روز دوازدهم: آداب تلاوت
پاکی ظاهر و باطن
<فی کِتابٍ مَکْنُون 78 لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون>[1]
«در کتابى مصون از هرگونه تحریف و دگرگونى است؛(78) جز پاکشدگان به آن دسترسى ندارند.»
پاکسازی مسیر قرآن
«قالَ رَسولُ اللّٰهِ{صلوات الله علیه}: إنّ أفواهَکُم طُرُقُ القرآنِ، فَطَیِّبُوها بالسِّواکِ.»[2]
«رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: همانا دهانهایتان راههای قرآن هستند؛ پس آن را با مسواک پاکیزه سازید!»
قرائت از روی مصحف
«قالَ أَبوُ عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فِی الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَنْ وَالِدَیْهِ وَ إِنْ کَانَا کَافِرَیْنِ.»[3]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: کسی که قرآن را از روی مصحف بخواند، چشمانش بهره میبرد و از عذاب والدینش حتی اگر کافر باشند، کاسته میشود.»
آیتالله شهید دستغیب{رحمة الله علیه}
هرکس بخواهد از حقیقت و معنای قرآن بهرهمند گردد، موقوف به پاکی و مناسبتداشتن اوست؛ وگرنه کسانی که ملوّث و آلوده به کثافات هستند و حب دنیا دارند، بهرهای از معانی قرآنی نخواهند داشت: <لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون>؛ هرکس چشم دلش روشنتر است، از قرآن بیشتر استفاده میکند.
کوچکترین گناه، پردهای میشود جلوی چشم و مانع ادراک معارف میگردد؛ چنانکه هر قطره اشکی که از روی پشیمانی بریزد، پردهای را عقب میزند.[4]
اگر کسی قرآن را با تدبر بخواند، بالأخره در او اثر خواهد گذاشت. آب چشمه قطرهقطره بر سنگ میچکد و اثر میکند. قرآن اثرش از آب بیشتر و دلها هم انشاءالله سخت نشده است. بالأخره با مداومت و تکرار، اثر مطلوب را خواهد بخشید؛ بیماری غفلت معالجه میگردد. البته مراتب دارد؛ تا کارش به جایی میرسد که با خواندن یا شنیدن آیهای از قرآن دلشکسته میگردد و حالش تغییر میکند.[5]
ملااحمد نراقی{رحمة الله علیه}
انسان باید در وقت قرائت قرآن متذکّر تعظیم صاحب کلام گردد و یاد آورد که آنچه مىخواند، کلام خداوند علاّم و خالق شمس و قمر است و در خواندن کلام او نهایت خطر است. سزاوار نیست که زبانهاى ناپاک آن را بخوانند و دلهاى ملوّث به رذایل اخلاق را سزاوار طواف حول معانى آن نیست. اگر به جهت غفلت دل در آن وقت، تعظیم متکلّم را مستحضر نباشد، ساعتى قبل از تلاوت، تفکّر در صفات و افعال الهى نماید و مستحضر گردد که این کلام کسى است که به مجرّد ارادۀ مقدّسه و محض مشیّت کامله، جمیع آنچه مىبیند و مىشنود (از عرش و کرسى و آسمان و زمین و آنچه در میان آنها و در زیر و بالاى آنهاست) به وجود آمده و خالق و رزّاق کلّ اوست و همۀ موجودات و کافّۀ مخلوقات از ثرى تا به ثریّا در قبضۀ قدرت او مسخّر و اسیرند.[6]
بیعبارت شو که گردد معنی دل روشنت
رمز این قرآن ز هر تفسیر نتوان یافتن
عالم تقلید یکسر دامگاه گفتگوست
جز صدا در خانهٔ زنجیر نتوان یافتن[7]
بیطهارتی در مقابل قرآن
مرحوم سیدمهدی صدر (فرزند آیتالله سید اسماعیل صدر{رحمة الله علیه}) میفرمود: در اوایل بلوغ به امر پدرم در روزهای جمعه به محضر آخوند ملافتحعلی{رحمة الله علیه} از عرفای معاصر ملاحسینقلی همدانی{رحمة الله علیه} شرفیاب شده، تفسیر قرآن میآموختم. روزی با حال جنابت بر او وارد شدم؛ دیدم به حال تفکر نشسته و چیزی نمیگوید. نیم ساعت گذشت ولی چیزی نگفت؛ خواستم برخیزم که به سخن آمد و فرمود: آقا سید! آدمی که سراغ قرآن میرود باید خود را پاک گرداند.[8]
٭٭٭
«اللَّهُمَّ وَ کَمَا نَصَبْتَ بِهِ مُحَمَّداً عَلَماً لِلدَّلَالَةِ عَلَیْکَ، وَ أَنْهَجْتَ بِآلِهِ سُبُلَ الرِّضَا إِلَیْکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ وَسِیلَةً لَنَا إِلَى أَشْرَفِ مَنَازِلِ الْکَرَامَةِ، وَ سُلَّماً نَعْرُجُ فِیهِ إِلَى مَحَلِّ السَّلَامَةِ، وَ سَبَباً نُجْزَى بِهِ النَّجَاةَ فِی عَرْصَةِ الْقِیَامَةِ، وَ ذَرِیعَةً نَقْدَمُ بِهَا عَلَى نَعِیمِ دَارِ الْمُقَامَةِ.»[9]
«خدایا! همانطور که محمد{صلوات الله علیه} را نشانهای قرار دادی تا راهنماى خلق به سویت باشد و با راهنمایى خاندانش راههاى خشنودى خویش را آشکار ساختى، پس بر محمد و خاندان او درود فرست و قرآن را برای ما وسیلهاى به سوی شریفترین منازل کرامت قرار ده و نردبانى که با آن به جایگاه امن و سلامت بالا رویم؛ و سببى که پاداشش رهایى در عرصه رستاخیز باشد؛ و دستاویزی که بدان از نعمتهای بهشت بهرهمند شویم.»
روز سیزدهم: آداب تلاوت
استعاذه
<فَإِذٰا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیْطٰانِ الرَّجِیمِ>[10]
«پس هنگامى که قرآن مىخوانى از شیطان راندهشده به خدا پناه ببر!»
پلیدترین شیطان
«قالَ الإمامُ الصّادقُ{علیه السلام} لمّا سُئلَ عنِ التَّعوُّذِ عندَ افتِتاحِ کُلِّ سُورَةٍ: نَعَم، فَتَعَوَّذْ بِاللّٰهِ مِن الشَّیطانِ الرَّجیمِ، و ذَکَرَ أنَّ الرَّجیمَ أخبَثُ الشَّیاطین.»[11]
«امامصادق{علیه السلام} در پاسخ به سؤال از استعاذه هنگام شروع هر سوره فرمود: آرى! از شیطان رجیم که پلیدترین شیاطین است، به خدا پناه ببر!»
حجتالاسلام انصاریان؟حفظ؟
عارفان گفتهاند: حقیقت عملیِ استعاذه، وسیلۀ مقربان و ملجأ هاربان و سرور و انبساط محبان و امتثال اوامر خداى جهانیان است؛ و این جز با عمل میسر نیست و نظر بزرگان از فقها و اولیا و عرفا در مسئلۀ استعاذه جز این نیست.
شهید ثانى{رحمة الله علیه} در کتاب «اسرارالصلاة» و ملامحسن فیض کاشانى{رحمة الله علیه} در رسالۀ «ترجمةالصلاة» مىفرماید:
استعاذه فى الحقیقه پاکیزهکردن زبان و رُفتن خانۀ دل از غبار اغیار و صفادادن آن براى آمدن یار است. به قول عارف نیشابورى:
دلى کز عشق تو جان برفشاند
ز کفر زلف ایمان برفشاند
دلى باید که گر صد جان دهندش
صد و یک جان به جانان برفشاند
نیارد کار خود یک ذره پیدا
ولى صد جان پنهان برفشاند
اگر یک ذره درد عشق یابد
هزاران ساله درمان برفشاند
مَثل کسى که استعاذه مىکند ولى خاطرش متعلق به غیر حق و در دلش فکرهاى نفسانى و وساوس شیطانى است، مَثل کسى است که بر در قلعۀ محکمى ایستاده و حیوانى هیولا و درنده متوجه اوست که به او حمله کند؛ و او به زبان گوید: پناه مىبرم از شر این حیوان به این قلعۀ محکم! اما بر جاى خود ایستاده و به درون قلعه نمىرود تا از شر آن دشمن در امان بماند. این استعاذه که لقلقۀ زبان است، دردى را دوا نکرده و انسان را از هیچ شرى ایمن نمیسازد.[12]
٭٭٭
زانچه کردند از عملها برملا
بهترین مزدی است ایشان را ز ما
پس چو قرآن را بخوانى بر پناه
تو ز دیو رانده گشته بر إله
نیست او را سلطنت بر مؤمنان
که به حقشان اتکال است آنچنان[13]
پاداش احترام به قرآن
نقل میکنند پیش از اینکه یکی از پادشاهان به سلطنت برسد، او را در اتاقی حبس کردند. او مطلع شد که در طاقچه آن اتاق قرآن گذاشتهاند؛ به همین خاطر شب تا صبح دست به سینه برای احترام به قرآن در برابر آن ایستاد. میگویند: علت سلطنت او و فرزندانش به خاطر همان احترام بود.[14]
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی مُونِساً، وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً، وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً، وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً.»[15]
«خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و قرآن را در تاریکى شب مونس ما گردان و در برابر کششهای شیطان و خاطرات وسوسهانگیز نگهبان ما قرار ده! و قرآن را وسیلهای برای منع پاهاى ما از قدمنهادن در راه گناهان و زبان ما از گفتار باطل -بىهیچ آفتى که به زبان ما برسد- مقرر فرما!»
روز چهاردهم: آداب تلاوت
قرائت به مقدار توان
<إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ>[16]
«پروردگارت آگاه است که تو و گروهى از کسانى که با تواند، نزدیک به دو سوم شب و گاهى نیمى از آن و زمانى یک سومش را برمىخیزد، و خدا شب و روز را اندازهگیرى مىکند، و براى او مشخص است که شما هرگز نمىتوانید اندازهگیرى کنید؛ پس بر شما بخشید؛ بنابراین آنچه را از قرآن براى شما میسر است بخوانید!»
صوت نیکو
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ{علیه السلام} أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ وَ کَانَ السَّقَّاءُونَ یَمُرُّونَ فَیَقِفُونَ بِبَابِهِ یَسْمَعُونَ قِرَاءَتَهُ وَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ{علیه السلام} أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً.»[17]
«حضرت صادق{علیه السلام} فرمود: امامسجاد{علیه السلام} با نیکوترین صوت قرآن را تلاوت مىفرمود؛ سقاهایی که از آنجا میگذشتند، درب منزل حضرت توقف مىکردند و مشغول شنیدن صدای حضرت میشدند؛ و امامباقر{علیه السلام} خوشصوتترین مردم بود.»
فیض کاشانی{رحمة الله علیه}
تلاوت قرآن از روى مصحف افضل است؛ زیرا موجب مزید فعالیت چشم و دقت در مصحف و حمل آن است و به سبب اینها ثواب آن زیاد مىشود. گفتهاند: ثواب ختم قرآن از روى مصحف هفت برابر است؛ زیرا نظرکردن به قرآن عبادت است. بسیارى از صحابه قرآن را از روى مصحف مىخواندند و کراهت داشتند از اینکه روزى از خانه بیرون آیند؛ در حالى که به قرآن نگاه نکرده باشند.[18]
٭٭٭
بپذیر پند نکو دائم ز دفتر عشق
یعنى بخوان همهشب قرآن به سوز و نوا
کن گوهر سخنم در گوش جان که شوى
جانا بهر دو جهان روشن به نور هد[19]
صدای خوب
در خانه ما همه چیز سر جای خودش بود و نقش پدرم (شهید آیتالله بهشتی) در ایجاد این آرامش خیلی تعیینکننده بود. مثلاً برای برادرهایم که برای مدرسه میبایست کاردستی بسازند و نجاری کنند، اتاقی در زیرزمین منزل آماده شده بود که این کارها در آنجا انجام میشد؛ یا مثلاً برادر کوچکم علاقه خاصی به قرائت قرآن داشت و از صدای خوبی برخوردار بود. موقع تمرین قرآن به این اتاق میرفت تا آزادانه به تمرین قرائت قرآن بپردازد.[20]
٭٭٭
«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ وَ أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ وَ مَبْلَغِ الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِأَسْمَائِکَ الْعِظَامِ وَ جَدِّکَ الْأَعْلَى وَ کَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ أَنْ تَرْزُقَنَا حِفْظَ الْقُرْآنِ وَ الْعَمَلَ بِه.»[21]
«خدایی جز او نیست که بخشنده بخشایشگر است؛ و از تو درخواست میکنم به حق گرههای عزت از عرش تو و انتهای رحمت از کتابت و به اسامی بزرگ و بزرگواری والایت و کلمات تامت که حفظ قرآن و عمل به آن را روزىام گردانی.»
روز پانزدهم: آداب تلاوت
تلاوت با آرامش
<وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُکْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزیلاً>[22]
«و قرآن را بخشبخش قرار دادیم تا آن را با درنگ و تأمل بر مردم بخوانى و آن را به تدریج نازل کردیم.»
قرائت با حزن
«قالَ رَسولُ اللّٰهِ{صلوات الله علیه}: اِقرَؤوا القرآنَ بالحُزنِ؛ فإنّهُ نَزَلَ بالحُزن.»[23]
«رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: قرآن را با حزن بخوانید؛ زیرا با حزن نازل شده است.»
ملااحمد نراقی{رحمة الله علیه}
یکی از آداب قرائت، خواندن با حزن و رقّت قلب است. از امامصادق{علیه السلام} مروى است: قارى قرآن محتاج به سهچیز است: دلى خاشع، بدنى فارغ و مکانى خلوت؛ زیرا هرگاه دل او خاشع باشد، شیطان از او مىگریزد و چون بدن او از مشاغل فارغ باشد، دل او متوجّه قرآنخواندن مىشود و عارضهاى عارضش نمىشود که او را از نور قرآن و فواید آن محروم سازد. چون در مکان خلوتى باشد و از خلق کناره گرفته باشد، باطن او با خدا انس مىگیرد و حلاوت خطابهاى الهى به بندگان صالح را مىیابد. چون از این مشرب جامى نوشید، هیچ حالى را بر این اختیار نمىکند و هیچ وقتى را از این خوشتر نمىدارد؛ زیرا در آن وقت بىواسطه در مناجات با پروردگار است.[24]
ادب بعدی، حضور قلب و ترک افکار دنیویّه و وساوس باطله در آن وقت است. همچنین تدبّر در معانى قرآن نیز از آداب است. خداوند متعال مىفرماید: <أَ فَلاٰ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلىٰ قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰا>[25]؛ اگر نتواند تدبّر کند، سزاوار آن است که مکرّر نماید. به این سبب بسیار بوده است که اکابر دین آیات را تکرار مىکردهاند.
انسان نباید به فهم معناى ظاهر اکتفا کند؛ بلکه سعى کند تا حقیقت معنا بر او روشن شود. پس چون به آیهاى رسد که مشتمل بر صفات الهى است، در معانى این اسما و صفات نیکو تأمّل کند و شاید که اسرار آنها بر او منکشف گردد. چون به آیاتى رسد که ذکر افعال الهى در آنها شده، عظمت و جلال الهى را یاد آورد. چون به آیهاى رسد که مشتمل بر وصف بهشت یا دوزخ یا غیر اینها از احوال آخرت است، متذکّر این گردد که نعمتها و بلاهای این عالم در پیش نعمت و بلاى آخرت قدر محسوسى ندارد. پس، از آن به عظمت خدا پىبرد و در دل منقطع به او شود که او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد و به نعیم و لذّات آن برساند.[26]
٭٭٭
نصرت دین حق و در رأى بودن متفق
ز اهل علم و پیشوایان و فقیهان خوشنماست
خواندن قرآن و فهمیدن به آواز حزین
با خضوع جان و تن از اهل قرآن خوشنماست[27]
ادب تلاوت
آیتالله محمدتقی آملی{رحمة الله علیه} میفرمود: من در بحث فقه آیتالله سیدعلی آقای قاضی{رحمة الله علیه} شرکت میکردم. روزی که هوا بسیار سرد بود، از ایشان پرسیدم: ما میخوانیم و میشنویم که عدهای هنگام قرائت قرآن کریم، آفاق پیش رویشان باز میشود و غیب و اسرار برای آنها تجلی میکند؛ در حالی که ما قرآن میخوانیم و چنین اثری نمیبینیم؟! مرحوم قاضی مدت کوتاهی به چهره من نظر کرد و فرمود: بله! آنها قرآن کریم را با شرایط ویژه تلاوت میکنند؛ رو به قبله میایستند، سرشان پوشیده نیست، کلام خدا را با هر دو دست میگیرند، با تمام وجودشان به قرآن توجه دارند و میفهمند که در پیشگاه چه کسی ایستادهاند. اما تو قرآن را قرائت میکنی در حالی که تا چانهات زیر کرسی رفتهای و قرآن را روی زمین میگذاری و در آن مینگری! من پیش خود گفتم: بله، همینطور است؛ من قرآن را اینچنین میخوانم و گویا مرحوم قاضی مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است.[28]
٭٭٭
«اللَّهُمَّ إِنِّی نَشَرْتُ عَهْدَکَ وَ کِتَابَکَ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَظَرِی فِیهِ عِبَادَةً وَ
قِرَاءَتِی تَفَکُّراً.»[29]
«خدایا! من عهد و کتاب تو را گشودم؛ خدایا! نظرم در آن را عبادت و تلاوتم را مایه تفکر قرار ده!»
روز شانزدهم: آداب تلاوت
ترتیل
<وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً>[30]
«و قرآن را شمرده و روشن و با تأمل و دقت بخوان!»
شمردهشمرده
«قالَ رَسولُ اللّٰهِ{صلوات الله علیه}: بَیِّنْهُ تَبییناً ولا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعرِ؛ قِفُوا عندَ عَجائبِهِ و جَرِّحُوا بهِ القُلوبَ و لا یَکُن هَمُّ أحدِکُم آخِرَ السُّورَةِ.»[31]
«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: قرآن را روشن و شمرده بخوان و مانند شعر تند و بریدهبریده مخوان! در مطالب شگفتآورش تأمّل کنید و دلها را به آن گره زنید؛ و تمام سعى شما این نباشد که سوره را به پایان برسانید!»
«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام} فی صفةِ المتَّقِینَ: أمّا اللیلَ فَصافُّونَ أقدامَهُم، تالِینَ لأجزاءِ القرآنِ یُرَتِّلُونَها تَرتیلاً، یُحَزِّنُونَ بهِ أنفُسَهُم، و یَستَثِیرُونَ بهِ دَواءَ دائهِم.»[32]
«امیرالمؤمنین{علیه السلام} درباره اهل تقوا فرمود: اما ایشان در شب به عبادت قیام میکنند؛ بخشهای قرآن را به صورت شمرده و روشن میخوانند و به قرآن، خود را محزون میکنند و دوای دردشان را از آن میجویند.»
امامخمینی{رحمة الله علیه}
از آداب قرائت که موجب تأثیر در نفس نیز هست و سزاوار است که شخص قارى آن را مواظبت کند، ترتیل در قرائت است؛ و آن، به طورى که در حدیث است، عبارت است از حد توسط بین سرعت و تعجیل در آن و تأنّى و فتور مفرط که کلمات از هم متفرق و منتشر گردد.
انسان که مىخواهد کلام خدا را قرائت کند و به آیات الهیه قلب قاسى خود را مداوا کند و با کلام جامع الهى شفاى امراض قلبیۀ خود را بگیرد و با نور هدایت این مصباح منیر غیبى و این «نور على نور» آسمانى طریق وصول به مقامات اخرویه و مدارج کمالیه را دریابد، باید اسباب ظاهریه و باطنیۀ آن را فراهم کند و آداب صوریه و معنویۀ آن را فراهم کند؛ نه مثل ما که اگر گاهگاهى هم تلاوت قرآن کنیم، علاوه بر آنکه از معانى و مقاصد آن و اوامر و نواهى و وعظ و زجر آن به کلى غافلیم؛ و گویى آیاتى که در آن ذکر اوصاف جهنم و عذاب الیم آن یا بهشت و کیفیات نعیم آن گردیده به ما ربطى ندارد؛ و نعوذ باللّه در خواندن کتاب قصه حضور قلب ما بیشتر و حواس ما جمعتر از کتاب کریم خدایى است.[33]
٭٭٭
با تأنى خوان تو قرآن را چنان
که شود روشن حروفش در بیان
مى مخوان قرآن به تعجیل و شتاب
کن لطایف را درنگ اندر خطاب[34]
٭٭٭
هم پراکنده فرستادیم هین
مختلف یعنى که قرآن را چنین
تا که خوانى از ره شایستگى
بر خلایق جمله با آهستگى
هم فرستادیم آن را بیست سال
هر زمان بر اقتضاى وقت و حال[35]
قرآن در اسارت
یکی از آزادگان (آقای قاسم جعفری) چنین حکایت میکند: در زمان اسارت عجب حال خوبی داشتیم! در تمام ایام سال قرآن میخواندیم اما ماه مبارک رمضان که میشد گویا رستاخیزی به پا شده است. هر کسی به مصداق آیه <فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ> سعی میکرد بیشتر از دیگران قرآن تلاوت کند. رفقا در این ماه احساس میکردند نسیم جانافزای مغفرت الهی روح و روانشان را به گونه زیبایی نوازش میدهد. اصلا تو گویی ندای <وَسَارِعُوا إِلَیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ> به طور خاص در گوش جانشان نجوا میکرد و آنان نیز در پی اجابت کلام حق صادقانه میشتافتند.
بعضیها در طول ماه مبارک پنجبار قرآن را ختم میکردند، عدهای دهبار و گروهی دیگر پانزدهبار؛ یکی از برادران که حافظ کل قرآن نیز بود، توانایی قرائت قرآن با سرعت زیاد را داشت و طبق برنامهای که برای خود آماده کرده بود، هر صبح در مدت ششساعت یک ختم و بعد از ظهر همان روز طی ششساعت دیگر یکبار دیگر ختم میکرد و در کل ماه مبارک شصتبار قرآن را ختم مینمود!
همین انس با قرآن بود که جمع ما را بیمه کرده بود و دیگر کسی ناامیدی را به دلش راه نمیداد. ذکر خدا و تلاوت کلام جانبخش او چنان اطمینان خاطری بخشیده بود که کسی از دشمن تا چنگ و دندان مسلح نمیهراسید و از تهدیدات او وحشتی نداشت.[36]
٭٭٭
اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ... فِکْرِی اعْتِبَاراً وَ اجْعَلْنِی مِمَّنِ اتَّعَظَ بِبَیَانِ مَوَاعِظِکَ فِیهِ وَ اجْتَنَبَ مَعَاصِیَکَ.»[37]
«خدایا!... هنگام تلاوت قرآن، فکرم را عبرت قرار ده! و مرا از کسانی قرار ده که از موعظههایت در قرآن اثر میپذیرند و از گناهانت دوری میجویند.»
روز هفدهم: آداب تلاوت
تدبر در قرآن
<کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ>
«این کتاب پربرکتى است که آن را بر تو نازل کردهایم تا آیاتش را تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند.»
<أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها>[38]
«آیا در قرآن نمىاندیشند یا بر دلهایشان قفلهایى قرار دارد؟»
تلاوت بیخیر
«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین{علیه السلام}: أَلَا لَا خَیْرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ.»[39]
«حضرت علی{علیه السلام} فرمود: آگاه باشید! در قرائتی که تدبر نباشد، خیری نیست.»
میرزا جوادآقا ملکی تبریزی{رحمة الله علیه}
در هنگام قرائت قرآن در آیات آن تدبر نما و از آنچه مانع فهمیدن آن مىشود خویشتن را خالى نما! زیرا شیطان بر دلهاى بسیارى از قاریان قرآن پردههایى افکنده و آنان را از فهم حقایق قرآنى، عجایب احکام آن، تازگىهاى اشارات و دقایق و ریزهکاریهاى اسرار آن بازمیدارد و مانع مىشود. رسول خدا{صلوات الله علیه} فرموده است: اگر نبود که شیاطین گرد دلهاى بنیآدم مىگردند، آنان ملکوت را مشاهده مىنمودند.[40]
خلاصۀ کلام آنکه هر گناهى ظلمت و زنگارى در دل از خود به جاى مىگذارد که وجود آن با فهم حقایق قرآنى منافات دارد و براى بعضى از آنها اثر فوقالعادهاى است که دل را به یکباره تاریک مىگرداند و دیدۀ باطن را کور مىسازد. به گونهاى که هرچه نور خورشید قرآن بر اعیان حقایق معقولات بتابد، او از دیدن آنها عاجز خواهد بود؛ همچنانکه اگر دیدۀ ظاهر کور شد، نور خورشید در دیدن صورتهاى محسوسات بىفایده خواهد بود. پس هرگاه بنده خود را از موانع فهمیدن حقایق قرآنى خالى نمود و قلبش خاضع گشت و از غیر، دل را فارغ ساخت و در مکان خلوتى به قرائت قرآن پرداخت، انوار قرآنى بر او پرتو خواهد افکند.[41]
٭٭٭
رب تال یفوه بالقرآن
و هو یفضی به الی الخذلان
خواجه را نیست جز تلاوت کار
لیکن آن طرد و لعنت آرد بار
لعنت است اینکه به هر لهجه و صوت
شود از تو حضور خاطر فوت
فکر حسن غنا برد هوشت
متکلم شود فراموشت
نشود بر دل تو تابنده
کین کلام خداست یابنده[42]
تفکر درباره یکآیه
حاج قاسم دیشب که درست نخوابیده بود؛ حالا هم که وقت استراحتی بین کارهایش پیدا شده، قرآن را باز کرد. یک ساعت تمام نگاهش روی یک خط قرآن ماند و بعد قرآن را بست و به فکر فرورفت. گفتم: ببخشید حاجی! چه دیدی؟ گفت: اگر بدانی قرآن چه میگوید، مسیر زندگیات را پیدا میکنی و وظیفهات را میفهمی.
خیلی وقتها اینطور با قرآن تعامل داشت و فقط مختص آن روز نبود.[43]
٭٭٭
«اللَّهُمَ... لَا تَجْعَلْ قِرَاءَتِی قِرَاءَةً لَا تَدَبُّرَ فِیهَا بَلِ اجْعَلْنِی أَتَدَبَّرُ آیَاتِهِ وَ أَحْکَامَهُ آخِذاً بِشَرَائِعِ دِینِکَ وَ لَا تَجْعَلْ نَظَرِی فِیهِ غَفْلَةً وَ لَا قِرَاءَتِی هَذْرَمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الرَّءُوفُ الرَّحِیمِ.»[44]
«خدایا!... تلاوتم را تلاوت بیتدبر قرار مده! بلکه مرا تدبرکننده در آیات و احکامش قرار ده که احکام دینت را با جان بپذیرم؛ و نگاهم در آن را غفلتآلود و بیهوده قرار مده؛ همانا تو با رأفت و مهربان هستی.»
روز هجدهم: آداب تلاوت
حق تلاوت
<الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون>[45]
«کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان دادهایم، آن را به طور شایسته مىخوانند؛ آنانند که به آن ایمان مىآورند و کسانى که به آن کفر مىورزند، آنانند که زیانکارند.»
معنای حق تلاوت
«قالَ الإمامُ الصَّادِقُ{علیه السلام} فِی قَوْلِهِ تَعَالَى <الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ>: یُرَتِّلُونَ آیَاتِهِ وَ یَتَفَهَّمُونَ مَعَانِیَهُ وَ یَعْمَلُونَ بِأَحْکَامِهِ وَ یَرْجُونَ وَعْدَهُ وَ یَخْشَوْنَ عَذَابَهُ وَ یَتَمَثَّلُونَ قِصَصَهُ وَ یَعْتَبِرُونَ أَمْثَالَهُ وَ یَأْتُونَ أَوَامِرَهُ وَ یَجْتَنِبُونَ نَوَاهِیَه.»[46]
«امامصادق{علیه السلام} دربارۀ آیۀ«کسانى که به آنان کتاب دادیم، آن را تلاوت مىکنند آنگونه که حق تلاوت آن است» فرمود: آیاتش را شمرده مىخوانند، معانی آن را میفهمند و احکام آن را به کار مىبندند؛ به وعدهاش امید دارند، از عذابش مىترسند و از داستانهایش الگو مىگیرند؛ از مثلهایش پند مىگیرند، دستوراتش را به جا مىآورند و از نهىهایش دورى مىکنند.»
میرزا جوادآقا ملکی تبریزی{رحمة الله علیه}
قارى قرآن در هنگام قرائت باید متوجه باشد که مقصود از خطابها در این کتاب، خود اوست. هرگاه آیهاى تلاوت نمود که مشتمل بر امر یا نهیى است، باید بداند که اوست که از طرف خدا به انجام آن امر مأمور شده و یا از آن کار بازداشته شده و همچنین در وعد و وعید و غیر اینها؛ زیرا قرآن براى هدایت همۀ امت نازل گشته و هرکس تابع رضوان و خشنودى حق تعالى باشد، ذات اقدس حق او را به راههاى سلامت و صواب رهنمون خواهد بود. به قول قرآن، آنها را از تاریکى خارج و به سوى نور خواهد برد و به صراط مستقیم هدایت خواهد کرد؛ چون به قول قرآن، این کتاب بینشها و مایۀ بصیرت و بینایى مردمان و هدایت و رحمت براى پرهیزگاران است. حال که نزول این کتاب بدین منظور بوده، پس هر خوانندهاى مىبایست خود را مخاطب و مقصود خطابهاى این کتاب بداند.[47]
قارى قرآن نباید هیچ حول و قوهاى براى خود ببیند. او باید از نگاه به خویشتن به دیدۀ رضا و خوشبینى برحذر باشد و هرگز اعمال و کردارش موجب اعجاب و خودپسندى او نگردد. آنگاه که ذکرى از صالحان و مقربان مىشود، مبادا خود را در زمرۀ آنها بداند؛ بلکه آرزو کند که خداوند به فضل و عنایت خویش او را در زمرۀ آنها در آورد و مشتاق لقای آنها باشد.
هرگاه آیهاى تلاوت کند که در مذمت و تهدید معصیتکاران است، خویشتن را مخاطب آن آیه به حساب آورده و منتظر وقوع آن عذاب بر خویشتن باشد. این همان مطلبى است که مولا امیرالمؤمنین{علیه السلام} در وصف متقین و پرهیزگاران بیان مىدارد و مىفرماید: «وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِم»[48]؛ (و آنگاه که به آیهاى رسند که تخویف و تهدیدى در آن هست، گوش دل به آن فرا مىدهند؛ بدانسان که گویا صداى شعلههاى آتش دوزخ در گوشهاى آنهاست). اگر حالش چنین بود و نفسش را در همه اعمال مقصر دید، این رویه سبب قرب و نزدیکى او به رضایت و خشنودى پروردگارش مىشود. پس آنکس که در حال قرب و نزدیکى خود را دور ببیند، ذات اقدس حق بر او لطف نموده و او را خائف و بیمناک سازد و بدینوسیله به درجۀ بالاترى از قرب و نزدیکى دست مىیابد؛ و آنکس که در بعد و دورى از خداوند خود را نزدیک به او تصور نماید، همین امنیت خاطر، سبب فریب او گشته و او را دورتر مىسازد.[49]
٭٭٭
جمله قرآن پر ز وعد است و وعید
ذکر اوصاف قریب است و بعید
ذکر دوزخ ذکر جنّت اندرو
ذکر رحمت ذکر محنت اندرو
کرده در هر سوره و عشرى بیان
کى رود در دوزخ و کى در جنان
وصف این را گفت حق در هر ورق
تا بگیرد زان ورق مؤمن سبق[50]
جای پا در بهشت پهناور
درباره متهجدی شبزندهدار چنین حکایت میکنند که تمام شب مشغول تلاوت قرآن میشد. وقتی به آیات عذاب میرسید، سیلاب اشک از دیدهاش جاری میشد و آن آیه را با خضوع و خشوع مکرر میخواند تا شبی این آیه را همی خواند که: <سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ>[51] و آواز به گریه و زاری بلند نمود و سرشک از دیدگان افشاند، یکی از همسایگان که بر حال او واقف بود، گفت: ای مرد! بر آیه عذاب مینالی، اینکه آیه رحمت است؛ گریه و زاری چرا؟ گفت: ای مرد! از آن میگریم که در این بهشت با این پهنا و وسعت چندان که ملاحظه نمودم، جای قدمی برای خود ندیدم.[52]
«اللَّهُمَّ... اجْعَلْ هَیْبَتِی فِی وَعِیدِکَ، وَ حَذَرِی مِنْ إِعْذَارِکَ وَ إِنْذَارِکَ، وَ رَهْبَتِی عِنْد تِلَاوَةِ آیَاتِک.»[53]
«خداوندا!... چنان کن که فقط از عذاب تو بترسم و وحشتم از هشدار تو و هنگام تلاوت قرآن باشد.»
روز نوزدهم: آداب تلاوت
عملنکردن به دستورات قرآن
<وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى 124 قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً 125 قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى>[54]
«و هر کس از هدایت من روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم. (124) مىگوید: پروردگارا! براى چه مرا نابینا محشور کردى، در حالى که [در دنیا] بینا بودم؟ (125) [خدا] مىگوید: همین گونه که آیات ما براى تو آمد و آنها را فراموش کردى این چنین امروز فراموش مىشوى.»
قرائت بیعمل
«قالَ رسولُ الله{صلوات الله علیه}: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى فَیَقُولُ <رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصِیراً 125 قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى> یُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّار.»[55]
«رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: کسی که قرآن را بخواند و به آن عمل نکند،
«قالَ رَسولُ اللّٰهِ{صلوات الله علیه}: أنتَ تَقرَأُ القرآنَ ما نَهاکَ، فإذا لم یَنهَکَ فَلَستَ تَقرَؤهُ.»[56]
«رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: تو قران میخوانی ولی نهی نمیشوی؛ اگر قرآن تو را نهی نکند، آن را قرائت نکردهای.»
آیتالله مظاهری؟حفظ؟
با کمى دقت در آیات قرآنى به آسانى در مىیابیم که عمل به قرآن جز اجراى اوامر و فرامین الهى که ما از آنها به عنوان «فروع دین» نام مىبریم و رعایت یک سرى مسائل اخلاقى چیز دیگرى نیست؛ یعنى اگر ما آنگونه که مىبایست نماز بخوانیم و حق آن را ادا نماییم، به روشنى یکى از دستورات بارز و صریح قرآن مجید را عمل نمودهایم و عامل به قرآن محسوب مىگردیم؛ اما اگر در اقامه آن کاهل بودیم، همه کارهایمان را بر نماز ترجیح دادیم و یا آن را به طور دست و پا شکسته و ناقص و غلط به جاى آوردیم، در اینجاست که نه تنها عامل به قرآن نیستیم، بلکه مورد تهدید و سرزنش شدید قرآن نیز واقع مىشویم.[57]
٭٭٭
رو رضاى حق همى جو روز و شب
تا شوى مقبول بر درگاه رب
درگذر از خود خدا را سخت گیر!
تا تو را گردد عنایاتش مجیر
نفس را از بهر حق قربان بکن!
آنچه فرموده است در قرآن بکن![58]
جایزه بزرگ
برادرم (شهید اسماعیل مرتضوی) وقتی از جبهه برگشت، به من گفت: اگر درسهایت را خوب بخوانی و با نمره خوب قبول شوی، یکجایزه خیلی بزرگ پیش من داری! آن سال تلاش زیادی کردم و با معدل نوزده قبول شدم. وقتی آمد، گفت: شنیدهام با معدل نوزده قبول شدهای؟ من هم به خاطر تلاشی که کردی، برایت هدیه بزرگی آوردهام؛ امیدوارم بتوانی از این هدیه به نحو احسن استفاده کنی و در زندگی تمام دستورات آن را به کار ببندی؛ امیدوارم در پناه آن زندگی موفقی داشته باشی!
وقتی هدیه را باز کردم، دیدم یکجلد قرآن با یکساعت درون آن است. گفت: خواهرم! همیشه قرآن بخوان و به معنای آن توجه و به آنها عمل کن![59]
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنَا نَتْلُو کِتَابَکَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ نَعْمَلُ بِمُحْکَمِهِ وَ نُؤْمِنُ بِمُتَشَابِهِهِ.»[60]
«خدایا! بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را اداکننده حق تلاوت قرآن و عملکننده به محکمات آن و مؤمن به متشابهاتش قرار ده!»
روز بیستم: آداب تلاوت
فروتنی کوه در مقابل قرآن
<لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ>[61]
«اگر این قرآن را بر کوهى نازل مىکردیم، قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشیده مىدیدى؛ و این مثلها را براى مردم مىزنیم تا بیندیشند.»
چشمانی اشکبار
«قالَ رسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: ما مِن عَینٍ فاضَت مِن قِراءةِ القرآنِ إلّاقَرَّتْ یَومَ القِیامَة.»[62]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: هیچ چشم در هنگام قرائت قرآن اشکبار نشود مگر آنکه در روز قیامت بدرخشد.»
میرزا جوادآقا ملکی تبریزی{رحمة الله علیه}
هنگام قرائت قرآن، زبان باید واعظ و عقل، مترجم و قلب و سایر جوارح و اعضا متعظ و پندپذیر باشند. در این زمینه حکایتهاى عجیبى از توبه و غشوه و هلاکت بعضى از افراد در هنگام قرائت قرآن رسیده؛ و مثلا تأثر از ترس جهنم موجب شده که حقیقت دوزخ بر او مکشوف گشته و او آن را بالعیان دیده است. همچنین شادمانى و بشارت از بهشت سبب شده که حقیقت آن براى او آشکار گردیده و آن را بالعیان مشاهده نموده و در زمرۀ یقیندارندگان به ثواب و عقاب در آمده است.[63]
در کتاب شریف مصباحالشریعة از امامصادق{علیه السلام} روایت شده که هرکس قرآن را تلاوت کند، در مقابل آن خضوع نکند و دلش نرم نگردد، حزنى برایش پیدا نشود و ترسى در دلش پدید نیاید، به تحقیق عظمت شأن خداوند را خوار شمرده و زیانى آشکار متوجه او شده است. بنابراین قارى قرآن به سهچیز نیاز دارد: قلبى خاشع و بدنى فارغ و مکانى خلوت. پس هرگاه قلب خاشع گشت، شیطان از او فرارمىکند، قرآن مىگوید: <فَإِذٰا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیْطٰانِ الرَّجِیمِ>[64]؛ و هرگاه خود را از اسباب اشتغال به غیر فارغ ساخت، قلبش براى قرائت قرآن آماده مىشود و در بین تلاوت قرآن فکر و خاطرهاى متوجه او نمىگردد که او را از استضائه به نور قرآن و بهرهورى از فوائد آن محروم گرداند.
هرگاه پس از انجام این دو امر، مکان خلوتى براى قرائت قرآن انتخاب نمود و از خلق کناره گرفت، روح و سر او با خدا انس مىگیرد و حلاوت گفتگوى خداوند را با بندگان صالح خود در مىیابد که چگونه کرامات و بدایع اشاراتش آنها را از خود فانى مىگرداند. پس آنگاه که از این مشرب جامى برگرفت، دیگر حالى را بر این حال برنخواهد گزید و بر این وقت، وقتى را اختیار نخواهد نمود؛ بلکه آن را بر هر عبادت و طاعتى ترجیح خواهد داد؛ زیرا در آن حال بدون هیچ واسطهاى با خدایش به مناجات مىپردازد و با او به گفتگو مىنشیند. پس بنگر که کتاب پروردگارت را چگونه قرائت مىکنى و منشور ولایتت را چگونه مىخوانى و اوامر و نواهى او را چگونه فرمان مىبرى و حدود آن را چگونه رعایت مىنمایى! زیرا آن کتابى عزیز و بس گرانبها است که باطلى گرد آن نگشته و از جانب خداوند حکیم و حمید فروفرستاده شده؛ پس آن را با تأنى و کلمه به کلمه تلاوت نما و به آیاتى که دربردارندۀ وعده یا وعیدى است که رسیدى اندکى درنگ نما و در امثال و مواعظ آن بیندیش و بر حذر باش از اینکه براى رعایت قواعد و حروف آن، حدود آن را ضایع گردانى.[65]
آیتالله مظاهری؟حفظ؟
ارتباط با قرآن و نحوۀ تلاوت آن اقسامى دارد:
قِسم اول، خواندن معمولى قرآن کریم است. مثلاً انسان براى اطاعت فرمان الهى، یکختم قرآن مىخواند. این نوع خواندن قرآن کار پسندیدهاى است و تلاوت آن آیات نورانى اثرى در قلب و روح انسان مىگذارد.
قِسم دوم، خواندن قرآن به صورت ترتیل است. این قسم قرائت قرآن مهمتر و بهتر از قِسم اول است. در قِسم اول انسان کار ثواب انجام داده و پاداش هم مىگیرد امّا تأثیر کمى در بیدارى و توجّه و تذکّر او دارد. در این مرحله انسان باید با ترتیل قرآن بخواند؛ یعنى شمردهشمرده و همراه با زمزمه قرآن را تلاوت کند؛ اگرچه ممکن است معناى قرآن را نیز نفهمد، امّا احساس مىکند که دلش نیز همراه زبان، قرآن مىخواند.
قِسم سوم که مهمتر از آن دو مرحله است و انسان را در سیر و سلوک الى الله بسیار کمک مىکند، این است که در خواندن قرآن قلب آدمى براى خداوند خاشع باشد. همانگونه که خداوند متعال مىفرماید: <أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّٰهِ وَ مٰا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ>[66]؛ در این آیه مىفرماید: باید دلها براى «ذکر خدا» خاشع شود که یکى از مصادیق ذکر، همان قرآن کریم است.[67]
آن غزلخوانم که جان را سوى علّیین کشد
از جمال شاهد مقصود برگیرد نقاب
آن غزلخوانم که در وى معنى قرآن بود
گر فرود آید به کهسار از خجالت گردد آب[68]
میرزا ابوالقاسم میرفندرسکی (حکیم و دانشمند دوره صفوی) مدتی به هند رفت و وارد شهر بَرَهمننشینها شد. روزی به معبد آنان رفت. وقتی فهمیدند او مسلمان است، یکی از آن گفت: دین شما باطل و دین ما حق میباشد؛ زیرا ساختمان معبد ما دو هزارسال باقی مانده ولی مساجد شما بعد از شصتسال تبدیل به مخروبه میشود؛ اگر دینتان حقیقت داشت، مساجد شما هم ماندنی بود. میرزا گفت: اتفاقا این دلیل بر حقانیت دین ماست؛ برای اینکه ما در این مسجدها سخنانِ حقی میخوانیم که در و دیوار طاقت آن را ندارد؛ از این جهت میلرزد و فرومیریزد؛ اگر آن سخنان را در معابد شما بخوانیم، چیزی از آن باقی نمیماند. آن شخص گفت: بخوان! گفت: الان نمیشود؛ شما فردا همه را دعوت کن تا جلوی چشم همه بخوانم! میرزا به خانه آمد و نیمههای شب با چشمانی اشکبار در سجده گفت: خدایا! من امروز در آن بتخانه قول دادم که فردا بروم و با کلام تو آنجا را نابود کنم؛ مرا کمک کن!
فردا صبح جمعیت آمدند و میرزا ابتدا بالای بام رفت و اذان گفت؛ سپس به داخل معبد رفت و این آیه را خواند: <وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ>[69]؛ در این لحظه تمام بنا شروع به لرزیدن کرد. ایشان از معبد بیرون آمد و همه مردم هم به سمت بیرون دویدند و لحظاتی بعد تمام بنا با خاک یکسان شد. از میرزا پرسیدند: چه جملهای گفتی؟ گفت: ما در مساجدمان قرآن میخوانیم که در و دیوار طاقت نمیآورد؛ امروز این آیه را خواندم: <لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْـرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ>[70]؛ معنای آیه این است که اگر این قرآن را بر کوه نازل میکردیم، از خشیت ما میلرزید و فرو میریخت؛ چگونه است که این آیات را میشنوید و دلتان ذرهای تکان نمیخورد؟![71]
خشوع کوه در برابر قرآن
چند نفر از سادات نجفآباد اصفهان خدمت آیتالله بیدآبادی{رحمة الله علیه} آمده و گفتند: چشمه آبی که از دامنه کوه جاری میشد و مورد بهره برداری اهالی بود، چندی است خشکیده و ما در زحمت هستیم؛ دعایی کنید تا فرج شود!
آن بزرگوار آیه شریفه <لَوْ اَنْزَلْنا هذَا القُرْآنَ عَلی جَبَلٍ>[72] را بر رقعهای نوشت؛ به آنها داد و فرمود: اول شب آن را بر قله آن کوه گذارده و برگردید. آنها چنین کردند و چون به خانه خود رسیدند، صدای مهیبی از کوه بلند شد که همه اهالی شنیدند. صبح که از خانه بیرون آمدند، چشمه آب را جاری دیدند و شکر خداوند متعال را به جای آوردند.[73]
٭٭٭
«اللَّهُمَّ فَإِذْ أَفَدْتَنَا الْمَعُونَةَ عَلَى تِلَاوَتِهِ، وَ سَهَّلْتَ جَوَاسِیَ أَلْسِنَتِنَا بِحُسْنِ عِبَارَتِهِ، فَاجْعَلْنَا مِمَّنْ یَرْعَاهُ حَقَّ رِعَایَتِهِ، وَ یَدِینُ لَکَ بِاعْتِقَادِ التَّسْلِیمِ لِمُحْکَمِ آیَاتِهِ، وَ یَفْزَعُ إِلَى الْإِقْرَارِ بِمُتَشَابِهِهِ، وَ مُوضَحَاتِ بَیِّنَاتِهِ.»[74]
«خدایا! همانطور که ما را در تلاوت قرآن یارى دادى و با کلمات نیکویش سختی را از زبانمان برداشتی، ما را از کسانى قرار ده که حق قرآن را به خوبی ادا میکنند؛ و با اعتقاد به تسلیم در برابر آیات محکمش دیندار تو هستند و در برابر متشابهات و دلایل واضحش اقرار مىنمایند.»
[1]. الواقعة، 78 و 79.
[2]. میزانالحکمة، ج9، ص352.
[3]. همان، ص613.
[4]. باران فیض، ص30.
[5]. همان، ص26.
[6]. معراجالسعادة، ص۸۷۲.
[7]. غزلیات بیدل دهلوی، شماره 2436.
[8]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج1، حکایت 18.
[9]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.
[10]. النحل، ٩٨.
[11]. میزانالحکمة، ج9، ص353.
[12]. عرفان اسلامی، ج۵، ص۳۱۳.
[13]. تفسیر صفی، ص412.
[14]. در محضر بهجت، ج1، ص170.
[15]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.
[16]. المزمل، 20.
[17]. الکافی، ج2، ص616.
[18]. راه روشن، ج۲، ص۳۱۸.
[19]. مجموعه دیوان الهی، ج2، ص265.
[20]. سیره شهید دکتر بهشتی، ص80.
[21]. إقبالالأعمال، ج2، ص612.
[22]. الإسراء، 106.
[23]. میزانالحکمة، ج9، ص356.
[24]. مصباحالشریعة، ص28.
[25]. «آیا تفکّر و تدبّر در معانى قرآن نمىکنند یا بر دلهاى ایشان قفلها زدهاند؟!»؛ محمّد، ۲۴.
[26]. معراجالسعادة، ص873.
[27]. دیوان فیض کاشانی، ج1، ص535.
[28]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج2، حکایت 654.
[29]. إقبالالأعمال، ج1، ص110.
[30]. المزمل، 4.
[31]. میزانالحکمة، ج9، ص354.
[32]. همان.
[33]. شرح چهلحدیث، ص۵۰4.
[34]. تفسیر صفی، ص795.
[35]. همان، ص428.
[36]. هزارویک حکایت اخلاقی،ج1، حکایت 540.
[37]. إقبالالأعمال، ج1، ص110.
[38]. محمد، 24.
[39]. الکافی، ج1، ص36.
[40]. اسرارالصلوة، ص۳۲7.
[41]. همان، ص۳28.
[42]. هفتاورنگ، سلسلةالذهب، دفتر اول، بخش 94.
[43]. سلیمانی عزیز، ص149.
[44]. إقبالالأعمال، ج1، ص110.
[45]. البقرة، 121.
[46]. مجموعه ورام، ج2، ص236.
[47]. اسرارالصلوة، ص۳35.
[48]. نهجالبلاغة، ص304.
[49]. اسرارالصلوة، ص۳37.
[50]. انتهانامه، ص228.
[51]. الحدید، 21.
[52]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج2، حکایت 364.
[53]. الصحیفةالسجادیة، ص230؛ دعای 47.
[54]. طه، 124-126.
[55]. ثوابالأعمال، ص286.
[56]. میزانالحکمة، ج9، ص357.
[57]. اخلاق و جوان، ج۲، ص۱۲۸.
[58]. انتهانامه، ص99.
[59]. اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 32000 شهید استانهای خراسان، به نقل از: نرمافزار نشانه.
[60]. مصباحالمتهجد، ج2، ص457.
[61]. الحشر، 21.
[62]. میزانالحکمة، ج۹، ص۳۵۷.
[63]. اسرارالصلوة، ص۳35.
[64]. اسرارالصلوة، ص۳۲8.
[65]. همان، ص۳30.
[66]. الحدید، ۱۶؛ «آیا براى کسانى که ایمان آوردهاند وقت آن نرسیده که دلهایشان براى یاد خدا و براى آنچه از حق نازل شده، خاشع شود؟».
[67]. سیر و سلوک، ص۶۲.
[68]. دیوان فیض کاشانی، ج1، ص526.
[69]. الانعام، 79.
[70]. الحشر، 21.
[71]. به نقل از پایگاه اطلاعرسانی حجتالاسلام انصاریان؟حفظ؟ (www.erfan.ir).
[72]. الحشر، 21.
[73]. داستانهای شگفت، ص50.
[74]. الصحیفةالسجادیة، ص176؛ دعای 42.