مراقبات اخلاق توحیدی-جلد دوم-بخش دوم،پرهیز از شبهات(تقوا و ورع) > روز چهاردهم تا روز هفدهم: توصیف متقین
روز چهاردهم: توصیف متقین
آیه
وصف متقین
<وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون 33 لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ جَزاءُ الْمُحْسِنین>[1]
«کسانی [چون پیامبران] که سخن راست و درست را از جانب خداوند آوردهاند، و [آنان که حقانیت آن را] تصدیق کردهاند، [همۀ] آنان تقواپیشگانند؛ (33) برای آن تقواپیشگان نزد پروردگارشان هرچه بخواهند فراهم است؛ این است پاداش نیکوکاران!»
روایت
ویژگی پرهیزگاران
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: فالمُتَّقونَ فیها هُم أهلُ الفَضائلِ: مَنطِقُهُمُ الصَّوابُ، و مَلبَسُهُمُ الاقتِصادُ، و مَشیُهُمُ التَّواضُعُ، غَضُّوا أبصارَهُم عَمّا حَرَّمَ اللَّهُ علَیهِم، و وَقَفوا أسماعَهُم علَى العِلمِ النّافِعِ لَهُم، نُزِّلَت أنفُسُهُم مِنهُم فی البَلاءِ کالّتی نُزِّلَت فی الرَّخاءِ، و لَولا الأجَلُ الّذی کَتَبَ اللَّهُ علَیهم لَم تَستَقِرَّ أرواحُهُم فی أجسادِهِم طَرفَةَ عَینٍ؛ شَوقاً إلَى الثَّوابِ، و خَوفاً مِن العِقابِ.»[2]
«امامعلی{علیه السلام} فرمود: پرهیزگاران در این دنیا فضایلى دارند: گفتارشان با راستى و درستى توأم است و پوشاکشان با میانهروى و راهرفتنشان با تواضع، از چیزهایى که خداوند بر آنان حرام کرده است چشم پوشیدهاند، و گوشهاى خود را وقف دانشى کردهاند که برایشان سودمند است؛ در بلا و گرفتارى همانگونهاند که در خوشى و آسایش؛ و اگر نبود مهلت و اجلى که خداوند برایشان رقم زده است، از شوق به پاداش و ترس از کیفر، لحظهاى جانهایشان در پیکرهایشان قرار نمىگرفت.»
کلام بزرگان
مقام معظم رهبری؟حفظ؟
تقوا وصیت اول و آخر پیامبران است. در سورههاى مختلف قرآن مىخوانید که اولین سخن انبیاى الهى به مردم توصیه به تقوا بوده است. اگر تقوا باشد، هدایت الهى هم هست؛ و اگر تقوا نباشد، هدایت الهى هم به صورت کامل نصیب فرد و جامعه نمىشود.[3]
شعر
«ز تقوا جامه ایمان خود دوز که تا عریان نمانى اندرین روز
چو با شرع تو تقوا یار نبود به نزد خاصگانت[4] بار نبود
اگر خواهى که باشى رهرو تیز ز پیش مال و جاه خویش برخیز»[5]
سیرۀ شهدا
نماز اول وقت زیر گلوله
سوار «بِلِیزِر»[6] بودیم و به سمت خط مقدم میرفتیم. بعثیها هم همهجا را میکوبیدند. حسن (َشهیدباقری) صدای اذان را که شنید، گفت: نگهدار تا نماز بخوانیم. گفتیم: توپ و خمپاره میبارد؛ خطرناک است. گفت: کسی که به جبهه میآید، نباید نماز اول وقت را ترک کند.[7]
ادعیه
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ تَوْفِیقَ أَهْلِ الْهُدَى وَ أَعْمَالَ أَهْلِ التَّقْوَى وَ مُنَاصَحَةَ أَهْلِ التَّوْبَةِ وَ عَزْمَ أَهْلِ الصَّبْرِ وَ حَذَرَ أَهْلِ الْخَشْیَةِ وَ طَلَبَ أَهْلِ الرَّغْبَةِ وَ عِرْفَانَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ فِقْهَ أَهْلِ الْوَرَع.»[8]
«خدایا! از تو توفیقِ هدایتیافتگان، کارهاى پرهیزگاران، خلوص توبهکنندگان، عزم شکیبایان، احتیاط بیمناکان، جویایى مشتاقان، معرفت اهل علم، عمیقنگری پارسایان را درخواست میکنم.»
روز پانزدهم: توصیف متقین
آیه
وصف متقین
<إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ 15 آخِذینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنینَ 16 کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ 17 وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ 18 وَ فی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ>[9]
«بهراستی آنان که [از خدا اطاعت کرده و از محرّماتش] پرهیز داشتند، در بهشتها و چشمهسارهایند؛ (15) آنچه را پروردگارشان به آنان عطا کرده [با شوق و رغبت] میگیرند؛ زیرا همواره [در دنیا] نیکوکار بودند؛ (16) [نیکوکاریشان این بود که] اندکی از شب را میخوابیدند؛ (17) و سَحرگاهان به استغفار میپرداختند؛ (18) و در اموالشان حقی برای سائل و محروم بود [که با رعایت شرایط لازم میپرداختند].»
روایت
ویژگی پرهیزگاران
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: عَظُمَ الخالِقُ فی أنفُسِهِم فصَغُرَ ما دُونَهُ فی أعیُنِهِم، فَهُم و الجَنَّةُ کَمَن قَد رَآها فَهُم فِیها مُنَعَّمونَ، و هُم و النّارُ کَمَن قَد رآها فَهُم فِیها مُعَذَّبونَ، قُلوبُهُم مَحزونَةٌ، و شُرورُهُم مَأمونَةٌ، و أجسادُهُم نَحیفَةٌ، و حاجاتُهُم خَفیفَةٌ، و أنفُسُهُم عَفیفَةٌ، صَبَروا أیّاماً قَصیرَةً أعقَبَتهُم راحَةً طَویلَةً، تِجارَةٌ مُربِحَةٌ یَسَّرَها لَهُم رَبُّهم، أرادَتهُمُ الدُّنیا فلَم یُریدوها، و أسَرَتهُم فَفَدَوا أنفُسَهُم مِنها.»[10]
«امامعلی{علیه السلام} فرمود: آفریدگار در جانهاى پرهیزگاران بزرگ است و ازاینرو هرچه جز اوست، در چشمهایشان خرد و حقیر مىباشد؛ بهشت را آنچنان باور دارند که گویى آن را مىبینند و هماکنون از نعمتهایش برخوردارند و دوزخ را چنان باور دارند که انگار آن را مشاهده مىکنند و هماینک در آن معذّبند؛ دلهایشان اندوهگین است و شرّشان به کسى نمىرسد؛ پیکرهایشان نزار است و نیازهایشان اندک و جانهایشان عفیف؛ این چندروزه کوتاه دنیا را با شکیبایى بهسر مىبرند و به دنبال آن، آسایش جاودانى بهدست مىآورند و این سوداى سودآورى است که پروردگارشان براى آنان فراهم ساخته است؛ دنیا آنان را خواست، اما آنان دنیا را نخواستند و دنیا آنان را اسیر کرد اما جان خود را از او خریدند و خلاصش کردند.»
کلام بزرگان
مقام معظم رهبری؟حفظ؟
من به شما برادران و خواهران نمازگزار توصیه مىکنم که در همۀ امور و آنات زندگیتان تقواى الهى را بر خود لازم بشمارید؛ مخصوصاً کسانى که در جامعه مسئولیت بیشترى دارند. اگرچه در جامعۀ اسلامى همه مسئولند، اما هرچه مسئولیت بیشتر و بار سنگینتر باشد، زاد و توشۀ تقوا بیشتر مورد نیاز است. آن کسانى که در جامعه مسئولند، باید بر مایۀ تقواى خود بیفزایند؛ بدانند که چه مىکنند و بفهمند که آیا رضاى الهى در این حرفى که مىزنند، در این اقدامى که انجام مىدهند و در این عملى که مىکنند، هست یا نه؛ این، معیار و ملاک است. اگر ما تقوا را پیشۀ خودمان بکنیم، و اللّه! قوىترین قدرتهاى مادّى هم نخواهند توانست سر سوزنى در این راه مستقیمى که ما طى مىکنیم، انحراف بهوجود بیاورند.[11]
شعر
«خوى احمد گیر همچون آل او تا بیابى دولت و اقبال او
تا یکى بینى تو غیب و آشکار ننگرى در صورت لیل و نهار
گوش جانت بشنود آواز غیب پیش چشمت درنیاید هیچ ریب
همچو مشتاقان تو بشنو این مثال تا ببینى رنگ روى خوب آل
تا نبینى سهل امر کردگار تا روى در راه تقوا مردوار»[12]
داستان
نکتهای باریکتر از مو
جناب رجبعلی خیاط{رحمة الله علیه} میگوید: روزی برای انجام کاری روانۀ بازار شدم. اندیشۀ ارتکاب گناهی در مغزم گذشت ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم. در ادامۀ راه، شترهایی که از بیرون شهر هیزم میآوردند، قطاروار از کنارم گذشتند. ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم، بهشدت آسیب میدیدم. به مسجد رفتم و این پرسش در ذهن من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه گرفته است؟ از عالم معنا به من گفتند: این نتیجۀ آن فکر گناهی است که کردی. گفتم: من که آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد آن شتر هم که به تو نخورد.[13]
ادعیه
«وَ اهْدِنِی سَبِیلَ الْإِسْلَامِ وَ اکْسُنِی حُلَلَ الْإِیمَانِ وَ أَلْبِسْنِی لِبَاسَ التَّقْوَى وَ اسْتُرْنِی بِسِتْرِ الصَّالِحِینَ وَ زَیِّنِّی بِزِینَةِ الْمُؤْمِنِین.»[14]
«خدایا! مرا به راه اسلام هدایت فرما و لباس ایمان بپوشان و مزین به لباس تقوا بگردان و مرا در پوشش صالحان مستور بدار و مزین به زینت مؤمنین بفرما!»
روز شانزدهم: توصیف متقین
آیه
وصف متقین
<أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ 62 الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ>[15]
«آگاه باشید! یقیناً دوستان خدا نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند؛ (62) همانان که ایمان آوردهاند و همواره پرهیزگارى دارند.»
روایت
ویژگی پرهیزگاران
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: أمّا اللّیلُ فَصافُّونَ أقدامَهُم، تالِینَ لأِجزاءِ القُرآنِ، یُرَتِّلونَها تَرتیلًا، یُحَزِّنونَ بهِ أنفُسَهُم، و یَستَثیرونَ بهِ دَواءَ دائهِم، فإذا مَرُّوا بآیَةٍ فیها تَشویقٌ رَکَنوا إلَیها طَمَعاً، و تَطَلَّعَت نُفوسُهُم إلَیها شَوقاً، و ظَنُّوا أنّها نُصْبَ أعیُنِهِم، و إذا مَرُّوا بآیَةٍ فیها تَخویفٌ أصغَوا إلَیها مَسامِعَ قُلوبِهِم، و ظَنُّوا أنّ زَفیرَ جَهَنَّمَ و شَهیقَها فی اصولِ آذانِهِم، فَهُم حانُونَ على أوساطِهِم، مُفتَرِشُونَ لِجِباهِهِم و أکُفِّهِم و رُکَبِهِم و أطرافِ أقدامِهِم، یَطلُبونَ إلَى اللَّهِ تعالى فی فَکاکِ رِقابِهِم.»[16]
«امامعلی{علیه السلام} فرمود: متقین شبهنگام بهپا مىخیزند و آیات قرآن را شمرده و با تأمّل تلاوت مىکنند و به وسیله آن جانهایشان را اندوهناک مىسازند و داروى درد خود را در آن مىجویند؛ هرگاه به آیهاى تشویقآمیز مىرسند، به آن امید مىبندند و با اشتیاق به آن مىنگرند و گویى پاداشى که از آن خبر مىدهد، در مقابل دیدگان آنهاست؛ و هرگاه به آیهاى تهدیدآمیز بر مىخورند، گوش دل خویش را به آن مىسپارند و چنان مىپندارند که خروش دم و بازدم دوزخ در بیخ گوشهاى آنان است؛ قامت خویش را در مقابل حق خم مىکنند، پیشانى و کف دستها و زانوان و سرانگشتانشان را بر زمین مىنهند و از خداوند متعال آزادى خویش از دوزخ را مىطلبند.»
کلام بزرگان
آقامحمد بیدآبادی{رحمة الله علیه}
حکیم و عارف بزرگ، آقامحمد بیدآبادی{رحمة الله علیه}، در ضمن نامهای چنین مینویسد: پس هموم خود را واحد ساخته، به قدم و جِدّ و جهد تمام، پای در جادۀ شریعت گذارد و تحصیل ملکه تقوا نماید؛ یعنی پیرامون حرام و مشتبه و مباح، قولاً و فعلاً و حالاً و خیالاً و اعتقاداً، بهقدرمقدور نگردد تا طهارت صوری و معنوی حاصل شود که شرط عبادت است؛ و اثری از عبادت مترتب شود و محض صورت نباشد.[17]
شعر
«دست در ایمان حق زن تا ز دوزخ بگذری تا به دوزخ در نگویندت «فَهُم لا یُؤمِنون»
توشه از تقوا کن اندر راه مولا تا مگر در ره عقبا بگویندت «فَهُم لا یَتَّقون»
شاعر انعام حق باش ای سنایی روز و شب تا چو بیشکران نگویندت «فَهُم لایَشکُرون»[18]
سیرۀ شهدا
احتیاط در شنیدن صدای ترانه
شهیدمهدی جعفریان از آن مسجدیهای قدیمی بود که اگر آسمان هم به زمین میآمد باید به نمازش را بهجماعت و در مسجد میخواند. هنوز انقلاب نشده بود؛ چند روزی میدیدم قبل از نماز به مسجد میرود و دیرتر از همیشه برمیگردد. من که کنجکاو شدم، یکروز تعقیبش کردم تا ببینم کجا میرود. از خانه تا مسجد دو مسیر وجود داشت: مسیر اصلی که از خیابان میگذشت و مسیر فرعی که از پسکوچهها میگذشت. متوجه شدم در مسیر اصلی یکتعمیرگاه لوازم صوتی باز شده که صاحبش برای امتحان ضبطهای تعمیرشده، داخلشان نوار ترانه میگذارد و صدایش خیابان را پر میکند. مهدی برای نشنیدن صدای آهنگ ترانه، مسیرش را فرعی میکرد و راهش را طولانی.[19]
ادعیه
«اللَّهُمَّ أَغْنِنِی بِالْعِلْمِ وَ زَیِّنِّی بِالْحِلْمِ وَ کَرِّمْنِی بِالتَّقْوَى وَ جَمِّلْنِی بِالْعَافِیَةِ یَا وَلِیَّ الْعَافِیَة.»[20]
«خداوندا! با دانش بىنیازم کن؛ با حلم مرا بیاراى؛ با تقوا کرامتم بخش؛ و با عافیت آراستهام کن؛ اى صاحب عافیت!»
روز هفدهم: توصیف متقین
آیه
صفات متقین
<لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون>[21]
«نیکی [محدود به] این نیست که روی خود را [برای عبادت] به سوی مشرق و مغرب کنید؛ بلکه نیکی وجود [والای] کسانی است که به خدا، روز قیامت، فرشتگان، کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان [استوار و ثابت] آوردهاند؛ و دارایی [خود] را با آنکه دوست دارند، به خویشان و یتیمان و درماندگان، و درراهماندۀ بیزادوتوشه، و تهیدستانی که درخواست کمک دارند و در راه [آزادی] بردگان میپردازند، و نماز را [با شرایط ویژهاش] میخوانند و زکات میپردازند؛ و چون پیمان ببندند به پیمان خود وفا میکنند؛ و در سختیها و تنگدستی و هنگام جنگ شکیبایند؛ اینانند که [در ادعای دینداری] راستگویند؛ و اینانند که به شدت پرهیزکنندگان [از طغیان و تبهکاری]اند.»
روایت
ویژگی پرهیزگاران
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: و أمّا النَّهارُ فحُلَماءُ عُلَماءُ، أبرارٌ أتقیاءُ، قَد بَراهُمُ الخَوفُ بَرْیَ القِداحِ، یَنظُرُ إلَیهِمُ النّاظِرُ فیَحسَبُهُم مَرضى، و ما بِالقومِ مِن مَرَضٍ، و یقولُ: قَد خُولِطوا! و لَقَد خالَطَهُم أمرٌ عَظیمٌ! لا یَرضَونَ مِن أعمالِهِمُ القَلیلَ، و لا یَستَکثِرونَ الکثیرَ، فَهُم لأنفُسِهِم مُتَّهِمونَ، و من أعمالِهِم مُشفِقونَ. إذا زُکِّیَ أحَدٌ مِنهُم خافَ مِمّا یقالُ لَهُ، فیَقولُ: أنا أعلَمُ بِنَفسی مِن غَیری، و رَبّی أعلَمُ بی مِنّی بِنَفسی! اللّهُمّ لا تُؤاخِذْنی بِما یَقولونَ، و اجعَلْنی أفضَلَ مِمّا یَظُنُّونَ، و اغفِرْ لی ما لا یَعلَمونَ.»[22]
«امامعلی{علیه السلام} فرمود: متقین به هنگام روز، بردبارانى دانا و نیکوکارانى پرهیزگارند؛ ترس از خدا آنان را مانند تیرهاى تراشخورده لاغر کرده است؛ هرکه آنان را ببیند، خیال مىکند بیمارند، درحالىکه هیچ بیمارى ندارند؛ مىگویند: اینان دیوانهاند! اما نیستند، بلکه در درونشان هنگامهاى بزرگ برپاست! به اعمال اندک خود رضایت نمىدهند، و اعمال بسیار خود را هم زیاد نمىشمارند؛ پس خود را متّهم به قصور و تقصیر مىکنند و از کردارهایشان هراسانند؛ هرگاه از یکى از آنان ستایش شود، از آنچه دربارهاش گفته مىشود، مىترسد و مىگوید: من خود را بهتر از هرکس مىشناسم و پروردگارم مرا بهتر از خودم مىشناسد؛ خداوندا! آنچه مىگویند، بر من مگیر و مرا برتر از آنچه آنان گمان مىکنند، بگردان و آنچه را از بدىهاى من نمىدانند، بر من ببخشاى!»
کلام بزرگان
آیتالله سعادتپرور{رحمة الله علیه}
اى عزیزان من! نفس را نباید زیاد در فشار گذاشت تا سر از فرمان برکشد؛ بلکه باید همه لذایذ را به طور اعتدال به او داد و در اولین قدم، لذت شرک جلىّ و معصیت خدا را از او قطع نمود تا کمکم پس از مدتى رام شود. سپس کمکم دست به امور دیگر زد؛ اما باید بدانیم که این امر آسان نیست، بلکه امرى است بس مشکل؛ اما اگر بهتدریج انجام گیرد، کار به جایى رسد که نفس در اطاعت شما باشد. اى فرزندان من! در امر شیطان هم همین موضوع را مراعات کنید و به اطاعت واجب و ترک معصیت بپردازید، چون قدرى به قدرت معنویتتان افزوده شد، به مستحبات و ترک مکروهات بپردازید.[23]
شعر
«حرص شهوت کور گرداند تو را تا شوى از زور شهوت مبتلا
گوش سوى راز تقوا دار تا انبیا بینى و سیر اولیا
غیر تقوا نیست زاد رهروان که ز تقوا مرد مىیابد امان»[24]
داستان
با حلوای نسیه، بهتر از این نمیشوی!
شیخ انصاری{رحمة الله علیه} به همراه برادر خود از کاشان به مشهد مقدس مسافرت نمود. پس از آن به تهران آمد و در یکی از حوزههای علمیه تهران با یکطلبه همحجره شد. روزی شیخ به همان طلبه مختصر پولی داد تا نانی خریداری کند. وقتی برگشت، حلوا هم گرفته و بر روی نان گذاشته بود. جناب شیخ به او گفت: پول حلوا را از کجا آوردی؟! جواب داد: حلوا را نسیه خریدم. شیخ از آن قسمت نان که حلوایی نبود، برداشت و فرمود: من یقین ندارم برای ادای نسیه زنده باشم. روزی همان طلبه بعد از سالها به نجف آمد و خدمت شیخ عرض کرد: چه عملی انجام دادید که به این مقام رسیدید؟ اینکه در رأس حوزه علمیه قرار گرفته، و مرجع شیعیان جهان شدهاید، سببش چیست؟ شیخ فرمود: چون جرئت نکردم حتی نان زیر حلوا را بخورم، ولی تو با کمال جرئت نان و حلوا را خوردی[25].
ادعیه
«فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَعْصِمَنِی بِطَاعَتِکَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ بِمَا أَحْبَبْتَ عَمَّا کَرِهْتَ وَ بِالْإِیمَانِ عَنِ الْکُفْرِ وَ بِالْهُدَى عَنِ الضَّلَالَةِ...وَ بِالتَّقْوَى عَنِ الْإِثْمِ وَ بِالْمَعْرُوفِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ بِالذِّکْرِ عَنِ النِّسْیَان.»[26]
«خدایا! از تو مىخواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى و با فرمانبُردارىات مرا از نافرمانى خود نگهدارى و با آنچه دوست دارى، از امور ناخوشایند نگهدارى و با ایمان از کفر، با هدایتْ از گمراهى...با تقوا از گناه، با معروفْ از منکر، و با یادْ از فراموشى حفظم کنى.»
[1]- الزمر، 33.
[2]- نهجالبلاغة، ص303.
[3]- بیانات در خطبههاى نماز جمعه تهران 10/01/1369 (به نقل از نرمافزار حدیث ولایت).
[4]- خاصگان: مقربان، محرمان.
[5]- مفتاحالاراده (لسانالغیب)، ص611.
[6]- نوعی خودرو.
[7]- یادگاران، ج4، ص19.
[8]- مصباحالمتهجد، ج1، ص311.
[9]- الذاریات، 15-19.
[10]- نهجالبلاغة، ص303.
[11]- بیانات معظم له در خطبههاى نماز جمعه تهران 10/01/1369 (به نقل از نرمافزار حدیث ولایت).
[12]- مصباحالارواح، ج1، ص54.
[13]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص570.
[14]- مصباحالمتهجد، ج2، ص453.
[15]- یونس، 62 و 63.
[16]- نهجالبلاغة، ص304.
[17]- سیمای فرزانگان، ص108.
[18]- دیوان سنایی، ص535.
[19]- خودسازی به سبک شهدا، ص18.
[20]- مصباحالمتهجد، ج2، ص544.
[21]- البقرة، 177.
[22]- نهجالبلاغة، ص304.
[23]- رسائل عرفانى، ص185.
[24]- مصباحالارواح، ج1، ص54.
[25]- یکصد موضوع، پانصد داستان، داستان چهارم در موضوع تقوا.
[26]- مصباحالمتهجد، ج2، ص573.