حکمت اربعینیات
علت اینکه اربعین به اربعین برای انسان قراردادهاند این است که انسان تا زمانی که فاصلۀ طولانی از منزل قبلی نگرفته باشد، احتمال اینکه شیاطین مخفی در کنج نفس و در لابهلای کمون نفس به او حمله کنند، همیشه وجود دارد. لذا انسان باید چهلمنزل از منزل قبلی طی کند تا مطمئن شود که تمام آن عوارض و بقایای منزل قبل، مثل منزل نفس اماره به سوی منزل نفس لوامه را طی کرده است. بنابراین حکمت اربعینیات در حقیقت استقامت در سیر به سوی منزلی از منزلی است و اگر در این اربعیات انسان دقت نکند و دستوراتی که بزرگان طریقت به ما یاد دادهاند با دقت در این ایام انجام ندهد، در منازل بالاتر ممکن است با حملۀ یک شیطان ناگهان به سوی منازل پایین، برگردد.
حملات مضاعف شیطان در انتهای اربعینیات
اصولا در نظر داشته باشید که شیطان در ابتدای امر، حملات جدی به انسان نمیکند؛ چون او را در حدی نمیبیند که بخواهد پنجه در پنجه او بیندازد و با او هماوردی کند. لذا میگذارد در پایان ماه رجب، در پایان ماه شعبان، به خصوص بعد از ایام لیالی قدر در ماه رمضان؛ در آن اوقات پایانی حملات خود را آغاز میکند. به همین دلیل اگر انسان زاد و توشهای از دوران قبل کسب نکرد و یا محدود کسب کرد، میباید در ایام اربعین موسوی آن نواقص را جبران کند. لذا گامها در اربعین موسوی میباید گامهای استواری باشد؛ چراکه یک لحظه لغزش و لرزش، مساوی است با عقب افتادن.
در میان کوهنوردان یک اصطلاحی است؛ یک کوهنورد در مراحل ابتدایی سیر به سوی قله، مانعی ندارد که احیانا پای او بلغزد؛ چون هم توان زیادی دارد و هم در آن ابتدا میتواند جبران کند، اما هنگامی که به شیبهای تند قله کوه آرام آرام گام مینهد، در آنجا دیگر به او اجازه لغزش داده نمیشود؛ چرا که کمترین لغزش مساوی با سقوط است. سالک در اربعین موسوی آرام آرام گامها را که بر میدارد، میباید محکم و محکمتر و استوار و استوارتر به سوی محبوب حرکت کند.
أمرّ على الدّیار دیار لیلى أقبّل ذا الجدار و ذا الجدارا
و ما حبّ الدّیار شغفن قلبى و لکن حبّ من سکن الدّیارا[1]
من به سوی کوی محبوب حرکت میکردم و در و دیوار کوی محبوب را غرق بوسه میکردم، ولی کسی نینگارد که «من» در و دیوار را میبوسم! خیر، کوی محبوب همهجا برای من محبوب است. فلذا من به سوی گویی با بوسه بر در و دیوار گویی محبوبم را غرق بوسه میکنم.
بنابراین دهه اول ذیالحجه و به عبارتی، دهه آخر اربعین موسوی، دوران خوشه چینی از تلاشها و زحمات در ایام اربعین موسوی است. لذا باید خیلی دقت داشت که حملات شیطان در این دهه؛ یعنی دهۀ ابتدایی ذیالحجه، به شدت زیاد میشود. به اصطلاح فنیتر اینطور باید گفت: هر حملهای یک ضدحمله دارد؛ هر تکی یک پاتک دارد؛ در ایام 30 روز ذیالقعده، حملات شیطان خیلی شدید نیست و درنتیجه برخورد شیطان هم برخوردهای ابتدایی است، ولی در دهۀ اول ذیالحجه همه همتش را به کار میزند برای اینکه سالکان را از راه به خارج کرده و آنها را نابود کند. از این رو لازم است مراقبات در این ایام به اوج خود برسد.
اربعین موسوی، فرصتی طلایی برای سیر انسان
اربعین موسوی از جملۀ آن اوقات طلایی است که پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرمودهاند: «إنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ»[2] ای مسلمانان! برای سیر به سوی لقای الهی در ایام عمرتان، یک گشایشها و نفحاتی است «أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» در برابر این نسیمهای لطیف و زیبا و در برابر این روح حیاتبخش، خودتان را قرار دهید. اجازه ندهید که این دوران بر شما بگذرد در حالی که بهرهای نبردهاید. «فَتَعَرَّضُوا لَهَا بِکَثْرَةِ الِاسْتِعْدَاد»[3] خودتان را آماده کنید که وقتی این نسیمهای روحبخش الهی در این ایام خوش بر روح شما میدمد، روح حداکثر بهره را ببرد. به همین دلیل در این ایام خوش، گزیده بیانات مرحوم استاد سعادتپرور، مرحوم علامه طباطبایی؟رضو؟ و سایر اساتید اخلاق که انصافا پرچمداران سیر به سوی کمال انسانی در تحت لوای ولایت اهل بیت عصمت و طهارت؟عهم؟ بودند، مجموعه ادب حضور و اسرار این ایام آماده شد تا آن کسانی که به طور جد میخواهند حرکت کنند، بتوانند حداکثر بهره را ببرند. «من طلب شیئا و جدّ وجد، و من قرع بابا و لجّ ولج»[4] کسی که دری را دائم بکوبد و دائم درخواست بهرهمندی از یک نوری، یک نسیمی، یک برکتی و یک روحی بشود، بالاخره با استقامت دری به سوی او باز میشود. لذا ایام اربعین موسوی به تعبیر علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه}، مسیری است در منازل سیر سلوکی انسان؛ از مراتب دون به سوی مراتب فوق.
[1]. این ابیات را در «جامع الشّواهد» ذکر کرده و لیکن «دیار لیلى» ضبط کرده و سراینده آن را مجنون قیس بن ملوّح عامرى ذکر کرده است. و نیز در دیوان مجنون قیس بن ملوّح عامرى طبع طهران 1270 مذکور است. (رساله سیر و سلوک(تحفةالملوک فى السیر و السلوک)، ص 154).
[2]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج68، ص: 221.
[3]. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج4، ص: 118.
[4]. شرح مصباحالشریعة، ترجمه عبد الرزاق گیلانى، ص 16.