a.روز اول: معنای تقوا

b.آیه

i.تقوا، ملاک ارزش انسان

<یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ>[1]

«اى‌ مردم! ما شما را از یک‌مرد و زن آفریدیم و ملت‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بى‏تردید گرامى‏ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست؛ یقیناً خدا دانا و آگاه است.»

c.روایت

i.تفسیر تقوا

«قالَ الإمامُ الصَّادِقُ{علیه السلام} فی تَفْسِیرِ التَّقْوَى: أَنْ لَا یَفْقِدَکَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَ لَا یَرَاکَ حَیْثُ نَهَاکَ.»[2]

«امام‌صادق{علیه السلام} در تفسیر تقوا فرمود: تقوا این است که خداوند، تو را در هنگام امر خود، پنهان و فراری نبیند و هنگام نهی، تو را در میدان عمل نبیند.»

d.کلام بزرگان

i.امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

خداى تبارک‌وتعالى به طبقات نگاه نمى‏کند که این طبقۀ بالاست، این نخست‌وزیر است، این سردار است؛ نزد خدای متعال هیچ‌یک از این‌ها مطرح نیست. در اسلام، تقوا مطرح است. هرکه تقوایش زیادتر است، پیش خدا کرامتش زیادتر است. آن کارمندى که در کارمندى‏اش تقوا دارد، آن نخست‏وزیرى که در نخست‏وزیرى‏اش تقواى سیاسى دارد، آن وزرایى که تقوا دارند، در کارهایى که مى‏کنند متقى هستند، با خدا هستند، این‌ها کریم‌اااااند. اگر خداى‌نخواسته تقوا در کار نباشد، همه از نظر خدا منفى‏اند. آن روزى که بر ملت، تقوا پیدا بشود، ملت برومند است، کریم است، پیش خدا «اکرم» است؛ <إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ‏>[3] استثنا ندارد. پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} و امیرالمؤمنین{علیه السلام} براى اینکه اتقی‌الناس بودند، اکرم‌الناس شدند. نَسَب و سَبَب مطرح نیست؛ تقوا در کار است. تقوا داشته باشید تا بر همه مشکلات غلبه بکنید؛ با خدا باشید و از هیچ‌چیز باک نداشته باشید؛ اتکال به خدا بکنید![4]

e.شعر

«کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد                        به عزم میکده اکنون سر سفر دارد

دلِ شکستۀ حافظ به خاک خواهد برد                  چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد؟»[5]

f.داستان

i.اعتراض عقیل

وقتی امام‌علی{علیه السلام} به حکومت رسید، به منبر رفت و ستایش و ثنای الهی را به‌جا آورد و فرمود: به خدا قسم! به یک‌درهم از غنیمت‌های شما دست نمی‌زنم تا زمانی که در مدینه شاخه خرمایی دارم. در این هنگام عقیل، برادر امام{علیه السلام} به‌پا خاست و عرض کرد: تو مرا با شخص سیاه مدینه مساوی قرار داده‌ای! امام فرمود: بنشین؛ در اینجا غیر از تو کسی دیگر نبود که تکلم کند؟ برتری تو بر آن سیاه‌چهره در چیست؟ جز در پیشی‌گرفتن در اسلام و یا در تقوا؟ ملاک، برتری در آخرت و تقواست.[6]

g.ادعیه

«اللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَى دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ عَلَى آخِرَتِی بِتَقْوَى‏ اللَّهُمَّ احْفَظْنِی فِیمَا غِبْتُ عَنْهُ.»[7]

«خدایا! مرا در امر دین و دنیا و آخرتم، به وسیلۀ تقوا یاری فرما. خدایا! مرا از امری که به آن احاطه ندارم و پنهان است، حفظ کن.»

h.روز دوم: معنای تقوا

i.آیه

i.توصیه به تقوای الهی

<أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعًا لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ>[8]

«براى بهره‏مندشدن شما و کاروانیان، شکارکردن از دریا و خوراکى آن [در حال احرام‏] بر شما حلال شد؛ و شکار صحرا و بیابان تا زمانى که مُحرم هستید، بر شما حرام است؛ و از خدایى که به سوى او گردآورى مى‏شوید، پروا کنید.»

j.روایت

i.تقوا، امن‌ترین پناهگاه

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: الْجَؤوا إلَى التَّقوى‏؛ فإنّها جُنَّةٌ مَنیعَةٌ، مَن لَجَأَ إلَیها حَصَّنَتهُ، و مَنِ اعتَصَمَ بِها عَصَمَتهُ.»[9]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: به تقوا پناه برید؛ زیرا تقوا حفاظى استوار است؛ هرکس بدان پناه ببرد، او را حفظ می‌کند و هرکه به آن چنگ بزند، او را نگه می‌دارد.»

k.کلام بزرگان

i.امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

بدان که «تقوا» از «وقایه» به معناى «نگاهدارى» است؛ و در عرف و لسان اخبار، عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهى حق و متابعت رضاى او؛ و کثیراً در حفظ بلیغ و نگاه‌دارى کامل نفس از وقوع در محظورات به ترک مشتبهات استعمال می‌شود؛ «مَنْ‏ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ‏ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَم»‏[10].[11]

l.شعر

«گر نکارى هیچ تخمى چون بیاید حاصلش            مى‏شوى بر کاهلى نادم ز روز تُخم‌کار

بهتر از تقوا نباشد توشه‏اى در روز حشر                 توشه این ره ز تقوا ساز تا روزِ شمار

دارى امید نجات و نیستى بر راه آن                        راستى را کِى توان کردن روان کشتى به بر»[12]

m.سیره شهدا

i.طبقه دوم آسایشگاه

شهیدعباس بابایی تازه وارد دانشکده نیروی هوایی شده بود که یک‌روز به من زنگ زد و گفت: اگر ممکن است به تهران بیا! کار واجبی دارم. با نگرانی از اداره مرخصی گرفتم و رفتم. وقتی وارد دانشکده شدم، سراغش را گرفتم و پیدایش کردم. تا مرا دید، سلام و احوال‌پرسی کرد و گفت: شما مسئول آسایشگاه ما را می‌شناسی؛ بی‌زحمت پیشش برو و بخواه که مرا از طبقۀ دومِ آسایشگاه به طبقۀ اول منتقل کند. گفتم: عباس! تو مگر چقدر می‌خواهی اینجا بمانی؟ فوقش یک‌سال؛ اتفاق خاصی افتاده است؟ گفت: راستش طبقۀ دوم به خوابگاه خانم‌ها دید دارد و من دوست ندارم در معرض گناه باشم. پیش رئیسش رفتم و خواسته عباس را گفتم. خندید و گفت: طبقه دوم که کلی مشتری دارد؛ به خاطر شما هم که شده، او را منتقل می‌کنیم. وقتی به عباس خبر دادم، آن‌قدر خوشحال شد که انگار دنیا را به او داده‌اند.[13]

n.ادعیه

«وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِی لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ اعْطِفْ بِقَلْبِی عَلَى الْخَاشِعِینَ، وَ کُنْ لِی کَمَا تَکُونُ لِلصَّالِحِینَ، وَ حَلِّنِی حِلْیَةَ الْمُتَّقِینَ.»[14]

«و کینۀ اهل ایمان را از سینه‏ام بیرون کن و دلم را با فروتنان مهربان گردان، و با من چنان باش که با شایستگان می‌باشى، و مرا به زیور پرهیزکاران بیارای!»

o.روز سوم: معنای تقوا

p.آیه

i.تقوا، بهترین خیر

<وَإِبْرَاهِیمَ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ>[15]

«و ابراهیم را [نیز فرستادیم‏] آن‌گاه به قومش گفت: خدا را بپرستید و از او پروا کنید! این براى شما بهتر است، اگر بدانید.»

q.روایت

i.تقوا، موجب قبولی عمل کم

«عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}، فَذَکَرْنَا الْأَعْمَالَ، فَقُلْتُ: أَنَا مَا أَضْعَفَ عَمَلِی! فَقَالَ{علیه السلام}: مَهْ، اسْتَغْفِرِ اللَّهَ! ثُمَّ قَالَ لِی: إِنَّ قَلِیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَى خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ الْعَمَلِ بِلَا تَقْوَى؛ قُلْتُ: کَیْفَ یَکُونُ کَثِیرٌ بِلَا تَقْوَى؟ قَالَ: نَعَمْ، مِثْلُ الرَّجُلِ یُطْعِمُ طَعَامَهُ وَ یَرْفُقُ جِیرَانَهُ وَ یُوَطِّئُ رَحْلَهُ‏ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِیهِ فَهَذَا الْعَمَلُ بِلَا تَقْوَى وَ یَکُونُ الْآخَرُ لَیْسَ عِنْدَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ یَدْخُلْ فِیهِ.»[16]

«مفضل‌بن‌عمر می‌گوید: خدمت امام‌صادق{علیه السلام} بودم که موضوع اعمال مطرح شد. من گفتم: عمل من خیلی کم و ضعیف است. حضرت فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه! عمل کمی که با تقوا همراه باشد، بهتر از عمل بسیاری است که تقوا نداشته باشد. عرض کردم: چگونه عمل بسیار، بدون تقوا می‌باشد؟ فرمود: آرى چنین است؛ مانند مردی که از غذاى خود به مردم می‌خوراند و با همسایگانش مهربانى می‌کند و درب خانه‏اش باز است، ولى هنگامی‌که بابی از حرام برایش فراهم شود، وارد آن می‌شود؛ این است عمل بدون تقوا؛ و چه‌بسا شخصی دیگر، این ویژگی‌ها را نداشته باشد ولى چون درب حرامى به نظرش برسد، وارد آن نمی‌شود.»

r.کلام بزرگان

i.آیت‌الله شهیدمطهری{رحمة الله علیه}

تقوا به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است. کسی مدعی نشده که معنای تقوا، ترس یا پرهیز و اجتناب است؛ اما ازآنجا‌که لازمۀ صیانت خود از چیزی، ترک و پرهیز است و همچنین غالبا حفظ نفس از اموری، ملازم با ترس از آن امور است، چنین تصور شده که این ماده مَجازاً در بعضی موارد به معنای پرهیز است؛ البته مانعی نیست، اما در واقع معنای صحیح «إتقوا الله»، نگهداری خود از گزند کیفر الهی است. پس ترجمه صحیح تقوا، خودنگهداری است که همان ضبط نفس است و متقین یعنی خودنگهداران.[17]

s.شعر

«گفت بی‌تقوا ار گران‌باریم                                 راه تقوا مگر به‌دست آریم

راه تقوا رویم و نندیشیم                                     که ز یاران به منزل پیشیم

کانکه بی‌تقواست در رهِ دین                              آدمی نیست، هست دیو لعین»[18]

t.داستان

i.شبهۀ احتکار

مرحوم جلال‌الدین همایی دربارۀ استادش آقاسیدمهدی درچه‌ای (برادر آیت‌الله سیدمحمدباقر درچه‌ای) می‌گوید: این مرد در علم، تقوا، امانت و صداقت نسخۀ دوم برادرش بود. یکی از جلوه‌های تقوا و زهد آن بزرگوار آن بود که ایشان در اوایل ایام قحطی که با جنگ جهانی اول مصادف بود، ده-بیست‌مَن آرد در خانه داشت و با اینکه عائلۀ سنگینی داشت، به‌محض‌اینکه آثار گرانی نمودار شد، آردها را فروخت. به او گفتند: لازم بود که شما احتیاط می‌کردید و حتی مقدار دیگری هم می‌خریدید. ایشان جواب داد: ترسیدم شبهۀ احتکار داشته باشد؛ خدا بزرگ است![19]

u.ادعیه

«اللّهُمَّ اجْعَلْنِى أَخْشاکَ کَأَنِّى أَراکَ ، وَأَسْعِدْنِى بِتَقْواکَ ، وَلَا تُشْقِنِى بِمَعْصِیَتِکَ.»[20]

«خدایا! مرا در مقابل خودت فروتن قرار ده گویی که تو را می‌بینم و مرا با تقوا سعادتمند بدار و با معصیت شقاوتمند نفرما!»

v.روز چهارم: معنای تقوا

w.آیه

i.تقوا، عامل رستگاری

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا و َرَابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ>[21]

«اى‌ اهل ایمان! [در برابر حوادث‏] شکیبایى کنید، و دیگران را هم به شکیبایى وادارید، و با یکدیگر [چه در حال آسایش و چه در بلا و گرفتارى‏] پیوند و ارتباط برقرار کنید و از خدا پروا نمایید تا رستگار شوید.»

x.روایت

i.تقوا، خیر دنیا و آخرت

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: مَن رُزِقَ تُقىً فَقَد رُزِقَ‏ خَیرَ الدُّنیا و الآخِرَةِ.»[22]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: هرکس که تقوا روزی او شود، خیر دنیا و آخرت به او رسیده است.»

y.کلام بزرگان

i.علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}

پیمودن راه خدا و تقواى دینى وقتى حاصل مى‏شود که در درجه اول محرّمات الهى شناخته شود و در درجه دوم به کمک تعقل و تذکر، از آن محرّمات اجتناب به‌عمل آید؛ و به ‌عبارت ‌دیگر، انسان به فطرت انسانیت که بناى دین خدا بر اساس آن نهاده شده، ملتزم شود و از آن تخطى نکند؛ هم‏چنان‌که فرمود: <وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها 7 فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها>[23]؛ «و به نفسِ آدمی و کسی که آن را درست و معتدل ساخت! پس زشت‌کاری و طریقۀ خودنگهداری از آن را به نفس شناساند»؛ و نیز پرهیزکاران را به کمک در پرهیزکارى‏شان و روشن‌ساختن راهشان به‏طورى‌که حق را از باطل به خوبى تشخیص دهند، وعده داده و فرموده: <وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً>[24]؛ «و هرکس تقوا پیشه سازد، خداوند براى او راه نجاتى قرار مى‏دهد»؛ و نیز فرموده: <إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً>[25]؛ «اگر تقوا پیشه سازید خداوند براى شما فرقان (قوه تشخیص حق از باطل) قرار مى‏دهد». [26]

z.شعر

«ور دو سه‌روز چشم را بند کنی با تقوا              

چشمه چشم حس را بحر در عیان کنی

ور به نشان ما روی راست چو تیر ساعتی

قامت تیر چرخ را بر زه خود کمان کنی

بهتر از این کرم بود جرم تو را گنه تو را

شرح کنم که پیش من بر چه نمط فغان کنی

بس که نگنجد آن سخن کو بنبشت در دهان

گر همه ذره‌ذره را باز کشی دهان کنی»[27]

aa.سیرۀ شهدا

i.نچشیدن غذاها

حاج‌قاسم (شهیدسلیمانی) حتی قبل از انقلاب نیز اهل احتیاط بود. در جوانی رفته بود کرمان تا درسش را ادامه بدهد. او کسی نبود که بخواهد وقتش را هدر بدهد؛ به‌همین‌خاطر در کنار درس به دنبال کاری رفت تا لقمه حلال دربیاورد. فهمید که یکی از هتل‌ها نیرو می‌خواهد. یکی دو هفته که آنجا کار کرد، به چشم همه آمد و رئیس هتل حتی بیشتر از چشمانش به او اعتماد داشت. هیچ‌یک از همکارانش به یاد ندارد که او در هتل حتی یک‌بار غذایی را مزه کرده باشد.[28]

bb.ادعیه

«وَ اجْعَلْ أَفْضَلَ صَلواتِکَ عَلى‏ أَفْضَلِ خَلْقِکَ، مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُمْ وَ إِیّانا وَ ما تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَیْهِم وَ عَلَیْنا فِى کَنَفِکَ وَ حِرْزِکَ وَ کِفایَتِکَ وَ کِلآءَتِکَ وَ سِتْرِکَ الْواقِى‏ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ مَخُوفٍ فِى الدُّنیا وَ الْآخِرَةِ.»[29]

«و برترین درود‏هایت را بر برترین آفریده‏هایت، محمّد و خاندان او؟عهم؟، قرار بده! و ایشان و ما و هر آنچه به آنان و ما در دنیا و آخرت عطا فرموده‏اى، در سایه‏ پناه و پوشش، بسندگى و پاسدارى، نگاهبانى و حفظ خویش -که نگاهدارنده از هر امر بد و بیمناک است- قرار بده!»

cc.روز پنجم: معنای تقوا

dd.آیه

i.تقوا، نشانه ایمان

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ>[30]

«اى ‌اهل ایمان! آنان را که دین شما را به‌ مسخره گرفته‏اند، چه از اهل کتاب و چه از کافران، سرپرستان و دوستان خود مگیرید و اگر مؤمن هستید، از خدا پروا کنید!»

ee.روایت

i.تقوا، موجب رضایت خداوند

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: إنّ التَّقوى‏ مُنتَهى‏ رِضَى اللَّهِ مِن عِبادِهِ و حاجَتِهِ مِن خَلقِهِ.»[31]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: تقوا نهایت خشنودى خداوند از بندگان خود و نهایت‏ خواسته او از آفریدگانش مى‏باشد.»

ff.کلام بزرگان

i.مقام معظم رهبری؟حفظ؟

تقوا کلید خوشبختى دنیوى و اخروى است. بشریت گمراه که از انواع سختی‌ها و رنج‌هاى شخصى و اجتماعى مى‏نالد، چوب بى‏تقوایى و غفلت و بى‏توجهى و غرق‌شدن در منجلابى که شهواتش براى او فراهم کرده است را مى‏خورد. جوامعى که عقب‌افتاده‏اند، حالشان معلوم است. جوامع پیشرفتۀ عالم هم اگرچه از بعضى جهات خوشبختى‏هایى دارند -که همان هم ناشى از هوشیارى و بیدارى در بعضى از امور زندگى است- اما دچار خلأها و کمبودهاى مرگ‏بارى هستند که نویسندگان و گویندگان و هنرمندان آن‏ها، امروز با صدزبان آن را بیان مى‏کنند.[32]

gg.شعر

«ره راستی گیرم امروز پیش                 که آگاهم از روز فردای خویش

بپرهیزم از روز عذرآوری                     به پرهیزگاری کنم داوری

ز پیشانی پیل تا پای مور                   نیاید ز من بر کسی دست زور

ندارم طمع بر زر و سیم کس               و گر چند یابم بر آن دسترس

ز خلق ار چه آزار بینم بسی               نخواهم که آزارد از من کسی»[33]

hh.داستان

i.سفرۀ خلیفه

شریک‌بن‌عبدالله نخعی از فقهای قرن دوم هجری و به علم و تقوا معروف بود. مهدی‌بن‌منصور (سومین خلیفه عباسی) از او درخواست کرد که مقام قضاوت کوفه را به عهده گیرد ولی شریک برای دوری از دستگاه ظلم این پیشنهاد را قبول نکرد. همچنین خلیفه مایل بود که شریک را معلم خصوصی فرزندانش قرار دهد تا به آنها علم حدیث بیاموزد ولی شریک از پذیرش این کار نیز امتناع می‌کرد. روزی خلیفه او را طلبید و گفت: باید یکی از سه‌کار را برایم انجام دهی: در کوفه قضاوت کنی یا فرزندم را آموزش دهی یا یک‌بار بر سر سفره‌ام بنشینی و غذا بخوری. شریک اگرچه از هرسه امتناع داشت اما به‌ناچار تصمیم گرفت آسان‌ترین راه را برگزیند. به مهدی عباسی گفت: خوردن طعام در سفره تو برای من آسان‌تر از کارهای دیگر است. او یک‌وعده غذای لذیذ و بی‌نظیر در سفره مهدی عباسی تناول کرد و به خانه‌اش برگشت؛ ولی همان غذا کارش را کرد و او را برای همیشه به دربار عباسی وابسته نمود. فضل‌بن‌ربیع می‌گوید: به خدا سوگند! شریک پس از خوردن آن طعام، هم آموزش فرزندان خلیفه و هم همنشینی با عباسیان و هم قضاوت کوفه را برعهده گرفت.[34]

ii.ادعیه

«اللَّهُمَّ! فَأَنْصِفْنِى مِنْ شَهَواتِى، فَإلَیْکَ مِنْها الشَّکْوى‏، وَ مِنْکَ عَلَیْها أُؤَمِّلُ الْعَدوى‏؛ فَإنَّکَ تَشآءُ وَ تَقْدِرُ، وَ أَشْاءُ وَ لا أقْدِرُ، وَ لَسْتَ إِلهِى و سَیّدِى! مَحْجُوجاً، وَ لکِنْ مَسْؤُولًا تُرجى‏، وَ مخُوفاً یُتَّقى‏، تُحْصِى وَ نَنْسى‏، وَ بِیَدِکَ حُلْوُ وَ مُرُّ الْقَضآءِ.»[35]

«خدایا! حقّ مرا از خواهش‏هاى نفسانى‏ام بستان و میان من و آنها به عدل و داد رفتار فرما؛ من به درگاه تو شکوه مى‏کنم و فقط از تو امید انتقام از آنها را دارم؛ زیرا تو مى‏خواهى و مقدّر مى‏فرمایى و من مى‏خواهم و نمى‏توانم مقدّر نموده، به مرحله اجرا برسانم‏؛ اى‌ معبود و سرور من! هرگز مغلوب حجّت و دلیل من نمى‏شوى؛ من از تو درخواست نموده و به تو امید دارم و از تو بیمناک و پرهیزگارم؛ تو همه‏ اعمال ما را به شمار مى‏آورى و ما فراموش مى‏کنیم؛ و شیرینى و تلخى قضا و امور تخلّف‏ناپذیر که به اراده حتمى‏ات به وجود مى‏آید، به دست توست.»

jj.روز ششم: معنای تقوا

kk.آیه

i.توصیه به تقوا و تمسک به اهل‌بیت؟عهم؟

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ>[36]

«اى‌ کسانى که ایمان آورده‏اید! از خدا پروا کنید و با صادقان باشید [صادقانى که کامل‏ترینشان پیامبران و اهل‌بیت رسول بزرگوار اسلام؟عهم؟ هستند.]»

ll.روایت

i.قبولی عمل با تقوا

«قالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ{علیه السلام} یَقُولُ:‏ لَا یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوَى وَ کَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ؟!»[37]

«امام‌باقر{علیه السلام} فرمود: امیر المؤمنین{علیه السلام} پیوسته می‌فرمود:عملى که با تقوا همراه باشد، کم نیست؛ و چگونه عملِ پذیرفته، کم است؟! (چون خداوند عمل متقین را می‌پذیرد).»

mm.کلام بزرگان

i.علامه حسن‌زاده آملی{رحمة الله علیه}

اولین علامت اهل تقوا این است که وجود را در دایره حواس خود محدود نمی‌سازند؛ به صرف اینکه چشم ما نمى‏بیند، نباید وجود خدا، ملائکه، جن، عالم قبر، آخرت، برزخ و غیرآن را منکر شویم و معجزات انبیا؟عهم؟ را تأویل نماییم.[38]

nn.شعر

«گر برود جان ما در طلب وصل دوست

حیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماست

مایۀ پرهیزگار قوّت صبر است و عقل

عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست

دلشدۀ پایبند گردن جان در کمند

زهرۀ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست»[39]

oo.سیرۀ شهدا

i.شاید راضی نباشند!

نزدیک ظهر بود که از شناسایی برگشتیم. از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم و آن‌قدر خسته بودیم که نمی‌توانستیم پا از پا برداریم؛ کاسه زانوهامان خیلی درد می‌کرد. حسن (شهیدباقری) در سمت شنی جاده شروع به نمازخواندن کرد. صبر کردم تا نمازش تمام شد. گفتم: زمین این سمت،‌چمن است؛ بیا اینجا نماز بخوان! گفت: آنجا زمین کسی است؛ شاید راضی نباشد.[40]

pp.ادعیه

«أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الطَّوْلَ وَ الْقُدْرَةَ وَ الحَوْلَ، أَنْ تَحُطَّ عَنِّى وِزْرِى، وَ تَعْصِمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى مِنَ الَّذِین انْتَجَبْتَهُمْ لِطاعَتِکَ، وَ أَدْخَلْتَهُمْ بِالتَّقْوى‏ فِى سَعَةِ رَحْمَتِکَ وَ رِضْوانِکَ، یا أَرْحَمَ الَّراحِمِینَ! وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.»[41]

«خدایا! از تو درخواست مى‏نمایم، به واسطه‏ اینکه بخشش و توانایى و هر حرکت و تحول از توست، بار گناه را از دوشم بردار، و از گناه و غفلت‏ محفوظم بدار! و مرا از کسانى قرار ده که آنان را براى طاعت و پرستشت برگزیده‌ای و به واسطه‏ تقوا در گستره‏ خرسندى‏ات وارد نموده‏اى؛ اى‌ مهربان‏ترین مهربانان! درود و سلام خداوند بر حضرت محمّد و خاندان او؟عهم؟ باد!»

qq.روز هفتم: معنای تقوا

rr.آیه

i.تقوا، بهترین لباس

<یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ>[42]

«اى‌ فرزندان آدم! ما لباسى که شرمگاهتان را مى‏پوشاند، و لباسى فاخر و گران که مایه زینت و جمال است، براى شما نازل کردیم و لباس تقوا [که انسان را از آلودگى‏هاى ظاهر و باطن باز مى‏دارد] بهتر است، و این [لباس که با استفاده از آن انسان به سعادت ابدى مى‏رسد] از نشانه‏هاى خداست؛ باشد که متذکّر [این حقیقت‏] شوند.»

ss.روایت

i.تقوا، فاخرترین لباس

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: ثَوبُ التُّقى‏ أشرَفُ المَلابِسِ.»[43]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: جامه تقوا، فاخرترین جامه‏هاست.»

ii.پرده‌ای بین خود و خداوند

«قَالَ امیرُ المُؤمِنینَ{علیه السلام}‏: اتَّقُوا اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ‏.»[44]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود‌: تقوای خدا را پیشه کنید هرچند کم؛ و بین خود و خداوند؟عز؟ پرده‌ای هرچند نازک قرار دهید!»

tt.کلام بزرگان

i.امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

سالک إلى‌اللَّه و مجاهد طریق معرفت باید در هیچ حالى از احوال و طورى از اطوار، از وظیفه عبودیّت و حفظ محضر ربوبیت؟ج؟ غفلت نکند؛ حتى در امور عادیه و آداب معاشرت حظّ قلوب و ارواح را عطا کند، و حق‌تعالى و نِعَم و عطیات او را در هرچیز مشاهده کند. پس در وقت پوشیدن لباس ظاهر، از لباس تقوا و ایمان و معرفت، که خیر البَسِه هستند، غفلت نکند؛ و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهرى کند، با آن البسه ستر عورات باطنه، که قباحت و زشتى آنها بالاتر است، نماید؛ و کرامات حقّ تعالى و الطاف آن ذات مقدس را منظور کند؛ و لباس ظاهر را براى اداى وظیفه عبودیّت، و لباس باطن را براى آداب حضور در محضر ربوبیت بپوشد؛ و در البسۀ ظاهریه و باطنیه، بهترین آنها آن را داند که او را به یاد حقّ آورد و از ذکر او غافل نکند.[45]

uu.شعر

«گفتا کجاست ایمن، گفتم که زهد و تقوا              گفتا که زهد چه بود، گفتم ره سلامت

گفتا کجاست آفت، گفتم به کوی عشقت            گفتا که چونی آنجا، گفتم در استقامت»[46]

vv.داستان

i.حلوای معاویه و عکس‌العمل ابوالأسود

روزی معاویه مقداری حلوای بسیار خوش‌رنگ و خوشمزه برای ابوالأسود فرستاد تا شاید او را به ‌خود متمایل سازد. دختر پنج‌ساله‌اش آن حلوا را دید و بی‌اختیار لقمه‌ای از آن برداشت و در دهان گذاشت. ابوالأسود گفت: دخترم این حلوا را نخور و آن را بیرون بریز! زیرا این شیرینی مثل زهر است؛ آن را معاویه فرستاده تا ما را بفریبد و محبت علی{علیه السلام} را از دلمان بیرون کند و دوستی خود را در دل ما جای دهد. دخترش گفت: خدا روی معاویه را سیاه کند! آیا با حلوای زعفرانی می‌خواهد ما را از مولای پاک و عزیزمان جدا کند؟ مرگ بر فرستنده و خورنده آن باد! سپس انگشت در گلو کرد تا آنچه‌ پایین رفته بود، برگرداند.[47]

ww.ادعیه

«اللَّهُمَّ! طَهِّرْنِى فِیهِ فِى هذَا الْیَوْمِ‏ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذارِ، وَ صَبِّرْنِى فِیهِ عَلى‏ کائِناتِ الْأَقْدارِ، وَ وَفِّقْنِى فِیهِ عَلَى التُّقى‏ وَ صُحْبَةِ الْأَبْرارِ، بِعِزَّتِکَ یا قُوَّةَ الْمَساکِینِ! بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ!»[48]

«خداوندا! در این روز (سی‌ام ماه رمضان) مرا از پلیدى و آلودگى‏ها پاکیزه فرما و بر مقدّراتى که واقع مى‏شود، شکیبا و به تقوا‏ و همنشینى با ابرار و نیکان موفّق گردان! به عزّت و سرافرازى‏ات اى‌ نیرو و قدرت‌بخش‏ نیازمندان و بیچارگان! به رحمتت، اى‌ مهربان‏ترین مهربان‏ها!»

xx.روز هشتم: معنای تقوا

yy.آیه

i.تعظیم شعائر، نشانه تقوا

<ذَلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ>[49]

«این است [حدود و مقرّرات خدا] و هرکس شعائر خدا را بزرگ شمارد، بدون تردید این بزرگ‌شمردن ناشى از تقواى دل‏هاست.»

zz.روایت

i.تقوا، امری بی‌بدل

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: التَّقوى‏ لا عِوَضَ عَنه و لا خَلَفَ فیه‏.»[50]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: تقوا هیچ عوض و جایگزینى ندارد.»

ii.تقوا، رئیس اخلاق

«قَالَ امیرُ المؤمِنینَ{علیه السلام}‏: التُّقَى رَئِیسُ الْأَخْلَاقِ‏.»[51]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: تقوا رئیس اخلاقیات است.»

aaa.کلام بزرگان

i.آیت‌الله شهیداشرفی اصفهانی{رحمة الله علیه}

تقوا کلید تمام خیرات، موجب سعادت دنیا و آخرت، سبب زیادی علم و دانش، عبور از صراط به‌آسانی، دخول در بهشت و حشر با انبیا؟عهم؟ و شهدا و صالحین می‌باشد.[52]

bbb.شعر

«اگر حاسد دوپایت را ببوسد                            به باطن می‌زند خنجر دو دستی

ندارد مهر مهرۀ او چه گشتی                              ندارد دل‌دل اندر وی چه بستی

اگر در حصن تقوا راه یابی                                 ز حاسد وز حسد جاوید رستی

اگر چه شیر گیری ترک او کن                            نه آن شیر است کش گیری به مستی»[53]

ccc.سیره شهدا

i.نامه به صاحبخانه

چاره‌ای نداشتیم؛ خانه‌ای که به امان خدا رها کرده بودند، مقر عملیاتی ما برای آزادسازی بوکمال شد. وقتی خواستیم خانه را تخلیه کنیم، حاجی (شهیدسلیمانی) دست به قلم شد. نامه نوشت تا از صاحبخانه حلالیت بطلبد و از اینکه به‌ناچار از این خانه استفاده کرده‌ایم، معذرت‌خواهی کند. ایشان نوشت: صاحبخانه عزیز و محترم! سلام علیکم، من برادرتان قاسم سلیمانی هستم؛ من شیعه هستم و تو سُنّی ولی ما هم به شکلی سُنّی هستیم؛ چون به سنت رسول خدا اعتقاد داریم و ان‌شاءالله سعی می‌کنیم به راه و روش او عمل کنیم؛ تو هم به جهتی شیعه هستی؛ چون اهل‌بیت؟عهم؟ را دوست داری؛ من از قرآن کریم و کتاب «صحیح بخاری» و کتاب‌های دیگری که در خانه بود، فهمیدم متدین هستید. اولا، از شما می‌خواهم عذر ما را بپذیرید، چون بدون اجازه از خانه‌تان استفاده کردیم. ثانیا، اگر خسارتی به خانه زده‌ایم، حاضریم بهای آن را بپردازیم. من در خانه شما نماز خواندم؛ دورکعت هم به نیت شما خواندم و از خدای سبحان برایتان عاقبت‌به‌خیری خواستم؛ پسر و برادرتان، سلیمانی.

در انتهای نامه شماره خودش را هم نوشت و خواهش کرد که اگر صاحبخانه از این تصرف در خانه راضی نیست، حتما با او تماس بگیرد.[54]

ddd.ادعیه

«أللَّهُمَّ! إِنِّى أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِیها، وَ أَنْ تَهْدِیَنا فِیها سَبِیلَ الْهُدى‏، وَ تَرْزُقْنا فِیهَا التَّقْوى‏ وَ الْعَفافَ وَ الْغِنى‏ وَ الْعَمَلَ فِیها بِما تُحِبُّ وَ تَرْضى‏.»[55]

«خداوندا! در این روزها از تو می‌خواهم که بر محمّد و آل او درود فرستى و ما را به راه هدایت رهنمون گردى و تقوا و عفّت و بى‏نیازى و تحمل به آنچه که دوست دارى و مورد رضاى توست را روزى‏ ما کنى.»

eee.روز نهم: معنای تقوا

fff.آیه

i.توصیه به تقوا و تمسک به اهل‌بیت؟عهم؟

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ>[56]

«اى‌ اهل ایمان! از خدا پروا کنید و دستاویز و وسیله‏اى [از ایمان، عمل صالح و آبروى مقرّبان درگاهش‏] براى تقرّب به سوى او بجویید و در راه او جهاد کنید تا رستگار شوید!»

ggg.روایت

i.اخلاق انبیا؟عهم؟

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: علَیکَ بِالتُّقى‏؛ فإنَّهُ خُلقُ الأنبیاءِ.»[57]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: بر تو باد تقوا؛ زیرا تقوا از اخلاق انبیا؟عهم؟ است.»

ii.تقوا، رأس امور

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه} فی وصِیَّتِهِ لأبی ذرٍّ: علَیکَ بتَقوَى اللَّهِ، فإنّهُ رَأسُ الأمرِ کُلِّهِ.»[58]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} به جناب ابوذر فرمود: بر تو باد تقوای الهی! زیرا تقوا سرآمد تمام امور است.»

hhh.کلام بزرگان

i.امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

تقوا از شرایط قبول نماز است مطلقاً؛ و تقواى باطن -که تطهیر آن از ذمایم اخلاق است، از قبیل کبر و حسد و غفلت و کسل و امثال آن- در نظر اهل معرفت از شرایط قبول است؛ و از شرایط صحت نماز اهل باطن است؛ و همین‌طور حسب مراتب تقوا تا آخرین درجات آن.[59]

iii.شعر

«جرم تو گشت خدمتت رنج تو گشت نعمتت

شمع تو گشت ظلمتت بند تو گشت جستجو

شرح بدادمی ولی پشت دل تو بشکند

شیشه دل چو بشکنی سود نداردت رفو

سایه و نور بایدت هردو به هم زِ من شِنو

سر بِنه و دراز شو پیش درختِ «اتقوا»[60]

jjj.داستان

i.غذای همکلاسی‌ها

روزگاری که آیت‌الله سیدمحمّدرضا گلپایگانی{رحمة الله علیه} به مکتب می‌رفت و پدرش را هم از دست داده بود، رسم بر این بود که وقت ناهار، کودکان غذایشان را روی هم ریخته، با هم می‌خوردند؛ اما او به کناری می‌رفت و غذایش را جداگانه می‌خورد. هرچه دیگران اصرار می‌کردند که با آنان غذا بخورد، نمی‌پذیرفت و می‌گفت: شاید پدران شما راضی نباشند که من از غذایتان استفاده کنم. روزی بچه‌ها غذای او را برداشتند و روی غذای خود ریختند تا مجبور شود با آنها ناهار بخورد؛ ایشان آن روز ناهار نخورد. آری! رعایت تقوا و حلال و حرام و پرهیز از لقمۀ شبهه‌ناک پلۀ اول کمال و ترقّی انسان است.[61]

kkk.ادعیه

«اللَّهُمَّ!... وَ اعْصِمْنِى بِالسَّکینَةِ وَ الْوَقارِ، وَ أَدْخِلْنِى فِى دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ، وَ أَدْخِلْنِى بِرَحْمَتِکَ فِى سَتْرِکَ الْواقِى‏.»[62]

«خداوندا!... و با آرامش و وقار محفوظم بدار و در زره محفوظت وارد و به رحمتت در پوشش نگاه دارنده‏ات داخل گردان!»

lll.روز دهم: معنای تقوا

mmm.آیه

i.یاری دیگران در تقوا

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا... تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ>[63]

«اى‌ اهل ایمان!... یکدیگر را بر انجام کارهاى خیر و پرهیزکارى یارى نمایید، و یکدیگر را بر گناه و تجاوز یارى ندهید و از خدا پروا کنید که خدا سخت‌کیفر است!»

nnn.روایت

i.آثار بی‌تقوایی

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: إنّ مَن فارَقَ التَّقوى‏ اُغرِیَ بِاللَّذّاتِ و الشَّهَواتِ، و وَقَعَ فی تِیهِ السَّیّئاتِ، و لَزِمَهُ کَبیرُ التَّبِعاتِ.»[64]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: هرکه از تقوا جدا شود، شیفته لذّت‏ها و شهوات گردد و در بیابانِ سرگردان‌کنندۀ گناهان بیفتد و پیامدهاى ناگوارِ سخت دامنگیرش شود.»

ooo.کلام بزرگان

i.علامه حسن‌زاده آملی{رحمة الله علیه}

هرکس سالک است، راهنما مى‏خواهد و راهنمای متقین، قرآن است؛ چون اهل حق ثابت کرده‏اند تا شخص از آلایش معصیت پاک نشود و به حلیۀ تقوا متحلى نگردد و به ‌عبارت ‌دیگر، تا چشم از شهوات نپوشد، باب معرفت بر دلش گشوده نگردد.[65]

ppp.شعر

«پیش پای همه افتاده کلید مقصود                   چیست دانی دل افتاده به‌دست‌آوردن

بار ما شیشه تقوا و سفر دور و دراز                    گر سلامت بتوان بار به‌ منزل ‌بردن

ای ‌خوشا توبه و آویختن از خوبی‌ها                   وز بدی‌های خود اظهار ندامت ‌کردن»[66]

qqq.سیره شهدا

i.بازگرداندن چرخ‌ خیاطی

شهیدمحلاتی قبل از انقلاب برای یک‌عراقی که از کشورش اخراج شده بود، یک‌چرخ خیاطی خرید تا با آن کار کند. مدتی طول نکشید که چرخ عیب پیدا کرد و مجبور شد آن را به تعمیرکار بسپارد. در جریان تعمیر متوجه شد که کارخانه سازنده این نوع چرخ‌های خیاطی، یک‌شرکت صهیونیستی است. به‌همین‌خاطر، تصمیم گرفت چرخ را پس بدهد. فروشنده شرکت گفت: ما جنسمان را پس نمی‌گیریم، اما اگر بخواهید تعمیر می‌کنیم. ایشان گفت: اینجا مملکت اسلامی است و من هم یک‌مسلمانم؛ ما نمی‌توانیم و نمی‌خواهیم به صهیونیست‌ها کمک کنیم! فروشنده با شنیدن این سخنان فورا به کارگرهایش دستور داد چرخ را پس بگیرند و وجه آن را برگردانند.[67]

rrr.ادعیه

«وَ اجْعَلْ نَفْسِى ... مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى‏ لِیَوْمِ جَزائِکَ.»[68]

«و نَفْس مرا...توشه‌بردارندۀ تقوا براى روز پاداش قرار بده!»

 

[1]- الحجرات، 13.

[2]- بحارالأنوار، ج67، ص285.

[3]- الحجرات، 13.

[4]- صحیفه امام، ج‏6، ص314.

[5]- دیوان حافظ، غزل231.

[6]- یکصد موضوع، پانصد داستان، داستان پنجم از موضوع تقوا.

[7]- مصباح‌المتهجد، ج1، ص172.

[8]- المائدة، 96.

[9]- میزان‌الحکمة، ج‏13، ص375.

[10]- «کسى که مرتکب شبهه‏ها شود، در حرام‌ها می‌افتد و از راهى که نمى‏داند، هلاک می‌شود»؛ (الکافی، ج‏1، ص68).

[11]- شرح چهل‌حدیث، ص206.

[12]- دیوان امام‌على{علیه السلام} (شوقی)، ص80.

[13]- خودسازی به سبک شهدا، ص70.

[14]- الصحیفةالسجادیة، ص230 (دعای 47).

[15]- العنکبوت، 16.

[16]- الکافی، ج2، ص76.

[17]- ده‌گفتار، ص19.

[18]- حدیقةالحقیقة، ص288.

[19]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص۵۶.

[20]- الکافی، ج‏2، ص577.

[21]- آل‌عمران، 200.

[22]- میزان‌الحکمة، ج‏13، ص366.

[23]- الشمس، 7 و 8.

[24]- الطلاق، 2.

[25]- الانفال، 29.

[26]- با علامه در المیزان، ج‏1، ص435.

[27]- دیوان کبیر شمس،‌ ص917.

[28]- سلیمانی عزیز، ص12.

[29]- إقبال‌الاعمال، ج1، ص129.

[30]- المائدة، 57.

[31]- میزان‌الحکمة، ج‏13، ص369.

[32]- بیانات معظم له در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ تهران 10/01/‏1369 (به نقل از نرم‌افزار حدیث ولایت).

[33]- خمسه نظامی، شرف‌نامه، بخش 30.

[34]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص54.

[35]- إقبال‌الاعمال، ج1، ص151.

[36]- التوبة، 119.

[37]- الکافی، ج 2، ص75.

[38]- هزارویک‌کلمه، ج‏2، ص265.

[39]- دیوان سعدی، غزلیات، غزل 47.

[40]- یادگاران، ج4، ص23.

[41]- إقبال‌الاعمال، ج1، ص150.

[42]- الاعراف، 26.

[43]- میزان‌الحکمة، ج‏13، ص372.

[44]- بحارالأنوار، ج67، ص284.

[45]- سرّالصلاة، ص52.

[46]- دیوان کبیر شمس، ص201.

[47]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص56.

[48]- إقبال‌الاعمال، ج1، ص147.

[49]- الحج، 32.

[50]- میزان‌الحکمة، ج‏13، ص367.

[51]- بحارالأنوار، ج67، ص284.

[52]- شهیدان محراب، ص252.

[53]- دیوان کبیر شمس،ص987.

[54]- سلیمانی عزیز، ص192.

[55]- إقبال‌الاعمال، ج1، ص322.

[56]- المائدة، 35.

[57]- میزان‌الحکمة، ج‏13، ص367.

[58]- همان.

[59]- سرّالصلاة ، ص38.

[60]- دیوان کبیر شمس، ص808.

[61]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص54.

[62]- إقبال‌الاعمال، ج1، ص438.

[63]- المائدة، 2.

[64]- میزان‌الحکمة، ج‏13، ص368.

[65]- هزارویک کلمه، ج‏2، ص262.

[66]- دیوان شهریار، گزیده غزلیات، غزل 106.

[67]- پیک افتخار7، یک‌عمر مبارزه، ص9.

[68]- إقبال‌الاعمال، ج1، ص470.

فهرست مطالب