مخفی می‏ماند)، اما کربلا نقشی ویژه در این میان داشته و حماسه‏ی حسینی{علیه السلام} آنچنان بنیان مرصوصی بر تارک اسلام بنا ساخت که چون خاری بر چشم دشمنان و استخوان پرغصه‏ای در گلوی منافقان و چراغ فروزنده‏ای فراروی دوستان در طول تاریخ پر فراز و نشیب شیعه پرتوافکن بود.

لذا هرچه منافقان اموی و عباسی بر تکریم و تعظیم کعبه و رونق بخشیدن ظاهری به مناسک حج اهتمام می‏ورزیدند، در مقابل، بغض و کینه‏ای عمیق نسبت به کربلا داشتند و بارها قصد هدم کامل آن را نمودند و در حملات مکرّر، به صغیر و کبیر آن رحم نکردند؛ اموال حرم مطهر را غارت و بنای آن را تخریب نمودند و بر آن آب بستند و حتّی از حیای آب در بر هم انباشتن و پیش نرفتن در حائر حسینی{علیه السلام} حیا نکردند و به حریم حرمش جسارتها نمودند، تا اثری از ولایت باقی نماند. اما با این حال، هرگز پرچم «یا لثارات الحسین{علیه السلام}» بر زمین نیفتاد و چون سرداری زمین میخورد، بازوان قدرتمند سرداری دیگر تیرک پرچم حسینی{علیه السلام} را در اهتزاز نگه میداشت تا به صاحب اصلیاش برساند و انتقام «ثار الهی» را بگیرد. و به این ترتیب بود که خون حسین{علیه السلام} در طول تاریخ هرگز از جوشش نیفتاد و کربلا نماد حیات شیعی و دمنده‏ی روح توحید و ولایت در کالبد اسلام و معیاری در مرزبندی میان کفر و نفاق و تزویر با حقیقت توحید و اسلام و ایمان شد.

به همین دلیل است که اهتمام اولیای الهی؟عهم؟ در پاسداری از بارگاه حسینی{علیه السلام} و تأکید بر زیارت حرم مطهّرش و تأدّب نسبت به آن، بیش از مکّه است. و اگر زیارت خانه‏ی خدا در طول عمر، یک بار برای مستطیعان واجب شده، اما زیارت قبر مطهر اباعبدالله الحسین{علیه السلام} مستحبی است که در طول عمر، نه یک بار و دو بار، که هر سال و یا حداکثر چهار سال به یک بار، نسبت به آن تأکید شده و ثوابش چندین هزار برابر افزون از حجّ واجب معین گردیده، و مخاطب تأکید بر آن، نه فقط قشری خاص، بلکه فقیر و غنی و در حال عسر و یسر و قبض و بسط و خوف و رجاء است؛ تا به آنجا که زیارت بارگاه مطهرش به منزله‏ی زیارت رسول خدا{صلوات الله علیه} و ملاقات با پروردگار در مقامی فوق عرش الهی است که:

<اِنَّ الْمݩُٮݩݑَّقٖینَ ڡݨݐݭٖی جَںݦݩݩݐّاٰتٍ وَنَهݧݧَرݪٍ ٥٤ ڡݨݐݭٖی مݦَݡٯݨݑݨْعݧَݡدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلݫٖىݫݭݔکٍ مݦُقݨْٮݧݩݑݧَݡدِرٍݤ >[10]

یقیناً پرهیزکاران در بهشت‏ها و [کنار] نهرها هستند؛ در جایگاهى حق و پسندیده، نزد پادشاهى توانا.

به همین دلیل است که در سیره‏ی بزرگان ما، نسبت به کربلا تأدّبی خاص وجود دارد که درباره‏ی خانه‏ی خدا وجود ندارد؛ و با توجه به نصوص فراوان در این زمینه معلوم می‏گردد که این رفتار قطعاً احساسی نبوده است.

 

فصل دوم: زیارت سیّدالشهداء{علیه السلام}؛ تبلور «عشق» به ولایت

فضیلت بی‏همتای زیارت کربلا

با این توضیحات روشن می‏گردد که چرا ائمّه‏ی هدی؟عهم؟ پافشاری بر زنده نگه داشتن حادثه‏ی عاشورا و رونق بخشیدن هرچه بیشتر به زیارت کربلا داشته‏اند. این تأکیدات به حدّی بوده است که در برخی جوامع حدیثی، فصلهایی با عنوان «وجوب زیارت امام حسین{علیه السلام}» تدوین گردید. شاید این نشاندهنده‏ی دیدگاه مؤلفان این کتب ارجمند باشد که با سیر در روایات معصومین، قائل به وجوب زیارت مرقد اباعبدالله الحسین{علیه السلام} شده بودند؛ بزرگانی چون شیخ مفید در کتاب «المزار» و شیخ حرّ عاملی در «وسائل الشیعه» و صاحب «حدائق» قائل به وجوب زیارت امام حسین{علیه السلام} حداقل یک بار در طول عمر بودند. مثلاً امام باقر{علیه السلام} در تأکید بر زیارت کربلا فرمود:

«شیعیان ما را امر کنید که به زیارت قبر حضرت حسین بن علی؟عهما؟ بروند؛ زیرا زیارت آن حضرت بر هر مؤمنی که اقرار به امامتش از جانب خداوند عزّ و جلّ دارد، فرض و واجب می‏باشد.»[11]

از مرحوم آیت‏الله بهجت نقل شده که:

«اگر کسی بخواهد تشنگی و عطش دیدار با معصومین؟عهم؟ را در وجود خود تسکین دهد، زیارت مشاهد مشرّفه به منزله‏ی ملاقات آن‏ها و دیدار آن حضرات است.»[12]

امام رضا{علیه السلام} مى‏فرمودند:

«هر امامى در گردن دوستان و شیعیانش عهدى دارد و زیارت قبورشان از مصادیق وفای به عهد و حسن ادای وظیفه محسوب مى‏شود، لذا کسى که از روى رغبت و میل به زیارتشان رود ایشان در روز قیامت شفیع او خواهند بود.»[13]

خوشبختانه در فضیلت و اهمیت زیارت کربلا بسیار گفته و نوشته شده و از همین رو، در اینجا به روایات این باب نمی‏پردازیم. فقط به این اشاره بسنده می‏نماییم که بر اساس روایات فراوانی که هم از پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} و هم ائمّه‏ی هدی؟عهم؟ رسیده، برخی فضایل زیارت سیدالشهدا{علیه السلام} عبارتند از:

از آغاز تا بازگشت زائر، جزء عمر او محاسبه نمیشود؛

ثواب زیارت خداوند در عرش را دارد؛

خداوند به زائران حسین{علیه السلام} مباهات می‏کند؛

آنان همجوار پیامبر{صلوات الله علیه}، علی و فاطمه؟عهما؟ هستند؛

پیامبر و امامان؟عهم؟ بر زائران دعا می‏کنند؛

زائر حسین{علیه السلام} عاقبت به خیر می‏شود؛

روزی او زیاد می‏گردد؛

عمرش طولانی می‏شود؛

خطرات از او دفع می‏شود؛

گناهان گذشته و آینده‏اش آمرزیده است؛

دعایش مستجاب است؛ تا به آنجا که خداوند خطاب به زائر حسینی{علیه السلام} می‏فرماید: «از من بخواه تا اجابت نمایم.»

فرشتگان برایش دعا می‏کنند و تا بازگشت به وطن او را مشایعت می‏نمایند.

همچنین ثوابهای فراوانی برای زیارت اباعبدالله{علیه السلام}  ذکر شده که قابل تصور نیست.

مرحوم میرزا جواد آقا در کتاب «المراقبات»، درباره‏ی فضیلت زیارت سیدالشهداء{علیه السلام} به نقل از سید بن طاووس می‏نویسد:

«روایاتی که درباره‏ی فضیلت زیارت امام حسین{علیه السلام} رسیده، به حد تواتر است. شاید علت اختلاف روایات در مورد تعیین ثواب زیارت امام حسین{علیه السلام} این باشد که ثواب آن به درجه‏ی زائرین یا به کیفیت زیارت بستگی دارد؛ مثلاً با ترس از خطرهایی که ممکن است در راه زیارت باشد یا بدون آن یا با سایر ترجیحات.»[14]

از سوی دیگر، کسی که در زیارت کربلای حسینی{علیه السلام} سستی نماید، ولو بهشتی باشد، هرگز صاحب خانه نیست؛ بلکه میهمان بهشتیان است.

اما آنچه در این دفتر مورد توجه ماست، تبیین اهمیت فوقالعاده‏ی زیارت اباعبدالله{علیه السلام} در «سلوک توحیدی» و «سیر مراتب معنوی» است.

هرچند دستورات سلوکی بزرگان اخلاق، بنا بر نحله‏های مختلف، تفاوت‏هایی با یکدیگر دارد، ولی روح حاکم بر همه‏ی آنها مسئله‏ی ولایت می‏باشد و فصل مشترک در همه‏ی مراتب سلوکی، از ابتدایی‏ترین مرتبه تا سرمنزل مقصود، عشق و محبت بی‏حساب به صاحب ولایت است؛ تا به آنجا که اگر فرق میان انسان و حیوان در فرهنگ کتب برهانی «عقل» است، ولی در فرهنگ قرآن، عقل بدون «عشق» چراغی کم‏فروغ است که کورکورانه در پیچ و تاب قیاسات منطقی و براهین لِمّی و اِنّی، تنها قادر به کلّی‏گویی است. و اگر عقل قادر به هدایت انسان تا سرمنزل مقصود بود، ملائک مقدّم بر انسان، لایق مقام خلافت‏اللّهی بودند. اما ثقالت امانتِ ولایت، نه باری است که عقل توان حمل آن را داشته باشد؛ بلکه این عشق است که مجنون‏وار ندای محبوب را لبّیک می‏گوید و بی‏مهابا گُرده به زیر بار امانت الهی می‏برد و همه‏ی مصائب آن را، نه با محاسبات عقلانی، بلکه به عشق و امید نیم‏نگاه مولی، یک جا می‏خرد، و پشت خود را برای تازیانه‏ها و سینه‏ی خود را برای نیزه‏ها و سر و گردن را برای انبوه شمشیرها و بالاخره زن و فرزندان خود را برای اسارت‏ها و دشنام‏ها آماده می‏سازد و اگر نجوایی می‏کند، تنها این نداست که:

«إِلَهی تَقَبَّلْ مِنّا هَذا الْقُرْبان»‏[15]

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است

دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است

و همین عشق است که کلیم{علیه السلام} را به کوه طور می‏کشد و خلیل {علیه السلام} را به میان آتش دعوت می‏کند و در پاسخ به ندای امداد زمینیان و آسمانیان، کوتاه و پرمعنا فقط می‏فرماید:

«حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُهُ‏ بِحَالِی‏.»[16]

آگاهى او از حال من، از سؤال کردن من از او کفایت میکند.

یکی درد و یکی درمان پسندد

یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران

پسندم آنچه را جانان پسندد[17]

و اوج این همه عشق و ارادت و رضا و تسلیم در محضر مولی را در واپسین لحظات عمر اربابمان{علیه السلام} می‏بینیم که با پیکر غرق به خون، در حالی که بی‏حال و لب تفتیده و عطشان بر زمین کربلا افتاده، گونه بر خاک می‏نهد و زیر لب زمزمه می‏نماید:

«بِسْمِ اللَّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلّابِاللَّهِ، وَ هَذا قَتیلٌ‏ فی‏ رِضَی اللَّهِ‏...»

و هر کس بیشتر ذوب در ولایت حسینی{علیه السلام} بود و در فِنای حضرتش زانو میزد، از این جام بیخودی و شیدایی بیشتر جرعه مینوشید؛ چنانکه در احوالات سید علی آقای قاضی آوردهاند:

«ایام زیارتی که می‏رسید، حال ایشان دگرگون میشد؛ آن قدر که اگر نمیتوانست زیارت برود، آرام و قرار نداشت؛ به نحوی که خانوادهی ایشان می‏گفتند که وقت زیارتی، شما دیوانه می‏شوید! به همین خاطر اجازه نمیدادند ایشان در آن ایام در نجف بماند، پولی برای خوراکشان تهیه می‏کردند و ایشان را روانهی کربلای معلا می‏نمودند و سید علی آقا پیاده به حرم می‏رفت و پیاده برمیگشت.»[18]

زیارت با پای پیاده

چنانچه از روایات و سیره‏ی معصومین برمی‏آید، زیارت با پای پیاده، فارغ از اینکه مزور چه کسی یا چه جایی است، دارای ارزش است و سفارش بسیار بر آن شده؛ چنانکه ابن‏عباس از رسول خدا{صلوات الله علیه} روایت نموده:

«قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: مَا نَدِمْتُ عَلَی شَیْ‏ءٍ نَدَمِی عَلَی أَنْ لَمْ أَحُجَّ مَاشِیاً لِأَنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{صلوات الله علیه} یَقُولُ: مَنْ حَجَّ بَیْتَ اللَّهِ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَةَ آلَافِ حَسَنَةٍ مِنْ حَسَنَاتِ الْحَرَمِ. قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ{صلوات الله علیه}، وَ مَا حَسَنَاتُ الْحَرَمِ؟ قَالَ{صلوات الله علیه}: حَسَنَةٌ أَلْفُ أَلْفِ حَسَنَةٍ.»[19]

بر هیچ چیز پشیمان نشدم، مگر بر اینکه با پای پیاده حج به جای نیاوردم؛ چرا که از رسول خدا{صلوات الله علیه} شنیدم که فرمود: هر کس پیاده حج گزارد، خداوند برای او هفت هزار حسنه از حسنات حرم می‏نویسد. پرسیدند: یا رسول الله{صلوات الله علیه}، حسنات حرم چیست؟ فرمود: معادل  یک میلیون حسنه.

همچنین از رسول خدا{صلوات الله علیه} روایت شده:

«فَضْلُ الْمُشَاةِ فِی الْحَجِّ کَفَضْلِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ عَلَی سَائِرِ النُّجُومِ.»[20]

فضیلت تشرف به حج با پای پیاده، همچون فضیلت ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است.

اهل بیت؟عهم؟ نیز به این سنّت نیکو اقدام کردهاند؛ چنانکه نقل شده که امام حسن{علیه السلام} بیست و پنج مرتبه از مدینه با پای پیاده به زیارت خانه خدا رفت. ایشان در مسیر زیارت خانه‏ی خدا از مرکب پیاده شده و مسافت بین مدینه تا مکه را پیاده طی می‏نمود و تمام کاروان نیز به تأسی از ایشان از مرکب پیاده می‏شدند؛ به گونهای که دیگر سوارهای در کاروان وجود نداشت.[21] در روایت دیگری نیز بیان شده است که امام حسین{علیه السلام} راه را پیاده میپیمود، در حالی که محملها و جهازها در کنار ایشان حرکت میکردند.[22]

به همین منوال، تشرّف با پای پیاده به بارگاه ائمّه‏ی اطهار؟عهم؟ نیز مورد تأکید قرار گرفته؛ چنانکه امام صادق{علیه السلام} در فضیلت زیارت امیرالمؤمنین{علیه السلام} با پای پیاده می‏فرماید:

«مَنْ زَارَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ{علیه السلام} مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً وَ عُمْرَةً فَإِنْ رَجَعَ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَجَّتَیْنِ وَ عُمْرَتَیْنِ.»[23]

هر که پیاده به زیارت امیر مؤمنان{علیه السلام} رود، خداوند متعال به هر گامی ثواب یک حجّ و یک عمره برای او نوشته میشود، و اگر پیاده برگردد، به هر گامی، برای او ثواب دو حجّ و دو عمره مینویسند.

بدین ترتیب، سفر پیاده به خانه‏ی خدا و بقاع متبرکه‏ی معصومین و اولیای الهی؟عهم؟، به سنتی رایج در میان مسلمانان بدل گردید؛ چنانکه آورده‏اند شیخ بهایی برای رواج فرهنگ زیارت در بین مردم، همراه با شاه عبّاس در سال ۱۰۰۹ق از اصفهان با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسیالرضا{علیه السلام} رفت و ملاصدرا نیز هفت بار پیاده حج گذارد و در سفر هفتم و در میانه‏ی راه به لقای الهی نائل شد.

فضیلت زیارت سیدالشهداء{علیه السلام} با پای پیاده

در این میان، همان طور که زیارت قبر سیدالشهداء{علیه السلام} در میان مقابر متبرّکه‏ی سایر اهل بیت؟عهم؟ مورد تأکید و سفارش ویژه قرار گرفته، زیارت آن حضرت با پای پیاده نیز جایگاه خاصی دارد. چنانکه امام صادق{علیه السلام} فرمود:

«کسی که پیاده به زیارت قبر امام حسین{علیه السلام} برود، خداوند متعال به هر قدمی که بر می‏دارد هزار حسنه برایش ثبت و هزار گناه از وی محو می‏فرماید و هزار درجه مرتبه‏اش را بالا می‏برد.»[24]

در کتب روایی، احادیث متعددی در فضیلت زیارت پیاده نقل شده است. در روایات مختلف، «به ازای هر گام» در راه زیارت اباعبدالله{علیه السلام}، ثوابهایی مانند: یک حسنه و پاک شدن یک گناه[25]، ده حسنه و پاک شدن ده گناه[26]، هزار حسنه و پاک شدن هزار گناه[27] و صد هزار حسنه و پاک شدن صدهزار گناه[28] و همچنین ثواب آزاد کردن بندهای از اولاد اسماعیل{علیه السلام}[29]، بیان شده است؛ این تفاوت‏ها احتمالاً بستگی به تفاوت سختی راه و حالات و معرفت افراد در زیارت دارد.

از روایات چنین برمی‏آید که وقتی زائر اباعبدالله{علیه السلام} پای در راه می‏گذارد، در همان ابتدای راه، گناهان وی آمرزیده می‏شود و سپس آنچه نصیبش می‏شود، علوّ رتبه و صعود در مراتب قرب الهی است؛ چنانکه امام صادق{علیه السلام} فرمود:

«شخصی که به زیارت قبر حضرت حسین بن علی؟عهما؟ می‏رود، زمانی که از اهلش جدا شد، با اولین گامی که برمی‏دارد تمام گناهانش آمرزیده می‏شود، سپس با هر قدمی که برمی‏دارد پیوسته تقدیس و تنزیه شده تا به قبر برسد و هنگامی که به آنجا رسید، حق تعالی او را خوانده و با وی مناجات نموده و می‏فرماید: بنده‏ی من! از من بخواه تا به تو اعطاء نمایم، من را بخوان اجابتت نمایم، از من طلب کن به تو بدهم، حاجتت را از من بخواه تا برایت روا سازم. راوی می‏گوید، امام{علیه السلام} فرمودند: و بر خداوند متعال حق و ثابت است آنچه را که بذل نموده اعطاء فرماید.»[30]

ارزش رنج بردن در مسیر زیارت سیدالشهداء{علیه السلام}

فرهنگ سلوک، فرهنگ سوز است و عشق. و اصولاً عاشقی آسایش برنمی‏تابد؛ که خداوند در اوّلین دستوراتش به رسول خویش{صلوات الله علیه} می‏فرماید:

<فَاِذݢݢاٰ ڡݦݐݩݧَرݨݨݧَعݧݩݧݐݨݧْٮݨݦݑݨَ فَانْصَبْ ٧ وَاِلٰى رَبِّکَ فَارݦْغَبْ>[31]

پس هر گاه از کار روزانه‏ات فراغت یافتى به نماز و شکرانهی پروردگارت بایست و به سوى پروردگارت تمایل کن‏.

واژه‏ی «ابتلاء» در قرآن معنایی ظریف دارد: امتحانی سخت که مبتلا را پژمرده و رنجور می‏سازد. و عاشق می‏باید در کوره‏ی ابتلائات، صداقت و پایمردی خود را به منصه‏ی ظهور گذارد؛ تا کاذب از صادق و نم از یم و منافق از مؤمن جدا گردد. و به تناسبی که محبوب بلندمرتبه‏تر است، ابتلاء نیز سخت‏تر می‏گردد؛ تا به آنجا که می‏باید ابراهیم{علیه السلام}وار، کُنه قلب خود را در طَبق اخلاص نهد و خنجر بر حنجر اسماعیل{علیه السلام} خود کشد و با ذبح جگرگوشه‏ی خویش، در حقیقت خود را در مسلخ عشق قربانی سازد و فقر و هجر و اتهام و بیماری و غربت از هاجر و فرزندش را تحمل نماید؛ تا شاید مقام امامتِ عاشقان بر او ارزانی شود:

<وَاِذِ ابݨْٮݧݩݩݑَلٰٓى اِٮݓݧݨْراٰهٖیمَ رَبُّهݨُۥ بِکَلِماٰتٍ فݦَاݦَتَمݧݩَّهݧݩݩُنَّ٭ݦݦݦۖ قاٰلَ اِنّٖی جاٰعِلُکَ لِلنّاٰسِ  اِماٰمًا٭ݦݦݦݦݦۖ...>[32]

و چون پروردگار ابراهیم{علیه السلام}، وى را با صحنه‏هایى بیازمود و او به حدّ کامل از عهدهی آن امتحانات برآمد، به وى گفت: من تو را امام قرار دادم...

 و در این میان، سلسله‏جنبان عاشقان عالم، حضرت اباعبدالله الحسین{علیه السلام} است که رسم عاشقی و صبر و سوز و هجر و اتهام را با همه‏ی هستی خود به میدان آورد. پس بدیهی است که مشتاقان حضرتش نیز باید فروغی از جلوه‏ی عاشقی را در زیارت حضرتش ابراز نمایند، و در این مسیر، هرآنچه مصیبت سنگین‏تر، در فرهنگ عاشقی لذیذتر و ابراز عشق و صفا با محبوب به صداقت نزدیک‏تراست؛ که:

«إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ.»[33]

همانا بلاکشترین مردم انبیا؟عهم؟ هستند، و پس از ایشان پیروانشان، و هرکه پیروتر، بلاکشتر است.

عاشق آن به که دایم در بلا بی

ایوب آسا به کرمان مبتلا بی

حسن آسا به دستش کاسهی زهر

حسین آسا به دشت کربلا بی[34]

بنابراین، هرچند پیاده‏روی که برای زیارت اولیای الهی؟عهم؟ توصیه شده با قواعد عقلانی سازگار نیست، ولی در مکتب عاشقی، کمترین جلوهی ابراز صداقت برای سالکان، تحمّل شداید راه «کوی محبوب» است. و در این میان، اگر زیارت سیدالشهداء{علیه السلام} اشرف زیارات است، رنج بردن در اکتساب کیمیای حسینی{علیه السلام} نیز اشرف ابتلائات است.

سیره‏ی بزرگان در زیارت کربلا با پای پیاده، خصوصاً در اربعین حسینی{علیه السلام}

بنا بر آنچه ذکر شد، معلوم می‏گردد که چرا راهپیمایی در ایام اربعین حسینی{علیه السلام} از زمان ائمه‏ی اطهار؟عهم؟ در بین شیعیان رایج بوده و مشتاقان زیارت حائر حسینی{علیه السلام}، حتّی در زمان بنی‏امیّه و بنی‏عباس به این حرکت مقیّد بودهاند و همواره در طول تاریخ، به زنده نگه داشتن آن اصرار ورزیده‏اند؛ حتی با دادن خون خویش.[35]

مرحوم شیخ مرتضی انصاری از جمله احیاکنندگان این سنت بود و خود نیز پیاده از نجف به کربلا مشرف می‏شد، آیتالله میرزا حسین نوری این پیادهروی را هر سال انجام می‏داد و شیخ جعفر کاشف الغطا بر آن پایبند بود و آیت‏الله مرعشی نجفی، بیست مرتبه پیاده به کربلا مشرف شد.[36]

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی که خود بارها با پای پیاده از عتبه‏ی علویه{علیه السلام} رهسپار عتبه‏ی حسینی{علیه السلام} شده است، دربارهی مراقبه و بزرگداشت روز اربعین حسینی چنین میگوید:

«به هر روی بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر (اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده بکوشد که امام شهید را در مزار حضرتش{علیه السلام} زیارت کند، هر چند تنها یک بار در تمام عمرش باشد، چنانکه حدیث شریف، علامتهای مؤمن را پنج امر ذکر کرده است: 51 رکعت نماز در شبانهروز، زیارت اربعین،انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک گذاشتن و بلند «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏» گفتن در نمازها».[37]

آماده شدن برای زیارت

در یک نگاه کلی، زیارت به میزانی مقبول است که با طهارت و معرفت، به آستان «مقام ولایت» باشد. لذا مستحب است که زائر قبل از سفر به عتبات، سه روز روزه بگیرد، غسل و نماز توبه به‏جا آورد[38] و همچنین استغفار کند. خصوصاً توصیه می‏شود که صبح جمعه‏ی قبل از سفر، نماز جعفر طیّار را بخواند و از خداوند طلب مغفرت و آمرزش گناهان نماید.

دستور محاسبةالنفس

استغفار بدون محاسبةالنفس بیفایده است؛ زیرا تا انسان به جزئیّات کوتاهی‏ها و نقطه‏های سیاه زندگی خود متوجّه نباشد، امکان جبران آن‏چه گذشته و تصمیم بر عدم تکرار آن در آینده میسّر نخواهد بود. چنان‏که امام هشتم{علیه السلام} می‏فرمایند که توبه بدون پشیمانی از گذشته و تصمیم جدی بر عدم تکرار گناه، به منزله‏ی مسخره کردن پروردگار است:

«مَثَلُ الْإِسْتِغْفَارِ مَثَلُ وَرَقٍ عَلَى شَجَرَةٍ تُحَرَّکُ فَیَتَنَاثَرُ وَ الْمُسْتَغْفِرُ مِنْ‏ ذَنْبٍ‏ وَ یَفْعَلُهُ‏ کݡَالْمُسْتَهْزِئِ بِرَبِّهِ.»[39]

استغفار مانند برگی بر درخت است که تکان داده میشود و برگهای خشک آن فرو می ریزد، پس کسی که از گناهی استغفار می‏کند و باز مرتکب آن می‏شود مانند کسی است که پروردگارش را مسخره می‏کند.

 و چنین استغفاری نتیجه‏ی عملی در طهارت نفس هم نخواهد داشت.[40] لذا لازم است تا زمانی را به محاسبه‏ی نفس اختصاص دهیم و یکایک اعمال و گناهانمان را به یاد آوریم. امیرالمؤمنین حضرت علی{علیه السلام} برای توبه‏ی کامل، شش مرتبه را ذکر کرده‏اند که در میان علمای اخلاق نیز، همین دستور برای توبه ذکر شده است:

اوّل، پشیمانی جدی نسبت به گذشته است. در محاسبه‏ی گذشته می‏باید بر جزئیّات اعمال سال قبل و خصوصاً خطاهای دانه درشتی که تکرار می‏شود و نفس به آنها عادت کرده مروری شود و انسان ابراز پشیمانی و شرمساری نسبت به آن‏ها داشته باشد.

دوم، تصمیم جدّی بر عدم تکرار گناهان است. لذا انسان باید احکام دینی خود را بشناسد تا متوجه مرز میان حلال و حرام باشد و بتواند بنا بر عدم تکرار آن‏ها بگذارد؛ و الّا چه بسیار گناهانی که نادانسته عمری از کسی سر می‏زند و چون او در پی یاد گرفتن آن‏ها نرفته، جاهل مقصّر محسوب می‏شود و زمانی متوجه تقصیر خویش می‏گردد که شب اول قبرش فرارسیده و کاری جز پشت دست گزیدن از او بر نمی‏آید و تنها <یاٰ حَسݦݦْرݦݩݦَتٰى عَلٰى ماٰ فَرݩَّطݨْتُ ڡݨݐݭٖی جَنْبِ اللّٰهِ>[41] (ای افسوس و تأسف بر من از آن ستم‏ها که به درگاه خدا روا داشتم) می‏گوید.

سوم، اصلاح و جبران مافات است؛ به این ترتیب که اگر حقالناس آبرویی بر ذمّه دارد، بنا بر فتوای مرجع خود جبران نماید و اگر حقالناس مالی بر عهده دارد، تصمیم جدی بر ادای آن بگیرد و اگر ادای یک‏باره‏ی آن در توان او نیست، یادداشت نماید تا به تدریج در زمان حیاتش بپردازد یا وصیت کند تا بعد از مرگ ادا نمایند. در روایت نبوی{صلوات الله علیه} است که:

«أَوْحَى اللَّهُ إِلَیَّ أَنْ یَا أَخَا الْمُرْسَلِینَ، یَا أَخَا الْمُنْذِرِینَ، أَنْذِرْ قَوْمَکَ‏ لَا یَدْخُلُوا بَیْتاً مِنْ بُیُوتِی وَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِی عِنْدَ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَظْلِمَةٌ، فَإِنِّی أَلْعَنُهُ مَا دَامَ قَائِماً یُصَلِّی بَیْنَ یَدَیَّ حَتَّى یَرُدَّ تِلْکَ الظُّلَامَةَ إِلَى أَهْلِهَا.»[42]

خداوند به من وحی فرمود که ای برادر پیامبران؟عهم؟، ای برادر بیم‏دهندگان؟عهم؟، قومت را بیم ده که تا وقتی مظلمه‏ای بر عهده دارند به خانه‏ای از خانه‏های من و یا یکی از بندگانم وارد نشوند؛ زیرا هر مقدار در برابرم نماز می‏خوانند، لعنتشان می‏کنم، تا زمانی که آن مظلمه را ادا نمایند.

چهارم، ادای حقّالله است که باید هر چه زودتر ادا نماید؛ مثلاً نماز یا روزه‏ی قضا و امور دیگری از این قبیل را به‏جا آورد و اگر آن‏ها هم زیاد است، جایی بنویسد و همین که بنای بر ادا بگذارد کافی است، تا به تدریج انجام دهد.

پنجم، پاک کردن مال خود از حرام است. در روایات متعدّدی این مضمون وارد است که عبادت با مال حرام مانند نقش کشیدن بر خاک نرم است.[43]

 در حدیث قدسی است که:

«فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ‏ الْإِجَابَةُ، فَلَا تَحْتَجِبُ عَنِّی دَعْوَةٌ إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ.»[44]

از تو دعا و از من اجابت دعا؛ پس هیچ دعایی از من محجوب نمی‏ماند، مگر دعای شخص حرام‏خوار.

ششم، تمرین دادن نفس با عبادت و مراقبه است. انسان تائب نباید عادت به هرزه‏گردی در حیطه‏ی گناه داشته باشد. و البته در آستانه‏ی عزیمت به راهپیمایی اربعین، شرایط برای این مرحله فراهم است.

بیار باده که رنگین کنیم جامه‏ی دلق

که مست جام غروریم و نام هشیاری است

نبسته‏اند در توبه حالیا برخیز

که توبه‏ی وقت گل از عاشقی ز بیکاری است

بعد از انجام مراحل بالا، قبل از عزیمت به سفر، غسل و نماز توبه را به همان کیفیّتی که گذشت، به‏جا آورد.

آنچه ذکر شد مربوط به مقدّمات قبل از عزیمت به سفر است؛ اما لازم است هنگام تشرّف به حرم مطهر ائمّه؟عهم؟ نیز مقدّمات خاصّ دیگری رعایت شود که بدین شرح است:

هنگامی که زائر از راه دور به محضر مبارک یکی از اهل بیت؟عهم؟ -خصوصاً حضرت سیدالشهداء{علیه السلام}- وارد می‏شود، بهتر است که در آستانه‏ی حرم مطهّر قدری توقّف نماید، به گنبد مطهّر خیره شود، تمرکز کند و در مقام نوری امام{علیه السلام} تأمّل نماید. منظور از توجه به مقام نوری این است که انسان به خود توجّه دهد که حضرات معصومین؟عهم؟ بر ما ولایت دارند و در همه حال نظاره‏گر اعمال و احوالمان هستند؛ لذا انسان در آن احوال محاسبه‏ای از خود کند و ببیند که می‏خواهد با چه کارنامه‏ای به محضر حضرت{علیه السلام} وارد شود. توجّه کند که با چه دل و قلبی به محضر امام{علیه السلام} وارد می‏شود؛ که ایشان به باطن او آگاه است. پس خود را بسنجد و مکالمه‏ای با مقام نوری حضرت داشته باشد و بعد وارد حریم اهل بیت؟عهم؟ شود.

در شرح احوالات مرحوم آیت‏الله بهجت نقل می‏کنند که ایشان در هنگام زیارت واقعاً در محضر زیارت‏شونده حاضر می‏شد. ایشان معتقد بود:

«اگر می‏خواهید زیارت، زیارتی اساسی باشد، باید قلبتان هم همان را بگوید که زبانتان می‏گوید؛ یعنی قلب هم همان چیزی را درک کند که در زیارت‏نامه قرائت می‏شود.»

ایشان همچنین درباره‏ی آداب زیارت می‏فرمود:

«از اهمّ آداب زیارت اینست که بدانیم بین حیات معصومین؟عهم؟ و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛ یعنی الان هم امام حیّ است و حرفت را می‏شنود.»[45]

در احوالات آیتالله قاضی نیز نقل می‏کنند که وقتی ایشان به حرم مطهّر مشرّف می‏شد، از شدّت ادب مثل چوب خشک می‏گردید.[46]

 

فصل سوم: زیارت نجف اشرف

تشرّف به حرم امیرالمؤمنین{علیه السلام}

زائران معمولاً نقطه‏ی آغاز پیاده‏روی اربعین را نجف اشرف و بارگاه امیرالمؤمنین{علیه السلام} قرار می‏دهند؛ جایی که در طول تاریخ، کعبه‏ی آمال شیعیان بوده است. کسانی که به زیارت مولا{علیه السلام} مشرّف شده‏اند میدانند که حرم امیرالمؤمنین{علیه السلام} عظمتی خاص دارد و زائر در حرم مطهّر خود را در برابر پدری ارجمند می‏یابد که هیبت او اجازه‏ی گزافهگویی به کسی نمی‏دهد. در حالی که وقتی انسان به کربلا مشرّف میشود، گویی به خانه‏ی خود وارد شده؛ راحتتر و صمیمانه‏تر به محضر سیدالشهدا{علیه السلام} عرض حال می‏نماید.

زیارت به نیابت از یکی از اولیای الهی؟عهم؟

به کسانی که برای بار اوّل مشرف به زیارت عتبات می‏شوند، توصیه می‏گردد که از طرف خودشان حضرات ائمّه؟عهم؟ را زیارت کنند؛ زیرا زیارت بقاع متبرکه‏ی ائمّه‏ی معصومین؟عهم؟، خصوصاً کربلا، به حدی مورد توصیه‏ی اهل بیت؟عهم؟ بوده است که برخی فقها فتوا بر وجوب آن داده‏اند؛ یعنی بر مسلمانان واجب است که در طول عمر خود، حداقل یک بار به زیارت عتبات عالیات بروند؛ چنانکه باید حج به‏جا آورند؛ که قصور در این امر گناه کبیره محسوب میشود. از همین رو شیعیان تلاش می‏کردند به هر قیمت ممکن، حداقل یک بار به زیارت عتبات، خصوصاً کربلای معلّا بروند.

اما به کسانی که برای چندمین بار زائر قبور متبرّک اهل بیت؟عهم؟ هستند، توصیه می‏شود که زیارت خود را به نیابت از یکی از اولیای الهی؟عهم؟ انجام دهند. لذا انسان می‏تواند به نیابت از یکی از حضرات ائمّه؟عهم؟، خصوصاً حضرت ولی عصر؟عج؟، یا صدیقه‏ی طاهره؟عها؟ و یا بزرگوارانی چون حضرت زینب کبری؟عها؟، جناب قمر بنی‏هاشم{علیه السلام}، حضرت علی اکبر{علیه السلام} و یا علی اصغر{علیه السلام} و... به زیارت برود. شخص باید توجه کند که با کدامیک از آن حضرات انس و الفت بیشتری دارد، و در حالات و اوقات خوشش بیشتر متوسل به چه شخصی از حضرات معصومین؟عهم؟ یا اولیای الهی می‏شود، از همان ابتدای سفر و از بدو خروج از منزل، نیّت نیابت آن بزرگوار را بکند.

بدین ترتیب، هنگامی که بر مولا امیرالمؤمنین{علیه السلام}

یا هر کدام از دیگر مشاهد مشرّفه که وارد میشویم، به کدورت و گناه‏آلوده بودن خود نگاه نکنیم، بلکه توجه نماییم که وقتی انسان حامل پیام و نامه‏ی شخص بزرگی است، به اعتبار نامه، پیام‏رسان را نیز تکریم می‏کنند. لذا وقتی وارد بر امیرالمؤمنین{علیه السلام} می‏شویم، عرضه بداریم که ای آقا و مولای من! درست است که من بنده‏ای ضعیف و بی‏مقدارم و دامن‏آلوده و با دست خالی به دیدارت آمده‏ام، ولی نماینده و نایب از سوی عزیزی هستم که او در نزدت ارجمند است.

ذرّه‏ی خاکم و در کوی توام وقتْ خوش است

ترسم ای دوست! که بادی ببرد ناگاهم‏

بسته‏ام در خَمِ گیسوی تو امّیدِ دراز

آن مبادا که کند دستِ طلب، کوتاهم

 

بدین ترتیب، امید می‏رود که آن حضرات نواقص اعمال و زیارات ما را جبران نمایند و آنچه به محضرشان عرضه می‏داریم بپذیرند.

در اینجا لازم به تذکر است که دو نفر نزد حضرت امیر{علیه السلام} جایگاه ویژه دارند و حضرت علاقه و احترام ویژه‏ای برایشان قایل است: وجود مبارک رسول اکرم{صلوات الله علیه} و همچنین صدیقه‏ی طاهره؟عها؟. لذا بسیار خوب است اگر انسان به نیابت از این بزرگواران به زیارت مولا{علیه السلام} برود.

نکاتی برای بهره‏مندی هرچه بیشتر از فرصت زیارت حرم علوی{علیه السلام}

در اینجا برخی نکات که بهتر است هنگام زیارت حرم مولا امیرالمؤمنین{علیه السلام} مورد توجه قرار گیرد، به اختصار ذکر می‏کنیم:

1- خواندن زیارات جامعهی کبیره و یا صغیره و خصوصاً زیارت امینالله در حرم مطهر .

2- در همه‏ی حرم‏های شریف مستحب است که بعد از زیارت، دو رکعت نماز خوانده شود و در رکعت اول بعد از حمد، سوره‏ی یس و در دومی بعد از حمد، سوره‏ی الرحمن خوانده شود، سپس در پایان نماز سر به مهر نهاده و دعا کند.

3- نماز مولا امیرالمؤمنین{علیه السلام} در حرم مطهر حضرت مطلوبیت خاصّی دارد.

4- بسیار سفارش شده که در بیتوته‏های شبانه در حرم مطهر، به نماز شب اهتمام ویژه داشته باشیم. خوب است که در هشت رکعت نماز شب و یا بخشی از آن، به نماز جناب جعفر طیّار{علیه السلام}، نماز امیرالمؤمنین{علیه السلام}، نماز صدّیقه‏ی طاهره؟عها؟ و یا سایر نمازهای مستحبی پرداخته شود. در این میان نماز حضرت زهرا؟عها؟ جایگاه ویژه‏ای دارد؛ چنانکه در روایات آمده که راوی از امام{علیه السلام} سؤال میکند که نماز جعفر چگونه است؟ حضرت میفرماید: چرا از نماز مادرم صدیقه‏ی طاهره؟عها؟ غافلید که پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} چنان زهرایش؟عها؟ را دوست می‏داشت که اگر چیزی بالاتر از این نماز بود، آن را به مادرمان تعلیم میفرمود.

5- در محضر امیرالمؤمنین{علیه السلام} که سرسلسله‏ی عرفا و استاد کلّ اهل سلوک در فرهنگ شیعی است، در قنوت نمازهای وتر و سایر نمازهای مستحب، بهتر است دعاهایی خوانده شود که حاوی مضامین بلند توحیدی هستند؛ دعاهایی از قبیل مناجات شعبانیّه، دعاهای خمسعشره، ابوحمزه‏ی ثمالی، مکارمالاخلاق، عالیةالمضامین، دعای کمیل و... و از آنجا که نشاط در عبادت شرط اصلی است، باید در این باره، بسته به میزان توان و ظرفیّت خود عمل کرد.

6- بهتر است در مشاهد مشرّفه، از طرف یکایک حضرات ائمّه‏ی معصومین؟عهم؟، زیارت به نیابت انجام شود. بعد از آن، در درجه‏ی اوّل برای مؤمنین و دوستان دعا نماییم و سپس حوائج اخروی و بعد سایر حوائج خود را از خداوند مسئلت کنیم.

7- مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی توصیه می‏فرمود که در حرم امیرالمؤمنین{علیه السلام}، از ایشان حاجتی مخصوص بخواهیم:

«به ایشان بگویید آقا، من شما را دوست دارم و این حبّ را نزد شما به امانت می‏گذارم تا شب اول قبر به من برگردانی.»[47]

بهره‏گیری ویژه از قبرستان وادی‏السلام

قبرستان وادیالسلام نجف جایگاه ویژه‏ای در میان اماکن مقدس دارد و محل توجه و بیتوته‏ی بسیاری از بزرگان اهل معنا بوده است.

بیانات متعددی از حضرات معصومین؟عهم؟ در فضیلت این مکان نقل شده؛ از جمله اینکه بنا بر فرموده‏ی امیرالمؤمین{علیه السلام}، وادی‏السلام نخستین جایی بوده که خدا را در آن عبادت کردهاند و آن هنگام که خداوند به ملائکه دستور فرمود تا بر حضرت آدم{علیه السلام} سجده کنند، آنها در وادی‏السلام سجده کردند.[48] همچنین نقل شده که ارواح تمامی مؤمنان پس از مرگ به آنجا منتقل می‏شود و وادی‏السلام قسمتی از بهشت عدن است.[49] بنا بر روایتی از امام صادق{علیه السلام}، پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} در شب معراج، همراه با جبرئیل به وادی‏السلام فرود آمد و در آنجا نماز گزارد و سپس به بیت‏المقدس عزیمت فرمود. بنابر این روایت، وادیالسلام مصلّای حضرت آدم و دیگر پیامبران الهی؟عهم؟ بوده است.[50] طبق احادیث، پس از ظهور حضرت ولیعصر؟عج؟، هفتاد هزار صدّیق از وادی‏السلام رجعت می‏کنند و به صف اصحاب و یاران آن حضرت می‏پیوندند.[51] همچنین فرموده‏اند که در روز قیامت، هفتاد هزار نفر از این مکان محشور می‏شوند که بدون حساب به بهشت وارد می‏گردند.[52]

از میان آن همه روایات، آنچه در اینجا بیش از همه برای ما مورد توجه است، ظرفیت فوق‏العاده‏ی این سرزمین برای کسب فیوضات معنوی و سیر و سلوک است؛ چنانکه نقل شده مولا علی{علیه السلام} بیشتر شب‏ها به آنجا می‏رفت و به عبادت می‏پرداخت:

«أَنَّهُ{علیه السلام} کݡَانَ یخْرُجُ فِی أَکْثَرِ اللَّیالِی إِلَی ظَهْرِ الْکُوفَةِ فَیعْبُدُ اللَّهَ هُنَاکَ.»[53]

که مراد از «ظهر الکوفة» در این روایت، وادی‏السلام است.

همچنین در بیانات حضرتش آمده که خطاب به وادیالسلام می‏فرمود:

«مَا أَحْسَنَ مَنْظَرَکَ وَ أَطْیَبَ قَعْرَکݡَ؛ اللَّهُمَّ اجْعَلْ قَبْرِی بِهَا.»[54]

منظرهات چه زیبا و درونت چه نیکوست، خداوندا قبر مرا در آن قرار ده.

در روایتی دیگر، اصبغ بن نباتة نقل می‏کند که روزی امیرالمؤمنین{علیه السلام}، از کوفه خارج شد و رفت تا به سرزمین «غریّ» (یعنی نجف اشرف) رسید و از آن نیز گذشت. اصبغ می‏گوید:

ما به ایشان ملحق شدیم در حالی که دیدیم روی خاک دراز کشیده بود، پس غلامش قنبر عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین{علیه السلام}، اجازه می‏دهید لباسم را زیرتان پهن کنم؟ حضرت پاسخ داد: نه! اینجا سرزمینی است که خاک‏های مؤمنان در آن قرار دارد. و این کار تو برای آنها مزاحمت است.

سپس اصبغ می‏گوید:

عرض کردم: خاک مؤمن را فهمیدم چیست، اما مزاحمت آنها چه معنی دارد؟! فرمود: یعنی ای فرزند نباتة! اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود، ارواح مؤمنان را می‏بینید که در اینجا حلقه حلقه نشسته‏اند، و یکدیگر را ملاقات می‏کنند و سخن می‏گویند. اینجا جایگاه مؤمنان است. و در وادی برهوت ارواح کافران...»[55]

با این توضیحات مشخص می‏شود که چرا بزرگان ما این‏چنین نسبت به زیارت این قبرستان و بیتوته در آن اهتمام داشته‏اند؛ چنانکه نقل شده مرحوم آیت‏الله سید علی قاضی بسیار در وادیالسلام برای زیارت اهل قبور میرفت و زیارتش دو تا چهار ساعت به طول میانجامید. روش ایشان چنین بود که شاید ساعتها به حال سکوت در گوشهای مینشست.[56]

مرحوم آیت‏الله سید عبدالکریم کشمیری دربارهی ایشان می‏فرمود:

«معظم له نوعاً بین‏الطلوعین به قبرستان وادی السلام می‏رفتند و به شاگردانشان هم چنین دستور می‏دادند. چنانچه در روایات هم وارد شده که بین‏الطلوعین به قبرستان بروید.»[57]

آیت‏الله کشمیری درباره‏ی حالات خود در وادی‏السلام نیز چنین می‏فرمود:

«بعضی شبها به وادی می‏رفتیم، عمامه زیر سر و عبا به رو می‏انداختیم و می‏خوابیدیم. با اینکه قبرستان مخوف بود و من هم شجاع نبودم، اما میل شدید وادارم می‏کرد که شب‏ها به قبرستان بروم و از هیچ چیز نترسم. گاهی هم در گرمای شدید نجف به وادی می‏رفتم، و بعضی درسها را در وادی برای طلاب تدریس می‏کردم.»[58]

آداب و دستورات عبادی وارده پیرامون قبرستان وادی‏السلام، عمدتاً همان مواردی است که ذیل آداب زیارت اهل قبور مؤمنین در مفاتیح و کتب ادعیه ذکر شده. در این میان، خواندن سوره‏های حمد، توحید، قدر، آیت‏الکرسی و مُعوِّذتین به تعداد سه بار، و یا یک بار تلاوت سوره‏ی حمد و سپس هفت بار سوره‏ی قدر، آثار فراوان برای میت و خواننده دارد. همچنین امیرالمؤمنین{علیه السلام} به نقل از رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود:

«کسی که دعای «السَّلَامُ‏ عَلَى‏ أَهْلِ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ،‏ مِنْ أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏...» را در قبرستان بخواند، علاوه بر آثاری که برای اموات دارد، گناهان پنجاه‏ساله‏ی او آمرزیده می‏شود.»[59]

ولی از جهت سلوکی، آنچه سیره‏ی اهل معنا بوده است، تدبّر در احوال مردگان و خروج از دنیا و عبرت از آنان است. به تعبیر امیرالمؤمنین{علیه السلام}، انسان باید در قبرستان خود را جزو اموات بداند و نفس خود را به محاسبه بکشد، قبل از آنکه در شب اول قبر او را به محاسبه وادار کنند.

«حَاسِبُوا أَنْفُسَکݠُمْ‏ قَبْلَ‏ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ وَازِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوَازَنُوا وَ تَأَهَّبُوا لِلْعَرْضِ الْأَکْبَرِ.»[60]

خود را مورد محاسبه قرار دهید، قبل از آنکه مورد محاسبه قرار گیرید و اعمالتان را بسنجید، قبل از آنکه سنجیده شوند و آماده شوید برای عرضهی بزرگ (در روز قیامت).

زیارت مزار سید علی آقای قاضی و طلب شفاعت از ایشان

در قبرستان وادیالسلام، قبور انبیا و صلحای فراوانی است که هریک صاحب مقام و مرتبه‏ای ویژه هستند و پسندیده است که زائر با آرامش و سر صبر به زیارت آنها پرداخته و از برکات اماکن مقدس وادی‏السلام بهره‏ی لازم را ببرد. در این میان، مرحوم استاد سعادت‏پرور تأکید می‏فرمود که از برکات مزار مرحوم سید علی آقای قاضی غافل نباشیم و بعد از زیارت و دعا، از ایشان بخواهیم که نزد مولا{علیه السلام} شفاعت ما را بنمایند. زیرا آن بزرگواران پس از رحلت و رها شدن از این زندان تنگ مادّی، با دست بازتر و احاطه‏ی کامل‏تر، از سالکان دستگیری می‏کنند؛ چنانکه کرامات عجیبی از مزار آن عارف بزرگ مشاهده شده ؛ مثلاً از مرحوم آیت‏الله نجابت نقل شده:

«در ایام نوروز با چند تن از دوستان به زیارت مرقد آیت‏الله قاضی می‏رفتیم. یکی از ما خطاب به روح آن جناب عرض کرد: نوروز است و ما از شما عیدی می‏خواهیم. ناگهان در همان بیداری مشاهده کردیم که جسم آیت‏الله قاضی با عمامه و عبا و ابریقی از گلاب بیرون آمد و بر کف دست ما از آن گلاب ریخت و فرمود: من از خدا خواسته‏ام جسمم در برزخ در اختیار خودم باشد.»[61]

همچنین از استاد فاطمی‏نیا نقل شده که:

«هنوز هم مرحوم قاضی به خانه‏ی شاگرد شاگردان خود می‏آید و به آنان دستورات سلوکی می‏دهد.»[62]

بر سرِ تربتِ ما چون گذری، همّت خواه

که زیارتگهِ رندانِ جهان خواهد بود

بر زمینی که نشان کفِ پای تو بُوَد

سال‏ها سجده‏ی صاحب‏نظران خواهد بود

برو ای زاهدِ خودبین! که ز چشمِ من و تو

راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود

لذا مناسب است در بالاسر مزار ایشان تأمل بیشتری شود و ادعیه‏ی مختلف، خصوصاً زیارت عاشورا را بخوانیم که معظمله به آن علاقه‏ی وافر داشت؛ همچنین خوب است نماز جعفر یا نمازهای طولانی دیگر در صورت امکان خوانده شود.

سپس از محضر ایشان تقاضا نماییم که ما را در طریق سیر و سلوک توحیدی مورد عنایت و محبّت ویژه قرار دهند و از خداوند برای رهسپاران این طریق طلب توفیقات ویژه‏ی معنوی نماید.

در نظر داشته باشیم که اساتید اهل معنا شفیع شاگردانشان در نزد اولیای الهی؟عهم؟ هستند. و لذا از ایشان درخواست نماییم تا از حضرت امیرالمؤمنین علی{علیه السلام} بخواهند که عنایت ویژه به ما داشته باشند؛ که هرچند مولا{علیه السلام} همه‏ی زائران را میپذیرد و فضل و کرمش بی‏کران است، اما سخن در پذیرایی ویژه است و اینکه حضرتش از معارف و عنایات خاصّشان بر ما بذل نظری بنمایند.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بوَد که گوشه‏ی چشمی به ما کنند؟

بیمعرفت مباش که در مِن مَزید عشق‏

اهل نظر معامله با آشنا کنند

همچنین مناسب است که پس از بازگشت از سفر، به صورت منظم و برای مدتی محدود، عملی عبادی -ولو ساده و کوچک- را به نیابت از مرحوم آیت‏الله قاضی انجام دهیم. و بدین ترتیب با ایشان قرار بگذاریم تا در مسائل سلوکی و معنوی از ما دستگیری نمایند.

مسجد کوفه

روایات در فضیلت مسجد کوفه فراوان است. از جمله آمده که نماز در آن معادل هزار رکعت نماز در سایر اماکن است؛ آنجا خانه‏ی حضرت آدم، نوح و ادریس؟عهم؟ بوده است و انبیای بزرگی همچون حضرت ابراهیم{علیه السلام} و خضر{علیه السلام} در آن نماز خوانده‏اند. مسجد کوفه مقامات گوناگونی با اعمال خاص دارد و مرحوم علّامه‏ی مجلسی در بحارالانوار دستور نمازی در مسجد کوفه دارد که جهت برآورده شدن حوائج و توسعه‏ی رزق مجرّب است.[63] در فضیلت این مسجد همین بس که محل نماز امیرالمؤمنین علی{علیه السلام} در هنگام خلافت حضرتش بوده و امام عصر؟عج؟ نیز مرکز حکومت و مصلای نمازشان را آنجا قرار خواهند داد. مسافر در مسجد کوفه، همانند مسجدالحرام، مسجدالنبی{صلوات الله علیه} و حائر حسینی{علیه السلام}، مخیّر بین قصر و اتمام در نمازهای یومیّه است.[64]

بزرگان ما اهتمام ویژه‏ای نسبت به این مکان داشتند؛ چنانکه یکی از رهـنـمـودهـای مرحوم آیت‏الله سید علی آقای قـاضـی، عـبادت و بیتوته در مساجد و مکان‏های متبرّکی مانند مسجد کوفه و سهله بود؛ ایشان خود در مسجد کـوفـه و سـهـله حـجره داشت و بعضی از شب‏ها را به تنهایی در آن حجرات بیتوته می‏کـرد.

علامه‏ی طباطبایی می‏فرمود:

«...باز مطلبی را خود از استاد نشنیدم، ولی رفقا از استاد نقل می‏کردند که آن بزرگوار شبی در مسجد کوفه بیتوته نموده بودند و می‏فرمودند: دیشب، در و دیوار مسجد با تسبیح‏ خود نگذاشتند تا صبح بخوابیم. این همان در و دیواری است که دیگران هم خوابیده بودند و هیچ نمی‏شنیدند. معلوم می‏شود وضع و حال استاد به گونه‏ای بوده که چنین شنوایی را داشته‏اند، نه آن که در سنگ و آجر تغییری پیدا شده بود.»[65]

از آنجا که مسجد کوفه اعمالی متنوع و طولانی دارد، لازم است طوری برنامه‏ریزی شود که همه‏ی اعمال آن به درستی و با دقت انجام شود. برای این منظور لازم است که صبح زودتر به مسجد عزیمت نموده و با نشاط و فراغ بال اعمال انجام شود و برای آن حداقل دو تا سه ساعت زمان در نظر گرفته شود. خصوصاً در شبستان مسجد کوفه و نزدیک به محراب امیرالمؤمنین{علیه السلام} اقامه‏ی نماز کنیم که اوّلاً، هر رکعت نماز در مسجد کوفه معادل هزار رکعت است و ثانیاً، جا دارد که خاک آنجا را سرمه‏ی چشم قرار دهیم که قدمگاه مولا{علیه السلام} و بسیاری دیگر از اولیای الهی و اصحاب حضرتش بوده است. و چه بهتر که انسان بر محلی که امیرالمؤمنین{علیه السلام} سجده نموده و قدم مبارک گذارده سجده کند و آنجا را ببوید و ببوسد و بر مظلومیّت حضرتش بگرید و گونه‏ها و سر و روی خود را بر جای‏جای اطراف محراب متبرّک نماید؛ که چه بسیار انبیا و اولیا؟عهم؟ که در این مکان مقدّس قدم گذاشتند و نماز به‏پا داشتند.

بر زمینی که نشان کفِ پای تو بُوَد

سالها سجده‏ی صاحبنظران خواهد بود[66]

مسجد سهله

مسجد سهله از قدیمی‏ترین مساجد روی زمین است. بنا بر روایات صادره از حضرات ائمه‏ی معصومین؟عهم؟، مسجد سهله خانه‏ی حضرت ادریس نبی{علیه السلام} و ابراهیم خلیل{علیه السلام} و محل رفت و آمد حضرت خضر{علیه السلام} است و همه‏ی انبیای الهی؟عهم؟ در طول تاریخ در آنجا نماز گذارده‏اند. در فضیلت این مسجد همین قدر بس که امام عصر؟عج؟ آنجا را محل سکنای خود قرار می‏دهند و امام صادق{علیه السلام} فرمودند که هر کس در مسجد سهله اقامت کند، مانند کسی است که در خیمه‏ی رسول خدا{صلوات الله علیه} اقامت گزیده است.[67] در این مسجد مقامات گوناگونی است که در میان آنها، مقام امام عصر؟عج؟ مورد توجه اغلب بزرگان و اهل معنا بوده است. مرحوم ملا حسین‏قلی همدانی و شاگردان ایشان، غالباً در شب‏های تابستان، چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه را در خدمت آن جناب در مسجد سهله اعتکاف داشتند.[68]

اگر شرایط اقتضا کند، مناسب است شبی را در مسجد سهله بیتوته کنیم؛ چنانکه در احوالات برخی از بزرگان مانند سید احمد کربلایی، سید علی آقای قاضی، سید جمال گلپایگانی و شیخ محمد بهاری آمده که در این مسجد به حالات و تشرّفات خاصّی نائل شدند.[69]

علامهی طباطبایی نقل نمودند:

«مرحوم قاضی می‏فرمود: بعضی از افراد زمان ما، مسلّماً ادراک محضر مبارک آن حضرت را کرده‏اند و به خدمتش شرفیاب شده‏اند. یکی از آن‏ها در مسجد سهله در مقام آن حضرت که به مقام صاحب الزمان معروف است، مشغول دعا و ذکر بود که ناگهان می‏بیند آن حضرت در میان نوری بسیار قوی به او نزدیک می‏شوند و ابّهت و عظمت آن نور چنان او را می‏گیرد که نزدیک بود قبض روح شود، و نفس‏های او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریباً یکی دو نفس به آخر مانده بود که جان دهد؛ پس آن حضرت را به اسماء جلالیّه‏ی خدا قسم می‏دهد که دیگر به او نزدیک نگردند. بعد از دو هفته که این شخص در مسجد کوفه مشغول ذکر بود، حضرت بر او ظاهر شدند و مراد خود را می‏یابد و به شرف ملاقات می‏رسد. مرحوم قاضی می‏فرمود: این شخص آقا شیخ محمد تقی آملی بوده است.»[70]

خود مرحوم آملی در یادداشت‏هایش تفصیل ماجرای این دو تشرّف و سوالاتی که طی ملاقات دوم از محضر ولی عصر؟عج؟ پرسیده بود را آورده است.

 

فصل چهارم: راهپیمایی نجف تا کربلا

چنانکه در ابتدا اشاره شد، پیاده‏روی برای زیارت حضرات ائمه‏ی معصومین؟عهم؟ ذاتاً توصیه شده و مطلوب است و طیّ روایاتی که گذشت، فضایل فراوانی برای آن ذکر شده که از جمله‏ی آن مغفرت از گناهان و ترفیع درجه است. بنا بر این روایات، جایگاه زائر سیدالشهدا{علیه السلام} به مرتبه‏ای می‏رسد که خداوند را در مقامی فوق عرش الهی زیارت می‏کند.

پیاده‏روی برای زیارت سیدالشهداء{علیه السلام} ملاحت دیگری دارد و عشق و سوزی که در این سفر به زائر دست می‏دهد آن‏چنان وصف‏ناشدنی است که قابل ذکر نمی‏باشد. بر همین اساس، ذیلاً در حد مقدور به نکاتی اشاره می‏کنیم که اختصاص به زیارت سیدالشهداء{علیه السلام} دارد؛ هرچند که بهتر است در این مقال، زبان ساکت باشد و جمله اعضاء چشم باید بود و گوش، تا مولا چه حوالت دهد و چه هدیه‏ای به زائر عنایت کند.

خیالِ روىِ تو در هر طریق، همره ماست‏

نسیم موى تو، پیوند جان آگه ماست‏

ببین که سیب زنخدان او چه مى‏گوید؟

هزار یوسف مصرى، فتاده در چَه ماست‏

به رغمِ مدّعیانى که منع عشق کنند

جمال چهره‏ی تو، حجّت موجّه ماست‏

حفظ نمازهای یومیّه

اصلی‏ترین دستور در هر سفر، حفاظت بر نمازهای واجب و اوقات آن است. طبعاً این مسئله در سفر زیارت اربعین از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ تا به آنجا که امام صادق{علیه السلام}، از دست رفتن یک نماز واجب را در سفر، معادل همه‏ی ضررهایی می‏دانند که ممکن است در طول سفر متوجه زائر شود. لذا مشتاقان حرم حسینی{علیه السلام} در این باره وظیفه‏ای دوچندان دارند؛ لازم است که آنها طوری برای راه‏پیمایی برنامه‏ریزی کنند که:

اوّلاً، همه‏ی نمازها را در اوّل وقت بخوانند؛

ثانیاً، ادای این فریضه در اماکنی باشد که در آن، حریم مستحبّات نماز و نظافت محل حفظ شده باشد.

همچنین تلاش شود که اوقات استراحت نیز به آخر شب نینجامد تا بتوانند نماز شب را به موقع به‏جا آورند. و توصیه می‏شود حرکت خود را بعد از نماز صبح و با نشاط شروع نمایند؛ همچنین مراقبت کنند که هنگام بازگشت به وطن، لطمه‏ای به نمازهای یومیه وارد نشود.

ادب حضور

اصلی‏ترین مسئله در این سفر، حفظ حریم «ادب» است؛ زیرا زائر نهفقط هنگامی که به مقصد رسید، بلکه از ابتدای راه در محضر مولا است. اگر به این حقیقت توجه نماییم که در حال عزیمت به محضر کسی هستیم که پیوسته به ما نظر و عنایت دارد و از همه‏ی اعمال و احوال ما آگاه است، آنگاه مراقبت بیشتری نسبت به اعمال و نیّاتمان خواهیم داشت.

«نقل می‏کنند که یک روز شخصی در صحن مطهّر امیرالمؤمنین{علیه السلام} در قسمت پشت سر، در فاصله‏ی میان مقبره‏ی مرحوم سید محمد کاظم یزدى و میان دیوار ساختمان حرم و رواق نشسته بود و از خستگی پاى خود را دراز کرده بود. بعداً که خدمت آقاى قاضى رسیده بود، ایشان بدون مقدّمه فرمودند: «تمام نقاط صحن مطهّر حکم خانه‏ی امیرالمؤمنین{علیه السلام} را دارد، و شما هم مىدانید که امام مرده و زنده ندارد. امام مقبور در قبر، زنده است. بنابراین آیا جسارت نیست که انسان در خانه‏ی خود امام به طرف خود امام حىّ و زنده، پاى خود را دراز کند؟!»[71]

بنابراین زائر در زیارت حسینی{علیه السلام} باید «مراقبه»ی

خود را بر حضور دائم در محضر اولیای الهی؟عهم؟ بداند؛ به این ترتیب که:

اوّلاً، در محضر سیدالشهداء{علیه السلام} است، و آن هم محدود به حضرتش نمی‏شود؛ بلکه قاعده چنین است که اگر انسان در محضر بزرگی قرار می‏گیرد، همه‏ی اطرافیان و اقربای آن بزرگ نیز حضور دارند. و لذا زائر اربعین حسینی{علیه السلام} در نظر داشته باشد که در این سفر، تنها در محضر سیدالشهدا{علیه السلام} نیست؛ بلکه همه‏ی اهل حرم، از قمر بنی‏هاشم{علیه السلام} گرفته تا جناب علی اکبر{علیه السلام} و سایر ملازمان حضرتش، خصوصاً زینب کبری؟عها؟ و امّ‏کلثوم و سکینه و رباب و سایر اطرافیان سیدالشهداء{علیه السلام}، حرکات و سکنات او را زیر نظر دارند. و لذا در راهپیمایی اربعین، می‏باید ادب را از جهات گوناگون رعایت کرد.

ثانیاً، در روایات زائرین حسینی{علیه السلام} وارد است

که سایر اهل کساء، یعنی رسول خدا{صلوات الله علیه}، امیرالمؤمنین{علیه السلام}، صدّیقه‏ی طاهره؟عها؟ و امام مجتبی{علیه السلام} نیز زائر حسینی{علیه السلام} را استقبال می‏کنند.

و لذا زائر باید مراقبه‏ای در شأن ادب حضور در محضر آنان را نیز داشته باشد.

ثالثاً، انبیای عظام پروردگار، مانند حضرات نوح، ابراهیم، موسی و عیسی؟عهم؟ و سایرین از اولیای الهی، زائر را استقبال و سپس مشایعت می‏کنند.

رابعاً، در مورد زوّار سیّدالشهداء{علیه السلام}، علاوه بر آنچه اشاره شد، ملائکه‏ی جلیل‏القدر پروردگار، یعنی جناب جبرائیل و میکائیل و اسرافیل، با اعوان و انصار خود -که خداوند عدد آنها را می‏داند- به استقبال او می‏آیند. و لذا لازم است که زائر، ادب حضور در محضر آنان را نیز رعایت کند.

خامساً، زائر حرم حسینی{علیه السلام} در محضر همه‏ی اصحاب و یاران حضرتش می‏باشد و در این بین، می‏باید ادب حضور را در محضر بزرگانی چون حضرت علی اکبر، قمر بنی‏هاشم و زینب کبری؟عهم؟ و سایر اهل حرم حسینی{علیه السلام} حفظ کند.

سادساً، از عبارات زیارت عاشورا برمی‏آید که همه‏ی صلحا و اتقیایی که ذوب در ولایت حسینی{علیه السلام} بودند و در فِنای حضرتش زانو زدند و خون خود را فدای امام خود نمودند و زائر در طی زیارت به آنها سلام می‏دهد، به او نظر دارند.

خلاصه آنکه: اگر به این حقیقت توجه نماییم که در حال عزیمت به محضر کسی هستیم که پیوسته به ما نظر و عنایت دارد و از همه‏ی اعمال و احوال ما آگاه است و به تبع او، مشهود همه‏ی عالمیان هستیم، آنگاه مراقبت بیشتری نسبت به اعمال و نیّاتمان خواهیم داشت.

بنا بر روایات، زائر اربعین حسینی{علیه السلام} در طیّ راهپیمایی در مقامی است که در محضر پروردگار متعال، رسول اکرم{صلوات الله علیه} و خمسه‏ی طیبه؟عهم؟ و پس به تبع آن بزرگواران، در محضر همه‏ی عالمیان است. پس بر او واجب است که پیوسته «ادب حضور»ی در خور چنین مقام ارجمندی را داشته باشد. چنین مقامی شرایط ظاهری و باطنی خاصّی را می‏طلبد که در ادامه به اختصار بدان اشاره می‏کنیم:

الف) شرایط ظاهری

حُسن معاشرت

در این سفر، سختی‏ها در کنار معنویت‏هاست و پیاده‏روی و بیتوته در میان راه، نارسایی‏های خاصّ خود را دارد. پس خوش‏رویی و حسن معاشرت، شرط اول در حال معنوی است. در کامل الزیارات، ذیل آداب زیارت سیدالشهداء{علیه السلام}، دستورات فراوانی درباره‏ی حسن خلق و کمک به زوّار سیدالشهداء{علیه السلام} آمده؛ که در این میان، رعایت کودکان و افراد مسن جایگاه خاصّ خود را دارد.

در این سفر، افراد معمولاً به صورت گروهی و همراه با دوستان و آشنایان عازم می‏شوند که البته این مسئله فی حدّ ذاته مطلوب است؛ ممکن است یکی از گروه بیمار شود یا بارش زمین بماند، که بقیه کمک می‏دهند و رنج سفر را برای یکدیگر کم می‏نمایند و در کنار هم راه را کوتاه می‏کنند. اما باید توجه داشت که این با هم بودن، باعث عیش و عشرت ما نشود و مبادا بیشتر اوقاتمان به سرگرمی و بگو و بخند بگذرد و این سفر را تبدیل به یک راهپیمایی تفریحی و دورهمی سرگرم‏کننده نماید.

روایت شده که امیرالموّمنین{علیه السلام} در تشییع جنازه‏ای، صدای خنده‏ی فردی را شنیدند، پس با تندی خطاب به او عتاب کردند که اینجا چه جای خندیدن است؟[72] برخی زمان‏ها و مکان‏ها هستند که انسان باید توجه داشته باشد، حضور قلب پیدا کند و مراقبت نماید که گرفتار غفلت نشود؛ تا از آن زمان و مکان بهره ببرد و پیاده‏روی اربعین یکی از همین‏ اوقات و مکان‏هاست.

امام صادق{علیه السلام} در آداب زیارت اباعبدالله{علیه السلام} می‏فرمایند:

«یَلْزَمُکَ حُسْنُ الصَّحَابَةِ لِمَنْ یَصْحَبُکَ وَ یَلْزَمُکَ قِلَّةُ الْکَلَامِ إِلَّا بِخَیرٍ وَ یَلْزَمُکَ کَثْرَةُ ذِکْرِ اللَّهِ...»[73]

بر تو لازم است که با همراهانت خوشرفتار باشی، سخن اندک بگویی و حتی الامکان تکلّم نکنی مگر به خیر. بر تو لازم است زیاد به یاد خدا باشی.

برنامه‏ریزی

پیاده‏روی برای زیارت، به خودی خود عملی عبادی است و عبادت باید «بانشاط» باشد. بنابراین زائر باید برای راه‏پیمایی در مسیر نجف تا کربلا که حدود هشتاد کیلومتر است، متناسب با شرایط جسمی خود، وضعیت مسیر، آب و هوا و... برنامه‏ریزی لازم را انجام دهد. مبادا چنین باشد که با عجله و از روی خستگی و کسالت مسیر را طی کند و این‏گونه نباشد که ستون‏های بین راه را بشمارد تا کی به مقصد می‏رسد؛ بلکه پسندیده است که سربه‏زیر و آرام گام بردارد و مشغول اذکار و حالات خود باشد.

همچنین بهتر است که انسان قبل از غروب در جایی بیتوته کند و اگر مقدور است، بعد از نماز عشاء زودتر استراحت نماید؛ بدین ترتیب، از یک سو در تهجّد و ادای دستورات قبل از نماز صبحِ او خللی وارد نمیشود و از سوی دیگر، شخص میتواند بلافاصله بعد از صرف صبحانه با نشاط ادامه‏ی مسیر دهد و موفق میشود که دستورات و آداب بین راه را به درستی عمل نماید.

صدقه و گشاده‏دستی

در خصوص زیارت سیدالشهداء{علیه السلام}، روایات متعددی وارد شده که نشان می‏دهد اوّلاً، اوقات آن جزو عمر زائر محسوب نمی‏شود و ثانیاً، اگر در طول راه انفاقاتی نماید، بهتر از آن جایگزین می‏شود. از همین روست که توصیه به گشاده‏دستی در انفاقات و میهمان کردن دیگران و خصوصاً دادن صدقه شده‏ایم.

همچنین بهتر است که قبل از سفر صدقه داده شود، و در ضمن سفر هم، بنا بر موقعیت‏های مختلف، یا صدقه پرداخت گردد و یا مبلغ آن کنار گذاشته شود تا پس از بازگشت، به محلّ مصرف خاصّ خود برسد.

حفظ بهداشت

در سفرهای زیارتی که زمان بهره‏مندی زائر محدود است، خسران بزرگی است که او در اثر بی‏مبالاتی در امور بهداشتی، خود را بیمار نماید و از توفیقات فراوان معنوی بازماند. در پیاده‏روی اربعین نیز، هرچند هرکس بنا به فراخور توانش علاقه‏مند به پذیرایی از زائرین سیدالشهداء{علیه السلام} است، ولی زائر باید توجه نماید که بدخوری و تکّه‏خوری، علاوه بر احتمال بیماری جسمی، توفیقات معنوی را از زائر در طول سفر سلب می‏کند. از همین رو توصیه می‏شود که اوّلاً، تغذیه‏ی خود را کنترل نماییم و ثانیاً، از دست بردن به هر خوراکی از روی هوس و به خاطر لذّت اجتناب کنیم؛ چنانکه امام صادق{علیه السلام} گله‏مندانه در این باره می‏فرمایند:

«برخی در سفر زیارت حسینی{علیه السلام} غذاهایی با خود حمل می‏کنند که در مصیبت پدران و مادرانشان چنان نمی‏کردند.»

و هنگامی که راوی درباره‏ی آنها سؤال می‏کند، حضرت از آوردن غذاهای لذیذ و شیرینی‏ها نهی می‏نمایند.[74]

ب) نکات معنوی

زائر حسینی{علیه السلام}، از آغاز سفر در محضر و میهمان اولیای الهی؟عهم؟ است. و این سفر به حدّی باارزش است که همه‏ی رفتگان، بعد از مرگ آرزوی آن را می‏نمایند:

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ؛ لِمَا یَرَى مِمَّا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ{علیه السلام} مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى.»[75]

هیچ کس در روز قیامت نیست مگر آنکه آرزو میکند ای کاش از زائران حسین{علیه السلام} میبود؛ این به خاطر کرامت آنان در نزد خداوند تعالی است.

حال که در این روزگار و به برکت انقلاب اسلامی، چنین توفیقی نصیب ما شده است، لازم است که علاوه بر جهات صوری، به لحاظ معنوی نیز خود را آماده‏ی چنین میهمانی باشکوهی نماییم. و توجه داشته باشیم که مقبولیّت هرکس در محضر امام، بسته به مقدار «معرفت» و «ادبی» است که در برابر آن حضرات دارد. از این رو، بر زائر واجب است که از این جهت نیز دستوراتی را رعایت نماید.

آغاز راه پیمایی

در آداب سفر آمده که مسافر مقدار مختصری تربت سیدالشهداء{علیه السلام} به همراه داشته باشد؛ که فواید و آثار فراوان مادّی و معنوی دارد و شرور جنّی و انسی را دفع می‏کند؛ چنانکه در روایت است که:

«تَأْخُذُ مَعَکَ شَیْئاً مِنْ تُرْبَةِ الْحُسَینِ{علیه السلام} وَ قُلْ إِذا أَخَذْتَها: اَللَّهُمَّ هَذِهِ طِینَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ{علیه السلام}، وَلِیِّکَ وَ ابْنِ وَلِیِّکَ، اِتَّخَذْتُهَا حِرْزاً لِمَا أَخَافُ وَ مَا لَا أَخَافُ.»[76]

با خود کمی از تربت امام حسین{علیه السلام} را بردار و هنگامی که برداشتی بگو: «خداوندا، این خاک قبر حسین{علیه السلام}، ولیّ تو و فرزند ولیّ توست؛ آن را برداشتم تا حافظ من باشد برای آنچه از آن بیم دارم و آنچه بیم ندارم.»

لذا مناسب است که زائر در همه‏ی طول طریق، تسبیح و مهر تربت و نیز قرآن و مفاتیح کوچکی به همراه داشته باشد.

دعا در آغاز راه پیمایی

زائر در راه‏پیمایی اربعین، علاوه بر آنکه باید آداب سفر را به‏جا آورد، مناسب است ادعیه‏ای را که برای حفظ از خطرات سفر وارد شده بخواند؛ از جمله مناسب است دستوری را که مرحوم علامه‏ی مجلسی توصیه می‏فرمود تا در ابتدای سفرهای توأم با خطر خوانده شود، بخواند:

در طول مسیر، هر روز صبح سوره‏های حمد، مُعَوّذتین[77]، آیت‏الکرسی، قدر و آیات آخر سوره‏ی آل‏عمران که در نماز شب خوانده می‏شود[78] را تلاوت کند.سپس این دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ بِکݡَ یَصُولُ الصَّائِلُ، وَ بِقُدْرَتِکَ یَطُولُ الطَّائِلُ، وَ لَا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ إِلَّا بِکَ، وَ لَا قُوَّةَ یَمْتَارُهَا ذُو قُوَّةٍ إِلَّا مِنْکَ، بِصَفْوَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ خِیَرَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَ عِتْرَتِهِ وَ سُلَالَتِهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَیْهِمْ، وَ اکْفِنِی شَرَّ هَذَا الْیَوْمِ وَ ضَرَّهُ، وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ یُمْنَهُ، وَ اقْضِ لِی فِی مُتَصَرَّفَاتِی بِحُسْنِ الْعَاقِبَةِ، وَ بُلُوغِ الْمَحَبَّةِ وَ الظَّفَرِ بِالْأُمْنِیَّةِ، وَ کِفَایَةِ الطَّاغِیَةِ الْغَوِیَّةِ وَ کُلِّ ذِی قُدْرَةٍ لِی عَلَى أَذِیَّةٍ، حَتَّى أَکُونَ فِی جُنَّةٍ وَ عِصْمَةٍ وَ نِعْمَةٍ مِنْ کُلِّ بَلَاءٍ وَ نَقِمَةٍ، وَ أَبْدِلْنِی فِیهِ مِنَ الْمَخَاوِفِ أَمْناً، وَ مِنَ الْعَوَائِقِ فِیهِ بِرّاً، حَتَّى لَا یَصُدَّنِی صَادٌّ عَنِ الْمُرَادِ، وَ لَا یَحُلَّ بِی طَارِقٌ مِنْ أَذَى الْعِبَادِ، إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.»[79]

بارالها، به [اذن و قدرت] تو است که حملهگر حمله میکند و به قدرت تو است که توانمند غلبه میکند و هیچ نیرومندی را جز به اذن تو نیرویی نیست و هیچ توانمندی را توانی نیست مگر از جانب تو.

بارالها، به حق آفریدگان برگزیدهات و آنانی را که از میان خلایقت برگزیدهای، به حق محمد{صلوات الله علیه} پیامبرت و خاندان و فرزندانش علیه و علیهم السلام، بر او و فرزندانش درود بفرست و مرا از شر این روز و ضررهایش در امان بدار و از خیر و برکت امروز مرا برخوردار نمای و برای من در امورم حسن عاقبت و نهایت محبت و رسیدن به آرزوها و پیروزی بر هر ستمپیشهی حیلهگر و هر صاحب قدرتی که قصد آزارم را دارد تقدیر فرمایی، تا از هر بلا  و نکبتی در امان باشم و به جای آنها برایم امنیت در امور هولناک را قرار دهی و موانع و مشکلات روزگار را برایم  آسان سازی؛ تا هیچ بازدارندهای نتواند مرا از رسیدن به مقصودم باز دارد و هیچ گزندی از بندگانت بر من وارد نشود که تو برهمه ی امور قادر و شنوا و بینا هستی.

محاسبه و توبه

زائر حسینی{علیه السلام} با سفر خود، از گناهان خارج می‏شود؛ مانند کودکی که تازه از مادر متولد شده است. در این میان، محاسبه و توبه از گناهان، مراتب مقبولیّت و عنایت امام{علیه السلام} را بیشتر می‏نماید. به همین دلیل، بر سالک لازم است که قبل از سفر «محاسبه»ای نسبت به گذشته‏ی خود داشته باشد و خطاهایی را که مانع سلوک است بیابد و با توبه و عزم بر ترک آنها، خود را مستعدّ لقای امام{علیه السلام} سازد. و نیز بر او لازم است که در ضمن راه، محاسبه‏ی خود را شدیدتر نماید تا مبادا توبه‏ی خود را بشکند و همان که بود بازگردد.

بعد از محاسبه، کیفیت توبه را مطابق با دستور توبه‏ی امیرالمؤمنین{علیه السلام} در نهج‏البلاغه به انجام رساند؛ یعنی حقوق‏الناس را ادا کند و عزم بر جبران حقوق الهی نماید و سپس غسل توبه و نماز آن را به‏جا آورد.[80]

دوام طهارت

زائر در طیّ سفر، میهمان و در محضر مولای خود است. و شرط ادب آن است که اوّلاً «دائم‏الوضوء» باشد و در بساط مولا بدون طهارت قدم برندارد و ثانیاً، حتی‏الامکان با غسل زیارت طیّ طریق کند؛ که امام صادق{علیه السلام} در توضیح معنای «اتخاذ زینت در ورود به بیت امامت{علیه السلام}»، آن را به «غسل زیارت» معنا کردند:

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}‏ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی‏ <خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کݡُلِّ مَسْجِدٍ> قَالَ: الْغُسْلُ‏ عِنْدَ لِقَاءِ کݡُلِّ إِمَامٍ.» [81]

امام صادق{علیه السلام} در تفسیر آیهی شریفهی <خُذُوا زِینَتَکُمْ...> فرمود: یعنی هنگام دیدار با هر امام، غسل نماید.

و اگر امکان غسل مهیّا نبود، تیمّم بدل از غسل نماید. و به مجرد باطل شدن غسل، آن را تجدید کند. خلاصه آنکه پیوسته طهارت از حدث اکبر و اصغر داشته باشد؛ تا علاوه بر نورانیّت باطنی، اگر در بین راه عنایتی به او صورت گرفت، متطهّر باشد.

فراغ دل

زائر به مجرّد خروج از وطن خویش، میهمان سیدالشهداء{علیه السلام} است. و کم‏ترین شرط ادب در لقای ولیّ الهی{علیه السلام} که اشراف بر ظاهر و باطن سالک دارد، فراغ دل است؛ چنانکه خداوند در طور سینا، به حضرت موسی{علیه السلام} اولین شرط حضور را این چنین بیان می‏دارد که: <فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ>[82]؛ یعنی خود را از تعلّقات فارغ کن، تا شنوای بر پیام من باشی. و زائر باید خود را از همه‏ی اشتغالاتی که او را به حال و هوای وطن بازمی‏گرداند منصرف سازد؛ که از اهمّ آن‏ها ارتباط تلفنی با خارج از محیط راه‏پیمایی و مشغولیّت به تلفن همراه است.

انتخاب هم‏سفر

مکالمات و محافل انس زائر در بین راه، تأثیر فراوان بر «مقام حضور» او دارد. و اگر در سایر سفرها توصیه به انتخاب دوستِ هم‏راه شده‏ایم، چنانکه در بیانات رسول خدا{صلوات الله علیه} است که فرمود: «الرَّفِیقَ‏ ثُمَ‏ الطَّرِیق‏»[83]، در راهپیمایی اربعین، واجب است رفیق طریقی را برگزینیم که دلیل راه ما به سوی محبوب باشد. و در نظر داشته باشیم که مسیر نجف تا کربلا، تقریباً همان راه از کربلا به کوفه است که اسرای اهل بیت سیدالشهدا{علیه السلام} را در آن حرکت دادند. لذا پیوسته به این مطلب توجه نماییم که ما قدم بر جای پای کسانی می‏گذاریم که در این راه خون گریستند، مصیبت‏ها کشیدند، تازیانه خوردند و چه آزارها و آسیب‏ها که به جان خریدند تا پیام حسینی{علیه السلام} به ما برسد. و امروز نوبت ما است که پرچم سیدالشهداء{علیه السلام} را در اهتزاز نگه داریم. پس مبادا راهپیمایی اربعین با انتخاب نادرست رفیقِ راه، به سفری تفریحی و گعده‏ای دوستانه تبدیل شود؛ که ابتلای به گناه در مسیر عبادت، کدورت مضاعف به بار می‏آورد.

زیارت به نیابت

سیره‏ی بزرگان در سفرهای زیارتی چنان بوده که از آغاز سفر، به نیابت یکی از اولیای الهی؟عهم؟ زیارت را آغاز می‏کردند. لطافت این عمل، علاوه بر آثار معنوی فراوانی که در ابراز ارادت به امام{علیه السلام} دارد، آن است که در اماکن مقدّسه خطاب به امام عرضه می‏داریم که اگر ما بی‏قدر و قیمت و گناه‏کار هستیم، به زشتی حال ما ننگرید، بلکه به اعتبار آن بزرگواری که ما نایبش هستیم، ما را هم بپذیرید. بدین ترتیب در همه‏ی اماکن، با توجه به این مطلب، در محضر امام{علیه السلام} بایستیم و زیارت کنیم. و البته می‏توانیم با اذن از محضرشان، ثواب زیارت را نیز به دیگران از ذوی‏حقوقان و رفتگان از ارحام و دوستان خود هدیه کنیم.

البته می‏توانیم به نیابت از طرف والدین و یا کسانی که آرزو داشتند در این سفر همراه ما باشند، اما بنا بر عذری توفیق نیافتند، زیارت را انجام دهیم. خلاصه در این سفر نورانی، در رحمت‏هایی که دریافت می‏کنیم، بخشنده و گشاده‏دست باشیم؛ که اقیانوس عنایت سیدالشهداء{علیه السلام} تمامی ندارد.

انس و نجوا با اسرای کربلا

اشاره کردیم که مسیر نجف به کربلا، تقریباً همان راهی است که کاروان اسرای اهل بیت سیدالشهدا{علیه السلام} را در آن حرکت دادند. لذا از بدو حرکت از نجف اشرف، دل خود را با یکی از آن اسرای ارجمند گره بزنیم و پیوسته به یاد ایشان باشیم؛ گویی با آن مظلومان مصیبت‏دیده همراه هستیم و پا جای قدم‏های ایشان میگذاریم؛ مثلاً خود را با حضرت سجاد{علیه السلام} همراه کنیم. مرحوم شیخ مفید در مقتل خود در احوالات حضرتش می‏فرماید:

«عمر بن سعد بقیه‏ی روز عاشورا و نیز تا ظهر روز بعد را در کربلا ماند و سپس به لشکر فرمان حرکت داد و در حالی که دختران و خواهران حسین{علیه السلام} و همه‏ی زنان و کودکان کاروان اسیران با او بودند، رو به کوفه نهاد که در میان آنان، زین‏العابدین{علیه السلام} نیز بود؛ ایشان شکمْ‏رَوش داشت و نزدیک به مرگ بـود.»[84]

ایشان دلدرد شدید و پیوسته حال تهوع داشت. و بر این درد، اضافه کنید رنج و محنتی که حضرت در طی راه به جان می‏خرید؛ چنانکه امام باقر{علیه السلام} در این باره می‏فرماید:

«از پدرم علی بن الحسین؟عهما؟ درباره‏ی بردن او به سوی یزید پرسیدم. فرمود: مرا بر شتری لَنگ و بدون جهاز سوار کردند و سر حسین{علیه السلام} بر بالای عَلَمی بود و زنان‏مان پشت سرِ من بر اَسترانی بدون پالان سوار بودند. کسانی که ما را می‏بردند، از پشت سر و گرداگردمان با نیزه ما را احاطه کرده بودند و آزار می‏دادند. اگر اشکی از دیده‏ی یکی از ما فرو می‏چکید، با نیزه به سرش می‏کوبیدند. تا آن که وارد شام شدیم. جارچی جار زد: ای شامیان! اینان اسیران اهل بیتِ ملعون‏اند!»[85]

«هنگامی که آنان را سوار بر شترانِ بی‏جهاز وارد کوفه کردند، زنان کوفی به گریه و زاری پرداختند. شنیدم که زین‏العابدین{علیه السلام} با صدایی آهسته، ناشی از بیماری و درد یوغ و با دست غل و زنجیر شده به گردن، می‏گوید: هان! این زنان می‏گِریند. پس چه کسی ما را کُشت؟!»[86]

خدا می‏داند که در این سفر بر اهل بیت؟عهم؟ چه گذشت. تصور کنید که شتر با آن پاهای بلند، وقتی که لنگ باشد چگونه سوارش را هنگام حرکت آزار می‏دهد! و اضافه کنید به آن که سوار را بر حیوان بدون جهاز و با حال بیماری و بعد از گذراندن آن همه مصائب، با غل و زنجیر بسته باشند!

 

سری به نیزه بلند است در مقابل زینب

سری که سایه کشیدهست روی محمل زینب

سری که معجزهاش روی نی تلاوت وحی است

مسیح روی صلیب است در مقابل زینب

چه دلفریب صدایی! چه آیههای بهجایی!

که بعد خطبهی خواهر، شده مکمِّل زینب

پس از خطابهی منبر، زمان نوحهسرایی ست

بخوان که گرم شود با دم تو محفل زینب

چگونه نفی کنم خارجی خطاب شدن را

بخوان که حل شود از خواندن تو مشکل زینب

لازم است که در طی مسیر، دائماً توسّل به ساحت نورانی اسرای کربلا نماییم و خود را همراه کاروان حسینی{علیه السلام} ببینیم؛ اگر آزار و سختی به ما رسید، خاری به پایمان رفت یا سوز و سرما اذیتمان نمود، سعی کنیم دلمان را پیش دل یکی از آن بزرگواران بگذاریم و با او راز و نیاز نماییم.

چه خوب است که زنان نیز با یکی از بانوان کاروان اسرا همچون زینب کبری؟عها؟، جناب رباب یا ام‏کلثوم هم‏نوا و هم‏قدم شوند:

«کاروان اسرا وارد دمشق شدند، در حالی که سرِ حسین{علیه السلام} در میانشان بر بالای نیزه بود. هر گاه یکی از آنان با دیدن سر می‏گریست، نگهبانان او را با تازیانه می‏زدند. اهل ذمّه در بازار دمشق برای تماشای آنان صف کشیده بودند و به صورتشان آب دهان می‏انداختند؛ تا اینکه بر درِ کاخ یزید متوقّف شدند. یزید دستور داد تا سر حسین{علیه السلام} را بر در بیاویزند، در حالی که خانواده‏ی امام{علیه السلام} در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانی را بر آن گماشت و دستور داد که هرگاه یکی از آنان گریست، او را بزنند. آنان همچنان ماندند در حالی که سر حسین{علیه السلام} در میان آنها به مدّت نه ساعت در روز آویزان بود. امّ‏کلثوم، سرش را بلند کرد و سر حسین{علیه السلام} را دید، پس گریست و گفت: ای پدر بزرگ! (منظورش پیامبر خدا{صلوات الله علیه} بود) این، سر حبیب تو حسین{علیه السلام} است که آویزان شده است! سپس گریست. یکی از نگهبانان دستش را بالا برد و به صورت امّ‏کلثوم زد که به تمامی صورت او آسیب زد. در دَم دست نگهبان از کار افتاد.»[87]

برایشان بگو از روضه های بازِ دل ما

به استناد روایاتی از مقاتل زینب

بگو به کوفه، که در کربلا چه ها که نکردند

بگو چه ها که نشد با سر تو و دل زینب

بگو که این اسرا از حریم شیر خدایند

بگو که ناقهی عریان نبوده منزل زینب

اسیر این همه خفاش شبپرستم و اینجا

تویی هلال و اباالفضل ماه کامل زینب

هزار گرگ گرسنه، هزار چشم حرامی

به جای قاسم و اکبر به دور محمل زینب

به پیش هجمهی سنگین و شوم چشم چرانها

تویی و چند سرِ روی نیزه حائل زینب

و اگر بادهای سوزان دشت نینوا صورت‏هایمان را آزار داد، به یاد کودکان و زنان کاروان اهل بیت باشیم؛ که در زیارت ناحیه‏ی مقدّسه می‏فرماید:

«سرت را بر نیزه کردند و خانواده‏ات را مانند بندگان اسیر نمودند و با زنجیر آهنین به بند کشیدند و بر روی مرکب‏های بدون جهاز سوار نمودند و باد داغ نیم‏روزی صورت‏هاشان را می‏سوزاند. آنان را در دشت‏ها و صحراها می‏راندند و دستانشان را به گردن‏هایشان بسته بودند و آنها را در بازارها می‏چرخاندند.»[88]

یتیمِ عترت و نان تصدّقی که حرام است...

اضافه میشود این گونه بر مسائل زینب

ز دست قافله باید بگیرم این همه نان را

ولی اگر بگذارند این سلاسل زینب

تنم ز کعب نی و تازیانه خرد شد آخر

بعید نیست ز هم وا شود مفاصل زینب

سر تو رفته به نی، پس شکسته باد سر من

ز تو عقب نمی افتد در این معامله زینب

تو را به نیزه و شمشیرشان به قتل رساندند

ولی ز هلهله حالا شدند قاتل زینب

حسین! جانِ عزیزت به من نگاه بینداز

ببین عوض نشده بعد تو شمایل زینب؟

حفظ حضور قلب

اشاره شد که زائر در طول مسیر، در محضر سیدالشهداء{علیه السلام} و سایر اهل حرم است و میزان قرب

سالک، به میزان حفظ حریم ادب در سکنات و حرکات او است. و هر مقدار که زائر، سالک مجذوب‏تری باشد، حریم حضور در محضر مولایش را بیشتر پاسداری می‏کند و شرط اوّل در این مسئله، حفظ حضور قلب دائمی در طول مسیر راه‏پیمایی است.

چنانکه نقل می‏کنند که مرحوم آیت‏الله بهجت، در تمام ایام زیارتی اباعبدالله{علیه السلام}، به اتفاق تعدادی دیگر از علما، با پای پیاده راهی کربلا می‏شد و در طول مسیر، اغلب مشغول ذکر یا در سکوت بود.[89]

از آنجا که اوّلاً، حضور قلب امری باطنی است و ثانیاً، زائرین اربعین حسینی{علیه السلام} عاشقانی هستند که پای در این مسیر می‏نهند، برای تحصیل حضور قلب می‏باید از یک سو اسباب حضور را تقویت کرد و از سوی دیگر، موانع حضور را در این سفر به حداقل رساند. در ادامه به هریک از این مسائل به طور مستقل اشاراتی می‏نماییم:

اسباب حضور قلب

در جوامع روایی ما، ابواب مختلفی به شرح فضائل زائران حسینی{علیه السلام} اختصاص داده شده که تفاوت مراتب آنها، بستگی به مقام حضورشان در نزد خداوند و سایر اولیاء؟عهم؟ دارد. این قبیل بیانات، برای سالکین اشاراتی است در تحصیل اسباب حضور در زیارت سیدالشهداء{علیه السلام}. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‏نماییم:

دفع یأس

زائر اربعین باید با نشاط و امید حرکت کند، تا بتواند به خوبی با مولای خود طیّ طریق نماید. و اصولاً تفاوت زیارت پیاده در اربعین حسینی{علیه السلام} با سایر زیارات، حال و هوای زائر در طول مسیر و نجوای عاشقانه با سیدالشهدا{علیه السلام} و سایر اهل حرم است. و شیطان برای آنکه حال خوش زائر را سلب کند، دائماً به او القائات منفی می‏نماید که زیارت تو مقبول نیست و یا حرکتت برای تفریح و تفرّج است. و لذا زائر باید با اطمینان به بشارت‏های اهل بیت؟عهم؟، خود را از گناهان پاک بداند و همچون عبدی صمیمی و مقبول درگاه اهل بیت؟عهم؟، با مولای خود نجوا کند. برای شرح بیشتر این مطلب، ذیلاً به برخی روایات در شأن و مقام زائر حسینی{علیه السلام} که با پای پیاده مشرّف به زیارت سیدالشهداء{علیه السلام} می‏شود، اشاره می‏کنیم:

امام صادق{علیه السلام} فرمودند:

«کسى که از منزلش بیرون آید و قصدش زیارت قبر حضرت حسین بن على؟عهما؟ باشد، اگر پیاده رود، خداوند منّان به هر قدمى که برمى‏دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى‏فرماید، تا زمانى که به حائر برسد. و پس از رسیدن به آن مکان شریف، حق تبارک و تعالى او را از رستگاران قرار مى‏دهد، تا وقتى که مراسم و اعمال زیارت را به پایان برساند، که در این هنگام او را از فائزین محسوب مى‏فرماید، تا زمانى که ارادهی مراجعت نماید. در این وقت فرشته‏اى نزد او آمده و مى‏گوید: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم سلام رسانده و به تو مى‏فرماید: از ابتداء عمل را شروع کن، تمام گناهان گذشته‏ات آمرزیده شد.»[90]

ایشان همچنین فرمود:

«خداوند متعال فرشتگانى دارد که موکّل قبر مطهّر حضرت حسین بن على؟عهما؟ مى‏باشند. هنگامى که شخص قصد زیارت آن حضرت را مى‏نماید، خداوند گناهان او را به این فرشتگان اعطاء نموده و در اختیار آنها مى‏گذارد؛ وقتى وى قدم گذارد، فرشتگان گناهان را محو مى‏کنند، سپس وقتى قدم بعدى را برداشت، حسنات او را مضاعف مى‏نمایند و پیوسته حسنات او را مضاعف میکنند تا جایى که بهشت را براى وى واجب مى‏گردانند، سپس اطرافش را گرفته و تقدیس و تنزیهش مى‏نمایند و سپس فرشتگان آسمان را ندا مى‏دهند که زوّار حبیب حبیب خدا را تقدیس و تنزیه نمایید، و وقتى زوّار غسل زیارت نمودند حضرت محمّد{صلوات الله علیه} ایشان را ندا داده و مى‏فرماید: اى مسافرین خدا! بشارت باد شما را که با من در بهشت همراه خواهید بود. سپس امیرالمؤمنین{علیه السلام} ایشان را ندا داده و مى‏فرماید: من ضامنم که حوائج شما را برآورده و در دنیا و آخرت بلا و محنت را از شما دور نمایم. پس از آن فرشتگان دور ایشان حلقه زده و از راست و چپ آنان را در بر میگیرند تا به اهل و خویشاوندان خود بازگردند.»[91]

همچنین در روایتی نسبتاً طولانی، امام صادق{علیه السلام} ضمن دعا برای زائران قبر اباعبدالله{علیه السلام}، منزلت والای

آنها و ثواب فوقالعادهی زیارت سیدالشهدا{علیه السلام} را چنین تشریح میفرماید:

«معاویة بن وهب نقل کرده: اذن خواستم که بر امام صادق{علیه السلام} داخل شوم، به من گفته شد که داخل شو، پس داخل شده آن جناب را در نمازخانهی منزلشان یافتم. پس نشستم تا حضرت‏ نمازشان را تمام کردند. پس شنیدم که با پروردگارشان مناجات نموده و مى‏گفتند:

بار خدایا، اى کسى که ما را اختصاص به کرامت داده و وعدهی شفاعت دادى و مختصّ به وصیّت نمودى (یعنى ما را وصىّ پیامبرت{صلوات الله علیه} قرار دادى) و علم به گذشته و آینده را به ما اعطاء فرمودى، و قلوب مردم را مایل به طرف ما نمودى، من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین{علیه السلام} را بیامرز؛ آنان که اموالشان را انفاق کرده و ابدانشان را به تعب انداختهاند، به جهت میل و رغبت در احسان به ما و به امید آنچه در نزد توست به خاطر صله و احسان به ما و به منظور ادخال سرور بر پیغمبرت{صلوات الله علیه} و به جهت اجابت کردنشان فرمان ما را و به قصد وارد نمودن غیظ بر دشمنان ما.

اینان اراده و نیّتشان از این ایثار، تحصیل رضا و خشنودى تو است؛ پس تو هم از طرف ما این ایثار را جبران کن و به واسطهی رضوان، احسانشان را جوابگو باش و در شب و روز، حافظ و نگاهدارشان بوده و اهل و اولادى که از ایشان باقى مانده‏اند را بهترین جانشینان قرار بده و مراقب و حافظشان باش، و شر و بدى هر ستمگر عنود و منحرفى را از ایشان و از هر مخلوق ضعیف و قوىِ خود کفایت نما و ایشان را از شرّ شیاطین انسى و جنّى محفوظ فرما و اعطا کن به ایشان برترین چیزى را که در دور بودنشان از اوطان خویش از تو آرزو کرده‏اند و نیز به ایشان ببخش برتر و بالاتر از آنچه را که به واسطه‏اش ما را بر فرزندان و اهل و نزدیکانشان اختیار کردند. بار خدایا، دشمنان ما، به واسطهی خروج بر ایشان، آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند؛ ولى این حرکت اعداء، ایشان را از تمایل به ما باز نداشت و این ثبات آنان از باب مخالفتشان است با مخالفین ما؛ پس تو این صورت‏هایى که حرارت آفتاب آنها را در راه محبّت ما تغییر داده مورد ترحّم خودت قرار بده و نیز صورت‏هایى را که روى قبر ابىعبداللَّه الحسین{علیه السلام} مى‏گذارند و برمى‏دارند مشمول لطف و رحمتت قرار بده و همچنین به چشم‏هایى که از باب ترحّم بر ما اشک ریخته‏اند نظر عنایت فرما و دل‏هایى که‏ براى ما به جزع آمده و به خاطر ما سوخته‏اند را ترحّم فرما. بار خدایا، به فریادهایى که به خاطر ما بلند شده، برس. خداوندا، من این ابدان و این ارواح را نزد تو امانت قرار دادم تا در روز عطش اکبر که بر حوض کوثر وارد مى‏شوند، آنها را سیراب نمایى.

و پیوسته امام{علیه السلام} در سجده این دعا را مى‏خواندند. و هنگامى که از آن فارغ شدند، عرض کردم:

فدایت شوم، این فقرات و مضامین ادعیه‏اى که من از شما شنیدم، اگر شامل کسى شود که خداوند عزّ و جلّ را نمى‏شناسد، گمانم این است که آتش دوزخ هرگز به آن فائق نیاید! به خدا سوگند آرزو دارم آن حضرت (حضرت امام حسین{علیه السلام}) را زیارت کرده ولى به حج نروم.

امام{علیه السلام} به من فرمودند: چقدر تو به قبر آن جناب نزدیک هستى، پس چه چیز تو را از زیارتش باز مى‏دارد؟

سپس فرمودند: اى معاویه، زیارت آن حضرت را ترک مکن.

عرض کردم: فدایت شوم، نمى‏دانستم که امر چنین بوده و اجر و ثواب آن این مقدار است.

حضرت فرمودند: اى معاویه، کسانى که براى زائرین امام حسین{علیه السلام} در آسمان دعا مى‏کنند، به مراتب بیشتر هستند از آنان که در زمین براى ایشان دعا و ثنا مى‏نمایند.»[92]

مناجات خداوند با زائر سیدالشهداء{علیه السلام}

«شخصى که به زیارت قبر حضرت حسین بن على؟عهما؟ مى‏رود، زمانى که از اهلش جدا شد، با اولین گامى که برمى‏دارد، تمام گناهانش آمرزیده مى‏شود؛ سپس با هر قدمى که برمى‏دارد، پیوسته تقدیس و تنزیه شده تا به قبر برسد و هنگامى که به آنجا رسید، حق تعالى او را خوانده و با وى مناجات نموده و مى‏فرماید: بنده‏ی من! از من بخواه تا به تو اعطاء نمایم؛ من را بخوان تا اجابتت نمایم؛ از من طلب کن تا به تو بدهم؛ حاجتت را از من بخواه تا برایت روا سازم.

راوى مى‏گوید: امام{علیه السلام} سپس فرمود: و بر خداوند متعال حق و ثابت است آنچه را که بذل نموده اعطاء فرماید.»

عذر خواهی خداوند از زائر حسینی{علیه السلام}

«خداوند منّان هر صبح و شام از طعام بهشت بر زوّار امام حسین{علیه السلام} نازل مى‏فرماید و خدمتکاران ایشان فرشتگانند. هیچ بنده‏اى از بندگان خداوند حاجتى از حوائج دنیا و آخرت را از خداوند متعال در خواست نمى‏کنند مگر آنکه خدا به او عطاء مى‏فرماید.

راوى مى‏گوید: عرض کردم: به خدا قسم این کرامت مى‏باشد. امام{علیه السلام} به من فرمودند:اى مفضّل: برایت بیشتر بگویم؟عرضه کردم: بلى سرور من.

حضرت فرمودند: گویا مى‏بینم تختى از نور را که گذارده‏اند و بر روى آن قبّه‏اى از یاقوت سرخ زده شده که با جواهرات آن را زینت نموده‏اند و حضرت امام حسین{علیه السلام} بر روى آن تخت نشسته‏اند و اطراف آن حضرت نود هزار قبّهی سبز زده‏اند و مؤمنین آن حضرت را زیارت کرده و بر آن جناب سلام مى‏دهند، پس خداوند متعال به ایشان مى‏فرماید: اى دوستانم از من سؤال کنید و بخواهید، پس زیاد اذیّت شدید و خوار و مقهور گردیدید؛ امروز روزى است که حاجتى از حاجات دنیا و آخرتتان را از من در خواست نمیکنید، مگر آنکه آن را روا مى‏نمایم؛ پس خوردن و آشامیدنشان در بهشت مى‏باشد. پس به خدا قسم، کرامت و احسانى که زوال نداشته و انتهای آن را نمى‏توان درک کرد همین است.»[93]

هم جواری با رسول خدا{صلوات الله علیه} و سایر خمسه‏ی طیبه؟عهم؟

«کسى که مى‏خواهد در همسایگى رسول خدا{صلوات الله علیه} و حضرت على و فاطمه؟عها؟ باشد، زیارت حسین بن على؟عها؟ را ترک نکند.»[94]

پرهیز از زمینه‏ی گناه

در سفر پیاده‏روی اربعین، موقعیت‏هایی پیش می‏آید که ممکن است انسان را در معرض گناه قرار دهد؛ مثلاً اختلاط و به هم تنه زدن‏های ناخواسته‏ی زن و مرد در ازدحام جمعیت در اطراف موکب‏ها یا پیرامون حرم مطهر و یا در هنگام سوار و پیاده شدن خودرو در هنگام بازگشت. این‏ها مواردی است که مقدمات گناه را بیشتر فراهم می‏کند و انسان باید این مطلب را در نظر داشته باشد که زائر سیدالشهداء{علیه السلام} در مسیر بازگشت، توسط رسول خدا{صلوات الله علیه} و ملائکه‏ی مقرّبین «مشایعت» می‏گردد. پس باید توجّه داشته باشیم که به حسب معنا، مقام حضور در حین بازگشت، مانند طیّ طریق در مسیر حرکت به سوی کربلا است.

کنترل جوارح، خصوصاً چشم

هرزه‏گردی چشم در هنگام حرکت، مانع تمرکز زائر بر حضور قلب است. لذا بهتر است که در بین راه، چشم‏ها بیشتر اوقات بر زمین باشد و فکر، مشغول ذکر و «محاسبه»‏ی اعمال و افکار گذشته و اصلاح آنها برای درک بیشتر مقام حضور در محضر مولی. برای اصلاح این امور، استمداد از «ذکر» در طول مسیر بسیار مؤثر است؛ که در فصل مستقلی به انواع اذکار طول مسیر اشاره خواهیم کرد.

حال بکاء و رقّت قلب

در آداب زیارات حضرات ائمّه‏ی معصومین؟عهم؟ هنگام اذن دخول، حال بکاء و رقّت قلب، علامت اذن امام در ورود به بیت ولایت و حرم مطهرشان تعبیر شده است. با توجّه به آنکه زائر اربعین حسینی{علیه السلام} در مسیر ورود به بیت ولایت است، می‏باید با روضه و ذکر مصائب حضرتش، در طول مسیر حال رقّت قلب و بکاء برای خود داشته باشد.

چنانکه در احوالات حاج آقا مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام راحل، آمده که ایشان نسبت به پیاده‏روی اربعین حسینی{علیه السلام} اهتمام ویژه داشت؛ ایشان با پای برهنه حرکت می‏کرد و از همسفران، هر کس که مختصر صدای خوشی داشت، میخواست تا اشعاری در مقام و عظمت امام حسین{علیه السلام} بخواند و خود با شنیدن این اشعار به شدّت منقلب میشد. حاج آقا مصطفی خمینی همیشه دیوان شیخ محمدحسین غروی اصفهانی را به همراه داشت و وقتی به اتفاق همراهان به ساحل دجله و فرات که دیگر نزدیک کربلا بود میرسیدند، یکی از همراهان شروع به خواندن اشعار می‏کرد و به محض شروع، ایشان مثل کسی که بغضش بترکد، شروع به گریه می‏کرد. در طیّ چند کیلومتر، کسی زمزمه می‏کرد و جمع همراهان به خصوص حاج آقا مصطفی گریه میکردند. و وقتی ناگهان یکی از دوستان چشمش به گنبد مطهر حضرت امام حسین{علیه السلام} میافتاد، موج شوق و گریه در میان جمع بلند میشد...[95]

اذکار بین راه

در طول راه‏پیمایی، «ذکر» عامل مهمّی در حضور قلب زائر است. لازم نیست که ذکر لفظی باشد، بلکه تفکر و محاسبةالنفس و یا توجهات قلبی به مسائل توحیدی و یا ولایی و خصوصاً توجّه به مقام نوری امام{علیه السلام} و امور دیگری که به نوعی قلب را متوجه پروردگار و یا مقام ولایت و امامت می‏نماید، از افضل اذکار است. در راه‏پیمایی اربعین حسینی{علیه السلام}، همچنین توجه به مصائب حضرتش و یا گوش کردن به روضه و مراثی آن حضرت، مصداق ذکر محسوب می‏شود.

و اما در مورد اذکار لفظی، هرچند دستورات فراوانی وارد شده، ولی در اینجا مواردی را با رویکرد راه‏پیمایی حسینی{علیه السلام} ذکر می‏کنیم:

1- تلاوت آیات قرآن

خواندن آیات قرآن، به اندازه‏ی حداقل پنج صفحه در روز، مناسب است. این مقدار می‏تواند در مسیر کربلا بیشتر باشد و به پیشگاه مطهر هریک از اولیای الهی؟عهم؟ پیشکش گردد. در این باره، خوب است که زائر ثواب این تلاوت‏ها را به هریک از اهل حرم؟عهم؟ که قرار نیابت و یا مؤانست در طول سفر با او گذاشته، هدیه نماید.

در این میان، آیات توصیه شده برای تلاوت عبارت است از: سوره‏ی یس هنگام صبح و سوره‏ی واقعه در شب، همچنین سُوَر مسبحّات (یعنی حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن) بعد از نماز عشاء، که سیره‏ی رسول خدا{صلوات الله علیه} بود.

2- آیات و سوره‏هایی که لازم است تلاوت شوند:

در طیّ مسیر، هر روز صبح، بعد از دادن صدقه، سوره‏های حمد و چهار قل (توحید، ناس، فلق و کافرون) و بعد از آن آیت‏الکرسی خوانده شود. سپس آیات 18 و 19 و 26 و 27 آل‏عمران و همچنین آیات 54 و 55 اعراف تلاوت گردد؛ تا از جمیع شرور ارضی و سماوی در امان باشد.

3- زیارت و لعن و نفرین بر قاتلان اباعبدالله{علیه السلام}

لعن بر ظالمان به مقام امامت و ولایت و قاتلان ایشان، خصوصاً قاتلان سیدالشهداء{علیه السلام}، از اهمّ وظایف زائر است؛ بر این امر به حدّی تأکید شده که از مستحبّات مؤکّد زیارت در سیر به کربلا است. گویی همه‏ی اذکار در این امر خلاصه می‏شود. پس از آن، خوب است که شروع به خواندن زیارت‏های مطلقه‏ی سیّدالشهداء{علیه السلام} در طول مسیر بنماید.

4- زیارت عاشورا

از اهمّ زیاراتی که شعار شیعه است و بر همه‏ی محبّان اهل بیت؟عهم؟ لازم است که همه‏روزه با آن مأنوس باشند، «زیارت عاشورا» است. انس با این زیارت، سیره‏ی همه‏ی علمای سلف از نحله‏های مختلف بوده است. در اهمیت این زیارت، همین قدر بس که از نظر سندی، از اصحّ زیارات وارده و حدیث قدسی است و مرحوم شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» خود، از علقمه و او از امام باقر{علیه السلام} نقل می‏کند که اگر کسی این زیارت را از هر کجا که هست رو به کربلای حسینی{علیه السلام} بخواند، ثواب شهدای کربلا را که در رکاب حضرتش شربت شهادت نوشیده‏اند می‏برد، و نیز ثواب دوهزار حج و دوهزار عمره به همراه رسول خدا{صلوات الله علیه} به وی عطا می‏گردد؛ علاوه بر این، ثواب دوهزار غزوه در رکاب رسول خدا{صلوات الله علیه} به وی عطا میشود.

مرحوم سید علی آقای قاضی بارها پیاده از نجف به کربلا عزیمت نمود و نقل می‏کنند که در راه ذکر زیارت عاشورا را دست می‏گرفت و بعد از آن دعای علقمه را می‏خواند و به مجرّد تمام شدن زیارت، دوباره شروع میکرد. این سیره‏ی بزرگان ما بود که در حال حرکت در این مسیر، پیوسته مشغول به ذکر زیارت عاشورا بوده‏اند.

مرحوم میرزا جواد آقا تبریزی در کتاب «المراقبات» ماجرایی را در عظمت زیارت عاشورا ذکر نموده که عیناً نقل می‏نماییم:

«بد نیست در اینجا حکایتی را که یکی از علمای بزرگ و مورد وثوق برایم نقل نموده بگویم. او می‏گوید: یکی از افراد مورد اعتماد به من گفت: در زمان کودکی در محل خود دوستی داشتم که وقتی بزرگ شد، شغل عَشّاری[96] پیشه کرده و مدتی به این کار اشتغال داشت. بعد از مدتی مُرد و در گورستان دفن گردید. در خواب دیدم که خوشحال بوده و زندگی خوب و راحتی دارد. از او پرسیدم: با گذشته‏ای که از تو سراغ دارم، نباید در چنین وضعی باشی! گفت: بعد از مرگ، به خاطر کارهای بدم عذاب می‏شدم، تا این که فلان زن، همسر فلانی در فلان روز مرد و در این گورستان به خاک سپرده شده. در شبی که او را دفن کردند، امام حسین{علیه السلام} سه بار به دیدار او تشریف آورد که در بار سوم به فرشتگان دستور دادند که عذاب را از همسایه‏های او بردارند. پس از آن، دیگر عذاب نشده و وضع ما خوب شده است. وقتی از خواب بیدار شدم، در پی همسر آن زن رفته، او را یافته و مکان دفن او را پرسیدم. نشانی‏ها همان بود که عشّار گفته بود. از حالات و کارهای همسرش پرسیدم و در میان کارهای آن زن که مربوط به امام حسین{علیه السلام} باشد، غیر از مداومت بر زیارت عاشورا چیز دیگری نیافتم.

برادرم! مهربانی و وفای او (علیه‏السلام) را ببین! چگونه در یک شب سه بار از زنی دیدار کرده و واسطه‏ی او می‏شود! به گونه‏ای که همسایگان او و حتی عشّار از شفاعت او بهره‏مند می‏گردند. خداوندا! درود و سلام‏های ما را در هر لحظه و تا ابد و به اندازه‏ی علم و رضایت خود و به طور بیپایان به ایشان برسان.»[97]

خلاصه آنکه: مناسب است زائر با شعار حسینی{علیه السلام} این مسیر را طی کند و تسبیح تربتی به همراه داشته باشد و پیوسته زیارت عاشورا را همراه با صد لعن و سلام بخواند. بعد در جایی سجده‏ی آن را به‏جای آورد و سپس نماز زیارت را در مکان مناسب و یا در ضمن راه بخواند.

همچنین بهتر است که ثواب این زیارت‏های عاشورا را به روح مطهّر قمر بنی‏هاشم{علیه السلام} هدیه کند. می‏دانیم که ایشان سمبل غیرت است و نسبت به هریک از بزرگوارانی که در کاروان اسرا این مسیر کربلا تا کوفه را طی کردند، نظر غیرت دارد. از طرف دیگر، ایشان خود را شرمنده‏ی اطفال، زنها و حرم سیدالشهدا{علیه السلام} میداند و لذا هر کدام از آن بزرگواران که خواهشی به محضرش ببرند، ایشان بی‏پاسخ نمی‏گذارد. از همین رو، ایشان اجازه نمی‏دهد که درخواست محبّان حسین{علیه السلام} به اجابت نرسد. چنانکه می‏دانیم که فتح باب برای اغلب بزرگان ما، از قبیل مرحوم سید علی آقای قاضی، سید هاشم حداد و... از جانب قمر بنی هاشم{علیه السلام} صورت گرفت.

 

 


[1]. ذاریات، 56.

 

[2]. الحجر، 99.‏

 

[3].ص، 72.

 

[4]. - بحار الأنوار، ج91، ص148: مناجات المحبین امام سجاد{علیه السلام}

 

[5]. علل الشرائع، ص140، حدیث3.

 

[6]. المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب{علیه السلام}، باب 10، حدیث237.

 

[7].«یا عَلِیُّ، أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی، تَقْضِی دَیْنِی وَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ تُقَاتِلُ بَعْدِی عَلَى التَّأْوِیلِ، کَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِیلِ.» (کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر؟عهم؟، ص135).

 

[8].«سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ؟عهما؟ وَ رَأَى النَّاسَ بِمَکَّةَ وَ مَا یَعْمَلُونَ؛ فَقَالَ{علیه السلام}: فِعَالٌ‏ کَفِعَالِ‏ الْجَاهِلِیَّةِ؛ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أُمِرُوا بِهَذَا وَ مَا أُمِرُوا إِلَّا أَنْ یَقْضُوا تَفَثَهُمْ‏ وَ لْیوفُوا نُذُورَهُمْ‏ فَیَمُرُّوا بِنَا فَیُخْبِرُونَا بِوَلَایَتِهِمْ وَ یُعْرِضُوا عَلَیْنَا نُصْرَتَهُمْ.» (الکافی، ج‏1، ص392).

 

[9]. «إِنَّ أَرْضَ الْکَعْبَةِ قَالَتْ مَنْ مِثْلِی وَ قَدْ بُنِیَ بَیْتُ اللَّهِ عَلَی ظَهْرِی، یَأْتِینِی النَّاسُ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَ جُعِلْتُ حَرَمَ اللَّهِ وَ أَمْنَهُ، فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهَا: کُفِّی وَ قِرِّی؛ مَا فَضْلُ مَا فُضِّلْتِ بِهِ فِیمَا أُعْطِیَتْ أَرْضُ کَرْبَلاءَ إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْإِبْرَةِ غُمِسَتْ فِی الْبَحْرِ فَحَمَلَتْ مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ وَ لَوْ لا تُرْبَةُ کَرْبَلاءَ مَا فَضَّلْتُکِ وَ لَوْ لا مَنْ ضَمَّتْهُ کَرْبَلاءُ لَمَا خَلَقْتُکِ وَ لا خَلَقْتُ الَّذِی افْتَخَرْتِ بِهِ؛ فَقِرِّی وَ اسْتَقِرِّی وَ کُونِی ذَنَباً مُتَوَاضِعاً ذَلِیلاً مَهِیناً غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَ لا مُسْتَکْبِرٍ لِأَرْضِ کَرْبَلاءَ وَ إِلَّا مَسَخْتُکِ وَ هَوَیْتُ بِکِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ.» (وسائل‏الشیعه، ج14، ص515)

 

[10]. قمر، 54 و 55.

 

[11]. کامل الزیارات، باب 43، حدیث 1.

 

[12]. رحمت واسعه، ص18.

 

[13]. کامل الزیارات، باب 43، حدیث 2.

 

[14]. المراقبات، ذیل اعمال روز عرفه.

 

[15]. اشاره به دعای حضرت زینب؟عها؟ در عصر عاشوراست که فرمود: خدایا، این قربانی را از ما بپذیر! (عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد، ج11، قسم 2، فاطمة؟عها؟، ص 958)

 

[16]. بحار الأنوار، ج‏68، ص156.

 

[17]. بابا طاهر.

 

[18]- عطش، ص254.

 

[19]. المحاسن، ج‏1، ص70.

 

[20]. همان.

 

[21]. قرب الإسناد، متن، ص170.

 

[22]. المحاسن، ج‏1، ص: 70.

 

[23]. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏6، ص20.

 

[24]. کامل الزیارات، باب 49، حدیث 4.

 

[25]. همان، ص۱۳۴

 

[26]. همان، ۱۸۷

 

[27]. همان، ۱۳۲

 

[28]. بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۲۰۲

 

[29]. کامل الزیارات، باب 49، حدیث 9.

 

[30]. همان، باب 49، حدیث 2.

 

[31]. انشراح، 7 و8.

 

[32]. بقرة، 124.

 

[33]. الکافی، ج‏2، ص252.

 

[34].باباطاهر

 

[35] تحقیق درباره‏ی اول اربعین حضرت سیدالشهدا{علیه السلام}، ص2.

 

[36]. فرهنگ زیارت، ص۵۶.

 

[37]. ترجمه المراقبات، ص 85.

 

[38]. کیفیت غسل و نماز توبه بدین ترتیب است: غسل به‏جا آورد و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سورهی «حمد» را یک مرتبه و «توحید» را سه مرتبه و سورهی «فلق» را یک مرتبه و سورهی «ناس» را یک مرتبه بخواند. و پس از نماز هفتاد مرتبه اسغفار کند، و استغفار را با: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» ختم نماید، سپس بگوید: «یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ، اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ.» (مفاتیح الجنان، ذیل اعمال ماه ذی‏قعده، غسل و نماز توبه‏ی روز یکشنبه)

 

[39]. الکافی، ج2، ص504.

 

[40]. امام رضا{علیه السلام}: «مَنِ‏ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ‏ وَ لَمْ‏ یَنْدَمْ‏ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه.»‏ (کنز الفوائد، ج1، ص330).

 

[41]. زمر، 56: <اَنْ تَقُولَ نَڡݧݐݧݨْسٌ یاٰ حَسݦݦْرݦݩݦَتٰى عَلٰى ماٰ فَرݩَّطݨْتُ ڡݨݐݭٖی جَنْبِ اللّٰهِ وَاِنݧݨݨْ کُںݧݩݧݐݨْتُ لَمݭِنَ الݠسّاٰخِرٖینَ>. (بترسید از روزى که هر کسى به خود مى‏گوید: ای افسوس و تأسف بر من از آن ستم‏ها که به درگاه خدا روا داشتم، اعتراف مى‏کنم که به راستى از مسخره کنندگان بودم‏)

 

[42]. مجموعة ورام، ج1، ص53.

 

[43]. «قَالَ رَسُولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: «الْعِبَادَةُ مَعَ‏ أَکْلِ‏ الْحَرَامِ‏ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ وَ قِیلَ عَلَى الْمَاءِ.» (بحار الأنوار، ج81، ص258، باب 16: آداب الصلاة)

 

[44]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139، الدعاء مع أکل الحرام.

 

[45]. رحمت واسعه، ص18.

 

[46]. عطش، ص254.

 

[47]. انتظار نوجوان - مهر ماه 1390، شماره 75

 

[48]. تفسیر العیاشی، ج‏1، ص34.

 

[49]. الکافی، ج‏3، ص243.

 

[50]. تفسیر العیاشی، ج2، ص146.

 

[51]. بحار الانوار، ص52، ص390.

 

[52]. وقعة صفین، النص، ص127

 

[53]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏7، ص370

 

[54]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص439.

 

[55]. متن روایت چنین است: «أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلَامُ خَرَجَ مِنَ الْکُوفَةِ وَ مَرَّ حَتَّى أَتَى الْغَرِیَّیْنِ فَجَازَهُ. فَلَحِقْنَاهُ وَ هُوَ مُسْتَلْقٍ عَلَى الْأَرْضِ بِجَسَدِهِ لَیسَ تَحْتَهُ ثَوْبٌ. فَقَالَ لَهُ قَنْبَرٌ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، أَ لَا أَبْسُطُ تَحْتَکَ ثَوْبِی؟ قَالَ: لَا، هَلْ هِیَ إِلَّا تُرْبَةُ مُؤْمِنٍ وَ من مُزَاحَمَتُهُ‏ فِی مَجْلِسِهِ. فَقَالَ الْأَصْبَغُ: تُرْبَةُ الْمُؤْمِنِ قَدْ عَرَفْنَاهَا کَانَتْ أَوْ تَکُونُ، فَمَا من مُزَاحَمَتُهُ‏ بِمَجْلِسِهِ؟ فَقَالَ{علیه السلام}: یا ابْنَ نُبَاتَةَ، لَوْ کُشِفَ لَکُمْ لَأَلْفَیْتُمْ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ فِی هَذِهِ حَلَقاً حَلَقاً یَتَزَاوَرُونَ وَ یَتَحَدَّثُونَ أَنَّ فِی هَذَا الظَّهْرِ رُوحَ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ بِوَادِی بَرَهُوتَ رُوحَ کُلِّ کَافِرٍ...» (بحار الأنوار، ج‏97، ص: 235)

 

[56]. معادشناسی، ج2، ص265.

 

[57]. اسوه‏ی عارفان، ص155.

 

[58]- آفتاب خوبان، ص40.

 

[59]. جامع الأخبار، ص50: الفصل الرابع و العشرون فی التهلیل.

 

[60]. مجموعه‏ی ورّام، ج1، ص235: باب محاسبة النفس.

 

[61]. ز مهر افروخته، ص19.

 

[62]. همان.

 

[63]. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}:‏ مَنْ کَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ حَاجَةٌ فَلْیَقْصِدْ إِلَى مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ لْیُسْبِغْ وُضُوءَهُ وَ لْیُصَلِّ فِی الْمَسْجِدِ رَکْعَتَیْنِ یَقْرَأُ فِی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ سَبْعَ سُوَرٍ مَعَهَا وَ هِیَ الْمُعَوِّذَتَانِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ قُلْ یَا أَیُّهَا الْکافِرُونَ‏ وَ إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ‏ وَ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى‏ وَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ- فَإِذَا فَرَغَ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ وَ تَشَهَّدَ وَ سَلَّمَ وَ سَأَلَ اللَّهَ حَاجَتَهُ فَإِنَّهَا تُقْضَى بِعَوْنِ اللَّهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» (بحار الأنوار، ج‏97، ص394)

 

[64]. همه ی مطالب از بحار، ج97، ص385 به بعد.

 

[65]. راز دل، ص230.

 

[66].همام تبریزی.

 

[67]. «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّهُ قَالَ: یَا أَبَا مُحَمَّدٍ، کَأَنِّی أَرَى نُزُولَ الْقَائِمِ فِی مَسْجِدِ السَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَ عِیَالِهِ. قُلْتُ: یَکُونُ مَنْزِلَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ، هُوَ مَنْزِلُ إِدْرِیسَ{علیه السلام} وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ قَدْ صَلَّى فِیهِ وَ الْمُقِیمُ فِیهِ کَالْمُقِیمِ فِی فُسْطَاطِ رَسُولِ اللَّهِ{صلوات الله علیه} وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَةٍ إِلَّا وَ قَلْبُهُ یَحِنُّ إِلَیْهِ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ وَ لَا لَیْلَةٍ إِلَّا وَ الْمَلَائِکَةُ یَأْوُونَ إِلَى هَذَا الْمَسْجِدِ یَعْبُدُونَ اللَّهَ فِیهِ. یَا أَبَا مُحَمَّدٍ، أَمَا إِنِّی لَوْ کُنْتُ بِالْقُرْبِ مِنْکُمْ مَا صَلَّیْتُ صَلَاةً إِلَّا فِیهِ. ثُمَّ إِذَا قَامَ قَائِمُنَا انْتَقَمَ اللَّهُ لِرَسُولِهِ وَ لَنَا أَجْمَعِینَ.» (بحار الأنوار، ج‏97، ص: 434)

 

[68]. راز دل، ص230.

 

[69]. مهر تابان، ص332.

 

[70]- در جستجوی استاد، ص25 به نقل از مهر تابان، ص332.

 

[71]. آیت الحق، ص42.

 

[72]. نهج البلاغه، حکمت [118] 122.

 

[73]. کامل الزیارات، ترجمه ذهنى تهرانى، ص428.

 

[74]. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}‏: بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً أَرَادُوا الْحُسَیْنَ{علیه السلام} حَمَلُوا مَعَهُمُ السُّفَرَ فِیهَا الْحَلَاوَةُ وَ الْأَخْبِصَةُ وَ أَشْبَاهُهَا؛ لَوْ زَارُوا قُبُورَ أَحِبَّائِهِمْ مَا حَمَلُوا مَعَهُمْ هَذَا.» (کامل الزیارات، النص، ص130)

 

[75]. کامل الزیارات، ص135، باب 50.

 

[76]. بحار الأنوار، ج‏97، ص109.

 

[77]. یعنی سوره‏های ناس و فلق که با <قُل أَعُوذُ...> آغاز می‏شود.

 

[78]. یعنی آیات 190 تا 194.

 

[79]. بحار الأنوار، ج‏97، ص107.

 

[80]. ر.ک: صفحه 89: دستور محاسبة النفس

 

[81]. وسائل الشیعة، ج14، ص390، باب 29: استحباب الغسل لزیارة أمیرالمؤمنین و غیره من الأئمة؟عهم؟

 

[82]. طه، 12.

 

[83]. المحاسن، ج‏2، ص357.

 

[84]. الإرشاد، ج۲، ص۱۱۴.

 

[85]. الإقبال بالأعمال الحسنة، ج3، ص89.

 

[86]. الأمالی للمفید : ص ۳۲۱ ح ۸ ، الأمالی للطوسی : ص ۹۱ ح ۱۴۲

 

[87]. بستان الواعظین، ص۲۶۳، ح۴۱۹.

 

[88]. المزار الکبیر، ص505.

 

[89]. رحمت واسعه، ص17.

 

[90]. کامل الزیارات، باب 49، حدیث 1.

 

[91]. همان، باب 62، حدیث 3.

 

[92]. همان، باب40، حدیث 2.

 

[93]. همان، باب 50، حدیث 3.

 

[94]. همان، باب 52، حدیث 1.

 

[95]. در وادی عشق، ص185.

 

[96]- یعنی زورگیری و باج ستاندن.

 

[97]. المراقبات، حکایتی که دلالت بر عظمت شأن زیارت عاشورا می‏نماید.

 

فهرست مطالب