صبر و استقامت
وقتی هدف و مسیر انقلاب چنان خطیر باشد، «حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جاننثاریها و محرومیتها» را باید در این سطح انتظار داشت؛ چراکه «مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه آن است» و این همان هشدار و انذاری است که اساتید راه سیروسلوک به شاگردان خود میدهند؛ که خداوند طالبان درگاهش را در کوران مصائب و مشکلات مرحله به مرحله تصفیه و غربال میکند: «إِنَّ أَشَدَّ اَلنَّاسِ بَلاَءً اَلْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ اَلَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ.»[1]
تا شدم حلقهبهگوش در میخانۀ عشق هر دم آید غمى از نو به مبارک بادم[2]
پس سالکان این راه نیز باید صبر و استقامتی درخور آن داشته باشند. باید توجه داشته باشند که شیاطین عالم همه توان خود را در برابر ایشان بهکار میگیرند و از همه ابزارهای خود استفاده میکنند؛ از جنگ و ترور و تحریم گرفته تا تهاجم فرهنگی و ایجاد آشوب و...
در هر ابتلاء و امتحان، آنانی که نتوانستند با سلوک توحیدی انقلاب همراه باشند ریزش میکنند <فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللهَ مُبْتَلیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ>؛ اما آنها که میمانند کارآزمودهتر و مصممتر به راه ادامه میدهند: <قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللهِ وَ اللهُ مَعَ الصَّابِرین>[3].
عزم و اراده
همانطور که میزان پیشرفت سالک بستگی به میزان عزم و استقامت او در میدان جهاد اکبر دارد، موفقیت ملت در پیروزی انقلاب نیز بستگی به میزان مقاومت و پایمردی ایشان در میادین جهاد اکبر و اصغر دارد: «بعضی از مشایخ ما -اطال الله عمره- میفرمودند که عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است. و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست...»[4]. و عزم و اراده انسانها با مرتبه یقین آنان به توحید و ولایت رقم میخورد. بنابراین برای ادامه راه امام امت{رحمة الله علیه} باید دائماً روح توحید و معنویت به جامعه دمیده شود <وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون 169 فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون>[5].
مراقبه دائمی
مراقبه مهمترین رکن سیروسلوک توحیدی است. چنانکه سالک هرچه در مراتب سلوک پیش میرود، حملات و مکر شیطان ظریفتر و لطیفتر میگردد و مراقبه و بصیرتی دقیقتر و متناسب با آن مرتبه را باید داشته باشد. نیروهای انقلابی نیز باید به همین شدت به مراقبه اهتمام داشته باشند. هر مقدار انقلاب در اعتلای کلمه توحید پیشتر میرود، مکر مکاران و دشمنان انقلاب ظریفتر و پیچیدهتر میگردد و نیروهای انقلاب باید با بصیرتی الهی و عمیقتر راه را از چاه تشخیص دهند و ناخواسته در زمین شیطان حرکت نکنند. طبعاً در این میدان هرچه موقعیت و مسئولیت شخص خطیرتر، مراقبه نیز باید شدیدتر باشد؛ چنانکه اساتید اخلاق به شاگردان دستور میدهند که در زمانها و مکانهای مهم و حساس (مثل ماههای رجب، شعبان و رمضان یا اماکن مقدسه که توجه و حضور قلب در آنها شرط موفقیت و بهرهمندی است) بر شدت مراقبه باید بیفزایند.
«مشکلتر از انقلابی بودن و گرایش انقلابی داشتن، انقلابی ماندن است؛ چه فرد، چه جمع.»[6] «برای اینکه بتوانیم خودمان را انقلابی نگه داریم باید چه کار کنیم؟ توصیه بنده این است که باید مراقبه کنیم، باید حسابکشی کنیم از خودمان. مراقبه دائمی لازم است. ما انسانها ضعیفیم، در معرض خطریم، در معرض لغزشیم؛ مراقب باشیم»[7].
در مباحث قبل پیرامون معنای قرآنی «ملأ قوم» و نقشی که ایشان در برابر دعوت انبیای الهی؟عهم؟ داشتند سخن رفت. در اینجا ذکر این مطلب ضروری است که افرادی که در جامعه اسلامی ما در جایگاه ملأ قوم قرار گرفتهاند، باید مراقبهای دوچندان داشته باشند؛ چراکه ایشان سرمشق مردم هستند و گناه کسانی که بهواسطه خطای ملأ قوم به بیراهه میافتند، به حساب پیرو و الگو هردو نوشته میشود. <قالَ ادْخُلُوا فی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِی النَّارِ کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُون>[8].
«در سطح داخلی، انقلاب اکنون در مرحلهای است که میتوان آن را دوران «جهاد اکبر» نامید که دورانی است بسیار سخت، بسیار خطرناک و همه انقلابها این دوران را قاعدتاً تجربه میکنند و شاید بشود گفت که اکثر انقلابها در این دوران دچار لغزش و انحطاط میشوند. و شاید تعجب کنید اگر عرض کنم که انقلاب عظیم تاریخی نخستین اسلام در چنین دورانی بود که بیشترین نیروی خود را از دست داد.
بلی دوران جهاد اکبر یعنی دورانی که شور و هیجان اولیه انقلاب تا حدود زیادی فرو نشسته، ضمناً موفقیتهایی هم بدست آمده و چهره راحت زندگی، خود را به بسیاری نشان داده و چرب و شیرین زندگی در دهانهایی مزه کرده است. این، آن دوران خطرناک است.»[9]
امیدواری به خداوند
ناکارآمدیها و شکستها باید مایه محاسبه باشد و نه بستر یأس. سالک به وعدههای الهی یقین دارد و همه امیدش نه به دستهای ناتوان و عجز خود، که دائماً به فقر خود معترف است؛ بلکه او با قدم توکل و اعتماد به غنا و نصرت حق حرکت میکند و همه امیدش به وعده صادق الهی است <وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین>[10]. به خلاف اهل کفر و نفاق که وعده شیطان را -که فقر و شکست و ناامیدی است- باور کردهاند: <الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ>[11] و دائما با افسردگی شکستها را بزرگ جلوه میدهند و در عین آنکه قدمی برای انقلاب برنمیدارند، دائماً بذر ناامیدی را در جامعه میپاشند و از ترس تحقق وعده شیطان از ادامه سیر دست میکشند.
دشمنشناسی
وقتی شدت دشمنیها با نظام و انقلاب از منظر سلوک توحیدی بررسی و تحلیل شود، بهخوبی روشن میگردد که هرچه هدف والاتر و مقصود انقلاب عالیتر، سطح درگیری با شیاطین جنی و انسی نیز شدیدتر میشود. ایشان در قدم به قدم این مسیر در کمین نشستهاند و از هر سو تیری روانه میکنند و از همه لشگریان و ابزارهای نظامی و اقتصادی و امنیتی و فرهنگی و... خود استفاده میکنند تا مگر راهیان این مسیر توحیدی را بازدارند و از مسیر ولایت کنار زنند؛ <قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ، ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ>[12].
که برای شیاطین چه چیزی ناگوارتر و غیرقابل تحملتر از احیای کلمه توحید و برافراشتن پرچم ولایت در اقصی نقاط عالم!
اینکه خداوند در آیات قرآن بیش از آنکه بر صفات و خصوصیات راهیان ولایت تأکید نماید از شیطان و جنود و حزب او سخن میگوید، نشانه عمق خطر دشمنان طریق ولایت است؛ زیرا جوهره خلقت انسان با ولایت و مقام خلافتاللّهی شکل گرفت و اگر موانعی برای این سیر نباشد، انسانها بهطور طبیعی بهسوی توحید گرایش فطری دارند. اما این تلبیسها و اغوائات شیطان و جنود او است که مانع طریق هدایت است.
در این میان برخی دشمنان ولایت در لباس کفر جلی و آشکار هستند و در مبارزه با اسلام و نهضتهای الهی شمشیر را از رو بستهاند و مبارزه علنی میکنند؛ اما خطرناکتر از این دسته، دشمنان پنهانی هستند که در لباس دوست، منافقانه در داخل امت اسلام زندگی میکنند و از مواهب جامعه دینی بهرهمندند، اما از پشت خنجر میزنند. در طول تاریخ پرفرازونشیب اسلام هیچ دشمنی خطرناکتر از منافقان برای امت نبوده است: <إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرا>[13]. بیش از نیمی از آیات قرآن پیرامون همین طایفه در رنگهای مختلف و بیان ترفندهای گوناگون آنان است. اگر مبارزه با کفر جلی تنها به قدرت نظامی وابسته است، مبارزه با کفر خفی بیش از قدرت نظامی به بصیرت و عمیقنگری دینی وابسته است.
بصیرت و عمیقنگری دینی
اگر پویایی و طراوت انقلاب، به جانهای بانشاط نیروهای حزباللهی و سیروسلوک ایشان در روح و باطن دین است، دشمن نیز همین روح و باطن دین را نشانه گرفته. ظواهر اسلامی خطری برای شیاطین عالم ندارد. طی طریق در این راه خطیر بصیرت و علم و عمیقنگری درخوری میطلبد و کوچکترین لغزش و قصور یا تقصیر، عقوبت عادی ندارد و شکستها و کاستیهای آن به پای اسلام نوشته میشود و انبوهی از توده مردم را نسبت به اسلام زده میکند.
با تنقیح مناط میتوان روایاتی که درباره علمای سوء وارد شده را بر کارگزاران نالایق یا فاسد نظام اسلامی نیز وارد دانست؛ چنانکه از امام عسکری{علیه السلام} نقل شده: «عنه{علیه السلام} فی صِفَةِ عُلَماءِ السَّوءِ: هُم أَضَرُّ عَلَى ضُعَفاءِ شیعَتِنا مِن جَیشِ یَزیدَ عَلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهما السلام وَأَصحابِهِ، فَإِنَّهُم یَسلُبونَهُمُ الأَرواحَ وَالأَموالَ، وَهَؤُلاءِ عُلَماءُ السَّوءِ النّاصِبونَ المُتَشَبِّهونَ بِأَنَّهُم لَنا مُوالونَ، ولِأَعدائِنا مُعادونَ، یُدخِلونَ الشَّکَّ وَالشُّبهَةَ عَلَى ضُعَفاءِ شیعَتِنا فَیُضِلّونَهُم وَیَمنَعونَهُم عَن قَصدِ الحَقِّ المُصیبِ»؛ امام{علیه السلام} در توصیف علمای سوء فرمود: آنان براى شیعیان ناتوان ما، از سپاه یزید بر امام حسین{علیه السلام} و یارانش زیانبارترند؛ چون آنان تنها جان و مال ایشان را رُبودند؛ امّا دانشمندان بدکردارى که با ما دشمناند، ولى خود را دوستان ما و دشمنِ دشمنان ما نشان مىدهند، شک و شبهه را بر دلهای شیعیان ناتوان ما وارد مىکنند و ایشان را گمراه کرده، از پیجویى حق و حقیقت بازمىدارند.[14]
حال سوال اینجاست که مراد ما از سطحینگری و راه علاج آن چیست؟
[1]- الکافی، ج۲، ص۲۵۲؛
[2]- دیوان حافظ، غزل 429.
[3]- «و هنگامی که طالوت (به فرماندهی لشکر بنیاسرائیل منصوب شد و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند شما را به وسیله یک نهر آب آزمایش میکند؛ آنها (که به هنگام تشنگی) از آن بنوشند از من نیستند؛ و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده کمی، همگی از آن آب نوشیدند. سپس هنگامی که او و افرادی که با او ایمان آورده بودند (و از بوته آزمایش سالم بهدر آمدند) از آن نهر گذشتند، (از کمی نفرات خود ناراحت شدند و عدهای) گفتند: «امروز ما توانایی مقابله با (جالوت) و سپاهیان او را نداریم.» اما آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا بر گروههای عظیمی پیروز شدند!» و خداوند با صابران و استقامتکنندگان) است.» (البقرة : 249).
[4]- تهذیب نفس و سیرو سلوک از دیدگاه امام خمینی ص363
ن.ک: کتاب شهید، ص223: عزم و اراده جدی و استقامت در راه شهادت.
[5]- آلعمران، 169 و 170.
[6]- 04/03/1401.
[7]- 06/03/1400.
[8]- الأعراف، 38.
[9]- مقام معظم رهبری، پیام به نشست سالانه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان، 06/02/۱۳۷۴.
[10]- العنکبوت، 69.
[11]- البقرة، 268.
[12]- اعراف، 16 و 17.
[13]- النساء، 145.
[14]- الاحتجاج، ج2، ص512، ح337.