·الف. محاسبةالنفس
ماه رمضان یکحقیقت عینی و دوست صمیمی است که خداوند به سوی بندگان فرستاده تا معلوم شود با این دوستِ صمیمی در سیروز چگونه رفاقت میکنند؟ آیا هنگام جدایی، صمیمانه از یکدیگر جدا میشوند یا با کدورت و دورنگی و ناراحتی؟
اولین دستور برای اینکه این صمیمیت محکمتر بشود محاسبةالنفس است که در ابتدای ماه مبارک رمضان دستور داده شدهاست.
خداوند بعد از بیان داستانِ اخراج حضرت آدم{علیه السلام} در سوره مبارکه اعراف با اشاره به یکنکته ظریف میفرماید: ای انسانها! ای فرزندان آدم! مبادا همان معاملهای که شیطان در بهشت، با پدر و مادر شما کرد با شما در دنیا بکند! <یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ>[1]؛ مبادا شما نیز فریب شیطان را بخورید! همانطوری که پدر و مادر شما را فریب داد و از بهشت لقای الهی خارج کرد. ابلیس بر آدم{علیه السلام} از راه کفر وارد نشد، بلکه اورا از راه دین و دینداری و به نام دین و دینخواهی فریب داد و از بهشت لقای الهی خارج کرد؛ اگر ماه مبارک رمضان، بهشت الهی است، مبادا شیطان همانگونه که پدر و مادرمان را از این بهشت اخراج کرد، ما را هم اخراج کند.
امام سجاد{علیه السلام} در دعای آخر ماه رمضان فرمودند: یکی از صفاتِ ماه مبارک رمضان ستاریّت است؛ خداوند در آیه بیستوهفتمسوره مبارکه اعراف به همین اشاره میکند و میفرماید: <ینزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا>[2]؛ شیطان در اثر فریب لباسهای آنان را از تنشان درآورد و زشتیهایشان را به آنها نشان داد؛ لباس، زینت و پوشش است، اما در میان این دو بالاترین نقش، پوششِ عیبهاست و ماه رمضان ماهِ پوشش عیبهاست، باید در ماه رمضان رذایل اخلاقی خود را پوشاند؛ خداوند در آیات مربوط به داستان اخراج حضرت آدم{علیه السلام} از بهشت شریفه میفرماید: <وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ>[3]؛ بهترین لباس، تقواست، که به شما زینت میدهد، ستار و پوششدهنده عیبهای شماست و از اغوای شیطان حفظ میکند، این لباس را انسان باید از راه عقل به تن کند، چون در ادامه میفرماید: <إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ>[4]؛ یعنی شیطان و سپاهیان او دائماً شما را رصد میکنند، لحظهای را پیدا کنند که از او غافل باشید از همانجا به شما حمله میکنند؛ نقطه ضعف شما را پیدا کنند از همانجا به شما حمله میکنند. نقطه ضعف بسیاری از ما مسلمانان گناهان آشکار نیست؛ چراکه هرگز برای حفظ آبرو در جامعه بهسوی گناهان آشکار و بیّن مثل شرابخواری، قماربازی نمیرویم و شیطان هرگز از این زاویه به ما حمله نمیکند. او به انسانهای مؤمن، از راهِ ایمان و از نقطه ضعفشان حمله میکند، یکی زبان خود را نمیتواند کنترل کند، در ماه رمضان بهراحتی دروغ میگوید، بهراحتی آبروی مؤمنی را میبرد، بهراحتی هنگامی که عصبانی میشود، کنترل زبان خود را از دست میدهد، به دیگران توهین میکند، غیبت و تهمت میزند، این نقطهِ ضعف اوست؛ نباید فراموش کرد که <إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ>[5]؛ بنابراین با قدم تعقل انسان دقیقاً میفهمد که چه باید بکند؟ و از کجا شیطان به او حمله میکند؟
به عبارت زیباتر اساتید بزرگوار در مکتب سلوکی علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}، در همان بادی امر توصیه میکردند که انسان یک محاسبةالنفسِ دقیق و عاقلانه نسبت به ضعفهای خود در همان ابتدای ماه مبارک رمضان داشته باشد که مبادا ماه رمضان بر او بگذرد و نتواند نقاط ضعف خود را اصلاح کند و به جرئت میتوان گفت، بهترین عبادت در ماه رمضان در همان ابتدا محاسبةالنفس دقیق و شناخت عیوب خود است تا برای انسان مشخص شود که در ماههای قبل چه زشتیها و چه کاستیهایی داشته است و درصدد تطهیر، جبران و اصلاح عیوب خود بهطور دقیق برآید و با آن زشتیها وارد ماه نشود.
یکی از مستحبات ورود به مسجد این است که انسان قبل از واردشدن از در مسجد نعلین خود و ته کفشِ خود را کنترل کند[6] تا مبادا نجاستی به ته کفش او چسبیده باشد و او نجاست را وارد مسجد کرده و خانه پروردگار را نجس کند در حالیکه طهارت مسجد واجب است؛ حال اگر ماه مبارک رمضان مسجد اولیای الهی است، اگر ماه مبارک رمضان بهشت پروردگار و بهشت اولیای الهی است، مبادا انسان با لباس کثیف با نجاستهای ظاهری و باطنی یعنی نجاست گناه و آثارِ گناه، وارد ماه مبارک رمضان شود؛ از این رو اول دستوری که دادهاند، این است که انسان یکمحاسبةالنفسِ دقیقی داشته باشد تا با آلودگی وارد بهشت خدا و اولیای او نشود. اولیای الهی دائماً زمزمه میکردند که: خدایا! ما از تو عفوت را میخواهیم، چون اگر عفو تو نباشد، ما هرگز نمیتوانیم از زشتیها خارج بشویم و به برکت ماه رمضان نائل بشویم؛ «اِلهی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ اِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ»[7]؛ بنابراین اگر کسی بخواهد محبوب پروردگار باشد باید بداند که پروردگار او را برای این محبت، بیدار کرد و وقتی انسان به سوی محبت الهی حرکت کرد، باید از گناهان خارج شود چون گناه مبغوضِ خداست و هرگز انسان با مبغوض مولا، محبوب او نخواهد شد.
·ب. توبه، ایجاد قابلیت در خود
دستور دوم بهویژه برای درک شبهای قدر، دستورِ توبه است. در بیان نورانی رسول اکرم{صلوات الله علیه} در دعای طلیعه ماه مبارک رمضان میفرماید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمَیْنِ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ»[8]؛ خدایا! مرا جزء روزهداران واقعی خود در این ماه قرار بده و در همین اوان ماه مبارک رمضان، تمام گناهان من را یکجا ببخش که تو خود فرمودی که در هر شب هزارانهزار نفر را از گناهان پاک میکنی؛ خدایا! چه میشود عنایت کنی و در میان آن گناهکارانی که نام آنها را از طومار گناهکاران پاک میکنی و در میان بندگان صالح خود قرار میدهی، نام من نیز باشد! قطعاً عفو و رحمت تو بر غضب و سخطتت سبقت دارد «وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ» بنابراین انسان باید قابلیت توبه و عفو الهی را در خود به وجود بیاورد، تا مشمول توبه و مغفرت پروردگار قرار گیرد.
ماه مبارک رمضان ماه ضیافت الهی است، ماهی است که همه انسانها در نظام تکوین به مهمانی خدا دعوت شدهاند در این مهمانی فرقی نمیکند که شخص مؤمن یا غیرمؤمن، صالح یا طالح باشد در هر مرتبه فکری و علمی، در هر کجا که باشد در ضیافت الهی است آن هم ضیافت کریمی که سفرهای به پهنای عالم بشریت برای همه انسانها و همه ذائقهها گسترده است «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ»[9]، همه شما در مهمانخانه خداوند کریم دعوت شدهاید، اما سخن در این است که در این مهمانخانه همه در یکرتبه نیستند و این سفره، یک سفره معمولی نیست. سفرهای دارای طبقات است، آن هم طبقاتی نه در عرض هم، بلکه طبقاتی در طول؛ مانند پادشاهی که از سوی یکپادشاه دیگر در کشور دیگر به ضیافت دعوت شده باشد، پادشاهِ این کشورِ دعوتشده بهتنهایی نمیآید؛ همراه وزرا، فرماندههان، خادمان، غلامان و حتی افراد زیر دستی که کارهای پَستِ کاروان شاهنشاهی را دارند، همه با هم به ضیافت آن بزرگ وارد میشوند، کاملاً روشن است و عقل نیز همین حکم را میکند، هرگز آن بزرگ که در ضیافتخانه خود پادشاه را مینشاند، سایرین را قرار نمیدهد، وزیر و فرمانده و اُمرا در مکان خاص خود قرار میگیرند تا میرسد نوبت به خادمین و کارگران و افراد پاییندست، حتی به تعبیر بزرگانِ اهلِ معنا حتی ممکن است از اسب و استرها و حیواناتی که این بزرگان را حمل میکردند نیز پذیرایی شود، چون کریم از تمام طبقات پذیرایی میکند؛ ولی از حیوانات در محل خاص خود، از غلامان و کنیزان و خادمان در مرتبه خود، و از فرماندهان و وزرا و بزرگان نیز در جایگاه خود، بنابراین سخن در این است که در ماه مبارک رمضان، «دُعِیتُمْ إِلَى ضِیَافَةِ الله» همگی به ضیافت الهی دعوت شدهاید؛ اما سخن در این است و دلشوره بزرگان و اهل معنا نیز در این بودهاست که در این مهمانخانه و ضیافت الهی در کجا به آنها اجازه استقرار داده میشود؟ در مهمانخانه عام یا خاص و یا خاصالخاص؟
·بیان مراتب توبه
امام صادق{علیه السلام} خطاب به عبدالعزیزقراطیسی میفرمایند: «إِنَّ اَلْإِیمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ»[10]؛ ایمان دهدرجه دارد «بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ»؛ مثل یکنردبان «یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ اَلْمِرْقَاةِ»؛ پلهبهپله باید این مدارج را طی کرد، به مدد فرصتهای الهی در طول عمر، به مدد فرصتِ ماه مبارک رمضان، به مدد شب نیمه ماه مبارک رمضان، به مدد شبهای قدر و فرصتهای طلایی عمر «مِرْقَاةً بَعْدَ اَلْمِرْقَاةِ»، باید مدارج ایمان را طی کرد تا در ضیافتخانه عالی پروردگار در شبهای پایانی از ما پذیرایی شود.
اشاره شد قدم اول بعد از محاسبةالنفس، قدم توبه است و توبه منازلی دارد چنانچه در بیان امام صادق{علیه السلام} در کتاب مصباحالشریعه میفرماید: توبه عوام و توده مردم توبه از گناهان است؛ همان توبهای که در شب اول ماه مبارک باید داشت؛ لطافت و زیبایی دعای هنگام غسل شب اول ماه مبارک، اشاره به همین دارد که خدایا! من را از همه گناهانم پاک کن، من را مطهر کن، که دیگر سمت گناهان نروم؛ این توبه مدارج اول است.
در ادامه حضرت میفرمایند: توبه خواص، توبه از اشتغال به غیرپروردگار است، آن کسانی که در زندگی همه چیزشان برای خدا و به سوی خداست از لهو و لعب پرهیز میکنند، نه اینکه از زندگی پرهیز میکنند؛ زندگی، خوردن، خوابیدن، نوشیدن، کارکردن، همه را بر مدار خدا و رضای الهی انجام میدهند توبۀ از اشتغال به غیرخدا، توبه خواص است.
توبه مرتبه بالاتر توبه اَصفیاست توبه آنها از این است که لحظهای را به غیرخدا بپردازند «وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِیَاءِ مِنَ التَّنَفُّس»[11]،تنفس از نفسکشیدن است از اینکه یکاستراحتی کنند و در زندگیشان لحظهای را به خود بپردازند، باید توبه کنند.مؤمن همیشه باید به خدا توجه کند <وَفِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ>[12]؛ در این امر مهم همه باید با جدیت مثل اسبان دونده در میدان مسابقه نفسنفس بزنند؛ لحظهای استراحت و آرامش یعنی عقبافتادن از میدانِ مسابقه.
توبۀ بالاتر توبه اولیاست، اولیا از چه چیز باید توبه کنند؟ «و تَوْبَةُ الْأَوْلِیَاءِ مِنْ تَلْوِینِ الْخَطَرَات»[13]؛ اولیای الهی از اینکه حتی در ذهنشان خطوراتِ غیرتوحیدی جرقه بزند و لحظهای در ذهنشان به غیرخداوند فکر کنند، توبه میکنند؛ این به این معنا نیست که به زندگی و فرزند و خانه و کار اینها توجه نکنند، بلکه همۀ آنها را در قالب توحید مشاهده میکنند که دنیا سراسر جلوات اوست <فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ>[14].
در نهایت حضرت میفرمایند: بالاترین توبه، توبه انبیاست «فَتَوْبَةُ الْأَنْبِیَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّر»[15]؛ انبیای الهی هم توبه میکنند. آنها دائماً توجه به توحید دارند، توجه به حقیقت خودشان دارند، توجه به حقیقت عالم دارند، توبه آنان از این است که این توجه، نوسان و اضطراب دارد، در حشر و نشر با مردم ناچارند توجهشان به توحید را کم کنند. لذا پیامبر اکرم{علیه السلام} فرمود: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَى قَلْبِی حَتَّى أَسْتَغْفِرُ فِی الْیَوْمِ سَبْعِینَ مَرَّةً»[16]؛ گاهی اوقات قلب من غباری میگیرد و من روزی هفتاد مرتبه از درگاه خدا آمرزش میطلبم؛ البته عدد هفتاد موضوعیت ندارد بلکه نشان کثرت است. از این رو توبه قدمِ اول است؛ باید انسان ببیند در کدام مرحله است و از چه چیز باید توبه کند؛ البته انسان باید «مِرْقَاةً بَعْدَ اَلْمِرْقَاةِ»؛ پلهبهپله این نردبان را بالا رود، بنابراین نباید عجله کرد و اولین قدم، توبه از گناهان است.
در قبولی توبه نباید تردید کرد که با توبه جدی از این منزل انسان عبور میکند فقط باید با دعای برای همدیگر از خداوند خواست که از این منزل به سلامت عبور کرده و خداوند غِفار همگی را جزو توابین به توبه نصوح امت خود در سفره ماه مبارک رمضان در کنار توابین قرار دهد.
ج. تدبر قرآن
در تمام ماه مبارک رمضان توصیه به تلاوت قرآن شده است؛ درحالیکه تلاوت قرآن بدون تدبر سودی ندارد <أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا>[17]، چرا در قرآن تدبر نمیکنید؟ آیا بر قلبهای شما قفل زده شدهاست؟ در بیان زیبای امام صادق{علیه السلام} است که حسنصیقل میگوید: به امام صادق{علیه السلام} عرض کردم اینکه از پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} نقل شده است «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ قِیَامِ لَیْلَةٍ»[18]؛ یکلحظه، فکرکردن از یکشب تا به صبح نماز خواندن در پیش خدا ارزش بیشتری دارد، آیا درست است؟ با تعجب حضرت فرمودند: بله «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ{صلوات الله علیه} تَفَکُّرُ سَاعَةٍ خَیْرٌ مِنْ قِیَامِ لَیْلَةٍ»[19]، حسنصیقل میپرسد: درباره چه چیزی فکر کند آنقدر ارزش دارد؟ مثلا درباره مسائل سختِ ریاضی و مهندسی یا فیزیک و شیمی فکر کند یا درباره فقه و اصول و... به حضرت عرض میکند چگونه فکر کند؟ «قُلْتُ کَیْفَ یَتَفَکَّرُ»؛ فرمودند: درباره قیامت فکر کند؛ درباره غفلت از احوال دل خود فکر کند.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
حضرت میفرمایند: «یَمُرُّ بِالْخَرِبَةِ وَ بِالدَّارِ»؛ به خرابهها و به خانههای خالی بروید و در آن فکر کند «أَیْنَ بَانُوکِ»؟ کجا رفتن آنهایی که با هزاران امید، شما(خانهها) را زیبا ساختند؟ «أیْنَ سَاکِنُوکِ»؟ ساکنین شما کجا رفتند؟ «مَا لَکِ لاَ تَتَکَلَّمِینَ»؟[20] چرا با من حرف نمیزنید؟ ایخانههای خراب! ایقبرستانهای افسرده و خراب شده! سپس گوش دل را با عقل باز کند، میبیند که آنها با دهانی به پهنای فلک با همه انسانها خواهند گفت: <فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی>[21].
بنابراین باید با بهرهگیری از توشه ماه رمضان و در سایه تعقل، تقوای دینی خود را به بهترین وجه کسب کرد و بیشک ارزش مؤمن به میزان تدبر و تفکرش است؛ به همین دلیل به فهم قرآنی در ماه مبارک رمضان توصیه شدهاست تا تلاوت و قرائت بدون تدبر نباشد؛ و به برکت قرآن و ختم آن و تدبر در آن بتوان به باطن قرآن سیر کرد.
·مراتب باطنی قرآن
پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: «انَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وَ بَطنًا وَ لِبَطنِهِ بَطنٌ اِلی سَبعَه اَبطُن»[22] قرآن ظاهر و باطنی دارد و باطن او باطنی دارد تا هفتبطن. در بیان دیگری حضرت سیدالشهدا{علیه السلام} میفرمایند: «کِتابُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عَلی اَرْبَعَةِ اَشْیآءِ»[23]؛ کتاب خدا به چهار رویکرد و جلوه با انسانها دارد «عَلَى العِبارَةِ، وَ الإشارَةِ، وَ اللَّطائِفِ وَ الحَقائِقِ»، ظاهر قرآن عبارات قرآن برای عوام است «فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ»؛ عوام ظاهر قرآن را میخوانند و از ختم قرآن شادند، به اینکه با صوتی زیبا قرآن را بخوانند مسرور میشوند، تلاوت با صوت نیکوخوب است و در نزد پروردگار مقام دارد و صاحب درجه خواهند بود؛ ولی همه قرآن و مراتب آن این ظاهر نمیباشد.
«وَ الإشارَةُ لِلخَواصِّ»؛ اشارات قرآن برای خواص است. اگر قرآن درباره فرعون میگوید، باید تَفَرعُون درون خود را کشف کرد، اگر قرآن درباره نَمرود میگوید باید صفت زشت نَمرود را در خود یافت، اگر درباره انبیای الهی و درباره مقامات اولیا میگوید، باید صفات برجسته آنها را در خود تقویت کرد؛ قرآن، کتابِ داستان نیست، قرآن کتاب اصول اعتقادات نیست، قرآن کتاب فلسفه و کلام نیست، قرآن کتاب فطرت انسانی و کتاب سیروسلوک انسان بهسوی مقام قرب انسانیت و قرب بهسوی پروردگار است.
در ادامه حضرت میفرماید: البته لطیفههایی نیز دارد «وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِیاءِ» که این لطائف برای اولیاست. لطیفه به معنای مطالب بسیار دقیق و ظریف و لطیف است؛ در نهایت حقیقت قرآن برای انبیاست «وَ الحَقائِقُ لِلأنبِیاءِ».
امام باقر{علیه السلام} با دلی پردرد خطاب به امت اسلام میفرمایند: اینکه خداوند در قرآن میفرماید: در میان اقوام گذشته و بنیاسرائیل گروهی کتاب را به پشت سرشان انداختند این به این معنا نیست که خود کتاب را به پشت سر انداختند اینها به تورات خیلی هم احترام میگذاشتند و آن را بالای سر خودشان میگذاشتند، موقع تلاوت تورات سرشان را تکان میدادند، بلکه حضرت میفرمایند «وَ کُلُّ اُمَّةٍ قَد رَفَعَ اللهُ عَنهُم عِلمَ الکتابِ حِینَ نَبَذوه و وَلَّاهُم عَدُوَّهَم حِینَ تَوَلُّوه»[24]؛ هر امتی که که کتابشان را پشت سر انداختند، خداوند دشمنان را بر آنها مسلط کرد و نشانه دورافکندن کتاب این بود: «وَ کَانَ نَبْذُهم الکتابُ اَنْ اَقَامُوا حُروفَه و حَرّفُوا حُدُودهَ»[25]؛ اینها ظاهرِ کتاب خدا را گرفتند و در ظاهر قرآن ماندند، سعی میکردند قرآن را زیبا بخوانند ولی حدود کتاب الهی را نابود کردند، تحریف کردند، زیبا قرآن میخواندند، ولی به قرآن عمل نمیکردند «فَهُم یَروُونُه و لا یرعَونه»؛ روایت میکردند، ولی رعایت نمیکردند و در نتیجه جهال امت برای آنها ابراز احساسات میکردند «الجهّال یُعْجِبُهم حِفظُهُم لِلرِوَایَةِ»؛ وقتی میدیدند آنها خوب قرآن میخوانند، آنها را تشویق میکردند «و العُلَمَاءُ یَحزُنُهم تَرکُهُم لِلرِعایة» ولی علمای ربانی امت تأسف میخوردند که اینهایی که قرآن را زیبا میخوانند اگر قرآن را عمل نکنند چقدر خاسر و زیانکارند.
·د. کمک به فقرا، توجه به سیر اجتماعی به سوی حق
سیر الیالله منازل گوناگونی دارد، برخی از منازل در ارتباط با امور فردی و برخی در ارتباط با امورِ اجتماعی است. یکی از نردبانهایی که به جرئت میتوان گفت در اغلب آیات الهی خداوند بلافاصله به دنبال اقامه نماز (نردبان فردی در سیر الیالله) به آن اشاره میکند ایتای زکات و کمک به دیگران است، اگر نماز «قُربَانُ کلِّ تقی»[26] است و اگر نماز معراج مؤمن است، زکات به معنای عام (کمک به دیگران) بال دوم است، در معراج مؤمن اگر اهل ایمان فقط به امور فردی عبادی خود بپردازند، گویی با یکبال بهسوی پروردگار سیر میکنند؛ و این سیر، ناقص است؛چون مؤمن کسی است که در عین توجه به خودسازی و ساختن و تهذیب و تزکیه نفس خود، باید جامعه را هم مناسب برای تزکیه خود قرار دهد؛ یعنی در سلامت فضای اجتماعی هم نقش داشته باشد و کوشش کند، در فضای اجتماعی اطراف خود، فضای خانواده، محله و همسایگان، فامیل و در درجه بزرگتر در اصلاح کل جامعه تلاش کند؛ به همین دلیل در دعای روز هشتم ماه مبارک آمده است: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ رَحْمَةَ الْأَیْتَامِ وَ إِطْعَامَ الطَّعَام»؛ خدایا! به من رحمت و مودت و عطوفت به ایتام فقرا و مستمندان را عنایت کن؛[27]
سخن در منازل ماه مبارک رمضان و رسیدن به مقام محبوبین است. پروردگار در حدیث معراج به پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} میفرماید: «یا احمد! مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ الفُقَرَاء»[28]؛ اگر میخواهی محبوب من باشی، باید به فقرا کمک کنی و به آنان محبت داشته باشی؛ «فَأدَنُ الفُقَرَاءَ وَ قَرِّب مَجلِسَهُم مِنکَ، أَدنُک»؛ به فقرا نزدیک شو! با آنها همنشینی و ملاطفت داشته باش که اگر به آنها و به طبقه ضعیف جامعه نزدیک شدی، بدان به من نزدیک شدی و من در کنار کسانی هستم که قلبشان شکسته است، «عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ»[29]؛ آنهایی که دلشکسته و فقیرند؛ فقیر در اصطلاح لغوی؛ یعنی کسانی که زمینگیرند و ستون زندگی آنها شکستهاست به آنان نزدیک شو تا به من نزدیک شوی.
در ادامه همان دعای روز هشتم میفرماید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ... إِفْشَاءَ السَّلَام»[30]؛ من را از کسانی قرار بده که با کمک به فقرا سِلم و صفا و یکرنگی و هماهنگی با ضعیفهای جامعه به من عنایت شود «وَ ارْزُقْنِی فِیهِ صُحْبَةَ الْکِرَام»؛ در این روز مصاحبت با انسانهای کریمالنفس را به من عنایت کن! «وَ مُجَانَبَةَ اللِّئَام»؛ و از آدمهای پست دور بدار! بنابراین یکی از دستورات مهمی که از این بیانِ امام در ماه مبارک رمضان استفاده میشود این است که ورود به شبهای قدر با نزدیکشدن به فقرا و دوری از انسانهای فاسد و فاسق است.
·حق فقرا در مال اغنیا
نکته زیبایی که در آیات قرآن وجود دارد این است که پروردگار میفرماید: شما فکر نکنید اگر به فقرا کمک میکنید این شما هستید که دارید کمک میکنید و منَّتی بر آنها بگذارید، بلکه ما حق و سهم آنها را در مال شما قرار دادیم و در حقیقت شما دارید سهم آنها را از مال خود جدا میکنید؛ در آیه شریفه سوره ماعون میفرماید: «أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ*فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ>[31]؛ برجستهترین کسانی که تکذیب دین را میکنند، کسانی هستند که به یتیم نه تنها توجه نمیکنند؛ بلکه آنها را از خودشان دور میکنند؛ بهعبارتِ دیگر موضوعِ کمک به فقرا را از خودشان پاک میکنند و دوست ندارند به طبقه ضعیف نزدیک شوند، در حقیقت دوست ندارند به خدا نزدیک شوند؛ در ادامه میفرماید: <وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ>[32]؛ مرحوم علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} در تفسیر المیزان میفرماید: این آیه باید اینطور میبود «وَ لا یَحُضُّ عَلى اِطَعامِ الْمِسْکینِ»؛ یعنی اینها حریص نیستند و تشویق نمیکنند و با سرعت بهسوی اطعام مساکین حرکت نمیکنند؛ولی چرا فرمود <طَعامِ الْمِسْکینِ> و نفرمود «اِطَعامِ الْمِسْکینِ»؟ معنای «طَعَامِ المِسکِین» غذا خورانیدن نیست، بلکه خوراک مسکین است[33]، ایشان درباره ظرافت این آیه شریفه میگوید: این تعبیر به این دلیل است که خداوند میخواهد بفرماید: رزق مساکین در خوراک شما اغنیاست و اگر شما اموالتان را از مال فقرا پاک نکنید، نمیتوانید به درگاه من بیایید؛ کسی میتواند مقبولِ درگاهِ محبوب باشد که مبغوضِ محبوب نباشد و کسی که مال فقرا در اموال اوست، مبغوض محبوب است.
تعبیر لحن تندتر را خداوند در سوره مبارکه حاقه ذکر میفرماید: برخی در روز قیامت نامه عملشان را در دست راست میگیرند، آنان سعدا هستند و برخی دیگر نامه عملشان را از سمتِ چپ یعنی از سمت شومی و اخبارِ ناگوار، دریافت میکنند؛ وقتی نامه عمل آنان داده میشود و نامه سیاه خود را نگاه میکنند، فریادشان بلند میشود؛ ای کاش! من هرگز برای روزِ حساب زنده نشده بودم و همان مرگ دنیایی مرا نابود کرده بود و ای کاش! هرگز چنین نامه سیاهی به دستم نمیرسید <یا لَیْتَنی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ 25 وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ>[34]؛ همه اینها مقدمه است برای این بخش؛ خداوند برجستهترین علامت کسانی که از ناحیه سمتِ چپ آنها نامه اعمال آنها داده میشود، این طور بیان میکند که اینها اولاً در اعتقادات به فکر قیامت نبودند، <إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ>[35]؛ آنها ایمانی به خدا و آخرت نداشتند، <وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ>[36]؛ و نسبت به فقرا چندان مقید نبودند و انسانهای خودمحوری بودند که همه خوشیها را برای خود و خانواده خود میخواستند و به مساکین توجه نداشتند.
·ه. قناعت موجب آرامش
در دعای روز دوازدهم میخوانیم «اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ»[37]؛ خدایا! در این روز و در این ایام حجاب و عفت در برابر خود را به من عنایت کن «وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ»[38]؛ لباسِ قناعت، لباسِ زهد، لباس بسندهکردن به آنچه خداوند در رزق و روزی دنیا عنایت کرده و در نتیجه نجات از اضطراب را عنایت کن! بیشک یکی از بزرگترین عوامل عقبافتادنِ بنده در مسیر سلوک الیالله، اضطراب است، قلبِ مضطرب، دل بههمریخته و نگران نمیتواند جایگاه آرامش و طمأنینه انس با پروردگار باشد؛ به همین دلیل یکی از دستورات مهم در این مسیر قناعت است، یعنی انسان به دادههای الهی در عینِ مدیریت زندگی و در عینِ تلاش برای توسعه در رزق و روزی خود قانع باشد و از آمدوشد روزگار و کمبودها دچار اضطراب نشود بهویژه در این روزگاری که زمینه این وقایع فراوان است.
سُفْیَانَبْنِعُیَیْنَهْ از امام صادق{علیه السلام} درباره قلب سلیم در آیه شریفه <إِلَّا مَنْ أَتَی اللهَ الْقَلْبُ السَّلِیمُ>[39] سؤال میکند؟
حضرت دربارۀ ویژگی آن میفرماید: «کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْکٌ أَوْ شَکٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ»[40]؛ خداوند در آیه زمینههای شرک و کفر را بیانکرده است؛ حضرت میفرمایند: « الَّذِی یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاه»قلبِ سلیم قلبی است که پروردگار خود را درحالی ملاقات کند که غیرتوحید در آن وجود نداشته باشد. حضرت در ادامه دربارۀ راهِ سخت آن میفرماید: «إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَهْ»[41]، وقتی که قلب، علقههای خود با دنیا و آنچه در دنیاست را برای انس با محبوب بردارد، فارغ و آزاد میشود؛ به همین دلیل امیرالمؤمنین علی{علیه السلام} در بارۀ آیه شریفه <لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ>[42] میفرماید: همه زهد در قرآن در محور همین دو قسمت آیه شریفه است[43] که اگر قلبی وابسته به دنیا نباشد از آمدن دنیا خوشحال و از رفتن آن مضطرب نمیگردد، بلکه همه هم و غم او توجه به مولا و امتثال فرامین مولا است.
نکته بعد زمینهچینی برای مرحله و منزل بعد است؛ یعنی کسی که در زندگی میانهرو و قانع باشد و مصرف خود را کنترل کند، میتواند در انجام حوایج مردم، دست گشاده داشته باشد که عمده نیازهای اجتماعی امروز ما به همین مسئله برمیگردد؛ در روایتی امام علی{علیه السلام} میفرماید: «إِنَّ حَوائِجَ النّاسِ إِلَیْکُمْ نِعْمَةٌ مِنَ اللّه»[44]؛ مراجعه مردم در نیازهایشان به شما نعمت پروردگار و نشانه عنایت پروردگار است؛ چراکه علامت ریزش گناهان و علامت انحدار رحمت پروردگار بر قلب، کمککردن به مردم مؤمن است که مردم رعایای الهیاند و اگر خداوند انجام حوایج رعایایی خود را به کسی واگذار کرد؛ پیداست که او مجرا و طریق رحمت پروردگار است و کسی که مجرای رحمت پروردگار میشود، مسلماً اول خود مورد رحمت قرار میگیرد سپس دیگران را مورد رحمت قرار میدهد، از این رو در ادامه روایت دارد «فاغْتَنِمُوها»؛ فرصتی که خداوند توفیق داده تا بتوانید به دیگران کمک کنید را مغتنم شمارید؛ امام حسین{علیه السلام} در حدیث مشابهی میفرماید: «فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّل»[45]؛ از اینکه مردم به شما مراجعه میکنند، ناراحت نشوید که اگر از این کار ناراحت شوید خداوند این نعمت را از شما میگیرد و اموالتان را در اموری که دشمنی، گرفتاری، گیرودار، اضطراب، بیماری و... در پی دارد هزینه میکنید و این امور شما را از توفیقات باز میدارد.
·ه. استقرار در مقام احسان
میزان و ملاک به این است که آثار ایام سپری شده از ماهِ مبارکِ رمضان در شخص ظاهر شود. یکی از برجستهترین آثاری که میباید بعد از طی منازلِ گوناگون قبل منزلِ اخبات، برای سالک ظاهر شده باشد، احساسِ نفرت از گناه و از هر آنچه که مبغوضِ مولاست؛ بر اساس قاعده مهم اصولی «با مبغوضِ محبوب، هرگز نمیتوان محبوبِ محبوب شد و با ابرازِ بغض نسبت به مبغوضِ مولا میتوان محبوبِ مولا شد»؛ یعنی در واقع از کُمُون دلِ و از سِرِّ سُوِیدایِ قلبِ نیز باید ابراز علاقۀ به مبغوضِ مولا بیرون رود، به همین دلیل است که در دعای روز یازدهم چنین عباراتی مشاهده میشود؛ «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَان»[46]؛ خدایا! کارهای خوب را برای من محبوب کن؛ احسان در اینجا صرفاً کار خیر و کمک به دیگران نیست و رسیدن به مقام محسنین با تمرینِ احسان است آن هم به معنای اعم احسانِ عبادی، قولی، عملی، اعتقادی، همه اینها مظاهرِ احسان است؛ خدایا! هر آنچه از زبانم بیرون میآید کلام تو، محبت به تو، سیرِ به سوی تو و آنچه باشد که مرضی رضای توست و در رفتار، گفتار، نگاه، سمع و در تمامِ جوارحم نیز چنین باشد؛ در دعای بعد از نافله صبح در بینالطلوعین آمده است «وَ اجْعَلْ فِی قَلْبِی نُوراً وَ فِی بَصَرِی نُوراً وَ عَلَى لِسَانِی نُوراً وَ بَیْنَ یَدَیَّ نُوراً وَ مِنْ خَلْفِی نُوراً وَ عَنْ یَمِینِی نُوراً وَ عَنْ شِمَالِی نُوراً وَ مِنْ فَوْقِی نُوراً وَ مِنْ تَحْتِی نُوراً وَ عَظِّمْ لِیَ النُّورَ وَ اجْعَلْ لِی نُوراً أَمْشِی بِهِ فِی النَّاس»[47]؛ همه وجود مرا نورانی کن و آن موقعی است که شخص مقامِ احسان برایش ظاهر شود و خداوند آن مقام را برای قلب او، محبوب قرار دهد؛ «اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَیَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَان»[48]؛ فسق و عصیان را برای من منفور قرار ده! نفرت، فعل قلب است هرگز به قلب نمیتوان گفت از چیزی بدت بیاید، یا نسبت به چیزی خوشت بیاید، باید قلب به آن مقامی از اخبات و به آن مقامی از یکرنگی و سلم با پروردگار قرار گیرد که ذاتاً میل به خوبیها داشته باشد، با مرور مقامِ احسان در بیان امام صادق{علیه السلام} روشن میشود که سالک به برکت ماهِ رمضان، به بلندای چه مقامی میتواند برسد؛ در روایت دارد که اسحاقبنعمار میگوید امام صادق{علیه السلام} به من فرمودند: «یَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاه»[49]؛ ایاسحاق! آنچنان از خداوند بترس که گویی او را میبینی «وَ إِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک»؛ که اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند؛ این مقدمه مقام احسان است، مقام کاملِ احسان را رسول اکرم{صلوات الله علیه} به جناب اباذر فرمود: «یَا أَبَا ذَرٍّ اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک»[50]؛ با خدای خود آنچنان راز و نیاز کن و آنچنان ابراز ارادت کن که گویی تو او را میبینی که اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند، اگر تو محبوب را نمیبینی محبوب که تو را میبیند؛ بنابراین در این مقام است که انسان میباید آرامآرام ببیند چقدر آثار آن منازل در قلب او وارد شده است؛ دعای هنگامِ رؤیتِ هلال ماهِ مبارکِ رمضان را نباید فراموش کرد؛ «اللَّهُمَّ سَلِّمْهُ لَنَا وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا وَ سَلِّمْنَا فِیهِ»[51]؛ یعنی خدایا! با این ماه عزیز و پرنور و یکرنگ، ما را نیز یکرنگ و با صفا کن تا این ماه را آلوده نکرده باشیم و در کمال یکرنگی و صفایی که تحویل دادی، آن را همانطور به تو تحویل دهیم و ما را نیز با این ماه یکرنگ و صمیمی و درسلم و صفا قرار بده! و ما را آماده دریافت توفیقات خود در منازل بعدی بگردان.
ح. درخواست وادی اخبات
با ورود به نیمه ماه مبارک رمضان نزدیک به دو اربعین از اول ماه رجب پشت سر گذاشته میشود که اوقات بسیار خوشی در آنهاست؛ ایامالبیض در ماه رجب، شب مبعث نبوی{صلوات الله علیه}، شب آخر ماه رجب، و ماه شعبان با همۀ عظمتهایش، شب اول و سوم شعبان و بهویژه شب و روز نیمه شعبان که در روایات ما از جمله لیالی قدر شمرده شدهاست همه اینها سرپلهایی است برای اینکه منزلهای گوناگون را اهلالله در سیر الیالله تا رسیدن به نیمه ماه مبارکِ رمضان طی کنند؛ نیمه ماه مبارک رمضان علاوه بر همه اینها، به میلاد مسعود و مبارک کریم اهل بیت امام حسنمجتبی{علیه السلام} مزین است و از دعاهای ماه مبارک رمضان استفاده میشود که پس از طی کردن نزدیک به دو اربعین شب و روز میلاد اختصاص به وادی مخبتین دارد که مقامی عالی است؛ چراکه اخبات در لغت به معنای وارد شدن به یکفضای باز، گسترده، هموار و دشتگونه است که سالک در چنین راهی، مطمئن و بدون نگرانی و با آرامش و تذلل و خضوع و خشوع این سیر را طی میکند، در لغت دارد «فالإخباتُ هُو النُزُولُ اِلَى مُحِیطٍ مُتَّسِعٍ مُطمَئِنٍّ حَتّى یَستَقِرُّ فِیهِ وَ یَطمَئِنُّ وَ یُخَلِّصُ عَنِ الاِضطِرَابِ وَ الانحِرَافِ وَ الاِختِلَافِ وِ التِرَدُّد»[52]؛ همه اینها نشان میدهد که سالک بعد از طی عقبات گوناگون و ابتلائات مختلف در دوران نزدیک به این دو اربعین به نیمه ماه مبارک که میرسد، میباید بار خود را بسته باشد.
در دعای روز پانزدهم میفرماید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْعَابِدِین»[53]؛ عابدین یعنی کسانی که تو عبادت آنها را پسندیدی و خداوند عبادت کسانی را میپسندد که قلب آنها از همه شوائب و رگههای شرک و کفر و نفاق نجات پیدا کرده است؛ از این رو در این روز بنده عرضه میدارد؛ خدایا! من را به مقام عابدینی که تو عبادت آنها را پسندیدی قرار بده؛ «وَ اشْرَحْ فِیهِ صَدْرِی بِإِنَابَةِ الْمُخْبِتِین»؛ و سینه مرا بسیار گشاده قرار بده که همچون مخبتینی که بهسوی تو رجوع میکنند، باشم «یَا أَمَانَ الْخَائِفِینَ»؛ ای کسی که امان خائفین هستی و کسانی که در مقام خوف هستند تو امنیت، حفاظت، آرامش، ملجأ و پناه آنها در دنیا وآخرت هستی.
·طی منازل چهارگانه در وادی اخبات
پس از توبه سالک باید وارد منزل خوف شده باشد و بعد از آن وارد منزل شوق، ابراز محبت و علاقه شود و شوق قلبی در عبادت داشته باشد و بعد از آن منزل وادی انفاق شود و با صبر در برابر همه اینها، وارد وادی اخبات میشود.
خداوند در آیات سوره مبارکه حج آیه، مقام مخبتین و حالات آنان را اینطور بیان میکند، میفرماید: <فَلَهُ أَسْلِمُوا>[54]؛ این عبارت، همان «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ طَاعَةَ الْعَابِدِین»[55] است؛ یعنی فقط سَرِ کُرنش، تسلیم، یکرنگی، صفا و صمیمیت را در درگاه باری متعال بیاورید <فَلَهُ أَسْلِمُوا>، این اسلام همان اسلامی است که خداوند در سوره مبارک بقره خطاب به حضرت ابراهیم{علیه السلام} فرمود: <إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ>[56]؛ وقتی خداوند به پیامبر اولوالعزم و جلیلالقدری مثل حضرت ابراهیم{علیه السلام} میفرماید:<أَسْلِمْ>؛ تو اسلام بیاور! این به این معنا نیست که از کفر جلی به اسلامِ جلی وارد شو، بلکه مراد این است که از تمام شوائب کفر از همه آنچه که تو را از من دور میکند، خارج شو! و کاملاً تسلیم درگاه من باش. بعد حضرت ابراهیم{علیه السلام} عرضه میدارد: <أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمین>[57]؛ بارالها! من در این مقام وارد شدم و از تو درخواستِ کمک به ورود این مقام را میکنم؛ در این آیه نیز میفرماید: <فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتین>[58]؛ ایپیامبر! کسانی که به وادی اخبات وارد شدند، بشارت بده؛ پروردگار در آیه بعد دربارۀ مخبتین میفرماید: <الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم>[59]؛ مخبتین کسانی هستند که در درجه اول وقتی نامِ مبارکِ پروردگار و یاد و ذکر الهی در برابر آنها میشود، در وادی خوف قرار میگیرند <وَجِلَتْ قُلُوبُهُم>.
در درجۀ دوم<وَ الصَّابِرینَ عَلى ما أَصابَهُم>؛ و در برابرِ گناه، در برابرِ اطاعت، دربرابر مصائب و ابتلائات گوناگونی که خداوند برای آنان فراهم میآورد تا آنها را خالص و مصطفی کند، صابرند.
<وَ الْمُقیمِی الصَّلاة>؛ و اما وادی شوق؛ اینها کسانی هستند که دائماً در حالِ نمازند و نماز را اقامه میکنند، یعنی نماز را با همه حدود و شرایطش خاضعانه، محبانه و شاعقانه با خدای خودشان راز و نیاز میکنند.
<وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون>؛ و اینها کسانی هستند که به مسائل اجتماعی هم بهطورِ جدی اهمیت میدهند و از آنچه که ما به آنان رزق و روزی دادیم که چه رزق مادی و چه ارزاق معنوی، چه کمکهای مادی و چه کمکهای علمی، مشورتی، اعتباری و تجربی و سایر امور، انفاق میکنند.
بنابراین وادیِ اخبات مجموعهِ چهار منزل (خوف، صبر، شوق به عبادت و انفاق) بود که در فرازهای قبل دعاهای ماهِ مبارکِ رمضان عرض شد و بعد از طی آن چهاروادی به سالک اجازه داده میشود واردِ وادی اخبات شود، بیشک انسان این وادیها و این عقبات سنگین را بدون کمک اولیای الهی و توشهبرداری از سفره ولایت هرگز نمیتواند، طی کند.
·استمداد از کریم برای ورود به وادی اخبات
مناسب است سالک در روز میلاد مبارک امام حسن{علیه السلام} دست به دامن آن حضرت شود؛ در روایت دارد که دشمنترین دشمنِ اهلِبیت؟عهم؟ یعنی معاویةابنابیسفیان روزی درمحضر امام مجتبی{علیه السلام} بود و از حضرتش درباره کریم و کرامت سؤال میکند، که معنای «کَرَم» چیست؟ طبیعی است که حضرت به کسی مثل معاویه باید «کَرَم»را طوری معنا کنند که تا با مقام شامخِ ولایت سازش داشته باشد؛ از این رو حضرت میفرمایند: «أَمَّا الْکَرَمُ فَالتَّبَرُّعُ بِالْمَعْرُوف»[60]؛ کریم آن کسی است که بدون چشمداشت ببخشد، بدون اینکه انتظاری از طرف مقابل داشته باشد، آبشارگونه ببخشد و معروف را علماً و عملاً ودر فضای تشریع و تکوین گسترش دهد و در جامعه با دستودلیباز و بدون چشمداشت به دیگران انفاق کند.
یکی از مشکلاتی که در فضاهای اجتماعی، مؤمنین معمولاً برخورد میکنند آن است که میگویند: ما انفاق کردیم، کسی از ما تشکر نکرد، ما به دیگری کمک کردیم، ولی ناشکری کرد، اتفاقاً در روایت نیز همین را داریم که خداوند میفرماید این سنتِ ماست برای اینکه مؤمن دچارِ ریا نشود «الْمُؤْمِنُ مُکَفَّر»[61]؛ مؤمن معمولاً کفرانِ نعمتِ میشود، ولی مؤمنی که کریم است، بدونِ انتظار و چشمداشت انفاق میکند، او انتظارش از صاحب همۀ اموال یعنی از پروردگار کریم است؛ در ادامه امام مجتبی{علیه السلام} میفرمایند «الْإِعْطَاءُ قَبْلَ السُّؤَالِ»؛ از دیگر صفات کریم این است که قبلاز اینکه محتاج، سؤال کند، ببخشد و در مرحله سوم «وَ الْإِطْعَامُ فِی الْمَحْل»؛ یعنی اطعام کنند در روز قحطی، در روزی که همه به فکر خود و فرزندان و اطرافیان خود هستند او به فکر دیگران است و چنین کسی کریم است، به همین دلیل در روز میلاد امام حسن مجتبی{علیه السلام} برای ورود به وادیهای سنگین و بهخصوص وادی اخبات که مقدمه ورود به لیالی قدر است؛ باید دست به دامن کریم اهل بیت؟عهم؟ شد و به ایشان عرضه داشت:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمى به ما کنند؟
بىمعرفت مباش که در مِنْ مَزیدِ عشق اهل نظر، معامله با آشنا کنند[62]
اگر سالک، آشنای با مقام آستان ولایت باشد، قطعاً کریمانه به او عنایت میکنند.
نکته سلوکی که حضرات اساتید به شاگردانشان فراوان تذکر میدادند، آنکه درست است انسان در برابر دریا هرچه ببخشد قطره است، ولی نباید به قطرهبودن هدیه نگاه کرد و باید چشم به کرمِ مولا داشت؛ بنابراین بیهدیه بهمحضر و آستان مولا نباید رفت و مناسب است در نیمه ماه مبارک هدیه زیبایی به آستان امام مجتبی{علیه السلام} نثار کنیم و توصیه میشود صلوات خاصه[63] مادر بزرگوارشان صدیقه طاهره؟سها؟ را به آن بزرگوار هدیه کنیم.
·ط. تولی و تبری شرط رسیدن به مدارج عالی
با عنایت کریم اهلبیت{علیه السلام} منازل بهشت رمضان الهی را پلهپله و یکبهیک باید طی کرد و به بالاترین مدارج اولیای الهی در این ماه نزدیک شد؛ البته رسیدن به این مدارج عالی «بِشَرطِها وَ شُرُوطِها» میباشد؛ از این رو دو شرط دیگر قبل از ورود به شبهای قدر به برکت دعاهای این ایام در طی منازل بهشت مطرح میشود.
در دعای روز شانزدهم این چنین میخوانیم «اللَّهُمَّ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوَافَقَةِ الْأَبْرَارِ»[64]؛ خدایا! در این روز مرا توفیق بده که با خوبان امت دمخور باشم «وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِ»؛ خدایا! مرا از رفاقت با اشرار و دشمنان دور کن و به من چنان روزی کن که هرگز با دشمنان اهلبیت؟عهم؟ و کسانی که تو آنها را دوست نمیداری، دوستی نکنم.
یکی از دستورات پنجگانه سلوکی، دستور به عزلت است[65]، عزلت به همین معنای دعای روز شانزدهم است؛ یعنی فاصلهگرفتن از کسانی که نفسِ مسموم آنها روح انسان را کدر میکند و نزدیکشدن به کسانی که نفسِ رحمانی آنها انسان را نورانی میکند، به همین دلیل تولی و تبری از ارکان دین است و وقتی درباره حب و بغض از امام صادق{علیه السلام} سؤال میکنند که آیا مسئله تولی و تبری جزءِ دین است؟ حضرت میفرمایند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض»[66]؛ آیا دین جز دوستی موالیان اهلبیت؟عهم؟ و دشمنی دشمنان اهل بیت؟عهم؟ چیز دیگری است؟ گویی اگر کسی این نمره و مدال را در این ایام نداشته باشد، هرگز به مدارج بالاتر راه پیدا نمیکند؛ بنابراین در این منزل میباید انسان آنچنان باشد که نه تنها بهسوی دشمنان اهل بیت{علیه السلام} و بهسوی کسانی که او را از فضای توحید جدا میکنند، نرود بلکه نسبت به این کار احساس نفرت داشته باشد، چنانکه در آیه بیستوهفت سوره مبارکه فرقان خداوند میفرماید: <وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ>[67]؛ در روز قیامت ظالم، بهسختی پشتِ دست خود را میگزد ظلم او به واسطهی دوستی با دشمنان پروردگار است؛ <یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً>[68]؛ وای بر من! ایکاش! که با دوستان پیامبر{علیه السلام} و با دوستان اهل بیت؟عهم؟ من مرافقت میکردم <لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً>[69]؛ این تکرارهای مکرر «یَا وَیلَتَا، لَیتَنِی» این به زبان فارسی سلیس یعنی ای مرگ بر من! ایکاش قبل از دیدنِ آن مرد شقی که مرا منحرف کرد، از دنیا مفارقت میکردم و بهواسطه نفسِ مسموم او به فساد و تباهی و دوری از کلمه توحید نمیافتادم.
چون بسی ابلیس آدمروی هست پس بهر دستی نشاید داد دست[70]
این منزل در عین سادگی ظاهری، از مهمترین منازل است به همین دلیل معمولاً در زیارتنامههای اهلبیت؟عهم؟ بهخصوص در زیارت عاشورا تأکید بر برائت از دشمنان اهلبیت؟عهم؟ بیش از تأکید از محبت به دوستان اهل بیت؟عهم؟ است.
با سپری کردن منزلهای قبل از شبهای قدر سالک میباید با توجه به ظهور آثار به عالیترین مدارج در بهشت ماه مبارک رمضان رسیده باشد تا لیاقتِ ورودِ به شب قدر را پیدا کند.
.[1] الاعراف، 27؛ «اى فرزندان آدم! شیطان، شما را نفریبد چنان که پدر و مادرتان را [با فریبکاریش] از بهشت بیرون کرد».
[2]. الاعراف، 27؛ «لباسشان را از اندامشان بر مىکشید تا شرمگاهشان را به آنان بنمایاند».
.[3] الاعراف، 26؛ «لباس تقوا بهتر است».
[4]. الاعراف، 27؛ «او و دار و دستهاش شما را از آنجا که شما آنان را نمىبینید مىبینند».
[5]. الاعراف، 27.
[6]. احکام مستحب مساجد: مراقبت کردن کفش یا پا برای این که به نجاست یا کثافتی آلوده نباشد.(رسالهی آموزشی، ج1، ص128)
[7]. إقبالالأعمال، ج2، ص، 686: مناجات شعبانیه؛ «خداى من! براى من توانى نبود تا به وسیله آن از نافرمانىات بیرون رَوم، مگر آنگاه که براى محبّتت مرا بیدار کردى».
.[8] زادالمعاد، ص 144: دعای روز اول ماه مبارک رمضان، «خداوندا! روزه مرا در این روز، روزه روزهداران [واقعى] قرار بده و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان هوشیار ساز و در آن، خطایم را ببخش اى معبود جهانیان و از من درگذر اى بخشاینده مجرمان!»
[9].الأمالی(للصدوق)، ص 93؛ «آن، ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شدهاید و در آن، از اهل کرامت خدا قرار داده شدهای».
[10]. الکافی، ج2، ص45.
[11]. مصباح الشریعة، ص 97.
[12]. المطففین، 26؛ «و رقابتکنندگان و مسابقهگران باید به سوى این نعمتها بر یکدیگر پیشى گیرند».
[13]. مصباحالشریعة، ص97؛ «توبه اولیا از وارد شدن خطورات گوناگون به دل است».
[14]. البقرة، 115؛ «پس به هر کجا رو کنید آنجا روى خداست».
[15]. مصباحالشریعة، ص97؛ «توبه انبیا از اضطراب درون توبه است».
[16]. جامعالأخبار، ص57.
[17]. محمد، 24.
[18]. الکافی، ج2، ص54 و مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ج 1، ص 61. «ساعتی اندیشه کردن، بهتر است از یک شب بیدارى».
[19]. همان.
[20]. همان.
[21]. البقرة، 197؛ «بهترین توشه پرهیزکارى است».
[22]. عوالى اللآلى، ج ۴، ص ۱۰۷، ح ۱۵۹و تفسیر الصافی، ج1، ص31.
.[23]جامع الأخبار، ص 41.
[24]. بحارالانوار، ج 78، ص 358.
[25]. همان؛ «یکى از نشانههاى به دور افکندن کتاب، این است که حروف [و کلمات و اعراب و] آن را پاس داشتند؛ امّا حدود [و احکام و قوانین] آن را تحریف و اژگونه ساختند. پس، آن را روایت مىکنند؛ لیکن به کارش نمىبندند. نادانان از این که آن را براى روایت حفظ کنند، دلشادند و علما و دانایان از این که آن را به کار نبندند، اندوهگیناند».
[26]. اشاره به روایت «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا{علیه السلام}، قَالَ: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ» «نماز، وسیله تقرّب هر شخص پرهیزگارى است».(الکافی، ج3، ص 265).
[27]. زادالمعاد، ص 144.
[28]. بحار الأنوار، ج74، ص23.
[29]. «سُئِلَ أَیْنَ اللَّهُ فَقَالَ{صلوات الله علیه}: عِنْدَ الْمُنْکَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ». (بحارالأنوار، ج70،ص157)
[30]. زادالمعاد، ص144؛ دعای روز هشتم: «خداوندا! در این روز... و آشکارا سلام دادن را عطایم کن».
[31]. الماعون، 1و 2.
[32]. الماعون، 3.
[33]. قوله تعالى: «وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ» الحض الترغیب، و الکلام على تقدیر مضاف أی لا یرغب الناس على إطعام طعام المسکین قیل: إن التعبیر بالطعام دون الإطعام للإشعار بأن المسکین کأنه مالک لما یعطى له کما فی قوله تعالى: «وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»: (الذاریات: 19) و قیل: الطعام فی الآیة بمعنى الإطعام.(المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص368)
[34]. الحاقه، 25و26؛ «و اما کسى که نامه عملش را به دست چپش داده باشند مىگوید اى کاش نامهام را به من نداده بودند و حسابم را نمىدیدم که چیست».
[35]. الحاقه، 33؛ «که او در دنیا به خداى عظیم ایمان نمىآورد».
[36]. الحاقه، 35.
[37]. زادالمعاد، ص145: دعای روز دوازدهم ماه رمضان؛ «خداوندا! در این روز، مرا پوشش و پاکدامنى، روزی کن».
[38]. همان؛ «جامه قناعت و کفاف را بر من بپوشان».
[39]. الشعرا، 89؛ «مگر کسى که دلى سالم [از رذایل وخبایث] به پیشگاه خدا بیاورد».
[40]. الکافی، ج۲، ص۱۶؛ ؛ «هر دلى که در آن شرک یا شکّى باشد، آن دل بىارزش است».
[41]. همان؛ «از این رو خواهان زهدورزى در دنیا بودند که دلهایشان براى آخرت، خالى گردد.».
[42]. الحدید، 23؛ «این را بدان جهت خاطر نشان ساختیم تا دیگر از آنچه از دستتان مىرود غمگین نشوید، و به آنچه به شما عاید مىگردد خوشحالى مکنید».
[43]. «الزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتَیْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ<لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ>وَ مَنْ لَمْ یَأْسَ عَلَى الْمَاضِی وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالْآتِی فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْه.» نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 554.
[44]. غررالحکم ج2 ص537.
[45]. بحار الانوار،ج75،ص125؛ « مبادا شما از نعمتها ملول شوید که تبدیل به بلا خواهند شد».
[46]. زادالمعاد، ص 145.
[47]. دعای اضطجاع؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص 180.
[48]زادالمعاد، ص145؛ «خداوندا! آن را براى ما سالم بدار و آن را از ما سالم دریافت کن و ما را در آن، سلامت بدار».
[49]. الکافی، ج2، ص 68.
[50]. مکارم الأخلاق، ص 459.
[51]. الکافی، ج4، ص71؛ «خداوندا! بر روزهدارىِ آن یارىمان کن و آن را از ما بپذیر و ما را در آن، سلامت بدار و آن را همراه آسانى و عافیت».
[52]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج3، ص6؛ «اخبات نزول به محیط وسیع و مطمئن است تا آنجا که در آن مستقر شود و اطمینان پیدا کند و خالص شود از هر گونه اضطراب و انحراف و اختلاف و تردید».
[53]. المصباح للکفعمی، ص614.
[54]. الحج، 34؛ «فقط تسلیم او شوید».
[55]. المصباح للکفعمی، ص614.
[56]. البقرة، 131؛ «هنگامى که پروردگارش به او فرمود: تسلیم باش.».
[57]. البقرة، 131؛ «به پروردگار جهانیان تسلیم شدم».
[58]. الحج، 34.
[59]. الحج، 35؛ «همانان که وقتى خدا یاد شود، دلهایشان مىهراسد».
.[60] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص 79.
[61]. الکافی، ج2، ص251.
[62]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 278.
[63]. ر.ک: مفاتیح الجنان، صلوات بر حجج طاهره.
[64]. زادالمعاد، ص145.
[65]. صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به تمام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
[66]. بحار الأنوار، ج65، ص 63.
[67]. الفرقان، 27.
[68]. الفرقان، 28.
[69]. الفرقان، 29.
[70]. مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش11.