روز سی‏ویکم: آثار تلاوت

استواری قلب

<وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلا>[1]

«و کافران گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد؟ این‏گونه [قرآن را به تدریج نازل مى‏کنیم‏] تا قلب تو را به آن استوار سازیم، و آن را بر تو با مهلت و آرامى خواندیم.»

زدودن زنگار از قلب

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: إنّ هذهِ القُلوبَ تَصدَأُ کما یَصدَأُ الحَدیدُ؛ قیلَ: یا رسولَ اللَّهِ! فما جَلاؤها؟ قالَ: تِلاوَةُ القرآنِ.»[2]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: این دلها نیز همانند آهن زنگار مى‏بندد. به ایشان عرض شد: اى رسول خدا! صیقلدهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن!»

علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}

اکثر افرادى که موفق به نفى خواطر شده و توانسته‏اند ذهن خود را پاک و صاف نموده و از خواطر مصفا کنند و بالأخره سلطان معرفت براى آنان طلوع نموده است، در یکى از این دو حال بوده است: اول، در حین تلاوت‏ قرآن‏ مجید و التفات به خواننده آن؛ که چه کسى در حقیقت قارى قرآن است؛ و در آن وقت بر آنان منکشف مى‏شد که قارى قرآن، خداوند؟ج؟ است.

دوم، از راه توسل به حضرت اباعبداللَّه الحسین{علیه السلام}؛ زیرا آن حضرت را براى رفع حجاب و موانع طریق نسبت به سالکان راه خدا عنایتى عظیم است.[3]

پس خبث را دفع کن پیش از اجل

تا که گردى پاک کلى از وجل

این وجلها را به آب دین بشو!

از پلیدى بگذر و پاکى بجو!

داروى این رنج را یزدان فرد

در طب قرآن به تو تعلیم کرد[4]

تکلم قرآنی

شخصی زنی را در بادیه تنها دید. گفت: کیستی؟ جواب داد: <وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ>[5]. از قرائت این آیه فهمیدم که میگوید: اوّل سلام کن، سپس سؤال! که سلامدادن علامت و وظیفه شخصی است که بر دیگری وارد میشود. به او سلام کردم و گفتم: تنها در این بیابان چه میکنی؟ پاسخ داد: <مَنْ یَهْدِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ>[6]. از این آیه شریف دانستم که راه را گم کرده ولی برای یافتن مقصد به حضرت حقّ امیدوار است. گفتم: از جنّی یا آدم؟ جواب داد: <یا بَنی آدم خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد>[7]. از قرائت این آیه فهمیدم که از آدمیان است. گفتم: از کجا میآیی؟ پاسخ داد: <یُنادَونَ مِنْ مَکان بِعید>[8]. فهمیدم از راه دور میآید. گفتم: کجا میروی؟ جواب داد: <و لِلّهِ عَلی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ اِلَیْهِ>[9]. فهمیدم قصد خانه خدا دارد. گفتم: چند روز است حرکت کردهای؟ گفت: <وَ لَقَدْ خَلَقْنا السَّمواتِ وَ الارْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی سِتَّهِ اَیّام>[10]. فهمیدم ششروز است از شهرش حرکت کرده و به سوی مکه میرود. پرسیدم: غذا خوردهای؟ جواب داد: <وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا یَاْکُلُونَ الطَّعامَ>[11]. فهمیدم چند روز غذا نخورده است. گفتم: عجله کن تا تو را به قافله برسانم! جواب داد: <لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها>[12]. فهمیدم که مثل من در حرکت تندرو نیست و طاقت ندارد. به او گفتم: بر مرکب من سوار شو تا به مقصد برویم. پاسخ داد: <لَوْ کانَ فیهِما آلِهَهٌ اِلاّ الله لَفَسَدَتا>[13]. آگاه شدم که تماس بدن زن و مرد در یک مرکب موجب فساد است. از مرکب پیاده شدم و به او گفتم: شما به تنهایی سوار شوید! وقتی سوار شد، گفت: <سُبْحْانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هَذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ>[14]. وقتی به قافله رسیدیم، گفتم: در این قافله آشنایی داری؟ جواب داد: <وَ ما مُحَمَّدٌ الاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الّرُسُلُ>[15]؛ <یا یَحْیی خُذِ الْکِتابَ بِقَّوةٍ>[16]؛ <یا مُوسی اِنّی اَنا اللهُ>[17]؛ <یا داوُودُ اِنّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فی الارْضِ>[18]. از قرائت این چهار آیه دانستم که چهار آشنا به نام محمد و داود و یحیی و موسی دارد. چون آن چهار نفر نزدیک آمدند، این آیه را خواند: <اَلْمالُ وَ الْبَنُونُ زینَهُ الْحَیوةِ الدُّنْیا>[19]. فهمیدم این چهار نفر فرزندان او هستند. به آنها گفت: <یا أَبَتِ اسْتاجِرْهُ إنَّ خَیْرَ مِنْ اسْتَاْجَرْتَ الْقَوِی الاْمینَ>[20]. فهمیدم به آنها گفت: به این مرد امین که زحمت کشیده و مرا تا اینجا آورده، مزد دهید! آنها به من مقداری درهم و دینار دادند. به آنان گفت: <و اللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ>[21]. مرادش این بود که بر مزد او اضافه کنید!

از رفتار آن زن سخت به تعجب آمده بودم. به فرزندانش گفتم: این زنِ با کمال که نمونه او را ندیدهام، کیست؟ جواب دادند: این زن، فضّه است که سالها خادم حضرت زهرا؟سها؟ بود. اکنون بیستسال است که جز با قرآن سخن نگفته است.[22]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْطُطْ بِالْقُرْآنِ عَنَّا ثِقْلَ الْأَوْزَارِ، وَ هَبْ لَنَا حُسْنَ شَمَائِلِ الْأَبْرَارِ، وَ اقْفُ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ قَامُوا لَکَ بِهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافَ النَّهَارِ حَتَّى تُطَهِّرَنَا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ بِتَطْهِیرِهِ.»[23]

«خدایا! بر محمد و خاندان او درود فرست و به برکت قرآن بار سنگینى گناهان را از دوش ما بردار و صفات نیکان را به ما عطا فرما! و ما را به راه کسانی هدایت کن که در شبانگاه و در طول روز برای رضاى تو قیام میکنند تا با پاکیاش ما را از آلودگیها پاک سازی.»

 

روز سی‏ودوم: آثار تلاوت

مایه تذکر

<وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فی‏ هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا وَ ما یَزیدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً>[24]

«به راستى در این قرآن [داستان‏ها، حکمت‏ها و موعظه‏هاى‏] گوناگون بیان کردیم تا متذکّر و هوشیار شوند؛ ولى آنان را جز رمیدن نمى‏افزاید.»

زندهکردن دل

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: یا بُنَیَّ! لا تَغفُلْ عَن قِراءةِ القرآنِ؛ فإنَّ القرآنَ یُحیِی القَلبَ و یَنهى‏ عنِ الفحشاءِ و المُنکَرِ و البَغیِ.»[25]

«پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: فرزندم! از خواندن قرآن غافل مباش؛ زیرا قرآن دل را زنده مى‏کند و از فحشا و زشتکارى و ستم و گناه باز مى‏دارد.»

آیتالله مظاهری؟حفظ؟

قرآن کریم نه تنها در روزگار واپسین موجب رستگارى، نجات و آبرومندى قاریان خویش است، بلکه در همین دنیاى مادى نیز داراى اثرات شگفتانگیز و خارقالعادۀ وضعى است؛ به نحوى که اگر هفتادمرتبه سورۀ حمد -که داراى جایگاه ویژهاى از اهمیت در قرآن مجید است- را بر بالین مریض در حال مرگ بخوانند و او نجات یابد و یا حتى بالاتر، اگر بر مردهاى بخوانند و او زنده شود، نباید تعجب کرد.

در روایات آمده است: هرکس سورۀ مبارکه واقعه را شبها بخواند، روزى او وسیع مىشود و به یکزندگانى مرفه و آسودهاى دست مىیابد که به تجربه ثابت شده است. آیةالکرسى نیز که در حفاظت قارى بسیار مجرب و زبانزد همه مردم و خاص و عام است، خوشه دیگرى از خروارها بار احسان آیات
قرآن کریم است.

به هر صورت، خواندن قرآن کمترین کارى است که در تمسک به قرآن انجام مىشود و پایینترین مرتبهاى است که هر کسى باید بدان مجهز باشد و شخصى که فاقد این حداقل است، تن به ننگى آشکار داده و نقص بزرگى را براى خود خریده است.[26]

٭٭٭

هرکه داند شهد قرآن را به علم

برده باشد او ز نورش جود و حلم‏

شهد او را خورده باشد چون نبات

جان او زان برده باشد صد حیات[27]

فضیلت قرآنآموز

شیخ طبرسی در تفسیر مجمعالبیان خبری را چنین نقل کرده است: زمانی پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} میخواست سپاهی را برای جنگ مأموریت دهد. برای تعیین سپهدار یکایک ایشان را پیش خود میخواند و از هر کدام میپرسید: از قرآن چه مقدار آموختهاید؟ نوبت به جوانی رسید که سنش از همه کمتر بود. فرمود: از قرآن چقدر آموختهای؟ عرض کرد: فلان سوره و سوره بقره. فرمان داد حرکت کنید که این جوان امیر شماست! عرض کردند: این جوان از همه ما کوچکتر است! در جواب فرمود: به همراه او سوره بقره است و به همین خاطر بر شما برتری دارد.[28]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ... تَقْفُوَ بِنَا آثَارَ الَّذِینَ اسْتَضَاءُوا بِنُورِهِ، وَ لَمْ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ عَنِ الْعَمَلِ فَیَقْطَعَهُمْ بِخُدَعِ غُرُورِهِ.»[29]

«خدایا!... راه کسانی را جلویمان قرار ده که از نور قرآن بهره میجویند و آرزوها آنان را از عمل باز نمیدارد و به خدعه و فریب تباهشان نمیسازد.»

روز سی‏وسوم: آثار تلاوت

جمعشدن پوستها

<اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ>[30]

«خدا نیکوترین سخن را نازل کرد، کتابى که شبیه یکدیگر است؛ مشتمل بر داستان‏هاى پندآموز است؛ از شنیدن آیاتش پوست کسانى که از پروردگارشان مى‏هراسند، به هم جمع مى‏شود؛ آنگاه پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم مى‏گردد و آرامش مى‏یابد. این هدایت خداست که هرکه را بخواهد به آن راهنمایى مى‏کند؛ و هرکه را خدا گمراه کند، او را هیچ هدایت‏کننده‏اى نخواهد بود.»

نورانیشدن منازل

«قَالَ النَّبِیُّ{صلوات الله علیه}:‏ نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ لَا تَتَّخِذُوهَا قُبُوراً کَمَا فَعَلَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَى صَلَّوْا فِی الْکَنَائِسِ وَ الْبِیَعِ‏ وَ عَطَّلُوا بُیُوتَهُمْ فَإِنَّ الْبَیْتَ إِذَا کَثُرَ فِیهِ تِلَاوَةُ الْقُرْآنِ کَثُرَ خَیْرُهُ وَ اتَّسَعَ أَهْلُهُ وَ أَضَاءَ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِی‏ءُ نُجُومُ السَّمَاءِ لِأَهْلِ الدُّنْیَا.»[31]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: خانههایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید و آن را مانند قبر قرار ندهید! که یهود و نصاری چنین کردند؛ آنان در کنیسهها و معابد نماز میخواندند و در خانه عبادت نمیکردند. همانا زمانی که قرآن در خانهای زیاد تلاوت شود، خیرش افزون گردد و اهل آن وسعت یابند و برای آسمانیان بدرخشد؛ همانطور که ستارگان برای اهل زمین نورافشانی کنند.»

«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ{علیه السلام}:‏ الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ؟عز؟ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ.»[32]

«حضرت علی{علیه السلام} فرمود: خانهای که در آن قرآن خوانده شود و خدا یاد شود، برکتش افزون شود و ملائکه واردش شوند و شیاطین دور گردند.»

امامخمینی{رحمة الله علیه}

باید دانست که در این کتاب جامع الهى به طورى این معارف، از معرفةالذّات تا معرفةالافعال، مذکور است که هر طبقه به قدر استعداد خود از آن ادراک مىکنند؛ زیرا قرآن شفاى دردهاى درونى است و هر مریض را به طورى علاج مىکند. چنانچه کریمۀ <هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّٰاهِرُ وَ الْبٰاطِنُ>[33] و کریمۀ <اَللّٰهُ نُورُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ>[34] و کریمۀ <هُوَ الَّذِی فِی السَّمٰاءِ إِلٰهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلٰهٌ>[35] و کریمۀ <هُوَ مَعَکُمْ>[36] و کریمۀ <فَأَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّٰهِ>[37] إلى غیر ذلک در توحید ذات، و آیات کریمۀ آخر سورۀ «حشر» و غیر آنها در توحید صفات، و کریمۀ <وَ مٰا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لٰکِنَّ اللّٰهَ رَمىٰ>[38] و کریمۀ <اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ>[39] و کریمۀ <یُسَبِّحُ لِلّٰهِ مٰا فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ مٰا فِی الْأَرْضِ>[40] در توحید افعال، که بعضى به وجه دقیق و بعضى به وجه ادقّ عرفانى دلالت دارد، براى هریک از طبقات علمای ظاهر و باطن طورى شفاى امراض است.[41]

٭٭٭

حق فرستاده نکوتر از حدیث

یعنى این قرآن به رغم هر خبیث‏

مر مشابه با هم اندر انتظام

بعض بعضى را مصدق بالتمام‏

یا که آیاتش به طرز یکدگر

در فصاحت در تناسب در خبر

مر مثانى منطوى یعنى به نص

از ره تکرار احکام و قصص‏

لرزد از وى پوستهاى آن کسان

کز خدا ترسند گاه امتحان‏

پوستها و قلبهاشان پس شود

نرم سوى ذکر حق اندر رشد

یعنى از غفران چو میآرند یاد

نرم گردد قلبهاشان ز اعتماد

باشد این خود ره نمودن از خدا

زان شود آن را که خواهد رهنما[42]

جراحی معده بدون بیهوشی!

آیتالله سید احمد خوانساری{رحمة الله علیه} (یکی از مراجع تقلید شیعه) بیماری زخم معده داشت که برای درمان باید عمل جراحی در حالت بیهوشی انجام میشد اما ایشان اجازه نمیداد پزشکان او را بیهوش کنند. چون از نظر ایشان، اگر مرجع تقلید بیهوش شود، تقلید مقلدینش دچار اشکال میشود؛ به همین خاطر به پزشکان معالج فرمود: مرا بیهوش نکنید! مرا به اتاق عمل ببرید؛ من مشغول قرائت سوره انعام میشوم و شما نیز مشغول عمل جراحی شوید؛ من توجهم به قرآن است و هیچ مشکلی پیش نمیآید.

ایشان طوری متوجه قرآن میشد که احساس درد نمیکرد. آن روز نیز بدون اینکه درد بکشد، مشغول قرائت شد و عمل جراحی انجام پذیرفت. وقتی قرائت ایشان تمام شد، عمل نیز به پایان رسید.[43]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ... وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ... لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الْآثَامِ زَاجِراً، وَ لِمَا طَوَتِ الْغَفْلَةُ عَنَّا مِنْ تَصَفُّحِ الِاعْتِبَارِ نَاشِراً، حَتَّى تُوصِلَ إِلَى قُلُوبِنَا فَهْمَ عَجَائِبِهِ، وَ زَوَاجِرَ أَمْثَالِهِ الَّتِی ضَعُفَتِ الْجِبَالُ الرَّوَاسِی عَلَى صَلَابَتِهَا عَنِ احْتِمَالِهِ.»[44]

«خدایا!... قرآن را... مانعی قرار ده که جوارح ما را از ارتکاب گناهان باز دارد؛ و عبرتهای مغفولمانده را پیش روى ما بگشاید تا دلهای ما عجایب قرآن را بفهمد و قصه‏هاى هشداردهنده آن که کوههاى سخت از تحمل آن ناتوانند، به آن راه یابد.»

 

روز سی‏وچهارم: آثار تلاوت

عامل دوری از عذاب الهی

<نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعید>[45]

«ما به آنچه مى‏گویند، داناتریم و تو را بر آنان تسلطى نیست؛ پس به وسیله قرآن کسانى را که از تهدید من مى‏ترسند، بیم ده!»

دوری از وحشت

«قالَ الإمامُ زینُ العابدینَ{علیه السلام}: لو ماتَ مَن بَینَ المَشرِقِ والمَغرِبِ لَما استَوحَشتُ بعدَ أن یکونَ القرآنُ مَعی.»[46]

«امامسجاد{علیه السلام} فرمود: اگر تمام مردم در شرق و غرب عالم بمیرند، در صورتی که قرآن با من نباشد، هیچ هراس و وحشتی نخواهم داشت.»

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: مَن أنِسَ بِتِلاوَةِ القرآنِ لَم تُوحِشهُ‏ مُفارَقَةُ الإخوانِ.»[47]

«امامعلى{علیه السلام} فرمود: هرکه با تلاوت قرآن انس‏ گیرد، جدایى دوستانش او را به تنهایى نیندازد.»

آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}

شنیدهایم یکی از نمایندگان در مجلس شورای پاریس قرآن را به دست گرفته و چنین گفته است: تا زمانی که این کتاب در دست مسلمانان است، نمیتوانیم بر آنان حکومت کنیم!

باید مسلمانان را تنبه دهیم که استعمارگران و کفار خیال دارند از هر راهی که شده، قرآن را از دست آنها بگیرند.[48]

 

هست دنیا مثال تابستان

خلق در وى بسان سرمستان

هست قرآن چو آب سرد فرات

تو چو عاصى تشنه در عرصات‏

حرف و قرآن تو ظرف و آب شِمُر

آب مى‏خور به ظرف در منگر[49]

فرماندهی فداکار

ساعتی به غروب مانده بود. نیروهای گردان به دنبال یکدیگر از فراز و نشیبهای کوتاه بیابانهای آزادشده اطراف شهر بُستان عبور میکردند و فرمانده گردان همراه آنان در جستجوی جای مناسبی برای انجام تمرینات نظامی و عملی بود. در این راهپیمایی معمولا فرمانده در حال و هوای خود بود و به تلاوت قرآن و ذکر خدا مشغول بود. بعد از مدتی به جایی رسیدند که برای آموزش پرتاب نارنجک مناسب بود. فرمانده گردان دستور توقف داد.

هفتنارنجک وجود داشت که فرمانده گردان ششقبضه آنها را بین نیروها تقسیم کرد و خود یکی را به دست گرفت. آنگاه با آرامش کامل، ضامن آن را خارج کرد و خوب به همه نشان داد و گفت: اینطور ضامن را بکشید و بعد آن را پرتاب کنید! سپس نارنجک خود را آن طرف خاکریز پرتاب کرد. در همین حال به نیروها فرمان داده شد که روی زمین دراز بکشند تا احیانا بر اثر ترکش نارنجک مجروح نشوند. پس از آن، برادران انتخابشده نارنجک دستی خود را به همان شیوه مربی پرتاب کردند تا اینکه نوبت به آخرین نفر رسید. او وقتی ضامن نارنجک را کشید، بر اثر ترس یا اشتباه به جای اینکه نارنجک را آن طرف پرتاب کند، آن را بین نیروها و نزدیک خود انداخت. البته بقیه افراد متوجه قضیه نشدند؛ چون طبق دستور دراز کشیده و صورت خود را به طرف زمین گرفته بودند. در همین شرایط که زمان به سرعت میگذشت و فاجعه احتمالی نزدیک میشد، شهید لطفعلی عباسی (فرمانده گردان) نزدیک آمد، خم شد و مقداری به زمین دست کشید؛ نارنجک را برداشت و به آن سوی خاکریز پرتاب کرد. نارنجک در هوا منفجر شد و به هیچکس آسیب نرسید.

خود را با سرعت به او رساندم. دیدم زیر لب چیزی میخواند. بقیه نیروها که متوجه قضایا نبودند، با پرتاب نارنجک توسط فرمانده متوجه قضایا شدند و با سرعت اطرافش را گرفتند و با شور و شوق فریاد کشیدند: درود بر فرمانده قهرمان!

در مسیر بازگشت خود را به فرماندهی قهرمان رساندم و گفتم: چگونه در آن لحظات پُرالتهاب به طرف نارنجک حرکت کردید و خود را دور نکردید؟ پاسخ او سکوت بود ولی اصرار من باعث شد بالأخره پاسخ دهد. گفت: وقتی نارنجک داخل نیروها افتاد، مشغول تلاوت قرآن بودم و این آیه را میخواندم: <أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ>[50]؛ علاوه بر این، من مسئول این نیروها بودم و اگر اقدامی نمیکردم، ممکن بود چند نفر به شهادت برسند؛ تصمیم گرفتم خود را فدا کنم؛ به این صورت که روی نارنجک بخوابم تا ترکشهایش فقط بدن من را سوراخ کند و دیگران سالم بمانند؛ اما وقتی به سرعت نارنجک را از میان بوتهها پیدا کردم، متوجه شدم چند ثانیه به انفجار آن باقی است؛ آن را برداشتم و پرتاب کردم. با شنیدن پاسخ فرمانده دریافتم که این معجزه و ایثار، تنها معجزه قرآن، یاد خدا و ایمان بوده است و بس.[51]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَدِمْ بِالْقُرْآنِ صَلَاحَ ظَاهِرِنَا، وَ احْجُبْ بِهِ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ عَنْ صِحَّةِ ضَمَائِرِنَا، وَ اغْسِلْ بِهِ دَرَنَ قُلُوبِنَا وَ عَلَائِقَ أَوْزَارِنَا.»[52]

«خدایا! بر محمد و خاندان او درود فرست و صلاح ظاهر ما را با قرآن دوام بخش و خاطره‏هاى وسوسه‏انگیز را از صفای درونمان دور کن؛ و آلودگى و پیوند با گناهان را از دلهاى ما پاک فرما!»

 

روز سی‏وپنجم: آثار تلاوت

هدایت متقین

<ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقین‏>[53]

«در این کتاب هیچ شکى نیست؛ سراسرش براى پرهیزکاران هدایت است.»

نجاتگر در فتنهها

«لَمّا قِیلَ لرَسولُ اللّٰهِ{صلوات الله علیه}: امَّتُکَ سَتُفتَتَنُ، فَسُئلَ: ما المَخرَجُ مِن ذلکَ؟ قالَ: کتابُ اللّٰهِ العَزیزُ، الذی لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ ولا مِن خَلفِهِ، تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ، مَنِ ابتَغَى العِلمَ فی غَیرِهِ أضَلَّهُ اللّٰهُ.»[54]

«زمانی که به پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} گفته شد: امت تو در فتنهها آزموده میشوند، از حضرت پرسیده شد: راه خروج از این مشکل چیست؟ فرمود: کتاب خداوند عزتمند که باطلی از پیش و رو به آن راهی ندارد؛ از سوی خداوند با حکمتِ ستوده نازل شده است؛ کسی که علم را از غیر آن بخواهد، خداوند متعال او را گمراه میکند.»

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: خَطَبَ رسولُ اللّٰهِ{صلوات الله علیه} فقالَ:... فإذا التَبَسَتِ الاُمورُ علَیکُم کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فعلَیکُم بالقرآنِ؛ فإنّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و ماحِلٌ مُصدَّقٌ، و مَن جَعَلَهُ أمامَهُ قادَهُ إلَى الجَنَّةِ، و مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ قادَهُ إلَى النارِ، و هو الدلیلُ إلىٰ خَیرِ سَبیلٍ، و هو الفَصلُ لیسَ بالهَزلِ، لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ، فظاهِرُهُ حِکَمٌ، و باطِنُهُ عِلمٌ، عَمیقٌ بَحرُهُ لا تُحصىٰ عَجائبُهُ، و لا یَشبَعُ مِنهُ عُلَماؤهُ، و هو حَبلُ اللّٰهِ المَتینُ، و هُو الصِّراطُ المُستَقیم.»[55]

«حضرت علی{علیه السلام} فرمود: روزی رسول خدا{صلوات الله علیه} خطابهای خواند و فرمود:... زمانی که امور بر شما مانند شب تاریک مشتبه شد، به قرآن پناه برید! زیرا او شفاعتگر و شکایتکنندهای است که شفاعت و شکایتش مورد پذیرش است. هرکه آن را راهنمای خود قرار دهد، او را به سوى بهشت میکشاند و هرکه آن را پشت سر اندازد، او را به دوزخ میکشاند. قرآن راهنماى به سوى بهترین راه و جداکنندۀ حق و باطل است و شوخى نیست. دارای ظاهر و باطنی است که ظاهرش استوار و باطنش علم است. دریای آن عمیق است و امور شگفتانگیزش قابل شمارش نیست. جویندگان علمش هرگز سیراب نشوند و آن ریسمان محکم خدا و راه مستقیم است.»

آیتالله مظاهری؟حفظ؟

خانهاى که در آن قرآن تلاوت شود، براى ملائکه درخشندگى دارد؛ همان گونه که ستاره براى انسان در شبها درخشندگى دارد. هرچه قرائت قرآن بیشتر باشد، نورافشانى بیشتر خواهد شد. پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} فرموده است: خانهاى که در آن قرآن خوانده شود، محل رفت و آمد ملائکه خواهد بود و شیاطین وارد آن نخواهند شد. آرى، قرآن به دل و قلب انسان نورانیت و نشاط مىبخشد. عرفا و اساتید اخلاق و روایات ائمه؟عهم؟ همگى دستور مىدهد که اگر دچار گرفتارى و غم و ناراحتى هستید، قرآن تلاوت کنید! این امر به تجربه نیز ثابت شده است که قرآن هیچگاه نمىگذارد براى انسان عقده ایجاد شود و غمّ و همّ و اضطراب خاطر را از بین مىبرد.

مسئله قابل توجه این است که قرآن، سخنگفتن مولا با عبد و کلام معشوق با عاشق است. لذا در روایات آمده وقتى در تلاوت قرآن به خطاب <یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا> مىرسید، بگویید: لبیک! جواب معشوق و مولاى خود را بدهید. این سراسر لذّت است و ذوق تلاوت قرآن براى مسلمان، انقطاع الى الله مىآورد.[56]

تو کلام خداى را بى‏شک

گر نَهای طوطى و حمار و اشک

اصل ایمان و رکن تقوا دان‏!

کان یاقوت و گنج معنا دان!‏

هست قانون حکمت حکما

هست معیار عادت علما

نزهت جانها ستایش اوست

سلوت عقلها نمایش اوست‏

آیت او شفاى جان تقى

رایتش درد و اندهان شقى‏

عقل و نفس از نهاد او حاجز

فصحا از طریق آن عاجز

عقل کل را فکنده در شدّت

نفس کل را نشانده در عدّت[57]

کربلایی کاظم

کربلایى کاظم ساروقی{رحمة الله علیه} که اصلا سواد خواندن و نوشتن را نداشت، با عنایت الهی حافظ قرآن شد. به طوری که نور قرآن را میدید. هر نوشتهای که به او میدادند، اگر آیه قرآن در میان آن بود، دست میگذاشت و مى گفت: این قرآن است! نور دارد اما بقیه خطوط نور ندارند.[58]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ... وَ اعْصِمْنَا بِهِ مِنْ هُوَّةِ الْکُفْرِ وَ دَوَاعِی النِّفَاقِ حَتَّى یَکُونَ لَنَا فِی الْقِیَامَةِ إِلَى رِضْوَانِکَ وَ جِنَانِکَ قَائِداً، وَ لَنَا فِی الدُّنْیَا عَنْ سُخْطِکَ وَ تَعَدِّی حُدُودِکَ ذَائِداً، وَ لِمَا عِنْدَکَ بِتَحْلِیلِ حَلَالِهِ وَ تَحْرِیمِ حَرَامِهِ شَاهِداً.»[59]

«خدایا!... ما را با قرآن از افتادن در گودال کفر و موجبات نفاق نگاه دار! تا در قیامت راهنماى ما به سوى خشنودى و بهشت تو باشد؛ و در دنیا از خشم تو و تجاوز از حدودت، ما را حفظ کند و شاهدی بر احکام حلال و حرام تو باشد.»

 

روز سی‏وششم: آثار تلاوت

دوری از انحراف

<الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَنْزَلَ عَلى‏ عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجا>[60]

«همه ستایش‏ها ویژه خداست که این کتاب را بر بنده‏اش نازل کرد و براى آن هیچ گونه انحراف و کژى قرار نداد.»

ایمنی از عذاب

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: علَیکَ بِقِراءَةِ القُرآنِ؛ فَإنَّ قِراءَتَهُ کَفّارَةٌ لِلذُّنُوبِ و سَترٌ فِی النّارِ و أمانٌ مِن العَذابِ.» [61]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: بر تو باد خواندن قرآن! زیرا خواندن آن کفّاره گناهان است و پرده‏اى در برابر آتش و موجب ایمنى از عذاب.»

ملامهدی نراقی{رحمة الله علیه}

هرگاه معرفت انسان کامل شود، خشوع بر قلبش غالب میگردد؛ چون حالت ضیق بر بیشتر آیات قرآن غلبه دارد؛ همچنین مغفرت و رحمت الهی همراه با شروطی است که بیشتر افراد از رسیدن به آن عاجزند؛ به همین خاطر است که برخی از خائفین هنگام شنیدن آیات عذاب دچار حالت غش میشدند و حتی برخی با شنیدن این آیات از دنیا میرفتند. مقصود اصلی از قرآن رسیدن قلب به این حالات و عمل به آن است؛ وگرنه فقط زحمتی است که در تکاندادن لب و دهان بر انسان عارض میشود و چیزی عایدش نمیگردد.[62]

 

در حال ذکر

یکی از نزدیکان و همراهان آیتالله بروجردی{رحمة الله علیه} میگفت: گاهی با ماشین همراه با ایشان به روستاهای اطراف قم میرفتیم که برخی از آنها کوهستانی و صعبالعبور هستند. در این سفرها وقتی به سربالایی و سراشیبیها و جاهای سخت میرسیدیم که عبور از آن خطرناک بود، آیتالله بروجردی{رحمة الله علیه} میفرمود: قرآن بدهید! از اول آن راه خطرناک تا پایان آن مشغول قرائت میشد. روزی علت این کار را پرسیدم. ایشان فرمود: میخواستم اگر طوری شدم، به حال خود نباشم؛ بلکه سرگرم قرآن باشم![63]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَوِّنْ بِالْقُرْآنِ عِنْدَ الْمَوْتِ عَلَى أَنْفُسِنَا کَرْبَ السِّیَاقِ، وَ جَهْدَ الْأَنِینِ، وَ تَرَادُفَ الْحَشَارِجِ إِذَا بَلَغَتِ النُّفُوسُ‏ التَّراقِیَ وَ قِیلَ مَنْ راقٍ‏ وَ تَجَلَّى مَلَکُ الْمَوْتِ لِقَبْضِهَا مِنْ حُجُبِ الْغُیُوبِ، وَ رَمَاهَا عَنْ قَوْسِ الْمَنَایَا بِأَسْهُمِ وَحْشَةِ الْفِرَاقِ، وَ دَافَ لَهَا مِنْ ذُعَافِ الْمَوْتِ کَأْساً
مَسْمُومَةَ الْمَذَاقِ.»
[64]

«خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و هنگام مرگ، سختی و اندوه جانکندن و رنج نالیدن و بهشمارهافتادن نفسها را به مدد قرآن آسان فرما! آن زمان که جان به گلو مى‏رسد و گفته شود: آیا افسونکننده‏اى نیست؟ در این حال، فرشته مرگ براى گرفتن جان از پس پرده غیب بیرون آید و تیرهاى وحشت فراق را به سویش پرتاب کند و برایش جامى از زهر مرگ فراهم کند.»

 

روز سی‏هفتم: آثار تلاوت

حکم بر اساس کتاب خدا

<إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ>[65]

«یقیناً این کتاب را به درستى و راستى بر تو نازل کردیم؛ تا میان مردم به آنچه خدا به تو آموخته داورى کنى.»

آمیختهشدن با گوشت و پوست

«قَالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤْمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَعَلَهُ اللَّهُ؟عز؟ مَعَ السَّفَرَةِ الْکِرَامِ الْبَرَرَةِ وَ کَانَ الْقُرْآنُ حَجِیزاً عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ یَقُولُ: یَا رَبِّ إِنَّ کُلَّ عَامِلٍ قَدْ أَصَابَ أَجْرَ عَمَلِهِ غَیْرَ عَامِلِی فَبَلِّغْ بِهِ أَکْرَمَ عَطَایَاکَ؛ قَالَ:‏ فَیَکْسُوهُ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ حُلَّتَیْنِ مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ وَ یُوضَعُ عَلَى رَأْسِهِ تَاجُ الْکَرَامَةِ؛ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: هَلْ أَرْضَیْنَاکَ فِیهِ؟ فَیَقُولُ الْقُرْآنُ: یَا رَبِّ! قَدْ کُنْتُ أَرْغَبُ لَهُ فِیمَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا؛ فَیُعْطَى الْأَمْنَ بِیَمِینِهِ وَ الْخُلْدَ بِیَسَارِهِ؛ ثُمَّ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ، فَیُقَالُ لَهُ: اقْرَأْ وَ اصْعَدْ دَرَجَةً؛ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ: هَلْ بَلَّغْنَا بِهِ وَ أَرْضَیْنَاکَ؟ فَیَقُولُ: نَعَمْ.»[66]

«امامصادق{علیه السلام} فرمود: مؤمنى که در جوانی قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته شود و خداوند او را با سفراى کرام نیکوکار قرار دهد؛ و قرآن پناه اوست در قیامت و در محضر حق گوید: خداوندا! هر عاملى اجر عملش را گرفت غیر از عامل به من؛ پس بهترین عطایاى خود را به او برسان! پس خداى تعالى به او دو لباس بهشتى بپوشاند و بر سرش تاج کرامت نهد. پس به قرآن خطاب شود: آیا راضى شدى؟ قرآن میگوید: من امیدی بیشتر داشتم! پس امن و امان را به دست راست او دهند و جاودانگی را به دست چپش؛ داخل بهشت شود و به او گفته میشود: قرائت کن و درجهاى بالا بیا! سپس به قرآن خطاب شود: آیا او را به مقامات رساندیم و تو راضى شدى؟ عرض کند: آرى!»

آیتالله سعادتپرور{رحمة الله علیه}

از جمله اموری که باعث شرح صدر میشود، تلاوت قرآن با تدبر و عمل به آن است. حضرت امیرالمؤمنین{علیه السلام} میفرماید: «أَفْضَلُ‏ الذِّکْرِ الْقُرْآنُ،‏ بِهِ تُشْرَحُ الصُّدُورُ وَ تَسْتَنِیرُ السَّرَائِرُ»[67]؛ برترین ذکرها قرآن است که به وسیله آن سینهها گشوده شود و دلها از آن روشنی گیرد.[68]

٭٭٭

گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد

عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم، چه باک؟

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند[69]

٭٭٭

دارم از لطف ازل جنت فردوس، طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

این که پیرانهسرم صحبت یوسف بنواخت

اجر صبری است که در کلبه احزان کردم

صبحخیزی و سلامتطلبی چون حافظ

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم[70]

نور قرآن

آیتالله خویى{رحمة الله علیه} میفرمود: زمانی که ما در شهر قوچان درس مىخواندیم، کسى آمد و چند شب در یکی از حجرههای مدرسه ماند. طلبهها که برای نماز شب بلند میشدند، میدیدند او در تاریکى قرآن میخواند. برای ما باعث تعجب بود که او چگونه بدون نور نماز میخواند؟! در نهایت رفتیم و دیدیم که او نور قرآن را میبیند و با این نور، قرآن میخواند.[71]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ... وَ ارْحَمْ بِالْقُرْآنِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ذُلَّ مَقَامِنَا، وَ ثَبِّتْ بِهِ عِنْدَ اضْطِرَابِ جِسْرِ جَهَنَّمَ یَوْمَ الْمَجَازِ عَلَیْهَا زَلَلَ أَقْدَامِنَا، وَ نَوِّرْ بِهِ قَبْلَ الْبَعْثِ سُدَفَ قُبُورِنَا، وَ نَجِّنَا بِهِ مِنْ کُلِّ کَرْبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ شَدَائِدِ أَهْوَالِ یَوْمِ الطَّامَّةِ.»[72]

«خدایا!... هنگامی که در پیشگاه تو ایستاده‏ایم، به برکت قرآن بر بیچارگى ما رحم کن و هنگام عبور از پل لرزان جهنم، ما را با قرآن ثابتقدم بدار؛ خدایا! پیش از آن، تاریکی قبرمان را با قرآن روشنایی بخش و از اندوه روز قیامت و سختیهای وحشتناک آن رهایی فرما!»

 

روز سی‏وهشتم: آثار تلاوت

تصدیقگر کتب آسمانی

<وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبیرٌ بَصیرٌ>[73]

«و آنچه از کتاب به تو وحى کرده‏ایم، همان حق است، [و] تصدیقکننده [کتاب‏هایى که‏] پیش از آن بوده است؛ یقیناً خدا به بندگانش آگاه و بیناست.»

تعداد آیات قرائتشده

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}:‏ مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آیَاتٍ فِی لَیْلَةٍ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسِینَ آیَةً کُتِبَ مِنَ الذَّاکِرِینَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْقَانِتِینَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَتَیْ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْخَاشِعِینَ وَ مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَ مِائَةِ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْفَائِزِینَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسَمِائَةِ آیَةٍ کُتِبَ مِنَ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَنْ قَرَأَ أَلْفَ آیَةٍ کُتِبَ لَهُ قِنْطَارٌ مِنْ تِبْرٍ الْقِنْطَارُ خَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفَ مِثْقَالٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ الْمِثْقَالُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ قِیرَاطاً أَصْغَرُهَا مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ وَ أَکْبَرُهَا مَا بَیْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ.»[74]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: هرکس دهآیه از قرآن را شب بخواند، از اهل غفلت نوشته نمیشود؛ هرکس پنجاهآیه بخواند، از اهل ذکر محسوب میگردد؛ هرکس صد آیه بخواند، از مطیعان است؛ هرکس دویستآیه بخواند، جزو خاشعان نوشته مىشود و هرکس سیصد آیه بخواند، از رستگاران نوشته مىشود؛ هرکس پانصد آیه بخواند، جزو اهل تلاش محسوب مىشود؛ هرکس هزار آیه بخواند، برایش یکقِنْطار نوشته مىشود؛ قنطار، پنجاههزار مثقال طلاست و هر مثقال، بیستوچهار قیراط است که کوچکترین قیراط، مانند کوه احُد و بزرگترینِ آنها از زمین تا آسمان است.»

«قَالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ قَائِماً فِی صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ مِائَةَ حَسَنَةٍ وَ مَنْ قَرَأَهُ فِی صَلَاتِهِ جَالِساً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ خَمْسِینَ حَسَنَةً وَ مَنْ قَرَأَهُ فِی غَیْرِ صَلَاتِهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ.»[75]

«امامباقر{علیه السلام} فرمود: کسی که قرآن را ایستاده در نمازش بخواند، خداوند در مقابل هر حرفی به آن صد حسنه عطا کند و کسی که نشسته در نمازش قرآن بخواند، خداوند به ازای هر حرف به او پنجاهحسنه دهد و کسی که در غیرنماز قرآن بخواند، دهحسنه برایش نوشته میشود.»

آیتالله شهید دستغیب{رحمة الله علیه}

قرآن شفاست؛ چون بیماریهای روانی پیروان خود را درمان میکند و رحمت است؛ چون دلهای پیروان خود را سلامت، صحت و استقامت میبخشد تا به کسب اخلاق فاضله بپردازند و از زندگی انسانیت بهرهمند شوند.[76]

٭٭٭

پردهٔ پرهیز و شرم از روی ایمان بر مدار

تا به زخم چشم نااهلان نگردی مفتتن

گرد قرآن گرد زیرا هرکه در قرآن گریخت

آن جهان رست از عقوبت این جهان جست از فتن

چون همی دانی که قرآن را رسن خواندست حق

پس تو در چاه طبیعت چند باشی با وسن[77]

مسیر پرخطر

مسیر پرخطری بود. هر لحظه ممکن بود اشرار بریزند جلوی ماشینشان یا حتی آنان را گروگان بگیرند. هربار حاج قاسم سلیمانی برای سرکشی از کرمان به زاهدان میرفت، نه محافظ با خودش میبرد و نه از ماشینهای گشتی استفاده میکرد. خودش و راننده دو نفری به دل جاده میزدند و بالای پانصد کیلومتر راه را با هم میرفتند. خودش صندلی عقب مینشست و چراغ بالای سرش را روشن میکرد؛ آیههای قرآن را میخواند و حفظ میکرد. با اینکه راه خیلی ناامن بود، حاج قاسم آب توی دلش تکان نمیخورد. دل و جانش همراه با قرآن بود و آیهها را زمزمه میکرد.[78]

٭٭٭

«وَ اجْمَعْ بِهِ مُنْتَشَرَ أُمُورِنَا، وَ أَرْوِ بِهِ فِی مَوْقِفِ الْعَرْضِ عَلَیْکَ ظَمَأَ هَوَاجِرِنَا، وَ اکْسُنَا بِهِ حُلَلَ الْأَمَانِ یَوْمَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ فِی نُشُورِنَا.»[79]

«خدایا!... و امور پریشان ما را با قرآن سامان بخش! و زمانی که در قیامت ایستادهایم، تشنگی ما را با قرآن برطرف کن و در روز وحشت بزرگ به واسطه آن تن ما را بپوشان!»

 

روز سی‏ونهم: آثار تلاوت

نعمت الهی

<وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنَ الْکِتابِ وَ الْحِکْمَةِ یَعِظُکُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ>[80]

«و نعمت خدا را بر خود و آنچه از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده که شما را به آن پند مى‏دهد، به یاد آرید و از خدا پروا کنید!»

صفت اهل تقوا

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام} فی وصفِ المتقینَ: وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ فَاقْشَعَرَّتْ مِنْهَا جُلُودُهُمْ وَ وَجِلَتْ مِنْهَا قُلُوبُهُمْ فَظَنُّوا أَنَّ صَهِیلَ جَهَنَّمَ وَ زَفِیرَهَا وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ وَ إِذَا مَرُّوا بِآیَةٍ فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ‏ أَنْفُسُهُمْ‏ إِلَیْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْیُنِهِم‏.»[81]

«حضرت علی{علیه السلام} درباره اهل تقوا فرمود: وقتی به آیه‏اى برسند که در آن مایه ترس باشد، با گوش و چشم دل به آن توجه کنند و پوست تن آنان به لرزه درآید و دلهایشان بهراسد؛ و چنین میانگارند که صدا و خروش دوزخ در بن گوش آنهاست. وقتی به آیه‏اى برسند که در آن تشویق باشد، به آن امید و اعتماد میکنند و روحشان از شوق به پرواز درآید و دریابند که بهشت جلوی چشم آنهاست.»

حجتالاسلام انصاریان؟حفظ؟

قارى قرآن هنگامى که مجلس قرائت را از کششها و جاذبههاى غیر خدا خالى کرد و قلب و دل از خلق برداشت و خضوع قلب و فراغ بدن آورد، روح و سِرّش با حضرت دوست انس گرفته و شیرینى خطابات آن جناب را با عباد صالحش درک مىکند، لطف حضرتش را به آنان در مىیابد، فنون کرامتها و انحاى عزتها را -که مخصوص آنان فرموده- مىیابد و با آن شرایط به اشارات بدیعه و رموزات عجیبۀ قرآن مجید خواهد رسید.

آرى، روحِ تصفیهشده، نفس تزکیهیافته، عقلِ منور به نور حضرت دوست و دل آغشته به تواضع و عشق، لیاقت قرارگرفتن در بساط انس را دارد. آنجاست که حقایق قرآن مجید بر او مکشوف شده و رابطۀ حضرت حق را از طریق خطابات با عاشقانش درک مىکند و علت مىگردد که قارى از عباد صالح حق گشته و تمام هستى خود را با آن جناب یکجا معامله کند و از حضرت دوست جز حضرت دوست را نخواهد.[82]

انسان در ارتباط به قرآن داراى قلب سلیم، اخلاق حسنه و عمل صالح مىشود و از خزى دنیا و عذاب آخرت رهایى مىیابد. انسان در ارتباط به قرآن، انسانى شایسته، فردى با فضیلت، موجودى نورانى و حقیقت محض مىشود.[83]

٭٭٭

خاصیت قرآن تو ندانى شاید

خوانى و معانیش ندانى شاید

قرآن ز براى بندگى شاید بود

تو از پى جامگیاش خوانى شاید[84]

آتش در خرمن!

آیتالله اراکی{رحمة الله علیه} (از فقیهان وارسته و مراجع تقلید) میفرمود: آخوند ملامحمد کبیر{رحمة الله علیه} قطعه زمینی در اطراف سلطانآباد اراک داشت که در آن زراعت میکرد و نان سال اهل و عیال خود را از آن زمین به دست میآورد. یکوقت که حاصل زمین را خرمن کرده بود، کسی عمداً یا سهواً آتش روشن میکند؛ باد میوزد و آتش به خرمنها میافتد و خرمنها یکی پس از دیگری در آتش میسوزد. شخصی نزد مرحوم آخوند میرود و میگوید: چرا نشستهاید؟ نزدیک است خرمن شما آتش بگیرد. آخوند تا این سخن را میشنود، عبا و عمامهاش را میپوشد و قرآن به دست بر سر خرمن میرود و رو به آتش میگوید: ای آتش! این نان اهل و عیال من است؛ تو را به این قرآن قسم میدهم که این خرمن را نسوزانی؛ در حالی که تمام خرمنهای دیگر خاکستر شده بود، این یکخرمن سالم ماند!

هرکس میدید، متحیر میشد که چطور این خرمن سالم مانده است. این بزرگواران تربیتشده و درسگرفته از مکتب حضرت ابراهیم{علیه السلام} هستند که به آتش امر کرد: <یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَی إِبْرَاهِیمَ>[85]؛ آموختهاند که هر چیزی ممکن است به امر خداوند و به اذن او انجام گیرد.[86]

٭٭٭

«اللّهُمّ اشرَحْ بالقرآنِ صَدرِی، و استعمِلْ بالقرآنِ بَدَنی، و نَوِّرْ بالقرآنِ بَصَری، و أطلِقْ بالقرآنِ لِسانی، و أعِنِّی علَیهِ ما أبقَیتَنِی، فإنّهُ لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا بکَ.»[87]

«خدایا! سینه‏ام را با قرآن فراخ گردان و بدنم را با قرآن به کار گیر و دیده‏ام را با قرآن روشنایى بخش و زبانم را با قرآن باز و گویا کن و تا زنده‏ام مرا براى عمل به قرآن یارى فرما که حرکت و قدرتى جز به وسیله تو نیست.»

روز چهلم: آثار تلاوت

کتاب آسمانی

<أَ فَغَیْرَ اللَّهِ أَبْتَغی‏ حَکَماً وَ هُوَ الَّذی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً وَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرین‏>[88]

«آیا جز خدا حاکم و داورى بطلبم؟! در حالى که اوست که این کتاب آسمانى را که به تفصیل بیان شده به سوى شما نازل کرد؛ و اهل کتاب مى‏دانند که این کتاب [قرآن‏] از سوى پروردگارت به درستى و راستى نازل شده؛ پس از تردیدکنندگان مباش!»

قاریان قرآن

«قَالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: قُرَّاءُ الْقُرْآنِ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوکَ‏ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَیَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ؛ فَلَا کَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ‏ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَیْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِی مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِکَ‏ یَدْفَعُ‏ اللَّهُ‏ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِکَ یُدِیلُ اللَّهُ؟عز؟ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِکَ یُنَزِّلُ اللَّهُ؟عز؟ الْغَیْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِی قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَرِ.»[89]

«امامباقر{علیه السلام} فرمود: قاریان قرآن سه گروهند: یکى آنان که قرائت قرآن را سرمایه معیشت خود قرار دادند و به واسطۀ آن از حاکمان پول بگیرند و بر مردم برتری یابند. گروهی دیگر حروف و صورت قرآن را حفظ کنند و حدودش را تضییع نمایند و او را پشت سر اندازند؛ خداوند این قسم را زیاد نگرداند. گروه سوم آنانند که قرآن را قرائت کنند و با دواى قرآن دردهاى قلب خود را علاج کنند؛ پس به واسطه آن شب را بیدار و به عبادت بگذرانند و روز را روزه بگیرند و به تشنگى گذرانند؛ و در مساجد حاضر شوند و اقامت گزینند و از بستر خواب برخیزند. پس، خداوند با عزت مقتدر به واسطۀ اینها بلاها را رفع کند و باران از آسمان فرو فرستد. به خدا قسم که این گروه از کبریت احمر کمیابترند.»

رسیدن به مراتبی از نبوت

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: مَن قَرَأَ القرآنَ فَقدِ استُدرِجَ النُّبوَّةُ مِن جَنبَیهِ؛ غیرَ أنّهُ لا یُوحى‏ إلَیهِ.»[90]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: کسى که قرآن بخواند، مراتبی از نبوت بر دو پهلویش (باطنش) وارد شود؛ اما به او وحى نمى‏شود.»

آیتالله مظاهری؟حفظ؟

انس با قرآن کریم براى پیشرفت سیر و سلوک اثرات سازندهاى دارد. بنابراین اهل معرفت باید بیش از دیگران به انس با قرآن اهمیّت بدهند. انس با قرآن مىتواند براى مقابله با مفاسدى که اطراف جوانان را فرا گرفته است، به منزلۀ یکزره عمل کند. انس با قرآن، تحوّل خاصى در زندگى آدمى ایجاد مىکند. به همین منظور در روایات شریف اهلبیت؟عهم؟ ثوابهاى حیرتآورى براى مأنوسشدن انسانها با قرآن وضع شده است. مثلاً در روایتى آمده است که اگر کسى سهمرتبه سورۀ توحید بخواند، ثواب یکختم قرآن را دارد.[91] به این نوع پاداش، پاداش و ثواب تفضّلى و ترغیبى گفته مىشود. به این معنا که خداوند متعال، پاداش بیش از اندازهاى براى انجام برخى اعمال، تفضّل مىفرماید که بندگان نسبت به انجام آن اعمال تشویق شوند و از اثرات سازنده و فوائد آن امور، بهره ببرند.[92]

اهل معرفت و کسانى که به سیر و سلوک علاقه دارند از طریق انس با قرآن مىتوانند منازل را بهتر بپیمایند و به مقصد برسند. خصوصاً اینکه قرآن یکى از مصادیق ذکر است و مداومت بر آن، انسان را بیدار مىکند و به مقام یقظه مىرساند.[93]

قرآن حیات طیّب دارد و ادب ایجاب مىکند که انسان در مقابل قرآن مؤدّب باشد، هم در ظاهر و هم در باطن. یعنى دل هم مؤدّب باشد و به این طرف و آن طرف نرود و فقط متوجّه قرآن باشد. در این صورت است که در قلب یکحالت دیگر به وجود مىآید که همان حضور قلب در موقع خواندن قرآن است؛ یعنى انسان درمىیابد که همهجا محضر خداست و او با خداى سبحان سخن مىگوید و خداوند نیز جواب او را مىدهد.[94]

٭٭٭

سخن بشنو ز وحى آسمانی

که مر جان راست عمر جاودانى‏

چو قرآن بحر بى‏پایان عرفان

یکى گنجینه شایان عرفان‏

سخن‏سنجى که عِلمه البیان است

گهرآویز گوش و عقل و جان است‏

کتاب علم ربانى است قرآن

ظهور سّر سبحانى است قرآن‏

به پیش حکمت قرآن احمد

که زد بر مخزن اسرار سرمد

به غیر از علم قرآن هرچه گویند

شبان تیره در بیراهه پویند[95]

مقاومت در شکنجهها

در اوج پیروزی انقلاب، یکی از دانشجویان انقلابی توسط رژیم شاه دستگیر شد. به سید حسین (شهید علمالهدی) گفتم: فلانی را دستگیر کردهاند؛ فکر میکنی میتواند در برابر شکنجهها مقاومت کند؟ گفت: قرآن میخواند؟ گفتم: منظورت چیست؟ گفت: اگر با قرآن انس داشته باشد، میتواند مقاومت کند [96]!

٭٭٭

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ... أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ‏ رَبِیعَ قَلْبِی وَ شِفَاءَ صَدْرِی وَ نُورَ بَصَرِی وَ ذَهَابَ هَمِّی وَ حُزْنِی فَإِنَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِک‏.»[97]

«خداوندا! از تو مىخواهم به هر نامى که خودت را به آن نامیدی... که قرآن را بهار قلب و شفای سینه و برندۀ اندوه و غم من قرار دهى؛ چراکه توان و قدرتی جز به وسیله تو نیست.»

 

[1]. الفرقان، 32.

 

[2]. میزانالحکمة، ج‏9، ص346.

 

[3]. رساله لباللباب، ص124.

 

[4]. انتهانامه، ص109.

 

[5]. «بگو: سلام، به زودی میدانید»؛ الزخرف، 89.

 

[6]. «کسی را که خدا هدایت کند، گمراهکنندهای برای او نیست»؛ الزمر، 37.

 

[7]. «ای فرزندان آدم! زینتتان را نزد هر مسجد بردارید»؛ الاعراف، 31.

 

[8]. «از جایی دور ندا داده میشوند»؛ فصلت، 44.

 

[9]. «بر مردم است که برای خداوند حج به جای آورند؛ البته کسی که استطاعت به سوی آن پیدا کند»؛ آلعمران، 97.

 

[10]. «ما آسمانها و زمین و هرچه را بین این دو است، در ششروز خلق کردیم»؛ ق، 38.

 

[11]. «ما پیامبران را مثل فرشتگان بدون بدن قرار ندادیم تا غذا نخورند»؛ الانبیاء، 8.

 

[12]. «خداوند هیچ کسی را بیشتر از طاقتش تکلیف نمیکند»؛ البقرة، 286.

 

[13]. «اگر در آسمان و زمین چند خدا غیر از خدای یگانه بود، فاسد میشدند»؛ الانبیاء، 22.

 

[14]. «منزه است خداوندی که برای ما این (کشتیها) را مسخر گردانید و ما هرگز قادر به تسخیر آن نبودیم»؛ الزخرف، 13.

 

[15]. محمد{صلوات الله علیه} نیست مگر رسولی و قبل از او رسولانی دیگر بودهاند»؛ آلعمران، 144.

 

[16]. «ای یحیی! کتاب را با قوّت بگیر»؛ مریم، 12.

 

[17]. «ای موسی! منم خداوند»؛ القصص، 30.

 

[18]. «ای داود! ما تو را در زمین جانشین و خلیفه قرار دادیم»؛ ص، 26.

 

[19]. «مال و فرزندان زینت زندگانی دنیوی هستند»؛ الکهف، 46.

 

[20]. «ای پدر! موسی را به خدمت بگیر؛ بهترین کسی که باید به خدمت برگزینی، کسی است که امین و توانا باشد»؛ القصص، 26.

 

[21]. «خداوند برای کسی که بخواهد، پاداش را دوچندان گرداند»؛ البقرة، 261.

 

[22]. چهلداستان از عظمت قرآن، ص9.

 

[23]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.

 

[24]. الإسراء، 41.

 

[25]. میزانالحکمة، ج‏9، ص346.

 

[26]. اخلاق و جوان، ج۲، ص۱۲۳.

 

[27]. انتهانامه، ص160.

 

[28]. چهل داستان از عظمت قرآن، ص8.

 

[29]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.

 

[30]. الزمر، 23.

 

[31]. الکافی، ج‏2، ص610.

 

[32]. همان.

 

[33]. «او ابتدا و انتها و ظاهر و باطن است»؛ الحدید، 3.

 

[34]. «خداوند نور آسمانها و زمین است»؛ النور، ۳۵.

 

[35]. «اوست کسى که در آسمان خداست و در زمین خداست»؛ الزخرف، ۸۴.

 

[36]. «او با شماست»؛ الحدید، ۴.

 

[37]. «به هر سو رو کنید، آنجا روى خداست»؛ البقرة، ۱۱۵.

 

[38]. «هنگامى که تیر انداختی، تو نینداختى؛ بلکه خدا انداخت»؛ الانفال، ۱۷.

 

[39]. «ستایش مخصوص خدای جهانیان است»؛ الحمد، 1.

 

[40]. «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است او را تسبیح مىکنند»؛ الجمعة، ۱.

 

[41]. آدابالصلاة، ص۱۸۵.

 

[42]. تفسیر صفی، ص646.

 

[43]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج1، حکایت 17.

 

[44]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.

 

[45]. ق، 45.

 

[46]. میزانالحکمة، ج‏9، ص329.

 

[47]. همان، ص346.

 

[48]. در محضر بهجت، ج1، ص31.

 

[49]. حدیقةالحقیقة، ص174.

 

[50]. یونس، 62.

 

[51]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج2، حکایت 126.

 

[52]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.

 

[53]. البقرة، 2.

 

[54]. میزانالحکمة، ج۹، ص۳۲۴.

 

[55]. همان، ص۳۲5.

 

[56]. جبهه و جهاد اکبر، ص۱۵۴.

 

[57]. حدیقةالحقیقة، ص172.

 

[58]. در ساحل سپیده اخلاص، ص۱۰۹.

 

[59]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.

 

[60]. الکهف، 1.

 

[61]. میزانالحکمة، ج‏9، ص345.

 

[62]. برگرفته از: جامعالسعادات، ج‏3، ص376.

 

[63]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج2، حکایت 581.

 

[64]. الصحیفةالسجادیة، ص180؛ دعای 42.

 

[65]. النساء، 105.

 

[66]. الکافی، ج‏2، ص610.

 

[67]. تصنیف غررالحکم، ص189.

 

[68]. در محضر ارباب معرفت، ص629.

 

[69]. دیوان حافظ، غزل 172.

 

[70]. همان، غزل 421.

 

[71]. در ساحل سپیده اخلاص، ص۱۰۹.

 

[72]. الصحیفةالسجادیة، ص180؛ دعای 42.

 

[73]. فاطر، 31.

 

[74]. الکافی، ج‏2، ص612.

 

[75]. همان، ص611.

 

[76]. باران فیض، ص47.

 

[77]. دیوان سنایی، قصیدۀ 134.

 

[78]. سلیمانی عزیز، ص32.

 

[79]. الصحیفةالسجادیة، ص178؛ دعای 42.

 

[80]. البقرة، 231.

 

[81]. الامالى (للصدوق)، ص571.

 

[82]. عرفان اسلامی، ج۵، ص۳۳۹.

 

[83]. همان، ص۳۴۴.

 

[84]. رباعیات اوحدالدین کرمانی، ص113.

 

[85]. الانبیاء، 69.

 

[86]. هزارویک حکایت اخلاقی، ج1، حکایت 20.

 

[87]. مصباحالمتهجد، ج‏1، ص323؛ دعای امیرالمؤمنین{علیه السلام} هنگام ختم قرآن.

 

[88]. الأنعام، 114.

 

[89]. الکافى، ج۲، ص۶۲۷.

 

[90]. میزانالحکمة، ج‏9، ص346.

 

[91]. وسائلالشیعة، ج۶، ص۲۲۳؛ «مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّة فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَینِ فَقَدْ قَرَأَ ثُلُثَى الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثاً فَقَدْ خَتَمَ الْقُرْآنَ».

 

[92]. سیر و سلوک، ص۶4.

 

[93]. همان، ص۶5.

 

[94]. همان، ص۶۳.

 

[95]. مجموعه دیوان الهی، ج2، ص18.

 

[96]. پیک افتخار1، نگین هویزه، ص17.

 

[97]. مصباحالمتهجد، ج‏2، ص509.

 

فهرست مطالب