سیروسلوک دارای دو ساحت علم و عمل است که در این نوشتار، ابعاد عملی آن بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اما آنچنان که در فصل گذشته تبیین شد، نمیتوان از بُعد علمی نیز غافل شد. اگر در مکتب تربیتی علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} که مبتنی بر آیات و روایات است، نظام عملی سلوک به سمت کلمه توحید رهنمون میشود، برای این سلوک، شرط صحتی وجود دارد که عبارت از سیر علمی است. توضیح آنکه سالک باید درک کند که سیر او صرفاً یک سیر شخصی نیست؛ بلکه چون هدف، تحصیل مرتبه توحید و ولایت است، لازم است چنین معنایی ترویج یابد و از شخص به جامعه منتقل شود و این مهم توسط انسانهای مهذّب و مصفّا میسر میشود. چنین انسانهای خودساختهای اولاً، این کلام را درک میکنند و ثانیاً، برای جاری کردن کلمه حق، مجرای فیض میشوند و به این ترتیب، دستگاه تعلیم و تربیت برای ترویج چنین معرفت بلندی در جامعه شکل میگیرد. باید برنامه تعلیم و تربیت را شأن وجودی سیرِ سلوکی علمی و عملی قلمداد کرد. به دیگر سخن، زمانی سیروسلوک از حالت شخصی خارج میشود که دستگاه تعلیم و تربیت بر این مبنا شکل گیرد. از جمله لوازم چنین تشکیلاتی انسانهای صاحبنَفَس است و چنین نیست که صرفاً مطالب آموخته و سپس منتقل شود؛ بلکه منتقلکننده خود باید راهرفته باشد.
تعلیم و تربیت در آیینه روایات
رسول خدا{صلوات الله علیه} در توصیهای به حضرت امیرالمومنین{علیه السلام} فرمودند: «لَأَنْ یَهْدِیَ اللَّهُ بِکَ رَجُلًا وَاحِداً خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْس»[1]. این بیان حکایت از این دارد که اگر انسان بتواند در طول زندگی خود یک نفر را هدایت کند، به این معنا که با فرهنگ اهلبیت؟عهم؟ و کلمه توحید آشنا کند، برای او از آنچه خورشید بر آن میتابد بهتر است. از چنین بیانی میتوان اهمیت کار فرهنگی و تقدم آن بر فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و... را نتیجه گرفت. از اینرو مهمترین و اثرگذارترین فعالیتی که در بستر جمهوری اسلامی باید صورت گیرد، عبارت از فعالیت فرهنگی و تلاش برای رشد فرهنگ جامعه است. معلمین یکی از گروههایی هستند که در خط مقدم فعالیتهای فرهنگی قرار میگیرند؛ از این جهت بر این قشر لازم است که به جایگاه مهم خود وقوف داشته باشند. چه، در زمینه اهمیت کار تعلیم و تربیت، روایات فراوانی وارد شده است. در روایتی آمده است برای معلمین اسلام، که به تعبیر دقیقتر مربیان فرهنگی هستند، تمام موجودات درخواست مغفرت میکنند[2]. این روایت حکایت از جایگاه رفیع معلمین در عوالم پس از مرگ دارد.
اکنون که ضرورت امر تعلیم و تربیت و جایگاه رفیع معلمی، هرچند به اختصار تبیین شد، باید به این پرسش بنیادی پاسخ داد که برای بدل شدن به یک معلم ربانی برای امت اسلامی، باید چه مسیری را پیمود؟ سلاح نخستی که معلم باید خود را بدان مسلح کند، انحدار معنوی در کنار انحدار علمی است. به دیگر سخن، معلم باید صاحب نَفَس باشد و تحصیل چنین مقامی، متوقف بر تهذیب نفس است. حضرت امیر{علیه السلام} در ضرورت خودسازی افرادی که خود را امام مردم قرار میدهند، میفرماید: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم»[3]؛ یعنی کسی که خود را در هر سطحی، اعم از معلم دانشآموزان تا مراتب عالیتر، امام و رهبر قرار میدهد، نخست لازم است در تهذیب نفس خود بکوشد و کسی که معلم و مهذِّب خویش است و به تربیت خود میپردازد، این کار وی، از معلم دیگران بودن باارزشتر است.
این بیان حضرت{علیه السلام} را باید در راستای آیه <یآٰ اَیّݧُهݧَا الَّذٖینَ ءاٰمَنݧُوا عَلَیْکُمْ اَنْفُسَکُمْ٭ݦݦݦݦ>[4]، تلقی کرد که تأکید بر اهتمام به خود دارد. نتیجه داشتن چنین سلوکی در تهذیب نفس، صاحب نَفَس شدن است. انسان وقتی به چنین مقامی بار یافت، در تربیت نیز به توفیق میرسد. چه، دیگر لازم نیست خود را به زحمت بیندازد؛ چون یک لبخند و یا برخورد اینچنینی، اثر خود را در مخاطب میگذارد. شهید مطهری{رحمة الله علیه} نسبت به غنای درونی اهتمام داشتند و میفرمودند: تهاجم فرهنگی در تمام طول تاریخ وجود داشته، اما مهم این است که ما تهاجمناپذیر باشیم و کسی تهاجمناپذیر است و میتواند در برابر میکروب تهاجم فرهنگی مقاومت کند که به غنای دین، خود را غنی کرده باشد. در مقابل، کسی که در درون خود تهی از چنین غنایی است و صرفاً به شعار دادن بسنده میکند، در برابر این تهاجم فرهنگی به زمین خواهد خورد؛ چراکه تهاجمپذیر است. بنابراین معلمین عرصه فرهنگ باید در ابتدا، نفس خود را به لحاظ علمی، عملی و معنوی از معارف دینی سیراب کنند، تا بتوانند در این مسیر سترگ، گامهای استوار و سازنده بردارند.
پالایش درون و صاحبنفَس شدن؛ مقدمه تمرکز بر کرامت نفس
پس از اهتمام به پالایش درون و صاحب نَفَس شدن، باید روی کرامت نفوس شاگردان اهتمام ورزید. شأن چنین معلم مهذَّبی ایجاب میکند که دانشوران را نسبت به مقام عظیم خود در پیشگاه حقتعالی آگاه سازد و نباید این مقام را زائل کند. به دیگر سخن، انسانها امانتدار مقام بلند کرامت انسانی در پیشگاه حقتعالی هستند و آنچه این کرامت را از بین میبرد، آلوده شدن به گناه است. حضرت امیر{علیه السلام} در بیان بلندی میفرمایند: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْهَا بِالْمَعْصِیَةِ»[5]؛ یعنی کسی که کریمالنفس است، نفس خود را به واسطه گناه خوار نمیکند. آنچه در مقام تجربه برای نگارنده این سطور اثبات شده این است که در فعالیتهای تربیتی، بهترین روش تکیه بر کرامت نفس است که موجب موفقیت در زمان سریعتر میشود. از اینرو باید دانشوران را از طریق کرامت نفس با مفاهیم بلندی نظیر توحید، ولایت، معاد، رسالت و... آشنا کرد.
آشنایی با حقیقت ولایت اهل بیت؟عهم؟ نیز راهکار دومی است که استخدام آن در تربیت منجر به حصول نتیجه خواهد شد. چه، در صورتی که نسل نوجوان و جوان با اهل بیت؟عهم؟ آشنا شوند، بهتر میتوانند با این وسائط فیض الهی انس بگیرند و این انس نیز متفاوت خواهد بود. در قرآن کریم پیرامون جایگاه رسول خدا{صلوات الله علیه} آمده است: <اݗَلݠںݧݧݩݩݩݐَّبِیݦُّ اَوݧݨْلٰىݤ بِالْمُؤْمِنٖینَ مِنݨْ اَںݧݩݐݨْڡݧݐُسِهِمْ٭ݦݦݦݦ>[6]؛ بدین وسیله خداوند اولویت پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} را بر مؤمنین اعلام میکند. از اینرو لازم است تبیین شود که مراد از چنین اولویتی چیست؟ گرچه انسانها صاحباختیار خود هستند و زمام امور در دست خود آنهاست و در یک کلام باید گفت هر انسانی بالاترین ولایت را بر خود دارد، اما قرآن میفرماید: ولایت رسول خدا{صلوات الله علیه} از ولایت انسانها بر خودشان بالاتر است و نسبت به خود انسان، پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} دارای اولویت است و ولایت دارد. معنای کلام خداوند این است که انسان نهتنها باید خود را مطیع اوامر رسول خدا{صلوات الله علیه} درآورد، بلکه به صورت دائم خود را غرق در مقام ولایت ایشان کند و بهتبع، مطیع اوامر دیگر ائمه؟عهم؟ تا امام عصر؟عج؟ بداند.
فرهنگ ما؛ فرهنگ کرامت انسانی در سایه توحید
انسانهایی که تصمیم میگیرند وارد فعالیتهای فرهنگی شوند، گریزی از این ندارند که خود را به صورت پیوسته در محضر حضرت ولیعصر{علیه السلام} ببینند؛ به این معنا که کم و کیف مخاطب نباید برای معلم اهمیت داشته باشد، خواه یک نفر پای درس او باشد خواه چندین نفر، تکلیف او چنین اقتضا میکند که پیش از سخن گفتن با آنان، گویی با امام زمان خود سخن میگوید. از اینرو باید به نحوی از سلوک در این تربیت ملتزم شود که اگر سخنی را به زبان جاری کرد و یا رفتاری از او سر زد و حضرت ولیعصر؟عج؟ از او دلیل را پرسید، بتواند عذر موجهی اقامه کند. بنابراین فرهنگ ما، فرهنگ کرامت انسانی در ظل توحید است و نفس انسان زمانی طعم کرامت را میچشد که به توحید و ولایت متصل شده باشد. وقتی با تکتک افراد چنین سلوکی در پیش گرفته شود، رفتهرفته جامعه نیز به کرامت بار مییابد. حتی میتوان تحصیل کرامت توحیدی را برای جامعه واجب دانست تا از این رهگذر، استقلال حاصل شود و جامعه در برابر کفار، به خفت و خواری دچار نشود.
[1]. بحار الانوار، ج32، ص448.
[2]. «عَنِ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: «مَنْ سَلَکَ طَرِیقاً یَطْلُبُ فِیهِ عِلْماً سَلَکَ اللَّهُ بِهِ طَرِیقاً إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِنَّ الْمَلَائِکَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِهِ وَ إِنَّهُ یَسْتَغْفِرُ لِطَالِبِ الْعِلْمِ مَنْ فِی السَّمَاءِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ حَتَّى الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ»؛ الکافی، ج1، ص34.
[3]. نهجالبلاغة، ص480.
[4]. المائدة، 105.
[5]. غرر الحکم ودرر الکلم، ص634.
[6]. الاحزاب، 6.