روز سی‌وهفتم: دوری از شبهات

آیه

مراقبت از وسوسۀ شیطان

<وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ 200 إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ 201 وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ>[1]

«اگر وسوسه‌ای از سوی شیطان، تو را [برای نافرمانی از دستورهای حق] تحریک کند، به خداوند پناه ببر! زیرا او شنوا[ی نالۀ پناه‌خواهان]، و دانا[ به امور آنان] است. (200) مسلّماً هرگاه وسوسه‌ای از سوی شیطان به تقواپیشگان رسد، [به فرمان‌های خدا و محاکماتِ قیامت] توجه قلبی کنند، و بی‌درنگ [به وسوسۀ دشمن] بینا می‌شوند، [در نتیجه از افتادن در دامِ وسوسه در امان مانند]. (201) برادرانِ مشرکان [که شیاطینِ وسوسه‌گر هستند]، همواره آنان را به عمق گمراهی می‌کشانند، و سپس [از کارشان] کوتاهی نکرده، [از وسوسه‌گری بازنمی ایستند].»

روایت

پرهیز از شبهات

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: حَلَالٌ بَیِّنٌ، وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ، وَ شُبُهَاتٌ‏ بَیْنَ ذلِکَ، فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ‏ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ‏، وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ‏ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ‏، وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَایَعْلَمُ».[2]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: حلالى روشن وجود دارد و حرامى روشن، و در این میان امورى است مشتبه و مبهم؛ پس هرکه شبهات را رها کند، از حرام‌ها نجات یابد و هرکه شبهات را پى گیرد، مرتکب حرام‌ها شود و ندانسته به هلاکت درافتد.»

کلام بزرگان

امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

در روایت است که حضرت صادق{علیه السلام} می‌فرماید: کسی که در شهر دارای صدهزارنفر، از او باورع‌تر پیدا شود، از شیعیان ما نیست[3]. باید دانست که به حسب روایات شریفه میزان در کمال ورع، اجتناب از محارم‌الله است، و هرکس اجتناب از محرّمات الهیه کند، از ورع‌دارترین مردم به‌شمار آید. پس این امر را شیطان در نظرت بزرگ نکند و تو را مأیوس ننماید؛ زیرا که از عادت آن ملعون است که انسان را از راه یأس به شقاوت ابدی می‌اندازد؛ مثلا در این باب می‌گوید: چطور ممکن است در شهری که دارای صدهزارجمعیت یا بیشتر است، انسان از تمام آنها بیشتر ورع داشته باشد؟! این از مکاید آن لعین و وساوس نفس امّاره است. جواب آن این است که به حسب روایات هرکس از محرّمات الهیه اجتناب کند، مشمول این روایات است و از زمره باورع‌ترین مردم به‌شمار می‌آید، و اجتناب محرّمات الهیه کار بسیار مشکلی نیست؛ بلکه انسان با جزئی ریاضت نفس و اقدام می‌تواند ترک جمیع محرّمات کند. البته انسان بخواهد اهل سعادت و نجات باشد و در تحت ولایت اهل‌بیت؟عهم؟ و مشمول کرامت حق تعالی باشد، و تا این اندازه هم صبر در معصیت نداشته باشد، نمی‌شود؛ لابد قدری پافشاری و تحمل و ارتیاض لازم است.‏[4]

شعر

«در حکمت و کسب علم کوشى                        امر حق را به جان نیوشى‏

با علم، عمل شعار سازى                                 تقوا و ورع، دثار[5] سازى‏

پیوسته به یاد حق گذارى                                 با گریه و سوز و آه و زارى‏

یک‌دم غافل نگردى از وى                              یادت ناید سِواى او شى‏ء

مشغول به نفس خویش باشى                          وارسته ز قوم و خویش باشى‏»[6]

داستان

فرصت‌ندادن به وسوسۀ شیطان

روزی یکی از بازرگانان متدین در صحن مقدس امام‌حسین{علیه السلام} نزد جمعی نشسته بود و گفتگو می‌کرد. یک‌نفر آمد و به آنها گفت: فلان تاجر از دنیا رفت؛ بازرگان تا این سخن را شنید، به حاضران گفت: آقایان! گواه باشید که این تاجر تازه‌گذشته فلان مبلغ از من طلبکار است. یکی از حاضران گفت: چه چیزی موجب شد که این سخن را در این وقت بگویی؟ بازرگان گفت: من مبلغی را از این تاجر قرض گرفتم و هیچ‌گونه سندی به او ندادم و کسی جز خودش اطلاع نداشت؛ شما را گواه گرفتم تا برای شیطان هیچ فرصت و راه طمع به سوی من باقی نماند و توطئۀ شیطان را از پیش نابود کنم.[7]

ادعیه

«أَسْأَلُکَ الْمَخْرَجَ بِالْبَیَانِ مِنْ کُلِّ شُبْهَةٍ وَ الْفَلْجَ بِالصَّوَابِ فِی کُلِّ حُجَّةٍ وَ الصِّدْقَ‏ فِیهَا عَلَیَّ وَ لِی.»‏[8]

«خدایا! محل خروج از شبهات را به وسیلۀ‌بیان آنها بر من، از تو درخواست می‌کنم؛ و از تو می‌خواهم که موفقیت در درستی نسبت به دلایل و صدق و راستی در آنها -چه بر ضررم باشد و چه به نفعم- بر من عطا فرمایی.»

 

روز سی‌و‌هشتم: دوری از شبهات

آیه

دوری از معاشرت با نااهلان

<وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلین>[9]

«چون سخن بیهوده و یاوه‌ای را بر ضد حق بشنوند، از آن روی‌برمی‌تابند [و مورد توجه قرار نمی‌دهند] و می‌گویند: اعمال ما برای ما و اعمال شما برای شماست، بین ما و شما جدایی است ما خواهان [معاشرت با] نادانان نیستیم‌.»

روایت

پرهیز از شبهه

«قالَ اَمیرُ المُؤمِنینَ{علیه السلام}: إیّاکَ و الوُقوعَ فی الشُّبُهاتِ، و الوَلُوعَ بِالشَّهَواتِ؛ فإنّهُما یَقتادانِکَ إلى الوُقُوعِ فی الحَرامِ و رُکُوبِ کَثیرٍ مِنَ الآثامِ.»[10]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: زنهار از افتادن در شبهات و آزمندى به شهوات؛ زیرا این دو امر، تو را به افتادن در حرام و ارتکاب بسیارى از گناهان مى‏کشانند.»

کلام بزرگان

سید بحرالعلوم{رحمة الله علیه}

هرکه را ببینى که دعواى سلوک کند و ملازمت تقوا و ورع و متابعت‏ جمیع احکام ایمان در او نباشد و به قدر سر مویى از صراط مستقیم شریعت حقّه انحراف نماید، او را منافق بدان؛ مگر آنچه به عذر یا خطا یا نسیان از او سر زند.[11]

شعر

«دوست می‌داری خدا و در دیار                       گردنت آزاد گرداند ز یار

گردن دیو طبیعت را بزن                                    بیخ شهوت از زمین دل بکن

گر تو در بند هوی باشی مقیم                            کی شود قلب تو ای خواجه سلیم

زهد و تقوا و ورع را کار بند                                رندی و مِی‌خوارگی تا چند، چند»[12]

سیرۀ شهدا

دلتنگ نجف

در مدتی که شهیدهادی ذوالفقاری به تهران می‌آمد، در مسجد و پایگاه بسیج حضور می‌یافت. در کل، احساس راحتی نمی‌کرد. یک‌بار پرسیدم: از چیزی ناراحت هستی؟ چرا این‌قدر گرفته‌ای؟ گفت: خیلی از وضعیت حجاب خانم‌ها در تهران ناراحتم؛ وقتی آدم در کوچه راه می‌رود، نمی‌تواند سرش را بالا بگیرد. بعد گفت: یک‌نگاه حرام، آدم را کلی عقب می‌اندازد؛ این مسائل اصلا در نجف نیست و شرایط برای زندگی معنوی بسیار مهیاست.

هادی را که می‌دیدم، یاد بسیجی‌های دوران جنگ می‌افتادم. آنها هم وقتی از جبهه برمی‌گشتند، علاقه‌ای به ماندن در شهر نداشتند و می‌خواستند دوباره به جبهه برگردند؛ البته حجاب زنان آن موقع با حالا اصلا قابل مقایسه نیست.

از زمانی که او در نجف ساکن شد، به اعمال و رفتارش خیلی دقت می‌کرد. شروع کرده بود برخی ریاضت‌های شرعی را انجام می‌داد و مراقب بود که کارهای مکروه را نیز انجام ندهد.[13]

ادعیه

«أسأَلُکَ اللَّهُمَّ الهُدى‏ مِنَ الضَّلالَةِ، وَ البَصیرَةَ مِنَ العَمى‏، وَ الرُّشدَ مِنَ الغَوایَةِ و أَسأَ لُکَ اللَّهُمَّ أکثَرَ الحَمدِ عِندَ الرَّخاءِ، و أَجمَلَ الصَّبرِ عِندَ المُصیبَةِ، و أَفضَلَ الشُّکرِ عِندَ مَوضِعِ الشُّکرِ، وَ التَّسلیمَ عِندَ الشُّبُهاتِ‏.»[14]

«خدایا! هدایت از گمراهی، و بینایی از کوردلی، و رشد از بیراهه را از تو می‌خواهم. خداوندا! ستایش بسیار هنگام آسایش، و صبر زیباتر هنگام مصیبت، و شکر برتر در جایگاه شکر، و تسلیمت‌بودن به هنگام شبهه‌ها را تو درخواست می‌کنم.»

 

روز سی‌ونهم: دوری از شبهات

آیه

احتیاط در نگاه

<وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی‏ حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ 23 فَسَقى‏ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ 24 فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبی‏ یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ 25 قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمینُ>[15]

«چون به آب مَدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که [چهارپایانشان را] آب می‌دادند، و پشت سر آنان دو زن را مشاهده کرد که [گوسفندانشان را از رفتن به‌سوی آب] بازمی‌دارند. گفت: شما را چه شده [که گوسفندانتان را از رفتن به‌سوی آب باز می‌دارید]؟ گفتند: ما [گوسفندانمان را] آب نمی‌دهیم تا چوپانان [دام‌هایشان را از کنار آب] برگردانند، و پدر ما مردی کهن‌سال است [که نمی‌تواند به این کار بپردازد‌]. (23) موسی برای [کمک به] آنان [دام‌هایشان را] آب داد، آن‌گاه به‌سوی سایه بازگشت و گفت: پروردگارا! من به هر خیری که به‌سویم بفرستی نیازمندم‌. (24) پس یکی از آن دو دختر - درحالی‌که با حالت حیا گام برمی‌داشت - نزد او آمد [و] گفت: همانا پدرم تو را دعوت می‌کند تا در برابر اینکه برای ما [گوسفندانمان را] آب دادی، پاداشت دهد. چون نزد او آمد و حوادثی که بر او گذشته بود را شرح داد، [پدر دختران] گفت: [دیگر] بیم و هراس نداشته باش؛ [چون] از آن گروه ستمکار نجات یافتی‌؛ (25) یکی از آن دو [دختر] گفت: ای‌ پدر! او را استخدام کن! زیرا بهترین کسی که استخدام می‌کنی، آن است که نیرومند و امین باشد، [و این جوان چنین است].»[16]

روایت

ورع، بهترین وسیلۀ تقرب

«قالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: فِیمَا نَاجَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِهِ مُوسَى{علیه السلام}: یَا مُوسَى مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی، فَإِنِّی أَمْنَحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنِی لَا أُشْرِکُ مَعَهُمْ أَحَداً.»[17]

«امام‌صادق{علیه السلام} فرمود: خداوند به موسی{علیه السلام} وحی فرمود که ای‌ موسی! هیچ چیزی بهتر از ورع از محرمات، باعث تقرب به سوی من نمی‌شود؛ بهشتم را به متقربان درگاهم می‌بخشم و در آنجا کسی با ایشان شریک نیست.»

ورع، شکر نعمت

«قالَ أَمیرُ الْمُؤْمِنِینَ{علیه السلام}: شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ‏.»[18]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: شکر هر نعمتی، ورع از محرمات الهی است.»

کلام بزرگان

علامه شعرانی{رحمة الله علیه}

آخرین نصیحت آنکه علم بی‌تقوا و ورع را به چیزی نشمرند و سخن علمای دین را سست نگیرند و تعظیم آنان را -چه مرده و چه زنده- موجب مزید توفیق دانند.[19]

شعر

«تا چند تو را حرص و طمع خواهد بود              بر لوح دلت نقش جزع خواهد بود

بگذر ز سر جهان که در آخر کار                       نفع تو ز تقوا و ورع خواهد بود»[20]

داستان

دقت کم‌نظیر

از جمله ویژگی‌های آیت‌الله شهیدقدوسی{رحمة الله علیه} ورع و تقوا و احتیاط ایشان در جمیع امور بود. ایشان از مزایای حوزه استفاده نمی‌کرد و شهریه نمی‌گرفت و فقط از املاک موروثی خود امرار معاش می‌نمود.

ایشان از اتلاف وقت و نیرو و اموال، حتی یک‌سنجاق یا ورق کاغذ به‌شدت بیزار بود. بعد از تجدید بنای مدرسه حقانی و نصب شوفاژ، غالبا کلاس‌ها گرم و راحت بود، اما دفتر کار ایشان که مدیر مدرسه بود، سرد بود. وقتی علت را می‌پرسیدیم، می‌گفتند: در مواقع تنهایی ضرورت ندارد که برای منِ تنها، یک‌اتاق به این بزرگی گرم باشد. اگر از تلفن مدرسه استفاده شخصی می‌شد، از جیب خودشان می‌پرداختند.[21]

ادعیه

«و أَصحِب رَغَباتِنا بِحَیاءٍ یَقطَعُها عَنِ الشَّهَواتِ، وَ احشُ قُلوبَنا نوراً یَمنَعُها مِنَ الشُّبُهاتِ‏.»[22]

«خدایا! علاقه ما را با حیایی همراه کن که شهوات را از بین می‌برد و قلب‌های ما را از نوری که از شبهات باز می‌دارد، پر کن!»

روز چهلم: دوری از شبهات

آیه

دوری از خیانت به مولا

<وَ راوَدَتْهُ الَّتی‏ هُوَ فی‏ بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ>[23]

«آن زنی که یوسف در خانه‌اش بود [یعنی زلیخا] از او با نرمی و مهربانی خواستار کام‌جویی شد، و [در فرصتی مناسب] همۀ درها[ی کاخ] را بست و [به او] گفت: پیش بیا که من در اختیار تو هستم! [یوسف] گفت: پناه بر خدا! او مالک و مربی من است [و من به مالکم خیانت نمی‌کنم]؛ جایگاهم را [در همۀ امورِ زندگی] نیکو قرار داد [و ارتکاب فحشا ناسپاسی از نعمت، و ستم است]، یقیناً ستمکاران [در هیچ کاری] پیروز نمی‌شوند.»

روایت

امید به بهشت

«قالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}:‏ لَا یَجْمَعُ اللَّهُ؟عز؟ لِمُؤْمِنٍ الْوَرَعَ وَ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا رَجَوْتُ لَهُ الْجَنَّةَ.»[24]

«امام‌صادق{علیه السلام} فرمود: اگر خداوند؟عز؟ دو صفت ورع و زهد در دنیا را در وجود مؤمن قرار دهد، او را بهشتی می‌دانم.»

کلام بزرگان

آیت‌الله بهجت{رحمة الله علیه}

خوردن غذای شبهه‌ناک و نیز خوردن غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد، هرچند جایز است، ولی انسان را مریض (بیماری روحی و جسمی) و از عبادات محروم می‌کند و یا سبب سلب توفیق می‌شود.[25]

شعر

«رو به حق آورى اى‌ جان چه شود؟                 نروى همره شیطان چه شود؟

راه بیراه هوی چند روى؟                                  روى اندر ره ایمان چه شود؟

راه تقوا و ورع گر سپرى؟                                   پندگیرى تو ز قرآن چه شود؟»[26]

سیرۀ شهدا

پول حشدالشعبی

او همیشه تصویر مقام معظم رهبری؟حفظ؟ را روی سینه داشت. همین کار باعث شد که بسیاری از دوستان او نیز که عراقی بودند، همین کار را انجام دهند. او به مسائل معنوی نیز بسیار توجه می‌کرد. نماز شب و اخلاص او مورد توجه رزمندگان عراقی قرار گرفت. در راستای همین تأثیرگذاری بود که بحث چفیه و پیشانی‌بند را مطرح کرد. فرماندهان حشدالشعبی که به او اعتماد کامل داشتند، او را با صدمیلیون‌تومان پول به ایران فرستادند. او اجازه داشت هرطور که می‌خواهد پول را خرج کند، اما رعایت می‌کرد که از آن پول برای خودش خرج نکند. گاهی آن‌قدر رعایت می‌کرد که بیسکوییت را جایگزین وعدۀ غذایی می‌کرد. با اینکه پول زیادی برای خرید اقلام به همراه داشت اما حواسش بود که بهترین جنس‌ها را بخرد. دقت می‌کرد که برای ریال‌به‌ریال این پول که توسط مردم عراق تهیه شده، زحمت بکشد تا بیهوده هدر نرود. برای مثال، برای تهیۀ چفیه از تهران به یزد رفت تا از کارخانه و ارزان‌تر تهیه کند. پیشانی‌بندها را در تهران چاپ کرده بود و به خانه می‌آورد تا خواهرانش آنها را بریده و آماده کنند. او سعی می‌کرد کاری که انجام می‌دهد، به‌نحو احسن باشد.[27]

ادعیه

«اللَّهُمَّ...طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَة.»[28]

«خدایا! شکم ما را از غذاى حرام و شبهه‌ناک پاک بدار و دست ما را از ظلم به خلق ‏و سرقت نگه دار!»

 

[1]- الاعراف، 200-202.

[2]- الکافی، ج1، ص68.

[3]- «قال أَبِو الْحَسَنِ الْأَوَّلِ{علیه السلام}: کَثِیراً مَا کُنْتُ أَسْمَعُ أَبِی یَقُولُ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ لَا یَتَحَدَّثُ الْمُخَدَّرَاتُ بِوَرَعِهِ فِی خُدُورِهِنَّ وَ لَیْسَ مِنْ أَوْلِیَائِنَا مَنْ هُوَ فِی قَرْیَةٍ فِیهَا عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ فِیهِمْ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ أَوْرَعُ مِنْهُ‏»؛ «امام‌کاظم{علیه السلام} فرمود: من از پدرم بسیار ‌شنیدم که می‌فرمود: از شیعیان ما نیست کسى‏ که در پارسایى و ورع به درجه‌اى شهرت نیابد که زنان پرده‏نشین در میان پرده خویش از ورع او سخن گویند؛ از دوستان ما نیست کسى که در شهرى باشد که ده‌هزارمرد در آن باشند و خداوند، پارساتر از او را در میان آنها خلق کرده باشد»؛ (الکافی، ج2، ص79).

[4]- شرح چهل‌حدیث، ص475.

[5]- لباس و پوشش.

[6]- دیوان فیض کاشانی، ج4، ص242.

[7]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص658.

[8]- مصباح‌المتهجد، ج‏2، ص556.

[9]- القصص، 55.

[10]- میزان‌الحکمة، ج‏5، ص472.

[11]- رساله سیروسلوک منسوب به بحرالعلوم، ص68.

[12]- نزهةالاحباب (عطار)، نالیدن بلبل در فراق گل.

[13]- پسرک فلافل‌فروش، ص69.

[14]- الکافی، ج‏2، ص591.

[15]- القصص، 23-26.

[16]- «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ{علیه السلام}‏ فِی قَوْلِهِ تَعَالَى حِکَایَةً عَنِ ابْنَةِ شُعَیْبٍ‏ <یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ‏>، قَالَ: قَالَ لَهَا شُعَیْبٌ: الْأَمِینُ مِنْ أَیْنَ عَرَفْتِیهِ؟ قَالَتْ: یَا أَبَتِ إِنِّی مَشَیْتُ قُدَّامَهُ، فَقَالَ: امْشِی مِنْ خَلْفِی؛ فَإِنْ ضَلَلْتُ فَأَرْشِدِینِی إِلَى الطَّرِیقِ فَإِنَّا قَوْمٌ لَا نَنْظُرُ فِی أَدْبَارِ النِّسَاءِ»؛ «امام‌کاظم{علیه السلام} پیرامون این آیه شریفه فرمود: شعیب{علیه السلام} به دخترش گفت: امین‌بودن موسی{علیه السلام} را از چه طریقی متوجه شدی؟ دخترش گفت: پدر جان! من جلوی او حرکت می‌کردم تا به منزل برسیم؛ اما او به من گفت: پشت من حرکت کن و اگر مسیر را اشتباه رفتم، راهنمایی‌ام کن! ما قومی هستیم که به پشت زنان نگاه نمی‌کنیم»؛ (وسائل‌الشیعة، ج‏20، ص199).

[17]- الکافی، ج‏2، ص80.

[18]- الخصال، ج‏1، ص14.

[19]- سیمای فرزانگان، ص263.

[20]- دیوان امام‌على{علیه السلام}(ترجمه و شرح میبدى)، ص554.

[21]- سیمای فرزانگان، ص435.

[22]- بحارالأنوار، ج‏91، ص157.

[23]- یوسف، 23.

[24]- بحارالأنوار، ج‏67، ص307.

[25]- در محضر آیت‌الله بهجت، ج2، ص253.

[26]- دیوان فیض کاشانی، ج2، ص809.

[27]- پسرک فلافل‌فروش، ص102.

[28]- البلدالأمین، ص349.

فهرست مطالب