قبل از ورود به بحث اصلی، مختصراً به چند نکتهی بهداشتی میپردازیم:

توصیه‏های غذایی برای روزه گرفتن در فصل گرما

هرچند توصیه‏های بهداشتی در ماه مبارک در فضای مراقبات معنوی نمی‏گنجد، ولی اگر در روزهای گرم و بلند این ایّام تغذیه‏ی درستی نداشته باشیم، توفیق معنوی ما نیز در روزها و شب‏های این ماه عزیز از دست می‏رود. و گرچه امام صادق{علیه السلام} می‏فرمایند:

«أَفْضَلُ‏ الْجِهَادِ الصَّوْمُ‏ فِی الْحَرِّ.»[1]

یعنی بالاترین جهاد و مبارزه با شیطان، روزه گرفتن در شدّت حرارت گرماست، و هر مقدار عمل عبادی با مشقّت بیشتری انجام شود، اجر بیشتری دارد؛ ولی هرچه مبارزه با شیطان سخت‏تر می‏شود، مهارت‏های بیشتری نیز می‏طلبد. از آنجا که سختی اصلی در روزه‏ی هنگام تابستان تشنگی است، برای فائق آمدن بر آن به چند نکته پیرامون نحوه‏ی افطار و تناول سحری اشاره می‏شود:

در هنگام افطار، خصوصاً در فصل گرما، بدن نیاز شدید به آب دارد. در این شرایط نوشیدن آب همراه با غذا هنگام افطار پسندیده نیست؛ زیرا این کار از یک سو کراهت دارد، و از سوی دیگر تا غذا دوره‏ی چند ساعته‏ی هضم خود را نگذراند، جذب بدن نمی‏شود و در تمام این مدّت احساس تشنگی همچنان باقی می‏ماند. لذا کسانی که هنگام افطار، آب و غذا را با هم می‏خورند، احساس سنگینی میکنند؛ بدون آنکه تشنگی آنها فرو بنشیند و در نتیجه توفیق عبادت با حضور قلب از آنها گرفته میشود.

توصیه‏ آن است که هنگام اذان مغرب یک یا دو لیوان آب نیمه گرم به همراه مقداری عسل، جرعه جرعه نوشیده شود و سپس نماز مغرب و عشاء را، به شرط آنکه کسی در انتظار نباشد، بخواند و بعد از حدود نیم ساعت غذا میل گردد. این کار موجب می‏شود که بین نوشیدن آب و خوردن غذا فاصله بیفتد و در این فاصله، آب و مواد قندی طبیعی جذب بدن شود.

عسل از جمله غذاهایی است که به سرعت قند خون را تأمین می‏کند. لذا نوشیدن این شربت (آب و عسل) علاوه بر تأمین آب بدن، احساس گرسنگی انسان را که به واسطه‏ی کم شدن قند خون است فرو مینشاند.

همچنین بهتر است پس از افطار حدود یک الی دو ساعت مایعات خورده نشود؛ زیرا موجب سنگینی معده میگردد و توفیق عبادت در نیمههای شب را از انسان سلب می‏کند.

در هنگام سحر، بهتر است غذاهای ساده میل شود و از غذاهای پخته شده و گوشت استفاده نگردد.

هنگام سحر، برای تأمین آب بدن، خوردن سبزی و میوه‏های فیبردار مثل خربزه بهتر از خوردن آب است. زیرا آب موجود در این خوراکی‏ها آرام آرام جذب بدن میشود و آب بدن را برای مدت بیشتری تأمین می‏کند. امّا آب و مایعات عادّی، به علت جذب سریع، در مدت کوتاه‏تری از بدن دفع می‏شوند و در روزهای بلند تابستان موجب تشنگی انسان از ظهر به بعد می‏شوند.

مصرف غذاهای چرب هنگام سحر، باعث تشنگی انسان در طول روز میشود. این تشنگیِ آزاردهنده ناشی از کمبود آب در بدن نیست؛ بلکه به واسطه سوء تغذیه در سحر است.

خلاصه آنکه در ماه مبارک هر کس بنا بر وضعیّت جسمی که دارد باید تغذیهی خود را به گونهای مدیریّت کند که بتواند از برکات سحرها و روزهای این ماه عزیز حدّاکثر بهرهبرداری را بنماید و زیانکار حقیقی کسی است که با سوء تغذیه و ندانمکاری در رژیم غذایی، خود را بیمار نماید و توفیق روزه را از خود سلب کند. فراموش ننماییم که رسول خدا{صلوات الله علیه} در آغاز ماه مبارک رمضان و با رؤیت هلال، از خداوند سلامتی خود برای توفیق روزه را درخواست مینمودند.

توصیههای سلوکی

برای ورود به ماه رمضان، لازم است که سالک از ماههای قبل تدارک امور خود را بنماید. حال اولیای الهی در این اوقات مانند حال کسی بود که می‏خواهد به محضر بزرگی مشرّف شود و از قبل دلنگران است که چگونه بر او وارد شود تا مقبول بیفتد. ایشان نیز از ماه رجب تدارک ماه رمضان را مینمودند و دل نگران آن بودند که آیا خداوند آنها را در این ماه می‏پذیرد یا نه؟ امام سجاد{علیه السلام} در دعای وداع ماه مبارک، بیان مبسوطی در عظمت و مقام این ماه عزیز دارند که گوشه‏هایی از ارزش ماه رمضان را روشن می‏کند:

«السَّلامُ‏ عَلَیْکَ‏ یا شَهْرَ اللَّهِ‏ الْأَکْبَرِ، وَ یا عِیدَ أَوْلِیائِهِ الْأَعْظَمِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقاتِ، وَ یا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعاتِ، السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الآمالُ، وَ یُسِّرَتْ‏ فِیهِ الْأَعْمالُ، السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً، وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً .السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ‏ آنَسَ مُقْبِلًا فَسُرَّ، وَ أَوْحَشَ مُدْبِراً فَمَضَ‏، السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ مُجاوِرٍ رَقَّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ، وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوبُ، السَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ ناصِرٍ أَعانَ عَلَی الشَّیْطانِ، وَ صاحَبٍ سَهَّلَ سَبِیلَ الإِحْسانِ...»[2]

درود الهی بر تو [و به بیان فارسی] خداحافظ ای بزرگترین ماه خدا، و ای عظیمترین عید اولیای الهی. خداحافظ ای کریم‏ترین هم‏نشین در میان اوقات، و ای بهترین ماه در میان روزها و ساعت‏ها. خداحافظ ای ماهی که آرزوها در آن نزدیک می‏شود و اعمال در آن آسان می‏گردد. خداحافظ ای هم‏نشینی که بودنت بسیار ارجمند است و فقدانت جانگدازترین فقدان‏هاست. خداحافظ ای دوست صمیمی و همدمی که با آمدنت مونسم بودی و موجب شادمانیم بودی و با رفتنت غم و غصه بر دلم آمد. خداحافظ ای همسایه‏ای که قلب‏ها در آن رقیق می‏گردد و گناهان در آن کاستی می‏یابد. خداحافظ ای یاور ما در برابر شیطان و ای همراهی که راه نیکی ها را آسان ساختی...

در ادامهی توضیحاتی که ذکر شد، برای استفاده‏ی بهتر از فیوضات ماه رمضان، نکاتی را با بهرهگیری از روایات باب و اشارات اهل معنا بیان میکنیم:

اوّل: محاسبه‏ی گذشته، قبل از ورود به ماه رمضان

مرحوم سیّد[3] در کتاب اقبالالاعمال، با ادلّه‏ی نقلی و عقلی مختلف ثابت می‏کنند که گرچه ماه محرّم اول سال قمری به لحاظ تقویمی است، ولی این برای عموم مردم و امور جاری زندگی است و برای اولیای الهی، اوّلین ماه سال رمضان است؛ زیرا علاوه بر روایات مربوطه که صراحت دارد که ماه مبارک رمضان اول سال است[4]، شب قدر نیز که شب تعیین سرنوشت انسان است، در این ماه واقع شده. لذا با حلول ماه مبارک، سال اولیای الهی نو می‏شود و با محاسبه و مراقبه و عبادت و تهجد و دعا، خود را برای ورود به سال جدید آماده می‏کنند و چنین آمادگی تنها در ظرف ماه رمضان تحصیل می‏گردد.

به دور لاله، قدح گیر و بی‏ریا میباش

به بوی گل، نَفَسی همدمِ صبا میباش‏

نگویمت که همه ساله مِی‏پرستی کن

سه ماه مِی خور و نه ماه پارسا می‏باش‏

بنابراین، همان طور که ما در ابتدای ورود به سال جدید، در کسب و کار و امور مالی خود محاسبه‏ی دقیقی می‏کنیم، قبل از ماه رمضان نیز که آغاز سال جدید سلوکی است، لازم است محاسبه‏ی دقیقی در امور خود داشته باشیم و نقاط کور و تاریک زندگی خود را قبل از آنکه به ما ارائه کنند و راهی برای جبران نداشته باشیم و تنها حسرت بر فرصت‏های از دست رفته بخوریم، خود پیدا کنیم، و در ماه مبارک رمضان جبران مافات نماییم.

دستور عملی توبه

لذا توصیه میشود که در آخرین روز جمعه‏ی ماه شعبان (که بهترین زمان در ایام هفته است)، محاسبه‏ی دقیقی از سال گذشته داشته باشیم و به تمام گناهان خود رسیدگی نموده و از تک‏تک آن‏ها توبه کنیم. استاد می‏فرمود که بدون محاسبةالنفس نباید استغفار کرد، زیرا تا انسان به جزئیات کوتاهی‏ها و نقطه‏های سیاه زندگی خود متوجه نباشد، امکان جبران آنچه گذشته و تصمیم بر عدم تکرار آن در آینده میسّر نخواهد بود. چنانکه امام هشتم{علیه السلام} می‏فرمایند که توبه بدون پشیمانی از گذشته و تصمیم جدّی بر عدم تکرار گناه، به منزله‏ی مسخره کردن پروردگار است:

«عَنِ الرِّضَا{علیه السلام} قَالَ: مَثَلُ الإِسْتِغْفَارِ مَثَلُ وَرَقٍ عَلَی شَجَرَةٍ تُحَرَّکُ فَیَتَنَاثَرُ وَ الْمُسْتَغْفِرُ مِنْ‏ ذَنْبٍ‏ وَ یَفْعَلُهُ‏ کَالْمُسْتَهْزِئِ بِرَبِّهِ.»[5]

استغفار مانند برگی بر درخت است که تکان داده میشود و برگهای خشک آن فرو میریزد، پس کسی که از گناهی استغفار می‏کند و باز مرتکب آن می‏شود، مانند کسی است که پروردگارش را مسخره می‏کند.

چنین استغفاری نتیجه‏ی عملی در طهارت نفس هم نخواهد داشت.[6] لذا لازم است تا زمانی را به محاسبه‏ی نفس اختصاص دهیم و یکایک اعمال و گناهانمان را به یاد آوریم. امیرالمؤمنین حضرت علی{علیه السلام} برای توبه‏ی کامل شش مرتبه را ذکر کرده‏اند که در کتب اخلاقی همین دستور برای توبه ذکر شده است:

اوّل، پشیمانی جدّی نسبت به گذشته است. در محاسبه‏ی گذشته می‏باید بر جزئیّات اعمال سال قبل و خصوصاً خطاهای دانهدرشتی که تکرار می‏شود و نفس به آنها عادت کرده مروری شود و انسان ابراز پشیمانی و شرمساری نسبت به آنها داشته باشد.

دوم، تصمیم جدّی بر عدم تکرار گناهان است. لذا انسان باید احکام دینی خود را بشناسد تا متوجّه مرز میان حلال و حرام باشد و بتواند بنا را بر عدم تکرار آن‏ها بگذارد؛ و الّا چه بسیار گناهانی که نادانسته عمری از کسی سر می‏زند و چون او در پی یاد گرفتن آن‏ها نرفته، جاهل مقصّر محسوب می‏شود و زمانی متوجّه تقصیر خویش می‏گردد که شب اوّل قبرش فرارسیده و کاری جز پشت دست گزیدن از او بر نمی‏آید و با تأسّف <یاٰ حَسݦݦْرݦݩݦَتٰى عَلٰى ماٰ فَرݩَّطݨْتُ ڡݨݐݭٖی جَنْبِ اللّٰهِ>[7] می‏گوید.

سوم، اصلاح و جبران مافات است؛ به این ترتیب که اگر حقّالناس آبرویی بر ذمّه دارد، بنا بر فتوای مرجع خود جبران نماید و اگر حقّالناس مالی بر عهده دارد، تصمیم جدّی بر ادای آن بگیرد و اگر ادای یک‏باره‏ی آن در توان او نیست، یادداشت نماید تا به تدریج در زمان حیاتش بپردازد یا وصیّت کند تا بعد از مرگ ادا نمایند. در روایت نبوی{صلوات الله علیه} است که:

«أَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ أَنْ یَا أَخَا الْمُرْسَلِینَ، یَا أَخَا الْمُنْذِرِینَ، أَنْذِرْ قَوْمَکَ‏ لَا یَدْخُلُوا بَیْتاً مِنْ بُیُوتِی وَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِی عِنْدَ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَظْلِمَةٌ، فَإِنِّی أَلْعَنُهُ مَا دَامَ قَائِماً یُصَلِّی بَیْنَ یَدَیَّ حَتَّی یَرُدَّ تِلْکَ الظُّلَامَةَ إِلَی أَهْلِهَا.»[8]

خداوند به من وحی فرمود که ای برادر پیامبران، ای برادر بیم‏دهندگان، قومت را بیم ده که تا وقتی مظلمه‏ای بر عهده دارند، به خانه‏ای از خانه‏های من وارد نشوند؛ زیرا هر مقدار که در برابرم نماز می‏خوانند، لعنتشان می‏کنم، تا زمانی که آن مظلمه را ادا نمایند.

چهارم، ادای حقّالله است که باید هرچه زودتر ادا نماید؛ مثلاً نماز یا روزه‏ی قضا و امور دیگری از این قبیل را به‏جا آورد و اگر آن‏ها هم زیاد است، جایی بنویسد و همین که بنای بر ادا بگذارد کافی است تا به تدریج انجام دهد.

پنجم، پاک کردن مال خود از حرام است. این مضمون در روایات متعدّدی وارد است که عبادت با مال حرام، مانند نقش کشیدن بر خاک نرم است.[9] در حدیث قدسی است که:

«فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ‏ الْإِجَابَةُ، فَلَا تَحْتَجِبُ عَنِّی دَعْوَةٌ إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ.»[10]

از تو دعا و از من اجابت دعا، پس هیچ دعایی از من محجوب نمی‏ماند مگر دعای شخص حرام‏خوار.

ششم، تمرین دادن نفس با عبادت و مراقبه است. انسان تائب نباید عادت به هرزه‏گردی در حیطه‏ی گناه داشته باشد. و البته در آستانه‏ی ماه مبارک رمضان که ماه عبادت و روزه (خصوصاً در این روزهای گرم) است، شرایط برای این مرحله فراهم است.

بیار باده که رنگین کنیم جامه‏ی دلق

که مست جام غروریم و نام هشیاری است

نبسته‏اند در توبه حالیا برخیز

که توبه‏ی وقت گل از عاشقی ز بیکاری است

بعد از انجام مراحل بالا، قبل از ورود به ماه رمضان، غسل و نماز توبه را به همان کیفیتی که در مفاتیح الجنان (ذیل اعمال یکشنبه‏ی ماه ذی‏قعده) آمده به‏جا آورد[11] و بدین ترتیب پاک و مطهّر به ماه رمضان وارد شود.

دوم: قرار دادن خود در حمایت یکی از اولیای الهی؟عهم؟

مرحوم سیّد در اقبال نکتهای را در آغاز ماه رمضان بیان میکنند که مورد توجّه علمای بعد از ایشان، از جمله جمال السالکین[12] در «المراقبات» قرار گرفته که خلاصه‏ی آن چنین است:

از آنجا که ماه مبارک رمضان برای اولیاء، اول سال سلوکی محسوب می‏شود، و چون هر روز از عمر آدمی بخشی از سفر او به سوی آخرت است، بنابراین سالک باید در ابتدای اوّلین ماه سال، خود را برای سفر دوازده ماهه‏ی پیش رو آماده کند. حال از یک سو هر مسافری نیازمند رفیق راه و نیز راهنما و حامی و محافظی امین و قوی است، و از سوی دیگر، سنّت بزرگان این بود که هر گاه میهمانی را در کَنَف حمایت خود می‏پذیرفتند، تا زمانی که او در حریم ایشان قرار داشت، به عنوان عضوی از افراد خانواده‏ی خود محسوبش می‏کردند و تا پای جان در حمایت از او می‏کوشیدند، حتی اگر آن میهمان عاصی یا حتّی کافر بود.[13] لذا بسیار سفارش شده که سالک در همان ابتدای ماه مبارک، خود را در امان یکی از اولیای الهی؟عهم؟ قرار دهد. اهل بیت عصمت و طهارت؟عهم؟ اصل و خانه‏ی جود و کرامتند و اگر ما را به میهمانی پذیرفتند، انشاءالله تا پایان سال از شرّ شیاطین انسی و جنّی در امان نگه خواهند داشت. و البته میهمان نیز باید حریم صاحب خانه را حفظ کند و در حدّ خود نیز هدیه‏ای برای صاحب خانه ببرد. این هدیه می‏تواند تعهّدی عملی برای سال پیش رو و در حدّ بضاعت خود برای مولی باشد و به درگاه ایشان تقدیم شود.

سوم: کم کردن اشتغالات دنیوی

به طور کلّی، پرداختن به اشتغالات دنیوی در ماه رمضان مطلوب نیست. در این ماه بهتر است مقداری از اشتغالات کاهش یابد و در ماه میهمانی خدا، همه‏ی فکر و ذکر به صاحب خانه باشد.

معاملهی سالکان در این ماه مستقیماً با محبوب کلّ است؛ چنانکه رسول اکرم{صلوات الله علیه} در حدیثی قدسی فرمودند: «الصَّوْمُ‏ لِی‏ وَ أَنَا أَجْزِی‏ بِهِ»[14] و بهترین وقت مکالمه و مناجات با محبوب، نیمههای شبهای این ماه عزیز است. برای استفاده از این اوقات، خصوصاً اگر ایّام تابستان باشد، لازم است که روزها استراحت بیشتری بنماییم تا سحر با نشاط باشیم و طبعاً باید فعّالیّت روزانه را کم کنیم.

چهارم: عزلت

ماه مبارک رمضان، ماه رسیگی بیشتر به خود و انس با پروردگار است. از جمله اسبابی که شرط ورود به چنین محفل باعظمتی است، آرامش روح و طهارت قلب است که شرط لازم آن عزلت نسبی است؛ چنانکه امیر المؤمنین{علیه السلام} میفرمایند:

«مَنِ انْفَرَدَ عَنِ النَّاسِ أَنِسَ‏ بِاللَّهِ‏ سُبْحَانَه‏»[15]

هرکه از مردم کناره گیرد، با خداوند سبحان مأنوس شود.

مراد از این دستور، در درجه‏ی اوّل کناره‏گیری از اهل گناه است و در درجه‏ی دوم کم کردن ارتباط با اهل دنیاست؛ زیرا همه‏ی همّ و غمّ آنان حرص بیشتر برای دنیا و تفاخر و تکاثر است و کمتر به حلال و حرام بودن درآمد خود میاندیشند؛ در نتیجه، مصاحبت با آنها انسان را در فضایی آکنده از دنیا و دنیاپرستی فرو میبرد و از یاد خدا و آخرت دور می‏کند.

در روایات آمده که امام صادق{علیه السلام} داستان قریهای را از زبان حضرت عیسی{علیه السلام} نقل میکنند. خلاصهی روایت چنین است که آن حضرت بر قریه‏ای عبور میکردند که عذاب آنها را نابود کرده بود. ایشان از خداوند درخواست نمودند که یکی از آنها زنده شود و علّت نزول عذاب را بیان کند. به حضرتش خطاب شد که در نیمه‏های شب بر یک بلندی قرار گیرد و آنان را صدا بزند. حضرت عیسی{علیه السلام} چنین کردند، ناگهان یکی از آنان پاسخ داد که ای نبیّ خدا چه می‏فرمایید؟ ایشان پرسید: شما را چه شد که به عذاب گرفتار شدید؟ پاسخ داد:

«عِبَادَةُ الطَّاغُوتِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا مَعَ خَوْفٍ قَلِیلٍ وَ أَمَلٍ بَعِیدٍ وَ غَفْلَةٍ فِی لَهْوٍ وَ لَعِبٍ.»

عبادت طاغوت و دوستی دنیا و آرزوهای طولانی و غفلت در سرگرمی و بازی

حضرت عیسی{علیه السلام} پرسید: دنیا را چگونه دوست داشتید؟ او پاسخ داد: مانند دوست داشتن فرزند خردسال، مادر خود را؛ هنگامی که اقبال میکرد خوشحال بودیم و هنگامی که پشت میکرد، از شدّت ناراحتی گریه میکردیم.

سپس حضرت پرسید: چگونه طاغوت را عبادت می‏کردید؟ گفت: اطاعت از اعمال زشت آنها می‏کردیم. ادامهی گفتگو چنین است:

«کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِکُمْ؟ قَالَ: بِتْنَا فِی‏ عَافِیَةٍ وَ أَصْبَحْنَا فِی الْهَاوِیَةِ. فَقَالَ{علیه السلام}: وَ مَا الْهَاوِیَةُ؟ قَالَ: سِجِّینٌ. قَالَ{علیه السلام}: وَ مَا سِجِّینٌ؟ قَالَ: جِبَالٌ مِنْ جَمْرٍ تُوقَدُ عَلَیْنَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»

سرانجام کارتان به کجا رسید؟ گفت: شب در عافیت خوابیدیم و صبح در هاویه بیدار شدیم! حضرت پرسید: هاویه چیست؟ گفت: سجّین. حضرت فرمود: و سجّین چیست؟ گفت: کوه‏هایی از آتش جهنّم که تا روز قیامت بر سر ما شعلهور است.

حضرت در پایان از آن فرد پرسید: چه شد که در میان این جمع به تو اجازه داده شد که با من سخن بگویی؟ گفت:

«یَا رُوحَ اللَّهِ، إِنَّهُمْ مُلْجَمُونَ بِلُجُمٍ مِنْ نَارٍ بِأَیْدِی مَلَائِکَةٍ غِلَاظٍ شِدَادٍ وَ إِنِّی کُنْتُ فِیهِمْ وَ لَمْ أَکُنْ مِنْهُمْ، فَلَمَّا نَزَلَ الْعَذَابُ عَمَّنِی مَعَهُمْ فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعْرَةٍ عَلَی شَفِیرِ جَهَنَّمَ لَا أَدْرِی أُکَبْکَبُ فِیهَا أَمْ أَنْجُو مِنْهَا.»[16]

ای روح الله، آنها به دست ملائکهی تندخو و سختگیر بر دهانهاشان لگام زده شده است و من در میان آنها بودم در حالی که با اعمالشان شریک نبودم (ولی امر به معروف و نهی از منکر نمیکردم). پس وقتی عذاب نازل شد، مرا نیز همراه آنها فرا گرفت. پس من روی حفرهی جهنم به مویی آویزان هستم و نمیدانم آیا به رو در جهنم خواهم افتاد یا نجات می‏یابم.

روح لطیف، با نَفَس مسموم زود آلوده می‏شود؛ لذا حتّی یک گفت و گوی کوتاه با اهل گناه، برای انسان کدورت میآورد.

ای بسا ابلیس آدم رو که هست

پس به هر دستی نباید داد دست

 شب‏نشینی‏ها و مهمانی‏های افطاری، گاهی زمینه‏ساز بسیاری از کدورت‏ها و معصیتهاست؛ پس مراقب باشیم که در این جمع‏ها با شنیدن و گفتن غیبت و تهمت و یا حرف‏های لغو، قلب خود را مکدّر نکنیم. در ارتباط با دیگران، حریم الهی را نگه داریم و حرمت این ماه را با شکستن حریم الهی نشکنیم، تا روزههای ما آثار قربی خود را داشته باشد.

«قالَ الإِمام عَلِیّ{علیه السلام}: کَمْ‏ مِنْ‏ صَائِمٍ‏ لَیْسَ‏ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ.»[17]

چه بسیار روزهدارانی که از روزهی ایشان جز گرسنگی و تشنگی نصیبشان نمیشود و چه بسیار شب زندهدارانی که از آن نصیبی جز بیدارخوابی ندارند.

دستور به عزلت عام (یعنی کنارهگیری از اهل معصیت)، وظیفهی همهی مؤمنان در همهی اوقات است و دستور به عزلت خاص (به معنای کناره‏گیری از اهل دنیا) اختصاص به افراد خاص و روحهای لطیفی دارد که میخواهند حال خوش بیشتری در عبادت و انس با خداوند داشته باشند. در کلمات اولیای الهی؟عهم؟، از جمله اموری که گناه نیست ولی انس با آنها قلب را میمیراند، حشر و نشر با اهل دنیا و مترفین است.

رسول خدا{صلوات الله علیه} چهار امر را موجب مردن قلب بیان می‏دارند: اولین آنها گناه مکرّر است، دومی شوخی و مزاح با زن نامحرم، و درباره‏ی دوتای دیگر می‏فرمایند:

«مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ یَقُولُ وَ لَا یَرْجِعُ إِلَی خَیْرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَی. فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ{صلوات الله علیه} وَ مَا الْمَوْتَی؟ قَالَ: کُلُّ غَنِیٍّ مُتْرَفٍ.»[18]

بگومگو و مجادله با شخص نادان که پیوسته تو چیزی بگویی و او چیزی بگوید و به سرانجام نیکی نرسد و همنشینی با مردگان. پس سوال شد که یا رسول الله{صلوات الله علیه}، مردگان کیانند؟ فرمود: هر ثروتمند خوشگذران.

پنجم- اهتمام بیش از پیش به نمازهای یومیّه

در میان دستورات سلوکی، هیچ عملی برای سالک مقرِّب‏تر از نماز نیست. به همین دلیل است که در بیانات اولیای الهی؟عهم؟، نماز هم میزان است و هم معراج مؤمن؛ یعنی از یک سو ملاک سنجش مقام و مرتبهی سالک در سرعت سیر و مرتبهی سلوک الیالله است و از سوی دیگر، مقرِّب عبد در درگاه الهی است و سالک را تا عالی‏ترین مراتب کمال سیر میدهد؛ چنان‏که معاویة بن وهب می‏گوید:

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} عَنْ أَفْضَلِ مَا یَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَی رَبِّهِمْ وَ أَحَبِّ ذَلِکَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا هُوَ؟ فَقَالَ: مَا أَعْلَمُ‏ شَیْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاة...»[19]

از امام صادق{علیه السلام} از افضل اعمال که بندگان را به پروردگارشان نزدیک می‏سازد و محبوبترین کارها نزد خداوند سوال کردم. فرمود: بعد از معرفت، چیزی ارزشمندتر از این نماز نمی‏شناسم.

در ماه مبارک، همه‏ی شرایط برای انجام این بهترین عبادت فراهم است و لذا قبل از هر عمل مستحبی، بیشترین توصیه به اصلاح امر نماز شدهایم؛ تا به آنجا که وقتی از مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی درباره‏ی اسّ مطالب سلوکی و روش تربیتی ایشان سؤال شد، فرموده بودند که ما چیزی جز اهتمام به نماز نداریم. مراد از این سخن نه آن است که سالک نباید عمل دیگری انجام دهد، بلکه جلوه‏ی همه‏ی اعمال قربی باید در خضوع و خشوع نماز ظاهر شود.

در مورد اهتمام به نماز، در این ایّام مبارک باید در درجهی اوّل حضور قلب را به بیشترین حدّ خود رساند و قبل از زیاد کردن مستحبّات نماز، به کیفیّت آن پرداخت. برای انجام این مهم، فراهم کردن شرایط مناسب در هنگام نماز ضروری است. برای همین، علاوه بر آنکه باید همهی نمازها در اوّل وقت خوانده شود، حتّیالامکان نمازهای یومیه در مسجد و یا محلّی خلوت و با طمأنینه و رکوع و سجود مطلوب بهجا آورده شود. نوافل نمازهای فریضه، جبران کوتاهیها در فرائض است و بهتر است همهی نمازها با نوافل آنها ادا گردد.

نافله‏ی شب

در ماه مبارک رمضان، عموم مؤمنین برای خوردن سحری قبل از اذان صبح برمی‏خیزند. پس محروم در این ماه عزیز کسی است که علی‏رغم وجود همه‏ی زمینه‏های انجام نماز شب، و با وجود اهتمام فراوانی که بر آن شده، از انجام آن محروم بماند. در میان دستورات سلوکی، نماز شب نازل‏منزله‏ی فرائض است و همان طور که اگر مسلمانی نماز واجب خود را ترک کند، در واقع از ملت اسلام خارج است، در میان دستورات سلوکی نیز اگر کسی تارک نماز شب باشد، سفر سلوکی او منقطع است، حتّی اگر در سایر دستورات کوشش نماید؛ چنانکه امام عسکری{علیه السلام} می‏فرمایند:

«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا یُدْرَکُ‏ إِلَّا بِامْتِطَاءِ اللَّیْلِ‏.»[20]

رسیدن به خداوند، سفری است که جز با مرکب قرار دادن ‏بیداری شب و احیای آن درک نمی‏شود.

«مطیة» به معنای مرکب سواری است؛ پس بنا بر این روایت، سالک بدون نماز شب، مانند مسافری است که بدون مرکب بخواهد سفری طولانی را طی کند.

در سحرهای ماه مبارک، همه‏ی فضائل یک‏جا جمعند؛ زیرا هم فضیلت دعا و عبادت در ثلث پایانی شب را دارد که رسول خدا{صلوات الله علیه} می‏فرمایند: خداوند در ثلث پایانی شب تا طلوع فجر، ملکی را امر مینماید که ندا ‏دهد:

«هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَأُعْطِیَهُ ؟ أَمْ هَلْ‏ مِنْ‏ دَاعٍ‏ فَأُجِیبَهُ؟‏ أَمْ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَهُ؟ أَمْ هَلْ مِنْ رَاجٍ فَأُبَلِّغَهُ رَجَاهُ؟ أَمْ هَلْ مِنْ مُؤَمِّلٍ فَأُبَلِّغَهُ أَمَلَه؟»[21]

آیا درخواست کننده‏ای هست که حاجتش را بدهم؟ آیا استغفار کننده‏ای هست که او را بیامرزم؟ آیا امیدواری هست که او را به امیدش برسانم؟ و آیا آرزومندی هست که او را به آرزویش برسانم؟

و هم از برکات خاصّالخاصّ ماه مبارک که جلوه‏ی تام آن در سحرهای این ماه است بهره می‏برد؛ لذا این ندا در ماه رمضان مضاعف می‏شود و قرین قطعی اجابت قرار می‏گیرد و محروم کسی است که از این همه برکات محروم باشد.

به کسانی که در شب‏های ماه رمضان نمی‏خوابند

توصیه می‏شود که نماز شب را به کیفیّتی که رسول خدا{صلوات الله علیه} انجام می‏دادند به‏جا آورند؛ یعنی چهار رکعت از نماز شب را بعد از نیمه‏شب بخوانند و در اوّل ثلث پایانی شب، چهار رکعت بعدی را به‏جا آورند و سپس سجده‏ای نسبتاً طولانی به مدّت تقریباً نیم ساعت داشته باشند، که اقرب حالات عبد در ارتباط با پروردگار، حال سجده است[22]، و در آن حال برای خود و دیگران دعا کند و اذکار مناسبی را که وارد شده بخوانند، سپس برای نمازهای شفع و وتر برخیزند، و بعد از نماز شب، سحری میل کنند. کسانی که شب را استراحت می‏کنند نیز برنامه‏ی خود را طوری تنظیم نمایند که زمان نافله‏ی شب آنها قبل از تناول سحری و در مدّت مناسب باشد.

نکته‏ی بعدی آنکه بهتر است دعاهای سحر (از جمله دعای مباهله) در قنوت نماز وتر خوانده شود و بعد سایر ادعیه را بخوانند. جزئیّات کیفیّت ادای نماز شب در کتاب آدابالمریدین[23] ذکر شده است.

ششم: رسیدگی به برادران ایمانی

ماه رمضان ماه عبادت است، و با توجه به آنکه برآوردن حوایج مؤمنین از بالاترین عبادات محسوب می‏شود، در این ماه مناسب است که اهتمام بیشتری به این امر شود. در اهمّیّت این امر همین قدر بس که امام صادق{علیه السلام} فرمودند:

 «مَنْ مَشَی فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ یَطْلُبُ بِذَلِکَ مَا عِنْدَ اللَّهِ حَتَّی تُقْضَی لَهُ،‏ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ مِثْلَ أَجْرِ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَتَیْنِ‏ وَ صَوْمِ شَهْرَیْنِ مِنْ أَشْهُرِ الْحُرُمِ وَ اعْتِکَافِهِمَا فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، وَ مَنْ مَشَی فِیهَا بِنِیَّةٍ وَ لَمْ تُقْضَ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِذَلِکَ مِثْلَ حَجَّةٍ مَبْرُورَةٍ، فَارْغَبُوا فِی الْخَیْرِ.»[24]

کسی که برای برآوردن حاجتی از برادر مؤمنش به راه افتد تا آن را به نتیجه برساند، خداوند به واسطهی این عمل، ثواب یک حج و یک عمرهی مقبول و روزهی دو ماه از ماههای حرام و نیز اعتکاف در این ایّام در مسجدالحرام را برای او مینویسد؛ و نیز اگر در قضای حاجت او حرکت کند و به نتیجه نرسد، خداوند ثواب یک حجّ مقبول را در نامهی عمل او مینویسد؛ پس در انجام خیرات بکوشید.

هفتم: زیارت اهل قبور

مانع اصلی سیر سالک، تعلّق به دنیا است. خداوند درباره‏ی بلعم باعور که از علمای بنی‏اسرائیل و صاحب برخی کرامات بود، می‏فرماید:

<وَاتݨْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذٖیٓ ءاٰتَیݧْںݩݐاٰهُ ءاٰیاٰتݫِناٰ فَانْسَلَخَ مِنݨْهاٰ فَاَٮݧݑݨْبݧݨݧَعݧَهُ الشَّیْطاٰنُ ڡݦݐَکاٰنَ مِنَ الْغاٰوٖینَ>[25]

 خداوند زمینه‏ی رفعت و بلندی را برای او فراهم کرد؛ ولی او به واسطهی تعلق به دنیا و چنگ زدن به زخارف بی‏ارزش دنیا، خود را از سیر باز داشت و به قهقرای ظلمت دنیاطلبی سقوط کرد.[26]

مباش بی‏می و مطرب به زیرِ چرخِ کبود

کز این ترانه، غم از دل به در توانی کرد

به عزمِ مرحله‏ی عشق، پیش نِهْ قدمی

که سودها بری ار این سفر توانی کرد

تو کز سرای‏ طبیعت‏ نمی‏روی بیرون

کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد

جمال یار ندارد نقاب و پرده، ولی

غبارِ رَه بنشان تا نظر توانی کرد

برای درمان این بیماری روحی، یاد مرگ و زیارت اهل قبور مفید است و خصوصاً زیارت قبور صلحا و والدین از چند جهت سازنده است: اولاً، یاد مرگ و بی‏ارزشی دنیا را در انسان زنده می‏کند و تعلّقات را کم می‏سازد؛ ثانیاً، در کلمات اهل بیت؟عهم؟، زیارت رفتگان از صلحای مؤمنین، نازلمنزلهی زیارت قبور اولیای الهی؟عهم؟ شمرده شده و آثار نوری مانند زیارت آنان را به همراه دارد؛ ثالثاً، از جمله موارد استجابت دعا، هنگام زیارت قبور والدین و مؤمنین بعد از قرائت فاتحه و دعا برای آنان است؛ خصوصاً آنکه دعای والدین و خصوصاً مادر، به اجابت بسیار نزدیک است و این همه توفیقات در ماه رمضان چند برابر میشود.

خلاصه آنکه اگر در سایر اوقات، توصیه به زیارت اهل قبور هفته‌ای یک بار شدهایم، در این ماه باید بیشتر باشد. مرحوم استاد به نقل از مرحوم علامه‏ی طباطبایی می‏فرمودند که در ایام ماه مبارک رمضان، باید هر روز به زیارت اهل قبور رفت و اگر به تنهایی بروید بهتر است. توجّه کنید که برای این منظور، قبرستان‏های مخروبه و خلوت بهتر است. پیامبر خدا{صلوات الله علیه} خطاب به اباذر فرمودند:

 «یَا أَبَا ذَرٍّ، إِذَا رَأَیْتَ أَخَاکَ قَدْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا فَاسْتَمِعْ مِنْهُ، فَإِنَّهُ یُلْقِی إِلَیْکَ الْحِکْمَةَ. فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ{صلوات الله علیه}، مَنْ أَزْهَدُ النَّاسِ؟ قَالَ: مَنْ لَمْ یَنْسَ الْمَقَابِرَ وَ الْبِلَی‏.»[27]

یعنی ای اباذر، هنگامی که برادر مؤمنت را دیدی که زاهد است، بدان صاحب حکمت است و سخنان و پندهای او را بشنو. اباذر عرضه داشت که زاهد کیست؟ رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: آن کس که زیارت اهل قبور و نیز انس با اماکن مخروبه که عبرت گذشتگان است را رها نمی‏کند؛ زیرا رفتن به قبرستان برای این است که انسان به یاد مرگ و قیامت و عقبات آن بیفتد و از دنیا و لذّت‏های دنیوی کنده شود و این امر در قبرستان‏های مخروبه و خلوت بهتر محقق می‏شود.

در تهران زیارت قبرستان‏هایی مثل ابن‏بابویه یا امام‏زاده عبدالله در شهر ری توصیه می‏شود؛ زیرا هم متروکه است و هم بسیاری از صلحا و علما در آن دفن هستند؛ خصوصاً زیارت جناب شیخ صدوق و حضرت عبدالعظیم بر ارزش آن می‏افزاید.

هشتم: انس منظّم با قرآن

انس با قرآن، نگین زندگی هر مؤمن است و بهترین عبادت، تلاوت آیات الهی است. ماه مبارک رمضان، بهار انس با قرآن است و اگر اشرف اوقات سال، ماه رمضان است و اگر نگین ماه رمضان، شب قدر آن است، حقیقت شب قدر با نزول قرآن بر ولیّ دوران معنا پیدا میکند. با توجّه به مجموعهی شرایط جسمی و روحی و زمانی که در ماه رمضان حاصل میشود، لحظههای این ماه، بهترین فرصت برای انس با قرآن و مکالمهی با پروردگار است. با توجّه به آنکه تلاوت منظّم قرآن از جمله دستورات سلوکی معلّمین اخلاق بوده است، در این بخش قصد داریم تا با تفصیل بیشتر به نحوهی انس با قرآن و چگونگی تدبّر در آیات الهی بپردازیم.

عظمت قرآن

قرآن عالیترین معجزهی نبی اکرم{صلوات الله علیه} و ثقل اکبری است که خداوند به برکت رسول خدا{صلوات الله علیه} بر بشریّت عرضه داشت. پاسداری و شکر این نعمت، وظیفهی آحاد مسلمین است. اوّلین گام در انس با قرآن، شناخت عظمت این امانت الهی است؛ تا حدود ادب را در ارتباط با کتاب الهی حفظ کند؛ که در فرهنگ سلوک، ارزش هرکس به میزان ادبی است که در بارگاه الهی، ظاهراً و باطناً ابراز میدارد.

شرح عظمت قرآن از عهدهی ما خارج است و عارف و عامی و حتّی غیر مسلمان در برابر آن زانو میزنند و در تحدّی با قرآن، قرنها است که از آوردن حتّی چند سطر کوتاه در برابر آن عاجزند. معرفت تفصیلی به عظمت قرآن، هرگز قابل ادراک برای انسانهای عادّی نیست؛ زیرا عظمت هر کتابی، به بلندای مبدأ و مقصد و محتوای آن است و کتاب الهی در همهی ابعاد بحر عمیقی است که هرگز عقول بشری بر لبهی آن نیز نمیتواند مستقر شود؛ تا چه رسد که کنه آن را درک نماید.

رسول اکرم{صلوات الله علیه} در پاسخ به سؤال مقداد بن اسود پیرامون قرآن و اهمّیّت انس با آن فرمود:

«لَهُ (الْقُرآنُ) ظَهْرٌ وبَطْنٌ، فَظاهِرُهُ حُکْمُ اللَّهِ وَباطِنُهُ عِلْمُ اللَّهِ تَعالَی‏، فَظاهِرُهُ وَثیقٌ، وَباطِنُهُ (عَمیقٌ) لَهُ تُخومٌ، وَعَلَی‏ تُخومِهِ تُخومٌ، لا تُحْصَی‏ عَجائِبُهُ وَلا تُبْلَی‏ غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الهُدَی وَمَنارُ الْحِکْمَةِ.»[28]

برای قرآن ظاهری وجود دارد و باطنی؛ پس ظاهر او حکم الهی و باطنش علم خداوند تعالی است، پس ظاهر آن، محکم و استوار است و باطنش ژرفایی دارد و ژرفایش نیز ژرفایی دارد. شگفتیهایش بیشمارند و عجایب و غرایبش کهنه و تمام نمیشوند. چراغهای هدایت و پرتوگاههای حکمت، در قرآن اند.

حضرت امام خمینی پیرامون عظمت قرآن فرمودهاند:

«بدان ای عزیز که عظمت هر کلام و کتابی، یا به عظمت متکلّم و کاتب آن است، و یا به عظمت مطالب و مقاصد آن است، و یا به عظمت نتایج و ثمرات آن است، و یا به عظمت رسول و واسطهی آن است، و یا به عظمت مُرسَلٌإلیه و حامل آن است، و یا به عظمت حافظ و نگاهبان آن است، و یا به عظمت شارح و مبیّن آن است، و یا به عظمت وقت ارسال و کیفیّت آن است. و بعض از این امور ذاتاً و جوهراً در عظمت دخیل است، و بعضی عَرَضاً و بالواسطه، و بعضی کاشف از عظمت است. و جمیع این امور که ذکر شد، در این صحیفهی نورانیّه به وجه اعلی و اوفی موجود، بلکه از مختصّات آن است، که کتاب دیگری را در آن یا اصلاً شرکت نیست و یا به جمیع مراتب نیست.

اما عظمت متکلّم آن و منشی و صاحب آن: پس آن، عظیم مطلق است که جمیع عظمت‏های متصوّره در ملک و ملکوت و تمام قدرتهای نازل در غیب و شهادت، رشحه‏ای از تجلّیّات عظمت فعل آن ذات مقدّس است. و پیش اهل معرفت، این کتاب شریف از حق تعالی به مبدئیّت جمیع شئون ذاتیّه و صفاتیّه و فعلیّه و به جمیع تجلّیّات جمالیّه و جلالیّه صادر شده، و دیگر کتب سماویّه را این مرتبت و منزلت نیست.

و امّا عظمت آن به واسطهی محتویّات و مقاصد و مطالب آن: پس آن، عقد فصلی علی حدّه، بلکه فصول و ابوابی و رساله و کتابی جداگانه لازم دارد تا شمّه‏ای از آن در رشتهی بیان و تحریر درآید. و ما به طریق اجمال در فصلی مستقلّ به کلّیّات آن اشاره می‏کنیم؛ و در آن فصل انشاءاللَّه اشاره به عظمت آن از حیث نتایج و ثمرات می‏نماییم.

و اما عظمت رسول وحی و واسطهی ایصال: پس آن، جبرئیل امین و روح اعظم است که پس از خروج رسول اکرم{صلوات الله علیه} از جلباب بشریّت و توجّه دادن شطر قلب را به حضرت جبروت، متّصل به آن روح اعظم شود. و آن یکی از ارکان اربعهی دار تحقّق، بلکه اعظم ارکان و اشرف انواع آن است؛ چه که آن ذات شریف نورانی، مَلَک موکَّل علم و حکمت و صاحب ارزاق معنویّه و اطعمهی روحانیّه است. و از کتاب خدا و احادیث شریفه، تعظیم جبرئیل و تقدّم او بر دیگر ملائکه استفاده شود.

و اما عظمت مرسَلٌإلیه و متحمّل آن: پس آن، قلب تقی نقی احمدی احدی جمعی محمّدی{صلوات الله علیه} است که حق تعالی به جمیع شئون ذاتیّه و صفاتیّه و اسمائیّه و افعالیّه بر آن تجلّی نموده؛ و دارای ختم نبوّت و ولایت مطلقه است؛ و اکرم بریّه و اعظم خلیقه و خلاصهی کون و جوهرهی وجود و عصارهی دار تحقّق و لبنهی اخیره و صاحب برزخیّت کبری و خلافت عظمی است.

و اما حافظ و نگاهبان آن، ذات مقدّس حقّ جلّ جلاله است؛ چنانچه‏ میفرماید در کریمهی مبارکه: <اِنّاٰ نَحݨݧْنُ نݦَرݦݩݩݐَّلْنَا الذِّکْرَ وَاِںݡݩݐّاٰ لَهݩݧُۥ لَحاٰفِظُونَ>.[29]

و اما شارح و مبیّن آن، ذوات مطهّرهی معصومین؟عهم؟،

از رسول خدا{صلوات الله علیه} تا حجّت عصر عجّل اللَّه فرجه، که مفاتیح وجود و مخازن کبریا و معادن حکمت و وحی و اصول معارف و عوارف و صاحبان مقام جمع و تفصیلند.

و اما وقت وحی، لیلةالقدر است، که اعظم لیالی و <خَیْرٌ مِنݨْ اَلݧْفِ شَهْرٍ>[30] و نورانیترین ازمنه و فیالحقیقه وقت وصول ولی مطلق و رسول ختمی{صلوات الله علیه} است.»[31]

 بدیهی است که بشر عادّی هرگز نمیتواند چنین بحر عمیقی را سیر کند و هر کس به قدر توان و استعداد خود، قادر به غواصی در کنارههای آن است و لئالی و درری مناسب با توان و ذائقهی خود به ارمغان میآورد. در هر صورت، میزان لذّت انس با قرآن، به قدر درک عظمت آن است و اگر انس با محبوب، منتهای لذّت زندگی است، تلاوت آیات الهی، مکالمهی مستقیم با محبوب کلّ است؛ چنانکه رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود:

«إذا أحَبَّ أَحَدُکُم أن یُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلْیَقْرَأِ الْقُرْآنَ.»[32]

هر گاه فردى از شما دوست داشت که با پروردگارش سخن بگوید، قرآن بخواند.

تدبّر در قرآن، توشهبرداری از سفرهی گستردهی الهی است که در فرصت کوتاه عمر، در مقابل انسانها گشوده شده است.

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ‏ مَأْدُبَةُ اللَّهِ تَعَالَی، فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأْدُبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا اسْتَطَعْتُمْ، فَإِنَّهُ النُّورُ الْمُبِینُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ، تَعَلَّمُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ یُشَرِّفُکُمْ بِتَعَلُّمِهِ.»[33]

این قرآن سفرهی گستردهی الهی پیش روی شما است؛ پس تا زنده هستید از این سفرهی گستردهی الهی بهره ببرید؛ زیرا که قرآن نور آشکارکننده و شفادهندهی نافع است؛ پس آن را فراگیرید که خداوند شما امّت اسلام را به واسطهی فراگیری قرآن شرافت بخشید.

 «مَأدُبَة» در لغت به معنای سفرهی رنگینی است که برای میهمان میاندازند و صاحب خانه به اندازهی وسع و کرمش با آن از میهمان پذیرایی میکند. با توجّه به آنکه ماه رمضان ماه میهمانی پروردگار و صاحب خانه نیز خالق همهی نعمتها و اکرم الاکرمین است، شرایط بهرهمندی از خوان کرم الهی افزونتر و سفرهی پر برکت الهی برای همهی دعوتشدگان گستردهتر است.

«قالَ الإِمامُ الباقِرِ{علیه السلام}: لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ رَبِیعٌ وَ رَبِیعُ‏ الْقُرْآنِ‏ شَهْرُ رَمَضَانَ.»[34]

هر چیزی را بهاری است و بهار قرآن، ماه رمضان است.

در این ماه عزیز، همه کس میهمان سفرهی الهی است و اگر کسی شرایط محفل انس را به درستی تدارک کند، آنچنان از انس با قرآن لذت می‏برد که هیچ حالی را بر آن ترجیح نمی‏دهد و هرگز حاضر نیست از کنار آن برخیزد و نیمنگاهی به سفرهی دیگر بنماید.

امّا در این میان همهی سخن در آن است که قاری قرآن در این ایّام با کدامین رویکرد به کتاب خدا مینگرد و از کدامین منظر، خوشهچین سفرهی انعام پروردگار است.

قرآن معجزهی نبوی{صلوات الله علیه} است و از هر جهت که به آن توجه شود، اعجاز الهی در آن به چشم میخورد؛ ولی هرگز در محدودهای خاص نمیگنجد. قرآن بحر بیساحلی است که غوّاصان ماهر با شناگری در آن، تنها میزان استعداد خود را به منصهی ظهور میآورند و هرگز کسی به عمق آن نخواهد رسید.

بنابراین، قطعاً مقصود قرآن، ادبیات و ابراز قدرت بلاغت و بیان نیست و یا تعلیم تاریخ و قصص انبیاء الهی؟عهم؟ و تاریخ و نجوم نیست و یا بیان قواعد عقلی در توحید و اصول دین و یا احکام نظری و عملی در حقوق فردی و اجتماعی نیست؛ در عین حال که همهی علمای مربوطه، بنا بر نیاز و تخصصی که دارند، از سرچشمهی قرآن بهرهی خود را میبرند و از سرچشمهی قرآن سیراب باز میگردند. مولا علی{علیه السلام} در توصیف قرآن میفرمایند:

«جَعَلَهُ اللَّهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَماءِ، وَرَبیعاً لِقُلوبِ الْفُقَهاءِ، وَمَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءِ، وَدَواءً لَیْسَ بَعْدَهُ داءٌ، وَنوراً لَیْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ.»[35]

خداوند قرآن را مایهی فرونشاندن عطش دانشمندان و بهار دلهای فهمیدگان و شاهراه درستکاران قرار داد و دارویی که با وجود آن دیگر دردی باقی نمیماند و نوری که با آن دیگر ظلمتی نیست.

در عظمت قرآن و ارزش انس با آن همین قدر کافی است که رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود:

 «مَنْ قَرَأَ الْقُرآنُ فَکَأَنَّما أُدْرِجَتِ النُبُوَّةُ بَیْنَ جَنْبَیْهِ إِلَّا أَنَّهُ لا یُوحَى‏ إِلَیْهِ.»[36]

هر کس قرآن بخواند، گویى نبوّت میان دو پهلوى او گذارده شده؛ جز آنکه به او وحى نمى‏شود.

و امام صادق{علیه السلام} که فرمود:

«لَقَدْ تَجَلَّی‏ اللَّهُ‏ لِخَلْقِهِ‏ فِی کݡَلَامِهِ وَ لَکِنَّهُمْ لَایُبْصِرُونَ.»[37]

به راستی که خداوند در کلامش بر مخلوقات خود تجلی نموده است، اما آنها او را نمی‏بینند.

این بیان رمزگونهی امام{علیه السلام}، اشاره به آن دارد که قاری قرآن هر مقدار با کتاب الهی انس بیشتری داشته باشد، جلوههای اسماء الهی را در آن بیشتر مشاهده میکند؛ چنانکه قرآن جلوهی اسم اعظم پروردگار و آیینهی تمامنمای اسماء الهی برای مردم است و سیر در مراتب آیات الهی، سیر در مراتب ولایت اولیاء به میزان معرفتی است که خداوند به او عنایت نموده است.

«الإِمامُ عَلِیِّ‏{علیه السلام}: تَعَلَّمُوا کِتابَ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالَی‏؛ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدیثِ وَأَبْلَغُ الْمَوْعِظَةِ، وَتَفَقَّهُوا فیهِ فَإَنَّهُ رَبیعُ الْقُلوبِ، وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفاءٌ لِما فی الصُّدورِ، وَأَحْسِنُوا تِلاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْقَصَصِ.»[38]

کتاب خدای تبارک وتعالی رابیاموزید؛ زیرا که آن نیکوترین شخن و رساترین اندرز است و قرآن را بفهمید؛ زیرا که آن بهار دلهاست و از نور آن شفا جویید؛ زیرا که آن شفابخش بیماریهای سینههاست و آن را نیکو تلاوت کنید؛ زیرا که آن بهترین داستان است.

خداوند از قرآن به حبلالله تعبیر مینماید. ریسمان الهی یک مقصد بیشتر ندارد و آن رسانیدن انسانها به مقام قرب پروردگار و استقرار در تحت ولایت الهی با تمکّن در مراتب توحید است. امّا برای رسیدن به این مقصد، به فراخور نیاز مخاطبین، مقاصد فراوان دیگری نیز تأمین می گردد. در ادامه، بیان امام راحل در این زمینه را نقل مینماییم:

مقاصد قرآن در بیان امام امّت

«دیگر از مطالب این صحیفهی الهیّه، قصص انبیاء؟عهم؟ و اولیاء و حکماء است، و کیفیّت تربیت حق آنها را، و تربیت آنها خلق را؛ که در این قصص فوائد بی‏شمار و تعلیمات بسیار است. و در آن قصص به قدری معارف الهیّه و تعلیمات و تربیتهای ربوبیّه مذکور و مرموز است که عقل را متحیّر کند. سبحان اللَّه و له الحمد و المنّة. در همین قصّهی خلق آدم{علیه السلام} و امر به سجود ملائکه و تعلیمات اسماء و قضایای ابلیس و آدم{علیه السلام} که در کتاب خدا مکرّر ذکر شده، به قدری تعلیم و تربیت و معارف و معالم است برای کسی که‏ <لَهݩݧُۥ قَلْبݦٌ اَوْ اَلݧْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهٖیدٌ>[39] که انسان را حیران کند. و اینکه قصص قرآنیّه، مثل قصّهی آدم و موسی و ابراهیم و دیگر انبیاء؟عهم؟، مکرّر ذکر شده، برای همین نکته است که این کتاب، کتاب قصّه و تاریخ نیست، بلکه کتاب سیر و سلوک الیاللَّه و کتاب توحید و معارف و مواعظ و حِکَم است. و در این امور، مطلوبْ تکرار است تا در نفوس قاسیه تأثیری کند و قلوب از آن موعظت گیرد. و به عبارت دیگر، کسی که بخواهد تربیت و تعلیم و انذار و تبشیر کند، باید مقصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتّته -گاهی در ضمن قصّه و حکایت و گاهی در ضمن تاریخ و نقل و گاهی به صراحت لهجه و گاهی به کنایت و امثال و رموز- تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتّته، هریک بتوانند از آن استفادت کنند...

بالجمله، ذکر قصص انبیاء؟عهم؟، و کیفیّت سیر و سلوک آنها، و چگونگی تربیت آنها از بندگان خدا، و حِکَم و مواعظ و مجادلات حسنهی آنها، از بزرگترین ابواب معارف و حِکَم و بالاترین درهای سعادت و تعالیم است که حق تعالی -جلّ مجده- به روی بندگان خود مفتوح فرموده. و چنانچه ارباب معرفت و اصحاب سلوک و ریاضت را از آنها حظّی وافر و بهره کافی است، کسان دیگر را نیز نصیبی وافی و قسمتی بی‏پایان است...

و دیگر از مطالب این صحیفهی نورانیّه، بیان احوال کفّار و جاحدین و مخالفان با حقّ و حقیقت و معاندین با انبیاء و اولیاء؟عهم؟، و بیان کیفیّت عواقب امور آنها و چگونگی بوار و هلاک آنها، چون قضایای فرعون و قارون و نمرود و شدّاد و اصحاب فیل، و دیگر از کَفَره و فَجَره، که در هر یک از آنها موعظتها و حِکَم بلکه معارفی است برای اهلش. و در این قسمت داخل است قضایای ابلیس ملعون. و در این قسمت نیز داخل است -یا قسمتی مستقل است- قضایای غزوات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، که در آنها نیز مطالب شریفه مذکور است، که یکی از آنها کیفیّت مجاهدات اصحاب رسول خدا{صلوات الله علیه} است برای بیدار کردن مسلمین از خواب غفلت و برانگیختن آنها است برای مجاهدت فی سبیلاللَّه و تنفیذ کلمهی حق و اماته باطل.

و یکی دیگر از مطالب قرآن شریف، بیان قوانین ظاهر شریعت و آداب و سنن الهیّه است، که در این کتاب نورانی کلیّات و مهمات آن ذکر شده. و عمده در این قسمْ دعوت به اصول مطالب و ضوابط آن است؛ مثل باب صلاة و زکات و خمس و حجّ و صوم و جهاد و نکاح و ارث و قصاص و حدود و تجارت و امثال آن. و چون این قسم، که علم ظاهر شریعت است، عامّالمنفعه و برای جمیع طبقات از حیث تعمیر دنیا و آخرت مجعول است و تمام طبقات مردم از آن به مقدار خود استفادت کنند، از این جهت در کتاب خدا دعوت به آن بسیار است و در احادیث و اخبار نیز خصوصیّات و تفاصیل آنها به حدِّ وافر است و تصانیف علماء شریعت در این قسمت بیشتر و بالاتر از سایر قسمتها است.

و یکی دیگر از مطالب قرآن شریف، احوال معاد و براهین بر اثبات آن، و کیفیّت عذاب و عقاب و جزا و ثواب آن، و تفاصیل جنّت و نار و تعذیب و تنعیم. و در این قسمت حالات اهل سعادت و درجات آنها از اهل معرفت و مقرّبین و از اهل ریاضت و سالکین و از اهل عبادت و ناسکین، و همین طور حالات و درجات اهل شقاوت از کفّار و محجوبین و منافقین و جاحدین و اهل معصیت و فاسقین مذکور است. ولی آنچه به حال عموم بیشتر فایده داشته، بیشتر مذکور و با صراحت لهجه است؛ و آنچه برای یک طبقهی خاصّه مفید است، به طریق رمز و اشاره مذکور است؛ مثل <وݩݧَرݭݭِݣݣضݨْواٰنٌ مِنَ اللّٰهِ اَکْبَرُ>[40] و آیات لقاءاللَّه برای آن دسته. و مثل <کَلّاݨݦݦݦݦٰݠݧݧݧݧݧݩݩݩݩݩٓ اِنَّهݠݧݧݩݩُمݨݨݧْ عَنْ رَبِّهِمْ یݦَوْمݩَىݧݩݩݘݫݫِذݫٍ لَمݧَحݨݨْجݧُوبݧُونَ>[41] برای دستهی دیگر. و در این قسمت، یعنی در قسم تفصیل معاد و رجوع الی اللَّه، معارفی بی‏شمار و اسراری بس دشوار مذکور است که اطلاع بر کیفیّت آنها جز به سلوک برهانی یا نور عرفانی نتوان پیدا کرد.

و یکی دیگر از مطالب این صحیفه‌‌ی الهیّه، کیفیّت احتجاجات و براهینی است که ذات مقدس حق تعالی یا خود اقامه فرموده بر اثبات مطالب حقه و معارف الهیّه، مثل احتجاج بر اثبات حق و توحید و تنزیه و علم و قدرت و دیگر اوصاف کمالیّه؛ که در این قسمت گاهی براهین دقیقه‏ای پیدا شود که اهل معرفت از آن استفاده کامل نمایند؛ مثل <شَهِدَݡ اللّٰهُ اَںݧݐݧَّهݧݧُۥ لاٰݧݧݧݧݧݩݩݩٓ اِلݡݧݧݧݩݩݩݩݩݩٰهَ اِلّاݦݦݦݦݨٰݠ هُوَ>[42] و گاهی براهینی است که حکماء و دانشمندان طوری از آن استفاده کنند، و اهل ظاهر و عامّهی مردم از آن طوری بهره بردارند، مثل کریمهی <لَوْ کاٰنَ فٖیهِمآٰ ءاٰلݪِهݧَةٌ اِلَّا اللّٰهُ لَڡݧݐَسَدَتاٰ٭ݦݦݦݦݦۚ>[43] و مثل کریمهی <اِذًا لَذݧݨݧَهݧَبَ کُلݩُّ اِلݡݧݧݧݩݩݩݩݩݩٰهٍ بِماٰ خَلَقَ>[44] و مثل آیات اول سورهی حدید و سورهی مبارکهی توحید و غیر آن. و مثل احتجاج بر اثبات معاد و رجوع ارواح و انشاء نشئهی اخری، و احتجاج بر اثبات ملائکةاللَّه و انبیاء عظام؟عهم؟، که در موارد مختلفه این کتاب شریف موجود است. این حال احتجاجات خود ذات مقدس. و یا آنکه حق تعالی نقل براهین انبیاء و دانشمندان را فرموده بر اثبات معارف؛ مثل احتجاجات جناب خلیل الرّحمن سلام اللَّه علیه و غیر آن. اینها مهمّات مطالب این کتاب است.»[45]

مقصد اصلی قرآن

همهی مقاصدی که اشاره شد، تحت یک مقصد اصلی است و آن تبیان حقیقت توحید و جلوات آن در ذات و صفات و افعال در نظام تکوین و تشریع است و اینکه انسانها بتوانند تحت تربیت اولیاء الهی؟عهم؟ به حقیقت قرآن نائل شوند. هرچند درک عمیق این همه تنها از عهدهی انسان کامل و ولیّالله مطلق بر میآید، ولی سایر انسانها موظّفاند با اهتداء به هدایت انبیاء و اولیاء؟عهم؟، در حدّ توان و استعدادی که دارند به این حقیقت نزدیک شوند؛ که راه آن، سیر در معارف قرآن با دو بال علم و عمل در سایهی هدایت اولیاء الهی؟عهم؟ است.

امام امّت در ادامهی مقاصد قرآن در این باره میفرماید:

«دیگر از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت، و بالجمله، کیفیّت سیر و سلوک الی اللَّه [است‏]. و این مطلب شریف به دو شعبهی مهمّه منقسم است: یکی تقوا به جمیع مراتب آن، که مندرج در آن است تقوی از غیر حق و اِعراض مطلق از ماسویاللَّه. و دیگر، ایمان به تمام مراتب و شئون، که در آن مندرج است اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدّس. و این از مقاصد مهمّهی این کتاب شریف است که اکثر مطالب آن بلاواسطه یا معالواسطه به این مقصد رجوع کند.»[46]

آداب قرائت

ماه مبارک رمضان بهار انس با قرآن است و بیشترین توجّه سالک میباید معطوف به انس با قرآن باشد. توصیهی شارع در انس با قرآن در این ایام، خبر از اسرار پشت پردهای میدهد؛ یعنی مجموعهی احکام الهی و شرایط زمانی در این ماه ارجمند به گونهای است که امکان بهرهمندی بیشتر از قرآن فراهمتر است و بیجهت نیست که بسیاری از مؤلّفین بزرگ، مانند صاحب جواهر و یا علّامهی طباطبایی در تفسیر المیزان، کتابهای خود را که به نحوی در ارتباط با درک معارف قرآنی بود، در این ایّام نورانی و خصوصاً لیالی قدر، آغاز و یا به پایان میبردند. بنابراین، قاری قرآن میباید شرایط شخصی خود را نیز به گونهای قرار دهد تا زمینهی

بهرهمندی از کلام الهی برای او به طور کامل فراهم شود.

«قَالَ الصَّادِقُ{علیه السلام}‏: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ لَمْ یَخْضَعْ لِلَّهِ وَ لَمْ یَرِقَّ قَلْبُهُ وَ لَا یُنْشِئُ حَزَناً وَ وَجَلًا فِی سِرِّهِ، فَقَدِ اسْتَهَانَ بِعِظَمِ شَأْنِ اللَّهِ تَعَالَی وَ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِیناً.»[47]

هر کسى که قرآن را تلاوت کرده و قلب او خضوع ننماید براى پروردگار، و رقت پیدا نکند، و خوف و حزنى در باطن او ایجاد نشود، هر آینه عظمت شأن پروردگار متعال را خوار و کوچک شمرده، و به ضرر و خسارت بزرگى دچار شده است.

در این جهت، با تکیه بر بیانات اولیاء الهی؟عهم؟، توصیههایی را به اختصار ذکر میکنیم:

 قرائت منظّم قرآن

قرائت منظّم قرآن، از جمله دستورات پنجگانهای است که در همهی ایّام عمر به سالکین توصیه میشود. توصیه به این مهم، علاوه بر آنکه خود موضوعاً از جملهی بهترین عبادات است، موجب حیات دل و نجات از اصلیترین مانع سلوک، یعنی قساوت قلب میشود که در اثر گناه و سایر تعلّقات مادّی، مانع سیر کمالی انسان میگردد.

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: یا بُنَیَّ، لا تَغْفُلْ عَنْ قِراءَةِ الْقُرْآنِ؛ فَإِنَّ الْقُرْآنَ یُحْیِی الْقَلْبَ، وَیَنْهَی عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ.»[48]

ای فرزندم، از قرائت قرآن غفلت مورز؛ که همانا قرآن قلب را زنده میکند و از فحشا و منکر و ستم، نهی میکند.

در وصایای رسول خدا{صلوات الله علیه} خطاب به جناب سلمان آمده که فرمودند:

«عَلَیْکَ بِقِراءَةِ الْقُرْآنِ؛ فَإِنَّ قِراءَتَهُ کَفّارَةٌ لِلذُّنوبِ، وَسَتْرٌ فی النّارِ، وَأَمانٌ مِنَ الْعَذابِ.»[49]

بـر تـو بـاد خواندن قرآن؛ زیرا خواندن آن کفّاره گناهان است و پردهای در برابر آتش و موجب ایمنی از عذاب.

ضرورت فراگیری قرآن

اولین قدم در قرائت قرآن، آشنایی با روخوانی و روانخوانی آیات الهی است. در نظر داشته باشیم که انس با متن عربی آیات قرآن، حتّی اگر قاری زبان عربی نداند، خود ارزش مستقل دارد و نباید به بهانهی فهم قرآن، به جای خواندن متن آیات، به ترجمهی آنها اکتفا کنیم و از آثار فراوان انس مستقیم با کلام الهی محروم بمانیم.

دلایل این امر زیاده بر آن است که در این مختصر بتوان بیان کرد. توصیههای مکرّر خداوند بر عربیّت قرآن و تدبّر در متن بیان الهی و شرافت حاملان قرآن و کرامت اصل قرآن و هماهنگی متن قرآن با بطون آن و دهها دلیل دیگر، بیانگر تأکید شارع بر انس مستقیم با آیات الهی است. از این جهت، روشی را در پایان این بخش برای درک مفاهیم قرآن ذکر خواهیم نمود.

در هر صورت، بر هر مسلمانی لازم است که به هر ترتیب که میتواند، روخوانی و روانخوانی خود را اصلاح نماید تا بتواند حدّاقل رابطهای میان خود با قرآن ایجاد کند. محروم حقیقی کسی است که عمری را در دنیا طی کند و دهها علوم دیگر را کسب کند، ولی نتواند به درستی کتاب الهی و منشور ولایت خود را قرائت نماید.

تأکیدهای عتابآمیز اولیاء الهی؟عهم؟ بر فراگیری ظاهری قرآن، بیانگر شدّت زشتی غفلت از این مهم است؛ چنانکه رسول خدا{صلوات الله علیه} خطاب به معاذ بن جبل فرمودند:

«یا مُعاذُ، إِنْ أَرَدْتَ عَیْشَ السُّعَداءِ وَمِیتَةَ الشُّهَداءِ وَالنَّجاةَ یَوْمَ الْحَشْرِ وَالْأَمْنَ یَوْمَ الْخَوْفِ وَالنُّورَ یَوْمَ الظُّلُماتِ وَالظِّلَّ یَوْمَ الْحَرورِ وَالرِّیَّ یَوْمَ الْعَطَشِ وَالْوَزْنَ یَوْمَ الْخِفَّةِ وَالهُدَی یَوْمَ الضَّلالَةِ فَادْرُسِ الْقُرْآنَ؛ فَإِنَّهُ ذِکْرُ الرَّحْمَنِ وَحِرْزٌ مِنَ الشَّیْطانِ وَرُجْحانٌ فی الْمیزانِ.»[50]

اى معاذ! اگر زندگى سعادتمندان را مىخواهى و مُردن شهیدان را و نجات در روز محشر را و امنیت در روز ترس را و روشنایى در روز تاریکیها را و سایه در روز سوزان را و سیرابى در روز تشنگى را و سنگینى در روز سبکى [ترازوى اعمال] را و هدایت در روز گمراهى را، پس قرآن را نیک بیاموز؛ زیرا که آن یاد خداوند رحمان است و نگهدارنده از شیطان و مایهی سنگینى ترازوى اعمال.

ایشان همچنین فرمود:

«عَلَیْکُم بِتَعَلُّمِ الْقُرْآنِ وَکَثْرَةِ تِلاوَتِهِ.»[51]

ضرورت اهتمام به این مهم، از یک سو تکلیف جوانان را بیشتر میکند که قبل از فراگیری سایر علوم و کم شدن فرصتها، باید قرآن را فرا گیرند و از برکات آن تا پایان عمر بهرهمند باشند؛ چنانکه رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمودند:

«مَنْ قَرَأَ الْقُرآنَ قَبْلَ أَنْ یَحْتَلِمَ فَقَدْ أُوتِیَ الْحُکْمَ صَبِّیاً.»[52]

هر کس پیش از بلوغ قرآن بخواند، در کودکى به او حکمت داده شده است.

و از سوی دیگر تکلیف والدین و معلّمین بزرگوار را سنگین مینماید؛ تا به آنجا که از جمله حقوق فرزند بر پدر و مادر، آموختن قرآن است.[53] پس باید همهی مساعی در این جهت به کار گرفته شود و قرآنآموزی مانند نهضت سواد آموزی همگانی و هر جایی شود و محیط خانواده و مدرسه و جامعههای بزرگتر از برکات آن بهرهمند شوند.

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: إِذا قالَ‏ الْمُعَلِّمُ‏ لِلصَّبِیِ‏: قُلْ <بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ>، فَقالَ الصَّبِیُّ: <بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ>، کَتَبَ اللَّهُ بَراءَةً لِلصَّبِیِّ وَبَراءَةً لِأَبَوَیْهِ وَبَراءَةً لِلْمُعَلِّمِ.»[54]

تلاوت و نه قرائت

«قرائت» در لغت به معنای در کنار هم قرار دادن حروف و کلمات در هنگام خواندن یک متن است و حضور قلب و توجّه به معنا در آن شرط نیست. در حالی که «تلاوت» به معنای خواندن بادقّت و زیبا و با توجّه به معانی آیات است؛ به گونهای که خواننده و شنونده را به طور طبیعی در فضای مراد از کلام خداوند فرو ببرد. تأکید بر انس با قرآن، تلاوت آیات الهی است و اگر در بیانات اولیاء؟عهم؟، سخن از قرائت قرآن شده است، خواندن با حضور قلب و تدبّر در آیات مراد بوده است؛ چنانکه رسول اکرم{صلوات الله علیه} در بیان آیهی شریفهی <وݦَرݦَٮݧݑّݫݬِلݫِ الْقُرْءاٰنَ تَرْتٖیلًا>[55] میفرمایند:

«بَیِّنْهُ تِبیاناً، وَلا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الْبَقْلِ، وَلا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ، قِفُوا عِنْدَ عَجائِبِهِ، حَرِّکُوا بِهِ الْقُلوبَ، وَلا یَکُنْ هَمُّ أَحَدِکُم آخِرَ السُّورَةِ.»[56]

قرآن را روشن و شمرده بخوان و آن را مانند تخم علف مپاش و همچون شعر بریده بریده مخوان. در شگفتیهایش درنگ کنید، دلها را با آن به تپش و حرکت درآورید و همهی کوشش شما این نباشد که به آخر سوره برسید.

امام امّت در این باره میفرمایند:

«اینکه استفادهی ما از این کتاب بزرگ بسیار کم است، برای همین است که یا به آن نظر تعلیم و تعلم نداریم -چنانچه غالباً این طوریم- فقط قرائت قرآن می‏کنیم برای ثواب و اجر؛ و لهذا جز به جهت تجوید آن اعتنائی نداریم. می‏خواهیم قرآن را صحیح بخوانیم که ثواب به ما عنایت شود، و در همین حد واقف می‏شویم و به همین امر قناعت می‏کنیم؛ و لهذا چهل سال قرآن شریف را می‏خوانیم و به هیچ وجه از آن استفاده‏ای حاصل نشود جز اجر و ثواب قرائت.

و یا اگر نظر تعلیم و تعلّم داشته باشیم، با نکات بدیعیّه و بیانیّه و وجوه اعجاز آن، و قدری بالاتر، جهات تاریخی و سبب نزول آیات، و اوقات نزول، و مکّی و مدنی بودن آیات و سور، و اختلاف قرائات و اختلاف مفسّرین از عامّه و خاصّه، و دیگر امور عرضیّهی خارج از مقصد که خود آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از ذکر الهی است، سر و کار داریم‏.»[57]

توجه به کیفیّت و نه کمّیّت در تلاوت

بدیهی است که مقدار تلاوت قرآن در ماه رمضان نباید روزانه کمتر از یک جزء باشد؛ تا بتوان طیّ سی روز، حدّاقل به یک ختم کامل نائل شد. ولی اصل در تلاوت، حضور قلب و تدبّر در قرآن است و لذا زمان و مکان تلاوت را باید طوری تنظیم کرد که بیشترین بهره از انس با قرآن برده شود.

در مورد کمّیّت قرائت قرآن در ماه رمضان نسبت به ماه‏های دیگر، امام صادق{علیه السلام} بیان زیبایی دارند که نشان‏دهنده‏ی اهمّیّت کیفیّت قرائت قرآن است:

 ابوحمزه، از یاران امام صادق{علیه السلام}، نقل میکند که ابابصیر از حضرتش سؤالی را مطرح کرد و من حاضر بودم؛ وی پرسید:

«جُعِلْتُ فِدَاکَ، أَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِی لَیلَةٍ؟ فَقَالَ: لَا، فَقَالَ: فِی لَیلَتَینِ؟ فَقَالَ: لَا، حَتّی‏ بَلَغَ سِتَّ لَیالٍ، فَأَشَارَ بِیدِهِ، فَقَالَ{علیه السلام}: هَا.»[58]

ابو بصیر از امام صادق{علیه السلام} سؤال می کند: فدایت شوم، آیا قرآن را در یک شب تمام کنم؟ امام فرمودند: نه، پس پرسید در دو شب چطور؟ امام فرمود نه، و سائل ادامه داد تا هر شش شب یکبار، حضرت با دست جواب مثبت دادند.

از این بیان حضرت معلوم می‏شود که اصل در تلاوت آیات الهی، تدبّر در قرآن و اهتمام به فهم آیات است نه کثرت ختم قرآن؛ و در ماه رمضان که شرایط برای فهم آیات فراهم‏تر است، باید بیشترین بهره را برد و لذا امام{علیه السلام} در ادامه‏ی بیان خود می‏فرمایند:

«ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: یا أَبَا مُحَمَّدٍ، إِنَّ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ{صلوات الله علیه} کَانَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِی شَهْرٍ وَ أَقَلَّ؛ إِنَّ الْقُرْآنَ لَا یُقْرَأُ هَذْرَمَةً، وَ لَکِنْ یُرَتَّلُ تَرْتِیلًا، إِذَا مَرَرْتَ بِآیةٍ فِیهَا ذِکْرُ النَّارِ، وَقَفْتَ عِنْدَهَا، وَ تَعَوَّذْتَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ.»[59]

ای ابامحمد، پیش از شما کسانی از اصحاب رسول خدا{صلوات الله علیه} بودند که قرآن را در یک ماه یا کمتر قرائت میکردند. قرآن را سریع و تند نباید خواند، بلکه باید با ترتیل خوانده شود، هر گاه از آیهاى مىگذرى که در آن سخنى از دوزخ است، مىایستى، و از آتش دوزخ به خداپناه مى برى.

«هَذْرَمَة» در لغت یعنی تند تند و بریده بریده چیزی را گفتن و امام{علیه السلام} توصیه به ترتیل در قرآن و خواندن آن با تدبّر میکنند.

زمان و نحوهی تلاوت قرآن

با توجّه به آنکه اصل در تلاوت قرآن، تدبّر در آیات الهی است، لذا بهترین وقت آن زمانی است که مشاغل و خطورات نفسانی در حدّاقل باشد. در ماه رمضان، با توجّه به تغییر برنامههای روزانه، میباید زمانی را به تلاوت قرآن اختصاص داد که اوّلاً، نفس در آرامش نسبی برای تدبّر در قرآن باشد و حتّیالامکان اوقات منظّمی را برای این مهم برگزید تا روح مأنوس با آن زمان باشد و خود را فارغ برای انس با قرآن قرار دهد. در آیات قرآن و کلمات اولیاء الهی؟عهم؟، زمانهای مشخّصی برای این امر معیّن شده است.

صاحب مصباح الشریعه، در باب تلاوت قرآن، با بهرهگیری از بیان امام صادق{علیه السلام} می‏فرماید:

«فَقَارِئُ الْقُرْآنِ مُحْتَاجٌ إِلَی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ: قَلْبٍ خَاشِعٍ وَ بَدَنٍ فَارِغٍ وَ مَوْضِعٍ خَالٍ...»

پس قاری قرآن نیازمند سه چیز است: قلب خاشع و بدن فارغ و محل خالی.

او سپس دلایل هریک از این سه شرط را این گونه بیان مینماید: هنگامی که قلبش خاشع شد، شیطان از او دور میشود؛ زیرا خداوند فرمود: <فَاِذݢݢاٰ ٯݦݑَرݩَݢݢاْتَ الْقُرْءاٰنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیْطاٰنِ الݠرَّحݫݓݫݫݫݬٖیمِ>[60] و هنگامی که در فراغ بال و زمان مناسب، با کمترین خواطر شیطانی به تلاوت آیات الهی پرداخت: «تَجَرَّدَ قَلْبُهُ لِلْقِرَاءَةِ وَ لَا یَعْتَرِضُهُ عَارِضٌ فَیَحْرِمَهُ بَرَکَةَ نُورِ الْقُرْآنِ وَ فَوَائِدَهُ.»[61] و هنگامی که در مجلس خلوت و بدون مزاحمتهای جنبی، با تحصیل دو شرط قبل با کلام الهی انس گرفت: «اسْتَأْنَسَ رُوحُهُ وَ سِرُّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ مُخَاطَبَاتِ اللَّهِ تَعَالَی عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ الصَّالِحِینَ وَ عَلِمَ لُطْفَهُ بِهِمْ وَ مَقَامَ اخْتِصَاصِهِ لَهُمْ بِفُنُونِ کَرَامَاتِهِ وَ بَدَائِعِ إِشَارَاتِهِ.»[62] به این ترتیب، کسی که جرعه‏ای از این شراب طهور الهی بیاشامد و روحش با قرآن مأنوس شود و لذّت انس مستقیم با خداوند را بچشد، هرگز حاضر نیست هیچ حالی را با این حال خود جایگزین کند: «فَإِنْ شَرِبَ کَأْساً مِنْ هَذَا الْمَشْرَبِ لَا یَخْتَارُ عَلَی‏ ذَلِکَ‏ الْحَالِ‏ حَالًا وَ عَلَی ذَلِکَ الْوَقْتِ وَقْتاً، بَلْ یُؤْثِرُهُ عَلَی کُلِّ طَاعَةٍ وَ عِبَادَةٍ، لِأَنَّ فِیهِ الْمُنَاجَاةَ مَعَ الرَّبِّ بِلَا وَاسِطَة.»[63]

ساقی! به نور باده، برافروز جامِ ما

مطرب! بگو، که کارِ جهان شد به کام ما

ما در پیاله، عکسِ رُخ یار دیده‏ایم‏

ای بی‏خبر ز لذّتِ شُربِ‏ مُدام‏ ما

نیمههای شب

نیمههای شب، به خصوص ثلث پایانی آن در ایام ماه مبارک رمضان، از بهترین اوقات انس با قرآن است. این زمان، علاوه بر آثار فوقالعادهای که خود دارد، هنگام آرامش روح و کم شدن خواطر شیطانی است و بهترین زمان خلوت با محبوب میباشد.

از جمله اسراری که خداوند در مکالمات با حضرت موسی{علیه السلام} در کوه طور بیان فرمود، تأکید بر مناجات در نیمههای شب بود؛ چنانکه فرمود:

«فِیمَا أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ{علیه السلام}: لَوْ رَأَیْتَ الَّذِینَ یُصَلُّونَ لِیَ الدُّجَی وَ قَدْ مَثَّلْتُ نَفْسِی بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ وَ هُمْ یُخَاطِبُونِّی وَ قَدْ جُلِّیتُ عَنِ الْمُشَاهَدَةِ وَ یُکَلِّمُونِّی وَ قَدْ تَعَزَّزْتُ عَنِ الْحُضُورِ یَا ابْنَ عِمْرَانَ هَبْ لِی مِنْ عَیْنِکَ الدُّمُوعَ وَ مِنْ قَلْبِکَ الْخُشُوعَ وَ مِنْ بَدَنِکَ الْخُضُوعَ ثُمَّ ادْعُنِی فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ تَجِدْنِی قَرِیباً مُجِیباً. یَا ابْنَ عِمْرَانَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ‏ أَنَّهُ‏ یُحِبُّنِی‏ وَ إِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی‏.»[64]

اى موسى{علیه السلام}، ای کاش ببینى نماز شب‏خوانان در تاریکى شب چگونه مرا عبادت مى‏کنند، به‏طورى که گویى مرا مى‏بینند و با من سخن مى‏گویند؛ در حالی که من بلندمرتبهتر از آنم که مرا ببینند. پس اى پسر عمران{علیه السلام}، از خوف من در نیمههای شب اشک بریز و دل و تن خود را برایم خاشع کن، که اگر چنین کنى، مرا نزدیک و اجابت‏کننده مى‏یابى. اى پسر عمران{علیه السلام}، دروغ مى‏گوید کسى که گمان کند مرا دوست مى‏دارد و در هنگامى که تاریکى شب همه جا را فرا مى‏گیرد، از من اعراض میکند و مى‏خوابد.

به همین دلیل است که وقتی خداوند از اوقات برجسته یاد میکند، شبهای آن را نام میبرد؛ مثلاً دربارهی میقات حضرت موسی{علیه السلام} که چهل شبانهروز

بود، به شبهایش اشاره مینماید و میفرماید:

<وَواٰعَدْناٰ مُوسݧݧݧݧݧݩݧݩٰى ثَلاٰٮݧݧݩݒٖینَ لݠَیݧْلَةݧً وَاَتݨْمݧݩَمݧݩْناٰهاٰ بِعَشْرٍ فَٮݧݩݑَمَّ مݫٖىݫݔٯݨݦݑاٰتُ رَبِّهٖٓ اَرْٮݫݫݓَعݫݫٖینَ لݠَیݧْلَةً>[65]

خداوند نوید تولّد حضرت یحیی{علیه السلام} را به زکریا، که پس از سه شبانهروز سخن نگفتن با خلایق محقق گردید، با شبهای آن نام میبرد و میفرماید:

<قاٰلَ رَبِّ اجْعَلْ لٖیٓ ءاٰیَهݩݑݩً٭ݨݨݦݦݨۖ قاٰلَ ءاٰیَٮݧݑُکَ اَلّاݦݦݦݦٰݠ تُکَلِّمَ الںݩݦݩݐݨّاٰسَ ثَلاٰݣݣثَ لَیاٰلٍ سَوِیًّا>[66]

و بالاخره، هنگامی که به دههی ارجمند اول ذیالحجة یا ایام شریف دیگر میپردازد، میفرماید:

<وَالݠݨْڡݨݧݐݧݧَݡجݧݨْرِ  ١ وَلݠَىݫݔاٰلٍ عَشْرٍ>[67]

خداوند در همان روزهای اوّل بعثت نبوی{صلوات الله علیه}، به رسول اکرم{صلوات الله علیه} دستور تلاوت آیات قرآن را در نیمههای شب میدهد و میفرماید:

<یآٰ اَیّݧُهݧَا الْمُزَّمݧِّلُ ١ قُمِ اللَّیْلَ اِلّاݦݦݦݦݨٰݠ قَلٖیلًا... وݦَرݦَٮݧݑّݫݬِلݫِ الْقُرْءاٰنَ تَرْتٖیلًا>[68]

و در ادامهی آیه، بر نماز و مناجات و تلاوت آیات قرآن در نیمههای شب تأکید میفرماید؛ که گرفتاریهای روز منجر به عدم تحصیل انقطاع

کامل در انس با خداوند و کلام الهی میشود. خداوند میفرمایند:

<اِنَّ ناٰشِئݧَݡةَ اللَّیْلِ هݭِیَ اَشَدُّ وݩَطݨْـݘًا وَاݦَقݨݨݧْوݧݧَݡݢݢمݩݩݩُ قݫٖیلًا ٦ اِنَّ لَکَ ڡݨݐݭِی النَّهاٰرِ سݨَݡبݨݧْحݩًݡا طَوٖیلًا ٧ وَادݩݩݐݨْکݠُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبݧَٮݧݩݩݑَّلْ اِلَیْهِ تَبݧْٮݧݧݑݫٖىݫݔلًا>[69]

با توجه به آنکه اصل در معنای «بَتْل»‏ جدایی کامل است، <تَبَتَّلْ> در آیهی شریفه یعنی پذیرش انقطاع کامل از ماسویالله در هنگام تلاوت قرآن و چنین حالات خوشی، در انس نیمههای شب به سالک دست میدهد.

در سیرهی اولیای الهی؟عهم؟ نیز دعا و انس با قرآن در نیمههای شب جایگاه خاصی داشت؛ چنانکه حضرت علی{علیه السلام} در توصیف صفات متّقین، به حمّام میفرمایند:

«أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ‏ بِهِ‏ أَنْفُسَهُمْ‏ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ.»[70]

شب هنگام بهپا مىخیزند و آیات قرآن را با تأمّل و شمرده مىخوانند و جانهایشان را با خواندن آن اندوهناک مىسازند و داروى درد و بیمارى خود را در آن مىجویند.

یکی از اصحاب امام هشتم{علیه السلام}، در بیان حالات ایشان در سفر خراسان میگوید:

«یُکْثِرُ باللَّیْلِ فی فِراشِهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرْآنِ، فَإِذا مَرَّ بِآیَةٍ فیها ذِکْرُ جَنَّةٍ أَوْ نارٍ بَکَی‏ وَسَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النَّارِ.»[71]

شبها در بسترش بسیار قرآن مىخواند و هرگاه به آیهاى که در آن از بهشت یا آتش یاد شده بود میرسید، مىگریست و بهشت را از خدا مسئلت مىکرد و از آتش به او پناه مىبرد.

در این میان، میتوان بین فضائل متعدّد در تلاوت آیات الهی جمع کرد؛ به این ترتیب که قرائت قرآن را در حال نماز انجام داد. به این ترتیب، اوّلاً، حضور قلب بیشتری به تناسب نماز برای انسان حاصل میشود؛ مضافاً بر آنکه ثواب و نورانیّت بیشتری به واسطهی تلاوت قرآن در نماز برای او خواهد بود.

امام باقر{علیه السلام} در این مورد فرمودند:

«مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ قَائِماً فِی صَلَاتِهِ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِائَةَ حَسَنَةٍ وَ مَنْ قَرَأَهُ فِی صَلَاتِهِ جَالِساً، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ خَمْسِینَ حَسَنَةً وَ مَنْ قَرَأَهُ فِی غَیْرِ صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ.»[72]

هر کس در هنگام نمازش و در حال ایستاده قرآن بخواند، خداوند با ادای هر حرف، صد حسنه برایش مینویسد. و هر کس در نمازش و در حال نشسته قرآن بخواند، خداوند به هر حرفش، پنجاه حسنه برایش مینویسد. و هرکه در غیر حال نماز قرآن بخواند، خداوند برای هر حرفش ده حسنه مینویسد.

شبیه به این بیان به طور مبسوطتر، در بیان امام صادق{علیه السلام} وارد شده که فرمود:

«مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَیْرِ قِرَاءَةٍ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. وَ مَنْ قَرَأَ نَظَراً مِنْ غَیْرِ صَوْتٍ‏، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. وَ مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُ حَرْفاً ظَاهِراً، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ سَیِّئَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ. قَالَ{علیه السلام}: لَا أَقُولُ بِکُلِّ آیَةٍ، وَ لَکِنْ بِکُلِّ حَرْفٍ بَاءٍ أَوْ تَاءٍ أَوْ شِبْهِهِمَا. قَالَ{علیه السلام}: وَ مَنْ قَرَأَ حَرْفاً ظَاهِراً وَ هُوَ جَالِسٌ فِی صَلَاتِهِ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ‏ بِهِ خَمْسِینَ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ خَمْسِینَ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ خَمْسِینَ دَرَجَةً. وَ مَنْ قَرَأَ حَرْفاً وَ هُوَ قَائِمٌ فِی صَلَاتِهِ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِائَةَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ مِائَةَ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ دَرَجَةٍ. وَ مَنْ خَتَمَهُ، کَانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ مُؤَخَّرَةً أَوْ مُعَجَّلَةً. قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، خَتَمَهُ کُلَّهُ؟ قَالَ{علیه السلام}: خَتَمَهُ کُلَّهُ.»[73]

بین الطلوعین و الغروبین

زمان مناسب دیگری که برای عبادت و تلاوت قرآن بر آنها تأکید شده، اوّل و آخر روز (بینالطلوعین، یعنی بعد از نماز صبح و یا بین الغروبین، یعنی قبل از نماز مغرب) میباشد.

<یآٰ اَیّݧُهݧَا الَّذٖینَ ءاٰمَنݧُوا اذْکُرُوا اللّٰهَ ذِکْرًا کَٮݧݩݩݧݒݫٖیرݦًا ٤١ وَسَبݧِّحݩُوهُ بُکْرَةً وَاَصٖىݫݔلًا>[74]

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، ذکر حق و یاد خدا بسیار کنید. و دایم صبح و شام به تسبیح و تنزیه او بپردازید.

در اسرار این دو زمان، تعابیر گوناگونی در روایات ذکر شده که در این مختصر نمیگنجد. آنچه مسلّم است، توصیه به استغفار و فکر و ذکر در این اوقات فراوان شده که از جمله آثار آن، نورانیّت قلب و سهولت در فهم معارف الهی و در نتیجه، خروج از جهل و ظلمت گناه و غفلت از ذکر به برکت دعای خداوند و ملائکهی الهی و قرار گرفتن تحت رحمت خاص پروردگار در این اوقات شریف است؛ چنانکه خداوند در ادامهی آیات قبل میفرماید:

<هُوَ الَّذٖی یُصݧݩَݡلّٖی عَلَیْکُمْ وَمَلاٰݧݧݧݧݧݩݩݩٓىݧݩݩݩݘِکَتُهݩُۥ لݠݫِىݫݫݫݔݧݨݨݧُحݧݧݩݐݨْرِحݫݫݭݓݨݨَکُمْ مِنَ الظُّلُماٰتِ اِلَى النُّورِ٭ݦݦݦۚ وݩَکاٰنَ بِالْمُؤْمِنٖینَ رَحݫݫٖیمًا>[75]

اوست خدایى که هم او و هم فرشتگانش بر شما بندگان رحمت مى‏فرستند، تا شما را از ظلمت‏ها بیرون آرد و به عالم نور رساند، و او بر اهل ایمان بسیار مهربان است.

شاهد دیگر بر اسرار این دو زمان آنکه: خداوند نوید تولد حضرت یحیی{علیه السلام} به حضرت زکریا{علیه السلام} را در این اوقات میدهد و حضرتش نیز مردم را در این اوقات به تسبیح و تقدیس الهی امر میکند.[76] همچنین رزق الهی بر بهشتیان در این اوقات نازل میگردد. با توجّه به آنکه رزق اهل جنّت نه از نوع خوراک و پوشاک و یا انهار و میوههای بهشتی است، که آنان دائماً متنعّم به نعم الهی هستند، مراد، ارزاق معنوی و عنایات خاصّ الهی است که در مکالمات ربّانی و مشاهدات ملکوتی برای برخی از آنان در این اوقات شریف حاصل میگردد.

<لاٰ یَسݨݧْمَعݧݩُونَ فٖیهاٰ لَغْوًݢݢا اِلّاݦݦݦݦݨٰݠ سَلاٰمݩًا٭ݦݦݦݦݨۖ وَلݠَهݩݧݧُمݨْ رِزݨْقُهݧݩݩُمݨݨݦْ فٖیهاٰ بُکْرَةً وَعَسݩݒِیًّا>[77]

در آن بهشت هرگز سخن لغوى نشنوند؛ بلکه همهی گفتارشان سلام (و ستایش یکدیگر) است و در آنجا روزى آنها صبح و شام (بى‏هیچ رنج) به آنها مى‏رسد.

اسحاق بن عمار از امام صادق{علیه السلام} دربارهی بهترین اوقات هنگام صبح، چنین سؤال میکند: «أَخْبِرْنِی بِأَفْضَلِ الْمَوَاقِیتِ فِی صَلَاةِ الْفَجْرِ.» حضرت ضمن پاسخ، به راز دیگری از شرافت این زمان اشاره میکنند و میفرمایند: «هنگام طلوع فجر، بهترین وقت است؛ زیرا خداوند میفرماید: <وݦَقُرݩْءاٰنݧَ الْفَجْرِ٭ݦݦݦݦۖ اِنَّ ٯݦݑُرْءاٰنَ الْفَجْرِ کاٰنَ مَشݨْهݧݧݩݩُودݦًݡا>[78] سپس حضرت چنین شرح میدهند:

«یَعْنِی صَلَاةَ الْفَجْرِ تَشْهَدُهُ مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَةُ النَّهَارِ. فَإِذَا صَلَّی الْعَبْدُ الصُّبْحَ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أُثْبِتَتْ لَهُ مَرَّتَیْنِ أَثْبَتَهَا مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَةُ النَّهَارِ.»[79]

یعنی نماز صبح که هم ملائکهی شب و هم ملائکهی روز آن را میبینند. پس هرگاه بنده نماز صبح را با طلوع فجر بهجای آورد، دو مرتبه برای او نوشته میشود؛ هم فرشتهی صبح و هم فرشتهی شب مینویسند.

شب، بعد از نماز عشاء و قبل از استراحت

خواندن سوَر مسبِّحات (سورههای حدید، حشر،

صفّ، جمعه، تغابن، و بنا بر قولی سورهی اعلی) در شبها قبل از خواب و در همهی اوقات سال توصیه شده؛ پس به طریق اولی این امر در ایّام ماه رمضان فضیلت دوچندان دارد.

«عَنْ جَابِرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ{علیه السلام} یَقُولُ‏: مَنْ قَرَأَ الْمُسَبِّحَاتِ‏ کُلَّهَا قَبْلَ أَنْ یَنَامَ، لَمْ یَمُتْ حَتَّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ، وَ إِنْ مَاتَ کَانَ فِی جِوَارِ مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ{صلوات الله علیه}[80]

کسی که مسبّحات را پیش از خواب قرائت کند، نمیمیرد تا آنکه امام قائم؟عج؟ را درک کند و اگر بمیرد، در کنار رسول خدا{صلوات الله علیه} خواهد بود.

در میان سُوَر مسبّحات، سورهی حشر، خصوصا آیات 21 تا آخر، فضیلت بیشتری دارد.

تلاوت با آرامش و صوت زیبا

در تلاوت قرآن، خواه به صورت فردی و یا جمعی، صوت زیبا (خصوصاً از افراد صاحب نفس) تأثیر بیشتری بر روح انسان دارد. در بیانات اولیای الهی؟عهم؟ است که زینت قرآن، صوت زیبا است.[81] ملاک در زیبایی صدا، نهفقط هنر زیبا قرائت کردن و رعایت اصول تجوید و صوت و لحن و صدای دلنشین است، بلکه اثر نفس قاری و خضوع و خشوع او در تلاوت آیات و قرار دادن خود و شنونده در فضای آیه، ملاکهای اصلی در بیانات اهل بیت؟عهم؟ است.[82]

مراتب انس با قرآن

در ایام ماه مبارک رمضان، همهی گروههای سنّی با معلومات و سنین مختلف، در کنار سفرهی قرآن قرار میگیرند و هرکس بنا بر میزان انسی که با قرآن دارد از این سفرهی گستردهی الهی توشه برمیدارد. بدیهی است کسانی که در روخوانی و یا روانخوانی قرآن دچار نواقصی هستند، باید در درجهی اوّل همهی همّت خود را در اصلاح آن بگذارند؛ که هیچ عذری برای مسلمان در ضعف قرائت ظاهر قرآن پذیرفته نیست و کسی که عمری بر او بگذرد و در علوم دیگر تبحّری داشته باشد، ولی حتّی در حدّ روخوانی صحیح نیز با کتاب آسمانی خود و منشور ولایتش با پروردگار دچار مشکل باشد، در محضر رسول خدا{صلوات الله علیه} در عالم برزخ و قیامت، شرمندگی فراوان خواهد داشت. امام صادق{علیه السلام} فرمودند:

«یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ لَا یَمُوتَ حَتَّى یَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ أَوْ یَکُونَ فِی تَعْلِیمِهِ.»[83]

سزاوار است که مؤمن نمیرد تا اینکه قرآن را یاد بگیرد و یا اینکه در حال یادگیری آن باشد.

رسول اکرم{صلوات الله علیه}، اشراف امّت خود را در قیامت، حاملان قرآن و بهترین آنان را قاریان قرآن معرّفی نمودند.[84]

حضور قلب و تدبّر در آیات

همهی اعمال عبادی، ظاهر و باطنی دارد؛ ظاهر آن، صورت عمل است که اگر به درستی ادا شود، تکلیف را از مکلّف ساقط میکند؛ ولی اثر معنوی ندارد؛ چنانکه نماز فریضه، اگر بدون حضور قلب خوانده شود، تنها نتیجهی آن اسقاط تکلیف و عدم مؤاخذه است؛ ولی مقرّب نیست و باطن آن با حضور قلب شکل میگیرد و هر مقدار که حضور قلب بیشتر و در مراتب حضور عمیقتر و لطیفتر باشد، مراتب باطنی عبادت مقرِّبتر است.

مراتب باطنی عبادات، به عدد مراتب حجب میان انسان و عوالم ملکوت است. به عبارت دیگر، اگر فطرت الهی انسان، با توحید و انس دائمی با ربوبیّت خداوند سرشته شده است، حجابهای باطنی انسان به عدد مراتب باطن انسان با فطرت توحیدیش میباشد. در بیانهای روایی، این مراتب به درجات اسلام و ایمان و یا بواطن قرآن تعبیر شده و هرکس به تناسب مرتبهی طهارت و ایمانی که دارد، با مرتبهی خاص قرآن و عبادات مأنوس میگردد؛ مثلاً خداوند برای قرآن حقیقتی ملکوتی را بیان میدارد که تنها مطهّرین به او دسترسی دارند و رسول خدا{صلوات الله علیه} دربارهی بطون قرآن فرمود:

«إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَهْراً وَ بَطْناً، وَ لِبَطْنِهِ بَطْنٌ إِلَی‏ سَبْعَةِ أَبْطُنٍ.»[85]

قرآن، ظاهرى دارد و باطنى، و باطن آن هم باطنى دارد، تا هفت بطن (لایهی درونى).

امیرالمؤمنین حضرت علی{علیه السلام} نیز دربارهی مراتب قرآن این چنین بیان میفرمایند:

«إِنَّ کِتابَ اللَّهِ عَلَی‏ أَرْبَعَةِ أَشْیاءَ: عَلَی الْعِبارَةِ، وَ الْإِشارَةِ، وَ اللَّطائِفِ، وَ الْحَقائِقِ؛ فَالْعِبارَةُ لِلْعَوامِّ وَ الْإِشارَةُ لِلْخَواصِّ وَ اللَّطائِفُ لِلْأَوْلِیاءِ وَ الْحَقائِقُ لِلْأَنْبِیاءِ.»[86]

همانا کتاب خدا بر چهار چیز [قابل تقسیم‏] است: بر عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. عبارت، براى عوام است، اشارت براى خواص، لطایف براى اولیاء و حقایق براى انبیاء؟عهم؟.

نتیجه آنکه، در ایّام ماه مبارک رمضان، شرایط بهرهمندی برای حضور قلب بیشتر در توجّه به حقیقت قرآن فراهمتر است؛ پس همهی همّت در تلاوت آیات الهی، باید در تدبّر و درک معارف عمیقتر قرآن باشد. برای تحصیل حضور قلب بیشتر، دستورات فراوانی داده شده که در ادامه به برخی از آنها به اختصار اشاره میشود:

الف) قرائت صحیح و با لحن و صوت زیبا

صوت زیبا، بیشترین تأثیر را در درجهی اوّل بر خود قاری میگذارد و سپس شنونده را تحت تأثیر قرار میدهد. هنگام خواندن قرآن، بعد از دقّت در صحّت، باید به تلاوت با صوت زیبا توجّه شود؛ چنانکه رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمودند:

«حَسِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْواتِکُمْ؛ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ یَزیدُ الْقُرْآنَ حُسْناً.»[87]

قرآن را با صداى خوش بخوانید؛ زیرا صداى زیبا، بر زیبایى قرآن مىافزاید.

ب) تلاوت با توجّه به معانی آیات

تلاوت قرآن با صوت زیبا، با خواندن سایر متون ادبی تفاوت دارد. قاری میباید توجّه داشته باشد که کلام خالق عالم را بر زبان جاری میکند و همهی خلایق، از جن و ملک تا جماد و نبات و حیوان، با این بیان مأنوسند؛ پس لازم است قرآن را به گونهای بخواند که خود و مستمعین را به ژرفای معنای آیات فرو ببرد و به تدبّر در آیات وا دارد.

رسول خدا{صلوات الله علیه} دربارهی نحوهی تلاوت قرآن فرمودند:

«بَیِّنْهُ تَبْییناً، وَلا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ، قِفُوا عندَ عَجائِبِهِ، وجَرِّحُوا بهِ الْقُلوبَ، ولا یَکُنْ هَمُّ أَحَدِکُمْ آخِرَ السُّورَةِ.»[88]

قرآن را روشن و شمرده بخوان و آن را مانند تخم علف مپاش و همچون شعر بریده بریده مخوان. در شگفتیهایش درنگ کنید، دلها را با آن به تپش و حرکت درآورید و همهی کوشش شما این نباشد که به آخر سوره برسید.

امام صادق{علیه السلام} در بیان آیهی شریفهی <اݗَلݧݧَّدݩݐٖینَ ءاٰتَیݨݨݧْںݩݐاٰهُمُ الݨْکݫݫِتاٰبَ یَٮݧݩݑݨْلُونَهُۥ حَقَّ تݫِلاٰوݧݩݧَٮݧݑِهٖݧݩٓ> فرمودند:

«یُرَتِّلُونَ آیاتِهِ، وَیَتَفَهَّمونَ مَعانِیَهُ، وَیَعْمَلُونَ بِأَحْکامِهِ، وَیَرْجُونَ وَعْدَهُ، وَیَخْشَوْنَ عَذابَهُ، وَیَتَمَثَّلُونَ قِصَصَهُ، وَیَعْتَبِرُونَ أَمْثالَهُ، وَیَأْتُونَ أَوامِرَهُ.»[89]

به شیوهی ترتیل آیاتش را میخوانند و معانیش را فهم میکنند و به احکام آن عمل مینمایند و امید به وعدهی الهی دارند و از عذابش در خوف و هراس بهسر میبرند و قصص آن را مجسّم میبینند و از مثلهایش عبرت میگیرند، اوامرش را اجرا میکنند.

ج) تلاوت با خضوع و خشوع

تلاوت در لغت یعنی به دنبال امری قرار گرفتن و مطابق آن حرکت کردن. لذا حقّ تلاوت در قرائت قرآن، توجّه به صاحب کلام و معانی عباراتی است که ادا میکند و در نتیجه، ابراز خضوع و خشوع در ذکر الهی است؛ چنانکه خداوند با استفهام عتابآمیز به مسلمانان خطاب میکند که آیا هنوز زمان توجّه با خضوع و خشوع در هنگام تلاوت آیات الهی و متذکّر شدن از بیانات الهی فرا نرسیده است؟

<اَلݧَمْ یݦَاݨْنِ لݫِلَّدݨݐٖینَ ءاٰمَنݨُوٓݢݢا اَنْ تَخݧْشَعَ قُلُوݣݣٮݬݓݦُهݧُمْݤ لِذِکݨْرِ اللّٰهِ وَماٰ ںݐݦَرݦݩݐَلَ مِنَ الْحَقِّ>[90]

آیا نوبت آن نرسید که ایمان آورندگان دلهاشان به یاد خدا خاشع گردد و به آنچه از حق نازل شد بذل توجه کنند؟

مفهوم مخالف این بیان آن است که قاری قرآن، به تناسب خشوع و حال تذلّل قلبی که به او در حین تلاوت دست میدهد، میتواند از ذکر الهی بهره ببرد؛ چنانکه رسول اکرم{صلوات الله علیه} ملاک صوت زیبا در تلاوت قرآن را تلقّی خشوع قاری از قرائت قرآن بیان میدارند:

«قَالَ النَّبِیُّ{صلوات الله علیه}‏ لمّا سُئِلَ عَنْ أَیُّ النَّاسِ أَحْسَنُ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ؟ قَالَ: مَنْ إِذَا سَمِعْتَ قِرَاءَتَهُ رَأَیْتَ أَنَّهُ یَخْشَى اللَّهَ.»[91]

پیامبر خدا{صلوات الله علیه} در پاسخ به این سؤال که چه کسى قرآن را از همه خوشتر مىخواند، فرمود: کسى که هرگاه قرآن خواندن او را بشنوى، ترس و خشیت از خدا را در او ببینى.

د) تلاوت با حزن و حال بکاء

خداوند از قرآن به قول ثقیل تعبیر مینماید و در آغاز بعثت خطاب به رسول اکرم{صلوات الله علیه} میفرماید:

<اِنّاٰ سَنُلْقٖی عَلَیْکَ ٯݦݑَوْلًا ثَقٖیلًا>[92]

ما کلام بسیار سنگین (و گرانمایهی قرآن) را بر تو القا مى‏کنیم‏.

سنگینی قرآن برای شخص اوّل عالم امکان به حدّی بود که میفرمود:

«إِنّی لَأَعْجَبُ کَیْفَ لا أَشیبُ إِذا قَرَأْتُ الْقُرْآن»[93]

در شگفتم که چگونه من با قرائت قرآن پیر نمیشوم!

بیان بلند نبوی{صلوات الله علیه} دربارهی سورهی هود معروف است.[94] پس میباید با تأسّی به رسول اکرم{صلوات الله علیه}، در هنگام قرائت قرآن حال حزن و بکاء داشته باشیم. امام صادق{علیه السلام} فرمودند:

«إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ.»[95]

به راستی که قرآن همراه با حزن نازل شده است، پس آن را با حزن قرائت کنید.

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: اِقْرَؤُوا الْقُرْآنَ وَابْکُوا، فَإِنْ لَمْ تَبْکُوا فَتَبَاکَوْا.»[96]

قران را قرائت کنید و بگریید. پس اگر گریه نکردید، حالت گریه به خود بگیرید.

 توفیقات سلوکی در مدارج توحیدی، خصوصاً در ایّام ماه مبارک رمضان، با لذّت بیشتر در انس با قرآن و حال رقّت قلب و خضوع و خشوع و بکاء در حین تلاوت به دست میآید. چنانکه خداوند ملاک هدایت و ضلالت مردم را خشوع در حین قرائت آیات الهی بیان میدارد و میفرماید:

<اݗَللّٰهُ ںݐݦَرݦݩݐَّلَ اَحْسَنَ الْحَدٖیثِ کِتاٰبًا مݨݧُٮݧݧݑَسݧݒاٰبِهًا مݦَٮݦݩݩݒاٰںݨݧݐِیَ ٮݦݑَقݨْشَعِرݦُّ مِںݩݩݐݨْهُ جُلُودُ الَّذٖینَ یَحݧݩݐݨْشَوݦݨْنَ رَبَّهݧݧُمݧݨݨْ ثُمَّ تَلٖینُ جُلُودُهُمْ وݦَقُلُوݣݣٮݓݦݦݩُهݧݩُمݨݧْݤ اِلٰى ذِکْرِ اللّٰهِ٭ݦݦۚ ذٰلِکَ هُدݩݧَݡى اللّٰهِ یَهݧݧݩݩْدݬٖݣݣی بِهٖ مَنݨݨْ یَشآٰءُ٭ݨݦۚ وَمݧَݡنݨْ یُضݨْلِلِ اللّٰهُ فَماٰ لَهݩݧُۥ مِنݨْ هاٰدٍ>[97]

خدا قرآن را فرستاد که بهترین حدیث است، کتابى که آیاتش همه با هم مشابه است و در آن ثناى خدا مکرر مى‏شود، که از تلاوت آن خداترسان را لرزه بر اندام افتد و (با آیات رحمت) باز آرام و سکونت یابند و دلهایشان به ذکر خدا مشغول گردد. این (کتاب) همان هدایت خداست که هر که را خواهد به آن رهبرى فرماید، و هر کس را خدا به گمراهیش واگذارد دیگر هیچ هدایتکننده‏اى نخواهد داشت.

 تدبّر در آیات

تدبّر از ریشهی «دبر» به معنای آخر و عاقبت هر امری است. تدبیر کردن، یعنی تفکّر نمودن در عاقبت آن امر. بر این اساس، اگر مراتب امری عرَضی و مادّی باشد، تدبیر آن به معنای بررسی امور گوناگون آن در طول زمان و در نتیجه، تفکّر در عاقبت آن و برنامهریزی برای مراحل بعدی آن امر است. تدبّر، از باب تفعُّل، مطاوعهی تدبیر است و به معنای قبول برنامهریزی و عاقبتاندیشی است. اگر تدبیر در امور غیرمادّی باشد، به معنای پشت هم قرار دادن امور گوناگون و اظهار مراتب مختلف یک حقیقت تا آخرین مرحله و برنامهریزی و ادارهی آنها تا حصول نتیجهی نهایی است.

با توجّه به این مقدّمات، روشن میشود که تدبّر در امری معنوی، یعنی لایهها و بطون گوناگون آن را با دقّت پیدا کردن. نکتهی مهم در این تحلیل، تفاوت تدبّر با تفکر است؛ زیرا تفکّر، به معنای پشت یکدیگر قرار دادن ادلّهی گوناگون و استدلال بر آنها برای رسیدن به مطلب جدید است؛ امّا تدبّر به معنای پشت یکدیگر قرار دادن آنها برای رسیدن و درک حقیقت و مراتب باطنی و اسرار پشت پردهی آن حقیقت[98] میباشد. میدانیم که قرآن حقیقتی ذومراتب است که مراتب آن از اعلا مرتبهی عوالم ملکوت و امّالکتاب آغاز و همهی مراتب عالم را طی میکند تا به انزل مراتب خلقت، یعنی عالم مادّه و دنیا میرسد. خداوند از حقیقت قرآن با تعابیر گوناگون یاد میکند؛ مثلاً در سورهی زخرف، این مقام را «امّالکتاب» مینامد که اصل و حقیقت سایر امور است:

<اِنّاٰ جَعَلْناٰهُ ٯݦݑُرْءاٰنًا عَرݨݨݨَٮݫݓݭِیًّا لَعݩَلݦَّکُمْ تَعْقِلُونَ ٣ وَاِںݧݩݐَّهݧݩݩُۥ ڡݨݐݭٖیٓ اُمِّ الݨݦْکِتاٰبِ لَدݧݧَیݨݨْںݩݩݐاٰ لَعَلِیٌّ حَکٖیمٌ>[99]

ما آن را قرآنى به لسان فصیح عربى مقرّر داشتیم تا مگر شما (بندگان در فهم آن) عقل و فکرت کار بندید. و همانا این کتاب نزد ما در امالکتاب بسى بلند پایه و محکم اساس است.

همچنین در سورهی واقعه، قرآن را به کتاب مکنونی تعبیر میفرماید که تنها مطهّرین به طهارت الهی به آن دسترسی دارند:

<اِنَّهݧُۥ لَقݧُرْءاٰںݩݐٌ کَرٖیمٌ ٧٧ ڡݨݐݭٖی کِتاٰبٍ مَکݨْںݧݧݩݐُونݫݭٍ ٧٨ لاٰ یَمݧݧَسݩُّهُۥٓ اِلَّا الْمُطَهݧݩَّرݧُونَ ٧٩ تَنْزٖیلٌ مِنݨْ رَبِّ الݠْعاٰلݠَمٖینَ>[100]

که این قرآن کتابى بسیار بزرگوار و گرامى است. که در لوح محفوظ سرّ حق مقام دارد. که جز دست پاکان بدان نرسد. تنزیلى از پروردگار عالمیان است.

بدیهی است که چنین حقیقت نوری، نه از سنخ کلمه و کلام است و هرکس بنا بر مرتبهی طهارت و قداست روحی که دارد، به مراتبی از آن راه مییابد؛ چنانکه امام امّت در این باره میفرمایند:

«حقیقت قرآن شریف الهی، قبل از تنزّل به منازل خلقیّه و تطوّر به اطوار فعلیّه، از شئون ذاتیّه و حقایق علمیّه در حضرت واحدیّت است و آن حقیقت «کلام نفسی» است که مقارعهی ذاتیّه در حضرات اسمائیّه است. و این حقیقت برای احدی حاصل نشود به علوم رسمیّه و نه به معارف قلبیّه و نه به مکاشفهی غیبیّه، مگر به مکاشفهی تامّهی الهیّه برای ذات مبارک نبی ختمی{صلوات الله علیه} در محفل انس «قاب قوسین»، بلکه در خلوتگاه سرّ مقام «او ادنی». و دست آمال عائلهی بشریّه از آن کوتاه است، مگر خُلّص از اولیاء اللَّه که به حسب انوار معنویّه و حقایق الهیّه با روحانیّت آن ذات مقدس مشترک و به واسطهی تبعیّت تامّه، فانی در آن حضرت شدند، که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقّی کنند و حقیقت قرآن به همان نورانیّت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلّی کند به قلوب آنها منعکس شود، بدون تنزّل به منازل و تطوّر به اطوار؛ و آن قرآن بی‏تحریف و تغییر است و از کتاب وحی الهی. کسی که تحمّل این قرآن را می‏تواند کند، وجود شریف ولیّ اللَّه مطلق، علی بن ابی طالب{علیه السلام} [است‏]؛ و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند، مگر با تنزّل از مقام غیب به موطن شهادت و تطوّر به اطوار ملکیّه و تکسّی به کسوهی الفاظ و حروف دنیاویّه. و این یکی از معانی «تحریف» است که در جمیع کتاب الهی و قرآن شریف واقع شده و تمام آیات شریفه با تحریف، بلکه تحریفات بسیار، به حسب منازل و مراحلی که از حضرت اسماء تا اخیرهی عوالم شهادت و مُلک طی نموده، در دسترس بشر گذاشته شده. و عدد مراتب تحریف، مطابق با عدد مراتب بطون قرآن است، طابق النّعل بالنّعل؛ الّا آن که تحریف، تنزّل از غیب مطلق به شهادت مطلقه است به حسب مراتب عوالم، و بطون، رجوع از شهادت مطلقه به غیب مطلق است. پس، مبدأ تحریف و مبدأ بطون متعاکس‏است. و سالک الیاللَّه به هر مرتبه از مراتب بطون که نائل شد، از یک مرتبهی تحریف تخلّص پیدا کند؛ تا به بطون مطلق، که بطن سابع است به حسب مراتب کلّیّه که رسید، از تحریف مطلقاً متخلّص شود. پس، ممکن است قرآن شریف برای کسی محرَّف به جمیع انواع تحریف باشد، و برای کسی به بعض مراتب، و برای کسی محرّف نباشد، و ممکن است برای یک نفر در حالی محرّف و در حالی غیر محرّف باشد، و در حالی محرّف به بعض انواع تحریف باشد.

و چنانچه دانستی، فهم عظمت قرآن خارج از طوق ادراک است، لکن اشارهی اجمالیّه به عظمت همین کتاب متنزّل، که در دسترس همهی بشر است، موجب فوائد کثیره است.»[101]

روش عملی برای تدبّر در قرآن

نتیجهای که با توجّه به مقدّمات ذکر شده به دست آمد آنکه: قدم اوّل برای تدبّر در قرآن، از سادهترین صورت آن آغاز میشود و به معنای در کنار هم قرار دادن آیات مختلف و مقایسهی معارف گوناگون آن تا درک مطلب جدید است؛ قدمهای بعد، مراتب عالیتر تدبّر، از واژهشناسی قرآن گرفته تا تعمّق در فضاهای آیات الهی و سپس مراجعه به سایر آیاتِ همسیاق و بالاخره رجوع به روایات باب و نظر سایر مفسّرین است و تا اینجا سخن در تدبّر عرَضی در معارف قرآنی است.

تدبّر به معنای عمیقتر، یعنی توجّه به بطون قرآن و درک معارف بالاتر آن، با مرور بر آیات الهی و سیر از ظاهر به باطن قرآن. چنین تدبّری، علاوه بر تفکّر در آیات، نیازمند تهذیب نفس و تعبّد و تذلّل در درگاه الهی و توسّل به اولیای الهی؟عهم؟ است؛ که حقیقت قرآن در ظرف قلوب آنها است.

آنچه بیان شد نیازمند شرح و تفصیل فراوان است. امّا نکتهی مهم در این میان آنست که شروط تدبّر در قرآن در ایّام ماه مبارک بیش از ماه های دیگر فراهم است. لذا فرصت سیر عرضی و عمقی در معارف قرآن، با توفیقِ قرار گرفتن در فضای ماه مبارک، بیش از همیشه فراهم میگردد و این ماه بهترین زمان برای تدبّر در حین تلاوت قرآن است.

در بیانات اولیای الهی، توصیهی فراوان به مراتب گوناگون تدبّر در قرآن شدهایم؛ چنانکه امیرالمؤمنین حضرت علی{علیه السلام} دربارهی تلاوت قرآن میفرمایند:

«أَلَا لَا خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ؛ أَلَا لَا خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَفَقُّهٌ.»[102]

بدانید که در قرآن خواندنى که با تدبّر همراه نباشد، خیرى نیست؛ بدانید که در عبادتى که با فهم و اندیشه توأم نباشد، خیرى نیست.

و خداوند تدبّر در قرآن را کلید گشایش قلوب انسانی و ورود به مراتب عالیتر ایمان بیان مینماید و میفرماید:

<اَفݧَلاٰ یݦَٮݩݩݑَدَٮݫݓَّرݩݧُونَ الْقُرْءاٰنَ اَمْ عَلٰى قُلُوبٍ اَقݧݨْفاٰلݧُهآٰ>[103]

آیا در آیات قرآن تفکر نمى‏کنند یا بر دلهاشان قفل‏ها زده‏اند.

در چنین جهانبینی، اگر قرآن تبیان حقیقت ولایت و انسان کامل است، تدبّر در قرآن یعنی کاویدن حقیقت فطرت الهی خود و کشف گنجهای به ودیعه نهاده شدهی انسانی که خداوند در درون همهی انسانها به ودیعه نهاده است. حضرت علی{علیه السلام} دربارهی فلسفهی ارسال رسل و انزال کتب آسمانی و خصوصاً قرآن میفرمایند:

«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ‏ مِیثَاقَ‏ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول‏.»[104]

پس [خداوند] رسولان خود را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپى سوى ایشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهى را که در فطرتشان نهاده است، بگزارند و نعمت فراموش شدهی او را به یادشان آورند و با رساندن پیام الهى حجّت را بر آنان تمام کنند و گنجینههاى خردهایشان را بیرون آورند.

در فرهنگ اهل بیت؟عهم؟، آیات قرآن خزائن الهی هستند که مؤمن با تلاوت آن، بر دفینههای علوم حقیقی عبور میکند و هر مقدار که تدبّر بیشتری بر آنها بنماید، گوهرهای نابتری به او ارزانی میشود.

«الإِمامُ زَیْنُ الْعابِدینَ{علیه السلام}: آیاتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، فَکُلَّما فَتَحْتَ خِزانَةً فَیَنْبَغی لَکَ أَنْ تَنْظُرُ فیها.»[105]

آیههای قرآن، هر کدام خزینههای علوم (خداوند) است، پس هرگاه خزینهای باز میشود، شایسته است که خوب در آن بنگری.‏

 و اگر حیات قلوب انسان به نور قرآن است، خداوند قلوبی را که بدون تدبّر از کنار آیات الهی عبور میکنند، دلهای قفلزدهای مینامد که بهرهی آنان از تلاوت، تنها زحمت قرائت و حمل ظاهر قرآن است.

<مݦَثَلُ الَّذٖینَ حُمݧِّلُوا التَّوݧْرݧٰݣݣىةَ ثُمَّ لَمْ یَحݧݩْمِلُوهاٰ کَمݧݨَٮݧݩݒَلِ الْحِماٰرِ یَحݧݩْمِلُ اَسْفاٰرًا٭ݦݦݦۚ>[106]

وصف حال آنان که علم تورات بر آنان نهاده شد ولى آن را حمل نکردند، در مَثل به حمارى ماند که بار کتابها بر پشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد).

تطبیق

یکی دیگر از نکات مهم در بهرهمندی عملی از تلاوت قرآن، تطبیق آیات با احوال خویش است. از تلبیسهای خفی و بلکه اخفای شیطان در عدم بهرهمندی از کلام الهی، دور کردن قاری از مصادیق آیات و فرافکنی ناخواستهی مؤمن در هنگام انس با قرآن است.

توضیح آنکه: در یک نگاه کلّی، آیات قرآن تبیین اوصاف کفر و شرک و نفاق و یا ایمان و اسلام است و سایر آیات و وعده و وعیدهای الهی به عاقبت این گروهها باز میگردد؛ سپس قصص قرآنی و ذکر نامهای برخی مؤمنین و یا مشرکین، در واقع ذکر مصادیقی برای بیان نمونههای این گروههاست و فهم مراتب کفر و ایمان و انواع جلی و خفیّ آن، بر عهدهی قاری قرآن است.

در حالی که شیطان از همان ابتدای انس شخص با قرآن و تلاوت آیات الهی، ذهن را در تعیین مصادیق پیامهای خداوند، محدود به عدّهی معدودی میکند که در قرآن از آنها نام برده شده و یا در تاریخ، معروف به چنان صفت پسندیده و یا ناپسندی بودهاند و در نتیجه، قرآن برای قاری تبدیل به کتاب تاریخ و یا اصول اعتقاداتی میشود که صرفاً بیانگر احوال امم گذشته و اعتقادات آنان و عاقبت آنها است و تأثیر عملی آن، بالا رفتن معلوات عمومی او است؛ طبعاً چنین کتابی، راهنمای زندگی و هدایت امّتها تا آخرالزمان نخواهد بود.

مثلاً هنگامی که سخن از کافر و مشرک است، بلافاصله فرعون و نمرود و یا ابوجهل و ابولهب به ذهن متبادر میشود و هنگامی که آیات نفاق و جایگاه بدتر آنان در جهنم مرور میشود، بلافاصله منافقین صدر اسلام از قبیل عبدالله بن اُبَیّ و حرّ بن قیس را به یاد میآورد و هنگامی که سخن از ایمان و مراتب عالی اسلام و تعبّد در درگاه الهی است، خود را مصداق آن میداند. در نتیجه، قاری از یکسو ریشهی خوف از جهنّم و خشم الهی را در درون خود خشک میکند و از سوی دیگر، عُجب و تکبّر و انانیّت را در نهاد خویش رشد میدهد. آیاتی که شنیدن آنها ناگهان طوفانی در درون مسلمانان صدر اسلام ایجاد میکرد و مسیر زندگی آنان را تغییر میداد، در ایّام ماه مبارک و مجالس و محافل دائماً خوانده میشود، ولی تأثیر عملی بر روح و روان قاریان و مستمعین ندارد.

حضرت امیرالمؤمنین علی{علیه السلام} دستور عملی در درمان این درد را تلاوت قرآن بیان میکنند که اجرای آن تأثیری فوقالعاده در از بین بردن این قبیل تلبیسهای شیطانی دارد.

آن حضرت خطاب به حمّام در بیان صفات متّقین میفرمایند:

آنان شب هنگام از بستر برمیخیزند و آیات الهی را با توجّه و عبرت میخوانند و با تأسّف و حزن از فرصتهای از دست رفته، از جایجای بیان الهی به دنبال درمان دردهای خود هستند:

«أَمَّا اللَّیْلَ‏ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ یُرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلًا یُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ.»

پس هنگامی که به وعدههای پروردگار به مؤمنین و عاقبت تلاش آنان و توصیف بهشت و بهشتیان میرسند، در آنها تأمل میکنند و با شوق به آنها، به دنبال تلبّس به صفات اهل بهشتاند تا نصبالعین خود قرار دهند:

«فَإِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ، رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِمْ.»

و هنگامی که به وعیدهای الهی میرسند، خود را مخاطب آن میدانند و گوش دل به آن میسپارند و گویی صدای نعرهی جهنّم در فراخوان دشمنان حق، دائماً در گوش آنان است و از وحشت آن خواب و آسایش ندارند و دائماً در عبادت و توبه و انابه در درگاه الهی برای نجات از جهنم هستند:

«وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ، أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ حَانُونَ عَلَی أَوْسَاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَ أَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ أَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ یَطْلُبُونَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فِی فَکَاکِ رِقَابِهِم‏.»[107]

امام امّت، که خود معلّمی با تجربه و طلایهداری خبیر در شناخت نیرنگهای شیطان در بزنگاههای بهرهمندی از قرآن بود، در تبیین این دام خفی و بلکه اخفای اهریمنی میفرمایند:

«نکتهی مهم در تلاوت آیات الهی، تطبیق آیات با احوال خود است.

یکی از آداب مهمّهی قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی‏شمار نائل کند، «تطبیق» است. و آن چنان است که در هر آیه از آیات شریفه که تفکّر می‏کند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند، و نقصان خود را به واسطهی آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد. مثلاً، در قصّهی شریفهی حضرت آدم{علیه السلام}، ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس، با آن همه سجده‏ها و عبادتهای طولانی چه بوده؛ خود را از آن تطهیر کند؛ زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است؛ با اوصاف و اخلاق شیطانی قدم در آن بارگاه قدس نتوان گذاشت. از آیات شریفه استفاده شود که مبدأ سجده ننمودن ابلیس، خودبینی و عُجب بوده که کوس <اَنَا خَیْرٌ مِںݩݩݐݨْهُ خَلَقْتَنٖی مِنݨْ ناٰرٍ وَخَلَقݨݧْتݧَهݩُۥ مِنݨْ طٖینٍ>[108] زد، و این خودبینی اسباب خودخواهی و خودفروشی -که استکبار است- شد؛ و آن، اسباب خودرأیی -که استقلال و سرپیچی از فرمان است- شد، پس مطرود درگاه شد. ما از اوّل عمر، شیطان را ملعون و مطرود خواندیم و خود به اوصاف خبیثهی او متّصف هستیم. و در فکر آن برنیامدیم که آنچه سبب مطرودیّت درگاه قدس است، در هر کسی باشد مطرود است؛ شیطان خصوصیّتی ندارد؛ آنچه او را از درگاه قرب دور کرد، ما را نگذارد که به آن درگاه راه یابیم. می‏ترسم لعن‏هایی که به ابلیس می‏کنیم، خود نیز در آن شریک باشیم.

و نیز تفکّر کنیم در همین قصّهی شریفه و سبب مزیّت آدم و برتری او را از ملائکةاللَّه ببینیم چه بوده؛ خود نیز به مقدار طاقت به آن متّصف شویم. می‏بینیم «تعلیم اسماء» سبب آن بوده؛ چنانچه فرماید: <وَعَݡلَّمَݡ ءاٰدَمَ الْاَݣݣݣسݧݧْمآٰءَ کݦݨݦُلݧَّهاٰ>.[109] و مرتبهی عالیهی تعلیم اسماء، تحقّق به مقام اسماءاللَّه است؛ چنانچه‏ مرتبهی عالیه از احصاء اسماء که در روایت شریفه است: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعٌ وَ تِسْعینَ اسْماً؛ مَنْ أَحْصاها، دَخَلَ الْجَنَّةَ» تحقّق به حقیقت آنها است که انسان را به جنّت اسمائی نائل کند.

انسان با ارتیاضات قلبیّه می‏تواند مظهر اسماءاللَّه و آیت کبرای الهی شود، و وجود او وجود ربّانی، و متصرّف در مملکت او دست جمال و جلال الهی باشد. و در حدیث، قریب به این معنی است که «همانا روح مؤمن اتّصالش به خدای تعالی شدیدتر است از اتّصال شعاع شمس به آن یا به نور آن.»

و در حدیث صحیح وارد است که «بنده چون با نافله به من نزدیک شد، او را دوست دارم؛ و چون دوست داشتم او را، من گوش او شوم که با آن می‏شنود و چشم او شوم که با آن می‏بیند و زبان او شوم که با آن نطق می‏کند و دست او شوم که با آن اخذ می‏کند.» و در حدیث است که «عَلَی عَیْنُ اللَّه وَ یَدُ اللَّه» الی غیر ذلک. و در حدیث است که «نَحْنُ اسْماؤُهُ الْحُسْنی‏.» و در این خصوص شواهد عقلیه و نقلیه فراوان است.

بالجمله، کسی که بخواهد از قرآن شریف حظّ وافر و بهرهی کافی بردارد، باید هر یک از آیات شریفه را با حالات خود تطبیق کند تا استفادهی کامله کند. مثلًا، در آیهی شریفه در سورهی انفال فرماید: <اِںݧݐَّمݧَا الْمُؤݧݨْمِنُونَ الَّذٖینَ اِذݢݢاٰ ذُکِرَ اللّٰهُ وَحݫݓِلَتݨݨْ قُلُوݣݣٮݬݓݦُهݧُمْݤ وَاِݣݣدݩݩݐݢݢاٰ تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ ءاٰیاٰتُهُۥ زاٰدَݣݣتْهݧݧُمݧْ اݫݭݫٖىݫݔماٰنًا وَعَلٰى رَبِّهِمْ یݦَٮݩݩݑَوݩݧَکَّلُونَ>.[110] شخص سالک باید این اوصاف ثلاثه را ببیند با او منطبق است؟ آیا وقتی ذکر خدا می‏شود، قلب او فرو می‏ریزد و ترسناک می‏شود؟ و وقتی آیات شریفهی الهیّه بر او خوانده می‏شود، نور ایمان در قلبش افزایش پیدا می‏کند؟ و اعتماد و توکّلش به حق تعالی است؟ یا در هریک از مراتب راجل، و از هریک از این خواصّ محروم است؟ اگر بخواهد بفهمد که از حق ترسناک است و قلبش از ترس خداوند فرو می‏ریزد، به اعمال خود نظر کند. انسان ترسناک در محضر کبریایی، جسارت به مقام مقدّسش نکند و در حضور حضرت حقّ، هتک حرمات الهیّه ننماید؛ اگر با آیات الهیّه ایمان قوی شود، نور ایمان به مملکت ظاهرش نیز سرایت کند. ممکن نیست قلب نورانی باشد و زبان و کلام و چشم و نظر و گوش و استماع نورانی نباشد. بشر نورانی آن است که تمام قوای مُلکیّه و ملکوتیّه‏اش نوربخش باشد؛ و علاوه بر آنکه خود او را هدایت به سعادت و طریق مستقیم کند، به دیگران نیز نورافشانی کند و آنها را به راه انسانیّت هدایت کند؛ چنانچه اگر کسی به خدای تعالی توکّل و اعتماد داشته باشد، قطع طمع از دست دیگران کند و بار احتیاج و فقر خود را به درگاه غنیّ مطلق افکند؛ و دیگران را که چون خود او فقیران و بینوایانند مشکل‏گشا نداند.

پس، وظیفه سالک الی اللَّه آن است که خود را به قرآن شریف عرضه دارد. و چنانچه میزان در تشخیص صحّت و عدم صحّت و اعتبار و لا اعتبارِ حدیث آن است که آن را به کتاب خدا عرضه دارند و آنچه مخالف آن باشد باطل و زخرف شمارند، میزان در استقامت و اعوجاج و شقاوت و سعادت آن است که در میزان کتاباللَّه، درست و مستقیم درآید. و چنانچه خُلق رسولاللَّه قرآن است، خُلق خود را با قرآن باید متوافق کند تا با خُلقِ ولیّ کامل نیز مطابق گردد. و خُلقی که مخالف کتاباللَّه است، زُخرف و باطل است. و همچنین جمیع معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر خود را باید با کتاب خدا تطبیق کند و عرضه دارد تا به حقیقت قرآن متحقّق گردد و قرآن صورت باطنی او گردد. «وَ انْتَ الْکِتابُ المُبینُ الَّذی بِأَحْرُفِهِ تَظْهَرُ المُضْمَرُ»[111]»[112]

هرچند سخن پیرامون قرآن پایان ندارد، ولی تفصیل بیشتر آن در این مختصر خارج از طور کتاب است. آنچه میتوان در یک نگاه کلّی پیرامون آثار و برکات انس با قرآن و غور در معارف قرآنی گفت آن است که قرآن افضل خلایق و ثقل اکبر الهی در میان امّت خاتم است، تا به آنجا که حرمت پاسداری از حریم قرآن نزد پروردگار، مانند حرمت پاسداری از حقوق پدر بر فرزند است:

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: الْقُرْآنُ أَفْضَلُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَمَنْ وَقَّرَ الْقُرْآنَ فَقَدْ وَقَّرَ اللَّهَ وَ مَنْ لَمْ یُوَقِّرِ الْقُرْآنَ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحُرْمَةِ اللَّهِ. وَ حُرْمَةُ الْقُرْآنِ عَلَی اللَّهِ کَحُرْمَةِ الْوَالِدِ عَلَی وَلَدِهِ»

قـرآن، جز خـدا، بهترین و برترین چیـزهاست، کسى که احـترام قـرآن را نـگهدارد، به خدا احـترام کرده است، و کسـى که حـرمت قـرآن را نـگه ندارد، نسبت به خدا بىحرمتى کرده اسـت، احـترام به قـرآن در پیشـگاه الهى هـمانند احتـرام پـدر بر فـرزند اسـت.

به همین ترتیب، حاملان قرآن محبوبین پروردگارند

و انوار الهی و رحمتهای خاصّالخاص پروردگار سراسر زندگی و ظاهر و باطن آنان را در بر میگیرد و خداوند به برکت قرآن، شرور دنیوی و اخروی را از آنان دفع میکند و خیراتی غیر قابل وصف را به آنان عطا مینماید:

«حَمَلَةُ الْقُرْآنِ‏ هُمُ‏ الْمَحْفُوفُونَ‏ بِرَحْمَةِ اللَّهِ‏، الْمَلْبُوسُونَ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. یَا حَمَلَةَ الْقُرْآنِ تَحَبَّبُوا إِلَی اللَّهِ بِتَوْقِیرِ کِتَابِهِ یَزِدْکُمْ حُبّاً وَ یُحَبِّبْکُمْ إِلَی خَلْقِهِ. یُدْفَعُ عَنْ مُسْتَمِعِ الْقُرْآنِ شَرُّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ یُدْفَعُ عَنْ تَالِی الْقُرْآنِ بَلْوَی الْآخِرَةِ. وَ الْمُسْتَمِعُ آیَةً مِنْ‏ کِتَابِ اللَّهِ خَیْرٌ مِنْ ثَبِیرِ ذَهَبٍ. وَ لَتَالِی آیَةِ کِتَابِ اللَّهِ خَیْرٌ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ إِلَی تُخُومِ الْأَرْضِ السُّفْلَی.»[113]

حاملان قرآن مشمول رحمت‏ خداوندند و غوطه‏ور در نور الهى. ای حاملان قرآن، به واسطهی بزرگ شمردن کتاب خدا محبوب خدا شوید تا دوستی شما را زیاد کند و شما را محبوب خلق خود نماید. از شنوندهی قرآن شرور دنیا و آخرت دفع میگردد و از تلاوت کنندهی قرآن بلاهای اخرت رفع میگردد. کسی که به آیهای از قرآن گوش فرا دهد، برای او بهتر است از کوه «ثبیر» که از طلا باشد. و همانا خـوانندهی آیـهای از کتاب خدا، بهتر است از آنچه زیر عرش تا پایینترین جاهای زمین است.

به همین دلیل است که در میان دستورات عملی مکتبهای مختلف سلوکی، انس با قرآن و تلاوت آیات الهی و مراقبهی بر خوف و شوق به مدد قرآن، از اصلیترین دستورات بوده است.

ملا محسن فیض کاشانی که عمری را در رشتههای مختلف علوم اسلامی سپری کرد و در اغلب فنون صاحب کرسی و تألیف بود، در سالهای پایانی عمر اعتراف نمود که بهترین راه در تقرّب الیالله، انس با قرآن و بیانات اهل بیت؟عهم؟ است.[114]

مرحوم ملّا محمدتقی مجلسی که بیش از چهل سال ریاست حوزهی علمیّهی اصفهان را بر عهده داشت و شاگردان فراوان و آثار قلمی ارزشمندی را به عالم اسلام عرضه داشت و خود صاحب کرامات و مکاشفاتی بود، در کتب مختلف خود صریحاً بیان میدارد که بهترین راه در سیر الیالله و وصول به مقصد، انس با قرآن است. ایشان به مناسبت، در کتاب روضةالمتقین، پرده از یکی از مکاشفات خود برمیدارد و میگوید:

«در شبی در حال خواب و بیداری، رسول خدا{صلوات الله علیه} را ملاقات کردم و با خود گفتم در کمالات و اخلاق حضرتش تدبّر کنم. هر مقدار که بیشتر عمیق میشدم، عظمت حضرتش برایم بیشتر تجلّی میکرد؛ تا به آنجا که انوار جمالش همهی آسمان را پر کرد. از خواب بیدار شدم و به من الهام شد که قرآن سراسر جلوهی اخلاق نبوی{صلوات الله علیه} است و باید سیرهی خود را بعد از این، انس دائمی با قرآن و تدبّر در آن قرار دهم. هر مقدار در سلوک خود تدبّر بیشتر در قرآن میکردم، علوم نامتناهی به صورت ناگهانی بر قلب من وارد میشد و حتّی با تدبّر در یک آیه، درهای فراوانی از معارف توحیدی بر من گشوده میشد که هرگز قبل از آن نمیتوانستم به یکی از آنها دسترسی پیدا کنم.»

ایشان سپس بعد از بیان دستوراتی در امور سلوکی، با بیانی گلهآمیز و نصیحتگونه، ماحصل تجربیّات علمی و عملی خود در سلوک الیالله را با عبارتی کوتاه به شاگردان خود منتقل میکند و میگوید:

«اقرب طرق الیالله، تدبّر و انس با قرآن است و چون این راه بسیار باارزش است، رهزنان شیطانی نیز فراوان دارد. لذا در طول چهل سال هدایت و تدریس شاگردان فراوان، هرچند بیش از صد هزار نفر به صورت مستقیم و غیرمستثیم از طریق من هدایت شدند، ولی کمتر کسی را یافتم که محور اصلی کار خود را انس با قرآن و تدبّر در آیات الهی قرار داده باشد؛ در حالی که سایر علوم، رهروان فراوانی دارد. در زمانهای بعد اتفاق افتاد که رسول خدا{صلوات الله علیه} را در مکاشفهای دیگر ملاقات کردم و از حضرتش پیرامون اقرب طرق الیالله در سلوک توحیدی پرسیدم. ایشان فرمود: آن همان راهی است که خود یافتهای.»[115]

من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه‏

قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم‏

سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج مراد!

که من این خانه، به سودای تو ویران کردم‏

نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست

آنچه استاد ازل گفت بکن، آن کردم‏

گر به دیوان غزل صدر نشینم، چه عجب؟

سالها بندگی صاحب دیوان کردم‏

صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ

هرچه کردم همه از دولت‏ قرآن‏ کردم

قدم های نخست برای در تدبّر قرآن

در این قسمت برآنیم تا به اختصار قدمهای نخست در درک مفاهیم قرآنی را به طور کاربردی بیان کنیم تا از زمان پرارزش ماه مبارک رمضان حدّاکثر بهره را در انس با قرآن ببریم:

گام اوّل، روانخوانی

اولین گام در آشنایی با قرآن، روخوانی صحیح و روانخوانی و فراگیری قواعد قرائت و تجوید قرآن در حدّ متعارف است. خوشبختانه امروزه نهضتی فراگیر در این زمینه در کشور ما وجود دارد و با روشهای مختلف، در کوتاهترین زمان، روانخوانی قرآن آموزش داده میشود. بدین ترتیب هیچ عذری برای کسانی که در این زمینه ضعف دارند وجود ندارد. امید است که در میان مخاطبین این وجیزه کسی نباشد که امید طیّ مراحل بالاتر معنوی را داشته باشد، ولی هنوز در گام اوّل انس با قرآن نقص داشته باشد.

گام دوم، آشنایی اجمالی با مفاهیم قرآنی

گام بعدی، آشنایی اجمالی با ترجمهی قرآن است. برای آموزش این مرحله نیز، هرچند روشهای گوناگونی وجود دارد؛ اغلب این روشها با توضیح لغات و آیات پراستعمال قرآنی آغاز میشود و در مراحل بعد، لغات و آیات مشکلتر در اثر تکرار و ممارست آموزش داده میشود و در نتیجه، طیّ قرائت روزانهی قرآن و مرور دائمی آیات مشابه و نیز مراجعه به ترجمههای رایج، شخص با مفاهیم اولیهی آیات آشنا میشود. بدین ترتیب، علاقهمندان میتوانند با مراجعه به کتابها و کلاسهای مربوطه، با ترجمه اجمالی قرآن آشنا شوند.

گام سوم: آشنایی با واژههای قرآنی

کسانی که آشنایی اجمالی با ادبیات عرب و در نتیجه ترجمهی اجمالی آیات قرآن دارند، به گونهای که حدود یک سوم از معانی آیاتی را که در یک صفحه تلاوت میکنند متوجه میشوند، میتوانند گام سوم را طیّ برنامهای که ارائه میشود بردارند:

اصولاً برای آشنایی با هر زبانی، آگاهی از ادبیات و واژههای آن زبان ضروری است. در نتیجه، برای تدبّر در قرآن، ضمن آشنایی ساده با ادبیات عرب، باید معانی لغات قرآن را نیز فرا گرفت. با توجّه به آنکه اوّلاً، بسیاری از لغات قرآن مشترک با زبان فارسی است و ثانیاً، لغات تکراری در 114 سورهی قرآن فراوان است، میتوان امید داشت که با فراگیری لغات مشکل و پراستعمال قرآن، شخص میتواند به سرعت با ترجمهی بخش عمدهای از آیات قرآن آشنا شود؛ برای مثال، اگر مروری به واژهنامهی «مفردات راغب» که معروفترین کتاب لغت تخصّصی قرآنی است بنماییم، مشاهده میکنیم که مؤلّف حدود 1700 لغت را بیان میکند که از این تعداد، حدّاکثر 500 لغت مشکلتر و نامأنوستر در زبان فارسی است؛ در این میان نیز، کمتر از یکصد لغت در آیات متعدّد تکرار شده است؛ مثلاً واژهی «اله» با مشتقات مختلفش 1991 بار و «ربّ» 871 بار در قرآن به کار رفته است و واژههای مشکلتری مثل «جحیم» 26 و یا «اتی» با مشتقات فراوانی که دارد 490 بار تکرار شده است. به این ترتیب، برای درک معنای اغلب آیات قرآن، کافی است که لغات پراستعمال قرآنی را فراگیریم و به این ترتیب در مدت کوتاهی با بخش عمدهای از آیات قرآن آشنا شویم.

برکات آشنایی با واژگان قرآنی

در گام سوم، اصل بر مراجعهی مستقیم به آیات قرآن و انس با زبان اصلی قرآن است. در ابتدا اشارهای اجمالی به برکات این روش مینماییم و بیان میکنیم که در ترجمهی قرآن، ناخواسته چه نواقصی به وجود میآید که هنگام استفادهی مخاطب از ترجمهی آیات به زبان دیگر، مستقیماً بر درک او از مفاهیم قرآنی تأثیر میگذارد.

اوّلاً، حفظ و تلاوت آیات الهی و انس با قرآن با زبان اصلی آن، نزدیکترین و صحیح ترین راه در انتقال معارف قرآن است. بدیهی است که تأثیر بیان مستقیم خداوند و تکرار عین کلماتی که بر بال سفیران وحی بر قلب مطهّر رسول خدا{صلوات الله علیه} فرود آمد و بارها بر زبان مبارک حضرتش{صلوات الله علیه} جاری شد و اولیای الهی؟عهم؟ در طول تاریخ در خلوت و جلوت با خدای خود با آن راز و نیاز میکردند و به آن احتجاج و تبلیغ مینمودند، هرگز قابل قیاس با بیان معانی آیات در زبانهای دیگر نیست. لذا انس مستقیم با آن، انس با زبان فطرت است و اصل تکرار متن آیات قرآن، اسرار فراوانی دارد که قابل بیان در قالب الفاظ نیست.

ثانیاً، هر زبان، فرهنگ خاصّی در معانی واژگان خود دارد که یافتن معادل آن در زبان دیگر را دشوار و گاه غیرممکن میسازد و گوینده در هر زبان، معانی مراد خود را علاوه بر «انتخاب واژگان» مناسب، در قالب «ترکیب کلمات» نیز منتقل مینماید. در چنین قالبی، هرچند مفردات کلمات و معانی آنها نقش مهمّی در انتقال معنا دارند، ولی این عبارتها هستند که اسرار و اشارتهای فراوان را با ترکیبها و فضاسازیهای مختلف خود به شنونده منتقل مینمایند؛ چیزی که تبدیل آن به زبان دیگر هرگز مقدور نیست. چنانکه هنگام ترجمه مثنویها و یا غزلیّات نغز پارسی به زبانهای دیگر، مترجم هرگز قادر به انتقال زیباییهای آن به زبان دیگر نیست. حال که چنین صعوبتی در ترجمه کلام بشری است، به طریق اولی در ترجمهی آیات قرآن، با اسرار فراوانی که دارد ، مشکل دوصدچندان میشود.

ثالثاً، بنا به دو دلیل فوق، بهترین ترجمه «نقل به معنا» است؛ به این ترتیب که مترجم کلّ مطلب یک عبارت را، به عبارت مشابهی در زبان دوم، متناسب با فرهنگ همان زبان بازگردان نماید و خود را مقیّد به ترجمه لغت به لغت از زبان اوّل به دوم نسازد. این روش هرچند در سایر موارد مفید است، امّا در ترجمهی قرآن قابل اعتماد نیست؛ زیرا مترجم استنباط و نهایت درک شخصی خود از کلام وحی را نقل به معنا نموده و ترجمه میکند و همین اظهار نظرهای شخصی در درک مفاهیم ناب قرآنی به دیگران منتقل میگردد.

رابعاً، علاوه بر موارد فوق، به لحاظ کاربردی نیز باید گفت که ترجمههای زیرنویس و حتّی صفحهمقابل، در مسئلهی آموزش قرآن و درک مفاهیم آیات الهی نقص دیگر روششناسی دارند؛ زیرا خواننده را ناخودآگاه به مطالعهی مستقلّ ترجمه دعوت مینمایند. در حالی که مراجعهی غیرمستقیم به آیات قرآن، قطعاً برکات انس مستقیم با قرآن و تدبّر در متن اصلی آیات را از انسان سلب مینماید.

نتیجه آنکه، بهترین روش در گام سوم آشنایی با مفاهیم قرآنی، انس مستقیم با متن قرآن و استخراج لغات مشکل و آشنایی با معانی آنها طیّ مرور آیات قرآن است. چنانکه در جامعهی آماری لغات مشکل قرآن اشاره شد، میتوان با فراگیری لغات مشکل و پراستعمال قرآنی، به سرعت با معنای آیات فراوان دیگر قرآن نیز که این واژهها در آنها به کار رفته آشنا شد و کمکم با معنای اغلب آیات قرآن، بدون مراجعه به ترجمهی آنها و انس با متن آیات قرآن، آگاهی یافت.

در طیّ بخش بعد، مراحل عملی اجرای گام سوم را که میتوان در ماه مبارک رمضان با سرعت بیشتری طی کرد بیان میکنیم.

آموزش مفاهیم قرآنی با شناخت واژهها

مخاطب این بخش کسانی هستند که آشنایی -ولو مختصر و در حدّ دورهی دبیرستان- با ادبیّات عرب دارند. در نتیجه، ایشان میتوانند با مراجعهی مستقیم به قرآن و فراگیری لغات مشکل آن، بخش عمدهی آیات را معنا نمایند.

زمان مورد نیاز برای اجرای این طرح روزانه یک ساعت است. در این صورت، اجرای مراحل زیر را برای درک مفاهیم قرآنی توصیه مینماییم:

1- قرآن مورد استفاده باید بدون ترجمهی زیرنویس و یا صفحهمقابل باشد و تنها ترجمهی لغات مشکل در حاشیهی آن درج شده باشد.[116] در نتیجه، چشم قاری عادت به مراجعهی مستقیم به متن آیات مینماید.

2- قرآنآموز میتواند از ابتدای قرآن و یا سُوَری که بیشتر با آنها مأنوس است طرح را آغاز کند و در ماه رمضان که اغلب قاریان روزانه یک جزء قرآن را قرائت میکنند، یک یا دو صفحهی اوّل جزء را با دقّت بخواند و لغات مشکل را از کنار صفحه استخراج نماید و با مداد آنها را مشخص کند و لغت مربوطه را بر اساس حروف الفبا، همراه با آیهی مورد نظر، در دفتر مستقلّی یادداشت نماید (دفتر لغت معنا برای این کار بهتر است).

3- اصل اولی در این طرح، عادت کردن به عدم مراجعه به ترجمهی آیات است. لذا در صورتی که قرآن آموز معنای ترکیبی بخشی از آیهای را متوجه نشد، میتواند به ترجمههای معتبر قرآنی مراجعه نماید.

4- هر روز طیّ قرائت جزءهای دیگر، ادامهی صفحاتی را که قبلاً خوانده و لغات مشکل را استخراج نموده بود با دقّت مرور کند و به تناسب ورزیدگی در فهم آیات، سرعت پیشرفت خود را بالا ببرد. در نظر داشته باشیم که با پیشرفت در این مرحله، به تدریج تعداد لغات جدید در هر صفحهی قرآن کم میشود و در نتیجه قرآنآموز میتواند با سرعت بیشتری طرح را جلو ببرد. البته خوب است که قرائت یک جزء در هر روز ماه مبارک رمضان را همچنان ادامه دهد تا از برکت ختم قرآن در ماه رمضان محروم نباشد.

5- در روزهای بعد، قبل از شروع تلاوت قرآن، لغاتی را که قبلاً در دفتر لغتمعنا یادداشت کرده بود مرور نماید و اگر بعد از گذشت پنج روز لغت مربوطه را فراموش نکرده بود، از دفتر لغتنامهی خود قلم بگیرد و یا علامت بزند و سپس قرائت صفحات بعد را شروع نماید.

6- به این ترتیب قرآن آموز میتواند یا یک دور ختم قرآن کند و یا همان جزء را به حدّی تکرار نماید که در یک صفحه تعداد لغات ناآشنا به حدّاقل برسد؛ سپس همین روش را در تلاوت جزء دیگری آغاز نماید. بدیهی است که در جزء بعدی، تعداد لغات ناآشنا به سرعت رو به کاهش میگذارد؛ تا به آنجا که در جزءهای بعدی میتواند اغلب آیات را بدون مراجعه به ترجمهی آنها بفهمد. اصل در این روش، آموختن لغات مشکل قرآن با تکرار آنها طیّ مرورهای مجدّد است.

مراحل بعد در انس با قرآن، متوقف بر آشنایی تخصّصیتر با واژهای قرآنی و شناخت ظرافتهای هریک در آیات گوناگون قرآن است که تفصیل آن از طور این کتاب خارج است.

نهم: شبزندهداری و دعا و مناجات

همان طور که ماه رمضان بهار قرآن است، بهار دعا و مناجات با خداوند نیز هست. در این رابطه نیز به چند مطلب اشاره میشود:

اوّلاً، ارزش دعا برای مؤمن تا به آنجا است که خداوند ارزش افراد را به دعای آنها می‏داند و می‏فرماید:

<قُلْ ماٰ یَعْبَؤُݢݢا بِکُمْ رݨݧَݢݢٮݭݓݨݧّݫݫݬݫݬٖی لݠَوݩْلاٰ دُعآٰؤُکُمْ٭ݦݦݦݦۖ>[117]

بگو اگر عبادتتان نباشد پروردگار من اعتنایى به شما ندارد.

 از سوی دیگر، رسول خدا{صلوات الله علیه} و حضرات ائمّه‏ی هدی؟عهم؟ در مکالماتشان با مردم عادّی، به اندازه‏ی فکر مخاطبین سخن می‏گفتند؛ ولی در ادعیه‏ی مأثوره، چون مخاطب خداوند است، حق مطلب را در بیان معارف ذکر می‏کردند. از آنجا که مقام ولایت عِدل قرآن است، در میان بزرگان ما مشهور شده که اگر قرآن کتاب نازل الهی است، دعا نیز قرآن صاعد است و معارف آن تبیان آیات الهی است.

ثانیاً، هرچند دعا در درگاه خداوند همیشه مسموع است و اگر مؤمن با قلب پاکیزه به درگاه الهی راز و نیاز کند مستجاب است، ولی اولیای الهی؟عهم؟ برخی شرایط زمانی و مکانی را برای دعا ذکر فرموده‏اند که بر سرعت استجابت دعا مؤثر است و ماه مبارک رمضان از بهترین این اوقات است؛ زیرا اگر خداوند در سایر ماه‏ها در ثلث پایانی شب خطاب می‏نماید که: «هَلْ‏ مِنْ‏ دَاعٍ‏ فَأُجِیبَهُ‏؟ أَمْ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَأَغْفِرَ لَه؟...»[118]، اما در ماه رجب، این خطاب در سراسر شب‏های آن از ملکوت عالم به انسان‏ها خطاب میشود و در ماه مبارک رمضان، این فراخوان الهی در همه‏ی اوقات شبانه روز است و درهای رحمت الهی برای اجابت دعا همواره باز است؛ چنانکه از خطبه‏ی رسول خدا{صلوات الله علیه} در آغاز ماه مبارک رمضان این مطلب روشن است.

ثالثاً، دعاهای ماه رمضان به حدّی گسترده است که قابل قیاس با دعاهای سایر ایّام سال نیست و در موسوعه‏های دعایی مانند مفاتیحالجنان و اقبالالاعمال و مصباحالمتهجد ذکر شده. اما در میان ادعیه‏ی این ماه، مشایخ قوم به چند دعا عنایت ویژه داشته‏اند؛ از جمله دعای افتتاح در شب‏ها و دعای امام سجاد{علیه السلام}، معروف به دعای ابوحمزه‏ی ثمالی در سحرها. همچنین مرحوم استاد به نقل از مرحوم علّامهی طباطبایی، بر دعای مباهله تأکید فراوان می‏نمودند و می‏فرمودند که باید این دعا در همه‏ی سحرهای ماه مبارک خوانده شود، و اگر در قنوت نماز وتر و قبل از سایر دعاها خوانده شود بهتر است؛ زیرا در آن خداوند را به اسمائی قسم میدهیم که دعا بعد از آن به استجابت بسیار نزدیک است.

امام باقر{علیه السلام} در ارزش این دعا می‏فرمایند که اگر قسم بخورم که اسم اعظم الهی در آن پیچیده است، کلام حقی است و اگر مردم به ارزش این دعا آگاه بودند، برای یادگیری آن با شمشیر از هم سبقت می‏گرفتند:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ...‏»[119]

البته استاد می‏فرمود که در این دعا از دو جهت می‏توان به درگاه الهی مسئلت برد: اوّل آنکه خداوند را به این اسماء قسم بدهیم و سپس دعاهای خود را بیان نماییم؛ چنانکه از ظاهر دعا نیز این مطلب برمی‏آید، و دوم آنکه از درگاه الهی تلبّس به همین اسماء را درخواست نماییم.

دعاهای شبهای این ماه، خصوصاً دههی آخر ماه مبارک، حاوی معارف بلند توحیدی است که از آنها نباید غافل شد.

رابعاً، سفارش شده که در دعا دیگران را بر خود مقدّم بداریم که صدها هزار برابر آن درباره‏ی داعی مستجاب می‏شود.[120]

دهم: کنترل جوارح ظاهر و باطن

همان طور که ماه شعبان، ماه حضور در محضر رسول خدا{صلوات الله علیه} است، ماه مبارک رمضان، ماه حضور در محضر حق است و اصلی‏ترین مراقبه در این ماه حفظ «ادب حضور» است. از روایات فراوان باب برمی‏آید که شرط اصلی ادب حضور در این ماه، کنترل همه‏ی جوارح از گناه است که روزه‏ی شکم ابتدایی‏ترین جزء از این ادب محسوب می‏شود؛ چنانکه امام صادق{علیه السلام} می‏فرمایند:

«إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ{علیه السلام}: لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ.»[121]

هرگاه روزی می‏گیری، پس باید گوش و چشم و مو و پوستت نیز روزه باشند و حضرت چیزهای دیگری نیز برشمرد و در یک قالب کلّی فرمود: مبادا روزی که در آن روزه هستی مانند روزهای دیگرت باشد.

شاهد بر این مطلب در قرآن، روزه‏ی زبان حضرت مریم؟عها؟ است که خداوند درباره‏ی آن تعبیر «صوم» را به کار میبرد و میفرماید:

<فݨݨَکݦݨُلݫٖی وَاشݨْرَݡٮݫݭݓٖیݤ وݦَٯݨݑَرݧّݪٖݢݢی عَیْنًا٭ݦݦۖ فَاِمّاٰ تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ اَحَدݧݧًݡا فَٯݧݑُولݫݭݫٖیٓ اِنّٖی ںݨݐَذݩَرݩْݤتُ لِلرݦَّحݧݧْمݧݩݧݧݩݩݧٰںݨݐݭِ صَوْمًا فَلَنݨْ اُکَلِّمَ الݠْىݪݔݨݧَݡوݧݨݨْمݨَݡ اِنْسِیًّا>[122]

پس (از آن غذا) بخور، و (از آب گوارا) بنوش و چشمت را (به فرزندت) روشن دار، و هر گاه کسى از انسانها را دیدى، با اشاره بگو: من براى خداى رحمان روزه گرفته‏ام و امروز با هیچ کس سخن نمى‏گویم.

بنابراین، اصل در ماه مبارک، حفظ ادب روزه است و نه صرف پرهیز از اکل و شرب.

امام سجاد{علیه السلام} در دعای 44 صحیفه‏ی خود به گوشه‏هایی از این ادب اشاره می‏نمایند و می‏فرمایند:

«أَعِنَّا عَلَی‏ صِیَامِهِ‏ بِکَفِّ الْجَوَارِحِ‏ عَنْ مَعَاصِیکَ، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یُرْضِیکݡَ، حَتَّی لَا نُصْغِیَ بِأَسْمَاعِنَا إِلَی لَغْوٍ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَی لَهْوٍ وَ حَتَّی لَا نَبْسُطَ أَیْدِیَنَا إِلَی مَحْظُورٍ، وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَی مَحْجُورٍ، وَ حَتَّی لَا تَعِیَ بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ، وَ لَا تَنْطِقَ أَلْسِنَتُنَا إِلَّا بِمَا مَثَّلْتَ، وَ لَا نَتَکَلَّفَ إِلَّا مَا یُدْنِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَ لَا نَتَعَاطَی إِلَّا الَّذِی یَقِی مِنْ عِقَابِک.»

«ما را بر روزهی این ماه یاری ده به خودداری جوارح از معصیت تو و به کار گرفتن آنها در آنچه مورد رضای توست، تا با گوشمان به سخنان لغو گوش فرا ندهیم و با چشمانمان به بیهودگی ننگریم و دستانمان را به حرام دراز نکنیم و نیز پا به حریم محرّمات نگذاریم تا به آنجا که شکم ما فقط بر حلالت تغذیه کند و زبانمان بر رضای تو باشد و خود را در زندگی برای کسب ثوابت به حرکت و زحمت بیاندازیم و تنها به اموری وارد شویم که ما را از عقابت دور میکند.»

روزه با حفظ آداب، آثار خود را در ماه مبارک و خصوصاً در شب قدر دارد. وقتی رسول خدا{صلوات الله علیه} مقام صائمین حقیقی در ماه مبارک را به جابر بیان داشتند و فرمودند:

«هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ، مَنْ صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ وِرْداً مِنْ لَیْلِهِ وَ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ کَفَّ لِسَانَهُ، خَرَجَ‏ مِنْ‏ ذُنُوبِهِ‏ کَخُرُوجِهِ‏ مِنَ الشَّهْر»

این ماه رمضان است، هرکس روزش را روزه بدارد و شبش را به ذکر و دعا سر ببرد و شکمش و عورت او عفیف باشد و زبانش را حفظ کند، همان گونه که از این ماه خارج میشود، از گناهانش نیز خارج میگردد.

پس جابر با خوشحالی گفت: این حدیث چقدر زیبا و خوشایند است! حضرت فرمودند: و ای جابر، چقدر امتثال این شروط سخت است![123]

راه‏های اغوای شیطان نسبت به افراد مختلف متفاوت است؛ زیرا هر کس در مقابل گناه خاصّی نقطه‏ی ضعف دارد و شیطان نیز از همان راه وارد می‏شود. چنانکه خداوند می‏فرماید: شیطان از جایی که شما او را رصد نمی‏کنید به شما حمله می‏کند:

<اِنَّهݧُۥ یَرݧٰݣݣىکُمْ هُوَ وَٯݨݑَݡبݫݫݬݬݬݫٖىݫݔلُهݩݧُۥ مِنݨْ حَیْثُ لاٰ تَرَوْنَهݠݧݩُمݨݨݦْ٭ݦݦݦۗ>[124]

شیطان و دستهی وى شما را از آنجایى رصد میکنند که شما نمى‏بینید.

و لذا در آغاز ماه مبارک هر کس باید محاسبه‏ی دقیقی روی خود داشته باشد و نقاط ضعف خویش در مقابل گناهان شناسایی کند و در طول ماه مراقبه‏ی خود را نسبت به آن مسئله‏ی خاص شدیدتر نماید.

 

کنترل زبان

البته از مجموعه‏ی ارشادات قرآن و روایات برمی‏آید که کنترل زبان نقشی عمده در کنترل سایر جوارح دارد. خداوند در حدیث معراج به پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} می‏فرماید:

«یا أَحْمَدُ لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الْعِبادَةِ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنَ الصَّوْمِ وَالصَّمْتِ؛ فَمَنْ صامَ وَ لَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ، کانَ کَمَنْ قامَ وَ لَمْ یَقْرَأْ فی صَلاتِهِ شَیْئاً، فَأُعْطیهِ أَجْرَ الْقِیامِ وَ لا أُعْطیهِ أَجْرَ الْعابِدینَ»[125]

یعنی در میان عبادات، چیزی نزد من محبوب‏تر از روزه و سکوت نیست؛ پس کسی که روزه بگیرد ولی زبانش را حفظ نکند، مثل کسی است که به نماز ایستاده ولی قرائت نمی‏کند، من به او اجر قیام را می‏دهم ولی اجر عبادت‏کنندگان را نمی‏دهم.

در این روایت، روزه در کنار سکوت قرار داده شده است. البته مراد روایت از سکوت این نیست که اصلاً سخن گفته نشود؛ بلکه منظور کنترل زبان است و اینکه از صحبت‏های زائد و بگو مگوهای بی‏حاصل پرهیز شود:

<وَالَّدݩݐٖینَ هُمݨݦݨْ عَنِ اللݩَّغْوِ مݨُعݧݨݧْرݭِݣݣصݦݩݐُونَ>[126]

البته مرحوم سیّد بحرالعلوم در رساله‏ی سیر و سلوک خود می‏فرماید: برای سالک انجام هر عملی خلاف مرتبه‏ی مراقبه‏ی خود، عمل بر خلاف توحید محسوب می‏شود و لغو است.

بر این اساس، اصلی‏ترین مراقبه در ماه مبارک رمضان باید بر زبان باشد. حضرت امیرالمؤمنین{علیه السلام} می‏فرماید:

«صَوْمُ‏ الْقَلْبِ‏ خَیرٌ مِنْ صِیامِ اللِّسَانِ وَ صِیامُ اللِّسَانِ خَیرٌ مِنْ صِیامِ الْبَطْنِ»[127]

روزهی قلب از روزهی زبان بهتر است و روزهی زبان از روزهی شکم بهتر.

در ماه رمضان، احتیاط ممدوح است. مرحوم آقای بهجت{رحمة الله علیه} میفرمودند هرچند احتیاط در مورد زبان در همه‏ی اوقات ممدوح است، ولی در ماه رمضان مطلوب‏تر است.

یازدهم: توسّل به وجود مبارک حضرت زهرا؟عها؟ و امام زمان؟عج؟ در ماه رمضان

خداوند در سوره‏ی قدر پیرامون ظرف نزول قرآن می‏فرماید: <اِنّآٰ اَنْزَلْناٰهُ ڡݨݐݭٖی لݠَىݫݫݔݧْلَهݦݑِ الْٯݧݑَدْرِ>. در روایت داریم که مراد از <لَیْلَة> در این آیه، وجود مبارک صدیقه‏ی طاهره؟عها؟ است. لذا استاد توصیه می‏فرمود که در شب‏های قدر و حتّی از شب نوزدهم تا بیست و چهارم، به مقام نوری حضرتش و نیز به وجود مبارک امام عصر؟عج؟ توسّل پیدا کنیم. لذا به هر وسیله که می‏توانیم در این ایّام عرض ارادت و توسّلی به محضر این دو بزرگوار داشته باشیم؛ مثلاً هدیه کردنِ ثواب عبادت‏ها یا خواندن زیارات ایشان، خصوصاً زیارت آل یاسین، نوعی توسّل به این بزرگواران محسوب می‏شود.

پیرامون شب قدر

«قدر» در لغت به کمّیّت و اندازه‏ی از هر چیز اطلاق شده. هرچند این لغت ابتدائاً در امور مادّی که دارای کمّیّت است به کار رفته، ولی بعداً معنای آن تعمیم داده شده و قدر در امور مادّی و معنوی هر دو بهکار رفته است؛ چنانکه خداوند درباره‏ی خود می‏فرماید:

<ماٰ قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرݪِݢݢهٖٓ٭ݦݦݨۗ اِنَّ اللّٰهَ لَٯݧݑݧَوݪِیݩّݨٌ عَزٖیزٌ>[128]

خدا را آن گونه که باید بشناسند نشناختند که خدا توانا و نیرومند است.

یعنی هرگز حقّ عظمت الهی را به‏جا نیاوردند. بر همین اساس، شب قدر یعنی شب تعیین کمّیّت و کیفیت امور عالم دنیا و مراد همان شب تقدیر امور عالم و وضعیت انسان‏ها تا سال آینده است.

البته صاحب مقاییس برای قدر معانی دیگری نیز بیان کرده؛ از قبیل کنه و نهایت از هر چیز.[129] بر این اساس، شب قدر یعنی شب ظهور کنه اشیاء که همانا حقیقت ولایت و توحید است و همه‏ی عالم بر مدار آن می‏گردد؛ چنانکه آیات سوره‏ی مبارکه‏ی قدر به این معنا اشاره دارد.

درباره‏ی شب قدر و مقام و منزلت آن بحث‏های نظری فراوان شده است و مرحوم سیّد در اقبال و میرزا جواد آقا در المراقبات و مرحوم علّامه در المیزان[130] به مناسبت پیرامون آن مطالب ارزشمندی را بیان نموده‏اند؛ ولی آنچه در مراقبات ماه رمضان پیرامون این شب باید در نظر داشت چند نکته است:

اوّلاً، بنا بر روایات وارده، شب قدر در طیّ سال به چهار شب اطلاق شده که اوّلین آنها شب نیمه‏ی شعبان و بعد شب‏های 19 و 21 و 23 ماه مبارک است، همچنین بنا بر قولی، شب 27 را هم به شب‏های قدر اضافه می‏کنند و مرحوم سیّد، شب عید فطر را نیز نازلمنزله‏ی شب قدر می‏داند.

ثانیاً، تعدّد شب‏های قدر طولی است و نه عرضی؛ به این معنا که تقدیر امور از عوالم فوق تدریجاً نازل می‏شود و در هر شب مرتبه‏ای از تعیّن را پیدا می‏کند تا در شب بیست و سوم قطعیّت یافته و به امضای امام عصر؟عج؟ می‏رسد:

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: التَّقْدِیرُ فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ وَ الْإِبْرَامُ فِی لَیْلَةِ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ الْإِمْضَاءُ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ.»[131]

امام صادق{علیه السلام} فرمود: تقدیر در شب نوزدهم، و استقرار آن در شب بیست و یکم است و در شب بیست و سوم قطعیّت مییابد و امضا میشود.

لذا لازم است که در همه‏ی چهار شب، رعایت ادب و احیای آن صورت پذیرد. جناب سیّد بن طاووس در اقبال اعمالی را برای درک شب قدر بیان می‏کنند؛ از جمله صدقه‏ی منظّمی که امام سجاد{علیه السلام} از اوّل ماه مبارک به آن توصیه می‏نمودند تا به برکت آن، خداوند توفیق درک شب قدر را عنایت نماید.

ثالثاً، آنچه در این شب‏ها مهم است، احیاء آن به عبادت است و افضل عبادات، مذاکرات و یا تحقیقات علمی است؛ چنانکه سیره‏ی علمای سلف آن بود که کتاب‏های علمی خود را در شب قدر به پایان می‏بردند تا به این دستور عمل کرده باشند. همچنین پسندیده است که احیای شب قدر به نماز و تلاوت آیات الهی و یا دعا باشد. در هر صورت، شب قدر نگین حلقه‏ی ایّام ماه مبارک است و نتیجه‏ی همه‏ی مراقبات سه ماهه، برای درک این شب‏های عزیز است و محروم کسی است که لیالی قدر او مانند سایر شب‏ها به سر آید. رسول اکرم{صلوات الله علیه} به نقل از مکالمات حضرت موسی{علیه السلام} با پروردگار می‏فرمایند:

«قالَ موسَی{علیه السلام}: إِلَهِی، أُرِیدُ قُرْبَکَ‏. قَالَ: قُرْبِی لِمَنِ اسْتَیْقَظَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی، أُرِیدُ رَحْمَتَکَ. قَالَ: رَحْمَتِی لِمَنْ رَحِمَ الْمَسَاکِینَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی، أُرِیدُ الْجَوَازَ عَلَی الصِّرَاطِ. قَالَ: ذَلِکَ لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی، أُرِیدُ مِنْ أَشْجَارِ الْجَنَّةِ وَ ثِمَارِهَا. قَالَ: ذَلِکَ لِمَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَةً فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی، أُرِیدُ النَّجَاةَ. قَالَ: النَّجَاةُ مِنَ النَّارِ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: ذَلِکَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ. قَالَ: إِلَهِی، أُرِیدُ رِضَاکَ. قَالَ: رِضَائِی لِمَنْ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر.»[132]

حضرت موسی{علیه السلام}به خداوند عرض کرد: خداوندا، مقام قرب تو را می‏خواهم. فرمود: قرب من برای کسی است که در شب قدر بیدار باشد. عرض کرد: خداوندا، رحمتت را می‏خواهم. فرمود: رحمت من برای کسانی است که در شب قدر به نیازمندان رحمت کنند. عرض کرد: جواز عبور از صراط را میخواهم. فرمود: این برای کسی است که صدقهای در شب قدر بپردازد. عرض کرد: خداوندا، از درختان و میوههای بهشتی می‏خواهم. فرمود: این برای کسی است که تسبیحات شب قدر را ذکر کند. عرض کرد: خداوندا، نجات را می‏خواهم. فرمود: نجات از آتش؟ عرض کرد: آری. فرمود: این برای کسی است که در شب قدر استغفار کند. عرض کرد: خداوندا، رضای تو را می‏خواهم. فرمود: رضای من برای کسی است که دو رکعت در شب قدر بهجا آورد.

رابعاً، قاعده‏ی کلّی در عبادت، نشاط در آن است و این اصل باید در شب قدر رعایت شود. از همین رو باید زمینه‏ی کسالت را از قبل از بین برد. گاه کسالت به واسطه‏ی کم‏خوابی است که لازم است از روز قبل نسبت به آن برنامه‏ریزی نموده و استراحت کافی داشت؛ گاهی نیز کسالت به خاطر سنگینی معده است که با کنترل کمّ و کیف غذا در این شب‏های عزیز می‏توان آن را مرتفع ساخت؛ گاهی نیز حجم زیاد اعمال عبادی موجب کسالت می‏شود که هرکس می‏باید بنا بر توان و رغبت خود رعایت نماید و آنچه را که مناسب حال خود می‏بیند انجام دهد. در عین حال، سالک نباید غافل از تلبیس شیطان باشد که با مختصر عملی، تلقین کسالت و خستگی به خود نماید و در نتیجه از برکات این شب‏های عزیز محروم بماند.

اعمال عبادی فراوانی برای این شب‏ها توصیه شده و معمول مردم آن است که در مساجد جمع می‏شوند و اعمال خاصی از قبیل دعای جوشن و قرآن سر گرفتن را انجام می‏دهند؛ در حالی که اوّلاً، افضل اعمال این شب‏ها مذاکرات علمی است و چه بهتر که این کار توأم با تلاوت آیات الهی و یا تدبّر در ادعیه‏ی مأثوره باشد؛ ثانیاً، برای آنکه از یکنواختی احساس کسالت نکنیم، خوب است که برنامه‏ی شبهای قدر را تنظیم کنیم و بخشی از آن را به نمازهای وارده در این شبها بپردازیم که مرحوم سیّد در اقبال برای شبهای قدر نمازهای فراوانی نقل نموده. ایشان در میان نمازها، دعاهایی را از مدارک کهن بیان می‏دارد که بسیار پرمعنا است و خواندن و تدبّر در آنها خود مذاکره‏ای علمی محسوب می‏شود. همچنین پسندیده است که انسان بخش دیگری از شب را به دعا یا تلاوت قرآن اختصاص دهد و البتّه اگر برای قرآن بر سر گرفتن و دعا در جمع حاضر شود بهتر است.

هنگام دعا کردن، دیگران را بر خود مقدّم بداریم که هم قرین به اجابت است و هم در حق خودمان به طور مضاعف مستجاب می‏گردد؛ چنانکه نقل است که عبدالله بن جندب را در حال خوشی دیدند که اشک می‏ریزد و دعا می‏کند، بعد از فراغ از دعا از او پرسیدند که از خداوند چه درخواست می‏کردی؟ پاسخ داد: به خدا قسم فقط برای برادران ایمانی خویش دعا می‏کردم که مولایم امام کاظم{علیه السلام} به من خبر داد:

«مَنْ‏ دَعَا لِأَخِیهِ‏ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ: وَ لَکَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ.»

کسی که برای برادر مؤمنش دعا نماید، از عرش الهی بر او ندا میشود که برای تو صد هزار برابر آنست.

سپس عبدالله اضافه میکند: ناپسند داشتم که صد هزار خواستهی برآورده شده را برای یک حاجت که برای خودم دعا میکنم و نمیدانم که مستجاب میشود یا نه، رها سازم.[133]

مطلب دیگر آنکه: مرحوم سید در اقبال توصیه می‏نماید که در این شب‏های عزیز در حقّ گنه‏کاران امت اسلام نیز باید دعا کرد که اوّلاً، تأسّی به سیره‏ی انبیاء الهی؟عهم؟ است؛ چنانکه حضرت ابراهیم{علیه السلام} برای عموی خود آذر دعا می‏کرد و رسول خدا{صلوات الله علیه} درباره‏ی امّت خود از خداوند طلب مغفرت می‏نمود؛ ثانیاً، ضرر گناه‏کاران از امّت اسلام بر سایرین بیش از دیگران است و با دعا بر اصلاح آنان، این ضرر برداشته می‏شود؛ ثالثاً، چون برای رفتگان از خطاکاران کسی دعا نمی‏کند، با طلب مغفرت در حقّ آنها، ایشان نیز بسیار خوشحال می‏شوند و در حقّ داعی دعا می‏کنند؛ البته مراد از این گروه، ظالمان در حقّ اهل بیت؟عهم؟ نیست که حساب آنها جدای از دیگران است.

در میان سور قرآنی، در شب‏های قدر بر سوره‏های

دخان و قدر تأکید بیشتری شده و مرحوم استاد می‏فرمودند که به خصوص در شب بیست و سوم اگر بتوانید هزار مرتبه سوره‏ی قدر را کامل بخوانید بهتر است. البته کسانی که به واسطه‏ی تبلیغ و یا امور دیگری عذر دارند و نمیتوانند هزار مرتبه را تمام کنند، باقی‏مانده‏ی آن را در روز بعد تا قبل از غروب آفتاب به اتمام برسانند. لازم به ذکر است که این تأکید برای سایر شب‏ها و روزهای ماه مبارک نیز وارد شده و انس با سوره‏ی مبارکه‏ی قدر در این ایام آثار فوقالعاده دارد.

خامساً، استاد می‏فرمود که در شب‏های قدر، به خصوص از شب بیستم تا بیست و چهارم، توسل به مقام نوری حضرات صدّیقه‏ی طاهره‏؟عها؟ و امام عصر؟عج؟ داشته باشید. هر کس می‏تواند با عمل عبادی مناسبی در حدّ توان خود به آن حضرات توسّل داشته باشد.

صبا! به‏ لطف‏ بگو، آن غزالِ رعنا را:

که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را

شکر فروش، که عمرش دراز باد! چرا

تفقّدی نکند طوطی شکر خارا؟

غرور حسن، اجازت مگر نداد ای گل!

که پرسشی نکنی، عندلیبِ شیدا را؟

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی‏

به یاد آر، حریفانِ باده پیما را

ندانم از چه سبب، رنگ آشنایی نیست‏

سَهی قدانِ سیهْ چشمِ ماه سیما را؟

جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب:

که خال مِهْر و وفا نیست روی زیبا را

انس با امام عصر؟عج؟ در همهی این ایّام مناسب است. بیجهت نیست که همهی سالکان شوریدهدل، در آغاز و میانه و پایان سلوک، آتش دیدار آن سفر کرده را در دل میپروراندند و در فراغش مویهها میکردند و نالهها سر میدادند؛ چنانکه ملّا محسن فیض کاشانی در مقدّمهی اشعاری که در شوق دیدار محبوب عالم، امام عصر؟عج؟ میسراید، چنین مینویسد:

«درود نامعدود بر روان یکیک از خلفاى حق و ائمّهی هدى، خصوصاً نبیّنا و عترته الاوصیاء و لاسیّما المهدى الهادى صاحب عصرنا و امام زماننا.

چنین گوید مؤلف این کلمات و ناظم این ابیات، محسن بن مرتضى الملقب به فیض، که مرا در عنفوان شباب، شور محبّت امام زمان و بقیّهی خلفاى رحمان، قائم عترت و مهدى امت سلام اللّه علیه و على آبائه در سر افتاد و شوقى عظیم به لقاى کریم او در دل پدید آمد. نه تن را به مقصود راهى و نه جان را از صبر پناهى. به خاطر رسید که کاش کلمه‏اى چند موزون در وصف اشتیاق بودى، و مضمونى چند منظوم در شرح فراق رو نمودى، تا گاهى به انشاد آن، زنگ غبار از دل زدودى.

پس در اشعار فصحا گردیده، شعرى که ناخنى بر دل زند و تأثیرى در نفس کند نیافت، مگر بیتى از غزل‏هاى حافظ شیرازى قدّس سرّه که بعضى مناسب مطلوب بود، و بعضى به صرفى از معنى با تصرّفى در لفظ مناسب مى‏توانست شد، با آنکه در بلاغت و فصاحت، مرتبهی قصوى و در حسن و ملاحت، رتبهی علیا و در شیوع و شهرت به حدّى رسیده که در بلاد عالم، سایر و بر السنهی بنىآدم دایر بود.

و بالجمله شرایط تضمین و اقتباس در او به کمال بود و با هر کلامى که آمیخته مى‏شد، آن را نهایت زینت و کمال جمال مى‏افزود. با خود اندیشیدم که از نتایج افکار خود، سخنى چند شکسته بسته فراهم آورم و با آن جواهر ناسفته على وجه التضمین و الاقتباس بیامیزم، تا این را از آن زینتى من حیث الصورة و آن را از این رتبتى من حیث المعنى حاصل گردد.

شاید که در این ترکیب و تألیف، شرح درد دل خود -کما ینبغى- درج توان کرد و قصّهی سوز جان -کما هو حقه- بیان توانم نمود، و به وسیلهی انشاد آن، داد این غم جانکاه توان داد.

با آنکه در صناعت شعر، بى‏بضاعت و از فنّ شاعرى بى‏خبر بودم، در این امر خوض نمودم به اعتماد تأیید روح القدس، بنا بر حدیثى که از اهل بیت علیهم السلام وارد است که: «هیچ گوینده‏اى بیت شعرى در حقّ ما نگوید، الّا آنکه مؤیّد گردد به روح القدس». بحمد اللّه همچنان که در خاطر خطور کرده بود به ظهور آمد. امید که لبتشنگان وادى وصال آن زلال چشمهی خلافت و ولایت و سرگشتگان بادیهی فراق آن خورشید سپهر امامت و هدایت، از آن منتفع و بهرهور گردند، و ناظم را به دعاى خیر یاد آورند.»[134]

صبا به‏ لطف‏ بگو ختم آل طاها را

که فرقت تو بزارى بسوخت دلها را

قرار خاطر ما هم تو مى‏توانى شد

که سر به کوه و بیابان تو داده‏اى ما را

برون خرام ز مغرب که تیره شد آفاق

ز رسم خویش بگردان طلوع بیضا را

بیا بیا که حضور تو مرده زنده کند

ز آسمان به زمین آورد مسیحا را

نماند صبر و سکون بعد از این به هیچ دلى

به وصل گل برسان بلبلان شیدا را

خوش آن زمان که به نور تو راه حق سپریم

طریق و منزل و مقصد یکى شود ما را

نهد به پاى تو سر فیض و جان کند تسلیم

گذشت قطره ز مستى چو دید دریا را

 

خلاصه آنکه شب قدر شب اهل الله است و اگر این گروه در طول سال انتظار ماه مبارک را می‏کشیدند و در مناجات شعبانیّه دائماً «إِلَهِی هَبْ‏ لِی‏ کَمَالَ الْإِنْقِطَاعِ إِلَیْک» می‏گفتند،‏ برای درک شب قدر و وصال محبوب بوده است؛ که درک لحظه‏ی شیرین انس با محبوب، به همه‏ی ارزش‏های دنیا و مافیها می‏ارزد و به تعبیر استاد، یکی از ظرافتهای آنکه خداوند دربارهی شب قدر می فرماید: <لݠَىݫݔݧْلَهݦݩݑݧُ الْٯݧݑَدْرِ خَیْرٌ مِنݨْ اَلݧْفِ شَهْرٍ> آن است که اگر در همهی عمر یک بار شب قدری درک شود، همهی عمر انسان را روشن می‏کند:

«إِلَهِی مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ‏ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلًا، وَ مَنْ ذَا الَّذِی آنَسَ بِقُرْبِکَ فَابْتَغَى عَنْکَ حِوَلًا. إِلَهِی فَاجْعَلْنَا مِمَّنِ اصْطَفَیْتَهُ لِقُرْبِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ أَخْلَصْتَهُ لِوُدِّکَ وَ مَحَبَّتِکَ وَ شَوَّقْتَهُ إِلَى لِقَائِک‏...»[135]

خدای من، کیست که شیرینی محبت تو را بچشد و به جز تو دل بندد و کیست که به قرب تو مأنوس شود و غیر تو را جستجو کند. خدای من، پس ما را از کسانی قرار ده که برای مقام قرب و ولایتت برگزیدی و برای مودّت و محبّتت خالص گردانیدی و برای دیدارت تشویق نمودی.

شب‏ قدر است‏ و طى شد نامه‏ی هجر

<سَلامٌ فیهِ حَتْى‏ مَطْلَعِ الَفَجْر>

دلا در عاشقى ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی‏اجر

من از رندى نخواهم کرد توبه

«وَ لَوْ آذَیْتَنى بالْهَجْرِ وَالْحَجْر»

دلم رفت و ندیدم روى دلدار

فغان از این تطاول آه از این زجر

 

 روز قدر در شرافت کمتر از شب‏های آن نیست و لذا باید روزهای آن را نیز مانند شب‏ها حرمت نگاه داشت و بیش از سایر ایام بر مراقبه کوشید و نواقص اعمال در شبهای قدر را با روزهای آن جبران کرد.

شب آخر یا لحظه‏ی وداع

اوّلاً، در مراقبات ماه رمضان اشاره شد که ایّام و ماه‏های سال نیز مانند همه‏ی موجودات عالم عقل و شعور دارند و شاهد بر اعمال انسان‏ها هستند و در قیامت بر له یا علیه افراد گواهی می‏دهند. طیّ دستورات رؤیت هلال ماه رمضان گذشت که از قبل به استقبال این ماه برویم و از خداوند درخواست نماییم که ماه رمضان را برای ما ماه امنیّت و سلامت قرار دهد و ما را میزبانانی اهل برای این ماه قرار دهد. و لذا مرحوم سید توصیه می‏کند که اگر جزو کسانی هستیم که با این ماه مبارک همراه بوده‏ایم، در شب آخر ماه مانند دو رفیق شفیق که قصد جدا شدن از یکدیگر را دارند، با اندوه و حزن با ماه رمضان وداع کنیم و با زبان حال و قال از این ماه مبارک جدا شویم که چه بسا دیدار بعدی به قیامت بیفتد.

ثانیاً، همان طور که اغلب اعمال ماه مبارک در شب‏های آن است، وقت خداحافظی با این ماه عزیز نیز در شب آخر است و نه روز آن؛ چنانکه در روایت منقول در اقبال نیز تصریح بر این مطلب شده است.

ثالثاً، با دعاهای وداع مأثور، از این ماه که ولینعمت ما بود و به واسطه‏ی او درهای فراوانی از رحمت و برکت الهی بر ما گشوده شد خداحافظی کنیم که از معروف‏ترین این ادعیه، دعای امام سجّاد{علیه السلام} در صحیفهی سجّادیّه است که با عباراتی سوزناک با این ماه عزیز خداحافظی می‏نمایند. حضرت در فقراتی از آن می‏فرمایند: «خداحافظ ای شهراللهالاکبر و ای عید اولیای خداوند و ای گرامی‏ترین همدم من در میان لحظات عمرم، خداحافظ ای ماهی که با حضورت مأنوس بودم و فراغ تو برایم بسیار دردآور است، و خداحافظ ای ماهی که برای مؤمنان چقدر هیبت داشتی و برای گنه‏کاران چقدر سنگین و طولانی جلوه نمودی...» تا پایان دعا که سراسر عرض حال عاشقانه و مناجات با محبوب در این ماه عزیز است.

بنال بلبل! اگر با مَنَت سَرِ یارى است

که ما دو عاشق زاریم و کارِ ما، زارى است‏

در آن چمن، که نسیمى وزد زِ طُرّه‏ی دوست

چه جاى دم زدنِ نافه‏هاى تاتارى است‏

بیار باده، که رنگین کنیم جامه‏ی دلق

که مستِ جامِ غروریم و نام، هشیارى است‏

نبسته‏اند دَرِ توبه، حالیا برخیز

که توبه‏ی وقتِ گُل از عاشقى، ز بی‏کارى است‏

 

رابعاً، مرحوم سید در اقبال با اشک و سوز توصیه می‏کند که در عصر روز آخر ماه صیام، چه خوب است که سالکین به مکان خلوتی بروند و مانند مصیبت‏زدگان بر خاک بنشینند و به افق خورشید که خبر از آخرین لحظات غروب این میهمان عزیز می‏دهد بنگرند و به محاسبه‏ی خود در این ماه گران‏قدر بپردازند، که چگونه به برکت این میهمان، در بارگاه ضیافت الهی بار داده شدند و چگونه اکنون خارج می‏شوند و تا چه حد قدر این نعمت را پاس داشته‏اند و حریم میهمان الهی را حفظ کردهاند؟

خامساً، در پایان روز نیز که لحظه‏ی بسته شدن نامه‏ی اعمال در ماه مبارک است، در اضطراب و تشویش باشد که چگونه اعمال او به محضر امام عصر؟عج؟ عرضه می‏شود، و با اشک و سوز دست توسّل به محضر مبارکش بلند کند؛ تا بلکه نواقص او را با رأفت و رحمت در پیشگاه حق جبران نمایند و اعمال او را بدون کاستی به محضر پروردگار عرضه کنند و طومار او جزو روزه‏داران حقیقی بسته شود. و لذا جمالالسالکین در مراقبات توصیه می‏نمایند که بهتر است در هنگام غروب آفتابِ روز آخر ماه صیام، تا هنگام مغرب در سجده باشد و اذکار استغفاری را زمزمه کند و اشک بریزد تا ماه رمضانِ او با سجده و شکم گرسنه که بهترین حالات عبد است خاتمه یابد.[136] و در این حال به عید اعظم الهی وارد شود تا در خانه‏ی کرم و جلالت حضرتش بار یابد. سالک در این لحظات از محضر مبارک ولی عصر؟عج؟ تقاضا کند که اعمال او را به امانت بپذیرند و هم ایشان به درگاه حق عرضه نمایند تا نواقص آن به کرم مولایمان جبران شود.

سادساً، به یاد کلام رسول خدا{صلوات الله علیه} بیفتد که در شب اول این ماه عزیز فرمود: «خداوند نیامرزد کسی را که از ماه رمضان خارج شود و هنوز در نامه‏ی عمل او گناهی ثبت است و مورد مغفرت الهی واقع نشده است.»[137] و انسان در این حال مضطربانه آیه‏ی <أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ>[138] را بخواند و بر سوء حال خود بگرید و از خداوند طلب رفع غم نماید.

مى‏زنم هر نفس از دست فراقت فریاد

آه اگر ناله زارم نرساند به تو باد

چه کنم گر نکنم ناله و فریاد و فغان

کز فراق تو چنانم که بد اندیش تو باد

روز و شب غصه و خون می خورم و چون نخورم

چون ز دیدار تو دورم به چه باشم دلشاد

تا تو از چشم من سوخته دل دور شدی

اى بسا چشمه‏ی خونین که دل از دیده گشاد

از بُن هر مژه صد قطره‏ی خون بیش چکد

چون برآرد دلم از دست فراقت فریاد

سابعاً، در شب آخر تأسّی به امام سجاد{علیه السلام} نماید و مظالم عِرضی و مالی عباد را ببخشد و به درگاه پروردگار عرضه بدارد: «بار الها، من از همه‏ی مظالم بندگانت که بر عهده‏ی آنان بود گذشتم، تو نیز کریمانه از مظالم بی‏شمار من بگذر.» و در این امر آنچنان مُصرّ و مطمئن باشد که جواب مثبت را از خداوند رئوف بگیرد. و علامت قبولی اعمال، ظهور صفات متّقین و خاشعین در ظاهر و باطن او است؛ چنانکه بعداً به آن اشاره خواهد شد.

شب و روز عید فطر

«عید» در لغت به معنای بازگشت بعد از انصراف است[139] و اصطلاحاً به ایّامی گفته می‏شود که مولایی به رعایای خود بار عام می‏دهد؛ زیرا پادشاهان در سایر اوقات همه کس را نمی‏پذیرفتند و اگر به کسی صله‏ای می‏دادند، در مقابل عملی بود. ولی ایشان در ایام عید اوّلاً همه کس را می‏پذیرفتند و ثانیاً صله‏های آنان در حدّ کرمشان بود و نه عمل رعیّت. نکته‏ی دیگر آنکه در ایّام عید، دوستان به ملاقات مولای خود مشرّف می‏شدند و نه دشمنان. بر این اساس، باید ببینیم که در عید فطر که از جمله‏ی اعاظم اعیاد امّت اسلام است، چگونه به بارگاه مولایمان وارد می‏شویم و توجه داشته باشیم که این روز نه‏تنها روز اخذ مزد است، بلکه روز اخذ جوایز است.[140] و در نظر داشته باشیم که به فرموده‏ی خداوند، او خود جایزه‏ی روزه‏داران خاصّ است، پس به کمتر از آن قانع نباشیم.

طبق روایات، شب عید سعید فطر در ارزش و عظمت کمتر از شب قدر نیست[141] و باید مانند شب‏های قدر به عبادت و نماز سپری شود. عمده‏ی دستورات این شب عزیز در کتب ادعیه ذکر شده. عمده‏ی دستورات شب عید فطر استغفاری است؛ تا اگر هنوز چیزی از کدورت‏ها باقی مانده است، به برکت بار عام الهی در این شب برداشته شود.

مرحوم سیّد در اقبال به نکاتی درباره‏ی اعمال روز عید اشاره می‏نمایند که اوّلین آن نمره دادن سالک به خود است که امروز در کدامین مقام و مرتبه در میان میهمانان مولا قرار دارد و از مولای خود انتظار کدامین جایزه را دارد؛ زیرا هرچند عید فطر بار عام الهی است و همه‏ی روزه‏داران میهمان کرم پروردگار خود هستند، ولی انواع جوایز به مراتب معرفت میهمانان است؛ چنانکه وقتی بزرگی را به میهمانی پادشاهی دعوت می‏کنند، همه‏ی همراهان او -حتّی اسب و استرش- را نیز اکرام می‏نمایند، ولی اکرام هر کس در خور مقام او است.

جمال السّالکین در المراقباتِ خود ملاکی در تعیین مرتبه‏ی قبولی روزه و تعیین جایگاه خود در میان میهمانان مولی در عید فطر بیان می‏فرمایند: اگر ایمان و کرائم اخلاق دو روی یک حقیقتند که اوّلی بر دل می‏نشیند و دوّمی در اخلاق و رفتار آشکار می‏گردد، بنابراین بارزترین علامت مرتبه‏ی قبولی روزه و تعیین جایگاه خود در میان اهل معرفت و خواصّ از میهمانان الهی، مرتبه‏ی اتّصاف به کرائم اخلاق است.

امام صادق{علیه السلام} مکارم اخلاق را در ده صفت[142] خلاصه نمودند که عبارت است از:

«الْیَقِینَ‏ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّکْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَیْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ.»

ایشان در بیانی دیگر دربارهی اخلاقیّات فرمودهاند:

«صِدْقُ البَأسِ، وَصِدقُ اللِّسانِ، وَأَداءُ الأَمانَةِ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ، وَإقْراءُ الضَّیفِ، َوإِطْعامُ السّائلِ، وَالمُکافاةُ عَلَى‏ الصَّنایعِ، وَالتَّذَمُّمُ لِلجارِّ، وَالتَّذَمُّمُ للصّاحِبِ، وَرَأسُهُنَّ الحَیاءُ.»[143]

و سالک در روز عید باید محاسبه نماید که در این صفات نسبت به قبل از ماه صیام و ورود به میهمانی پروردگار چقدر پیشرفت داشته است؛ بدین ترتیب مقام خود را در میان صائمین بشناسد و استغفاری با معرفت به درگاه الهی داشته باشد.

مطلب دوم طریقه‏ی پرداخت زکات فطره است که هرچند بر عهده‏ی سرپرست خانواده است، ولی بنا بر آنکه صدقه به هر دستی بگردد انفاق مستقل محسوب می‏شود، بهتر است در رساندن صدقات و زکات فطره به اهل آن فعال بود که واسطه‏ی خیر مانند صاحب خیر است.

مطلب پایانی آنکه هرچند در میان اعیاد، عید فطر روز جایزه و نشاط است، ولی مؤمن در اعماق دل خود غمی کهن دارد و بنا بر توصیه‏ی سیّد، نباید چندان خوش بگذراند؛ زیرا اوّلاً نمی‏داند که نامه‏ی عمل او در زمره‏ی کدامین روزه‏داران به محضر مولایش عرضه می‏گردد؛ و ثانیاً به خاطر داشته باشد که به برکت ماه صیام و در غل و زنجیر بودن شیاطین و ضیافت مولای رحیم و ودود خود، یک ماهی در امن و آسایش و انس با محبوب گذشت و از فردا، اوست و حملات شیاطین و ابالسه؛ تا چگونه بتواند از عهده‏ی جنگ با آنان برآید و بر تسویلات نفس امّاره فائق شود. و لذا بهتر است که سالک مغموم از تنهایی خود و مکاید شیطان باشد و به یاد غربت خود از امام زمانش؟عج؟ باشد، که در چنین روزی می‏باید به امامت مولای خود نماز عید می‏کرد، ولی از رؤیت جمالش و بهره‏مندی از برکات وجودش محروم است و چه غصه‏ای بالاتر از غریبی و غربت یتیمی و بی‏سرپناهی...

سینه‏ام ز آتش‏ دل، در غم جانانه بسوخت

آتشى بود در این خانه، که کاشانه بسوخت‏

تنم از واسطه‏ی دورىِ دلبر بگداخت

جانم از آتش هجرِ رُخ جانانه بسوخت‏

هر که زنجیر سر زلفِ گره‏گیر تو دید

شد پریشان و دلش بر منِ دیوانه بسوخت

سوز دل بین، که ز بس آتش و اشکم، دل شمع

دوش بر من، ز سَرِ مِهْر، چو پروانه بسوخت‏

چون پیاله، دلم از توبه که کردم بشکست

چون صُراحى، جگرم بى‏مى و پیمانه بسوخت‏

ماجرا کم کن و بازآ، که مرا مَردُمِ چشم

خرقه از سر به در آورد و به شکرانه بسوخت‏

آشنایان، نه غریب است، که دلسوز منند

چون من از خویش برفتم، دلِ بیگانه بسوخت‏

خرقه زهد مرا، آبِ خرابات ببرد

خانه عقل مرا، آتش خُمخانه بسوخت‏

تَرک افسانه بگو حافظ و مى نوش دمی

که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت‏

 

و چه بهتر که لحظاتی را با خود خلوت کند و با مولای خود زمزمه‏ای داشته باشد:

اى آفتاب سوزان! مى‏سوزد اندرونم

یک ساعتم بگنجان، در سایه‏ی عنایت‏

در این شب سیاهم، گم گشت راه مقصود

از گوشه‏اى برون آى، اى کوکب هدایت!

از هر طرف که رفتم، جز وحشتم نیفزود

زنهار از این بیابان! وین راه بى‏نهایت!

 

 


[1] - بحار الأنوار (ط. بیروت)، ج93، ص256.

 

[2] - الصحیفة السجادیة (ط. دفتر نشر الهادى‏، 1376هـ.ش.)، ص198، دعای45.

 

[3]- رضی الدین علی بن موسی بن طاووس (۵۸۹- ۶۶۴ ه.ق.)، معروف به سید بن طاووس، از جمله علمای بزرگ شیعه است. نقل شده که ایشان مفتخر به زیارت حضرت ولی عصر؟عج؟ گردیده بود. مرحوم علّامه‏ی حلّی (شاگرد ایشان) جناب سیّد را «صاحب کرامت» و علامه‏ی مجلسی ایشان را «جمال العارفین» معرفی می‏نمودند. مرحوم محدث قمی نیز سید بن طاووس را با «پیشوای عارفان، چراغ شبزندهداران و صاحب کرامات» یاد نموده. مرحوم سید علی آقای قاضی درباره‏ی سید بن طاووس می‏فرماید: «سه نفر در طول تاریخ عارفان، به مقام تمکّنِ در توحید رسیدهاند: سید بن طاووس، احمد بن فهد حلّى و سید مهدى بحرالعلوم».

 

[4] - إقبال الأعمال (ط. دار الکتب الإسلامیه‏، 1409هـ.ق.)، ج1، ص4.

 

[5] - الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج2، ص 504.

 

[6] - «قال الامام الرضا{علیه السلام}: مَنِ‏ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ‏ وَ لَمْ‏ یَنْدَمْ‏ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه.»‏ (کنز الفوائد (ط. دارالذخائر، 1410هـ.ق.)، ج1، ص330)

 

[7]- <اَنْ تَقُولَ نَڡݧݐݧݨْسٌ یاٰ حَسݦݦْرݦݩݦَتٰى عَلٰى ماٰ فَرݩَّطݨْتُ ڡݨݐݭٖی جَنْبِ اللّٰهِ وَاِنݧݨݨْ کُںݧݩݧݐݨْتُ لَمݭِنَ الݠسّاٰخِرٖینَ> (بترسید از روزى که هر کسى به خود مى‏گوید: ای افسوس و تأسف بر من از آن ستم‏ها که به درگاه خدا روا داشتم، اعتراف مى‏کنم که به راستى از مسخره کنندگان بودم. (الزمر، 56)

 

[8] - مجموعة ورام (ط. بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‏، 1369هـ.ش.)، ج1، ص53.

 

[9] - «قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: الْعِبَادَةُ مَعَ‏ أَکْلِ‏ الْحَرَامِ‏ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ وَ قِیلَ عَلَى الْمَاءِ.» (بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج81، ص258، باب16: آداب الصلاة)

 

[10] -عدة الداعی و نجاح الساعی (ط. دار الکتب الإسلامی‏، 1407هـ.ق.)، ص139: الدعاء مع أکل الحرام.

 

[11] - سیّد ابن طاووس روایت کرده: «رسول خدا{صلوات الله علیه} در یکشنبه‏ی ماه ذی‏قعده از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام‏یک از شما می‏خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می‏خواهیم توبه کنیم. فرمود: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز -در هر رکعت یک بار «فاتحة الکتاب»، سه بار «قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ» و هر کدام از دو سوره‏ی «معوّذتین» (سوره‏های ناس و فلق) را یک بار  بخوانید، سپس هفتاد بار استغفار کنید و آن را به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلݨّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» ختم کنید، آن گاه دست‏ها را بالا آورید و بگویید: «یا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ، اِغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ.»

سپس فرمود: هر بنده‏ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می‏شود: «ای بنده‏ی خدا، عمل خود را از نو آغاز کن؛ زیرا توبه‏ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» و فرشته‏ای از زیر عرش به او خطاب می‏کند: «ای بنده، خجسته باد بر تو و خاندان و فرزندان تو!» و فرشته‏ای دیگر ندا می‏کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.» و...

عرض کردیم: ای رسول خدا{صلوات الله علیه}، اگر بنده‏ای این عمل را در غیر این ماه انجام دهد، چه اثری خواهد داشت؟ فرمود: «همانند آنچه توصیف کردم برای او خواهد بود و این سخنان را جبرئیل{علیه السلام} آن گاه که خداوند مرا به آسمان [معراج] برد، به من آموخت.»

[12]- منظور آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (1274- 1343ه.ق) است که عالم و فقیهی متبحر بود. ایشان در تهذیب نفس و سیر و سلوک توحیدی از شاگردان برجستهی ملا حسین‏قلی همدانی محسوب میشد. نقل شده که وقتی امام خمینی (پس از پیروزی انقلاب) به قم عزیمت کردند و به زیارت قبرستان شیخان و مزار میرزا جواد آقا رفتند، با تحت الحنک خود غبار سنگ قبر را پاک کردند و مشغول قرائت فاتحه شدند؛ ایشان می‏فرمود: «در قبرستان قم یک مرد خوابیده و او حاج میرزا جواد آقای تبریزی است!»

از آنجا که کتاب «المراقبات» ایشان بسیار مورد توجه اساتید و بزرگان سیر و سلوک بوده و شاگردان خود را به خواندن آن دستور می‏دادند، ما در این اثر از این کتاب ارجمند بهره‏ی فراوان برده‏ایم. علامه‏ی طباطبایی درباره‏ی المراقبات می‏فرماید: «این کتاب دریایی است پر از مروارید که در پیمانه نگنجد و نویسنده‏ی آن بدون شک الگوی بلندمرتبه و والامقامی است که قدر و ارزشش با مقیاس اندازه نمی‏شود...»

[13] - «قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: یَا عَلِیُّ، أَکْرِمِ الْجَارَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً وَ أَکْرِمِ الضَّیْفَ‏ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً وَ أَطِعِ الْوَالِدَیْنِ وَ لَوْ کَانَا کَافِرَیْنِ وَ لَا تَرُدَّ السَّائِلَ وَ إِنْ کَانَ کَافِراً.» (ای علی، همسایه را گرامی دار حتی اگر کافر باشد و میهمان را گرامی دار حتی اگر کافر باشد و پدر و مادر را اطاعت کن حتی اگر کافر باشندو نیازمند را رد نکن حتی اگر کافر باشد.) (جامع الأخبار (للشعیری) (ط. مطبعة حیدریة، بی تا)، ص84.)

 

[14] - من لا یحضره الفقیه (ط. دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، 1413هـ.ق.)، ج‏2،ص75: باب فضل الصیام.

 

[15] - غرر الحکم و درر الکلم (ط. دار الکتاب الإسلامی‏، 1410ه.ق.)، ص628.

 

[16] - وسائل الشیعة (ط. مؤسسة آل البیت؟عهم؟، 1409هـ.ق.)، ج16، ص256.

 

[17]- نهج البلاغة (للصبحی صالح) (ط. هجرت‏، 1414هـ.ق.)، ص495، حکمت 145

 

[18]- الخصال (ط. جامعه مدرسین‏، 1362هـ.ش.)، ج1، ص228.

 

[19]- الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج3، ص264.

 

[20]- بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج75، ص380.

 

[21]- مهج الدعوات و منهج العبادات (ط. دار الذخائر، 1411ه.ق.)، ص289.

 

[22] - رسول خدا{صلوات الله علیه} در نصایح خود به اسامة بن زید فرمود: «یَا أُسَامَةُ عَلَیْکَ بِالسُّجُودِ، فَإِنَّهُ‏ أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ إِذَا کَانَ‏ سَاجِداً، وَ مَا مِنْ عَبْدٍ سَجَدَ لِلَّهِ سَجْدَةً إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ بِهَا سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ بِهَا دَرَجَةً وَ بَاهَى بِهِ مَلَائِکَتَه.» (ای اسامه، بر تو باد به سجده، که آن نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش است، پس هیچ بنده ای نیست که سجدهای برای پروردگارش بهجا آورد مگر آنکه برایش حسنهای نوشته شود و سیّئهای محو گردد و به واسطهی آن سجده درجهای بالا رود و ملائکه به او مباهات کنند. (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل (ط. مؤسسة آل البیت؟عهم؟، 1408هـ.ق.)، ج‏4، ص476).

 

[23]- از همین نویسنده و توسط همین ناشر به چاپ رسیده است.

 

[24] - الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج2، ص194: باب قضاء حاجة المؤمن.

 

[25]- الأعراف، 175.

 

[26] - <وَاتݨْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذٖیٓ ءاٰتَیݧْںݩݐاٰهُ ءاٰیاٰتݫِناٰ فَانْسَلَخَ مِنݨْهاٰ فَاَٮݧݑݨْبݧݨݧَعݧَهُ الشَّیْطاٰنُ ڡݦݐَکاٰنَ مِنَ الْغاٰوٖینَ ١٧٥ وَلݠَوݧْ شِئْناٰ لݠَرݩَفݧَعݩݧْںݩݐاٰهُ بِهاٰ وَلݩݩݩݩݩݩݩݩݧݧٰکݠݫݫݫِںݩݩݩݧݐَّهݩݩُۥݧٓ اَخݨْلَدݧَ اِلَى الْاَرݧݧݨْضِ وَاتَّٮݭݫݓݧݨݧَݡعݧݧَݡ هَوݧݧݨٰىهݩݩُ٭ݦݦۚ فَمݩَثَلُهُۥ کَمݧݨَٮݧݩݒَلِ الْکَلْبِ اِنْ تَحݧْمݭِلْ عَلَیْهِ یَلݨْهݧݧݩَݡثݨْ اَوْ تَٮݩݑْرݩݩُکْهُ یَلݦݨْهݧݩݧَݡٮݩݩݦݦݒݨْ٭ݦݨݦۚ ذٰلِکَ مݦَثَلُ الْقَوْمِ الَّذٖینَ کَذݧَّبݧُوا بِـݘاٰیاٰتِناٰ٭ݦݦݦۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهݧݩُمݨْ یݦَتَفݩَکَّرݩݧُونَ> (و براى آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولى (سرانجام) از (دستور) آنها خارج گشت و شیطان به او دست یافت و از گمراهان شد. (175) و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏بردیم (اما اجبار بر خلاف سنّت ماست لذا او را به حال خود رها ساختیم) ولى او به پستى گرایید و از هواى نفس خویش پیروى کرد. او همچون سگ است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز و زبانش را برون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى‏کند (گویى آن چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى‏شود). این مثل جمعیّتى است که آیات ما را تکذیب کردند. این داستانها را بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند.)- اعراف 175 و 176)

 

[27] - الأمالی (للطوسی) (ط. دارالثقافة، 1414هـ.ق.)، ص531.

 

[28] - النوادر للراوندی (ط. دار الکتاب‏، بی تا)، ص22.

 

[29] - الحجر، 9.

 

[30] - القدر، 3.

 

[31]- آداب الصلوة، ص 182.

 

[32]- کنز العمّال، ص2257.

 

[33]- وسائل الشیعة (ط. مؤسسة آل البیت؟عهم؟‏، 1409هـ.ق.)، ج‏6، ص168: باب اول وجوب تعلم القرآن...

 

[34] - الکافی (ط. دار الکتب الإسلامیة، 1307ه.ق)، ج‏2، ص630.

 

[35]- نهج البلاغة (للصبحی صالح) (ط. هجرت‏، 1414هـ.ق.)، الخطبة 198.

 

[36]- وسائل الشیعه، ج 4، ص 844، ابواب قرائت قرآن، باب 11، روایت 18.

 

[37]- تفسیر صافی (ط. مکتبه الصدر، 1415هـ.ق.)، ج1، ص37.

 

[38]- تحف العقول (ط. جامعه مدرسین‏، 1404هـ.ق.)، ص150.

 

[39]- ق،  37.

 

[40]- التوبة، 72.

 

[41]- المطففین، 15

 

[42]- آل‏عمران، 18.

 

[43]- الأنبیاء، 22.

 

[44]- المؤمنون، 91.

 

[45]- آداب الصلوة، متن، ص 190.

 

[46]- آداب الصلوة، ص186.

 

[47]- مصباح الشریعة (ط. اعلمى‏، 1400ه.ق.)، ص28: الباب الثانی عشر فی قراءة القرآن‏

 

[48]- کنز العمّال، 4032.

 

[49] - بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج92، ص17، ح18.

 

[50]- کنز العمّال: 2439.

 

[51]- همان: 2368.

 

[52]- همان: 2452.

 

[53]- «الإمام علیّ{علیه السلام}: حَقُّ الوَلَدِ عَلَى الوالِدِ أن یُحسِنَ اسمَهُ، و یُحسِنَ أدَبَهُ، و یُعَلِّمَهُ‏ القُرآنَ‏.»

 

[54] - وسائل الشیعة (ط. مؤسسة آل البیت‏؟عهم؟، 1409ه.ق.)، ج‏6، ص169.

 

[55]- المزمل، 4.

 

[56]- النوادر (للراوندی) (ط. دار الکتاب‏، بیتا)، ص164، ح247.

 

[57] - آداب الصلوة، ص192.

 

[58]- الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج2، ص816.

 

[59]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص617.

 

[60]- النحل : 98.

 

[61]- البته موجب فراغت و تجرّد قلب شده، و قلب او از تعلق به علایق و عروض عوارض محفوظ و دور شده، و از برکات انوار و فوائد و معارف و حقایق قرآن مجید محروم نخواهد ماند.

 

[62]- «روح و سرش مأنوس با خداوند می شودو شیرینی خطابهای الهی با بندگان صالحش را می یابد و بر لطف خاص خداوند بر چنین بندگان آگاه می گردد و نیز بر مقام اختصاصی که خداوند با ظرائف کراماتش و اشارات لطیفش برای آنان مقرر داشته آگاه میگردد.»

 

[63]- «پس اگر از این شراب به اندازهی لیوانی بنوشد هرگز بر شیرینی آن حال هیچ حال دیگری را انتخاب نمی کند و هیچ زمانی را بر ان بر نمی گزیند بلکه مقام انس و تلاوت آیات الهی را بر همه ی عبادت ها و اطاعت ها ترجیح می دهد زیرا این حال مناجات مستقیم با پروردگارش بدون هیچ واسطه ای است.» (مصباح الشریعة (ط. اعلمى‏، 1400هـ.ق.)، ص92.)

 

[64]- إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) (ط. الشریف الرضی‏، 1412هـ.ق.)، ج‏1، ص93: الباب الثانی و العشرون فی فضل صلاة اللیل.

 

[65] - الأعراف، 142.

 

[66]- مریم، 10.

 

[67]- فجر، 1و2.

 

[68]- المزمل، 1و2... و4.

 

[69]- المزمل، 6-8.

 

[70]- نهج البلاغه (للصبحی صالح) (ط. هجرت‏، 1414ه.ق.)، خطبهی 193.

 

[71]- عیون أخبار الرضا{علیه السلام} (ط. نشر جهان‏، 1378هـ.ق.)، ج2، ص182، ح5.

 

[72]- الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج‏2، ص611.

 

[73]- الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج‏2، ص611: باب ثواب قراءة القرآن.

 

[74]- الأحزاب، 41 و 42.

 

[75]- الأحزاب، 43.

 

[76]- مریم، 11.

 

[77]- مریم، 62.

 

[78]- الاسراء، 78.

 

[79]- الکافی (ط. دار الکتب الإسلامیة، 1407ه.ق.)، ج‏3، ص283.

 

[80]- همان، ج2، ص620: باب فضل القرآن)

 

[81]- «قَالَ النَّبِیُّ{صلوات الله علیه}‏: لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ حِلْیَةٌ وَ حِلْیَةُ الْقُرْآنِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ.» (همان، ج2، ص615)

 

[82]- «قَالَ النَّبِیُّ{صلوات الله علیه}‏ لمّا سُئِلَ عن أَیُّ النَّاسِ أَحْسَنُ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ. قَالَ: مَنْ إِذَا سَمِعْتَ قِرَاءَتَهُ رَأَیْتَ أَنَّهُ یَخْشَى اللَّه‏.» (مجموعة ورام، (ط. مکتبه فقیه‏، 1410ه.ق.)، ج1، ص3) نیز امام صادق{علیه السلام} فرمودند: «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ.» (همان، ج2، ص614)

 

[83] - الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص607.

 

[84] - «قَالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: خَیْرُکُمْ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَأَقْرَأَهُ.» (کنز العمّال: 2354) و نیز فرمودند: «أَشْرَافُ أُمَّتِی حَمَلَةُ الْقُرْآنِ وَ أَصْحَابُ اللَّیْلِ.» (من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص399)

 

[85]- عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة (ط. دار سیدالشهداء{علیه السلام} للنشر، 1405هـ.ق.)، ج4، ص107، ح159.

 

[86]- عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة (ط. دار سید الشهداء للنشر، 1405هـ.ق.)، ج4، ص105، ح155، بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج92، ص20، ح18.

 

[87]- کنز العمّال: 2765.

 

[88]- کنز العمّال: 4117.

 

[89]- مجموعة ورام، ج‏2، ص236.

 

[90]- الحدید : 16.

 

[91]- مجموعة ورام، ج‏1، ص3.

 

[92]- المزمل : 5.

 

[93]- بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج16، ص258، ح42.

 

[94] - پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرمودند: «شَیَّبَتْنِی سُورَةُ هُود.» (سورهی هود مرا پیر کرد!) (هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة؟عهم؟ (ط. آستانة الرضویة المقدسة، 1414ه.ق.) ج3، ص68).

 

[95]- کنز العمّال: 2777.

 

[96]- کنز العمّال: 2794.

 

[97]- الزمر، 23.

 

[98]- المیزان فی تفسیر القرآن (ط. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، 1390هـ.ق.)،

ج11، ص289 و مجمع البیان فی تفسیر القرآن (ط. ناصر خسرو، 1372هـ.ش.)،

ج3، ص124.

 

[99] - الزخرف، 3 و 4.

 

[100] - الواقعة، 77-80.

 

[101]- آداب الصلوة، متن، ص182.

 

[102]- بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج92، ص211، ح4.

 

[103]- محمد، 24.

 

[104]- نهجالبلاغة (للصبحی صالح)، خطبهی 1.

 

[105]- بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج92، ص216، ح22.

 

[106]- الجمعة، 5.

 

[107]- نهج البلاغة (للصبحی صالح) (ط. هجرت‏، 1414هـ.ق.)، ص304، من خطبة له{علیه السلام} یصف فیها المتقین.

 

[108]- ص، 76.

 

[109]- البقرة، 31.

 

[110] - مؤمنان حقیقى آنانند که چون ذکرى از خدا شود دلهاشان ترسان و لرزان شود و چون آیات خدا را بر آنها تلاوت کنند بر مقام ایمانشان بیفزاید و به خداى خود در هر کار توکل مى‏کنند. (الأنفال، 2)

 

[111]- اى انسان، تو کتاب روشنى هستى که با حروفش هر پنهانى آشکار میشود. (بخشی از شعر منسوب به امیرالمؤمنین{علیه السلام})

 

[112]- آداب الصلوة، متن، ص207.

 

[113]- جامع الأخبار (للشعیری) (ط. مطبعة حیدریة، بی تا)، ص40: الفصل الحادی و العشرون فی القرآن.

 

[114]- ملا محسن فیض کاشانی ، رساله الانصاف ، مقالهی دهم.

 

[115]- روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط. مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، 1406هـ.ق.)، ج‏13، ص128.

 

[116] - لازم به ذکر است که قرآن کریم با ویژگیهای یاد شده، توسط همین مؤلف و همین ناشر به چاپ رسیده است.

 

[117]- الفرقان، 77.

 

[118]- عدة الداعی و نجاح الساعی (ط. دار الکتب الإسلامی‏، 1307.ه.ق.)، ص48.

 

[119]- إقبال الأعمال (ط. دار الکتب الإسلامیه‏، 1409هـ.ق.)، ج‏1، ص77.

 

[120]- «مَنْ دَعَا لِأَخِیهِ فِی ظَهْرِ الْغَیْبِ نَادَى مَلَکٌ مِنَ السَّمَاءِ الدُّنْیَا یَا عَبْدَ اللَّهِ لَکَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ‏ مِمَّا دَعَوْتَ‏ وَ نَادَاهُ مَلَکٌ مِنَ السَّمَاءِ الثَّانِیَةِ یَا عَبْدَ اللَّهِ وَ لَکَ مِائَتَا أَلْفِ ضِعْفٍ مِمَّا دَعَوْتَ... وَ نَادَاهُ مَلَکٌ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ یَا عَبْدَ اللَّهِ وَ لَکَ سَبْعُ مِائَةِ أَلْفِ ضِعْفٍ مِمَّا دَعَوْتَ ثُمَّ یُنَادِیهِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنَا الْغَنِیُّ الَّذِی لَا أَفْتَقِرُ یَا عَبْدَ اللَّهِ لَکَ أَلْفُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِمَّا دَعَوْتَ.» (هر کس بدون آنکه برای برادرش در غیاب او دعا کند فرشته ای در آسمان دنیا ندا می دهد که ای بنده خدا برای توست صد هزار برابر آنچه درخواست نمودی، و ملکی از آسمان دوم ندا می دهد که ای بنده خدا برای توست دویست هزار برابر انچه خواستی... و ملکی از آسمان نهم ندا می دهد که ای بنده خدا برای توست نهصد هزار برابر آنچه خواستی. سپس خداوند تعالی او را ندا می دهد که من بی نیازی هستم که هرگز فقیر نمی شوم، ای بنده خدا برای توست هزار هزار برابر آنچه خواستی. (الدعوات (للراوندی)، سلوة الحزین (ط. انتشارات مدرسه امام مهدى؟عج؟، 1407هـ.ق.)، ص290)

 

[121]- الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج4، ص78.

 

[122]- مریم، 26.

 

[123]- الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏4، ص87.

 

[124]- اعراف، 27.

 

[125]- إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی) (ط. الشریف الرضی‏،1412)، ج‏1، ص199.

 

[126]- مؤمنون، 3.

 

[127]- غرر الحکم و درر الکلم‏ (ط. دار الکتاب الإسلامی‏، 1410هـ.ق.)، ص423.

 

[128]- الحج، 74.

 

[129]- معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعلام الاسلامی‏، 1404هـ.ق.)، ج5، ص62.

 

[130]- ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن (ط. مؤسسة الأعلمی للمطبوعات‏، 1390هـ.ق.)، ج18، ص130: ذیل آیهی 3 دخان.

 

[131]- إقبال الأعمال (ط. دار الکتب الإسلامیه‏، 1409هـ.ق.)، ج1، ص64.

 

[132]- وسائل الشیعة (ط. مؤسسة آل البیت؟عهم؟‏، 1409هـ.ق.)، ج8، ص20: باب استحباب صلاة مائة رکعة...

 

[133]- الکافی (ط. الإسلامیة)، ج‏2، ص508.

 

[134]- شوق مهدى، ص102.

 

[135]- بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق.)، ج91، ص148.

 

[136] - «یَا أَحْمَدُ، هَلْ تَدْرِی بِأَیِّ وَقْتٍ یَتَقَرَّبُ الْعَبْدُ إِلَیَّ؟ قَالَ{صلوات الله علیه}: لَا یَا رَبِّ. قَالَ: إِذَا کَانَ‏ جَائِعاً أَوْ سَاجِدا.» (ای احمد{صلوات الله علیه}، آیا می دانی که بنده چه زمان به من نزدیک می شود؟ پیامبر عرض کرد: نه پروردگارم. خداوند فرمود: هنگامی که گرسنه است یا در سجده.- حدیث معراج، إرشاد القلوب إلى الصواب( للدیلمی) (ط. الشریف الرضی‏، 1412هـ.ق.)، ج1، ص200: الباب الرابع و الخمسون: فیما سأل رسول الله{صلوات الله علیه} ربّه لیلة المعراج...)

 

[137] - «قَالَ رسول الله{صلوات الله علیه}: مَنِ‏ انْسَلَخَ‏ عَنْهُ‏ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَه‏.» (إقبال الأعمال (ط. دارالکتب الإسلامیه‏، 1409هـ.ق.)، ج1، ص270)

 

[138]- النمل، 26.

 

[139]- مفردات ألفاظ القرآن‏ (ط. دار القلم- الدار الشامیة، 1412هـ.ق.)، ص593.

 

[140]- «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ؟عهما؟ قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّه{صلوات الله علیه} یُقْبِلُ بِوَجْهِهِ إِلَى النَّاسِ فَیَقُولُ: یَا مَعْشَرَ النَّاسِ، إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانَ غُلَّتْ مَرَدَةُ الشَّیَاطِینِ وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ وَ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ وَ غُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَ اسْتُجِیبَ الدُّعَاءُ وَ کَانَ لِلَّهِ فِیهِ عِنْدَ کُلِّ فِطْرٍ عُتَقَاءُ یُعْتِقُهُمُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ یُنَادِی مُنَادٍ کُلَّ لَیْلَةٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ؟ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ؟ اللَّهُمَّ أَعْطِ کُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ أَعْطِ کُلَّ مُمْسِکٍ تَلَفاً. حَتَّى إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَوَّالٍ نُودِیَ الْمُؤْمِنُونَ أَنِ اغْدُوا إِلَى‏ جَوَائِزِکُمْ‏ فَهُوَ یَوْمُ الْجَائِزَةِ. ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ؟عهما؟: أَمَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا هِیَ بِجَائِزَةِ الدَّنَانِیرِ وَ لَا الدَّرَاهِم.» (الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج‏4، ص86)

 

[141]- «کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ؟عهما؟ یُحْیِی لَیْلَةَ عِیدِ الْفِطْرِ بِصَلَاةٍ حَتَّى یُصْبِحَ وَ یَبِیتُ لَیْلَةَ الْفِطْرِ فِی الْمَسْجِدِ وَ یَقُولُ: یَا بُنَیَّ، مَا هِیَ بِدُونِ لَیْلَةٍ یَعْنِی لَیْلَةَ الْقَدْر.» (امام سجاد{علیه السلام}شب عید فطر را با نماز احیا می گرفت تا صبح می شد. ایشان این شب را در مسجد بیتوته می کرد و می فرمود: فرزندم این شب کمتر از شب قدر نیست.- إقبال الأعمال (ط. دار الکتب الإسلامیه‏، 1409هـ.ق.)، ج1، ص274: الباب السادس و الثلاثون...)

 

[142] - «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَصَّ رُسُلَهُ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَکُمْ فَإِنْ کَانَتْ فِیکُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ ذَلِکَ مِنْ خَیْرٍ وَ إِنْ لَا تَکُنْ فِیکُمْ فَاسْأَلُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ فِیهَا قَالَ فَذَکَرَهَا عَشَرَةً الْیَقِینَ‏ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّکْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَیْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ قَالَ وَ رَوَى بَعْضُهُمْ بَعْدَ هَذِهِ الْخِصَالِ الْعَشَرَةِ وَ زَادَ فِیهَا الصِّدْقَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ.» (امام صادق{علیه السلام} فرمود: خداوند عز و جل پیامبرانش را به مکارم اخلاق ممتاز فرمود، پس شما نیز خود را بدان بیازمایید، اگر در شما مکارم اخلاق وجود داشت، خدا را شکر کنید و بدانید که این از نیکی است، و اگر در شما نبود پس از خدا مسئلت نمایید و بدان رغبت کنید. سپس حضرت مکارم اخلاق را برشمرد که ده تا بود: یقین، قناعت، صبر، شکر، حلم، خوش خلقی، دست و دل بازی، غیرت، شجاعت و مردانگی. برخی پس از این ده خصلت، راستگویی و امانت داری را هم ذکر کرده اند.- الکافی (ط. الإسلامیة، 1407هـ.ق.)، ج2، ص56)

 

[143]- الخصال (ط. جامعه مدرسین‏، 1362ه.ش.)، ص431.

 

فهرست مطالب