مراقبات اخلاق توحیدی-جلد دوم-بخش دوم،پرهیز از شبهات(تقوا و ورع) > روز هجدهم تا روز بیستوهشتم: آثار تقوا
a.روز هجدهم: آثار تقوا
b.آیه
i.رسیدن به نعمتهای دنیوی و اخروی، از آثار تقوا
<وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتَابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَکَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ 65 وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ>[1]
«و اگر اهل کتاب [به آیین اسلام] ایمان مىآوردند و پرهیزکارى مىکردند، یقیناً گناهانشان را محو مىکردیم، و آنان را در بهشتهاى پر نعمت در مىآوردیم.(65) و اگر آنان تورات و انجیل [واقعى] و آنچه را که از سوى پروردگارشان به آنان نازل شده برپا مىداشتند، بىتردید از برکات آسمان و زمین بهرهمند مىشدند؛ از آنان گروهى میانهرو و معتدلاند، و بسیارى از آنان، بد است آنچه را انجام مىدهند.»
c.روایت
i.آثار تقوا بر اولیای الهی
«قالَ اَمیرُ المُؤمِنینَ{علیه السلام}: إنّ تَقوَى اللَّهِ حَمَت أولیاءَ اللَّهِ مَحارِمَهُ، و ألزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتَهُ، حتّى أسهَرَت لَیالِیَهُم، و أظمَأت هَواجِرَهُم، فأخَذوا الرّاحَةَ بِالنَّصَبِ، و الرِّیَّ بِالظَّمأِ، و استَقربوا الأجَلَ فبادَروا العَمَلَ.»[2]
«امامعلى{علیه السلام} فرمودند: تقواى خدا، دوستان خدا را از ارتکاب حرامهایش نگه داشت و ترس از او را قرین دلهایشان ساخت؛ تا بدانجا که شبها بیدارشان نگه داشت و در روزهاى گرم به تحمّل تشنگى (روزهدارى) واداشت و رنج را بر آسایش و تشنگى را بر سیرابى ترجیح دادند و اجل را نزدیک دیدند و به کار و عمل شتافتند.»
d.کلام بزرگان
i.آیتالله شهیدمدنی تبریزی{رحمة الله علیه}
تقوا این است که معصیت خدا را کنار بگذاریم و رابطهمان را با خدا محکم کنیم؛ زیرا تقوا جلوی بیبندوباری را میگیرد. اثر اولی که تقوا در وجود انسان میگذارد، این است که مادیات در وجود انسان ضعیف و صفات رذیله بهکلی از وجود انسان پاک میشود؛ خودبینیها، غرورها و تکبرها، همه اینها از بین میرود و انسان فقط خداوند تبارکوتعالی را میبیند.[3]
e.شعر
«مقام بلندان نه کاریست خرد به تقوا توانى تو این ره سپرد
تو گر خو به تقوا کنى اى فلان شوى خضر و الیاس در هر زمان
جمالى تو از خضر و آب حیات در این فصل بنویس چون نور ذات»[4]
f.سیره شهدا
i.مصرف بهاندازه!
شهیدمجید بقایی با حقوق مجردی ناچیزی که از سپاه میگرفت، زندگی خود را میگذراند. وقتی که به شهادت رسید، خیلی از حقوقهای عقبماندهاش را از سپاه نگرفته بود. او میگفت: وقتی به این حقوق احتیاج ندارم، چرا آن را بگیرم؟ بیشترِ حقوقش را صرف خرید کتاب میکرد و معتقد بود که باید به اندازه نیاز از بیتالمال مصرف کند.[5]
g.ادعیه
«اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فُکَّ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ...فَاجْعَلْ جَائِزَتِی فِی مَوْطِنِی هَذَا أَنْ تُقِیلَنِی عَثْرَتِی وَ تَقْبَلَ مَعْذِرَتِی وَ أَنْ تَجَاوَزَ عَنْ خَطِیئَتِی ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوَى مِنَ الدُّنْیَا زَادِی.»[6]
«خداوندا! ای پروردگار مشعرالحرام! گردنم را از آتش آزاد فرما و رزق حلال را بر من واسع گردان... و جایزه مرا در این جایگاه، بخشش گناه و قبول عذرم قرار بده و از خطاهایم درگذر و رهتوشهام را در دنیا، تقوا قرار بده!»
h.روز نوزدهم: آثار تقوا
i.آیه
i.بخشش گناهان، از آثار تقوا
<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا 70 یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا>[7]
«اى اهل ایمان! از خدا پروا کنید و سخن درست و استوار گویید! (70) تا [خدا] اعمالتان را براى شما اصلاح کند و گناهتان را بر شما بیامرزد؛ و هرکس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، بىتردید رستگارى بزرگى یافته است.»
j.روایت
i.ورود به حزب الهی
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: أیَسُرُّکَ أن تَکونَ مِن حِزبِ اللَّهِ الغالِبینَ؟ اتَّقِ اللَّهَ سبحانَهُ و أحسِنْ فی کُلِّ امورِکَ؛ فَ<إنّ اللَّهَ مَع الّذینَ اتَّقَوا والّذینَ هُم مُحسِنونَ>[8].»[9]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: آیا خوش دارى که از حزبِ ظفرمند خداوند باشى؟ از خداوند سبحان پروا داشته باش و در همه کارهایت نیکو عمل کن! زیرا خداوند با تقواپیشگان است و کسانى که نیکوکارند.»
k.کلام بزرگان
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
بدان که اوایل امر قدری کار سخت و مشکل مینماید؛ ولی پس از چندی مواظبت، زحمت به راحت مبدل میشود و مشقت به استراحت؛ بلکه به یکلذت روحانی خالصی تبدیل میشود که اهلش آن لذت را با جمیع لذات معاوضه نکنند. ممکن است إنشاءالله پس از مواظبت شدید و تقوای کامل از این مقام به مقام تقوای خواص ترقی کنی که آن تقوا از لذتهای نفسانی است؛ زیرا لذت روحانی را که چشیدی، کمکم از لذات جسمانی منصرف میشوی و از آنها پرهیز میکنی. پس راه بر تو سهل و آسان میشود، و بالأخره به جایی میرسی که لذات فانی نفسانی را چیزی نمیشماری؛ بلکه از آنها متنفر میشوی و زخارف دنیا در چشمت زشت و ناهنجار میآید، و بهطور وجدانی درک میکنی که از هریک از لذات این عالم در نفس، اثری و در قلب، لکۀ سیاهی حاصل میشود که باعث شدت انس و علاقه به این عالم میشود، و این خود، اسباب اخلاد (میل جاودانگی) در زمین میگردد و در حین سکرات موت به ذلت و سختی و زحمت و فشار مبدل میگردد؛ زیرا که عمده سختی سکرات موت و نزع (جداشدن) روح و شدت آن بر اثر همین لذات و علاقه به دنیاست. وقتی انسان این معنی را به طور وجدانی درک کرد، لذات این عالم از نظرش به کلی میافتد و از تمام دنیا و زخارف آن متنفر و گریزان میشود و این خود ترقی از مقام دوم به مقام سوم تقوا است.[10]
l.شعر
«ندارم مایهاى در کف نه از علم و نه از تقوا
نکردم توشهاى حاصل براى راه طولانى
تو دستم گیر و ره بنما ز عرفانم درى بگشا
ز تقوا توشهاى ده تا روم این ره بهآسانى
شناساى حقایق کن دل شوریده را بنما
به سوى خویشتن راهى، برون آر از پریشانی»[11]
m.داستان
i.بیرونریختن غذای شبههناک
یکی از بازرگانان ثروتمند، آیتالله سیدمحمدباقر درچهای{رحمة الله علیه} را با گروهی از علما و طلاب دعوت نمود. سفره را که انداختند و غذاهای متنوع را چیدند، مرحوم آقای درچهای به عادت همیشگی مقدار کمی از غذا تناول کرد. پس از اینکه سفره را جمع کردند، میزبان قبالهای را نزد ایشان آورد که امضا کند؛ اما آن قباله حاوی مسئلهای بود که به فتوای ایشان حرام بود؛ ازاینرو فهمید که این میهمانی مقدمهای برای امضای این سند بوده و شبهه رشوه دارد. رنگ ایشان تغییر کرد و تنش بهلرزه افتاد و فرمود: من به تو چه بدی کرده بودم که این زقّوم را در حلق من ریختی؟ چرا این نوشته را پیش از ناهار نیاوردی تا از غذای تو نخورم؟ با حالی آشفته برخاست و دواندوان به مدرسه آمد و کنار باغچه مدرسه مقابل حجرهاش نشست و با فروبردن انگشت به حلق، تمام غذاها را استفراغ کرد و پس از آن نفس راحتی کشید.[12]
n.ادعیه
«وَ اجْعَلْنِی فِی...الْمُعَافَیْنَ مِنَ الْبَلَاءِ بِرَحْمَتِکَ، وَ الْمُغْنَیْنَ مِنَ الْفَقْرِ بِغِنَاکَ، وَ الْمَعْصُومِینَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَاءِ بِتَقْوَاکَ.»[13]
«خدایا! مرا در شمار آنان قرار ده که به رحمت تو از بلا رهیدهاند و به توانگرى تو از بینوایى به توانگرى رسیدهاند و به تقواى تو از گناه و لغزش و خطا در امان ماندهاند.»
o.روز بیستم: آثار تقوا
p.آیه
i.بخشش گناهان و مهلتدهی خداوند، از آثار تقوا
<قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ 2 أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِیعُونِ 3 یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا یُؤَخَّرُ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ>[14]
«گفت: اى قوم من! همانا من شما را بیمدهندهاى آشکارم؛ (2) که خدا را بپرستید و از او پروا کنید و از من اطاعت نمایید! (3) تا خدا گناهانتان را بیامرزد و شما را تا زمانى معین مهلت دهد؛ اگر آگاهى داشته باشید، [توجه خواهید کرد که] بىتردید هنگامى که اجل خدایى فرا رسد، تأخیر نخواهد داشت.»
q.روایت
i.تقوا، باعث دوری از نابودی
«قالَ الإمامُ الباقِرُ{علیه السلام} لِسَعدِ الخَیرِ: اوصِیکَ بِتَقوَى اللَّهِ؛ فإنّ فیها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ، و الغَنیمَةَ فی المُنقَلَبِ.»[15]
«امامباقر{علیه السلام} به سعدالخیر فرمود: تو را به تقواى خدا سفارش مىکنم؛ زیرا که آن باعث رستن از نابودى و سودبردن در بازگشتگاه (آخرت) است.»
r.کلام بزرگان
i.آیتالله شهیدمطهری{رحمة الله علیه}
لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یکزندگی انسانی اختیار کند، این است که از اصول معین و مشخص پیروی کند؛ و لازمه پیروی از اصول معین و مشخص این است که خود را در چارچوب همان اصول محدود کند و از حدود آنها تجاوز نکند؛ و آنجا که هوا و هوسهای آنی او را تحریک میکند که از حدود خود تجاوز کند، خود را «نگهداری» کند. نام این «خودنگهداری» که مستلزم ترک اموری است، تقوا است. نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دینداری است، بلکه تقوا لازمه انسانیت است. انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود، ناچار است که تقوا داشته باشد. تقوای دینی یکعلو و قداست و استحکام دیگری دارد و در حقیقت تنها روی پایه دین است که میتوان تقوایی مستحکم و با مبنا به وجود آورد.[16]
s.شعر
«گر غمى دارى بیار و عرض کن بر لطف او
خستگان را غیر لطفش غمگسارى هست؟ نیست
روزگار آنست کآن با دوست مىآید بسر
غیر ایام وصالش روزگارى هست؟ نیست
عمر آن باشد که صرف طاعت و تقوا شود
جز زمان بندگى لیل و نهارى هست؟ نیست
بىغمانى را که جز تنپرورى کارى نبود
بنگر اندر دستشان از تن غبارى هست؟ نیست»[17]
t.سیره شهدا
i.خوشتیپ
باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچهها به شهیدابراهیم هادی گفت: ابراهیم جان! تیپ و هیکلت خیلی جالب شده؛ در مسیر که میآمدی، چنددختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند. سپس ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملاً معلوم است که ورزشکار هستی! ابراهیم خیلی ناراحت شد و در فکر فرورفت؛چون اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسۀ بعد که ابراهیم را دیدم، خندهام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد، غیر از کشتیگیر! بچهها میگفتند: تو دیگر چه جور آدمی هستی؟! ما به باشگاه میآییم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم؛ بعد هم لباس تنگ میپوشیم تا بدنمان زیباتر بهنظر بیاید؛ اما تو با این هیکل قشنگ این لباسها را میپوشی؟! ابراهیم به این حرفها اهمیت نمیداد. او همیشه به بچهها توصیه میکرد: ورزش اگر برای خدا باشد، عبادت است؛ و اگر به هر نیت دیگری باشد، فقط ضرر است.[18]
ii.تیپ نوستالژیک
محسن (شهیدحججی) سعی میکرد خیلی خوشتیپ نگردد؛ میترسید نامحرمی به او نگاه حرام کند. یکبار تیپی نوستالژیک زد؛ کلاهکج ایتالیایی گذاشت با یکشال خیلی خاص که به حالت کراواتی بسته میشد؛ بقیه لباسهایش هم سِت بود؛ با این تیپ احساس میکرد دخترها جذبش میشوند؛ سریع تیپش را عوض کرد.[19]
u.ادعیه
«اللَّهُمَّ أَضِفْنِی بِأَکْرَمِ کَرَامَتِکَ... مَا تَکْفِینِی بِهِ کُلَّ هَوْلٍ دُونَ الْجَنَّةِ وَ تُظِلُّنِی فِی ظِلِّ عَرْشِکَ... تُخَفِّفُ حِسَابِی وَ تَحْشُرُنِی فِی أَفْضَلِ الْوَافِدِینَ إِلَیْکَ مِنَ الْمُتَّقِینَ.»[20]
«خدایا! از من با برترین کرامتت پذیرایی فرما... کرامتی که مرا از هر ترسی غیر از بهشت کفایت کند و در سایۀ عرشت مستقرم کند و حسابم را آسان گیرد و در گروه توشهگیران محشور کند؛ آنان که پرهیزگارند.»
v.روز بیستویکم: آثار تقوا
w.آیه
i.تقوا موجب حفاظت الهی
<یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا>[21]
«ای مردم! از پروردگارتان که شما را از یک[حقیقت و] روح آفرید و جفتش را از [جنس] او پدید آورد، پروا کنید؛ و از آن دوتَن، مردان و زنان بسیاری را منتشر ساخت، و از خداوندی که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید، و نیز از [قطع رابطه با] خویشاوندان [و پایمالکردن حقوقشان] پروا داشته باشید. بیتردید خداوند همواره نگهبان و حافظ شماست.»
x.روایت
i.سبقت از دیگران
«قالَ اَمیرُ المُؤمِنینَ{علیه السلام}: مَن أشعَرَ التَّقوى قَلبَهُ بَرَّزَ مَهَلُهُ، و فازَ عَمَلُهُ، فاهتَبِلوا هَبَلَها، و اعمَلوا لِلجَنَّةِ عَمَلَها.»[22]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: هرکه تقوا را جامه زیرین دلِ خود سازد، در خیر و نیکویى گوى سبقت را از همگان برباید و کارَش قرین موفقیت شود؛ پس بهرهها و خوبىهاى تقوا را بجویید و براى بهشت کارى درخورِ آن کنید!»
y.کلام بزرگان
i.علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}
آن مزیتى که مزیت حقیقى است و آدمى را بالا مىبرد و به سعادت حقیقیاش -که همان زندگى طیبه و ابدى در جوار رحمت پروردگار است- مىرساند، عبارت است از تقوا و پرواى از خدا. آرى، تنها و تنها وسیله براى رسیدن به سعادت آخرت همان تقوا است که به طُفِیل سعادت آخرت، سعادت دنیا را هم تأمین مىکند. لذا خداى تعالى فرموده است: <تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُرِیدُ الْآخِرَةَ>[23]، و نیز فرموده: <وَ تَزََّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى>[24] ؛ و وقتى یگانه مزیت، تقوا باشد، قهراً گرامىترین مردم نزد خدا با تقواترینِ ایشان است.[25]
z.شعر
«به تقوا هرکه جان خود بیاراست به ملک جاودانش روى زیباست
به هرکار از ره پرهیزکارى نگهدار اعتدال ار هوشیارى
چو آن پاکان همه تقواخصالند به هر رفتار زیبا ز اعتدالند»[26]
aa.داستان
i.یکقِران از سهم امام{علیه السلام}
یکی از علمای بزرگ میگوید: هنگامی که در نجف اشرف در محضر استاد بزرگ، شیخمرتضی انصاری{رحمة الله علیه} بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که چند افسار در دست دارد و میرود. پرسیدم: کجا میروی؟ گفت: میخواهم این افسارها را به گردن اشخاص بیندازم؛ دیروز یکی از آنها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اطاقش تا بیرون کوچه کشیدم ولی در میان راه افسار را انداخت و خود را رها کرد. وقتی که از خواب بیدار شدم، خدمت جناب شیخ مشرف شدم و خواب خود را برای ایشان تعریف کردم. فرمود: شیطان راست گفته؛ زیرا آن ملعون دیروز میخواست مرا گول بزند؛ در منزل چیزی لازم داشتیم و من پول نداشتم؛ با خود گفتم: یکقران از مال امام{علیه السلام} نزد من است؛ این را به عنوان قرض برمیدارم و خرج میکنم تا بعدا ادا کنم. پول را برداشتم و از منزل خارج شدم تا میان کوچه هم آمدم ولی پشیمان شدم و به خانه برگشتم تا پول را سر جایش قرار دهم.[27]
bb.ادعیه
«وَ اختِم لی بِالبِرِّ وَالتَّقوى عَمَلی، و أَجِرنی مِن کُلِّ عائِقٍ یَقطَعُنی عَنکَ، و کُلِّ قَولٍ و فِعلٍ یُباعِدُنی مِنکَ، وَ ارحَمنی رَحمَةً تَشفی بِها قَلبی مِن کُلِّ شُبهَةٍ مُعتَرِضَةٍ، و بِدعَةٍ مُمرِضَةٍ.»[28]
«خدایا! عمل مرا به نیکی و تقوا ختم کن؛ و از هر علاقهای که مرا از تو جدا کند و هرقول و فعلی که مرا از تو دور کند، پناهم بده؛ و رحمتی بر من ارزانی دار که شفای قلبم باشد از هر شبهه و بدعتی که بر من عارض میشود.»
cc.روز بیستودوم: آثار تقوا
dd.آیه
i.رسیدن به بهشت، از آثار تقوا
<لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِهَا غُرَفٌ مَبْنِیَّةٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ الْمِیعَادَ>[29]
«ولى کسانى که از پروردگارشان پروا داشتند، براى آنان غرفههایى است که از فراز آنها غرفههایى دیگر بنا شده و از زیر آنها نهرها جارى است؛ خدا این وعده را داده است و خدا وعدۀ خلاف نمىکند.»
ee.روایت
i.تقوا سبب اصلاح
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: سَبَبُ صَلاحِ الإیمانِ التَّقوى.»[30]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: سبب درستى ایمان، تقواست.»
ff.کلام بزرگان
i.علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}
انسان تا وقتى در راه تقوا مىتواند باشد که طریق تعقل و تذکر را از دست ندهد و از فطرت انسانیت منحرف نگردد. تقواى دینى چیزى است که هیچ وقت با تفرقه و اختلاف نمىسازد، و معقول نیست کسى داراى تقواى دینى باشد و درعینحال به هر سازى برقصد و هر راهى را پیش بگیرد؛ چون معناى تقواى دینى التزام به صراط مستقیمى است که اختلاف و تخلف در آن راه ندارد.[31]
gg.شعر
«نبیند هیچکس ز آنان جفایى جز این نبود طریق پارسایى
نکومردان تقواپیشه در کار کنند اندیشه ناخوب زنهار
ز پاکان مىنبیند هیچکس شر شر انگیزد رخ ناپاک گوهر»[32]
hh.سیره شهدا
i.نگاه غیرمستقیم
من و شهیدعباسعلی خمری عادت داشتیم در کوچه و بازار قدم بزنیم و با هم صحبت کنیم. او بهخاطر خانمهای بدحجابی که از کنارمان رد میشدند، معذب بود؛ برای همین خیلی سرش را بالا نمیگرفت و اطراف را نگاه نمیکرد. در محل کارش نیز خانمهای زیادی رفتوآمد میکردند. روزی برای دیدنش به محل کار او رفتم که دیدم درب اتاقش باز است ولی کسی داخل است؛ از بیرون اتاق نگاهش میکردم؛ سرش پایین بود و زمین را نگاه میکرد و گاهی به نشانه تأیید سرش را تکان میداد؛ متوجه شدم با یکی از خانمها درباره هماهنگیهای تبلیغاتی و فرهنگی صحبت میکرد.[33]
ii.ادعیه
«أللَّهمَّ! إنّی اسئَلُک تَوفیقَ أهلِ الهُدى و أعمالَ أهلِ التَقوى و مُناصحةَ أهلِ التوبةِ و عزمَ أهلِ الصبرِ و حَذَرَ أهلِ الخَشیةِ و طَلَبَ أهلِ العلمِ و زَینَة أهلِ الورَعِ و حَذَرَ أهلِ الجَزعِ، حتّى أخافَک أللَّهمَّ مَخافةً تَحجُزُنی عن مَعاصیک.»[34]
«خداوندا! من از تو توفیق اهل هدایت، عمل اهل پرهیز، صدق و خلوص اهل توبه، تصمیم اهل شکیبایى، ترس اهل بیم، خواست اهل دانش، زینت اهل پرهیز و ورع، و هراس اهل ناله را درخواست مىنمایم؛ تا از تو چنان بیمناک باشم که مرا از مخالفت تو بازدارد.»
jj.روز بیستوسوم: آثار تقوا
kk.آیه
i.سرای آخرت برای متقین
<فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثَاقُ الْکِتَابِ أَنْ لَا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا مَا فِیهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ 169 وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ>[35]
«پس بعد از آنان جانشینانى [ناشایسته و گناهکار] که کتاب [تورات] را به ارث بردند، به جاى ایشان قرار گرفتند؛ متاع پست و ازدسترفتنى این دنیا را [از هرراه نامشروعى] بهچنگ مىزنند و مىگویند: به زودى آمرزیده خواهیم شد؛ و اگر متاع نامشروعى دیگر همانند متاع اول به آنان برسد، آن را به چنگ مىزنند. آیا از آنان در کتاب [تورات] درحالىکه آنچه را در آن است مکرر خوانده و فهمیدهاند، پیمان گرفته نشده است که نسبت به خدا جز حق نگویند؟! و سراى آخرت براى کسانى که [همواره از مال نامشروع و نسبت ناروا] مىپرهیزند، بهتر است؛ آیا نمىاندیشید؟(169) و آنان که به کتاب [آسمانى] چنگ مىزنند و نماز را بر پا داشتهاند، [داراى پاداشاند]؛ یقیناً ما پاداش اصلاحگران را ضایع نمىکنیم.»
ll.روایت
i.دوری از تباهی
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: لا یَهلِکُ علَى التَّقوى سِنخُ أصلٍ، و لا یَظمَأُ علَیها زَرعُ قَومٍ.»[36]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: بنیاد محکمى که بر روى تقواست، هرگز تباه نشود و کِشتۀ قومى که ریشه در تقوا دارد، هرگز بىآب نماند.»
mm.کلام بزرگان
i.علامه حسنزاده آملی{رحمة الله علیه}
از علامت تقوا این است که از هرچه خداوند به آنها مىدهد، انفاق کنند؛ مال، علم، جاه و یا قواى بدنى. در احادیث وارد شده که اگر برادر مؤمنى به وى حاجت داشته باشد و با قدرت آن حاجت را برنیاورد، خداوند بوى بهشت را بر او حرام کند. در تفسیر صافى گفته: تصدق دهند، زحمت را تحمل کنند، حقوق را به اهلش برسانند، قرض بدهند، در حاجات مردم کمک کنند، دست ضعفا را بگیرند، کورها را قائد شوند و از مهالک نجات دهند، بار آنها را بردارند، پیادگان را سوار کنند، کسى که در ایمان افضل از آنهاست را در مال و جان بر خود ترجیح دهند و با کسى که در درجه آنهاست مساوات داشته باشند، علم را به اهلش بیاموزند و فضائل اهلبیت؟عهم؟ را براى دوستان و کسى که امید هدایت او را دارند، روایت کنند.[37]
nn.شعر
«اگر از طبع تو میلش بگردد بسا منزل که با تو درنوردد
به ضربِ چوب تقوایش ادب کن پس آنگاهی ازو یاری طلب کن
بسا زحمت کز اول رو نماید به آخر چون درآید، خوش برآید»[38]
oo.داستان
i.بلوغ در حرمسرا
در احوال فاضل هندی{رحمة الله علیه}، صاحب کتاب «کشفاللثام» و شاگرد علامه مجلسی{رحمة الله علیه}، آوردهاند که شاهسلطان حسین صفوی برای یاددادن مسائل شرعی به خانواده سلطنتی، کسی را از علامه مجلسی خواست که بالغ نباشد. ایشان، جناب فاضل هندی را فرستاد. مدتی بعد، وقتی در حرمسرا بود، ناگهان چشمان خود را گرفت و از آنجا بیرون رفت. هنگامیکه علت را از او پرسیدند، گفت: در آن هنگام دانستم که بالغ شدهام؛ بدینجهت ترسیدم که در اول تکلیف چشمم به زنان نامحرم بیفتد و گناه کرده باشم.[39]
pp.ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَمْتِعْنَا مِنَ الْهُدَى بِمِثْلِ ضَلَالَتِهِ، وَ زَوِّدْنَا مِنَ الْتَّقْوَى ضِدَّ غَوَایَتِهِ، وَ اسْلُکْ بِنَا مِنَ التُّقَى خِلَافَ سَبِیلِهِ مِنَ الرَّدَى.»[40]
«خدایا! بر محمّد و آل او درود فرست، و در برابر گمراهى شیطان، ما را از رستگارى بهرهمند گردان، و بر خلاف گمراهى او از تقوا و پرهیزکارى توشهای نصیب ما گردان، و خلاف راه او که راه تباهى است، ما را به راه پرهیزگارى ببر!»
qq.روز بیستوچهارم: آثار تقوا
rr.آیه
i.نیکوییِ منزل آخرت برای متقین
<وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا خَیْرًا لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ وَ لَدَارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِینَ 30 جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُمْ فِیهَا مَا یَشَاءُونَ کَذَلِکَ یَجْزِی اللَّهُ الْمُتَّقِینَ>[41]
«و هنگامىکه به پرهیزکاران گویند: پروردگارتان چه چیزى نازل کرد؟ گویند: خیر را؛ [یعنی قرآن هدایتگر را که سراسر آیاتش وحى الهى است، نازل کرد]. براى کسانى که نیکى کردند، [پاداش] نیکویى در این دنیاست، و همانا سراى آخرت بهتر است، و سراى پرهیزکاران چه نیکوست!(30) [سراى پرهیزکاران] بهشتهاى جاویدانى [است] که وارد آنها مىشوند، از زیرِ [درختانِ] آنها نهرها جارى است؛ در آنجا هرچه بخواهند براى آنان فراهم است؛ خدا پرهیزکاران را اینگونه پاداش مىدهد.»
ss.روایت
i.پیروزی به وسیله تقوا
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: إنّ التَّقوى أفضَلُ کَنزٍ، و أحرَزُ حِرزٍ، و أعَزُّ عِزٍّ، فیهِ نَجاةُ کُلِّ هارِبٍ، و دَرکُ کُلِّ طالِبٍ، و ظَفَرُ کُلِّ غالِبٍ.»[42]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: بهراستىکه تقوا بهترین گنج و محکمترین پناهگاه و عزیزترین عزّت و اقتدار است؛ نجات هر گریزندهاى از هلاکت و دوزخ، و امید هر جویندهاى و پیروزى هر چیرهجویى در تقواست.»
tt.کلام بزرگان
i.آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}
ایشان میفرمود: رسم بر این است که اهل علم و روضهخوانها در بالای منبر، مطلب را از روی کتاب نخوانند و این خلاف احتیاط است؛ مخصوصا در نقل روایات و بهخصوص در ماه رمضان. شنیدیم که حاجشیخعباس قمی{رحمة الله علیه} هنگامیکه در مشهد اقامت داشت، در بالای منبر از روی کتاب میخواند؛ ولی در نجف اشرف بدون کتاب منبر میرفت. شیخمهدی واعظ خراسانی{رحمة الله علیه} که در این کار (منبر) متبحر بود و در زمان رضا پهلوی از ایران خارج شده بود، بعد از هفتادسال سابقه، برای رفتن به منبر مقید به مطالعه بود؛ مانند مدرسی که میخواهد درس بدهد. هیچ کاری نیست که احتیاط در آن پشیمانی را در پی داشته باشد.[43]
uu.شعر
«چو باشد دشمنت اماره باشد ز دستش هر کسی بیچاره باشد
خلاف او همی کن در همهکار و لیکن بر طریق شرع زنهار
تو تقوا با شریعت یار میکن برین تقوا تو با او کار میکن
مخالف چون شدی میلش بگردد بساط دشمنی اندر نوردد»[44]
vv.سیرۀ شهدا
i.روبوسی
مثل هر خواهری دلم میخواست برادرم که از زیارت یا جبهه برمیگردد یا حتی موقع عید، دستم را دور گردنش بیندازم و صورتش را ببوسم اما شعبان (شهیدقاضیپور) فقط پیشانیام را میبوسید. نه فقط با من، با خالهها و عمهها هم همینطور بود. یکبار موقع روبوسی دلم طاقت نیاورد و گفتم: داداش! ما که مَحرَمیم چرا درست روبوسی نمیکنی؟ با همان شرم و حیای همیشگیاش گفت: خواهرِ من! دلیلی ندارد صورت زنها را ببوسم، فقط صورت مادر را میبوسم؛ چون میترسم به گناه بیفتم.[45]
ww.ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ، وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ کَظْمِ الغَیْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ.»[46]
«خدایا بر محمد و آل او درود فرست و مرا به زینت صالحین آراسته فرما؛ و زیور پرهیزگاران را به من بپوشان تا در گسترش عدل و فرونشاندن خشم و خاموشکردن آتش دشمنى و گردآوری پراکندگان (دلهاى ازهمرنجیده) و اصلاح بین مردم، و فاشکردن خیر و نیکى، و پنهاننمودن عیب و زشتى توفیق یابم.»
xx.روز بیستوپنجم: آثار تقوا
yy.آیه
i.بهرهمندی از دعای ملائکه، از آثار تقوا
<الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ 7 رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ 8 وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ>[47]
«فرشتگانى که عرش را حمل مىکنند و آنان که پیرامون آن هستند، همراه سپاس و ستایش، پروردگارشان را تسبیح مىگویند و به او ایمان دارند و براى اهل ایمان آمرزش مىطلبند، [و مىگویند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همهچیز را فرا گرفتهاى؛ پس آنان را که توبه کردهاند و راه تو را پیروى نمودهاند بیامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار!(7) پروردگارا! و آنان را در بهشتهاى جاودانى که به آنان و به شایستگان از پدران و همسران و فرزندانشان وعده دادهاى، درآور! یقیناً تو تواناى شکستناپذیر و حکیمى؛ (8) و آنان را از عقوبتها نگه دار! و هرکه را در آن روز از عقوبتها نگه دارى، بىتردید او را مورد رحمت قرار دادهاى و این همان کامیابى بزرگ است.»
zz.روایت
i.رستگاری با تقوا
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: التَّقوى غایَةٌ لا یَهلِکُ مَنِ اتَّبَعَها، و لا یَندَمُ مَن عَمِلَ بِها؛ لأنّ بِالتَّقوى فازَ الفائزونَ، و بِالمَعصِیَةِ خَسِرَ الخاسِرونَ.»[48]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: تقوا هدفى است که هرکس آن را دنبال کند، به هلاکت نیفتد و هرکه آن را به کار بندد، پشیمان نشود؛ زیرا رستگاران به وسیله تقوا رستند و زیانکاران، به خاطر معصیت زیان کردند.»
aaa.کلام بزرگان
i.آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}
چقدر باید خائف و متوسل باشیم؟! در معلومات و یقینیات باید خائف و متوسل باشیم. چه رسد به مجهولات و مشتبهات! باید مواظب بود که کار و تحملِ ابتلائات در راه حق، انسان را به انحراف نکشاند. بزرگانی از اهل علم دیده شدهاند که در علمیت عجیب، احتیاطشان هم عجیب بود! وای به حال کسی که «لا عَن عِلمٍ» جواب را زود بگوید![49]
رضاخان پهلوی از علما خواست که فتوا دهند: «وجه و کفّین» از حجاب مستثناست و کشف آن دو مانعی ندارد؛ ولی علما حاضر نشدند؛ زیرا در زمان کشف حجاب معنای این فتوا کشف همه چیز بود؛ علما حاضر شدند کشته شوند و این فتوا را امضا نکنند؛ از اینگونه ابتلائات بزرگ به خدا پناه میبریم.[50]
bbb.شعر
«از بام جهان چو طشتها افتد آن را که دلى نیکو رسوا نیست
بر قامت جان لباس تقوا کن زیبنده آن حریر و دیبا نیست
یکلحظه ز عمر را غنیمت دان که امروز مجال هست و فردا نیست»[51]
ccc.داستان
i.گوسفند غصبی
زمانی یکگوسفند غارتی با گوسفندان کوفه مخلوط شد. یکی از عابدان کوفه پرسید: گوسفند چندسال عمر میکند؟ گفتند: هفتسال؛ ازاینرو تا هفتسال از خوردن گوشت گوسفند اجتناب ورزید.[52]
ddd.ادعیه
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى وَ وَفِّقْنِی لِلَّتِی هِیَ أَزْکَى وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَرْضَى.»[53]
«خدایا! مرا به هدایت و راهنمایی، گویا فرما و پرهیزکارى را به من الهام نما و به روشى که پاکیزهترین است توفیقم ده و به کارى که پسندیدهتر است، مرا بگمار!»
eee.روز بیستوششم: آثار تقوا
fff.آیه
i.قدرت تشخیص حق از باطل، از آثار تقوا
<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ>[54]
«اى اهل ایمان! اگر [در همه امورتان] از خدا پروا کنید! براى شما [بینایى و بصیرتى ویژه] براى تشخیص حق از باطل قرار مىدهد، و گناهانتان را محو مىکند، و شما را مىآمرزد و خدا داراى فضل بزرگ است.»
ggg.روایت
i.امنیت به وسیله تقوا
«قَالَ النَّبِیُّ{صلوات الله علیه}: مَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَاشَ قَوِیّاً وَ سَارَ فِی بِلَادِ عَدُوِّهِ آمِناً.»[55]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: کسی که تقوای الهی پیشه کند، قوی زندگی میکند و در بلاد دشمنان، ایمن میماند.»
hhh.کلام بزرگان
i.آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}
این باب بزرگی است که انسان عرفیات شرع و عناوین ثانویه را ملاحظه کند، و چنان نشود که از حقگویی او، مردم در باطل قرار گیرند؛ و جایی که مناسب نیست، نگوید؛ ولو اصل مطلب حق باشد. به جهت وجود شرایط و مقتضیات وقت خودداری کند. شاید «أَخُوکَ دِینُکَ فَاحْتَطْ لِدِینِکَ بِمَا شِئْتَ»[56]، اینگونه موارد را هم شامل میشود.[57]
iii.شعر
«به دست دل عنانش سخت میدار مبادا روی برگرداند از کار
درین منزل بماند مدت دیر بهکلی گردد او از طبع خود سیر
ز تقوا و شریعت کار گیرد وزین هر دو بِتن او بار گیرد
مسلمان گردد او بر دست جانت رساند او به کام دوستانت»[58]
jjj.سیرۀ شهدا
i.توجه به بوی کباب
زغالها گل انداخته بود؛ جوجهها توی آبلیمو، پیاز و زعفران حسابی قوام گرفته بود. تا آمدم سیخها را روی منقل بگذارم، سر و کله محسن (شهیدحججی) پیدا شد. من زودتر نمازم را خوانده بودم که ناهار را روبهراه کنم. پرسید: با این دود و دمی که راه میاندازی، اگر یکبچه دلش خواست چه؟ اگر یکزن حامله هوس کرد چه؟ مجبورمان کرد با دلِ گرسنه، بندوبساط را جمع کنیم و به جایی خلوتتر برویم.[59]
ii.تفریحی به دور از گناه
روز انتخابات ریاست جمهوری، آقامحسن (شهیدحججی) صبح زود آمد و گفت: برویم رأی بدهیم؛ سبد وسایل و چای را هم بردارید که بعدش برویم بیرون شهر. رأی که دادیم، رفت مرغ خرید که جوجهکباب درست کنیم. از اول، نیتش رفتن کنار قبر شهید ایزدی بود. ما را کنار زایندهرود برد اما هرجا که میخواستیم بنشینیم، بهانه آورد که اینجا میزنند و میرقصند و حجاب زنها درست نیست. خودش رفت، دیدی زد و برگشت که ما را آن بالا ببرد. جایی را نشان کرده بود که بوی آدمیزاد نمیآمد و مسیرش بهحدی سخت بود که اگر قدری بیاحتیاطی میکردیم، سُر میخوردیم و داخل رودخانه میافتادیم.[60]
kkk.ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ ثَنَائِی عَلَیْکَ، وَ مَدْحِی إِیَّاکَ، وَ حَمْدِی لَکَ فِی کُلِّ حَالاتِی حَتَّى لَا أَفْرَحَ بِمَا آتَیْتَنِی مِنَ الدُّنْیَا، وَ لَا أَحْزَنَ عَلَى مَا مَنَعْتَنِی فِیهَا، وَ أَشْعِرْ قَلْبِی تَقْوَاکَ، وَ اسْتَعْمِلْ بَدَنِی فِیمَا تَقْبَلُهُ مِنِّی.»[61]
«خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا در همهحال توفیق ده که ذکر جمیل تو گویم و به ستایش تو برخیزم و تو را سپاس گویم؛ تا به آنچه از مال دنیا بر من ارزانى داشتهاى دلخوش نباشم و به منع تو اندوه نخورم؛ تقوا و خوف از خودت را شعار دلم گردان و تنم را به کارى گمار که مىپسندی.»
lll.روز بیستوهفتم: آثار تقوا
mmm.آیه
i.اثر تقوا، رحمت خاص و نور
<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ>[62]
«اى مؤمنان! از خدا پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا دوسهم از رحمتش را به شما عطا کند، و براى شما نورى قرار دهد که به وسیله آن [در میان مردم] راه سپارید و شما را بیامرزد، و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.»
ii.نجات از عذاب، از آثار تقوا
<وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفَازَتِهِمْ لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ>[63]
«و خدا کسانى را که پرهیزکارى پیشه کردند، به سبب اعمالى که مایه رستگاریشان بود، نجات مىدهد؛ عذاب به آنان نمىرسد و اندوهگین هم نمىشوند.»
nnn.روایت
i.حفاظی استوار
«قالَ اَمیرُ المُؤمِنینَ{علیه السلام}: الْجَؤوا إلَى التَّقوى؛ فإنّها جُنَّةٌ مَنیعَةٌ، مَن لَجَأَ إلَیها حَصَّنَتهُ، ومَنِ اعتَصَمَ بِها عَصَمَتهُ.»[64]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: به تقوا پناه برید! زیرا تقوا حفاظى استوار است؛ هرکس بدان پناه برَد، او را حفظ کند و هرکه به آن چنگ زند، او را نگه دارد.»
ooo.کلام بزرگان
i.علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}
پس بر همه مؤمنین واجب است از خدا پروا کنند، و تکالیفى که خداى تعالى متوجه ایشان کرده، به نحو احسن و بدون نقص انجام دهند؛ نخست او را اطاعت نموده، از نافرمانیاش بپرهیزند، و بعد از آنکه اطاعت کردند، دوباره نظرى به کردههاى خود بیندازند؛ چون این اعمال مایه زندگى آخرتشان است که امروز از پیش مىفرستند، با همین اعمال به حسابشان مىرسند تا معلوم کنند آیا صالح بوده یا نه؟ پس خود آنان باید قبلا حساب اعمال را برسند تا اگر صالح بوده امید ثواب داشته باشند، و اگر طالح بوده از عقابش بترسند، و به درگاه خدا توبه برده، از او طلب مغفرت کنند.[65]
ppp.شعر
«پرانده باشد آن دلهاى مشتاق بلى جفت غمست از یار خود طاق
بهر دل مشعل تقوا فروزند چه شمعش در شرار غم بسوزند
کدامین غم؟ غم دین، دین دلبر کز آن غم کس مبادا شاد خاطر
نشان معرفت قلب حزین است دل پاکان بدرد و غم قرین است»[66]
qqq.داستان
i.احتیاط در قدمبرداشتن
امامخمینی{رحمة الله علیه} در مدّتی که در نجف اشرف اقامت داشت، سالی چندبار به مناسبت زیارتهای ویژه امامحسین{علیه السلام} به کربلا مشرّف میشد و آنجا در منزل محقّری که یکی از اهالی کویت در اختیار ایشان قرار داده بود سکونت میگزید. نماز جماعت مغرب و عشا بیشتر در حسینیه آیتالله بروجردی{رحمة الله علیه} و نماز ظهر و عصر در همان منزل به امامت امام راحل اقامه میشد. در نماز جماعت منزل، جمع معدودی از دوستان شرکت میکردند و نماز در اتاق بیرونی تشکیل میشد. گاهی که جمعیت بیشتر میشد، نماز ر ا در حیاط منزل میخواندند. مساحت حیاط حدودا پنجاهمتر بود و فرش هم به اندازه کافی نبود؛ ازاینرو افراد عباهایشان را تا میکردند و به عنوان سجاده و زیرانداز روی آن به نماز میایستادند. وقتی حضرت امام از اتاق اندرونی برای اقامه نماز وارد حیاط میشدند، باید از میان صفوف جماعت عبور میکردند. تمام افراد حاضر بیگمان افتخار میکردند که عبایشان با قدم مبارک امام متبرک شود و امام نیز به این نکته واقف بودند؛ اما هنگام عبور، چه از پشت صفوف که کفشها بود و چه در مسیر که عباها پهن بود، با حرکتی احتیاطآمیز و برداشتن گامهای مناسب، با دقت سعی میکردند که بههیچوجه پایشان را نه روی کفشها بگذارند و نه روی عباهای دیگران. بدینگونه عملاً رعایت دقیق حق مردم را به مقلّدان و پیروان خود میآموختند.[67]
rrr.ادعیه
«وَ ارْزُقْنِی عِلْماً نافِعاً وَ یَقیناً صادِقاً وَ تُقیً وَ بِرّاً وَ وَرَعاً وَ خَوْفاً مِنْکَ وَ فَرَقاً یُبَلِّغُنِی مِنْکَ زُلْفَی وَ لایُباعِدُنِی عَنْکَ وَ اَحْبِبْنِی وَ لاتُبْغِضْنِی وَ تَوَلَّنِی وَ لاتَخْذُلْنِی.»[68]
«خدایا! دانش سودمند و یقین صادقانه و تقوا و نیکی و پارسایی و بیم از خود نصیب من فرما؛ و ترسی به من عطا کن که مرا به مقام قُرب تو برساند و از تو دورم نسازد؛ و دوستم بدار، و دشمنم مدار، و سرپرستم باش، و مرا وامگذار!»
sss.روز بیستوهشتم: آثار تقوا
ttt.آیه
i.عاقبتبهخیری، از آثار تقوا
<قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اسْتَعینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ>[69]
«موسى به قومش گفت: از خدا یارى بخواهید، و شکیبایى ورزید! یقیناً زمین در سیطره مالکیّت و فرمانروایى خداست؛ آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد مىبخشد؛ و سرانجام نیک براى پرهیزکاران است.»
uuu.روایت
i.عزتمندی به وسیله تقوا
«قالَ الإمامُ الصّادِقُ{علیه السلام}: ما نَقَلَ اللَّهُ؟عز؟ عَبداً مِن ذُلِّ المَعاصی إلى عِزِّ التَّقوى إلّا أغناهُ مِن غَیرِ مالٍ، و أعَزَّهُ مِن غَیرِ عَشیرَةٍ، و آنَسَهُ مِن غَیرِ بَشَرٍ.»[70]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: خداوند؟عز؟ هیچ بندهاى را از ذلّت گناهان به عزّت تقوا منتقل نکرد، مگر اینکه او را بدون مال توانگر ساخت و بىایل و عشیره، قدرتمند نمود و بىآنکه کسى با او باشد، او را از تنهایى درآورد.»
vvv.کلام بزرگان
i.آیتالله شهیدمطهری{رحمة الله علیه}
در نهجالبلاغه که فوقالعاده روی کلمه تقوا تکیه شده است، همهجا تقوا به معنای آن ملکه مقدس که در روح پیدا میشود و به روح قوت و قدرت و نیرو میدهد و نفس اماره و احساسات سرکش را رام و مطیع میسازد، به کار رفته است. در خطبه صدودوازدهم میفرماید: تقوای خدا، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آنها را از تجاوز به حریم محرمات الهی نگه داشته و خوف خدا را ملازم دلهای آنان قرار داده است تا آنجا که شبهای آنها را زنده و بیدار نگه داشته و روزهای آنها را قرین تشنگی (تشنگیِ روزه) کرده است. در این عبارات، با صراحت کامل، تقوا را به معنای آن حالت معنوی و روحانی ذکر کرده که حافظ و نگهبان از گناه است، و ترس از خدا را به عنوان یکاثر از آثار تقوا ذکر نموده است. از همینجا میتوان دانست که تقوا به معنای ترس نیست؛ بلکه یکی از آثار تقوا این است که خوف خدا را ملازم دل قرار میدهد.[71]
www.شعر
«به دام دانشى کان سودمند است دل آن پارسایان پایبند است
ز هر ساز زیانبخش کجآوا فروبسته است گوش اهل تقوا
فرا دادى چو گوش خود در این باغ که هم بلبل به گفتار است و هم زاغ»[72]
xxx.سیره شهدا
i.دادن پول اضافی به راننده
از تریلی که پیاده شدیم، یک ون گرفتیم که ما را تا نجف ببرد. محسن (شهیدحججی) سریع رفت و کنار راننده نشست. دستوپاشکسته با راننده عربی حرف زد و کرایه را طی کرد. خیلی زود با او پسرخاله شد و گوشیاش را به ضبط ماشین وصل کرد. عشق کرده بود که تا نجف میتواند مداحی مورد علاقهاش را گوش کند. راننده که متوجه نمیشد ولی با شور مداحی گاز میداد و میرفت. به محسن گفتم: قطعش کن تا راننده ما را به کشتن نداده است. وقتی پیاده شدیم، دههزارتومان اضافه به راننده داد تا مدیونش نباشیم. گفت: شاید موقع طیکردن کرایه، زبانش را درست متوجه نشده باشیم. [73]
yyy.ادعیه
«یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ أَکْرَمَ الْأَکْرَمِینَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ وَ اجْعَلْ صِیَامَنَا مَقْبُولًا وَ بِالْبِرِّ وَ التَّقْوَى مَوْصُولا.»[74]
«ای مهربانترینِ مهربانان و گرامىترینِ گرامیان! بر محمّد و دودمان پاکش درود فرست و روزهدارىِ ما را بپذیر و به نیکى و تقوا پیوسته ساز!»
[1]- المائدة، 65 و 66.
[2]- میزانالحکمة، ج13، ص377.
[3]- شهیدان محراب، ص49.
[4]- شرحالکنوز و بحرالرموز، ص293.
[5]- پیک افتخار 25، نام تو با عشق پرآوازه باد!، ص35.
[6]- مصباحالمتهجد، ج2، ص700.
[7]- الاحزاب، 70 و 71.
[8]- النحل، 128.
[9]- میزانالحکمة، ج13، ص368.
[10]-شرح چهلحدیث، ص209.
[11]- دیوان فیض کاشانی، ج1، ص414.
[12]- مردان علم در میدان عمل، ج5، ص189.
[13]- الصحیفةالسجادیة، ص122 (دعای 25).
[14]- نوح، 2-4.
[15]- میزانالحکمة، ج13، ص368.
[16]- دهگفتار، ص30.
[17]- دیوان فیض کاشانی، ج1، ص542.
[18]- سلام بر ابراهیم، ص40.
[19]- سربلند، ص104.
[20]- مصباحالمتهجد، ج1، ص41.
[21]- النساء، 1.
[22]- میزانالحکمة، ج13، ص373.
[23]- «متاع ناچیز و ناپایدار دنیا را مىخواهید، و خدا [براى شما] آخرت را مىخواهد»؛ (الانفال، 67).
[24]- «و به نفع خود توشه برگیرید که بهترین توشه پرهیزکارى است»؛ (البقرة، 197).
[25]- ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص490.
[26]- مجموعه دیوان الهی، ج2، ص16.
[27]- مردان علم در میدان عمل، ج1، ص111.
[28]- بحارالأنوار، ج91، ص161.
[29]- الزمر، 20.
[30]-همان، ص376.
[31]- با علامه در المیزان، ج1، ص436.
[32]- مجموعه دیوان الهى، ج2، ص23.
[33]-خودسازی به سبک شهدا، ص20.
[34]- بحارالانوار، ج 91، ص191.
[35]- الاعراف، 169 و 170.
[36]- میزانالحکمة، ج13، ص367.
[37]- هزارویک کلمه، ج2، ص266.
[38]- مفتاحالاراده، ص598.
[39]- مردان علم در میدان عمل، ج4، ص131.
[40]- الصحیفةالسجادیة، ص86 (دعای 17).
[41]- النحل، 30 و 31.
[42]- میزانالحکمة، ج13، ص367.
[43]- در محضر آیتالله بهجت، ج1، ص58.
[44]- مفتاحالاراده، ص599.
[45]- خودسازی به سبک شهدا، ص100.
[46]- الصحیفةالسجادیة، ص96 (دعای 20؛ مکارمالاخلاق).
[47]- غافر، 7-9.
[48]- میزانالحکمة، ج13، ص368.
[49]- در محضر آیتالله بهجت، ج1، ص75.
[50]- همان، ص65.
[51]- مجموعه دیوان الهى، ج2، ص357.
[52]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص597.
[53]- الصحیفةالسجادیة، ص98 (دعای 20؛ مکارمالاخلاق).
[54]- الانفال، 29.
[55]- بحارالأنوار، ج67، ص283.
[56]- «دین تو برادر توست؛ پس برای دین خود به هر صورت که امکانپذیر است، احتیاط کن!»؛ (وسائلالشیعة، ج27، ص167).
[57]- در محضر آیتالله بهجت، ج1، ص65.
[58]- مفتاحالاراده، ص599.
[59]- سربلند، ص227.
[60]- همان، ص20.
[61]- الصحیفةالسجادیة، ص104 (دعای 21).
[62]- الحدید، 28.
[63]- الزمر، 61.
[64]- میزانالحکمة، ج13، ص375.
[65]- ترجمه المیزان، ج19، ص375.
[66]- مجموعه دیوان الهى، ج2، ص22.
[67]- خاطرهای از زبان حجتالاسلام محمدحسن رحیمیان (پرتال امامخمینی{رحمة الله علیه} www.imam-khomeini.ir).
[68]- الکافی، ج2، ص584 (دعای سریعالاجابة).
[69]- الاعراف، 128.
[70]- الکافی، ج2، ص76.
[71]- دهگفتار، ص26.
[72]- مجموعه دیوان الهى، ج2، ص18.
[73]- سربلند، ص190.
[74]- إقبالالأعمال، ج1، ص23.