·شب نوزدهم

·شست‌وشویی برای ورود به شب‌های قدر

در دهه آخر ماه مبارک رمضان، سالک می­باید با بهره­مندی از اوقاتِ خوشِ پشتِ سر گذاشته، از آثار و برکات منازل قبل بهره­مند شده باشد و به عبارت دیگر شب‌های دهه پایانی ماه مبارک دیگر منزل نیست، مقام نیست، بلکه سیر در مقامِ ولایت با حالِ اخبات است؛ همان‌طور که در فصل قبل گذشت اخبات، یعنی ورود به یک­وادی امن و مسطح و گسترده و بی­انتها که رونده در این وادی تنها به هدف می­نگرد، مات­ومهبوت، ساکت­وآرام، در این وادی به­سوی بی­نهایت حرکت می‌کند، به همین دلیل اخبات را در لغت بیشتر با سکوت، مترادف دانستند، ولی در یک‌معنای جامع­تر، به طور خلاصه می‌توان گفت «مُخبِت» متحیر، واله و شیداست و در سکوت محض فقط به هدف می­اندیشد؛ بنابراین در شب­های دهه پایانی ماه مبارک با حال اخبات با استمداد از مقام ولایت در سیر به­سوی مقام خلافت یک‌به­یک مراتب در یک­مقام طی می‌شود؛ در دعای روز هجدهم ماه مبارک با اشاره به همین مطلب می­فرماید: «اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِه‏»[1]؛ خدایا! مرا از برکات سحرهای این ایام بهره­مند کن و بیدارم کن؛ گرچه سالک تا قبل از این ایام در سحر‌‌ها بر می­خاست، ولی آن بهره‌مندی کامل زمانی حاصل می‌شود که مقامِ اسلام، مقام تسلیم، مقام اخبات و مقام بهره‌مندی تام برای او حاصل شود و این به برکت طی منازل قبل است که در آستانه دهه پایانی ماه مبارک باید از برکات سحرهای ماه مبارک بهترین بهره­‌‌ها را ببرد «وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیاءِ أَنْوارِه‏»؛ قلب مرا نورانی کن به آن تلألؤ‌‌ها و روشنی­ نورهایی که در سحرهای ماهِ مبارکِ رمضان عنایت می­کنی؛ سپس این آثار در روز، در بدن، در جوارح، در فکر و عقل، درخیال و در همه آثار وجودی من ظاهر می‌شود «یا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعارِفِین‏»؛ ای­کسی که قلب عارفین خود را، نورانی می‌کنی؛ از اینجا معلوم می‌شود که در آستانه شب­های قدر باید بیشترین تلاش در جهت استغفار باشد، همان دستوراتی که در این ایام فراوان به­خصوص در شب نوزدهم داده شده­است؛ نه فقط استغفار از گناه، بلکه استغفار از هر آنچه که انسان را از غیرپروردگار باز می‌دارد، از توجه به دنیا و لذت‌های آن، از توجه به خود و کمالات و فضایل خود و در یک‌کلام از انانیت­‌‌ها و خودپرستی­‌‌ها و خودبینی‌ها باید استغفار کرد؛ به­عبارتی دیگر چون شب نوزدهم مصادف با شبِ اول عزای اهل بیت؟عهم؟ و شبِ ضربت­خوردنِ مولای متقیان است باید در این شب همراه و هم­قدم با اهل‌بیت عصمت و طهارت‌؟عهم؟ خیزِ بلندی به­سوی حقیقت معنای ولایت برداشت.

 در روایت اصبغ­ابن­نباته می‌گوید[2] بعد از ضربت خوردن امیرالمومنین در شب نوزدهم با عده‌ای از عاشقان آن حضرت به در خانه مولا آمدیم و بعد از التماس و التجاء بسیار اجازه ورود نیافتیم چراکه حالِ مولایم بسیار وخیم بود؛ امام مجتبی{علیه السلام} به اصبغ و سایرین می فرماید: بروید حال پدرم حالِ مناسبی نیست، اصبغ که رئیس «شرطةالخمیس» است و جایش در کنار امیرمؤمنان{علیه السلام} جایگاه مالک اشتر{رحمة الله علیه} است، می‌گوید همه رفتند، ولی من هر چه کردم تا بروم، دیدم زانوانم توانِ رفتن ندارد و نمی‌توان بروم. برای بار دوم وقتی که امام مجتبی{علیه السلام} صدای گریه و ناله اصبغ را می‌شنود و درب را باز می‌کند، می‌فرماید: مگر نگفتم بروید که پدرم حالِ مناسبی ندارد؛ اصبغ می‌گوید، می‌خواهم بروم، اما توانِ رفتن ندارم- این حالِ همه شیعیان در شب نوزدهم است؛ همگی باید گردِ وجودِ مبارکِ امیرالمؤمنان{علیه السلام} ناله سرداده و از ایشان درخواست کنیم تا به دق­البابِ ما پاسخ بدهند و درِ بابِ ولایت را باز کنند و با حقیقتِ ولایت، ما را در این شب­‌‌ها آشنا فرمایند- حضرت اجازه ورود می‌دهند و اصبغ بعد از ورود به حضرت عرضه می‌دارد: مولاجان! می­دانم که این آخرین دیدار من با شماست، نصیحتی بفرمایید! امیرالمؤمنین{علیه السلام} در نصیحتی به همه شیعیان می‌فرمایند: همان نصیحتی را که رسول خدا{صلوات الله علیه} در آخرین لحظات عمرشان به من پیغام دادند که به شیعیان و به مسلمین آن نصیحت را برسانم را می‌کنم؛ محتوای نصیحت مفصل است، اما اصل آن این است که بدانید خیانت به ولایت، عدمِ تبعیت و ناسپاسیِ نسبت به شکرِ مقامِ ولایت برابر با عاقِ این مقام است و در نتیجه بدبختی و نابودی و هلاکت در دنیا و آخرت­ را در پی دارد؛ از این رو بیشترین توصیه در این ایام توسل و پیروی از سیره اهل بیت؟عهم؟ برای اجازه ورود به مراتب عالیه ولایت است.

 خیز و در کاسه زر، آب طربناک انداز                         پیش از آنى که شود کاسه سر، خاک انداز

 عاقبت منزل ما، وادى خاموشان است                     حالیا، غلغله در گنبد افلاک انداز[3]

در این ایام باید محاسبةالنفس بر محور ولایت باشد یعنی خود را دائماً در محضر امام عصر‌؟عج؟ باید دید؛ به این نحو که آیا آنچه را که در عبادات و اعمال روزانه انجام می‌دهد، موردِ رضایتِ ایشان است؟ آیا اگر نامه عملِ ما را هم‌اکنون امام زمان؟عج؟ مشاهده کند، شرمنده نمی­شویم.

·توسل به اهل‌بیت؟عهم؟ برای رسیدن به قرب الهی

خیلی باید شب­‌‌های قدر در آستان امیرمؤمنان{علیه السلام} گریه کرد، خیلی باید از کوتاهی‌ درباره این مدال شیعه بودن استغفار کرد مدالی که در ظاهر بر سینه شیعیان قرار داده شده است؛ که ای­کاش! واقعیت پیدا کند و به برکتِ اهل بیت؟عهم؟ با پشت سر گذاشتنِ شبِ قدر پاک شده و لیاقت لازم اکتساب شود.

 غُسل در اشک زدم، کاهل طریقت گویند:                پاک شو اوّل و پس، دیده بر آن پاک انداز

 چشمِ آلوده نَظَر، از رُخ جانان دور است                     بر رخ او، نظر از آینه پاک انداز[4]

در این شب‌های دهه آخر توصیه بزرگان مکتب تربیتی مرحوم علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} بر این بود که دست توسل به مقام ولایت امام عصر{علیه السلام} باید داشت. علاوه بر اینکه صاحب سرّ ولایت صدیقه طاهره؟عها؟ نیز در این میدان جایگاه خاصِ خود را دارد؛ از این رو دستِ توسل به این دو وجود مبارک و قسم­دادن فرزندان بزرگوار ایشان به وجود مقدس مادرشان قطعاً میان‌بری در میان همه راه‌ها و نردبان نزدیکی درمیان همه نردبان­‌‌هاست؛ در روایت دارد که در آستانه لیالی دهه آخر اهل بیت؟عهم؟ خودشان را مهیا می­کردند، به اصطلاح کمرِ همت را برای اعتکاف محکم می­بستند؛ درباره رسول اکرم{صلوات الله علیه} دارد که مرحوم سید در اقبال­الاعمال نقل می­کند که حضرت خطبه می‌خواندند و خطاب به مسلمانان می­فرمودند: «قَدْ کَفَاکُمُ اللَّهُ عَدُوَّکُمْ مِنَ الْجِن و الاِنس‏»[5]؛ در این دهه خداوند شیاطین و اجنه را به­طور کامل در زنجیر‌‌ها قرار داد و دیگر شما هیچ عذری برای کوتاهی در انابه و استغفار و دعا و مناجات و راز و نیاز و به­خصوص ابراز ارادت و عشق‌بازی با محبوبِ حقیقی ندارید؛ هر­کس در هر جایگاه و با هر استعدادی که دارد بداند «وَ وَعَدَکُمُ الْإِجَابَة»؛ خداوند وعده داد که دعاها را اجابت می‌کند، «وَ قَالَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُم‏»؛ فرمود از من بخواهید تا من شما را اجابت کنم، «أَلَا وَ قَدْ وَکَّلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى بِکُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ سَبْعَةً مِنَ الْمَلَائِکَة»؛ آگاه باشید که خداوند در این دهه آخر ماه مبارک رمضان بر هر شیطان گردن‌کشی هفت­فرشته قرار داده که این فرشتگان، ملائک­ قهار و قدار و پرقدرتند که اجازه هیچ حرکتِ سویی را نسبت به شما به آنها نمی‌دهند و آنان هیچ حملاتی بر شما ندارند؛ اگر شما ضربه می­خورید، از نفس اماره خود ضربه می­خورید به همین دلیل است در روایتی دیگر دارد، اگر در ماه مبارک رمضان که شیاطین در زنجیر شده­اند کسی باز آلودۀ به گناه شد، باید با تمامِ وجود برخود حسرت بخورد و خسران و هلاکت و غصه را بر خود متوجه کند؛ که در زمینه‌ای که شیطانی نبود، مبتلا به گناه شد.

حضرت می­فرمایند: «فَلَیْسَ بِمَحْلُولٍ حَتَّى یَنْقَضِیَ شَهْرُ رَمَضَان‏»؛ حال که آنها آزاد نخواهند شد تا اینکه ماه رمضان سرآید؛ در نتیجه هیچ‌عذر و بهانه‌ای برای کسی که این دهه بگذرد و درعین حالا یله و ر‌‌ها و بی‌توجه به محبوبِ حقیقی، این اوقات خوش و لحظه­های طلایی ماه مبارک را گُتره و عبث از دست دهد، وجود ندارد «أَلَا وَ أَبْوَابُ السَّمَاءِ مُفَتَّحَة»؛ آگاه باشید تمام درهای آسمان گشوده است و برای هرکس در هر مقامی باز است؛ درِ بهشت رضوان، درِ بهشت دارالسلام، درِ بهشت عدن، درِ بهشت حدیقه، درِ بهشت جنت، درِ بهشت توحید افعالی و صفاتی باز است؛ این گوی و این میدان، در این میدان تو در چه مقامی حرکت می‌کنی؟

 «وَ الدُّعَاءُ فِیهِ مَقْبُول‏»؛ دعا در این ایام مقبول است و بعد حضرت «شَمَّر» لباس خودشان را محکم می­کردند و کمربند خودشان را محکم می­بستند و از خانه بیرون می­آمدند و در مسجد معتکف می‌شدند و تمام شب‌های دهه آخر ماه مبارک را حضرت احیا داشتند و بعد می‌فرمودند در تمام این شب­‌‌ها باید غسل کرد«کَانَ یَغْتَسِلُ کُلَّ لَیْلَةٍ مِنْهُ بَیْنَ الْعِشَاءَیْن‏»[6]؛ غسل نمادی از پاکیزه­شدن از همه گناهان است.

در واقع پیامی که در این شب‌ها وجود دارد این است که این شب­‌‌ها بهترین و عالی­ترین شب­ها، برای راز و نیاز و مناجات با مولای کل و حقیقی است «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِ‌‌ها إِلَیْکَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک‏»[7] یعنی آن چشم­های نافذِ آشنایانِ راه طریقت، حجاب­های آسمان­‌‌ها را یک­به­یک طی کنند و به حجب نوری برسند و از حجب نوری هم گذر کنند و به تو برسند، که در بیان رسول اکرم{صلوات الله علیه} دارد همه درهای آسمان­‌‌ها در این شب­‌‌ها باز است و چه خوش است حالِ آنان که در این شب­‌‌ها با محبوبِ کل راز و نیاز حقیقی دارند؛ «حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک‏».

ای دل! آن به که خراب از می‌گلگون باشی              بی­زر و گنج به صد­حشمت قارون باشی

 در مقامى که صدارت به فقیران بخشند                   چشم دارم که به جاه از همه افزون باشى[8]

همتتان را بلند کنید! خداوند انسان­های با همت بلند را دوست می­دارد؛[9] در این شب­‌‌ها به کم قانع نباشید از خداوند مقامِ خلافت را بخواهید، از خداوند مقامِ رسیدنِ به عالی‌ترین مدارجِ قرب خودش را بخواهید.

 در ره منزلِ لیلى چه خطرهاست به جان                    شرطِ اوّل قدم آن است که مجنون باشى[10]

این شب­‌‌ها با قدم محبت باید رفت؛ دیگر انسان باید در این زمان تمام ابراز ارادت را به پیشگاه اهل‌بیت؟عهم؟ کرده و محبانه و مجنونانه و عاشقانه در مسیر ولایت حرکت بکند.

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش          

کى روى؟ ره زکه پرسى؟ چه کنى؟ چون باشى‏[11]

 باید فرصت را مغتنم شمرد و بیشترین استفاده را کرد چون معلوم نیست سال آینده فرصت حضور در بهشت رمضان وجود داشته باشد.

‏ ‏ نقطه عشق نمودم به تو هان! سهو مکن                  ورنه چون بنگرى از دایره بیرون باشى‏[12]

از سویی دیگر در «تقدیر انسان» نکته مهم آن است که انسان خط قرمز­ها و خط سبزهای زندگیش را در شب­های قدر معین کند؛ از آنجا که ماه مبارک رمضان، ماه آغاز سالِ ربوبی برای مؤمنین است و زندگی در سال با ماه رمضان رقم می‌خورد، انسان در شب قدر برنامه‌ریزی برای سال بعدش کند، به این معنا که چه کارهایی را انجام دهد و چه کارهایی را انجام ندهد، چه چیز­هایی را بهتر است انجام دهد و چه چیزهایی را بهتر است انجام ندهد؛ این برنامه‌ریزی برای سال‌های بعد می‌شود.

·شب بیست‌ویکم

شب بیست‌ویکم مصادف با شب قدر و بزرگترین شب عزای امت اسلام و اهل‌بیت عصمت و طهارت؟عهم؟ بعد از واقعه عاشوراست و به خوبی خط و حرکت سیر ارتقایی در منزل ولایت را نشان می‌دهد؛ در دعای این روز می‌فرماید: «اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوابَ الْجِنان‏»[13]؛ خدایا! تمام درهای بهشت را به­سوی من باز کن. در دعای و خطبه رسول اکرم{صلوات الله علیه} در آغاز دهه آخر نیز آمده بود که همه درهای آسمان باز است، ولی نفرموند که از همه این در‌‌ها شما می­توانید بالا بروید، ولی در دعای روز بیستم، چون سالک شبِ نوزدهم و شب احیا و شب بیستم (شب اول از دهه پایانی ماه مبارک) را پشت سرگذاشته و استعداد لازم حاصل شده، از خداوند درخواست می‌کند؛ خدایا! من به کم راضی نیستم، تمام درهای بهشت را به سوی من باز کن! به مدد مولا می­خواهم از همه در‌‌ها وارد شوم؛ یعنی از همه صفات نیکی که برای اولیای خود قرار دادی، از همه این صفات بهره ببرم؛ صفتِ توبه، صفتِ خوف، صفتِ شوق، صفتِ اقامه نماز، صفتِ انفاق و همه صفاتی که برای اولیایت قراردادی و آنها را شرطِ ورودِ به مدارجِ بهشت قراردادی تا به مقامِ اخبات می­رسد؛ بنابراین می‌فرماید: «اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوابَ الْجِنانِ، وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوابَ النِیرَان‏»؛ خدایا! علاوه بر گشودن درهای بهشت به روی من، درهای آتش را نیز بر من مسدود کن! تمام آن صفات زشت را در من نابود کن، همه شیاطینی که از ابواب مختلف ممکن است به من حمله کنند، همه آنها را در غُل و زنجیر کردی، ولی زمینه و استعداد نفوذ را نیز مسدود کن! شیطانِ نگاهِ زشت، شیطانِ کلامِ سوء، شیطانی که از راه گوش، شیطانی که از راه نگاه‌های مسموم، شیطانی که از طریق عقل و رهزنی عقل بر من حمله می‌کند، و شیطان خیال و خیال­پردازی و راه همه شیاطین ظاهری و باطنی را بر من ببند؛ در نتیجه «وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْآن»؛ مرا به تلاوت قرآن موفق کن و مقام آرامش و سکینه که لازمه ورود به مقامات عالی­ترِ قرب الهی است را بر من عنایت کن.

1. همه دعاها مقدمه برای دعای فرج

حماد­بن­عیسی می‌گوید در محضر امام صادق‌{علیه السلام} بودم، دیدم حضرت در دعای عجیبی به درگاه پروردگار عرضه می­دارد «أَسْأَلُکَ بِجَمِیعِ مَا سَأَلْتُک وَ مَا لَمْ أَسْأَلْک‏‏»[14]؛ خدایا! قَسَمَت می‌دهم به تمام قسم­هایی که تا به حال تو را داده­ام و به آن­هایی که قَسَمَت ندادم؛ یعنی خدایا! من تو را به تمامِ اسمای مقدست قسمت می­دهم، «مِنْ عَظِیمِ جَلَالِک‏»؛ از آن قسم­های جلالت که اگر می­دانستم تو را به آنها قَسَم می­دادم و از تو به آنها درخواست می‌کردم، درخواستِ به این عظمت با این مقدمات برای این دعاست که در ادامه می­فرماید: «ِأَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِه‏»؛ خدایا! درود و سلام بر رسول اکرم{صلوات الله علیه} و اهل بیتش؟عهم؟ بفرست که این لازمه استجابتِ هر دعایی است و در ادامه حضرت، دعای اصلی را می­فرماید: «وَ أَنْ تَأْذَنَ لِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَوْلِیَائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ مِنْ خَلْقِک‏»؛ خدایا! اجازه بده آن فرجِ اصلی حاصل شود، آن فرجی که با آن، برای تمامِ اصفیای تو از آدمِ ابوالبشر تا خاتم­الانبیا رسول گرامی اسلام{صلوات الله علیه} و از امیرمؤمنان علی{علیه السلام} تا سایر اولیا فرج حاصل می‌شود و از آن طرف ظالمین نابود و هلاک می‌شوند، حماد می­گوید: من تعجب کردم؛ به مقام مبارک حضرتش عرضه داشتم «جُعِلْتُ فِدَاکَ سَمِعْتُک‏»؛ فدای تو شوم من از شما چیزی شنیدم و شما درخواست فرجی را کردید که در آن فرج همه اصفیا و اولیا بود آیا خود شما ظهور آن فرج نیستید؟ مگر شما ولی زمان نیستید؟ «أَ وَ لَسْتَ أَنْتَ هُو» امام فرمودند: نه! «قَالَ لَا، ذَاکَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ؟عج؟»؛ آن فرج به فرجِ آخرین شخصیت از سلالۀ حضرت رسول{صلوات الله علیه} یعنی قائم آل محمد؟عج؟ است.

در نهایت بالاترین دستور در این شب‌‌‌ها دستور به درخواست همراه با تضرع و زاری و اضطرار به درگاه حضرتش در فرج حقیقتی است که فرج آن بزرگوار، ریشه تمامی گشایش­های عالم و همه اولیا و اصفیای الهی است.

 اى خسروِ خوبان! نظرى سوى گدا کن  رحمى به من سوخته بى‏سر و پا کن‏

 دردِ دل درویش و تمنّاىِ نگاهى                                         زآن چشمِ سِیَهْ، مَسْت به یک غمزه دوا کن[15]

2. تقاضای مقام رضا

 دعای سحر، دعای ابوحمزه­ثمالی، دعاهایی که در همه شب­ها و سحرهای ماهِ مبارکِ رمضان توصیه شده است همه دریایی از معارف را به ارمغان می­آورد؛ گذشته از این دعاها دعاهای شب‌های دهه پایانی ماه مبارک، اقیانوس بی‌کران معرفت را به ارمغان می‌آورد که اگر کسی در ماه مبارک رمضان بخواهد غواصِ اقیانوسِ دعاهای این ایام باشد در ساحل این اقیانوس به زانو می‌افتد، لطافت و زیبایی دعاهای شب­های دهه پایانی ماهِ مبارک حسابِ دیگری دارد، انسان دل­شورۀ اولیا را در این آخرین لحظات، که می‌خواستند بهترین توشه ‌و زیبا­ترین میوه‌‌‌ها را در ایام پایانی بهشت ماه مبارک بچینند، کاملاً مشهود است؛ برای مثال این دعای موجود در مفاتیح که مستحب است در همه شب‌های پایانی دهه پایانی خوانده شود اصرار، تضرع و دلشورهِ اینکه مبادا این لحظات نورانی و این فرصت­های طلایی از دست برود و چیزی به­دست نیاورده شود، کاملاً معلوم است «ٍاللَّهُمَّ وَ هَذِهِ أَیَّامُ شَهْرِ رَمَضَانَ قَدِ انْقَضَت‏»[16]؛ خدایا! روزهای نورانی ماه مبارک رمضان در حال اتمام می‌شود «وَ لَیَالِیهِ قَدْ تَصَرَّمَت‏»؛ شب­هایش با ما خداحافظی می­کند، «وَ قَدْ صِرْتُ یَا إِلَهِی مِنْهُ إِلَى مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی‏»؛ خدایا! تو بهتر می­دانی که من چقدر بار برداشتم! تو بهتر می­دانی که در این دریا چقدر توانستم شنا کنم! آیا توانستم با غواصانِ در اعماق دریا هم­قدم باشم یا در همان ساحل یک‌خزه­هایی چیدم و خوشحال از برداشتن خزه‌های ساحل دریا بودم؟ مهم این است که در پایان دعا امام عرضه می­دارند: «سَیِّدِی سَیِّدِی سَیِّدِی‏»؛ ای سرور من! ای مولای من! ای آقای و ای سید من! «أَسْأَلُکَ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ‏»؛ از تو درخواست می­کنم ای کسی که جز تو هیچ­کس در این عالم برای من مونس و انیس نیست! و هیچ کسی جز تو برای من پروردگار نیست «إِذْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت‏»؛ هیچ معبودی جز تو نیست، گویی توجه از یک­مرتبه به مرتبه عمیق‌تر توحید است که در مرتبه ابتدایی، انسان معبود کل را نگاه می­کند، ولی در مرتبه بعدی با عمقِ بیشتر در آن می‌نگرد و باز مراتب عالی­ترِ قرب را طی می‌کند و بعد عرضه می­دارد «إِنْ کُنْتَ رَضِیتَ عَنِّی فِی هَذَا الشَّهْرِ فَازْدَدْ عَنِّی رِضًى‏»؛ اگر در این ماه، از من خشنود شده‏اى، خشنودى خویش از من را بیفزاى!‏ خدایا! اگر تا الان من توانستم قدمی بردارم، کمک کن، این قدم را بلند­تر بردارم؛ اگر به مقام رضای تو که عالی‌ترین مراتب سلوک است، نائل شدم تو کمک کن به مراتب عالی­تر رضای تو نائل بشوم که عبادت احرار را در مقامِ رضا بتوانم انجام دهم «وَ إِنْ لَمْ تَکُنْ رَضِیتَ عَنِّی‏»؛ و اگر هنوز به مقام رضا نائل نشدم و پای من لنگ است «الْآنَ فَارْضَ عَنِّی‏»؛ الان از من راضی باش؛ به مدد مولا، به مدد شب بیست­و­سوم، به مدد امام زمان؟عج؟ و به‌ویژه به مدد صدیقه طاهره؟سها؟ که در این شب­‌‌ها دائماً باید دست توسل به پیشگاه حضرتش برد گوشۀ چشمی بنما و در آستانه شب بیست­وسوم ما را جزء راضین امت قرار دهد!

 عاشق شو، ار نه روزى، کارِ جهان سرآید                  ناخوانده نقشِ مقصود، از کارگاه هستى‏[17]

اگر انسان می‌خواهد کاری کند، باری بردارد، خوشه‌هایی بردارد؛ تمام سعیش را باید کند. اگر ماهِ مبارک گذشت، معلوم نیست که فرصت دیگری حاصل شود که بتواند توشه­اندوزی کند، باید با دعا برای یکدیگر و توسل به دامن اهل بیت؟عهم؟ در این شب­‌‌ها نظر عنایت عطوفانه­ای از سوی امام زمان؟عج؟ را به خود جلب کرد و عمدۀ درخواست در این ایام بسته­شدن ولایت شیطان بعد از ماه مبارک است؛ چون در این ایام شیاطین به غُل و زنجیر هستند و دل­شوره همه باید این باشد که مبادا بعد از ماه مبارک که این غُل و زنجیر‌‌ها باز شود و همچنان زمینه‌های پذیرش ولایتِ شیطان وجود داشته باشد؛ به همین دلیل در دعای روز بیست‌ویکم می­فرماید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِیهِ إِلى‏ مَرْضاتِکَ دَلِیلًا، وَ لا تَجْعَلْ لِلشَّیْطانِ فِیهِ عَلَیَّ سَبِیلا»[18]؛ بنابراین اگر انسان زمینه ولایت شیطان را فراهم کند، بداند که بعد از ماه مبارک مجدداً معلوم نیست در این ­مقام بماند. نکته مهم­تر اینکه بعد از مردود­شدن و در تحت ولایت شیطان قرار گرفتن معلوم نیست توفیقِ عنایتِ جدیدی به او شود؛ بنابراین باید مراقب بود و دانست که هربار که توبه شکسته شود، توبه بعدی سخت­تر انجام می‌شود؛ هرچند که دائماً باید تواب بود.

·شبِ بیست‌وسوم

طلایی­ترین و عزیز­ترین لحظات ماه مبارک رمضان شب بیست­و سوم است. اگر در شب‌قدر با عنایت خداوند درکی از آن حاصل شود، همۀ عمر گذشته و آینده انسان نورانی می‌شود و شخص بار همه عمرش را خواهد بست.

درباره آیه شریفه <لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ>[19]؛ استاد سعادت‌پرور{رحمة الله علیه} می‌فرمود: «أَلْفِ شَهْرٍ» به حساب ما بیش از هشتاد­و­دو سال می‌شود که اگر یک شب قدر در تمام عمر درک شود، معادل همه عمر است؛ به همین دلیل در دعای روز بیست­و­دوم، عبارات خیلی بلند است و عرضه می­داریم: «اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِک‏»[20]؛ خدایا! درهای فضلت را در این ماه مبارک بر من باز کن؛ دیگر معامله اجر و مزد با من مکن و با فضل خود با من معامله کن؛ فضل در لغت یعنی بخشیدنِ بی‌حساب؛ یعنی هبه­ای که در برابر عمل به کسی داده نمی‌شود، بلکه در برابر عمل، اجر و مزد داده می‌شود؛ در این شب­‌‌ها به‌ویژه در شب بیست‌وسوم به آن کسانی که عاشق آستان ولایتند، به کسانی که در مقام محبوبین، محب مولای خود هستند با فضل برخورد و بی­حساب عنایت می‌شود و در این عنایت، همه چیز به قابلیتِ قابل بستگی دارد، چون فاعل در فاعلیت تام است و هیچ بخلی در پروردگار، در امام عصر؟عج؟، در صدیقه طاهره؟سها؟ و هیچ یک از اولیای الهی دراین شب­‌‌ها بر شیعیان و بر احیاداران و شب­زنده­داران نیست، هنر در بردن کاسه گدایی به درگاه آبشار ولایت است و مهم این است که با کدام کاسه‌ گدایی(یک استکان یا لیوان یا قدح و...) زیر این آبشار می‌رویم؟ یا جویباری از دریا و اقیانوس ولایت به­سوی خانه دل باز کرده و دنبال بهره‌مندی دائمی هستیم؟ نباید فراموش کرد که تمام درب‌های بهشت باز است و از هر دری که خدا عنایت کند می­شود وارد شد! از این رو «اُغدُوا اِلَی جَوَایزِکُم»[21]؛ به جوایزتان بشتابید و در ادامه دعای روز بیست‌ودوم «وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی بِبَرَکَتِهِ بُحْبُوحَةَ جِنَانِک‏»[22]؛ خدایا! تمام زمینه‌های مقام رضایت خود را به من عنایت کن؛ در این دعا درخواست می‌شود که خدایا! به برکت این ماه مرا در اصلی‌ترین بهشت خود در واقع در وسط بهشت که دایرۀ بهشت عدن و عالی‌ترین مقامات است قرار ده «یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین‏»؛ من مضطرانه به درگاهت آمدم که اگر امشب بر من بگذرد و نظر عنایتی نشود هلاکم و چه نابودی بالاتر از اینکه ابدیت من نابود می­شود؟ من درخواست «مقام ادنی» را مقام قربِ تام را از تو داشتم و اگر نسبت به مرتبه بالاتر مقام پایین به من عنایت شد، من خاسرم و لذا عرضه می‌داریم «یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین‏» از این رو همه افراد مؤمن و صالح و طالع از کسانی که حتی در مراتب عالی هم هستند نیز باید مضطرانه دعا کنند، چراکه این مقام نهایت ندارد؛ به همین دلیل در دعای شب­های دهه پایانی دعای مخلَصین را انسان از خدا می­خواهد و عرضه می­دارد: بارالها! از تو می‌خواهم که «إِسَائَتِی مَغْفُورَة»[23]؛ هیچ سیئه­ای باقی نماند چه سئیه به‌معنای گناه، چه سیئه به­معنای آثار گناه، چه سیئه به معنای دیدنِ غیر تو، چه سئیه به معنای دیدن خود در برابر تو و خلاصه هر آنچه که مرا از تو دور می­کند و از مقام یقین و از مقام توحید خاص­الخاص دور می­کند؛ خدایا! همه را به برکت این شب­‌‌ها و به­خصوص به برکتِ صاحب شب بیست­وسوم یعنی امام زمان؟عج؟ بر من پاک کن! و مورد مغفرت خود قرار بده!

·بالاترین دعاها در شب قدر

·دعای فرج عام و خاص

اولین دعا، ظهورِ فرج امام عصر؟عج؟ بود؛ ولی در شب بیست­و­سوم باید بالاترین دعاها را طلب کرد؛ حال آیا بالاتر از ظهور امام زمانمان؟عج؟ و فرج مولایمان دعای دیگری است؟ امام زمان؟عج؟ در توقیع شریف دعای بالاتری را به ما یاد داده و فرمودند: اگر فرج عام که به اذن الهی تکویناً برای همه عالم اتفاق می‌افتد به دست پروردگار است و تحقق آن با دعا­های دائمی و به اضطرارهای شیعیان است؛ اگر آن بنا نیست در این سال محقق شود نباید از دعای در فرج مأیوس شد، بلکه باید برای فرج خاص دعا کرد که­ عبارت است از اینکه هرکس از خداوند بخواهد در این شب برای یکایک شیعیان و لااقل برای قلوب تفتیده و داغدیده و ‌غصه­دار به حرمان از دیدارِ جمالِ بی­مثال امام عصر؟عج؟ مقام لقا، مقام تشرف به محضر مبارک امام عصر؟عج؟ واقع شود، اما آن فرج نیز «بشرطهاوشروطها» است در توقیع شریف امام عصر؟عج؟ برای جناب شیخ مفید{رحمة الله علیه}، لازمۀ آن را این­طور بیان می‌فرمایند: جناب شیخ! به شیعیان ما بگو «إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم‏»[24]؛ ما هرگز شما را از عنایت و توجهاتمان باز نداشتیم و هرگز شما را فراموش نکردیم «وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُم‏»؛ ما فراموش‌کننده یاد شما نیستیم، شما را بیش از ­مادری مهربان دوست داریم و بیش از پدری مدبر به شما نزدیکیم­ که اگر این­گونه نبود شما لحظه­ای از دشمنان آرامش نداشتید «وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاء»؛ و اگر این‌طور نبود گرفتاری­ها ناگهان بر سر شما فرود می‌آمد «وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاء»؛ و دشمنان شما را مثل مرغی که دانه­‌‌ها را می­چیند و برمی­دارد، از زمین برمی­داشتند و شما نابود می‌شدید، به دلیل محبت‌ها و عنایت­های دائمی ماست که شما با آرامش در میان این همه دشمنان زندگی می‌کنید، ولی همه سخن در این عبارت است «وَ لَوْ أَنَ‏ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ‏ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِم‏»[25]؛ اگر شیعیان ما، که خداوند آنها را موفق بر اطاعت خودش بدارد، دو کار را انجام می دادند ملاقات ما تأخیر نمی‌افتاد:

 شرط اول: آن است که باید قلوبتان با هم معطوف باشد گروه­گروه­ کردن جامعه شیعه، باندبازی و فرقه­بازی و خانواده­بازی تا درجامعه شیعه است، لقای ما نخواهد بود که این گروه­گرایی­‌‌ها و فرقه­گرایی­‌‌ها از منیّت­‌‌ها و امور غیرالهی و غیرتوحیدی برمی­خیزد، همه شیعیان امیرمؤمنین{علیه السلام} باید قلب‌‌‌شان بر محور ولایت یگانه باشد، خودیت­‌‌ها کنار برود و فقط او در میان باشد.

شرط دوم: آنکه بر آن عهدی که با آنها داشتیم وفا کنند؛ آن عهد عبارت است از اینکه دائماً به یاد ما باشند، برای ما دعا کنند، مطیع ما باشند، ولایت ما و ولایت نُواب ما را بپذیرند و خلاصه یکپارچه مطیع ما و مطیع والیان ما باشند، «وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا»؛ اگر چنین بود قطعاً لقای ما برای آنها حاصل می­شد «وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا»؛ و سعادت مشاهده ما برای آنها فرا می­رسد و این اتفاق زود حاصل می‌شود «عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَة»؛ البته به شرط اینکه معرفت به مقام ولایت داشته باشند، ما را در آن مقام بدانند که ما از خود آنها به آنها نزدیک‌تریم، فرامین ما از فرامین خودشان به خودشان بر آنها لازم­تر و واجب‌الاتباع‌تر است «وَ صِدْقِ‌‌ها مِنْهُمْ بِنَا»؛ و صداقت را در عرصه علم و عمل آنها مشاهده کنیم و صداقت در معرفت به ما و در شناخت فرامین ما را سیره خودشان قرار دهند «فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم»؛ این صداقت، آنها را از ملاقات ما محبوس نمی­کند، مگر اینکه در نامه عمل آنان که به محضر ما عرضه می‌شود، چیزهایی می‌بینیم که ناراحت می‌شویم، انتظار نداریم که شیعیان ما در نامه عملشان این چیز‌‌ها باشد «وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم»؛ یعنی نمی­پسندیم؛ این نه به این معناست که آنها در نامه عملشان گناه به ما عرضه می‌شود، گناه را که حضرات غضب می‌کنند، حتی مکروهات، حتی اموری که پسندیده از شیعه نیست، وقتی در نامه عمل ما به محضر امام زمانمان؟عج؟ عرضه می‌شود آنها ناراحت می‌شوند «کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْنا»[26]؛ زیور ما باشید و مایه ننگ و زشتى‏ ما نباشید، باعث خجالت و خفت و خاری ما در میان کفار و دشمنان نباشید؛ «وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیل‏»[27]؛ و خدا یاری‌دهنده ماست و او ما را بس است و خوب یاوری است؛ بنابراین باید همه در شب بیست­وسوم با هم دست به دعا برداشته و لقای خاص و فرج خواص را بخواهیم.

 آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست                   هر کجا هست خدایا به سلامت دارش‏

 اگر از وسوسه نفس و هوا دور شوى                            بى­شکى ره ببرى در حرم دیدارش‏[28]

·طلب عافیت

مرحوم استاد می­فرمود: در شب قدری در حرم حضرت معصومه؟سها؟، مرحوم علامه طباطبایی­{رحمة الله علیه} را زیارت کردم؛ به ایشان گفتم که بهترین دعایی که در این شب‌های دهه­آخر، به‌خصوص در شب‌های قدر، ما از خداوند می‌خواهیم، چه چیزی باشد؟ ایشان می‌گفتند: بدون تأمل، بلافاصله فرمودند: «عافیت». ازاین­رو در شب‌های دهه آخر از خداوند عافیت بخواهیم؛ عافیت از ماده «عفو» است، عافیت در لغت یعنی خداوند از بنده­اش دفاع کند؛ چون عافیت یعنی «عافاهُ اللّهُ تعالى من المَکْرُوه‏»[29]، یعنی اینکه انسان در مقامی قرار گیرد که خداوند تمام امور او را عفو کند، و او را در کنف حمایت خود قرار دهد و در مقامی قرار گیرد که در تحت ولایت خداوند متعال است؛ در روایت می‌فرماید: «أَولِیَائِی تَحتَ قَبَائِی لَا یَعرِفُهُم غَیرِی»[30]؛ دوستان من در کنف حمایت من هستند و غیر من آنان را نمی شناسد.

بسیار شایسته است انسان با خواندن دعای عافیت صحیفه­سجادیه از خداوند عافیت بخواهد «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْبِسْنِی عَافِیَتَکَ، وَ جَلِّلْنِی عَافِیَتَکَ، وَ حَصِّنِّی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَکْرِمْنِی بِعَافِیَتِکَ، وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ»‌[31].

·سیر مراتب حب در دهه پایانی

دعاهای شب­های دهه آخر به خوبی نشان می‌دهد که بندگان و خصوصاً خواص از روزه‌داران می­باید در مراتب حب و در مراتب ولایت الهی سیر کنند و آن یک­منزل بیشتر نیست و منزل حب، منزل عبادتِ احرار، منزل استقرار علمی و عملی در حدِ وسع انسان در تحت ولایت اهل‌بیت؟عهم؟ و تولی به فرامین آنان است؛ مناسب است درباره ارزش و اهمیت مقام تولی به ولایت اهل بیت؟عهم؟ مطالبی مطرح شود.

 در روایتی حمادبن­بشیر نقل کرده است: «از امام صادق{علیه السلام} شنیدم که فرمود رسول اکرم{صلوات الله علیه} در حدیث قدسی فرمودند: «مَنْ أَهَانَ‏ لِی‏ وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی‏‏»[32]؛ هر کس ولىّ و دوست مرا اهانت کند، در صدد جنگ با من مى‏باشد؛ چون کسی که مؤمن شد، در تحت کنفِ حمایت و ولایت پروردگار است و دشمنی­کردن با چنین مؤمنی دشمنی­کردن با خداست و در ادامه می­فرماید: «وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْه‏‏‏»؛ و بنده‏اى، مقرّب درگاه من قرار نمى‏گیرد، مگر با انجام واجبات. برای اینکه انسان در تحت ولایت خداوند قرار بگیرد فرائض، نزدیک­ترین راه هستند؛ فرائض یعنی، انجام وظایف شرعی در واجبات و محرمات که این بهترین، زیباترین و نزدیک­ترین راه برای رسیدن به مقام قرب است و کسانی که با فرائض راه به­سوی خدا پیدا کنند؛ در مرتبه بالاتر می‌باید از نوافل نیز استفاده کنند «وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَة»؛ وقتی با نافله به من نزدیک­شدند فرائض و نوافل، واجبات و مستحبات را با هم دارند، عبادت احرار در این فضاست که پروردگار می­فرماید، من به­جای جوارح ادراکی و تحریکی آنها قرار می‌گیرم «فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا» پس اگر دوستش بدارم گوش شنوا، چشم بینا، دست توانای او خواهم بود؛ در ادامه می‌فرماید: من آنها را مستجاب‌الدعوة می‌کنم «إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ»؛ وقتی از من چیزی بخواهد، قطعاً به او خواهم داد و اجابت می‌کنم، ممکن است کسی بگوید: ما خیلی دعا‌‌ کردیم، اجابت نشد! در پاسخ باید گفت: چه اجابتی بالاتر از اینکه انسان اجازه پیدا کند در بارگاه قرب الهی با خدای خودش بی­واسطه صحبت کند و احرار بالاترین دعایشان این است و این دعا قطعاً مستجاب است چرا که اگر نبود، هرگز اجازه داده نمی­شد در شب‌های عزیزِ قدر با پروردگار سخن بگویند؛خداوند در حدیث معراج می‌فرماید: من به­جای عقل آنان می­نشینم، «وَ لَأَستِغرِقَنَّ عَقلَهُ بِمَعرِفَتِی وَ لَأَقُومَنَّ لَهُ مَقَامَ عَقلِه‏»[33]؛ کاملا مشخص است مقام بسیار والایی است.

·رسیدن به مقام مخلَصین با عبادت احرار

باید در زندگی به دنبال رسیدن به عالی­ترین مراتب قرب و یقین به توحید یعنی «مقام مخلَصین» بود به بیان دیگر این‌طور نباشد که در دنیا چشم سالک به چیز دیگری باشد و گوشه‌چشمی هم به محبوبِ خود داشته باشد؛ امام سجاد{علیه السلام} در دعای ابوحمزه می­فرماید: «وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسافَة»[34]؛ خدایا! سیرکننده به سوی تو مسافتش نزدیک است؛ رسیدن به مقام عالی مخلَصین خیلی هم دور نیست، نزدیک است و تو همیشه برای ما آشکار بودی. حضرت سیدالشهدا{علیه السلام} در دعای عرفه می‌فرماید: «عَمِیَتْ عَیْنٌ لَا تَرَاک‏»[35]؛ «کور باشد آن چشمی که تو را در دنیا نبیند» «مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْک‏‏»[36]؛ تو کِی غایب بودی تا ما بخواهیم با برهان و دلیل دنبال تو بگردیم؟

با توجه به اینکه کسی با برهان و دلیل، بودن خود را ثابت نمی‌کند وخداوند می‌فرماید: من بر ظاهر و باطن شما احاطه دارم <إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحیط>[37] و من از خود شما به شما نزدیکترم <أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه>[38] و اینکه من برای خودم هیچ وقت مخفی نبودم، نیازی به برهان و دلیل برای اثبات بودنِ خودم برای خودم نیست؛ از این رو برای یافتن تو به طریق اولی نیازی به آوردن دلیل­ و گشتن و... نخواهد بود؛ ولی حجاب اصلی نیافتن من خودم هستم؛ در دعای ابوحمزه امام سجاد{علیه السلام} این­طور می‌فرمایند: «وَ أَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا انْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمال[الآمال] دُونَک‏‏»[39] بنابراین خود ما، خودمان را از تو پنهان کردیم؛ با اعمال و با آرزوهایِ باطل که خداوند فرمود: <إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور>[40]؛ آدم‌های خیال‌پرداز را که در پوچی‌‌‌ها زندگی می‌کنند دوست ندارد؛ از این رو کسی که در فضای مجازی در آمال پوچ و آرزوهای باطل زندگی می‌کند، از خداوند (حق‌الحقایق) محجوب است. کسی که با اعمال خود و به دست خود از حق دور شد به طور طبیعی از خداوند هم دور خواهد شد.

باید توجه داشت که عمل، زشت و نیک ندارد و نیت، یک­عمل را خوب یا بد می‌کند؛ برای مثال خوردن، یک فعل واحد است و شامل خوردنِ مال حرام و خوردنِ مال حلال می‌شود؛ یا کشتن از بزرگترین گناهان است، ولی ‌وقتی کسی در معرکه جهاد، دشمنِ خدا را می­کشد یا کشته می‌شود، به روح و ریحان می‌رسد و وقتی کسی در مسیر طاغوت کشته می‌شود یا می‌کشد، به جهنم واصل می‌شود؛ کشته در مسیر الهی شهید است و کشته در مسیر طاغوت شقی است؛ پس عمل یکی است و نیت آن را رقم می­زند؛ پس مراد از اعمال نیت‌های انجام کارهاست؛ لذا حضرت می‌فرمایند: «تو هرگز از ما محجوب نبودی، آن اعمال زشت و آرزوهای باطل (نیت‌‌‌‌های پلید) ماست که تو را از ما محجوب می‌کند».

اما انسان چگونه باید این حجاب خودبینی را کنار بزند تا در عالی‌ترین مقام مخلَصین با او باشد؟ و از کجا بفهمد که آیا به این مقام رسیده است؟

در آیات قرآن فراوان وعید از عذاب جهنم و وعده به بهشت و نعمت‌های آن وجود دارد از این‌ رو عبادت بندگان به دلیل ترس از عذاب(عبادت عبید) و یا شوق رسیدن به بهشت(عبادت تجار) است که این نوع و مرتبه از عبادت در حکم معامله با پروردگار است، معامله تاجرانه یعنی اینکه من روزه میگیرم و در مقابل بهشت را می‌خواهم، کار خوب می‌کنم برای اینکه وارد بهشت بشوم؛ به‌عبارتی دیگر چشم‌پوشی از ‌حرام، برای رسیدن به لذت بالاتر است که این شیوه از عبادت، معامله است و خداوند هم معامله­گر خوبی می‌باشد، <مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها>[41]؛ کسی که با من معامله کند در مقابل یک‌حسنه ده­برابر به او اجر می‌دهم.

ولی در دهه پایانی ماه مبارک رمضان سخن در معامله نیست، بلکه در خودسوزی است و حتی واژه رمضان به معنای سوختن است؛ در لغت «رمضه» یعنی او را سوزاند و «رمضان» یعنی سوزاندن[42]، دلیل اینکه ماه رجب و شعبان را به این واژه نام نگذاشتند و فقط در ماه مبارک چنین نامی‌ آمده‌ چون ماه مبارک رمضان گناهان را می‌سوزاند، و ریشه و اساس مطلب این است که باید در ماه رمضان بزرگترین گناه در وجود انسان و ریشه همه گناهان، یعنی پرستش خودیت و هوای نفس (شیطان اکبر) را سوزاند؛ حال اگر در اوایل ماه مبارک کسی موفق نشد، در دهه آخر باید آن را بسوزاند، چون دهه آخر، بستن بار برای سال است؛ از این رو عبادت در این ایام باید عبادت احرار باشد، در این رویکرد دیگر صحبت از دادوستد و خرید و فروش نیست بلکه صحبت از خودسوزی و نابودکردن انانیت­هاست؛ به همین دلیل در دعاهای شب‌‌‌‌های پایانی ماه مبارک فراوان این ‌عبارت تکرار می‌شود: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ إِیمَاناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ یَقِیناً صَادِقاً حَتَّى یَذْهَبَ بِالشَّکِّ عَنِّی حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ یُصِیبَنِی إِلَّا مَا کَتَبْتَ لِی وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْتَ لِی‏»[43]؛ یعنی دیگر من از خودم هیچ چیز نداشته باشم، به آن مرتبه‌ای از ایمان مرا برسان که ایمان با قلب من یکی شود و بین من و ایمان مباشرت باشد و هیچ چیز فاصله نیفتد.

احرار یعنی کسانی که از همه بند‌‌ و غل و زنجیر‌‌ها حتی بندِ خود که بزرگترین بت است، آزاد شدند و خالصانه فقط برای پروردگار عبادت می‌کنند و سراپای وجود و عبادتشان را حب پروردگار گرفته‌ و پر کرده­است؛ <قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏>[44] این شعار پیامبر اکرم‌{صلوات الله علیه} در این مقام است و دیگران باید خود را به این مقام برسانند؛ آن کسانی که برای اجر عبادت می‌کنند به آنها اجر داده می‌شود، ولی «او» داده نمی‌شود؛ خواجه خیلی تمثیل زیبایی را در این مقام ذکر می‌کند:

 شنیدم رهروى در سرزمینى                                              به لطفش گفت، رندِ خوشه‌چینى‏

 که اى سالک! چه در انبانه دارى                                 بیا دامى بِنِهْ، گر دانه دارى‏[45]

دانه در اینجا مراد عبادات ماست و سالک کسی است که دانه‌های خود یعنی عبادات خود را قرار داده برای اینکه سیمرغِ توحید را صید کند یعنی مدام نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد بلکه خداوند را صید کند «العیاذ بالله»؛

جوابش داد: کآرى، دانه دارم                       ولى سیمرغ مى باید شکارم

جواب داد: آرى! عبادت زیاد کردم دانه دارم، ولی او را می‌خواهم، بهشت را نمی‌خواهم.

بگفتا: چون به دست آرى نشانش؟        که او خود بى‌نشان است آشیانش

او جواب داد: نه! راهش این نیست؛ تو با دانه می­توانی پرنده‌‌‌‌های کوچک را صید کنی؛ قناری، بلبل، یعنی بهشت را می­توانی به‌دست آوری، اما تو اجر می­خواهی‏ و هرگز او را نمی‌توانی بیابی، چون باید بی­خود شوی تا او را به دست آوری.

 عنقا شکارِ کس نشود، دام بازچین         کاینجا همیشه، باد به دست است دام را[46]

 او برایت باید تعیین تکلیف کند؛ تو هیچ­کاره هستی، تو کیستی که می­خواهی برای او تعیین تکلیف کنی؟ تو باید نابود شوی تا او تو را بپذیرد.

·ارتقای کیفیتِ عبادت

در دعای ابوحمزه ثمالی نجوا می‌کنیم؛ «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَمْلأَ قَلْبِی حَبّاً لَکَ»[47] خدایا! در این شب‌‌ها از تو می‌خواهم که قلبم را پر از محبت خود کنی؛ «وَ خَشْیَةً مِنْکَ، وَ تَصْدِیقاً لَکَ، وَ إِیماناً بِکَ، وَ فَرَقاً مِنْکَ»[48]؛ تا آنجا که می‌گوید «حَبِّبْ إِلَیَّ لِقاءَک»؛ دیدار خود را برای من محبوب‌ترین چیز برای من قرار بده! «وَ أَحْبِبْ لِقائِی‏»؛ و هنگامی‌که من به لقای تو نائل شدم، آن لحظه را زیبا قرار بده! من برای تو زیبا باشم و نیز تو برای من زیبا باشی «وَ اجْعَلْ لِی فِی لِقائِکَ الرَّاحَةَ وَ الْفَرَجَ وَ الْکَرامَةَ»؛ در لحظه­ دیدار (در لحظه مرگ یا در دنیا در لحظه‌ وصول به یقین تام) برای من گشایش و راحتی و مقام کرامت را قرار بده! پس در دعا‌‌‌‌های این ایام سخن در کیفیت است نه کمیت؛ امام صادق‌{علیه السلام} می­فرماید: من در هنگام جوانی تلاش زیادی را در عبادت می‌کردم «اجْتَهَدْتُ فِی الْعِبَادَةِ وَ أَنَا شَابٌّ»[49]؛ پدر بزرگوارم امام باقر{علیه السلام} مرا ملاحظه کردند، فرمودند: «یَا بُنَیَّ دُونَ مَا أَرَاکَ تَصْنَع‏»؛ فرزندم! از آنچه می‌بینم انجام‏ می‌دهی کم کن‏؛ به کیفیت توجه کن، نه کمیت؛ به‌عبارت دیگر ممکن است عبادت تو کمتر باشد، ولی طوری عبادت کن که همان عبادات کم، تو را به عالی­ترین مراتب برساند «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ»، زیرا خداوند عز و جل، اگر بنده‏اى را دوست بدارد، با عبادت کم هم از او خشنود مى‏گردد؛ وقتی محبوب مولا شدی، با کارِ کم بالاترین مراتب و مقامات را به تو عنایت می‌کند، پس در این ایام که ثواب تلاوت یک‌آیه قرآن معادل کل قرآن است و نَفَس‌های مؤمنین و روزه‌داران عبادت است، همه چیز میان‌بر است، ولی در میان میان­بر‌‌‌ها عقلا عالی‌ترین را انتخاب می‌کنند، نزدیکترین راه را باید انتخاب نمود «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَیْکَ قَرِیبُ الْمَسَافَةِ»[50].

در این شب‌‌ها از خداوند در درجه اول مقام شکر و «عبادت شاکران» را باید درخواست نمود، یعنی با زبان شکر گفت: خدایا! من تو را شکر می‌کنم ‌که بار دیگر به من فرصت دادی دهه آخر ماه مبارک را درک کنم؛ خدایا! تو را شکر ‌بار دیگر فرصت دادی که شبِ احیا را درک کنم؛ خدایا! تو را شکر که مرا انسان و مسلمان خلق کردی و مؤمن و شیعه امیرالمؤمنین{علیه السلام} قرار دادی، شکر که مرا با قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه‌سجادیه و ادعیه مأنوس کردی، و هزاران شکر دیگر برای نعمت‌هایی که به نعمت بودن آنها توجه نداریم. این شکرها عبادت احرار می‌شود؛ و علامت عبادت احرار این است که انسان در هنگام خوردن سحری، در عبادت، در نماز، در نماز شب و در تلاوت قرآن از عبادت­ لذت ببرد؛ این همان است که در دعا از خداوند طلب می‌کنیم: خدایا! حلاوت عبادت را به من بچشان «مَنْ ذَا الَّذِی ذَاقَ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلا»[51]؛ کیست که شیرینی مناجات و انس با تو را بچشد و بعد این مقام را با مقامی دیگر و تو را با دیگری معاوضه کند!؟؛ «وَ مَنْ ذَا الَّذِی آنس [أَنِسَ‏] بِقُرْبِکَ فَابْتَغَى عَنْکَ حِوَلًا»؛ کیست که با مقام قرب تو انس گیرید بعد رویش را از تو برگرداند!؟ خوش به حال کسانی که در این ایام به­این­ مقام رسیدند و با خدا این­گونه سخن می­گویند:

تو و طوبىّ و ما [و] قامت یار                                         فکر هرکس، به قدر همّت اوست‏[52]

یکی برای بهشت و برای لذت‌‌‌‌های بهشتی با تو مناجات می‌کند، اما یکی هم فقط تو را می‌خواهد و اینکه به لقای تو برسد که مقام و فکر هرکس به قدر همت اوست.

·عوامل دوری از مقام محبوبین

مواردی انسان را از مقام محبوبین دور می‌کنند و خداوند به صراحت در آیات قرآن کریم فرموده‌است: من این افراد را دوست ندارم؛ این موارد عبارت‌اند از:

1. متکبران

 اولین گروه متکبرین هستند؛ خداوند در آیات فراوان می‌فرماید: <إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرین>[53]؛ خداوند متکبرین را دوست ندارد، <إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور>[54]؛ تا به آنجا که با تندی می‌فرماید: <أَ لَیْسَ فی‏ جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرین‏>[55] متکبرین جایشان در جهنم است.

 تکبر خیلی شاخه‌‌‌ها دارد؛ می‌توان به جرئت مدعی شد ریشه تمام صفات رذیله مانند غرور، برخوردِ تند، فحاشی، تهمت‌زدن، غیبت­کردن و... در تکبر است لذا انسانِ متکبر جایی در میان محبوبین ندارد.

2. ظالمان

 بالاترین امری که انسان را به شدت از محبوبیت می‌اندازد، ظلم است؛ خداوند در قرآن می‌فرماید: <وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمین‏>[56]؛ امام باقر{علیه السلام} نقل می‌کند: «وقتی پدرم علی‌بن‌حسین؟عهم؟ در آخرین لحظات عمرشان مرا فراخواندند و مرا به سینه خود چسباندند و فرمودند: «یَا بُنَیَّ» ای پسرم تو را وصیت می‌کنم به آن وصیتی که پدرم سیدالشهدا{علیه السلام} با بدنِ خون­آلود هنگامی که برای آخرین وداع وارد خیمه شد و مرا در آغوش گرفت و به خود چسباندند و گفت پسرم تو را وصیت می‌کنم، به وصیتی که پدرم امیرمؤمنان علی{علیه السلام} در آخرین لحظات عمر مبارکش به من کرد و فرمود: «یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ»[57]؛ پسرم! مبادا به کسی ظلم کنی که هیچ ناصری جز خدا نداشته باشد. باید از آه چنین کسی خیلی ترسید چون کافی است که سرش را بالا ببرد و بگوید: «خدایا! دادِ مرا تو بِستان» و رسول اکرم‌{صلوات الله علیه} می‌فرماید: بین بنده و بهشت هفت­عقبه است، آسان­ترین عقبه­اش شب اول قبر است که در نظر ما سخت‌ترین عقبه است؛ در ادامه پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} دربارۀ سخت­ترین عقبه می‌فرماید: «الوُقُوفُ بَینَ یَدَیِ اَللَّهِ تَعَالَى إِذَا تَعَلَّقَ المُظلُومُونَ بِالظَّالِمِینَ»[58]؛ ایستادن در پیشگاه خداوند عز و جل آن‌گاه که مظلومان گریبان ظالمین را می‌گیرند و می‌گویند اول حق ما را بدهید و بعد از آن رد شوید.

3. حریم­شکنان

متجاوزان و حریم­شکنان کسانی هستند که حریم دیگران و اجتماع را درمی‌شکنند؛ توهین به افراد، توهین به پدر و مادر، توهین به دوستان، توهین به مؤمنین، حریم­شکنی است، در مرتبه بالاتر کسانی که حریم علمای ربانی، در مرتبه بالاتر حریم ولایت، در مرتبه بالاتر حریم رسول اکرم‌{صلوات الله علیه} را و در عالی­ترین مرتبه حریم پروردگار را به­سادگی می­شکنند؛ حضرت می‌فرمایند: گناهکار در حین انجام گناه‌، ایمان ندارد[59] به خاطر اینکه از دوحال خارج نیست یا می‌داند که خداوند او را می‌بیند و در عین علم به حضور در محضر پروردگار، گناه می­کند و این کافر است چون با علم به حضور در محضر الهی گناه می‌کند؛ یا نمی‌داند در محضر پروردگار است که کافر است؛ پس کسی که ساده‌ترین گناه را هم می‌کند با کفر خودش حریم خدا را شکسته‌است؛ خداوند می‌فرماید: <إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین‏>[60] بنابراین به سادگی انسان از مقام محبوب­بودن می‌افتد؛ گرچه مسلمان، عابد و شب­زنده­دار باشد.

4. خائنان

اگر کسی در قراردادهای تجاری-اقتصادی، سیاسی و ارتباطات اجتماعی و... تعهد ‌کند کاری را انجام دهد یا در امور شخصی و امور رایج زندگی، خانوادگی، عبادی و... متعهد به انجام عملی ‌شود و انجام ندهد خیانت کرده است.

یا اینکه انسان در قرارداد ازدواج با همسرش عهد می‌بندد و قرار می‌گذارد به تعهدات زندگی عمل کند، با همسرش صمیمی‌ باشد، دلش با او یگانه باشد؛ اگر این‌طور نبود، خائن است؛

البته بالاترین خیانت، خیانت به عهد بندگی با پروردگار است، سپس خیانت به انسان­بودن خود است؛ خداوند می‌فرماید: <إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنین‏>[61].

5. مفسدان

مفسدان کسانی هستند که در جامعه اختلال و فساد می‌کنند؛ <وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَساد>[62]؛ این گروه را نیز خداوند دوست ندارد؛ حال هر نوع فسادی، فساد اقتصادی، فکری، اعتقادی، اشاعه فحشا و... باشد؛ خداوند درباره عذاب اشاعه‌گران فحشا می‌فرماید: <إِنَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلیم‏>[63]؛ امر به فحشا نیز از کارهای شیطان است <الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاء>[64] که فسادانگیز است و مفسدان محبوب پروردگار نیستند؛ <وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدین‏>[65].

6. متجاهران به فسق

متظاهرین و متجاهرین به فسق، کسانی هستند که از گناه­کردن خوشحال‌اند و تظاهر به گناه می‌کنند و بر اساس شواهد بسیار گناه تجاهر به فسق، بالاتر از خود فسق است که می‌فرماید: <لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ>[66]؛ خداوند هرگز کسانی را که تظاهر به گناه می‌کنند دوست ندارد. حال تظاهر به هر گناهی باشد مانند کسانی که با بی‌حجابی تظاهر به آن می‌کنند و یا کسانی که غیبت و حرام­خواری‌ها و... را علنی انجام می دهند و به آن افتخار می‌کنند. در شدت این گناه همین کفایت می‌کند که غیبت شخص متجاهر به فسق اشکالی ندارد.

7. مرفهان بی‌درد

هرزگی و یلگی مرفهان بی­درد موجب می­شود دردِ فقرا در زندگی درک ‌نشود؛ < لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحین‏>[67] آدم­های یله، بیکار و به اصطلاح کسانی که همه زندگیشان فقط شهوت، حیوانیت و لذت­بردن است را خداوند این‌‌ گروه را دوست ندارد و خداوند مثال بارزش را در قرآن قارون ذکر می‌کند.

8. مسرفان

اسراف و زیاده­روی­ انسان را به سرعت از مقام محبوبین دور می‌کند، حتّی اگر در امور دینی، مانند وضو، انفاق و... باشد؛ «لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفین‏»[68].

·عوامل رسیدن به مقام محبوبین

صفاتی که خداوند در قرآن آنها را در زمره محبوبین قرار می‌دهد به شرح زیر است:

در قران گروهی از محبوبین توابّین و متطَهرین هستند؛ کسانی که سعی می‌کنند دائماً خودشان را پاکیزه نگه دارند، به­محض اینکه آلودگی آمد توبه می‌کنند؛ خداوند درباره اینها می‌فرماید: <إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین‏‏>[69]؛ از جمله ‌دستورالعمل‌های مرحوم علامه{رحمة الله علیه} دوام وضو است؛ یعنی کسانی که در ظاهر هم طهارت را حفظ می‌کنند اینها نیز در ظاهر جزء این‌‌ دسته قرار می‌گیرند و با مراقبت و حفظ طهارت ظاهری، آرام آرام به مراتبی از طهارت باطنی توفیق می‌یابند.

خداوند در قران گروه‌های دیگری را نیز از محبوبین بر می‌شمارد: متقین،[70] صابرین[71]، متوکلین[72]، محسنین[73]، مقسطین[74] (عدالت پیشگان) و ... هستند.

·عوامل رسیدن به مقام محبوبین در روایات

بر اساس روایات، اگر انسان به دنبال میان‌بر برای محبوبیت در درگاه الهی است، باید به کسانی که خداوند در دنیا آنها را خیلی دوست ­دارد، نزدیک شود؛ خداوند ضعفا، فقرا، مؤمنینِ ضعیف و... را دوست می‌دارد؛ در حدیث معراج خداوند به پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} می‌فرماید: «یا احمد!... فَأدن الفُقَرَاء وَ قَرِّب مَجلِسَهُم مِنکَ، أَدنُک»[75]؛ اگر می­خواهی محبوب من باشی، به فقرا محبت داشته باش، به فقرا نزدیک شو، با آنها حشر ونشر داشته باش، دلجویی کن! تا من به تو نزدیک شوم.

گروه دیگری از محبوبان پروردگار آن کسانی هستند که با عبادات انس بیشتری دارند؛ در روایت می‌فرماید: محبوب‌ترین انسان‌‌‌‌ها به پروردگار آن کسی است که راست‌گو و محافظ بر نمازش است «أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلٌ صَدُوقٌ فِی حَدِیثِهِ مُحَافِظٌ عَلَى صَلَاتِه‏»[76].

گروه سوم کسانی هستند که به مردم خدمت می‌کنند و نفع بیشتری به آنان می‌رسانند؛ در روایتی از پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} سؤال کردند: «أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّه‏»[77]؛ محبوب‌ترین مردم نزد خدا چه کسانی هستند؟ فرمودند: «أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاس‏»؛ آن‌هایی که برای مردم نافع­تر هستند؛ ازاین‌رو شغل­هایی که نفعش به مردم بیشتر است، انسان را به سرعت محبوب می‌کند.

·درخواست مقام محسنین در آخرین فرصت­ها

یکی از دعاهای فوق‌العاده‌ای که شایسته است در قنوت نماز شب دهه پایانی ماه مبارک از خداوند مسئلت کند این دعاست: «أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِه وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ‏»[78]؛ خدایا! از تو می‌خواهم که بر محمد و اهل بیتش درود بفرستی و نام مرا در این شب در دیوان سعیدان خود قرار دهی! «وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ»؛ و روح مرا با شهدا محشور کنی! «وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ»؛ و کارهای نیک مرا در مقام علّیین قرار دهی؛ به عبارت دیگر در یک‌کلام در زمره محسنین و در مقام احسان باشم. سعید در لغت یعنی کسی که دیگری در امور خیر دائماً او را کمک می‌‌کند؛[79] یعنی کسی که خداوند او را تحت ولایت خود قرار داده، کمکش می‌کند؛ سعید در دعا‌‌‌‌ها یعنی کسی که دائماً خداوند پشت و پناه او در سیر به سوی خیرات است، این صفتی است که خداوند درباره ائمه؟عهم؟ می‌‌فرماید: <وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ>[80] ما به آنان کارهای خیر را الهام می‌‌کنیم، چگونگی اقامه نماز را جلو پایشان می­گذاریم و بهترین وجه راز و نیاز­ با خدا را برایشان فراهم می‌‌کنیم، انفاق و برطرف‌کردنِ مشکلات مردم را برایشان قرار می‌‌دهیم. این مقام مخلَصین است که نتیجه آن، قرار گرفتن در مقام سعدا است.

 «وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ»[81] مرا در مقام شهدا قرار بده! شهدا در معنای اصلی لغت یعنی کسانی که در عالم ملکوت شاهد و ناظر بر عالم ناسوت هستند[82] یعنی آنان یک ‌سروگردن در دنیا از دیگران بلندتر هستند، جهان‌بینی دیگران دنیایی است،ولی اینها از دنیا عبور کردند و از عالم ملکوت، دنیا را مشاهده می‌کنند؛ از این رو قرآن شهید را به معنای شاهد، یعنی کسی که در مرتبه بالاتر به دنیا می‌‌نگرد و خود را به دنیا نفروخته‌است، معنا می‌کند؛ «الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَر»[83] دنیا سرای عبور است، دنیا خانه و محل ایستادن نیست «وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ» انسان‌‌‌‌ها دو‌گروه‌اند، یک‌گروه کسانی هستند که خود را به دنیا می‌‌فروشند؛ در نتیجه جهان‌بینیشان خور و خواب و خشم و شهوت است و گروهی دیگری خود را از دنیا آزاد می‌کنند و در نتیجه آزاد از غُل و زنجیر‌‌‌‌ها از بالا دنیا را مشاهده می‌کنند؛ بنابراین در فرهنگ قرآن یک‌گروه از شهدا هستند که به­سوی مقام شهادت میان‌بر زدند و با بذل جان خود به این مقام رسیده‌اند، ولی دیگران با اعمال خالصانه می‌توانند در مقام شهدا قرار بگیرند؛ نتیجه آنکه همیشه درِ باغ شهادت به رویِ انسان باز است؛چه در معرکه جنگ کشته شود و یا نفس اماره را در راه توحید بکشد و دومی کشته­شدن در جهاد اکبر است.

 «وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ»[84] خدایا! خوبی­ها و کارهای مرا به فضلت در عالی‌ترین مقام قرار بده؛ امام صادق‌{علیه السلام} فرمود: اگر کسی محبوب باشد، خداوند کم او را هم زیاد قبول می‌کند[85]، عمل کم نیز او را در زمره علّیین قرار می‌دهد. در اشعار توحیدی ‌ما، شعر زیبایی است که می‌گوید: «وُجُودُکَ ذَنْبٌ لا یُقاسُ بِهِ ذَنْب‏»[86] و شعری دراین­رابطه دارد که می‌گوید:

 بَیْنِى وَ بَیْنَکَ إنّى [إِنّیّى‏] یُنازِعُنِى                                     فَارْفَعْ بِلُطْفِکَ إنّى [إِنّیّى‏] مِنَ الْبَیْن‏[87]

خدایا! بین من و تو، آن چیزی که مانع دیدن توست، منیّت من است «فَارْفَعْ بِلُطْفِکَ إنّى [إِنّیّى‏] مِنَ الْبَیْن» خدایا! انیّت مرا به برکت ماه مبارک رمضان بردار «وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ»[88]

 در ادامه می‌فرماید «وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِیناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی‏»خدایا! آن مقام و مرتبه مخلَصین را به من بده که در آن مقام نه تنها عین­الیقین که در مقام حق­الیقین قرار بگیرم؛ یعنی قلبِ مرا مالامال از یقین به خود کن و به من آن مرتبه از ایمان را بده، که هرگز از تو جدا نشوم و لحظه‌ای به غیر تو فکر نکنم «وَ إِیمَاناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنِّی‏» آن مرتبه از ایمان که هیچ چیزی میان تو و آن مرتبه از ایمان من حتی خودِ من حائل نشود؛ این زیباترین بیان در خودسوزی است و چه زیبا خواجه حافظ می‌گوید:

 حجاب چهره جان مى شود غبار تنم      

خوشا دمى که از این چهره پرده بر فکنم!

چنین قفس نه سزاى چو من خوش الحانى است

رَوَم به گلشن رضوان، که مرغ آن چمنم‏[89]

خدایا! تو مرا از اول برای بهشت رضوان خلق کردی، بهشت رضوان برای مخلَصین است آن کسانی که هرگز به غیر تو فکر نکردند، حتی عبادات را برای بهشت تو انجام ‌ندادند بلکه همه کارهایشان را فقط برای تو انجام دادند.

 عیان نشد که چرا آمدم کجا بودم                                دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم‏

 چگونه طوف کنم در فضاىِ عالمِ قدس؟                  چو در سراچه ترکیبِ تختهْ بندِ تنم‏

·درخواست بخشش و جبران کوتاهی­های ماه رمضان

در فرازی از دعاهای دهه پایانی ماه مبارک این عبارت تکرار می‌شود: «وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِیناً تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی وَ إِیمَاناً یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنِّی‏»[90] تا به آنجا که می­فرماید: «وَ آتِنِی فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذابَ الحریق»[91] این دعایی است که در قنوت نماز نیز خوانده می‌شود، باید دانست که «ة» در «حسنة» برای مبالغه است؛ یعنی بالاترین حُسن را به من عنایت کن! این نشان می‌دهد که مراد از بالاترین حُسن، کلمه توحید است؛ یعنی همان مقام مخلَصین و مقربین و بعد از آن اتصال تام به مقام ولایت که انسان باید علماً، عملاً، صورتاً، سیرتاً، ظاهراً، باطناً، از همه جهت خود را شبیه به اولیای الهی کند و دنباله‌روی آنان در همه امور باشد، از جمله دیگر دعاهای این شب‌‌‌‌‌ها که باز مضامینِ بلندی دارد دعایی است که امام صادق{علیه السلام} معمولاً بعد از فرائض و نوافلشان می‌خواندند، دعا را مرحوم محدث قمی{رحمة الله علیه} نیز در مفاتیح­الجنان ذکر می‌کنند «اللّهُمَّ أَدِّعَنَّا حَقَّ مَا مَضى مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ، وَاغْفِرْ لَنا تَقْصِیرَنا فِیهِ وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا مَقْبُولاً»[92] بارالها! آنچه از نواقص در ماه رمضان از ما فوت شد را جبران کن و تقصیرها، کوتاهی‌‌‌ها و وظایفی را که در ماه رمضان از روی عمد یا غیرِعمد انجام ندادیم به کرمت جبران کن، در ادامه می‌فرماید: «وَتَسَلَّمْهُ مِنَّا مَقْبُولاً» رمضانی که از سوی خود به عنوان امانت در اول ماه به ما عنایت کردی، آن را پاک و باصفا، از ما قبول کن؛ در شب اول ماه مبارک مستحب بود این دعا خوانده شود که پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} وقتی که هلال ماه مبارک را می‌دیدند رو به قبله می‌شدند و می‌فرمودند «اللّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنا بِالْأَمْنِ وَالْإِیمانِ»[93] بعد در پایان می‌فرمود: «اللَّهُمَّ سَلِّمْهُ لَنَا وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا وَ سَلِّمْنَا فِیهِ»[94]؛ خدایا! ما را با ماه رمضان یگانه، باصفا و صمیمیت قرار بده؛ حال در شب‌‌‌‌های پایانی می­گوییم: خدایا! تو هم از ما این ماه را مقبول بپذیر؛ یعنی ما حق این ماه را پاکیزه، بدون ایجاد کم و کاستی ادا کنیم و به تو بدهیم؛ امام سجاد{علیه السلام} در دعای وداع می‌فرمایند: «اللَّهُمَّ اسْلَخْنَا بِانْسِلَاخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَایَانَا وَ أَخْرِجْنَا بِخُرُوجِهِ مِنْ سَیِّئَاتِنَا»[95] همان‌طور که این ماه از ما جدا می‌شود، گناهان ما را نیز به برکت ماه مبارک از ما جدا کن!

در روزهای پایانی ماه مبارک و در آخرین لحظات شایسته است از خداوند چند چیز را درخواست کنیم:

·اول:بهره‌مندی از عنایات خاص

از خداوند بهره‌مندی از عنایات خاص را مسئلت نماییم؛ «وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَسْعَدِ أَهْلِهِ بِه‏»[96] ما را از رستگارترین شخصیت‌‌‌‌‌ها و انسان‌‌‌‌‌ها در ماه رمضان را قرار بده! چنان‌که در بخشی از دعا حضرت می‌فرمایند: «مَنْ رَعَى هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَایَتِه‏» بسیاری از بندگان حق این ماه را به­جا آوردند، حرمتش را به درستی حفظ کردند، حدودش را نگه داشتند، خودشان را به شدت کنترل کردند که گناهی از آنها سر نزند؛ سپس در پایان می‌فرماید: «فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِک‏»عین آنها را نیز به من بده! من قاصرم اما تو کریمی باید از خداوند متعال دعا‌‌‌‌های بلندی درخواست کنیم؛ «أِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعَالِیَ الْأُمُورِ وَ یَکْرَهُ سَفْسَافَهَا»[97] خدا آدم­های بلندهمّت را دوست دارد، آدم‌‌‌‌های کوتاه همّت را دوست ندارد به ویژه در شب‌های پایانی ماه رمضان، و حضرت در ادامه می‌فرماید: نه تنها مثل عبادات اولیایت را در نامه اعمال من مرقوم کن، بلکه «أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِک‏»[98] حتی چندین برابر آنها را از روی فضل خود به من بده! «فَإِنَّ فَضْلَکَ لَا یَغِیض‏» که هرگز دریای کَرَم تو، تمامی و پایانی ندارد «وَ إِنَّ خَزَائِنَکَ لَا تَنْقُصُ بَلْ تَفِیض‏» هرگز خزائن تو تمامی ندارد، بلکه فیضان دارد و دائماً می­ریزد؛ جا دارد ‌گذری به شعر بسیار لطیف خواجه بزنیم:

 در خرقه چو آتش زدى اى عارف سالک                    جهدى کن و سر حلقه رندان جهان باش[99]‏‏

از این رو انسان بلند نظر باشد و حال که در این راه آمده، مردانه و غیورانه قدم بردارد.

·دوم: دعا در حق دیگران

دعا برای دیگران نسبت به دعا در حق خودمان بسیار مقبول‌‌‌تر و مستجاب‌‌‌تر است، چنان‌که در دعای وداع حضرت می‌فرماید: «اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ آبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا وَ أَهْلِ دِینِنَا جَمِیعاً مَنْ سَلَفَ مِنْهُمْ وَ مَنْ غَبَر»[100] خدایا! گناهان پدران و مادران و همۀ همکیشان، گناهان گذشتگان و آیندگان از آنان را بیامرز؛ حضرت برای همه حتی آنان‌که در آینده به دنیا خواهند آمد و نادانسته در مسیر خلاف حرکت می‌کنند و برای فرزندان آینده­ خود نیز دعا می‌کنند؛ به هر صورت آنها کودکانی هستند که در ملت اسلام متولد شدند. باید به یاد داشته باشیم دعا در حق دیگران را، خداوند هزاران­ برابر در حق خودِ انسان مستجاب می‌کند، در روایت می‌فرماید: وقتی انسان در حق دیگران دعا می‌کند و خیرخواه دیگران می‌شود، خداوند به ملائکه خود دستور می‌دهد در حق او آمین بگویند و با آمین ملائکه، خداوند دعای او در حق دیگران را در حق خود او در ابتدا مستجاب می‌کند و سپس برای دیگران اجابت می‌کند.[101]

·سوم: استقامت بر راه

در خواست آخر در این ایام از خداوند متعال استقامت است، استقامت در آنچه به برکتِ ماه مبارک رمضان کسب کرده است، <إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ>[102]؛ آن­هایی که گفتند پروردگار ما خداست، مؤمنین بسیاری این را گفتند، اما ملائک برآنان که استقامت ورزیدند، نازل می‌شوند و به آنها گفته می‌شود <أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏>[103]؛ ازاین‌رو شایسته است انسان از خدا بخواهد حالاتِ خوشِ ماه مبارک رمضان و صفات حمیده کسب شده در آن مانند نماز شب­، سحرخیزی، نماز اول وقت­، کنترل زبان، چشم و... را برای او حفظ کند و بعد از عید فطر نیز توفیق انجام این اعمال را به او عنایت کند؛ به نحوی که دائماً مست باده انس با مولا بوده و از رحیق مختوم و حتی از تسنیم او بهره‌مند گردد.

 باز آى و دلِ تنگ مرا مونس جان باش                     وین سوخته را مَحرَمِ اسرار نهان باش‏

 ز آن باده که در مَصطَبِه عشق فروشند                     ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش[104]

·شتاب به سوی عیدی الهی در عید فطر

عید فطر آخرین وداع سوزناک با رفیقی صمیمی است که نزدیک به سی‌شب با او همدل و همراز و هم‌نجوا بودیم؛ وجه نامگذاری عید فطر این است که در این روز همه می‌باید روزه‌‌‌‌های خود را افطار کنند و روزه‌گرفتن در آن حرام است. ­معنای لطیف دیگری نیز می‌توان برای فطر با الهام از آیه شریفه سی­سوره مبارکه روم در نظر گرفت که فرمود: <فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها>[105] چون «فطر» در اصل لغت به معنای شکافتن است[106] و چه بسا افطار‌‌‌‌‌ را هم از­ این ­جهت گفتند که روزه­دار روزه خود را می‌شکافد. ولی معنای زیبای دیگری با الهام از دعاهای روز عید فطر می‌توان در نظر گرفت و آن اینکه روز عید فطر، روز جایزه است «إِذَا کَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَى مُنَادٍ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِکُم‏»[107] بشتابید به سوی جوایزتان؛ چون باید در ماه رمضان به تدریج به مقام کامل ولایت و مخلَصین نزدیک شد. دعاهای این شب‌‌‌ به خوبی این معنا را نشان می‌دهد؛ بنابراین با توجه به دو معنای اخیر، عید فطر روز جایزه است، روز شکافته­شدنِ حجاب‌‌‌ها برای انسان است، روزِ ظهورِ انسانیت انسان و فطرت توحیدی اوست، روز درخواست ظهورِ کمال ولایت برای یکایک روزه‌داران است؛ حتی برای کسی که بنا بر عذری روزه نگرفته باشد چون به هر صورت در مهمان‌خانه پروردگار مهمان بوده است و خداوند به کرم خود، ماه مبارک را برای همه مبارک قرارداد؛ در نتیجه عید فطر روز ظهورِ حقیقتِ فطرت توحیدیِ و روز حرکت برای دریافت جوایز است؛ «اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِکُم‏».

روایت آن جایزه بزرگ و ارزشمند را مشخص کرده و می‌فرماید: «الصَّوْمُ لِی وَ أَجْزَی بِه‏»[108]، روزه برای من است و من به آن پاداش می‌دهم و در معنای لطیف‌‌‌تر چنان‌که امام امت فرمود[109] و در برخی از کتاب‌ها صیغه مجهول ضبط شده است «أَنَا الَّذِی‏ أُجْزَی بِه»[110] یعنی خود خداوند جزا و پاداش و جایزه این روز برای اولیا و مخلَصین است.

 هرگز نباید چشم از کَرَم مولا برداشت که کسی که بیست­ونه­شب دربِ خانه مولا را دائماً بکوبد، می‌یابد «مَن طَلَبَ شَیئاً وَ جَدَّ وَجَدَ، وَ مَن قَرَعَ بَابَا وَ لَجَّ وَلَجَ»[111] کسی که دری را دائماً بکوبد، بالاخره سَری از آن در بیرون می‌آید و جواب می‌شنود که چه می­خواهی ای بندۀ من!؟ به‌خصوص اگر صاحب‌خانه کریم باشد از این رو در شب عید در مغفرت و آمرزش خود و استجابت دعا ذره­ای نباید تردید داشت و همه­ به برکت امیرالمؤمنین{علیه السلام} و صدیقه طاهره؟سها؟ و به برکت امام عصر؟عج؟، که این ایام تعلق به این نورهای مبارک دارد، قطعاً آمرزیده‌ شده‌ایم و سخن در مقام و مرتبه است؛ بنابراین اول دعا در این شب شکر است. خدایا! تو را شکر که ماه مبارک دیگری را بر من عرضه داشتی و مرا به روزهای پایانی آن رساندی؛ عاجزانه به درگاه مولا باید عرضه داشت که آن وعده­هایی که در ماه مبارک به اولیای و بندگان خود دادی آن وعده‌‌‌ها را در حق ما نیز عمل فرما.

 ساقیا! آمدنِ عید، مبارک بادت!                                   و آن مواعید که کردى، مَرُواد از یادت‏[112]

این‌‌ دعاها را باید در لحظات پایانی ماه از خداوند خواست؛ بارخدایا! به ما قول دادی که مغفرت و رحمت شامل حالمان می‌شود، وعده دادی که دشمنان و شیاطین ما را به زنجیر می‌کشی، وعده دادی در مراتب سیر به سوی خود کمک می‌کنی؛ خدایا! مبادا اینها را از ما سلب کنی و استعداد دریافت آنها را از ما بگیری.

عید فطر یکی از چهارعید برجسته عالم اسلام است[113]؛ ولی ­تفاوت اساسی با سایر اعیاد دارد که از مضامین دعای وداع امام سجاد{علیه السلام} برمی‌آید اولین تفاوت آن است که اولیای الهی و اهل­الله در عین لذت­بردن و خوشحالی در شب و روز از دریافت جوایز بزرگ از پروردگار کریم از جهتی دیگر درد فراق دلهره و اضطراب دارند و غصه­دار جدایی از یک­دوست صمیمی هستند. مرحوم محدث قمی به نقل از سیدبن‌طاووس می‌فرماید: «درست است که عید فطر عید است، ولی مبادا به بازی و اهمال و امور دیگر بپردازیم. مضطرب باش! ناراحت باش! استغفار کن «اَنتَ لَا تَعلِمُ أَمَردُودٌ اَم مَقبُولُ الاعمَالِ»[114]چون نمیدانی که کارنامه­ات را چگونه به دست تو می‌دهند؟ آیا کارنامه مردودی از ماه مبارک رمضان به دست می‌آید یا کارنامه مقبول؟ «فَاِن رَجَوتَ القَبُولَ فَقَابِل ذَلِکِ بِشُکرِ الجَمِیلِ» اگر امید به قبولی داری به زیبایی شاکر باش و اگر می‌ترسی که کارنامه مردودی را به دست تو بدهند «وَ اِن خِفتَ الرَّد فَکُن اَسِیرَ الحُزنِ الطَوِیل» غصه­دار باش، استغفار کن!»

امام سجاد{علیه السلام} در دعای وداع می‌فرماید: «السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُودا وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُودا»[115] خداحافظ ای­دوستِ صمیمی که وقتی آمدی خیلی برای من زیبا و جلیل‌القدر بودی و حال که می­روی خیلی برای من دردناک و غصه­دار است «وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُه‏» آن کسی که من به تو خیلی امید بسته بودم و الان فراق تو خیلی برای من دردناک است، «السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَض‏» خداحافظ ای­دوست صمیمی که وقتی آمدی سرور و شعف سراپای مرا دربرگرفت و به استقبالت آمدم و اکنون که داری می­روی خیلی وحشتناک، خیلی دردناک و خیلی غصه‌دار است «السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوب‏»؛ حضرت با ماه رمضان خداحافظی می‌کند چه ماه خوبی بودی که در تو، گناهان من بسیار کم شد، چه ماه خوبی بودی که در مناجات با تو و با پروردگار تو قلبم رقیق شد،چه ماه خوبی بودی که معین و ناصری برای مبارزه با شیطان و نفس اماره­ بودی و چه ماه خوبی بودی که راه‌های نیک را برای من باز کردی.

 دلا! بسوز، که سوز تو کارها بکند                                 دعاى نیم شبى، دفع صد بلا بکند

 عتابِ یار پرى چهره، عاشقانه بکش                        که یک کرشمه، تلافىّ صد جفا بکند

ز ملک تا ملکوتش، حجاب بر گیرند                           هر آن که خدمتِ جامِ جهانْ نما بکند

طبیبِ عشق مسیحا دم است و مشفق لیک            چو درد در تو نبیند، که را دوا بکند؟[116]

ای کاش! با رفتن این ماه آن نگاه اولیای الهی و نگاه عطوفانه پروردگار بر ما باقی بماند.

ای کاش! ما درد بی­دردی­، درد نفس امّاره­ خود را بدانیم و بفهمیم و دائماً پیش طبیب عشق که پروردگار باشد ببریم تا او دوا کند.

در این روز باید سراغ آن شفیعی رفت که شفاعت او هرگز رد نمی‌شود؛ به همین جهت در این روز دعای ندبه وارد شده‌است، دعای ندبه یعنی دعای گریه، با گریه در آستان امام عصر؟عج؟ خطاب به آن حضرت؟عج؟ باید عرضه داشت: «اگر ما قابل نبودیم، بارالها! ما را به قابلیت امام زمانمان؟عج؟ قبول کن! لذا دعایی که در سجده روز عید فطر بعد از دعای ندبه است، می‌فرماید «اِلَهی اِن کُنتَ بِئسَ العَبدِ فَاَنتَ نِعمَ الرَّب»[117] خدایا! اگر من بنده بدی در ماه رمضان بودم، تو پروردگار خوبی بودی «عَظُمَ الذَنبُ مِن عَبدِک فَلیَحسُن العَفوُ مِن عِندِکَ یَا کَریمَ العَفو»[118] صدبار «العفو» بگو .

در دعای دیگری که برای اعیاد ابوحمزه ثمالی از امام باقر{علیه السلام} نقل کرده است می‌فرماید: «یَا عَظِیمُ یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ اغْفِرْ لِیَ الْعَظِیمَ مِنْ ذُنُوبِی، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ الْعِظامَ إِلَّا أَنْتَ، یا لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین»[119] ای خدایی که عظیم هستی! اگر گناهان من به قدری بزرگ است که ماه رمضان نتوانست گناهان بزرگ من را پاک کند، تو بزرگ‌تر از گناهانم هستی، ازاین‌رو خداوند را به عظمتش قسم بدهیم که گناهان بزرگ ما را ببخشد و بیامرزد.

شعر «روز هجران و شب فُرقَت یار آخر شد» برای آن کسانی است که عید فطر جایزه گرفتند، به اعلی مراتب مقامات مخلَصین نائل شدند و لو که آن اعلی مرتبه به امام زمانمان؟عج؟ و اولیای الهی تعلق دارد، مگر نه آن است که ما در دعای روز عید فطر عرضه می‌داریم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا سَأَلَکَ بِهِ عِبَادُکَ الصَّالِحُون وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُکَ َ الْمُخْلَصُونَ‏‏»[120]

خدایا! ما از تو بهترین­هایی که بندگان مخلَصت از تو می‌خواهند یعنی تمکن در توحید را می‌خواهیم.

در زمانی که خداوند وعده داده ‌است که دعای همه را مستجاب کند و روزه‌داران را جایزه دهد در دعای قنوت عید فطر آن هم نه یک­بار و دوبار، بلکه پنج­بار در رکعت اول و چهاربار در رکعت دوم، از خداوند درخواست می‌کنیم «وَ أَنْ تُدْخِلَنِی فِی کُلِّ خَیْرٍ أَدْخَلْتَ فِیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُخْرِجَنِی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْه‏»[121] خدایا! اهل بیت عصمت و طهارت؟عهم؟ را در بهشت لقا داخل کردی، در توحید خواص داخل کردی، ما آن مقام را از تو می‌خواهیم، درست است که ما قابل نیستیم ولی به قابلیت آنان این جایزه را از تو می‌خواهیم؛ خواجه حافظ چه زیبا گفته‌است:

 روز هجران و شب فُرقَت یار آخر شد                          زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

 آن همه ناز و تنعّم که خزان مى­فرمود                          عاقبت، در قدمِ باد بهار آخر شد

بهار ما رمضان بود و باد بهار در روزهای پایانی آن، زشتی‌‌‌ها را از ما برد و لقای ما به نتیجه رسید.

 بعد از این، نور به آفاق دهم از دل خویش               که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد

 آن پریشانىِ شب­هاى دراز و غمِ دل                            همه در سایه گیسوىِ نگار آخر شد[122]

خدایا! نگار ما امام زمان؟عج؟ ماست؛ خدایا! ما را به لقای امام زمانمان؟عج؟ به ظهور پرفروغ او نائل بگردان و همه اعمال ما را به برکت دعاهای امام زمانمان؟عج؟ مقبول بگردان.

 

[1]. زادالمعاد، ص145.

[2]. الأمالی (للمفید)، ص 351.

[3]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 315.

[4]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 315.

[5]. إقبال الأعمال، ج‏1، ص، 21؛ «همانا خدا شما را از دشمنان جن و انسان کفایت می‌کند».

[6]. إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص21؛ «آن حضرت در تمام شب‌های ماه رمضان بین نماز مغرب و عشا غسل می‌نمود».

[7]. همان، ص 687؛ «الهى! این نعمت را ارزانیم دار که از جز تو ببُرم و بتمامى رو به تو آرم، و دیدگان دل‌هاى ما را به نور نگاهشان به سوى خودت روشن فرما تا دیده دل‌ها پرده‏هاى نور را از هم درند و به معدن عظمت و بزرگى [تو] رسند و جان‌هاى ما به عزّت قدس و پاکى تو بیاویزند».

[8]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 527.

[9]. «أَنَّ اللَّهَ یُحِبُّ مَعَالِیَ الْأُمُورِ وَ یَکْرَهُ سَفْسَافَهَا» (وسائل الشیعة، ج‏17، ص 73).

[10]. دیوان حافظ، تصحیح قدسى، غزل 527.

[11]. همان، غزل 527.

[12]. همان، غزل 527.

[13]. زادالمعاد، ص، 145؛ دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان.

[14]. إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏1، ص 201.

[15]. دیوان حافظ، تصحیح قدسى، غزل 464.

[16]. إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص199.

[17]. دیوان حافظ، تصحیح قدسى، غزل 538.

[18]. زادالمعاد، ص146؛ «خداوندا! در این روز، برایم راهنمایى به سوى رضامندى‏هاى خویش قرار بده و در آن براى شیطان، راه نفوذى در من، قرار مده».

[19]. القدر، 3؛ «شب قدر برتر از هزار ماه است».

[20].زادالمعاد، ص146.

[21]. الکافی، ج‏4، ص68.

[22]. زادالمعاد، ص146 ؛ «و برکت‏هاى خویش را بر من فرود آور و مرا به آنچه موجب رضاى توست، موفّق گردان و مرا در میان بهشت‏هاى خودت جاى ده‏».

[23]. همان، ص138.

[24]. بحارالأنوار، ج‏53، ص175.

[25]. همان، ج‏53، ص177.

[26].الأمالی(للصدوق)، ص400.

[27]. بحار الأنوار، ج‏53، ص177.

[28]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 343.

[29]. القاموس المحیط، ج‏4، ص 411؛ «خدا از هر پلیدی او را حفظ کند».

[30]. روضةالمتقین، ج‏9، ص285.

[31]. الصحیفة السجادیة، ص112؛ «و جامه عافیت خویش بر تن من بپوش و مرا در عافیت خود فرو پوشان و در حصار عافیت خود جاى ده و به عافیت خود گرامى دار و به عافیت خود بى‏نیاز فرماى‏ ».

[32]. الکافی، ج‏2، ص352.

[33]. الوافی، ج‏26، ص 148؛ «عقلش را با معرفت خودم سرشار می‌کنم و خودم در جایگته عقل او می‌نشینم».

[34]. إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص 68.

[35]. بحارالأنوار، ج‏95، ص 226.

[36]. همان.

[37]. فصلت، 54؛ « بدان که خدا به هر چیزى احاطه دارد».

[38]. الأنفال، 24؛ «و بدانید که خدا میان آدمى و دلش حایل و مانع مى‏شود».

[39]. إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص 68؛ «و تو از خلقت، در حجاب نمى‏روى، جز آن که کارهاى آنان، تو را براى آنان محجوب مى‏سازد».

[41]. الأنعام، 160.

[42]. الراء و المیم و الضاد أصلٌ مطَّرِدٌ یدلُّ على حِدّةٍ فى شى‏ء مِن حرّ و غیره.(معجم المقاییس‌اللغة، ج‏2، ص440)

[43]. تهذیب‌الأحکام، ج‏3، ص: 90؛ «بار خدایا! از تو چنان ایمانى را درخواست مى‏کنم که آن را به قلبم درآمیزى؛ و چنان یقینى را که بدانم جز آنچه تو برایم رقم زده‏اى، چیزى به من نمى‏رسد؛ و [سوم آن که‏] مرا به آنچه برایم قسمت کرده‏اى، خشنود بدارى».

[44]. الأنعام، 162؛ «بگو: مسلماً نماز و عبادتم و زندگى کردن و مرگم براى خدا پروردگار جهانیان است‏ ».             

[45]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، مثنوى، ص694.

[46]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل9.

[47]. إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص 75؛ «الهى! از تو مى‏خواهم که دلم را از محبّت به خودت مالامال کنى».

[48]. همان؛ «دلم را از بیم خودت و باور به خودت و ایمان به خودت و هراس از خودت و شوق به خودت مالامال کنى ».

[49]. الکافی، ج‏2، ص، 87.

[50]. إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص، 68؛ «سیر کننده به سوی تو مسافتش نزدیک است ».

[51]. بحارالأنوار، ج‏91، ص، 148؛ مناجاة المحبین: «کیست که شیرینى محبّت تو را چشید و دیگرى را به جاى تو برگزید؟! و کیست که نزد تو انس گرفت و روى از تو برگرفت؟! ».

[52]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل3.

[53]. النحل، 23.

[54]. لقمان، 18؛ «خدا هیچ خودپسند فخرفروش را دوست ندارد».

[55]. الزمر، 60؛ «آیا در دوزخ جایگاهى براى متکبران نیست؟».

[56]. آل­عمران، 57؛ «و خدا ستمگران را دوست نمى‏دارد».

[57]. الکافی، ج‏2، ص، 331.

[58]. نهج‌الفصاحة، ص374.

[59]. «لَا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لَا یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ». (الکافی،ج‏5، ص123)

[60]. البقرة، 190؛ «خدا تجاوزکاران را دوست ندارد».

[61]. الأنفال، 58؛ «زیرا خدا خائنان را دوست ندارد».

[62]. البقرة، 205.

[63]. النور، 19؛ «کسانى که دوست دارند کارهاى بسیار زشت [مانند آن تهمت بزرگ‏] در میان اهل ایمان شایع شود، در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهند داشت‏».

[64]. البقرة، 268؛ «شیطان، شما را [به هنگام انفاق مال با ارزش‏] از تهیدستى و فقر مى‏ترساند».

[65]. المائدة 64؛ «خدا مفسدان را دوست ندارد».

[66]. النساء، 148؛ «خدا افشاى بدى‏هاى دیگران را دوست ندارد».

[67]. القصص، 76؛ « شادى مکن‏! قطعاً خدا شادمانان [متکبر و مغرور] را دوست ندارد».

[68]. الانعام، 141؛ «و اسراف نکنید همانا خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد».

[69]. البقره، 222؛ «خدا مردم تائب را دوست مى‏دارد و آنهایى را هم که در پى پاک شدن هستند دوست مى‏دارد».

[70].<بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقین‏>؛ «آرى کسى که به عهد خود وفا کند و از خدا پروا نماید خداى تعالى پرواداران را دوست مى‏دارد»؛ آل‏عمران، 76.

.[71] <وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرین>؛‏ «خداوند صابران را دوست مى‏دارد»؛ آل‌عمران، 146.

.[72] <إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین>؛ «خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد و یارى مى‏کند»؛ آل عمران، 159.

[73]. <إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین‏>؛ «خدا نیکوکاران را دوست دارد»؛ البقرة، 195.

[74]. <إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطین‏>؛ «خدا عدالت‏پیشه‏گان را دوست مى‏دارد»؛المائدة، 42.

 [75]. بحارالأنوار، ج‏74، ص23؛ «ای احمد! پس فقیران را نزدیک ساز و در مجلسشان نزدیک شو تا به تو نزدیک شوم».

[76]. الأمالی(للصدوق)، ص 295.

[77]. الکافی، ج‏2، ص164.

[78]. الکافی، ج‏4، ص160.

[79]. السَّعْد و السَّعَادَة: یارى کردن در کارهاى خدایى و الهى است براى رسیدن به خیر و نیکى، نقطه مقابلش- شقاوت- است. (ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج‏2، ص219)

[80]. الأنبیاء، 73؛ «و انجام دادن کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحى کردیم».

[81]. الکافی، ج‏4، ص161.

.[82] أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو العلم بالحضور عند المعلوم و معاینته(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏6، ص 130)

[83]. نهج‌البلاغة (للصبحی صالح)، ص 493.

[84]. الکافی، ج‏4، ص161.

[85]. عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ{علیه السلام}: «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ»؛ (الکافی، ج‏2، ص، 87).

[86]. رسائل عرفانى، ص 64.

[87]. همان، ص66.

[88]. الکافی، ج‏4، ص161.

[89]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 401.

[90]. الکافی، ج‏4، ص161؛ «مرا یقینى بدهى که به سبب آن با دلم هم‌دم شوى و ایمانى عطا کنى که با آن، شک را از من ببرى‏».

[91]. همان؛ «ما را در دنیا نیکى عطا کن و در آخرت هم نیکى عطا کن و از عذاب آتش، نگاهمان دار».

[92]. ماه خدا (پژوهشى جامع درباره ماه مبارک رمضان از نگاه قرآن و حدیث)، ج‏2، ص592.

[93]. الکافی، ج‏4، ص 71؛ «امنیت و ایمان را در این ماه بر ما فرو بریز».

[94]. همان؛ «خداوندا! بر روزه‏دارىِ آن یارى‏مان کن و آن را از ما بپذیر و ما را در آن، سلامت بدار و آن را همراه آسانى و عافیت‏».

[95]. الصحیفة السجادیة، ص202؛ «خداوندا! با سپرى شدن این ماه، ما را از گناهانمان بیرون آر و با خروج این ماه، ما را از بدى‏هایمان بیرون کن‏».

.[96] همان.

[97]. وسائل‌الشیعة، ج‏17، ص73؛ «خداوند، کارهاى بزرگ را دوست مى‏دارد و کارهاى پست را ناپسند مى‏شِمُرَد».

.[98] الصحیفة السجادیة، ص 204.

[99]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 329.

.[100] الصحیفة السجادیة، ص 202: دعای چهل­و­پنجم وداع با ماه مبارک رمضان.

[101]. قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ{علیه السلام}: «أَسْرَعُ الدُّعَاءِ نُجْحاً لِلْإِجَابَةِ دُعَاءُ الْأَخِ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ یَبْدَأُ بِالدُّعَاءِ لِأَخِیهِ فَیَقُولُ لَهُ مَلَکٌ مُوَکَّلٌ بِهِ آمِینَ وَ لَکَ مِثْلَاهُ»؛(الکافی، ج‏2، ص 507).

[102]. فصلت،30؛ «بى‏تردید کسانى که گفتند: پروردگار ما خدا است؛ سپس [در میدان عمل بر این حقیقت‏] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند».

.[103] فصلت، 30؛ «[و مى‏گویند:] مترسید و اندوهگین نباشید و شما را به بهشتى که وعده مى‏دادند، بشارت باد».

[104]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 329.

[105]. الروم،‏ 30؛ «پس حق‏گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى این دین [توحیدى‏] که بر سرشت خدا مردم را بر آن سرشته است روى آور براى آفرینش خدا هیچ‌گونه تغییر و تبدیلى نیست.».

[106]. الفاء و الطاء و الراء أصلٌ صحیحٌ یدلُّ على فَتْح شى‏ء و إبرازِه من ذلک‏ ؛ معجم المقاییس اللغة، ج‏4، ص 510

[107]. الکافی، ج‏4، ص 168؛ «چون روز اوّل ماه شوّال شود، منادى ندا مى‏دهد: اى مؤمنان! صبحگاهان به سوى جایزه‏هایتان بشتابید».

[108]. من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۵.

[109]. و جزاى چنین روزه‏اى خداست؛ چنانکه فرموده است: الصّوم لی و انا اُجزى به‏.(جهاد اکبر، ص44)

[110]. مسکن الفؤاد، ص41.

[111]. شرح مصباح‌الشریعة؛ ترجمه عبدالرزاق گیلانى، ص 16؛ «کسی که چیزی را طلب کند و جدیت در طلب داشته باشد می‌یابد و کسی که دری را بکوبد و اصرار کند وارد می شود ».

[112]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 72.

[113]. عیدِ جمعه، قربان، غدیر و عید فطر.

[114]. مفاتیح الجنان ص246؛ اعمال روز عید فطر.

[115]. صحیفه السجادیه ص 198.

.[116] دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل 168.

[117]. مفتاتیح‌الجنان، ص 246؛ اعمال عید فطر.

[118]. همان.

[119]. إقبال‌الأعمال، ج‏1، ص280.

[120]. زادالمعاد، ص154.

[121]. همان.

[122]. دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل202.

فهرست مطالب