روز شانزدهم: ارکان توبه؛ خلوص

توبۀ نصوح

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ>[1] 

«اى مؤمنان! به پیشگاه خدا توبه کنید، توبه‏اى که شما را [از بازگشت به گناه‏] بازدارد؛ امید است پروردگار گناهانتان را از شما محو کند و شما را به بهشت‏هایى که از زیر [درختان‏] آن نهرها جارى است درآورد؛ در آن روزى که خدا پیامبر و کسانى که با او ایمان آورده‏اند، خوار نمى‏کند؛ نورشان پیشاپیش آنان و از سوى راستشان شتابان حرکت مى‏کند؛ مى‏گویند: پروردگارا! نورمان را کامل کن و ما را بیامرز که تو بر هر کارى توانایى.»

توبه واقعی

«وَ قِیلَ لِلإمامِ عَلیٍّ{علیه السلام}: مَا التَّوْبَةُ النَّصُوحُ؟ فَقَالَ{علیه السلام}: نَدَمٌ بالقلبِ، وَ اسْتِغْفار باللِّسانِ، وَ القَصْدُ علَى أنْ لا یَعودَ.»[2]

«از امیرالمؤمنین{علیه السلام}‏ دربارۀ توبۀ نصوح سؤال شد؛ فرمود: پشیمانى قلبى و آمرزشخواهى زبانى و تصمیم جدّى‏ بر اینکه به گناه باز نگردد.»

«قال أَبو الْحَسَنِ{علیه السلام} فِی قَوْلِ اللَّهِ‏؟عز؟ <یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً>[3]: یَتُوبُ‏ الْعَبْدُ ثُمَ‏ لَا یَرْجِعُ‏ فِیهِ‏ وَ أَحَبُ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَّقِی التَّائِبُ‏.»[4]

«امامکاظم{علیه السلام}‏ در توضیح آیه «به درگاه خدا توبه کنید، توبه‏اى نصوح» فرمود: توبه نصوح این است که بنده توبه کند و دیگر به گناه بازنگردد؛ بهترین بندگان خدا، توبهگر باتقوا است.»

«قالَ الإمامُ الهادیُّ{علیه السلام}- وَ قَد سُئِلَ عنِ التّوبةِ النَّصُوحِ-: أنْ یَکونَ الباطِنُ کالظّاهِرِ وَ أفْضَلَ مِن ذلکَ.»[5]

«امامهادى{علیه السلام}‏ در پاسخ به سؤال از توبه نصوح فرمود: توبه نصوح این است که باطن، همچون ظاهر، و بهتر از آن شود.»

سخن امامخمینی{رحمة الله علیه}

«نصوح» توبه‏اى است که خالص براى خداوند باشد؛ چنانچه عسل خالص از شمع را «عسل نصوح» گویند. و خلوص آن است که از گناهان به خاطر زشتى آنها پشیمان شود، یا براى آنکه خلاف رضاى خداى تعالى هستند، نه براى ترس از آتش. جناب محقق طوسى{رحمة الله علیه} در کتاب «تجرید الاعتقاد» فرموده است: پشیمانى از گناهان براى ترس از آتش، توبه نیست. و دیگر آنکه نصوح از «نصاحة» است، و آن خیاطت است؛ زیرا که توبه، آنچه را گناهان از دین جدا کرده است، مى‏دوزد؛ یا آنکه جمع مى‏کند میان تائب و اولیاى خدا و احبّاى او؛ چنانکه خیاطت جمع مى‏کند ما بین پارچه‏هاى لباس. و دیگر آنکه نصوح وصف از براى تائب است، و إسناد آن به سوى توبه از قبیل إسناد مجازى است؛ یعنى توبۀ نصوح توبه‏اى است که صاحبان آن، خود را نصیحت مى‏کنند به اینکه آن را به کاملترین‏ طورى که سزاوار است به جاى آورند؛ تا آنکه آثار گناهان را از قلوب خود بهکلی پاک کند. و آن به این است که نفوس را به حسرتها آب کنند و ظلمات بدیها را به نور خوبیها محوکنند.[6]

«گر بشنوی نصیحت مردان به گوش دل

فردا امید رحمت و عفو خدای دار

بشنو که از سعادت جاوید برخوری

ور نشنوی خذوه فغُلّوه پایِ دار»[7]

جنید بغدادی و دزد

شبى دزدى به خانه جُنید بغدادى -که یکى از عرفاى زمانش بود- رفت. هرچه گشت، چیزى نیافت جز یکپیراهن؛ آن را برداشت و رفت. روز بعد شیخ در بازار میگذشت که پیراهن خود را در دست همان دزد دید که در حال فروختن بود. خریدار میگفت: اى مرد! آشنایى مىخواهم تا گواهى دهد که پیراهن مال خودت است؛ آنگاه خواهم خرید. جُنید پیش رفت و گفت: من گواهى میدهم که از آن اوست؛ خریدار پیراهن را خرید و رفت . وقتى که دزد از ماجرا آگاه شد، بر کار خویش سخت پشیمان شد و توبه کرد؛ شیخ هم او را راهنمایى کرد و از خوبان گردید.[8]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعْلَمُ بِمَا عَمِلْتُ فَاغْفِرْ لِی مَا عَلِمْتَ، وَ اصْرِفْنِی بِقُدْرَتِکَ إِلَى مَا أَحْبَبْتَ.»[9]

«الهى! تو به آنچه از من سرزده، آگاه‏ترى؛ پس آنچه را از من خبردارى بیامرز، و مرا با قدرت خود به سوى آنچه دوست دارى متوجه ساز!»

 

روز هفدهم: ارکان توبه؛ خلوص

لزوم خلوص ایمان در توبه

<إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ>[10]

«مسلماً کسانى که پس از ایمانشان کافر شدند، سپس بر کفر [خود] افزودند، هرگز توبۀ آنان پذیرفته نخواهد شد و اینانند که گمراهند.»

آثار خلوص توبه

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: إخْلاصُ التَّوبَةِ یُسقِطُ الحَوْبَةَ.»[11]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: توبۀ خالصانه گناه را مى‏زداید.»

سخن ملااحمد نراقی{رحمة الله علیه}

بدان که ضدّ اصرار بر معاصى، توبه و پشیمانى است و اصل «توبه» به معناى بازگشت است. بازگشت به خدا با خالىساختن دل از قصد معصیت و رجوع از دورى از درگاه إلهى به قرب و نزدیکى؛ و حاصل آن ترک معاصى است در حال، و عزم بر ترک آنها در آینده، و تلافى تقصیرات. حقیقت توبه به سهچیز متحقق مىگردد:

به قوّت ایمان و نور یقین؛ هرگاه بندهاى به فرمودۀ خداوند؟عز؟ و پیامبر{صلوات الله علیه} اعتماد داشته باشد و بداند گناهش حجابی میان او و خداست، از یاد معاصى گذشته متألّم مىگردد.

پشیمانى از عمل خود؛ آرزو کند که اى کاش! آن عمل از او صادر نشده بود.

ترک معصیت در حال، و عزم بر ترک آن در تتمّه عمر خود.[12]

«گرچه گنه تو ز عد بیش است

عفو و کرمش از حد بیش است

لیکن چندان در جرم مپیچ

که امکان صلح نماند هیچ

تا چند کنی ای شیخ کبار

توبه تلقین بهائی زار

کو توبهٔ روز به شب شکند

وین توبه به روز دگر فکند

عمرش بگذشت، به لیت و عسی

وز توبهٔ صبح، شکست مسا

ای ساقی دلکش فرخفال

دارم ز حیات، هزارملال

که گرفتارم به غم جانکاه

زین توبهٔ سست بتر ز گناه»[13]

توبۀ واقعى

میرزا جوادآقا ملکی تبریزی{رحمة الله علیه} نقل میکند: ایّامی که در نجف اشرف مشرّف بودیم، عالم عامل جلیل و حکیم بزرگوار، آخوند ملاحسینقلى همدانى؟رضو؟ به یکى از طلاب راه آخرت عمل توبه را تلقین فرمود. آن طلبه چند روز به جهت انجام این کار مهم غائب شد. بعد که آمد، دیدیم او که قبلا بدنش چاق و صورتش پرخون بود، گویا بدنش نصف شده و رنگش زرد و پریشان گردیده است که عادتا در یکی، دو روز ریاضت چنین چیزی عادی نبود و توقّع نبود که این مقدار تغییر در صورتش پدید آید؛ بعدا معلوم شد که او مردانه عمل کرده است. همچنین دربارۀ شخص دیگری گفتهاند: در مجلس توبهاش، ششساعت مشغول گریه و زارى بوده است.[14]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ أَیُّمَا عَبْدٍ تَابَ إِلَیْکَ وَ هُوَ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ فَاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ، وَ عَائِدٌ فِی ذَنْبِهِ وَ خَطِیئَتِهِ، فَإِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَکُونَ کَذَلِکَ، فَاجْعَلْ تَوْبَتِی هَذِهِ تَوْبَةً لَا أَحْتَاجُ بَعْدَهَا إِلَى تَوْبَةٍ، تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ مَا سَلَفَ، وَ السَّلَامَةِ فِیمَا بَقِیَ.»[15]

«الهى! به تو پناه مى‏برم از آنکه بنده‏اى باشم که به سویت بازگردد، اما تو با علم غیب خود بدانى که او توبه‏شکن و بازگشتکننده به گناه و خطاى خویش است؛ اینک این توبه مرا چنان توبه‏اى قرار ده که محتاج توبه‏اى دیگر نباشم؛ توبه‏اى که سبب محو گناهان گذشته، و ایمنى از گناه در بقیّه ایّام عمر باشد.»

 

 

[1]. التحریم، 8.

 

[2]. تحفالعقول، ص210.

 

[3]. التحریم، 8.

 

[4]. بحارالأنوار، ج6، ص20.

 

[5]. همان، ص22.

 

[6]. شرح چهلحدیث، ص282.

 

[7]. دیوان سعدی، مواعظ، قطعه 141.

 

[8]. قصصالتوابین، حکایت 34.

 

[9]. الصحیفةالسجادیة، ص142 (دعای 31).

 

[10]. آلعمران، 90.

 

[11]. تصنیف غررالحکم، ص195.

 

[12]. معراجالسعادة، ص۶۷۴.

 

[13]. کلیات اشعار و آثار فارسی شیخبهایی، ص34.

 

[14]. رساله لقاءالله، ص۹۸.

 

[15]. الصحیفةالسجادیة، ص142 (دعای 16).

 

فهرست مطالب