هدف از خلقت آدمی یک چیز است و آن سیر و حرکت الیالله. انسان در این دنیا پا نگذاشت مگر برای آنکه به سلوک توحیدی بپردازد. از آیات قرآن و روایات اهل بیت؟عهم؟ بخوبی برمیآید که سیروسلوک توحیدی فریضهای است واجب بر هر مرد و زن مسلمان.
دلیل ما بر این مطلب آن است که به تصریح قرآن کریم، هدف از خلقت جن و انس در ابتدای امر «عبادت» پروردگار است؛ <وَماٰ خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالݨْاݪݪِںݧݐݨݧْسݧݧَݡ الّٰاݠ لݫِىݫݫݫݭݔݨݨݨَعݨݨْبݨݨݧُدݧݧُونݫِ>[1]. ولی عبادت بندگان ممکن است آلوده به درجاتی از شرک و نفاق باشد؛ پس عبودیّت، خود سرآغاز است و آدمی باید چنان درجه به درجه عبادت خویش را خالص کند تا به تصریح قرآن کریم، به اعلیمرتبه آن، یعنی مقام یقین بار یابد: <وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّىٰ یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ>[2].
هدف از خلقت انسان، رسیدن به «مقام یقین به توحید» از طریق عبادت خالصانه است؛ مقامی که انسان در آن از تمام شواهد کفر، شرک و رگههای ناخالصی که او را از خداوند جدا میکند، پاک شده است.
اگر فلسفه خلقت انسان سیر تا عالیترین مراتب ایمان و یقین به توحید است، گریزی نیست که از ظاهر حیات دنیا عبور کند و قدم در راه آخرت بگذارد. این مسیری است آمیخته با انواع ابتلائات و آبدیده شدن با گرفتاریها: <وَنݧَٮݫݓݧݨݨݧْلݦُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالݨْحݧݧݩݐݧَݡیݧݧݧݧݩْرِ فݫِٮݠݠݧݑݨْںݧݧݐَةݩً٭ݦݨݨݦݦݦݦۖ وَاِلݠَىݫݔݩݧْناٰ تُرْجَعُونَ>[3] و جهاد با شیاطین جنی و انسی. انسان باید راه خویش را از فرش عالم ناسوت تا عرش عوالم ملکوت طی کند و سیری از منهای بینهایت تا مثبت بینهایت داشته باشد.
حال سخن در این است که حرکت به سوی چنان مقام رفیعی بر انسان واجب است و او باید با تمام قدرت پای در این میدان گذارد. دلیل بر این مطلب، اوامر گوناگون الهی در جایجای قرآن به مؤمنین در حرکت از مرتبه پایینتر به مراتب بالاتر ایمان و اسلام و معرفت توحیدی است. در ادامه به مواردی در این باره اشاره میکنیم:
- خداوند به مؤمنین پس از ایمان اول، فرمان به ایمان دوباره میدهد: <یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ>[4]. و این نه تأکید بر ایمان قبلی، بلکه سیر در مراتب عالیتر ایمان به توحید و اخلاص بیشتر در درگاه الهی است.
- خداوند دستور به شتاب به سوی مغفرت الهی میدهد: <ساٰݣݣبِٯݦݑُوݨݦٓا اِلٰى مَغݨْفِرݦَةٍ مِنݨْ رَبِّکُمْ>[5]. مغفرت هرچند در ابتدا به معنای پاکشدن از گناهان است، اما مغفرت بالاتر پاککردن ریشه همه گناهان و بستر همه حملات شیطان، یعنی خودبینی و خودخواهی است، که این مرتبه از مغفرت با توجه تام به توحید و ولایت حاصل میشود.
- خداوند فرمان به سبقت گرفتن در خیرات بدون هیچ قید و شرطی میدهد: <فَاسْتَبِقُوا الݨْحݧݩݩݐݨَیݧݧݨْراٰتِ>[6]. بالاترین خیر در فرهنگ قرآن معرفت به توحید و ولایت است که سایر خیرات در سایه آندو خیرند وگرنه شرند؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره خطاب به حضرات ائمه؟عهم؟ عرض میکنیم: «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه»[7].
خداوند نهتنها به سرعت گرفتن بهسوی توحید، بلکه به مسابقه افراد با یکدیگر و نفَسنفَس زدن در این راه فرمان میدهد: <وَ فِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ>[8]. در این مسابقه افراد باید تا به آنجا در سیر علمی و عملی معرفت به توحید پیش روند که رنگ توحید همه زندگی آنان را فراگیرد؛ چنانکه خداوند بعد از اشاره به سیره انبیای برجسته الهی در تلبّس علمی و عملی به توحید، میفرماید این رنگ الهی است که آنان در جایجای زندگی خود داشتند: <صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون>[9]. او در صدر همین آیه نیز با تهدید و تأکید به امت اسلام هشدار میدهد که اگر مانند آنان در سیر بهسوی معرفت توحیدی حرکت کردید، راه را به سلامت بردید و در غیر این صورت در بیراههای جدای از حرکت انبیای الهی قرار دارید: <فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی شِقاقٍ>[10].
- فرامین متعددی در قرآن درباره تقوا وجود دارد؛ مثلاً میفرماید: <یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللهَ>. در این آیه مؤمنین دوبار به تقوا امر شدهاند. کیفیت تقوا در آیه <یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ> تبیین شده است. این آیه برای مسلمانان صدر اسلام بسیار سنگین بود و از اینرو به رسول خدا{صلوات الله علیه} گفتند: چنین توانی در ما وجود ندارد که به صورت کامل به این آیه و درخواست خداوند جامه عمل بپوشانیم. پس از این سخن بود که خداوند آیه دیگری را نازل کرد و فرمود: <فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ>. خداوند در این آیه از سنگینی تکلیف سابق کاست و به مؤمنین چنین خطاب فرمود که در حد توان تقوا را به جای آورند. مخاطب آیه نخست که بیانگر لزوم رعایت حق تقواست، اولیای الهی هستند و در آیه دوم، خداوند به صورت عام از مؤمنین تقوا را در حد توان مطالبه میکند. حضرت امیرالمؤمنین{علیه السلام} در روایتی فرمودند: آیه نخست در حق ما نازل شد و فقط ما هستیم که میتوانیم حق تقوا را رعایت کنیم[11].
در یک کلام، خداوند ضمن آنکه با شدت مؤمنان را به استجابت دعوت خدا و رسول و نیل به مراتب بالاتر ایمان دعوت میکند: <یآٰ اَیّݧُهݧَا الَّذٖینَ ءاٰمَنݧُوا اسْتَجٖیبُوا لِلّٰهِ وَلݬِلرݩَّݣݣسݩݧݧُولݭݫِ اِذݢݢاٰ دَعاٰکُمْ لݫِماٰ یݩُحݧݧݩْیݫݫݫݬݬݫݬٖىݫݫݔکُمْ٭>، نهایت این حرکت حیاتبخش را نیز بیان میفرماید و آن همانا انغمار در کلمه توحید است؛ تا به آنجا که دیگر اثری از انانیت و خودبینی در او نباشد و به مقامی برسد که خداوند را نزدیکتر از خود به خود ببیند: <وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُون>[12] و علماً و عملاً در افعال و اوصاف و حتی ذات خود خداوند را حاضر و ناظری نزدیکتر از خود به خود مشاهده کند.
ملاحظه میشود که بیان الهی در آیات فوقالذکر هرگز مانند فرمان به اقامه یکی از مناسک واجب شرعی مانند نماز نیست؛ بلکه همگی دستور به قدم گذاشتن در مسیری طولانی و مجاهدهای شبانهروزی تا سرحد توان برای نائل شدن به هدفی بلند و همه وجود خود را وقف این مهم نمودن است؛ فرمان به کشف این حقیقت نورانی است که پس از ایمان به ظواهر شرع مقدس و عمل به آن، مراتب بالاتری وجود دارد که انسانها مأمور به شتافتن بهسوی آن هستند. امام صادق{علیه السلام} فرمودند: «إِنَّ الْإِیمانَ عَشْرُ دَرَجاتٍ بِمَنْزِلَةِ السُلَّمِ، یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقاةً بَعْدَ مِرْقاةٍ»[13]؛ یعنی ایمان ده درجه است و مؤمن پلهپله این درجات را طی میکند.
آیا ادای این دستورات الهی تنها به آن است که انسان نماز بخواند، روزه بگیرد، حج بهجا آورد و در طول شبانهروز ساعات محدودی را به عبادت اختصاص دهد؟ آیا مقصود این است که انسان فقط در این امور تقوا داشته باشد و در مسائل روزمره زندگی نظیر معاملات، روابط اجتماعی و خانوادگی، خواب، خوراک و... و بهویژه در امور سیاسی و حکومتی به خداوند کاری نداشته باشد؟! آیا چنین نحو از سلوک را میتوان تقیّد به حق تقوا یا سبقت در خیرات یا شتاب بهسوی مغفرت الهی نامید؟ یا چنین نحوی از زندگی، رعایت تقوا در حد توان است؟ سؤال مهمتر این است که اصولاً ادای حق تقوا که مأمور به آنیم چیست و آیا مسئله نمیتواند فراتر از این سطوح باشد؟
بنابراین، در مسیر معنویت و سلوک، التزام به سطوح پایین اسلام و ایمان کافی نیست و چنین التزامی هم از سالک خواسته نشده است؛ بلکه آنچه مهم است دلواپسی در این مسیر، سرعت گرفتن و پیشی گرفتن از دیگران است.
اگر عرصهای چنین خطیر و فرمان خداوند به آن چنان واضح و صریح است، پس تکلیف کاهلان و نافرمانان از امر الهی نیز روشن است. خداوند حکیم زمینه هدایت خویش را برای همه آحاد مردم مهیا ساخته و ابزار رسیدن ایشان به کمال را در اختیارشان قرار داده. هرکس بار خویش را خود بر دوش میکشد و اگر در این مسیر سستی و کوتاهی نماید، خود باید در محکمه الهی پاسخگو باشد: <مَنݭݪِ اهْتݧَدݧݧݧݩݩݧٰى فَاِنَّماٰ ىݔݨَهݧْٮݧݩݩݑݧَدݬٖݣݣی لݠݫِںݧݐݨَڡݨݧݐݨݧْسِهٖ٭ݦݦݦݦݩݦۖ وَمݧَݡنݨْ ضَلَّ فَاِنَّماٰ یَضِلُّ عَلَیْهاٰ٭ݦݦݦۚ وݩَلاٰ تَزِرُ واٰرݩݩݦݐݪِرݦݩَݡهݧݑٌ وِزݨْݢݢرَݤ اُحݩݧݐݨْرݦٰݣݣىݤ>[14]. همه آحاد مردم مخاطب پیام هدایت الهی هستند؛ برخی به این ندای فطری لبیک میگویند و برخی به آن پشت میکنند. در نهایت هرکس خود حساب نهایی خویش را میداند: <کَفَىٰ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا>[15].
[1]- الذاریات، 56
[2]- الحجر، 99
[3]- الانبیاء، 35.
[4]- النساء، 136.
[5]- الحدید، 21.
[6]- البقرة، 148.
[7]- من لایحضره الفقیه، ج2، ص616.
[8]- المطففین، 26.
[9]- البقرة، 138.
[10]- البقرة، 137.
[11]- مناقب آل أبی طالب؟عهم؟ (لابن شهرآشوب)، ج2، ص177..
[12]- الانفال، 24.
[13]- الکافی، ج2، ص45.
[14]- الإسراء، 15.
[15]- الاسراء، 14.