روز شانزدهم: حضور قلب
کسالت در نماز
<وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالى وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُون>[1]
«و نماز را جز با کسالت و سستى به جا نمىآورند و جز با بىمیلى و ناخشنودى انفاق نمىکنند.»
شرط قبولی اعمال
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: إِذَا مَا أَدَّى الرَّجُلُ صَلَاةً وَاحِدَةً تَامَّةً قُبِلَتْ جَمِیعُ صَلَاتِهِ وَ إِنْ کُنَّ غَیْرَ تَامَّاتٍ وَ إِنْ أَفْسَدَهَا کُلَّهَا لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ شَیْءٌ مِنْهَا وَ لَمْ یُحْسَبْ لَهُ نَافِلَةٌ وَ لَا فَرِیضَةٌ وَ إِنَّمَا تُقْبَلُ النَّافِلَةُ بَعْدَ قَبُولِ الْفَرِیضَةِ وَ إِذَا لَمْ یُؤَدِّ الرَّجُلُ الْفَرِیضَةَ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ النَّافِلَةُ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ النَّافِلَةُ لِیَتِمَّ بِهَا مَا أُفْسِدَ مِنَ الْفَرِیضَةِ.»[2]
«امامباقر{علیه السلام} میفرماید: زمانی که انسان یک نماز را کامل ادا نماید، تمام نمازهایش قبول میشود، هرچند برخی کامل نباشند؛ و اگر هیچ نماز کاملی نداشته باشد، چیزی از آن قبول نمیشود و نافله و فریضه برایش محاسبه نمیگردد؛ زیرا نافله بعد از قبولشدن فریضه قبول میشود. بنابراین اگر کسی فریضه را ادا نکرده باشد، نافله از او قبول نمیشود؛ چون نافله برای جبران نقصان فریضه قرار داده شده است.»
سخن امامخمینی{رحمة الله علیه}
در ما پس از چهل، پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصّى قوا افزوده مىشود و آن به آن اشتیاق ما به طبیعت و اطاعت ما از هواهاى نفسانیّه و وساوس شیطانیّه افزون میگردد. اینها نیست جز آنکه عبادات ما بىمغز و شرائط باطنه و آداب قلبیّۀ آن به عمل نمىآید.[3]
سخن علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}
نمازى که در آن غیر خدا ملحوظ باشد و با این حال گفته شود: <إِیَّاکَ نَعْبُد>، نماز نیست. نماز آن است که غیر از حضرت دوست نبینى و خود را هم فراموش کنى تا <إِیَّاکَ نَعْبُدُ> تو صحیح واقع شود و نمازت نماز به شمار آید.[4]
***
خشوع مؤمنان جان نماز است از آن معنا که با او دوست راز است
اگر از جان و دل با حق به رازی یقین میدان که دائم در نمازی
حضور قلب میباید در این کار اگر داری وگرنه رو به دست آر
اگرچه ما نمازی میگزاریم ولی در وی حضور دل نداریم
خداوندا حضوری بخش ما را اجابت کن به فضلت این دعا را[5]
ایستادن در محضر حق
ابوحمزه ثُمالی میگوید: امامسجاد{علیه السلام} را دیدم که نماز میخواند. ردای حضرت از شانهاش افتاد ولی آن را سر جای خود مرتب نکرد تا نماز تمام شد. وقتی نمازشان تمام شد، پرسیدم: چرا نسبت به افتادن عبایتان در نماز بیتوجه بودید؟ امام فرمودند: وای بر تو! آیا میدانی در محضر چه کسی بودم؟ همانا به میزانی نماز بنده پذیرفته میشود که توجه داشته باشد و خود را در محضر خدا ببیند. من گفتم: پس ما هلاک شدیم و همه نمازهایمان باطل است! حضرت فرمودند: خداوند نقصان نمازهایتان را با نافلهها جبران میکند.[6]
***
«رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِی أَهْوَنَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ... وَ طَهِّرْنِی وَ تَقَبَّلْ صَلَاتِی وَ حَسَنَاتِی وَ طَیِّبْ بَقِیَّةَ حَیَاتِی وَ طَیِّبْ وَفَاتِی.»[7]
«پروردگارا! مرا بیرغبتترین فرد نسبت به خودت قرار مده... و مرا پاک کن و نماز و اعمال نیکویم را بپذیر و باقی عمر و مرگم را پاکیزه گردان!»
روز هفدهم: حضور قلب
خسران حقیقی
<یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون>[8]
«اى مؤمنان! مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل کند؛ و آنان که غافل مىشوند، زیانکارند.»
ملاک قبولی نماز
«قالَ رَسولُ اللّهِ{صلوات الله علیه}: إِنَّ الْعَبْدَ لَیُصَلِّی الصَّلَاةَ لَا یُکْتَبُ لَهُ سُدُسُهَا وَ لَا عُشْرُهَا وَ إِنَّمَا یُکْتَبُ لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا عَقَلَ مِنْهَا.»[9]
«پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرمودند: همانا بنده نماز مىخواند ولی یکششم و حتى یکدهم آن قبول نمیشود؛ از نماز بنده به میزان قبول میشود که آن را درک کند و حضور قلب داشته باشد.»
استخفاف نماز برای رسیدگی به امور
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاةِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ: أَ مَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی؛ أَ مَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی؟!»[10]
«امامصادق{علیه السلام} میفرماید: هرگاه بنده به نماز بایستد و نمازش را کوتاه و سریع بخواند، خداوند؟ج؟ به فرشتگان خود میفرماید: آیا به این بندهام نمینگرید که فکر میکند برآوردن نیازهایش به دست کسى جز من است؟! آیا او نمیداند که برآوردن حاجتهایش به دست من است؟!»
سخن ملااحمد نراقی{رحمة الله علیه}
بدان که معانى باطنیّه که آنها روح نماز و حقیقت آن هستند، هفت چیز است:
- اول: اخلاص و نیّت قربت و خلوّ از شوائب ریا؛
- دوم: حضور قلب؛ که عبارت است از فارغساختن دل از غیر کارى که آن مشغول است؛ تا اینکه اقبال و توجّه به نماز خود داشته باشد. این را «خشوع دل» نیز گویند؛ یعنی آدمى جمیع حواس خود را متوجّه نماز سازد و در دل او به جز معبود کسى دیگر نباشد؛
- سوم: اینکه معناى آنچه را مىگوید، بفهمد؛
- چهارم: تعظیم؛
- پنجم: هیبت؛ و آن عبارت است از خوف و اضطرابى که به سبب عظمت و جلال باشد؛
- ششم: امیدوارى؛ بنده باید در حال نماز از تقصیرات خود خائف و به ثواب الهى امیدوار باشد؛
- هفتم: حیا؛ و سبب آن تصوّر گناهان خود و تذکّر قصور و بىقدرى خود است؛ و ملاحظۀ اینکه به این حال در مقام مخاطبه حضرت ذو الجلال ایستاده است.[11]
سخن آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}
نماز اینگونه است که در هر دفعه چیزی از آن میفهمید که قبل از آن نمیفهمیدید؛ وگرنه وقتی انسان یکدفعه نماز خواند، بقیۀ نمازها تکرار نماز اول است. آیا دستور داده شده نماز را به جا آوریم و ندانیم برای چه امر شدهایم؟ آیا آنچه را که میدانیم و خواندیم، در هر شبانهروز پنجبار تکرار کنیم؟! امر عجیبی است! بلکه میخواهد بفهماند هربار که نماز به جا میآوری، ملتفت باش که چیزی به دست آوری و مطلبی بفهمی که قبلاً آن را نمیفهمیدی.[12]
***
نیارى از نمازِ خود چنان یاد نماز تو به شهرِ کافران باد!
نیایى در نمازِ الّا به صد کار حساب ده کنى و کارِ بازار
چو گُربه روى شویى بعد از آن زود زنى بارى دوى سر بر زمین زود
نظاره مىکنى از بىقرارى زمانى دل درو حاضر ندارى
نمازى نغز بگذارى و تازه سبکتر از نماز بر جنازه
چو بگزارى نمازِ خود بمردى ندانى تا چه خواندى یا چه کردى؟
شره دنیا سرت بُرّد به هیچى سر از پیشِ خدا تا چند پیچى؟
اگر این خود نماز است اى سبکدل گرانجانى مکن اینَت خنک دل
تو دانى کین نمازِ نانمازى به ریشت در خورد، تا کى ز بازى؟[13]
خیال پیری در هنگام نماز
روزی سیدهاشم، امام جماعت مسجد «سردوزک»، بعد از نماز بالای منبر رفت و در ضمن توصیه به لزوم حضور قلب در نماز فرمود: روزی پدرم میخواست نماز جماعت بخواند که ناگاه فردی روستایی وارد شد. او از صفوف عبور کرد تا در صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت. مؤمنین از اینکه یک دهاتی در صف اول ایستاد، ناراحت شدند. او رکعت اول را به جماعت خواند ولی در قنوت رکعت دوم قصد فرادا کرد و نمازش را به اتمام رساند. همانجا نشست و مشغول نانخوردن شد.
وقتی نماز تمام شد، مردم از هر طرف به او اعتراض کردند اما او جواب نمیداد. پدرم فرمود: چه خبر است؟ گفتند: مردی دهاتی در صف اول به شما اقتدا کرد ولی نمازش را فرادا خواند و اکنون نشسته و نان میخورد! پدرم به آن شخص گفت: چرا چنین کردی؟ در جواب گفت: سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم؟ پدرم گفت: در حضور همه بگو! گفت: من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت بهرهمند شوم؛ اما هنگام نماز دیدم شما از نماز بیرون رفتید و در این خیال افتادید که من پیر شده و از آمدن به مسجد عاجز شدهام؛ پس الاغی لازم دارم. بعد از آن به میدان الاغفروشها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک و تعیین جای او بودید. من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست با شما باشم؛ لذا نماز خود را تمام کردم.
این را گفت و رفت. پدرم بر سر خود زد و ناله کرد و گفت: این مرد بزرگی است؛ او را بیاورید! من با او کار دارم. مردم رفتند که او را بیاورند ولی ناپدید گردید و دیگر دیده نشد.[14]
***
«اللَّهُمَّ... اجْعَلْنِی مِنْ زُوَّارِکَ وَ عُمَّارِ مَسَاجِدِکَ وَ مِمَّنْ یُنَاجِیکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مِنَ <الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ> وَ ادْحَرْ عَنِّی الشَّیْطَانَ الرَّجِیمَ وَ جُنُودَ إِبْلِیسَ أَجْمَعِینَ.»[15]
«خدایا!... مرا از زائران خود و آبادگران مساجدت و از کسانی قرار ده که شبانگاه و در روز با تو مناجات میکنند و نمازهایشان را مراقبت میکنند؛ و شیطان راندهشده و تمام سربازانش را از من دور کن!»
روز هجدهم: حضور قلب
خشوع در نماز
<الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُون>[16]
«آنان که در نمازشان فروتن هستند.»
اقبال قلبی
«قَالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: إِذَا کُنْتَ دَخَلْتَ فِی صَلَاتِکَ فَعَلَیْکَ بِالتَّخَشُّعِ وَ الْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِکَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ یَقُولُ: <الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُون>.»[17]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: هرگاه وارد نماز شدى، خاشعانه نماز بخوان و به نمازت توجّه قلبى داشته باش؛ زیرا خداوند متعال درباره مؤمنین میفرماید: آنان که در نمازشان خاشعند.»
سخن امامخمینی{رحمة الله علیه}
اکتفا به صورت نماز و قشر آن و محرومماندن از برکات و کمالات باطنیّۀ آن (که موجب سعادات ابدیّه، بلکه باعث جوار ربّالعزّة و مرقات عروج به مقام وصول به وصال محبوب مطلق که غایت آمال اولیا و منتهاى آرزوى اصحاب معرفت و ارباب قلوب، بلکه قرّةالعین سیّد رسل{صلوات الله علیه} است)، از اعلامراتب زیانکارى است؛ این امر پس از خروج از این نشئه و ورود در محاسبۀ الهیّه موجب حسرتهایى است که عقل ما از ادراک آن عاجز است. ما تا در حجاب عالم ملک و خدر طبیعت هستیم از آن عالم نمىتوانیم ادراکى نماییم و دستى از دور بر آتش داریم. کدام حسرت و ندامت و زیان و خسارت بالاتر از آن است که چهل، پنجاه سال تعب در راه وسیلۀ کمال و سعادت انسان و دواى درد نقایص قلبیّه و صورت کمالیّۀ انسانیّه (یعنی نماز) کشیدهایم اما به هیچ وجه استفادۀ روحیّه از آن نکردهایم؟! بلکه این نمازها مایۀ کدورت قلبیّه و حجابهاى ظلمانیّه شده و آنچه قرّةالعین رسول اکرم{صلوات الله علیه} است، موجب ضعف بصیرت ما گردیده است.[18]
سخن آیتالله جوادی آملی؟حفظ؟
وقتی نمازگزار به نماز ایستاد، فرشتگان از آنجا تا دورنمای آسمان او را فرامیگیرند و او در میان صفوف فرشتگان است. این چه عبادتی است که همۀ فرشتگان مأمور حفظ انسانند تا وسوسهها، شیطان، وهم و خیال از هیچ راهی نتواند نمازگزار را به خود متوجه کند؟!
اگر نمازگزار با حضور قلب متوجه نماز شود، در حصار امن فرشتگان قرار میگیرد. گاهی نمازی خوانده میشود ولی وقتی تمام شد، صورتش سیاه است و به نمازگزار میگوید: تو مرا ضایع کردی؛ خدا تو را ضایع کند! گاهی هم صورتش سفید و روشن است و میگوید: تو مرا حفظ کردی؛ خدا تو را حفظ کند! شیطان در کمین است و در نماز وسوسه میکند. یکوقت انسان متوجه میشود نمازش تمام شده و میگوید: «اَلسّلامُ عَلیکم و رَحمَةُ الله وَ برکاتُه».[19]
***
شرط است نماز را دل پاک کاندیشه غیر هست اشراک
ایّاک، ایّاک، اینش معنى است بى این گفتنش محض دعوی است
وقتى است نماز تو نمازى کز غیر خداى، بىنیازى
چون در دل تو تنزّهى هست حق را با تو توجّهى هست
گر در دل تو بود حضورى در وى فکند خداى نورى
خود روح نماز، آن حضور است در جان تو ز آن حضور نور است
گر نیست تو را در آن حضورى رو رو که تو از خداى دورى
گر لذّتى از نماز دارى شاید که عبادتش شمارى[20]
نماز حقیقی
در جنگ صفین تیرى بر ران مقدس امیرالمؤمنین{علیه السلام} رسید که هرچه کردند در موقع عادى آن را بیرون آورند، از شدت درد و ناراحتى آن حضرت نمىشد. خدمت امامحسن{علیه السلام} جریان را عرض کردند، فرمود: صبر کنید تا پدرم به نماز بایستد؛ زیرا در آن حال چنان از خود بىخود مىشود که متوجه نمىگردد. پس به دستور امامحسن{علیه السلام} در آن حال تیر را بیرون آوردند. پس از نماز حضرت{علیه السلام} متوجه شد که خون از پاى مبارکش جارى است. پرسید: چه شده؟ گفتند: تیر را در حال نماز از پایتان بیرون آوردیم.[21]
***
«ِاللَّهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ وَ لَکَ أَسْلَمْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّی خَشَعَ لَکَ قَلْبِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ مُخِّی وَ عِظَامِی وَ عَصَبِی وَ مَا أَقَلَّتْهُ قَدَمَایَ غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ وَ لَا مُسْتَحْسِر.»[22]
«خداوندا! رکوعم براى توست و تسلیم تو هستم و به تو ایمان آوردم و به تو توکّل کردم؛ و تو پروردگار منى؛ قلبم، گوشم، چشمم، مویم، پوستم، گوشتم، خونم، مغزم، رگ و پىام، استخوانهایم و آنچه پاهایم حمل مىکنند در برابر تو فروتنند؛ بدون هیچ امتناع و سرکشى و درماندگى.»
روز نوزدهم: حضور قلب
شرط تقرب به نماز
<یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ>[23]
«اى اهل ایمان! در حالى که مستید به نماز نزدیک نشوید تا زمانى که بدانید چه مىگویید.»
حضور قلب
«قالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ یَعْلَمُ مَا یَقُولُ فِیهِمَا انْصَرَفَ وَ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ إِلَّا غُفِرَ لَهُ.»[24]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: هرکه دو رکعت نماز گزارد، در حالى که آگاه باشد نسبت به آنچه در این دو رکعت مىگوید، نماز را در حالى به پایان میبرد که میان او و خدا گناهى نیست و خداوند تمام گناهانش را میبخشد.»
سخن مقام معظم رهبری؟حفظ؟
نماز قالبی دارد و مضمونی، جسمی دارد و روحی. مراقب باشیم جسم نماز از روح نماز خالی نماند. نمیگوییم که جسم بیروح نماز هیچ اثری ندارد؛ چون بالأخره یک اثر کمی دارد؛ اما آن نمازی که اسلام و قرآن و شرع و پیغمبر و ائمه؟عهم؟ این همه روی آن تأکید کردند، نمازی است که جسم و روحش کامل باشد. این جسم هم متناسب با همان روح فراهم شده، قرائت دارد، رکوع دارد، سجود دارد، بهخاکافتادن دارد، دست بلندکردن دارد، بلند حرفزدن دارد، آهسته حرفزدن دارد. این تنوع برای پوششدادن به همۀ آن نیازهایی است که به وسیلۀ نماز بایستی برآورده شود. هر کدام رازی در جای خود دارد و مجموعۀ اینها قالب و شکل نماز را به وجود میآورد. این شکل خیلی مهم است لکن روح این نماز توجه است، توجه![25]
سخن حجتالاسلام انصاریان؟حفظ؟
امیرالمؤمنین{علیه السلام} مىفرماید: هیچ کدام از شما با حالت کسالت یا خوابآلودگى یا با افکارى که او را به خود مشغول مىسازد، به نماز نایستد؛ زیرا او در پیشگاه پروردگار مىباشد و جز این نیست که بهره و نصیب عبد از نمازش به همان اندازه است که از روى قلب توجه به خدا داشته؛ و نیز آن حضرت از رسول اسلام{صلوات الله علیه} نقل مىکند که دو رکعت نماز مختصر ولى با تفکر و در حال یقین، بهتر است از یک شبزندهداری. وضو یا غسل یا تیمم را مطابق احکام اسلام به جاى آرید؛ آنگاه در مکان مباح یا بهتر از آن در مسجد جاى بگیرید؛ سپس اول وقت را مراعات کنید؛ آنگاه با تمام هستى یعنى با عقل و روح و قلب و نفس و بدن به طرف قبله بایستید؛ سپس دل و جان را همانجا و براى همیشه از رذائل اخلاقى از قبیل ریا، حسد، بخل، حقد، کینه، عجب، نفاق و... پاک کنید و مواظب باشید که شکم و شهوت و لباستان آلوده به حرام نباشد؛ آنگاه تمام حواس خود را در نیت خالص متمرکز کرده با قرائت صحیح تکبیرةالاحرام گفته و با عربى صحیح و حال الهى مسیر نماز را حرکت کرده و با غم و غصه به خاطر پایانگرفتن نماز، سلام نماز را ادا نموده و از نماز خارج شوید؛ و تصمیم قاطع شما بر این باشد که تا رسیدن به نماز دیگر از هر گناهى دورى جویید؛ آنوقت به طور حتم امیدوار به قبولى چنین نمازى باشید![26]
***
اندیشه غیر، هرچه خواهى حاضر شودت همه کما هى
باطل هوشت چنان رباید کز حق هیچت به یاد ناید
از باده او چنان شوى مست تا نشناسى تو پاى از دست
از خود و ز حق، خبر ندارى تا کلّ نماز را گذارى
این است که گفتهاند ما را لا تقربوا انتم السکارى[27]
نماز خالصانه مولا
برای پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} دو شتر بزرگ آوردند. حضرت به اصحاب فرمود: آیا در میان شما کسی هست که دو رکعت نماز بخواند و در آن هیچ گونه فکر دنیا به خود راه ندهد تا یکی از این دو شتر را به او بدهم؟ آن حضرت این فرمایش را چند بار تکرار فرمود و کسی از اصحاب پاسخ نداد. امیرالمؤمنین{علیه السلام} برخاست و عرض کرد: یا رسولالله! من میتوانم آن دو رکعت نماز را بخوانم.
پیامبر{صلوات الله علیه} فرمود: بسیار خوب، به جای آور! امیرالمؤمنین{علیه السلام} مشغول نماز شد. هنگامی که سلام نماز را داد، جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند میفرماید: یکی از شترها را به علی بده! رسول خدا فرمود: شرط من این بود که هنگام نماز اندیشهای از امور دنیا را به خود راه ندهد. علی{علیه السلام} در تشهد فکر کرد که کدامیک از شترها را بگیرد.
جبرئیل گفت: خداوند میفرماید: هدف علی{علیه السلام} این بود که کدام شتر چاقتر است تا همان را بگیرد و بکشد و به فقرا بدهد؛ پس اندیشهاش برای خدا بود، نه برای خودش و نه برای دنیا. آنگاه پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} به خاطر تشکر از علی{علیه السلام} هر دو شتر را به او داد. خداوند نیز در ضمن آیهای از حضرت علی{علیه السلام} قدردانی نمود: <إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَهُوَ شَهِیدٌ>[28]. سپس رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: هر کسی دو رکعت نماز بخواند و در آن اندیشهای از امور دنیا به خود راه ندهد، خداوند از او خشنود شده و گناهانش را میآمرزد.[29]
***
«اللَّهُمَّ إِنِّی أُقَدِّمُ مُحَمَّداً نَبِیَّکَ{صلوات الله علیه} بَیْنَ یَدَیْ حَاجَتِی وَ أَتَوَجَّهُ بِهِ إِلَیْکَ فِی طَلِبَتِی فَاجْعَلْنِی بِهِمْ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِین؛ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَاتِی بِهِمْ مُتَقَبَّلَةً وَ ذَنْبِی بِهِمْ مَغْفُوراً وَ دُعَائِی بِهِمْ مُسْتَجَاباً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»[30]
«خدایا! همانا من پیغمبرت را بر حاجتِ خود مقدم کردم و به وسیلۀ او برای رسیدن به خواستهام به تو روى آوردم؛ مرا به وسیله آنها در دنیا و آخرت آبرومند ساز و از مقرّبان قرار ده؛ خداوندا! به وسیله آنان نمازم را مقبول و گناهم را آمرزیده و دعایم را مستجاب ساز؛ ای رحمکنندهترین رحمکنندگان!»
روز بیستم: حضور قلب
کسالت در نماز، مانع قبولی
<إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلا>[31]
«منافقان همواره با خدا نیرنگ مىکنند؛ حال آنکه خدا کیفردهنده نیرنگ آنان است؛ و هنگامى که به نماز مىایستند، با کسالت مىایستند و همواره در برابر مردم ریاکارى مىکنند؛ و خدا را جز اندکى به یاد نمىآورند.»
خسران حقیقی
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَیَأْتِی عَلَى الرَّجُلِ خَمْسُونَ سَنَةً وَ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَلَاةً وَاحِدَةً فَأَیُّ شَیْءٍ أَشَدُّ مِنْ هَذَا وَ اللَّهِ إِنَّکُمْ لَتَعْرِفُونَ مِنْ جِیرَانِکُمْ وَ أَصْحَابِکُمْ مَنْ لَوْ کَانَ یُصَلِّی لِبَعْضِکُمْ مَا قَبِلَهَا مِنْهُ لِاسْتِخْفَافِهِ بِهَا إِنَّ اللَّهَ؟عز؟ لَا یَقْبَلُ إِلَّا الْحَسَنَ فَکَیْفَ یَقْبَلُ مَا یُسْتَخَفُّ بِهِ.»[32]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: به خدا قسم! برخی از انسانها پنجاهسال عمر میکنند ولی خداوند حتى یکنماز از آنها نمیپذیرند و چه چیزى بدتر از این؟! به خدا قسم، شما از همسایگان و رفقای خود کسانى را میشناسید که اگر جلوی شما نماز بخوانند، اصلاً آن را نمیپذیرید؛ چون بسیار سبک است. همانا خداوند؟عز؟ فقط عمل خوب را میپذیرد؛ چگونه چیزى را که سبک است، بپذیرد؟!»
تفاوت اعمال
«قالَ رَسولُ اللّه{صلوات الله علیه}: إِنَّ الرَّجُلَیْنِ مِنْ أُمَّتِی یَقُومَانِ فِی الصَّلَاةِ وَ رُکُوعُهُمَا وَ سُجُودُهُمَا وَاحِدٌ وَ إِنَّ مَا بَیْنَ صَلَاتَیْهِمَا مِثْلُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض.»[33]
«رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: دو نفر از امتم به نماز مىایستند و رکوع و سجودى یکسان دارند، حال آنکه نمازهایشان به اندازۀ آسمان و زمین از هم فاصله دارد.»
سخن سیدالمراقبین (سید بن طاووس{رحمة الله علیه})
از جمله امور مهمّ براى هر کسی که مىخواهد نماز واجب بخواند، این است که مانند کسى نماز بخواند که زندگانى را بدرود گفته و بیم آن را دارد که دیگر بر انجام مثل آن نماز قادر نباشد؛ و نیز برترى جایگاه و تحفههاى فضیلت نماز را مغتنم بشمارد. روایت شده که امامصادق{علیه السلام} به عبداللّٰهبنیعفور فرمود: هرگاه نماز واجب خواندى، آن را در اوّل وقتش بخوان و مانند کسى که زندگانى را بدرود گفته و بیم آن را دارد که هیچگاه به دنیا باز نگردد، نماز بخوان! و چشمت را به جاى سجدهات بدوز! زیرا اگر مىدانستى که چه کسى در راست و چپ توست، بىگمان نماز را نیکو به جا مىآوردى؛ و بدان که در مقابل کسى هستى که تو را مىبیند و تو او را نمىبینى.[34]
سخن آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}
نماز بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خداست. چقدر مردم در مراتبِ قوس صعود و نزول با هم تفاوت دارند. نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با همه مراتب خضوع و خشوع؛ ولی چقدر تفاوت دارد نماز و حال کسی که حقیقتاً نمازگزار و حاضر است با نماز و حال کسی که ادای نمازگزار را در میآورد و شبیه نمازگزار است! البته قطعاً چنین کسی نیز تکلیفش ساقط است و عقاب ندارد ولی نماز او آثار و خواصّ نماز حقیقی را ندارد. ما شبیه و صورت نماز را به جا میآوریم و فایدۀ آن فقط اسقاط تکلیف است؛ برخلاف نماز سلمان{رحمة الله علیه} که آن همه خواصّ و آثار در تنویر قلب داشت.[35]
***
کام دنیا را به گاو و خر گذار یک نماز از شوق چون جعفر گذار
تا به خلد عشق طیارت کنم کاهلى تا کى دمى در کار شو
وقت مستى نیست هین هشیار شو خواب مرگستت هلا بیدار شو
کاروان رفتند دست و بار شو تا به همراهان خود یارت کنم[36]
نماز کامل
حمادبنعیسی گوید: روزی امامصادق{علیه السلام} به من فرمود: میتوانی خوب نماز بخوانی؟ عرض کردم: یا سیدی! من کتاب نماز «حریز»[37] را حفظ هستم. فرمود: بر تو باکی نیست؛ برخیز نماز بخوان! او میگوید: برابر آن حضرت رو به قبله ایستادم و تکبیر گفتم و رکوع و سجود نمودم. حضرت فرمود: ای حماد! خوب نماز نمیخوانی و چقدر زشت است که شصت، هفتاد سال بر مرد بگذرد اما یک نماز کامل با تمام حدودش نخوانده باشد!
حماد بسیار خجالتزده شد و گفت: آقا جان! شما نماز را به من بیاموزید! حضرت تمامقد رو به قبله ایستاد و و دو دست را کنار رانهای پا قرار داد؛ در حالی که انگشتان دستانش به هم چسبیده بود و دو گام را به هم نزدیک کرد؛ به حدی که فاصله آنها سه انگشت بود. سپس با حال خشوع و خواری در برابر حق متعال، تکبیرةالاحرام را گفت و حمد و سوره را قرائت کرد. مکث کوتاهی کرد و سپس تکبیر گفت و به رکوع رفت و دو کف دست خود را با انگشتان باز بر تمام زانوها قرار داد؛ به طوری که زانوها خم نبودند و پشت حضرت صاف بود. اگر قطره آب یا روغنى بر آن میچکید، نمیلغزید و همانجا میماند. سهمرتبه ذکر رکوع را گفت و برخاست.
«سمع اللَّه لمن حمده» را گفت و دو دست را تا مقابل صورت بالا آورد و تکبیر گفت. به سجده رفت و دو کف دست را با انگشتان بههمچسبیده میان دو سر زانو برابر صورت نهاد و سهمرتبه ذکر سجده را گفت. هنگام سجده هشت عضو حضرت بر زمین بود: پیشانى، دو کف، دو سر زانو، دو سر انگشت بزرگ پاها که این هفت عضو واجب است و سر بینى را نیز بر زمین نهاد که این سنت است.
سپس سر از سجده برداشت و تکبیر گفت و بر طرف چپ نشست و روى پاى راستش را بر پشت پاى چپش نهاد و گفت: «أستغفر اللّه ربى و اتوب الیه» و مجدداً تکبیر گفت و به سجده دوم رفت. در رکوع و سجود، هیچ عضو تنش از هم کمک نگرفتند و دستها را از زیر تن بیرون داده بود، مانند پَر؛ و آرنجها را بر زمین نگذاشته بود. به همین روش دو رکعت نماز خواند و پس از نماز فرمود: اى حماد چنین نماز بخوان![38]
***
«اللَّهُمَّ إِنِّی صَلَّیْتُ هَذِهِ الصَّلَاةَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِکَ وَ طَلَبَ نَائِلِکَ وَ مَعْرُوفِکَ وَ رَجَاءَ رِفْدِکَ وَ جَائِزَتِکَ وَ عَظِیمِ عَفْوِکَ وَ قَدِیمِ غُفْرَانِکَ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْفَعْهَا لِی فِی عِلِّیِّینَ وَ تَقَبَّلْهَا مِنِّی.»[39]
«خدایا! من این نماز را برای کسب رضای تو و رسیدن به خودت و خوبیهای تو و امید به هدایا و جوایزت و بخشش بزرگ تو و آمرزش همیشگیات خواندم؛ خداوندا! بر محمد و خاندانش درود فرست و نمازم را تا اعلاعلیین بالا ببر و آن را از من بپذیر!»
[1]. التوبة، 54.
[2]. الکافی، ج3، ص269.
[3]. آدابالصلاة، ص۳۳.
[4]. راز دل، ص204.
[5]. کنز الحقایق (شبستری)، بخش 6.
[6]. معراج جان، ص40.
[7]. اقبالالاعمال، ج2، ص715.
[8]. المنافقون، 9.
[9]. بحارالأنوار، ج81، ص249.
[10]. الکافی، ج3، ص269.
[12]. در محضر بهجت، ج2، ص269.
[13]. اسرارنامه (عطار)، ص84.
[14]. قطره با دریا، ص78.
[15]. جمالالاسبوع، ص226.
[16]. المؤمنون، 2.
[17]. الکافی، ج3، ص300.
[18]. آدابالصلاة، ص۵.
[19]. حکمت عبادات، ص104.
[20]. دیوان فیض کاشانى، ج4، ص240.
[21]. گناهان کبیره، ج2، ص197.
[22]. الکافی، ج3، ص319.
[23]. النساء، 43.
[24]. ثوابالأعمال، ص44.
[25]. اوج سجود، ص73.
[26]. عرفان اسلامی، ج5، ص94.
[27]. دیوان فیض کاشانى، ج4، ص241.
[28]. ق، 37.
[29]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج2، حکایت 21.
[30]. الکافی، ج2، ص544.
[31]. النساء، 142.
[32]. الکافی، ج3، ص269.
[33]. عوالیاللئالی، ج1، ص322.
[34]. ادب حضور، ص279.
[35]. در محضر بهجت، ج1، ص222.
[36]. دیوان صفیعلیشاه، ص147.
[37]. حریزبنعبدالله بجستانی از اصحاب امامصادق{علیه السلام} بود که اغلب روایاتی که نقل کرده، درباره نماز است. این روایات در کتابی به نام «کتاب حریز» مکتوب شده بود و حماد اشاره به همین کتاب میکند.
[38]. برگرفته از: الأمالی (للصدوق)، ص404.
[39]. مصباحالمتهجد، ج1، ص313.