سیروسلوک در ساحت فرد و اجتماع صورت میگیرد و نباید از این سیر، فردیت را برداشت کرد؛ بلکه سالک پس از اینکه مراحلی را طی کرد و اصطلاحاً صاحبنَفَس شد، اقدام به تشکیل نهاد تعلیم و تربیت میکند تا این امر ضروری را به صحنه اجتماع بکشاند. از این زاویه میتوان مسئله اهمیت انقلاب اسلامی و نسبت آن با سیروسلوک را مورد مطالعه قرار داد. زمانی که مسئله اساسی میشود، از حالت فردی و یا خُرد خارج شده و یک امت را مخاطب خود قرار میدهد؛ از اینرو شأن مهم سالک نیز یاریگری جمهوری اسلامی است؛ چراکه ظرف تحقق سلوک به سمت کلمه توحید است.

روح انقلاب اسلامی؛ روح تعالیم اسلام

باید به این نکته بنیادی التفات داشت که روح انقلاب، عبارت از روح تعالیم اسلام و تعالی کلمه توحید است. امام خمینی؟ق؟ نیز در افاضات خود، انقلاب را چنین صورتبندی میکردند که ماهیت و غایت آن اسلام است؛ نهاینکه به قصد آزادی مطلق و یا رفاه اجتماعی شکل گرفته باشد. هرچند اهدافی نظیر سروسامان دادن به معاش مردم نیز ذیل انقلاب اسلامی تعریف میشود و باید به آنها نیز اهتمام ورزید، اما آنچه روح انقلاب را شکل میدهد و بر همه این اهداف سیطره دارد، عبارت از معنویت و اهتزاز پرچم توحید است. از اینجا نسبت انقلاب اسلامی و سیروسلوک مشخص میشود؛ چه ماهیت و هدف هردو، دمیدن روح معنویت به کالبد زندگی انسانهاست[1].

بر اساس تعالیم قرآن، تمام شئونات زندگی انسان باید برای خداوند باشد که فرمود: <اِنَّ صَلاٰٮݧݑٖی وَنُسݧُکݪݬٖی وَمَحݧْىݫݔاٰیَ وَمَماٰتٖی لِلّٰهِ رَبِّ الݠْعاٰلݠَمٖینَ>[2]؛ همچنانکه در کریمه دیگری میفرماید: <قُلْ اِںݧݐَّمآٰ اَعِظُکُمْ بِواٰحِدَةٍ٭ݦݦݦۖ اَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَٮݧݩݩݧݒْںݧݧݩݐݧݧݧݩٰى وَفݩُرݣݣاٰدݧݧݧݩݩٰى>[3]، یعنی باید در تمام عمر برای ذات اقدس باریتعالی بهپا خاست. در آیات دیگری از قرآن جلوههایی از این قیام برای خداوند را میتوان مشاهده کرد. نمونه نخست، اصحاب کهف بودند که خواستشان رضایت پروردگار بود و خود را در غار کهف حفظ کردند. حضرت موسی{علیه السلام} نیز در میان بنیاسرائیل برای نیل به همین هدف به رهبری انتخاب شد که در نهایت به شکست فرعون انجامید. در یک نگاه کلان، پیام تمام چنین حقطلبانی را باید اهتزاز پرچم توحید تلقی کرد. نمونههای از این دست فراوان هستند و باید انقلاب اسلامی ایران را نیز در راستای همین جریانها محسوب کرد. از اینرو روح انقلاب اسلامی ایران قیام برای خداوند است؛ همچنانکه در سلوک نیز همین معنا وجود دارد[4].

 


[1].    این مطلب در بیانات متعددی از مرحوم امام امت{رحمة الله علیه} و رهبر معظم انقلاب اسلامی؟مد؟ به تصریح بیان شده است. به عنوان مثال حضرت آیتالله خامنهای؟مد؟ در ضمن بیانات خود در باب آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی، به ضرورت تمهید برای تربیت مستعدین در مسائل توحیدی تصریح مینمایند: «آمادهسازی فضا برای رشد معنویت و رهایی از بردگی شهوت و غضب در انسانهای مستعد؛ این هم یکی از آن آرزوها است که غالبا به آن توجه نیست. باید فضا جوری بشود که انسانهای مستعد بتوانند در آن فضا حرکت کنند؛ امثال حاج میرزا علیآقای قاضیها و شخصیتهای برجسته اینجوری، علامه طباطباییها و اینها بهوجود بیایند. انسانهای والا و برتر که از این چیزهای مادی توانستهاند تعالی پیدا کنند و فراتر بروند. فضا بایستی برای این آماده بشود... اینها آرمانها هستند.» (دیدار با دانشجویان . 7/3/1397) چنانکه در بیانات مکرّری از مرحوم امام خمینی{رحمة الله علیه} نیز چنین اشاراتی را سراغ داریم. ایشان در ضمن توضیح مکتبی بودن انقلاب اسلامی چنین میفرمایند: «رژیم اسلامى مثل رژیمهاى مکتبهاى مادى نیست؛ مکتبهاى مادى تمام همتشان این است که مرتع درست بشود! تمام همت این است که منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند -آنهایى که راست مى‏گویند- اسلام مقصدش بالاتر از اینهاست. مکتب اسلام یک مکتب‏ مادى‏ نیست‏؛ یک مکتب مادى- معنوى است. مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام براى تهذیب انسان آمده است؛ براى انسان‏سازى آمده است. همه مکتبهاى توحیدى براى انسان‏سازى آمده‏اند. ما مکلفیم انسان بسازیم» (صحیفه امام، ج7، ص531) چنانکه از سیاق کلام امام پیدا است، مراد از انسانسازی همان تهذیب نفس و سیر الی الله است.

 

[2]. الانعام، 162.

 

[3]. سبأ، 46.

 

[4].    تاکید بر مقوله «قیام لله» به عنوان روح و جوهره سلوک و انقلاب اسلامی، دقیقاً همان چیزی است که در اولین بیانیه عمومی مرحوم امام{رحمة الله علیه} به تاریخ 15 اردیبهشت 1323 بهنحو صریحی قابل مشاهده است. بهجهت اهمیت و صراحت این نوشته به عنوان قدیمیترین سند مبارزاتی امام امت، تمام متن این پیام را عیناً نقل میکنیم:

       «بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏. قال اللَّه تعالى: <قُلْ اِںݧݐَّمآٰ اَعِظُکُمْ بِواٰحِدَةٍ٭ݦݦݦۖ اَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَٮݧݩݩݧݒْںݧݧݩݐݧݧݧݩٰى وَفݩُرݣݣاٰدݧݧݧݩݩٰى>؛ سبا، 46. خداى تعالى در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهاى سیر انسانیت را بیان کرده؛ و بهترین موعظه‏هایى است که خداى عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام براى خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلّت رسانده و از جلوه‏هاى گوناگون عالم طبیعت رهانده.‏

       خلیل‏آسا درِ علم الیقین زن‏                      ندای لا احب الآفلین زن                                   

       قیام للَّه است که موساى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام «صَعْق»‏ و «صَحْو» کشاند. قیام براى خداست که خاتم النبیین{صلوات الله علیه} را یکتنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام‏ <قاٰبَ قَوݧْسݧَیݧݧْنِ اَوْ اَدݧْںݧݩݧݐٰى>‏ رساند. خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه کرده. قیام براى نفس است که بیش از ده میلیون جمعیت شیعه را به طورى از هم متفرق و جدا کرده که طعمه مشتى شهوت‏پرست پشتمیزنشین شدند. قیام براى شخص است که یک نفر مازندرانى بیسواد را بر یک گروه چندین میلیونى چیره مى‏کند که حَرْث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. قیام براى نفع شخصى است که الآن هم چند نفر کودک خیابانگرد را در تمام کشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حکومت داده. قیام براى نفس اماره است که مدارس علم و دانش را تسلیم مشتى کودک ساده کرده و مراکز علم قرآن را مرکز فحشا کرده. قیام براى خود است که موقوفات مدارس و محافل دینى را به رایگان تسلیم مشتى هرزهگرد بیشرف کرده و نَفَس از هیچ کس در نمى‏آید. قیام براى نفس است که چادر عفت را از سر زنهاى عفیف مسلمان برداشت و الآن هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جارى است و کسى بر علیه آن سخنى نمى‏گوید. قیام براى نفعهاى شخصى است که روزنامه‏ها، که کالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه‏ها را که از مغز خشک رضاخان بیشرف تراوش کرده، تعقیب مى‏کنند و در میان توده پخش مى‏کنند. قیام براى خود است که مجال به بعضى از این وکلاى قاچاق داده که در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه مى‏خواهد بگوید و کسى نفس نکشد.

       هان اى روحانیین اسلامى! اى علماى ربانى! اى دانشمندان دیندار! اى گویندگان آییندوست! اى دینداران خداخواه! اى خداخواهان حق‏پرست! اى حق‏پرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطنخواه! اى وطنخواهان باناموس! موعظت خداى جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحى را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفعهاى شخصى کرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شوید و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید.

     «إِنَّ لِلَّهِ فِى أَیَّامِ دَهرِکُم نَفَحَاتٌ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا.»

       امروز روزى است که نسیم روحانى الهى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فرداست که مشتى هرزهگرد شهوت‏ران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در پیشگاه خداى عالم چه عذرى دارید؟ همه دیدید کتابهاى یک نفر تبریزى بى‏سر و پا را که تمام آیین شماها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب- روحى له الفداء- آن همه جسارتها کرد و هیچ کلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگى است که شماها را فرا گرفته؟ اى آقاى محترم که این صفحات را جمع‏آورى نمودید و به نظر علماى بلاد و گویندگان رساندید! خوب است یک کتابى هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه کرده، از همه امضا مى‏گرفتید که اگر در یک گوشه مملکت به دین جسارتى مى‏شد، همه یکدل و جهت از تمام کشور قیام مى‏کردند. خوب است دیندارى را دست کم از بهاییان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک دیه‏ زندگى میکند، از مراکز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود براى او قیام میکنند. شماها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره‏سران بى‏دین از جاى برخاستند و در هر گوشه زمزمه بى‏دینى را آغاز کردند و به همین زودى بر شما تفرقهزده‏ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سختتر شود. <وَمݧَݡنݨْ ىݫݔَخݨْرݨݧُݣݣحݪݬݓݨݨݨݧْ مِنݨْ بَیْتِهٖ مُهاٰجِرݦݦًݡا اِلَى اللّٰهِ وَرݧݩَسݧݩݩُولݬِهٖ ثُمَّ یُدْرِݣݣکݨْهُ الْمَوْتُ فَٯݧݑݧَدْ وَقَعَ اَجْرݦݨُهُۥ عَلَى اللّٰهِ>؛ نساء، 100.

       11 شهر جمادى الاولى 1363. سید روحاللَّه خمینى.‏ صحیفه امام . ج1، ص21 و 23.

فهرست مطالب