ملت ایران بدست امام بیدار شد؛ که یقظه و بیداری، اولین مرحله حرکت سالک در سیر الی‌الله است. جامعه نیز مانند انسانی است که تا از غفلت بیدار نشود، حیات حقیقی‌اش آغاز و سیرش شروع نمی‌شود و اراده حرکت نخواهد‌ داشت.

«من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به همه ما و به همه مظلومین عالم و به همه مستضعفان جهان پیروزی عنایت کند تا همه از زیر بار این ابرقدرتها خارج بشوند و مسئله‌ای است که باید بشود. مسئله اینطور شده است که دیگر مستضعفین در مقابل مستکبرین قیام کرده‌اند، بیدار شده‌اند. بیدارى اول قدم است، اول قدم یقظه است. در سیر عرفانى هم یقظه اول قدم است. در این سیر، این هم سیر الهى و عرفانى است، بیدارى اول قدم است.»[1]

«[امام خمینی{رحمة الله علیه}] ده‌ها سال پیش از شروع نهضت، غیر از درس فقه و اصول و معقول، سال‌ها در قم درس اخلاق داشتند، جلسه اخلاق داشتند. البتّه آن‌ وقتی که ما رفتیم قم، سال‌ها بود که این درس تعطیل شده بود و وجود نداشت. کسانی که دیده بودند آن درس اخلاق را، نقل می‌کردند ایشان -هفته‌ای یک بار جلسه‌ای داشتند در مدرسه فیضیّه‌ و طلّاب جوان جمع می‌شدند در آنجا- وقتی که صحبت می‌کردند، جلسه را منقلب می‌کردند، دل‌ها را منقلب می‌کردند. این را البتّه ما هم، در درس فقه و اصول دیده بودیم. یعنی ایشان حتّی در همین درس‌های فقه و اصولشان در یک مناسبت‌هایی صحبت اخلاقی می‌کردند، طلبه‌ها زار زار گریه می‌کردند؛ وقتی ایشان صحبت اخلاقی می‌کرد، اشک می‌ریختند؛ بیان ایشان این ‌جور مؤثّر بود و انقلاب روحی ایجاد می‌کرد. این همان روش پیغمبران است؛ پیغمبران هم آغاز همه حرکت‌های خودشان را از انقلاب روحی افراد شروع کردند. اینکه امیرالمؤمنین می‌فرماید: «لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه وَ یُذَکِّروهُم مَنسیَّ نِعمَتِه ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول»، همین است. «یَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه» یعنی آن سرشت نهفته انسانی را در اینها بیدار می‌کردند و آن را وادار می‌کردند به تحرّک و هدایتگری عملیّات و اقدامات انسان‌ها؛ امام این جوری از اینجا شروع کردند... این حرکت‌آفرینی، این تحریک غریزه‌های معنوی و فطرت و سرشت انسانی از راه درس اخلاق و تذکّر و آماده کردن دل‌ها، شیوه امام بزرگوار بود؛ از اینجا ایشان شروع کردند تا ایجاد تحوّل در سطح وسیع یک ملّت؛ چه در دوران مبارزات... و چه بعد از پیروزی انقلاب، ایشان به معنای واقعی کلمه در ملّت ایران تحوّل ایجاد کردند»[2].

بنابراین لازم است که انقلاب امام خمینی را به مثابه سلوک جامعه مورد بازشناسی قرار دهیم. چنان‌که امام در فرازهای پایانی وصیت‌نامه خود، برایمان چنان از این انقلاب می‌گوید که یک استاد برای شاگردانش از راه و رسم سلوک توحیدی. ایشان به‌عنوان محور و مقتدای جامعه (که در معنای امام ذکر کردیم) و معلم و استاد سیروسلوک توحیدی امت، در وصیتنامه خویش و در بیانی تاریخی خطاب به همه نسل‌های بعد، افق حرکت امت اسلامی به رهبری خویش را چنین تبیین نمود:

«یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیتنامه، به ملت شریف ایران وصیت می‌کنم که در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جان نثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه آن است، آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپاخاستید و دنبال می‌کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می‌کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است؛ و آن در مکتب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده؛ و کوشش تمام انبیای عظام - علیهم سلام الله - و اولیای معظم - سلام الله علیهم - برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بی‌نهایت جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده، و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل می‌شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود»[3].

هدف انقلاب؛ والاترین هدف

امام به همه مجاهدان و خدمتگزاران راه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی توجه می‌دهد که هدف انقلاب در همان افق سلوک است: «مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن...» و این راه «والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد» و غایت این انقلاب همان است که «کوشش تمام انبیای عظام و اولیای معظم برای تحقق آن بوده»؛ <یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّٰهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ>[4].

«تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لٰا إِلٰهَ إِلَّا الله» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»[5]

مجاهدان انقلاب؛ برترین مجاهدان

توصیف امام درباره مجاهدان راه انقلاب و ارزش تلاش‌های ایشان، همان توصیف سالکان توحیدی و راهیان کوی محبوب است و اوج ارجمندی راهی که در پیش گرفته‌اند: «و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل می‌شود، برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سرّ و عَلن حاصل نشود». امام به ما تذکر می‌دهد که تلاش در راه به ثمر رساندن اهداف این انقلاب، همان تلاشی است «که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده». اگر مجاهده در همان افق سلوک است، پس مجاهدان انقلاب مرزداران حریم حقیقت معنای توحید و ولایتند و همه رنج‌ها و سختی‌ها و جانبازی‌ها و سختی‌هایی که در این راه تحمل می‌کنند، مزد و پاداشی درخور این مقام دارد. چراکه بنا بر روایات، بالاترین مرتبه مجاهده برای مرزداران حریم توحید و ولایت است؛ البته قصورها و تقصیرها در اعتلای کلمه توحید و ولایت هم عتاب و مجازاتی به همان شدت دارد.

انقلاب از عمق جان

امام به ما توجه می‌دهد که مبارزه و جهاد برای انقلاب، از عمق جانمان آغاز می‌شود و نیرو می‌گیرد. به بیان دیگر، همان طور که حرکت سالک از «یقظه» و «توبه» درونی او شروع می‌شود و  هر مرحله از سیر او توبه و یقظه‌ای جدید می‌طلبد ، انقلابی بودن هم از انقلاب جان و دل آغاز می‌گردد و ادامه می‌یابد. به بیان دیگر می‌توان گفت که مجاهدت مردان و زنان انقلابی در عرصه‌های متنوع فرهنگی و سیاسی و علمی و اقتصادی و… اگر با بصیرت و توجه توحیدی همراه باشد، سیری است که موجب کمالات توحیدی برای مؤمنان انقلابی در «مدارج اسلام و ایمان» می‌شود و ایشان را به عالی‌ترین آن مدارج رهنمون می‌سازد. این حقیقت راهی است که امام خمینی؟ق؟‌ پیش روی هریک از مسلمانان و آزادی‌خواهان عالم، به ویژه ایران گشوده است.

از سوی دیگر، جامعه نیز سیری دارد؛ با انقلاب گویی یقظه و توبه نموده است و در سال‌های بعد و با تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، احوالش دگرگون می‌شود؛ اوج می‌گیرد یا سقوط میکند.

«انقلاب یک امر مستمر است؛ یک امر دفعی نیست که بگوییم در تاریخ فلان، مثلاً یک حادثه‌ای اتّفاق افتاد، یک عدّه‌ای به خیابان آمدند، ده روز، بیست روز، دو ماه، شش ماه طول کشید و حکومت سرنگون شد؛ انقلاب این است؛ نه، این انقلاب نیست؛ این یک بخشی از انقلاب است. انقلاب یک حقیقت ماندگار و حقیقت دائمی است. انقلاب یعنی دگرگونی؛ دگرگونی‌های عمیق در ظرف شش ماه و یک سال و پنج سال به‌وجود نمی‌آید؛ علاوه بر اینکه اصلاً دگرگونی و صیرورت -یعنی حالی به حالی شدن، تحوّل- اصلاً حدّ یقف ندارد؛ هیچ‌وقت تمام نمی‌شود؛ انقلاب یعنی این. انقلاب یک امر دائمی است... <اَلآ اِلَی اللهِ تَصیرُ الاُمور> این همان صیرورت به سمت خدا [است‌]. صیرورت یعنی حالی‌به‌حالی شدن، چیزی در باطن ذات خود تغییر ایجاد کند و روزبه‌روز بهتر بشود؛ این را می‌گویند صیرورت؛ بشر به سمت خدا صیرورت دارد و جامعه مطلوب اسلامی آن است که این صیرورت در آن وجود داشته باشد؛ این صیرورت تمام‌نشدنی است؛ همین‌طور به‌طور دائم ادامه دارد؛ انقلاب این است.»[6]

صدور انقلاب؛ هدایت توحیدی

بدین ترتیب، صدور انقلاب به ملت‌های جهان و نیز انتقال ارزش‌های انقلابی به نسل‌های بعد نیز باید از همین منظر تبیین و تشریح گردد. جنس انقلابی‌گری «هدایت‌گری» است. باید فطرت مردمان را مخاطب قرار داد و لاجرم آن کسی در این عرصه موفق است که پیامش از فطرتش برخاسته باشد.

موفقیت حرکت‌های تبلیغی شخصیتهایی چون شیخ زکزاکی در نیجریه با این مبنا قابل تفسیر و فهم است. صدور موفق روح و جان انقلاب اسلامی به کشورهای محور مقاومت، دقیقاً به دلیل پیروی از این خط بوده است. چنان‌که می‌بینیم ایشان نیز مانند بسیجیان دفاع مقدس، پرچم‌داران فرهنگ جهاد و شهادت‌طلبی شده‌اند و جان‌هایشان شیفته ولایت است.

 

[1]- صحیفه امام خمینی، ج12، ص382.

[2]- 14/03/1399؛ سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سی‌ویکمین سالگرد رحلت امام خمینی{رحمة الله علیه}.

[3]- صحیفه امام، ج21، ص449.

[4]- انفال، 24.

[5]- صحیفه امام خمینی، ج21، ص87.

[6]- بیانات در دیدار فرماندهان سپاه؛ 25/06/94.

فهرست مطالب