مراقبات اخلاق توحیدی-جلد دوم-بخش دوم،پرهیز از شبهات(تقوا و ورع) > روز بیستونهم تا روز سیوششم: ورع
a.روز بیستونهم: ورع
b.آیه
i. مراقبت از وسوسۀ شیطان
<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکَى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ>[1]
«ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی نکنید؛ هرکس از گامهای شیطان پیروی کند، [در دنیا و آخرت دچار خسارت میشود؛ زیرا شیطان به گناه آشکار و کارهای ناپسند فرمان میدهد؛ و اگر احسان و مهربانی خداوند بر شما نبود هرگز اَحدی از شما [از هیچ گناهِ آشکار و پنهان] پاک نمیماند [و به رشد و صلاح نمیرسید]؛ ولی خداوند هرکه را بخواهد [درصورتیکه با شیطان مخالفت کند] پاک میکند و خداوند شنوا و داناست.»[2]
c.روایت
i.رسیدن به کمال، با ورع
«عَنْ یَزِیدَ بْنِ خَلِیفَةَ قَالَ: وَعَظَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} فَأَمَرَ وَ زَهَّدَ؛ ثُمَّ قَالَ: عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ، فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَعِ.»[3]
«یزیدبنخلیفه میگوید: امامصادق{علیه السلام} ما را موعظه کرد و در پایان فرمود: بر شما باد به ورع؛ زیرا بهشت و رضوان الهى جز در اثر پارسایى و ورع بهدست نمیآید.»
d.کلام بزرگان
i.باباطاهر{رحمة الله علیه}
ورع، طمعنداشتن به تمامى شبهههاست؛ کسى که حقیقتاً ورع داشته باشد، دنیا و آخرت را شبهه مىیابد و حقّ را تنها مىیابد؛ حرام را انجام نمىدهد و بر شبهه توقف مىکند.[4]
e.شعر
«چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان
دل از انتظار خونیندهن از امید خندان
مگر آن که هردو چشمش همه عمر بسته باشد
به ورع خلاص یابد ز فریب چشمبندان
نظری مباح کردند و هزارخون معطل
دل عارفان ببردند و قرار هوشمندان»[5]
f.داستان
i.تنها دو ریال!
یکی از علمای تبریز در عصر مرجعیت جناب شیخمحمدحسن نجفی{رحمة الله علیه} (مؤلف کتاب وزینِ جواهرالکلام در علم فقه) به نجف آمد. وقتی چشمش به جناب شیخ افتاد، گفت: من از برخوردی که در دوران طلبگیِ شیخمحمدحسن نجفی با وی داشتهام، او را میشناسم. روزی خواستم مبلغی را بین طلاب تقسیم کنم که به هر طلبه یکتومان میرسید؛ شروع به تقسیم کردم تا به شیخمحمدحسن رسیدم؛ به او گفتم: این یکتومان سهم شماست، بفرمایید! ایشان گفت: من نمیگیرم. سببش را که پرسیدم، گفت: من امروز بیش از دو ریال احتیاج ندارم و برای روزهای آینده نیز چیزی از حقوق شرعی نمیگیرم؛ از کجا معلوم که من بعدا زنده باشم و آن را در مورد خود مصرف کنم؟ پس فقط دو ریالش را به من بده و بقیه را بردار! گفتم: من پول خرد ندارم. سرانجام نزد یکی از کفشدارهای حرم رفتیم و یکتومان را خرد کردیم و ایشان تنها دوریال که هزینه یکروزش بود را برداشت.[6]
g.ادعیه
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْزُقْنِی صِحَّةً فِی عِبَادَةٍ وَ فَرَاغاً فِی زَهَادَةٍ وَ عِلْماً فِی اسْتِعْمَالٍ وَ وَرَعاً فِی إِجْمَال.»[7]
«خداوندا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا تندرستى عطا فرما تا تو را پرستش کنم و آسایش عطا کن تا دامن از جهان برچینم و علم مرا با عمل همراه فرماى و پرهیزگاریام را با میانهروى قرین نما!»
h.روز سیام: ورع
i.آیه
i.استعاذه در هنگام قرائت قرآن برای دوری از شیطان
<فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ 98 إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ 99 إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ>[8]
«هنگامی که [میخواهی] قرآن بخوانی، از شیطانِ راندهشده به خداوند پناه ببر! «98» یقیناً او بر مؤمنانی که همواره به پروردگارشان توکل میکنند، تسلطی ندارد. «99» تسلطش فقط بر کسانی است که او را سرپرست [و همهکارۀ] خود گرفتهاند، و نیز بر گروهی است که [با اغواگری او] برای خداوند شریک انتخاب میکنند.»
j.روایت
i.باورعترین مردم
«قالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ.»[9]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: باورعترینِ مردم کسی است که در هنگام شبهات توقف کند.»
ii.ورع، سختترین عبادت
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: إِنَّ أَشَدَّ الْعِبَادَةِ الْوَرَعُ.»[10]
«امامباقر{علیه السلام} فرمود: سختترین عبادت، ورع است.»
k.کلام بزرگان
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
مسافر کوی حقیقت پس از شناخت محرّمات و حلیّات، خود را ملزم به رعایت آنها میگرداند؛ اما گاه اموری مشتبه، او را سرگردان میسازند و به حیرت میافکنند؛ ازاینرو، از خوف هلاکت و فرونیفتادن در مهلکه از آن امور نیز پرهیز میکند که مبادا این امور مشتبه زمینۀ ورود او را به اعمال خلاف و حرام فراهم سازد.
برخی در معنای ورع گفتهاند: ورع، اجتناب از شبهات است از بیم وقوع در محرمات؛ بنابراین ورع، پرهیز و احتراز و دوریجستن از شبهههاست. برخی از رهیافتگان طریق، ورع را برتر از تقوا دانستهاند؛ به دلیل اینکه تقوا را ترک محذورات و محرمات میدانند و ورع را ترک شبهات معنا کردهاند. بدین ترتیب صاحب مقام ورع، مقامی برتر از متقی را کسب نموده است؛ زیرا از حرامهای شرعی و عرفی پرهیز مینماید.[11]
l.شعر
«رضا و ورع، نیکنامان حُرّ هوی و هوس، رهزن و کیسهبُر
چو سلطان عنایت کند با بَدان کجا ماند آسایش بِخردان؟
تو را شهوت و حرص و کین و حسد چو خون در رگانند و جان در جسد
هوی و هوس را نماند ستیز چو بینند سر پنجهٔ عقل تیز»[12]
m.سیره شهدا
i.زمین شبههناک
سیزدهبهدر رفتیم روستای پدربزرگ خانمش (شهیدمحسن حججی)؛ تعدادمان زیاد شد و جای نشستن کم آمد؛ بههمینخاطر حصیر را داخل زمینِ کناری انداختند. محسن پرسید: صاحب این زمین کیست؟ یکی گفت: برای فامیل است؛ دیگری گفت: نه، زمین غریبه است. محسن که این حرفها را شنید، پایش را توی یککفش کرد که زنگ بزنید از صاحبش اجازه بگیرید![13]
ii.نماز در کوچه
شبها هوا سرد بود و بچهها داخل خانهها میخوابیدند. نصفهشب که از اتاق بیرون زدم، دیدم حججی داخل کوچۀ گِلی به نماز ایستاده است. گفتم: چرا اینجا ایستادی؟ برو داخل نماز بخوان! گفت: اینجا راحتترم. هرچه روضه خواندم که این سرزمین آزاد شده و خانهها غصبی نیست، به خرجش نمیرفت.[14]
n.ادعیه
«اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ خَلِّصْنِی مِنَ الْحَسَدِ وَ احْصُرْنِی عَنِ الذُّنُوبِ وَ وَرِّعْنِی عَنِ الْمَحَارِمِ وَ لاَ تُجَرِّئْنِی عَلَى الْمَعَاصِی وَ اجْعَلْ هَوَایَ عِنْدَکَ وَ رِضَایَ فِیمَا یَرِدُ عَلَیَّ مِنْکَ وَ بَارِکْ لِی فِیمَا رَزَقْتَنِی وَ فِیمَا خَوَّلْتَنِی وَ فِیمَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیّ.»[15]
«خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا از حسد بِرهان و از گناهان در امان دار و از حرامها پرهیز ده و مرا بر ارتکاب معاصى گستاخ مفرما و میل و خواهشم را به ساحت خود معطوف دار! و چنان کن که به هرچه از تو مىرسد، خرسند باشم. خداوندا! در هرچه مرا روزى کردهاى و در هرچه بخشیدهاى و در هرچه نعمت که ارزانىام داشتهاى برکت ده!»
o.روز سیویکم: ورع
p.آیه
i.مراقبت از وسوسۀ شیطان
<قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ 39 إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ 40 قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ 41 إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ>[16]
«[ابلیس] گفت: پروردگارا! برای اینکه مرا [به سبب سرپیچی از خواستهات در سجده بر آدم، از احسان و رحمتت] ناکام کردی، مسلّماً من [هم کارهای زشت را] در زمین [در چشم و دلشان] آرایش میدهم [تا ارتکابش بر آنان آسان شود،] و بی تردید همه را گمراه خواهم کرد؛«39» مگر مخلَصین از بندگانت [که از دسترس من بیرونند].«40» [خداوند] فرمود: این [مخلَصبودن] راهی است مستقیم [که تحققش در وجود مخلَصان] بر عهدۀ من [است].«41» یقیناً تو را بر بندگانم هیچ تسلطی [برای گمراهکردنشان] نیست، مگر بر منحرفانی که از تو پیروی کنند.»
q.روایت
i.دعوت مردم به خوبیها با ورع
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ.»[17]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: با غیرزبان خویش مردم را به مذهب خود دعوت کنید؛ مردم باید ورع و کوشش و نماز و خیر شما را ببینند؛ اینها خود، دعوتکننده هستند.»
r.کلام بزرگان
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
ورع را یکی از منازل سالکین شمردهاند. جناب عارف معروف، خواجه عبدالله انصاری{رحمة الله علیه} در تعریف ورع فرموده است: ورع عبارت است از نگاهداری کامل و آخر مرتبه حفظ نفس، و درعینحال ترسناکبودن از لغزش، یا سختگیری بر نفس برای تعظیم حق است. ورع دارای مراتبی بسیار است؛ ورع عامه، اجتناب از کبائر است؛ و ورع خاصه، اجتناب از مشتبهات برای خوف از وقوع در محرّمات، و ورع اهل زهد، اجتناب از مباحات برای احتراز از وزر آن، و ورع اهل سلوک، ترک نظر به دنیا برای وصول به مقامات، و ورع مجذوبین، ترک مقامات برای وصول به باب الله و شهود جمال الله، و ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایات است.[18]
s.شعر
«پیشوا و واعظ دین محمد کز ورع
سنت همنام خود را هست دائم جانسپار
گر نبودی باغ رأیش را نهالی بس قوی
این چنین شاخی از او پیدا نگشتی در دیار
آن که خاک تیره را بر چرخ فضل آمد بدو
کز چنان چرخی چنین خورشید دین گشت آشکار»[19]
t.داستان
i.شیخمرتضی زاهد{رحمة الله علیه}
در زمان قدیم که هنوز خانهها لولهکشی آب نداشتند، در هر خانهای آبانبار و حوضچهای برای ذخیره آب وجود داشت. این آبانبارها چندوقتیکبار توسط مأموری معروف به «میراب» پر میشد. میراب با سرازیرکردن و هدایت آب در جویهای خیابانها و کوچهها آب را به خانههای مردم میرساند. یکشب یکی از همین میرابها، آب را بهسوی محله حمام گلشن و کوچه شیخمرتضی زاهد سرازیر میکند. او میبایست بهترتیب و بهنوبت، حوض و آبانبارهای خانههای این کوچه را پر میکرد و خانه آقا شیخمرتضی نیز بعد از چندخانه نوبتش میشد؛ اما آن شب آن آقای میراب در همان ابتدای آبرسانی متوجه میشود در خانه آقا شیخ مرتضی خبری از آب نیست و حوض منزل بهطور کامل خالیشده است؛ بنابراین او به احترام ایشان بدون رعایت نوبت، آب را بهسوی خانه ایشان سرازیر میکند و حوضخانه پر میکند و آن شب شیخمرتضی بر این مطلب آگاهی پیدا میکند. حاجمحمدعلی اخوان میگفت: آن شب دیدیم در میزنند؛ صدایی از پشت در بلند شده بود و میگفت: آقای حاجمحمدحسن آقا! در را بازکنید. صدای شیخمرتضی زاهد بود. در را باز کردیم و ایشان با آن قد خمیدهاش به داخل خانه ما آمد و به پدرمان گفت: حاجمحمدحسن آقا! این آقای میراب امشب لطف کرده است و بینوبت، ابتدا آب را به خانه ما آورده است و من الان نمیتوانم بروم از همه همسایهها حلالیت بگیرم و رضایتشان را جلب کنم؛ بنابراین آمدهام اینجا وضو بگیرم؛ اجازه میفرمایید؟ شیخمرتضی تا زمانی که حوض منزلشان از آب بینوبت خالی نشد، احتیاط میکرد و برای وضو و تطهیر به خانه ما میآمد![20]
حاجآقا سیدرسول موسوی میگفت: یکروز دیدم آن آقایی که شیخمرتضی را به کول میگرفت، چون خم بود و ناگزیر نگاهش بر زمین بود، کمی نامناسب و تند از کنار یکخانه با دیوارهای کاهگلی عبور کرد. در این هنگام عبای شیخمرتضی به دیوار مالیده و کشیده شد. ایشان فوری نگاهی به عبایش انداخت. عبای ایشان با مالیدهشدن به آن دیوار، مقداری خاکی شده بود. شیخمرتضی باعجله به آن آقا فرمود: صبر کن، صبر کن! سپس ایشان درهای آن خانه را به صدا درآورد. صاحبخانه بیرون آمد و شیخمرتضی شروع به حلالیتخواستن از صاحبخانه و اعلام آمادگی برای ادای خسارت نمود و گفت: این عبای من به دیوار خانه شما مالیده شده و از دیوار خانه شما کمی کاه و گل ریخته و مقداری ساییده و آسیبدیده است![21]
u.ادعیه
«یا رَبَّ الرِّیاحِ...أَسْأَلُکَ بِهذِهِ الْأَسْمآءِ الْمُبارَکاتِ تَوْفِیقَ أَهْلِ الْهُدى، وَ عَمَلَ أَهْلِ الْیَقِینِ، وَ مُناصَحَةَ أَهْلِ التَّوْبَةِ، وَ عَزْمَ أَهْلِ الصَّبْرِ، وَ عَزْمَ أَهْلِ الْخَشْیَةِ وَ شَوْقَ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ طَلَبَ أَهْلِ الرَّغْبَةِ، وَ عِرْفانَ أَهْلِ الْعِلْمِ، وَ تَقِیَّةَ أَهْلِ الْوَرَعِ.»[22]
«اى پروردگار بادها! ... به حرمت این نامها و کمالات مبارک، از تو توفیق هدایتیافتگان، عمل اهل یقین، خیرخواهى و اخلاص و استوارى توبهکنندگان، و عزم و تصمیم آهنین صابران و اهل خشیت را خواستارم؛ خدایا! شوق اهل بهشت، و جستجوى اهل میل و رغبت، و شناخت دانشمندان و تقواى اهل ورع و پرهیزگارى را از تو درخواست مىنمایم.»
v.روز سیودوم: ورع
w.آیه
i.دوری از گامهای شیطان
<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ 208 فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْکُمُ الْبَیِّنَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ>[23]
«ای اهل ایمان! همگی به عرصۀ تسلیم [در برابر خدا و اطاعت از او] درآیید، و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او بیتردید، دشمن آشکار شما است. (208) چنانچه بعد از آنکه دلایل روشن برای شما آمد، بلغزید [و به شرک و کفر و فرهنگهای شیطانی روی آورید]، بدانید که خدا [در انتقام از شما] توانای شکستناپذیر و حکیم است.»
x.روایت
i.صفات انسان باورع
«عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عِیَاضٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: مَنِ الْوَرِعُ مِنَ النَّاسِ؟ فَقَالَ: الَّذِی یَتَوَرَّعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ یَتَجَنَّبُ هَؤُلَاءِ وَ إِذَا لَمْ یَتَّقِ الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِی الْحَرَامِ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُهُ، وَ إِذَا رَأَى الْمُنْکَرَ وَ لَمْ یُنْکِرْهُ وَ هُوَ یَقْوَى عَلَیْهِ فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ یُعْصَى اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُعْصَى اللَّهُ فَقَدْ بَارَزَ اللَّهَ بِالْعَدَاوَةِ وَ مَنْ أَحَبَّ بَقَاءَ الظَّالِمِینَ فَقَدْ أَحَبَّ أَنْ یُعْصَى اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى حَمِدَ نَفْسَهُ عَلَى هَلَاکِ الظَّلَمَةِ، فَقَالَ: <فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ>[24].»[25]
«فضیلبنعیاض میگوید: به امامصادق{علیه السلام} عرض کردم: انسان باورع کیست؟ فرمود: آن کس که از محرّمات الهى دورى گزیند و از شبهات و اختلاط با مخالفان ما اجتناب ورزد؛ هرگاه کسى از امور مشتبه پرهیز نکند، نادانسته و ناخودآگاه گرفتار حرام گردد؛ و اگر کار زشتى را ببیند و درحالىکه توانایى جلوگیرى از آن را داشته باشد، اقدام نکند، به این معناست که مایل است از خداوند نافرمانى شود؛ و کسى که دوست دارد فرمان خدا برده نشود، آشکارا به دشمنى خدا برخاسته است. شخصى که پایدارماندن ستمکاران را دوست داشته باشد، قطعا مىخواهد معصیت خدا رایج باشد؛ و خداوند متعال بر هلاکنمودن ستمپیشگان، خود را ستوده است: «در نتیجه، ریشه کسانى که ستم ورزیدند، بریده شد و همه ستایشها ویژه خداست که پروردگار جهانیان است».
y.کلام بزرگان
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
ورع از محارمالله پایه تمام کمالات معنویه و مقامات اخرویه است، و از برای هیچ کسی مقامی حاصل نشود، مگر به ورع از محارمالله. و قلبی که دارای ورع نباشد، به طوری زنگار و کدورت او را فرو میگیرد که چهبسا امید نجات از آن منقطع گردد. صفای نفوس و صقالت آنها به ورع است. این منزل برای عامه مردم مهمترینِ منازل است و تحصیل آن از مهمات مسافر طریق آخرت است و فضیلت آن به حسب اخبار اهلبیت عصمت؟عهم؟ بیش از آن است که در این اوراق مذکور گردد.[26]
z.شعر
«متقى و زاهد و اهل ورع باش اى جوان
دین غنیمت دان و تخم علم را در دل بکار!
هرکه خلقش با ادبها باشد او گردد به آن
سرفراز قوم چون باشد رئیسان را فرار
فهم کن کز علم صافىتر نباشد مشربى
طالب خود راست همچون آب صافى سازگار»[27]
aa.سیرۀ شهدا
i.نظارت امامزمان؟عج؟
مرتضی (شهیدآوینی) عادت داشت هرروز سیگار بکشد. تقریباً تمام اعضای خانواده این مسئله را میدانستند؛ اما پس از پیروزی انقلاب بهطورناگهانی سیگار را ترک کرد. برای همه این مسئله جالب بود. وقتی از او علت این کار را پرسیدم، پاسخ داد: آقا امامزمان؟عج؟ در همهحال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند؛ من چطور میتوانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟[28]
bb.ادعیه
«اللَّهُمَّ بِمَحَلِّ هَذَا السَّیِّدِ مِنْ طَاعَتِکَ وَ بِمَنْزِلَتِهِ عِنْدَکَ لاَ تُمِتْنِی فُجَاءَةً وَ لاَ تَحْرِمْنِی تَوْبَةً وَ ارْزُقْنِی الْوَرَعَ عَنْ مَحَارِمِکَ دِیناً وَ دُنْیَا وَ اشْغَلْنِی بِالْآخِرَةِ عَنْ طَلَبِ الْأُولَى.»[29]
«خدایا! به مقام و مرتبه این آقا در طاعتت و به منزلت او نزد حضرتت، مرا به مرگ ناگهانى نمیران و از توبه کامل محرومم مگردان و در دنیا و دین از آنچه حرام فرمودى مرا پرهیز و ورع عطا فرما، و به جاى طلب دنیا همیشهبه کار آخرتم مشغول دار!»
cc.روز سیوسوم: ورع
dd.آیه
i.دوری از تبعیت شیطان
<وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ>[30]
«هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما [به قصد شبههاندازی] در گفتار بیهوده و سخنِ بازیگرانه فرومیروند، از آنان روی برتاب [و مجلسشان راترک کن] تا در سخنی دیگر درآیند؛ چنانچه شیطان تو را [در مورد ترک مجلسشان] به فراموشی اندازد، پس از بهیادآمدنت، با آن قومِ ستمپیشه منشین!»
ee.روایت
i.اصحاب واقعی
«قَالَ أَبُو الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیُّ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: مَا نَلْقَى مِنَ النَّاسِ فِیکَ! فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: وَ مَا الَّذِی تَلْقَى مِنَ النَّاسِ فِیَّ؟ فَقَالَ: لَا یَزَالُ یَکُونُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ الرَّجُلِ الْکَلَامُ فَیَقُولُ: جَعْفَرِیٌّ خَبِیثٌ. فَقَالَ{علیه السلام}: یُعَیِّرُکُمُ النَّاسُ بِی. فَقَالَ لَهُ أَبُو الصَّبَّاحِ: نَعَمْ؛ قَالَ: فَمَا أَقَلَّ وَ اللَّهِ مَنْ یَتَّبِعُ جَعْفَراً مِنْکُمْ إِنَّمَا أَصْحَابِی مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ هَؤُلَاءِ أَصْحَابِی.»[31]
«ابوالصباح کنانى به امامصادق{علیه السلام} عرض کرد: درباره شما از مردم چه زخم زبانها بشنویم! فرمود: مگر دربارۀ من از مردم چه میبینى؟ گفت: هرگاه میان من و مردى سخنى در میگیرد، به من میگوید: جعفرى خبیث؛ حضرت فرمود: شما را به من سرزنش میکنند؟ ابوالصباح گفت: آرى. فرمود: به خدا قسم! تعداد کمی از شما پیرو جعفر{علیه السلام} هستند؛ یار من فقط کسى است که ورعش شدید باشد و براى خالقش عمل کند و ثواب او را امیدوار باشد؛ اینها اصحاب من هستند.»
ii.تثبیت ایمان به وسیلۀ ورع
«عَنْ أَبَانِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} قَالَ: قُلْتُ مَا الَّذِی یُثْبِتُ الْإِیمَانَ فِی الْعَبْدِ؟ قَالَ: الَّذِی یُثْبِتُهُ فِیهِ الْوَرَعُ وَ الَّذِی یُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ.»[32]
«ابانبنسوید از امامصادق{علیه السلام} سوال کرد: چه چیزی ایمان را در بنده مستحکم میکند؟ حضرت فرمود: ورع؛ و چیزی که ایمان را از انسان دور میکند، طمع است.»
ff.کلام بزرگان
i.آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}
ایشان میفرمود: حاجآقاحسین قمی{رحمة الله علیه} خیلی مقید بود که در مجلسش غیبت نشود. حتی بعضی از معاصرین به او اعتراض میکردند که تو نمیگذاری ما حرف بزنیم، فورا میگویی: غیبت نکن. آقاسیدعبدالهادی شیرازی{رحمة الله علیه} نیز همین تقیّد حاجآقاحسین{رحمة الله علیه} در جلوگیری از غیبت را داشت. ما در ابتدا میگفتیم: گویا محال است که کسی چنین تقیدی را داشته باشد ولی وقتی با او معاشرت کردیم، دیدیم نه بابا! ممکن است و هیچ هم محال نیست.[33]
gg.شعر
«مردان به سعی و رنج به جایی رسیدهاند تو بیهنر کجا رسی از نفسپروری
ترک هواست، کشتی دریای معرفت عارف به ذات شو، نه به دلق قلندری
در کم ز خویشتن به حقارت نگه مکن گر بهتری به مال، به گوهر برابری»[34]
hh.داستان
i.دوکیلو پرتقال!
یکروز در پاریس تقریبا دوکیلو پرتقال خریدم. امامخمینی{رحمة الله علیه} وقتی مرا دید، فرمود: این همه پرتقال برای چیست؟! گفتم: چون ارزان بود، برای چندروز پرتقال خریدم. فرمود: دوگناه کردید: یکگناه اینکه ما نیازی به این مقدار پرتقال نداشتیم و دیگری آنکه شاید در این محل کسانی هستند که تاکنون به دلیل گرانی نتوانستهاند این میوه را بخرند؛ ببرید اضافهاش را پس دهید! گفتم: این کار ممکن نیست. فرمود: باید راهی پیدا کنید؛ پرتقالها را پوست بکنید و به افرادی بدهید که تابهحال پرتقال نخوردهاند.[35]
ii.ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ وَ أَسْأَلُکَ الْمَحَبَّةَ لِمَحَابِّکَ وَ الْعِصْمَةَ مِنْ مَحَارِمِکَ وَ الْوَجَلَ مِنْ خَشْیَتِکَ وَ الْوَرَعَ عَنْ مَحَارِمِکَ.»[36]
«خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست؛ از تو دوستی با دوستانت و دورماندن از محارمت و بیمناکی از خشیتت و ورع از محارمت را درخواست میکنم.»
jj.روز سیوچهارم: ورع
kk.آیه
i.دوری از خطوات شیطان
<وَ مِنَ الْأَنْعَامِ حَمُولَةً وَ فَرْشًا کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ>[37]
«و [نیز] از دامها حیواناتی باربَر، و دارندۀ پشم و کرک آفرید؛ از آنچه خداوند روزی شما کرده، بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید؛ که یقیناً او دشمن آشکار شماست.»
ll.روایت
i.او را مؤمن نمیدانیم!
«قال أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ مُؤْمِناً حَتَّى یَکُونَ لِجَمِیعِ أَمْرِنَا مُتَّبِعاً مُرِیداً أَلَا وَ إِنَّ مِنِ اتِّبَاعِ أَمْرِنَا وَ إِرَادَتِهِ الْوَرَعَ فَتَزَیَّنُوا بِهِ یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ وَ کِیدُوا أَعْدَاءَنَا بِهِ یَنْعَشْکُمُ اللَّهُ.»[38]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: ما شخص را مؤمن نمیدانیم مگر آنکه از تمام اوامر ما پیروى کند و خواهان آن باشد. همانا ورع، پیروى امر ما و خواستن آن است؛ پس خود را به آن زینت دهید؛ خدا شما را بیامرزد؛ و به وسیله ورع بر دشمنان ما غلبه کنید؛ خدا به شما رفعت بخشد!»
ii.ورع بامنفعت
«قَالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا وَرَعَ أَنْفَعُ مِنْ تَجَنُّبِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ الْکَفِّ عَنْ أَذَى الْمُؤْمِنِینَ وَ اغْتِیَابِهِم.»[39]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: بدان که هیچ ورعی بامنفعتتر از دوری از محارم الهی و پرهیز از آزار مؤمنین و غیبت آنان نیست.»
mm.کلام بزرگان
i.مقام معظم رهبری؟حفظ؟
ورع به معنای پرهیز و اجتناب از هرچیزی است. اگر کسی از لذت مباح و حلال مثل غذا و لباس و منظره خوب پرهیز کند، باورع محسوب میشود؛ و یا اگر از اموال مشتبه پرهیز کند، باورع است و همه اینها خوب است؛ یعنی پرهیز در حد اعتدال از همین ظواهر و لذات و تمتعات دنیوی، فینفسه چیز بسیار خوبی است. لکن یکورع است که از همه اینها بالاتر است و آن ورع از محرمات و گناهان است. برخیها مستحبات را انجام میدهند اما واجبات را بهجا نمیآورند؛ بعضی افراد از برخی مکروهات صرف نظر میکنند اما از محرمات اجتناب نمیکنند؛ این چه فایدهای دارد؟ پس، از همه ورعها و اجتنابها بالاتر، اجتناب از گناه صریح و حرام شرعی است. به تعبیر روایت، این ورع بامنفعتترین ورع است. اگر پرهیزهای دیگر را داشتی ولی از حرام دوری نکردی، زیاد برایت فایده ندارد.[40]
nn.شعر
«اگرچه باده فرحبخش و باد گل بیز است
به بانگ چنگ مخور مِی که محتسب تیز است
صُراحِای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عیش کوش که ایام فتنهانگیز است
در آستین مرقّع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صُراحی زمانه خونریز است
ز رنگ باده بشویید خرقهها از اشک
که موسم ورع و روزگار پرهیز است»[41]
oo.سیرۀ شهدا
i.احتیاط در سلوک دینی
سال اول طلبگی هادی (شهیدذوالفقاری) بود. یکروز به او گفتم: میدانی شهریهای که یکطلبه میگیرد، از سهم امامزمان؟عج؟ است. با تعجب نگاهم کرد و گفت: خب شنیدم، منظورت چیست؟ گفتم: بزرگان دین میگویند: اگر طلبهای درس نخواند، گرفتن پول امامزمان؟عج؟ برای او اشکال پیدا میکند. کمی فکر کرد. بعد از آن دیگر از حوزه علمیه شهریه نگرفت! با موتور کار میکرد و هزینههای خودش را تأمین میکرد، اما دیگر به سراغ سهم امامزمان؟عج؟ نرفت.
هادی طلبهای سختکوش بود. در کنار طلبگی فعالیتهای مختلف انجام میداد، اما از مهمترین ویژگیهای او دقت در حلال و حرام بود. او بسیار احتیاط میکرد؛ زیرا بزرگان، راه رسیدن به کمال را دقت در حرام و حلال میدانند. او بهنوعی راه نفوذ شیطان را بسته بود. همیشه دقت میکرد که کارهایش مشکل شرعی نداشته باشد. به بیتالمال بسیار حساس بود، حتی قبل از اینکه ساکن نجف شود. یادم هست گاهی در پایگاه بسیج درس میخواند؛ آخرِ شب که کار بسیج تمام میشد از دفتر پایگاه بسیج بیرون میآمد و در راهرو که بیرون از پایگاه بود، مشغول مطالعه میشد. داخل راهرو لامپهایی بود که شب نیز روشن میماند؛ هادی آنجا در سرما مینشست و درس میخواند! یکبار به هادی گفتم: چرا اینجا درس میخوانی؟ تو حق گردن این پایگاه داری، همه در و دیوار اینجا را خود تو بدون گرفتن مزد گچکاری کردی؛ همه تزئینات اینجا کار توست؛ داخل پایگاه بمان و درس بخوان؛ تو که کار خلافی انجام نمیدهی. هادی گفت: من این درس را برای خودم میخوانم؛ درست نیست از نوری که هزینهاش را بیتالمال پرداخت میکند، استفاده کنم؛ اما چون میدانم این لامپها تا صبح روشن است، اینجا میمانم.
بیشترین احتیاط او درباره غذا بود و هر غذایی را نمیخورد. در تهران وقتی غذایی تهیه میکردیم، میگفت: از کجا آمده؟ چه کسی پخته؟ وقتی میگفتیم: پخت مادر است، خوشحال میشد، اما تمایل چندانی به خوردن غذاهای دیگر نداشت.[42]
pp.ادعیه
«اللّهُمَّ أعطِنی بَصیرَةً فی دینِکَ و فَهما فی حُکمِکَ و فِقها فی عِلمِکَ، و کِفلَینِ مِن رَحمَتِکَ و وَرَعا یَحجُزُنی عَن مَعاصیکَ و بَیِّض وَجهی بِنورِکَ وَ اجعَل رَغبَتی فیما عِندَکَ، و تَوَفَّنی فی سَبیلِکَ و عَلى مِلَّةِ رَسولِکَ{صلوات الله علیه}.»[43]
«خداوندا! مرا بصیرتى در دینت، فهمى در حُکمَت، ژرفنگرى در دانشت، دو سهم از رحمتت، و پرهیزى بازدارنده از نافرمانىات عطا کن و با نور خویش، روسفیدم گردان و اشتیاقم را به آنچه نزد توست، قرار بده و مرا در راهت و بر آیین پیامبرت{صلوات الله علیه} بمیران!»
qq.روز سیوپنجم: ورع
rr.آیه
i.دشمنی شیطان با انسان
<إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیر>[44]
«یقیناً شیطان دشمن شماست؛ پس او را [نسبت به خود و همۀ امورتان] دشمنِ [حتمی] بهحساب آورید؛ جز این نیست که او گروهش را [به انواع گناهان] فرامیخواند تا اهل آتش سوزان [دوزخ] شوند.»
ss.روایت
i.همرتبه با اهلبیت؟عهم؟
«قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: اتَّقُوا اللَّهَ، اتَّقُوا اللَّهَ! عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ عِفَّةِ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ تَکُونُوا مَعَنَا فِی الرَّفِیعِ الْأَعْلَى.»[45]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: تقوای خدا را پیشه کنید، تقوای خدا را پیشه کنید. بر شما باد ورع و راستگویی و ادای امانت و عفت شکم و شهوت جنسی! اگر چنین باشید، در رفیع اعلا با ما خواهید بود.»
tt.کلام بزرگان
i.آیتالله مصباح یزدی{رحمة الله علیه}
پارسایى و بازداشتن خویش از حرام، بزرگترین عامل رهیافتن به سعادت و درجات عالى معنوى و گریز از سقوط و انحطاط و فرورفتن در گردابهاى هلاکت است. در واقع، ورع و بازداشتن خویش از گناهان و شبهات، دشوارترین مرحله عبادت و بندگى خداوند است.[46]
uu.شعر
«چه رند پریشان شوریدهبخت چه زاهد که بر خود کند کار سخت
به زهد و ورع کوش و صدق و صفا و لیکن میفزای بر مصطفی
از اندازه بیرون سپیدی مخواه که مذموم باشد، چه جای سیاه»[47]
vv.داستان
i.وضو قبل از فوت
وقتی میرزاحبیبالله{رحمة الله علیه} در حال جانکندن بود، هرچه پای او را رو به قبله دراز میکردند، او پای خود را جمع میکرد و چیزی نمیگفت؛ وقتی چندبار این کار را تکرار کرد، از میرزا علت را پرسیدند. بهزحمت قبل از فوت گفت: چون وضو ندارم، پایم را رو به قبله دراز نمیکنم.[48]
ww.ادعیه
«اللّهُمَّ ارزُقنی فیهِ الجِدَّ وَ الاجتِهادَ وَ القُوَّةَ وَ النَّشاطَ وَ الإِنابَةَ وَ التَّوبَةَ وَ الرَّغبَةَ و الرَّهبَةَ...وَ الوَرَعَ عَن مَحارِمِکَ بِصالِحِ القَولِ و مَقبولِ السَّعیِ و مَرفوعِ العَمَلِ و مُستَجابِ الدُّعاءِ.»[49]
«خداوندا! در ماه رمضان، جدّیت و تلاش، نیرو و نشاط، بازگشت و توبه، شوق و خوف...و پرهیز از حرامهایت را روزىام کن! با سخنى شایسته و تلاشى پذیرفته و عملى به سوى خدا بالارفته.»
xx.روز سیوششم: ورع
yy.آیه
i.مراقبت از وسوسۀ شیطان
<یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ>[50]
«ای فرزندان آدم! مبادا شیطان شما را بفریبد، چنانکه پدر و مادرتان را [با فریبکاریاش] از [آن] باغ [پُرنعمت] بیرون کرد؛ لباسشان را از تن آنان بیرون آورد تا شرمگاهشان را به آنان نشان دهد؛ او و گروهش شما را از جایی میبینند که آنان را نمیبینید؛ ما شیاطین را بر کسانی ولایت [و حاکمیت] دادیم که ایمان نمیآورند.»
zz.روایت
i.تلازم محبت اهل بیت؟عهم؟ و ورع
«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ{علیه السلام}: مَنْ أَحَبَّنَا فَلْیَعْمَلْ بِعَمَلِنَا وَ لْیَسْتَعِنْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا یُسْتَعَانُ بِهِ فِی أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.»[51]
«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: کسی که ما را دوست دارد، باید مانند ما عمل کند و دست یاری به سوی ورع دراز کند؛ زیرا ورع بهترین چیزی است که در امور دنیوی و اخروی از آن طلب یاری میشود.»
aaa.کلام بزرگان
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
عبادات بدون ورع از درجه اعتبار ساقط است و معلوم است نکته بزرگ عبادات، که انقیاد نفس و ریاضتدادن به آن و قهر ملکوت بر ملک و طبیعت است، بدون ورع شدید و پرهیزگاری کامل حاصل نشود. نفوسی که مبتلای به معاصی خدا هستند، نقشی در آنها صورت نگیرد و نقاشی بیفایده است. تا صفحه را از کدورات و کثافات پاک و صاف نکنی، نقاشی نتوان کرد. پس عبادات که صورت کمالیه نفس است، بدون صفای نفس از کدورت معاصی فایدهای نکند و صورتی بیمعنی و قالبی بیروح است. [52]
bbb.شعر
«بخور شراب انابت بساز قرص ورع ز توبه ساز تو معجون غذا ز استغفار
بگیر نبض دل و دین خود ببین چونی نگاه کن تو به قارورۀ عمل یکبار
به حق گریز که آب حیات او دارد تو زینهار از او خواه هر نفَس زنهار»[53]
ccc.سیرۀ شهدا
i.ورزش شبانه
در دوران تحصیل در آمریکا، روزی در گزارش خبری پایگاه هوایی "ریس" مطلبی درباره عباس (شهیدبابایی) چاپ شده بود که توجه همگان را به خود جلب کرد. مطلب این بود «دانشجو عباس بابایی، ساعت دو بعد از نیمهشب میدود تا شیطان را از خودش دور کند».
ماجرا از این قرار بود که چندشب پیش بیخوابی به سرش زده بود؛ از خوابگاه خارج شد و دور میدان چمن پایگاه شروع به دویدن کرد. کُلُنِل "باکستر" (فرمانده پایگاه) با همسرش از میهمانی شبانه برمیگشتند که با دیدن او در آن حال، شگفتزده شدند. کلنل از عباس پرسید: در این وقت شب برای چه میدوی؟ گفت: خوابم نمیآمد؛ خواستم کمی ورزش کنم تا بلکه خسته شوم و بتوانم بخوابم. کلنل قانع نشد و اصرار کرد تا واقعیت را بداند. شهیدبابایی گفت: مسائلی در اطراف من میگذرد که گاهی سبب میشود شیطان با وسوسههایش مرا به گناه بکشاند؛ در دین ما توصیه شده برای رهایی از این وسوسهها و در چنین مواقعی، سر خودمان را به کاری گرم کنیم، یا اگر مقدور بود بدویم، و یا دوش آب سرد بگیریم![54]
ddd.ادعیه
«اللَّهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذلِکَ الْمَقامِ الَّذِى لا یَکُونُ أَعْظَم فَضْلًا مِنْهُ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ لا أَکْثَرَ رَحْمَةً بِمَعْرِفَتِکَ إِیّاهُمْ وَ إِخْراجِهِمْ عَنِ الشُّبهاتِ؛ فَلَوْلا هذَا الْمَقامُ الْمَحْمُودُ الَّذِى أَنْقَذْتَنا وَ دَللَّلْتَنا إِلَى اتّباعِ الْمُحقِّقِینَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ عِتْرَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ الْمَنُّ وَ الشُّکْرُ عَلى نَعْمائِکَ وَ آلائِکَ.»[55]
«خدایا، با این مقام که هیچ مقامى از جهت فضیلت براى مؤمنان برتر از آن نبوده و از لحاظ آشناساختن آنان با معرفتت و رهایىدادن از شبههها، مقامی با آن یکسان نیست، به درگاه تو نزدیکى مىجویم؛ زیرا اگر این مقام ستودهاى که ما را به واسطه آن نجات داده و به پیروى از اهلبیت؟عهم؟ رهنمون گردیدى نبود، رهایى و هدایت نمىیافتیم؛ پس ستایش و منت و سپاس برای توست؛ بهخاطر نعمتها و دادههایت.»
[1]- النور، 21.
[2]- از آنجا که واژه «ورع» در آیات نورانی قرآن کریم به کار نرفته است، آیاتی پیرامون دوری از وسوسههای شیطان -که تناسب محتوایی خوبی با معنای ورع و دوری از حریم گناهان دارند- را در اینجا آوردهایم تا برای خوانندگان موجب تذکر و تنبهی شود که دشمن بزرگ انسان و انسانیت را در این مسیر از خاطر نبرند.
[3]- الکافی، ج2، ص76.
[4]- پاسداران حریم عشق، ج5، ص387.
[5]- دیوان سعدی، غزلیات، غزل 449.
[6]- سیمای فرزانگان، ص426.
[7]- الصحیفةالسجادیة، ص100 (دعای 20؛ مکارمالاخلاق).
[8]- النحل، 98-100.
[9]- تحفالعقول، ص489.
[10]- الکافی، ج2، ص77.
[11]- یکساغر از هزار (سیری در عرفان امامخمینی)، ص177.
[12]- بوستان سعدی، ص273.
[13]- سربلند، ص200.
[14]- همان، ص261.
[15]- الصحیفةالسجادیة، ص108 (دعای 22).
[16]- الحجر، 39-42.
[17]- الکافی، ج2، ص78.
[18]- شرح چهلحدیث، ص473.
[19]- دیوان سنایی، ص212.
[20]- آقاشیخ مرتضی زاهد، ص133.
[21]- همان، ص138.
[22]- إقبالالاعمال، ج1، ص230.
[23]- البقرة، 208 و 209.
[24]- الانعام، 45.
[25]- بحارالأنوار، ج67، ص304.
[26]- شرح چهلحدیث، ص474.
[27]- دیوان امامعلى{علیه السلام}، ص75.
[28]- پیک افتخار 12، لالهای در فکه، ص25.
[29]- بحارالأنوار، ج99، ص168 (زیارت جامع ائمةالمؤمنین).
[30]- الانعام، 68.
[31]- الکافی، ج2، ص77.
[32]- بحارالأنوار، ج67، ص305.
[33]- در محضر آیتالله بهجت، ج1، ص19.
[34]- دیوان سعدی، مواعظ، قصیدۀ ۵۵.
[35]- مردان علم در میدان عمل، ج1، ص184.
[36]- مصباحالمتهجد، ج2، ص463.
[37]- الانعام، 142.
[38]- الکافی، ج 2، ص78.
[39]- همان، ج8، ص244.
[40]- تبیین مفهوم ورع در بیان مقام معظم رهبری (به نقل از خبرگزاری مهر، پیادهسازی از کلیپ تصویری).
[41]- دیوان حافظ، غزل60.
[42]- پسرک فلافلفروش، ص62.
[43]- مصباحالمتهجد، ج2، ص596 (دعای ابوحمزه ثمالی).
[44]- فاطر، 6.
[45]- بحارالأنوار، ج67، ص306.
[46]- رهتوشه، ج2، ص262.
[47]- دیوان سعدی، مواعظ، مثنوی 14.
[48]- سیمای فرزانگان، ص274.
[49]- الکافی، ج4، ص76.
[50]- الاعراف، 27.
[51]- تحفالعقول، ص10.
[52]- شرح چهلحدیث، ص474.
[53]- دیوان کبیر شمس، ص447.
[54]- پیک افتخار 9، همسفر ملائک، ص10.
[55]- إقبالالاعمال، ج1، ص516.