در جهانبینی توحیدی، خداوند خالق هستی و عالم یکسره مخلوق اوست؛ و در نگاهی دقیقتر، همه عالم آیات الهی است که با فقر و نیاز ذاتی خود تکویناً و تشریعاً اشاره به غنیِّ مطلقی مینمایند که هستی و کمالات هستی آنان قائم به اوست و در نگاه ادقّ، عالم سراسر یکجلوۀ محبوب است که همه مجذوب اویند و خواهان وصال او؛ و در این مسیر، هر آن که تسبیح بهتری گفت، جلوۀ کاملتری از وجه یار را ارائه نمود؛ در این میان، فلسفه خلقت خلیفه الهی معنا یافت و عالمیان رخ محبوب را در قالب انسانی به نظاره نشستند و در لبیک به <فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ>[1]، به امر مولا در برابر عظمت او به سجده افتادند و آن که تمرد کرد، از درگاه قرب الهی مطرود و ملعون ازل و ابد گردید.

«مَلَک در سجده آدم، زمینبوسِ تو نیّت کرد

که در حُسنِ تو چیزى یافت، غیر از طورِ انسانى‏»[2]

در چنین ساختاری، هبوط حضرت آدم{علیه السلام} به دنیا نه برای زیستن دائم بلکه اثبات مقام خلافت و به منصۀ ظهور آوردن آن در همه مراتب هستی، از فرش عالم مُلک تا عرش ملکوت بود تا بهترین تسبیح را در بهترین قالبها در همه مراتب عالم به ساکنان آن عرضه نماید؛ و در این سیر ضمن آنکه خود تا عالیترین مدارج قرب سر بر آستان مولا میساید، عالمیان را تعلیم ادب بندگی دهد و در سیر به سوی کوی محبوب، هریک را به قدر استعدادشان به دنبال کشد؛ و به این ترتیب، کاروان هستی به قافلهسالاری خلیفۀ الهی در دو قاب قوسینِ صدور و ورود بر محبوب شکل گیرد و هرکس به قدر استعدادش در فِنایِ باب مولا زانو زند و به مدد جیرهخواری از سفرۀ ولایت، وجه محبوب را به نظاره نشیند؛ به این ترتیب، فلسفه خلقت آدمی یعنی جلوه تام محبوب در مرتبه خلقی برای عالمیان؛ تا چه کسی بتواند این مقام را در عالیترین مرتبه خود ابراز نماید و شیعه حقیقیِ صاحبان ولایت الهی در دنیا و آخرت باشد. در این میان، امیرِ مؤمنان، حضرت علی{علیه السلام}، اسوه و قدوه سالکان در تماشاگه راز به دیگران خبر از سرادقات عرش و جلوات حق دهد.

«در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلّى دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالَم زد

جلوهاى کرد رُخش، دید مَلَک عشق نداشت

عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل مىخواست کز آن شعله چراغ افروزد

برقِ غیرت بدرخشید و جهان بر هم زد

مدّعى خواست که آید به تماشاگهِ راز

دستِ غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

جانِ عِلوى هوسِ چاهِ زنخدانِ تو داشت

دست در حلقه آن زلفِ خَم اندر خَم زد

نظرى کرد که بیند به جهان صورتِ خویش

خیمه در آب و گلِ مزرعه آدم زد»[3]

غرض آنکه استقرار خلیفه الهی در زمین تنها برای تکمیل سیر کمالی او در همه مدارج عالم از فرش تا عرش بود و هرگز حیات دنیوی مقصد و منتهای خلقت او نبوده و نخواهد بود؛ از این رو، دنیا و رسیدن به کمالات دنیوی هدف خلقت انسان نیست؛ بلکه دنیا، همچون پلی برای رسیدن به مراتب عالیتر خلقت است و معبری است که هرگز نباید در آن لحظهای توقف کرد و دائما تکاپو برای کسب مقامات عالی و عالیتر داشت.

«حجاب چهره جان مىشود غبار تنم

خوشا دمى که از این چهره پرده برفکنم‏

چنین قفس نه سزاى چو من خوشالحانى است

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم‏

عیان نشد که چرا آمدم، کجا بودم

دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم‏

چگونه طوف کنم در فضاى عالم قدس؟

چو در سراچه ترکیب تختهبند تنم‏»[4]

در آیات قرآن از دنیا تعبیر به «متاع قلیل» شده است و این پیامی است که هرگز نباید فریفته این کالای کمارزش شد؛ و متوجه بود که دنیا مسخر انسان شد تا با بهرهگیری از آن به هدف خلقت خود برسد: <وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْه‏>[5].

در جهانبینی قرآنی، دنیا مقدمهای برای نیل انسان به غایت خلقت خود است و هدف از آفرینش انسان و معنادهندۀ انسانیت او، بندگی خدای متعال است: <وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ>[6]؛ عبادت بهترین نمودِ بندگی است که به سایر تعاملهای انسان جهت میدهد؛ به گونهای که اگر عبادت در زندگی بشر نباشد، انسان به مخلوقی بدل میشود که مدتی در زمین خاکی سپری میکند تا ظرف عمرش به سر آید و بدن گندیدهاش برای نجات دیگران از تعفن و آلودگی، به زیر خاک کشیده شود.

در بین عبادات بهجرئت میتوان نماز را مهمترین نماد ابراز ادب بندگی و عشق و ارادت به محضر محبوب برشمرد؛ زیرا از یکسو قربان شیفتگان مولا و از سوی دیگر، میزان وزانت عابدان است و لذا اولین عملی است که بنده دربارۀ آن مورد حساب قرار میگیرد و قبولی همۀ اعمال بستگی به مقبولیت آن دارد. امامباقر{علیه السلام} در این زمینه فرموده است: «إِنَّ أَوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلَاةُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا»[7]. جایگاه نماز تا به آنجا است که قرآن کریم نمازگزاران حقیقی را کسانی معرفی میکند که دائما مشغول نمازند: <الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ>[8].

سؤال اینجاست که جسم مادی انسان نیازهای طبیعی همچون خواب و خوراک و... دارد که جسم مادی ناگزیر از تلاش و صرف زمان برای برطرفکردن آنهاست؛ پس چگونه میتوان اشتغال دائمی به نماز داشت؟! پاسخ آنکه حقیقت نماز و سایر عبادات به ذکر الهی باز میگردد و مؤمن در همهحال اگر ذاکر پروردگار خود باشد، در حال نماز است.[9]

قرآن کریم غایت و هدف نهایی از اقامه نماز را ذکر الهی بیان میکند: <أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی>[10]؛ نمازی بازدارنده از فحشا و منکر است[11] که منحصر در مرتبۀ زبان نبوده و قلب نیز همراه با زبان، مشغول ذکر باشد. چنین نمازی ذکر الهی است که خداوند دربارۀ عظمت آن فرمود: <وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر>[12].

به بیان جناب راغب{رحمة الله علیه} در واژهنامه قرآنی «مفردات»، ذکر گاهی حضور «مذکور» در دل و گاهی جاریشدن آن بر زبان است؛ پس دو نوع ذکر وجود دارد: ذکر قلبی و ذکر لسانی.[13] علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} با استناد به کلام فوق میفرماید: ذکری که غایت و نتیجۀ نماز است، ذکر قلبی است؛ این ذکر بالاترین و برترین عمل صادر از انسان، آخرین مرحله سعادت و کلید همه خیرات است.[14]

انسانی که سیرش «من الله»، آغاز و امورش در دنیا نیز <لِلَّهِ>[15] و انتهای سیرش هم «إلی الله» باشد: <إِلَیْهِ رَاجِعُونَ>[16]، باید همچون عاشقی شوریده در همۀ آنات و لحظات زندگی به یاد محبوب باشد و حتی لحظهای از یاد او غافل نباشد؛ باید غیرخدا را رها کرده و همۀ امورش خدایی باشد: <قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم‏>[17]؛ همۀ امور او از نماز و عبادات و حیات و ممات، فقط برای خدا باشد: <قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین‏>[18].

حضرت امیرالمؤمنین علی{علیه السلام} میفرمایند: «یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ الرَّجُلُ مُهَیْمِناً عَلَى نَفْسِهِ مُرَاقِباً قَلْبَهُ»[19]؛ سزاوار است که آدمى نگهبان نفس خود و مراقب دل خویش باشد؛ قلب حرم امن الهی است و باید حریم آن را حفظ کرد و از ورود غیر به درون آن ممانعت کرد: <اتَّقُوا رَبَّکُمُ>[20]؛ حریم پروردگار را حفظ کنید! انسان باید دائماً پروردگار خود را مدّنظر قرار دهد؛ در ادامه، آیه شریفه میفرماید: <إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً>[21]؛ در آیات قرآن معمولاً عباراتی که در پایان هر آیه میآید، دلیلِ صدر آن است؛ بر اساس این قاعده، اینکه میفرماید: <إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً>، در واقع، دلیلِ <اتَّقُوا رَبَّکُمُ> است؛ به عبارت دیگر، دلیلِ امر به تقوا این است که خداوند مراقب انسان است. تعبیر <عَلَیْکُمْ> بیانگر آن است که خداوند از همه جهات و با احاطۀ کامل، مراقب ظاهر و باطن همه است و دائماً کنترل میکند؛ پس همگان باید حریمدار پروردگار باشند.

معنای دقیق تقوا در نظام سلوک به این مرتبه از مراقبه بر حضور حق باز میگردد و تقوای سالک یعنی توجه به این ذکر قلبی که مولا در همۀ آنات نظارهگر اوست: <أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى>[22]؛ به این ترتیب، هر لحظه غفلت از این معنا جسارت به ساحت مولا و نازلمنزلۀ بیادبی در محضر ارباب کل است؛ شرط انصاف نیست که بنده تنها در هنگام اقامه نماز و عبادت خود را در محضر حق ببیند و در سایر اوقات به غفلت سپری کند و در پردۀ حجاب و لهویات فرو رود؛ پس باید توجه داشت که این ذکر و مراقبه الهی منحصر به حالت خاصی نیست. خداوند متعال به حضرت عیسی{علیه السلام} میفرماید: «یَا عِیسَى کُنْ حَیْثُ مَا کُنْتَ مُرَاقِباً لِی»[23]؛ ای عیسی! هرجا هستی، به من توجه داشته باش (حتی اگر در گناه قرار گرفتی)! آری توجه به خدا باید دائمی باشد و مکان و زمان نمیشناسد. خداوند؟عز؟ در وصف مؤمنان خاص میفرماید: <إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏>[24]؛ و ذکر دائمی قلب، هم دافع شیطان و هم رافع او از کَونِ دل است.

با توجه به این مهم، مراقبه در مکتب تربیتی علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} اصل اولی در سلوک إلی الله است و طی این مقامات تا تمکن در توحید و ذکر دائم، منازل فراوانی را میطلبد و این مجموعه درصدد تبیین مراحل و مراقبات عملی در حد میسور و برای عموم است؛ البته این مهم نیز مورد توجه است که این مجموعه نه همه دستورات و مراقبات مکتب فخیم اساطین فن، بلکه گلچینی از آن گلخن است تا با عمل به آنها استعدادی برای طی مراحل بالاتر و دقیقتر تحت اشراف اساتید راهرفته فراهم گردد.

هدف از تدوین مجموعه «مراقبات اخلاق توحیدی»

چنانکه پیشتر اشاره شد در مکتب تربیتی مرحوم ملاحسینقلی همدانی؟رضو؟، مراقبه اصل اساسی در تربیت سلوکی است و اصل ذکر از مراقبه -که ذکر قلبی است- آغاز میشود. هر مقدار مراقبه دقیقتر باشد، اذکار لسانی و در رأس آنها نماز، با حضور قلب کاملتری صورت میگیرد و تأثیر عمیقتری بر روح سالک میگذارد و در نتیجه، پیشرفت معنوی سریعتر حاصل میگردد.

مطلب اصلی در مراقبه، توجه دائمی به پروردگار و ایجاد حالوهوای متناسب با هر مرحله از مراقبه است و این خود، نیاز به دسترسی و تسلط به محتواهای مختلف و متنوع مرتبط با هر مرحله را دارد. اساتید بزرگوار اخلاق برای کمک به شخص مبتدی توصیه به مطالعه برخی کتابها از قبیل کتب سید المراقبین، مرحوم سیدبنطاووس؟رضو؟، یا کتاب «بحرالمعارف» تألیف ملاعبدالصمد همدانی؟رضو؟ و یا برخی از ابواب مجامع حدیثی مرتبط با مراقبات سلوکی میفرمودند. مطالعه چنین کتابهایی کمک شایانی به این فضاسازی میکند اما نظم دستوری که سالک باید منزل به منزل در مراقبات طی کند، صرفاً با این مطالعه به دست نمیآید.

مجموعه «مراقبات اخلاق توحیدی» محتوایی کاملا کاربردی و متنوع را با توجه به سیر مراقبات شخص در اختیار او میگذارد تا بتواند به خوبی در ایجاد فضای معنوی مناسب در هر مرتبه از مراقبه از آن بهره ببرد؛ بنابراین توصیه میشود این مجموعه را نه به صورت کتاب علمی و مطالعهوار، بلکه به گونۀ مجموعه حالی و نه مقالی، هر روز مرور نماید و با آیات و روایت مذکور و نیز اشعار مربوطه مأنوس باشد و تکرار نماید تا بر جان و قلبش بنشیند و بهره بیشتری از اربعین هر مرتبه از مراقبه ببرد.

سیر موضوعات دفاتر مراقبات اخلاق توحیدی و دلیل اربعینیبودن آن

این مجموعه از منزل تنبّه شامل «یقظه»، «توبه» آغاز میگردد و مراحل را به صورت اربعینی ارائه مینماید. مجلدات بعدی شامل مراقبه بر «انجام واجبات و ترک محرمات»، «تقوا و ورع» (پرهیز از شبهات) و سپس توجه به «حریمداری» پروردگار و پرهیز از مقدمات گناهان و سپس توجه به «مرگ مطلق و مقید» و «جهنم» ادامه پیدا میکند.

دلیل اربعینیبودن محتوای هر دفتر

علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه} در کتاب «سیروسلوک» توصیه میکند که سالک برای رسیدن به مراتب عالی کمالات توحیدی، باید مراقبات اربعینی داشته و در کنار دستورات، متعهد به اموری باشد تا سیر او کامل شود و منازل را منظم طی کند؛ و تا آثار هر مرحله در نفس او ظاهر نشده، مرتبه بعد را شروع نکند؛ به گونهای که سجایای اخلاقی هر منزل کاملا در روحش استقرار یابد و جنود ابلیس از آن منزل کاملا رخت بربندد و در کمون نفس برای هلاکت سالک در منازل بالاتر مخفی نشود. از سوی دیگر، برای اجتناب از رذائل اخلاقی و تزین و تخلق به فضائل اخلاقی، باید این امور در وجودش نهادینه و به تعبیر دقیقتر، ملکه شود؛ این مهم با یکبار انجامدادن آنها یا انجام به صورت مقطعی حاصل نخواهد شد و باید در هر مرحله خوب متوجه آن مرتبه بود تا به خوبی در عمق جان بنشیند.

امامباقر{علیه السلام} در توصیه به این مهم میفرمایند: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ؟عز؟ مِنْ عَمَلٍ یُدَاوَمُ عَلَیْهِ وَ إِنْ‏ قَلَّ»[25]؛ و حتی امامصادق{علیه السلام} این زمان را تا یکسال بیان میفرمایند: «إِذَا کَانَ الرَّجُلُ عَلَى عَمَلٍ فَلْیَدُمْ‏ عَلَیْهِ‏ سَنَةً ثُمَّ یَتَحَوَّلُ عَنْهُ إِنْ شَاءَ إِلَى غَیْرِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ لَیْلَةَ الْقَدْرِ یَکُونُ فِیهَا فِی عَامِهِ ذَلِکَ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَکُونَ»[26].

در همین رابطه علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه} در رساله «سیروسلوک» میفرماید: «و باید درجةً فدرجةً بالا رفت تا جمیع اعضا و جوارح را از حظّ آنها از ایمان عطا کرد و هیچ عضوی نماند که از حظّ خود بینصیب بماند؛ و کار را به جایی برساند که جمیع حظوظ هر عضوی از اعضای ظاهره و باطنه از ایمان [مربوطه] به او عطا شود. یعنی اوامر و نواهی حتمیه و تنزیهیه که با اهمال جزئی از آنها به همان مقدار از ایمانش ناقص میشود و نمیتواند به عالم بالاتر برود را رعایت کند»[27]؛ ازاینرو، منازل سلوک را اربعین به اربعین گرفتهاند که انسان در هر مرحله از مراقبه استقرار پیدا کند تا روح و جسم و قوای او از آثار و برکات آن مراقبه و اذکار آن کاملا بهرهمند و سیراب گردد و آثار اربعین در جانش نهادینه شود؛ زیرا ممکن است شخصی چشم خود را در مرحله اول کنترل کند، اما گوش کنترل نشده باشد؛ و یا زبانش را کنترل کند، اما دست خود را کنترل نکرده باشد؛ بهویژه زبان که خیلی دیر تحت کنترل درمیآید. اساتید اخلاق توصیه میکردند سالک آنقدر در آن مرحله بماند تا تمام جوارحش تحت آن مراقبه قرار گیرد.

«خلیلىّ قطّاع الطّریق إلى الحمى‏

کثیر و لکن واصلوه قلیل»[28]

افرادی بسیاری در راه سیروسلوک قدم میگذارند، اما تعداد کمی به نتیجه میرسند.

پیرامون اهمیت انتخاب عدد «چهل» باید به این مورد توجه داشت که این عدد ریشه قرآنی دارد؛ مانند میقات حضرت موسی{علیه السلام} که چهلشب بود: <وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً>[29]. از سویی دیگر، بعثت نبی مکرم اسلام{صلوات الله علیه} و بسیاری از پیامبران؟عهم؟ در چهلسالگی صورت گرفت؛ تخمیر طینت حضرت آدم{علیه السلام} چهلروز طول کشید[30]؛ در روایات نیز تأکید بسیاری بر این عدد شده است؛ مانند عدم قبولی نماز شارب خمر[31] و غیبتکننده[32] تا چهلروز یا آمرزش جنازهای که چهلنفر بر خوبی او شهادت دهند[33] و دربارۀ درمان سردرد، حضرت علی{علیه السلام} فرموده است: هر کسی دچار درد شدید شد، کاسه آبى درخواست کند و چهلبار سوره حمد بر آن بخواند و بر خود بریزد‏[34] و ... .

در باب حفظ و نگهداری از روایات گهربار اهلبیت؟عهم؟ نیز روایاتی نقل شده است که هر کسی چهلحدیث را حفظ کند، روز قیامت فقیه و عالم محشور میشود و پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} شفیع او خواهد بود[35]؛ به همین دلیل سنت نگارش کتابهای اربعین حدیث و شرح آنها سنتی دیرینه در بین علمای شیعه بوده است؛ به عنوان مثال، بزرگانی چون شهید اول، فاضل مقداد، شیخ بهایی، علامه مجلسی و امامخمینی؟رهم؟ تألیفاتی با عنوان «چهل حدیث» از خود بر جای گذاشتهاند.

علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه} در ابتدای کتاب «سیروسلوک» درباره اهمیت عدد چهل میفرماید: «به طُرق عدیده از سیّد رُسل و هادى سُبُل مروى است: «مَنْ أَخلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَباحاً، ظَهَرَتْ یَنابِیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى‏ لِسانِهِ»[36]؛ عبارات حدیث اگرچه مختلف وارد شده ولى معانى متّحد است. خود به عیان دیده‏ایم و به بیان دانسته‏ایم که این مرحله شریفه از مراحل عدد را خاصیّتى است خاصّ و تأثیرى است مخصوص در ظهور استعدادات و تتمیم مَلَکات در طىّ منازل و قطعِ مراحل؛ و منازل راه اگرچه بسیار باشد لکن در هر منزلى مقصدى است و مراحل اگرچه بى‏شمار باشد، چون به این مرحله داخل شدى، اتمام عالَمى است»[37].

بنابراین تأکید بر عدد چهل در طی منازل سلوکی برای نهادینهشدن آن مراقبه در روح و قلب سالک است؛ به همین دلیل، معمولاً دستورات اساتید به صورت اربعینی میباشد که البته ممکن است با توجه به میزان موفقیت شخص تا چند اربعین هم ادامه پیدا کند تا بهخوبی ملکه شود؛ باید توجه داشت تا زمانی که مراقبات چهلمنزل، سالک را از صفت مذمومی دور نکند و یا در ملکات اخلاقی و فضائل توحیدی در مراتب عالی متمکن ننماید، هر آن ممکن است شیاطینی که در خفایای مرتبه دون مخفی شدهاند، ناگهان بر سالک بتازند و او را در همان مرتبه نابود کنند؛ چنانکه علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه} در این خصوص تمثیل زیبایی دارد و میفرماید: «در حدیثى رسیده است که از چهارجهت خانۀ هرکس تا چهلخانه همسایه‏اند[38]؛ چون این عدد تمام شد، گویا از عالَم هم جدا گشتهاند؛ و تأویل آن در مناسبت و جوار از جهاتِ اربعه، قواى اربعه است که عقلیّه و وهمیّه و شهویّه و غضبیّه است؛ هرکه چهلمرحله از مراحلِ این قُوا‏ از دیگرى دور نشود، از عالَم آن خارج نشده و با یکدیگر همسایه اند... و بالجمله، خاصیّت اربعین در ظهور فعلیّت و بروز استعداد و قوّه و حصول ملکه، امرى مصرَّحٌبِه در آیات‏[39] و اخبار و مجرَّب اهل باطن و اسرار است؛ از این است که در این حدیث شریف، حصول آثار خلوص را که منبع چنین معرفت و حکمت باشد، در این مرحله خبر دادهاند؛ و شکی نیست که هر نیکبختى که به قدم همّت، این منازل چهل‏گانه را طىّ کند، بعد از آنکه استعدادات خلوص را به فعلیّت آورد، سرچشمه معرفت از زمین قلب او جوشیدن آغاز کند»[40].

«سحرگه رهروى در سرزمینى

همى گفت این مُعَمّا با قرینى

که اى صوفى! شراب آنگَه شود صافی

که در شیشه بماند اربعینى»[41]

استاد معظم، آیتالله سعادتپرور{رحمة الله علیه} در بیان مراد این غزل میفرماید: شراب ذکر و مراقبه و توجّه به دوست و دلکندن از غیر او و توجه دائمی با مداومت اربعینى، صافى و نتیجهبخش بوده و به وصالت نایل مىسازد؛[42] از این رو، محتوای هر مرحله به صورت اربعینی جمعآوری شده است.

 

نکاتی پیرامون استفاده از این مجموعه

شایسته است پیرامون نحوه استفاده از این مجموعه چند نکته مدنظر قرار گیرد:

معمولا افراد در ابتدای هر اربعین با شور و شوق مقید به اجرای فرامین استاد در هر روز هستند اما با گذر زمان کمکم توجهات رو به افول میگذارد و مراقبه ضعیف میگردد و سالک در سیر معنوی از راه باز میماند؛ اینکه در بیانات حضرات اهلبیت؟عهم؟ برای ساعات گوناگون روز دعاهای مختلف وارد شده، برای توجهدادن دائمی به ذکر الهی و ترقب حضور در محضر خداوند است؛ لذا توصیه میشود در هر مجلد که به صورت اربعینی تنظیم شده، هر روز یکی از چهل برگ کتاب مورد توجه قرار گیرد و تا پایان روز آیه و روایت مربوطه دائما مرور شود تا مراقبه در طول اربعین ضعیف نگردد؛ ضمن آنکه هر مرتبه از مراقبه متوقف بر محاسبهای متناسب با خود است و باید مطابق دستور استاد در پایان هر روز و یا بیشتر، محاسبهای دقیق نسبت به آن مراقبه انجام شود؛[43] بنابراین هرچند این سیر موسوعهای از آیات و روایت اخلاقی است ولی هرگز نباید به صورت یکجا و یکباره خوانده شده و کنار گذاشته شود؛ بلکه به تناسب مراقبه مربوطه هر روز، با یکآیه و روایت مأنوس باشد و آن را تکرار نماید تا مراقبه او به مرور ایام در طول اربعین نه تنها ضعیف نگردد بلکه شوق و شدت بیشتری یابد.

استفاده از این سیر هرگز به معنای استغنای از هدایت استادی خبیر و راهرفته در سلوک نیست؛ بلکه باید تحت اشراف اساتید مجرب منازل طی شود تا در عقبات منازل گرفتار دامهای شیطان نگردد.

«قطع این مرحله بى‏همرهى خِضر مکن!

ظلمات است، بترس از خطرِ گمراهى!‏»[44]

این مجموعه تنها یاور سالکان در انس منظم با معارف قرآنی و روایی متناسب با مراقبات خاص هر منزل است.

ویژگیهای مجموعه مراقبات اخلاق توحیدی

مجموعه حاضر دارای ویژگیهای متعددی میباشد که از آن جمله عبارتند از:

تأثیرگذاری لازم در راستای ایجاد حالوهوای متناسب با هر مرحله مراقبه؛

تنوع ساختاری محتوا در ششزمینه مختلف (آیات، روایات، کلام بزرگان، اشعار، داستان و ادعیه) برای هر روز؛

استفاده از مطالب علمی علمای اخلاق در راستای تبیین، شرح، بیان اهمیت و جایگاه هر مرحله از مراقبه؛

رعایت سیر طولی و عرضی در غالب موارد؛

مستندبودن همۀ موارد محتوای ششگانه (سعی در استفاده از منابع معتبر)؛

تبویب موضوعی و هدفمند مطالب؛

نمایهداشتن محتواهای روزانه هر اربعین؛

و ... .

توضیح سرفصل م

حتواهای هر روز

در این مجموعه که متشکل از اربعینیات است، برای هر روز با ششمحتوا مواجه هستیم؛ مناسب است که سالک بهسرعت از آیات و روایت و سایر امور مذکور در هرروز عبور نکند و با انس و تکرار و تدبر در آنها حالات خوشی را متناسب با مرحله مراقبه داشته باشد:

آیات شریفه قرآن کریم

آیات قرآن کریم که از مبدأ هستی بر قلب مبارک رسول اکرم{صلوات الله علیه} نازل گشته، نسخهای شفابخش برای قلوب مؤمنین است: <یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنین‏>[45]؛ بههمینجهت آیات مرتبط با هر مرحله، جمعآوری و دستهبندی شده تا محور و مبنای عمل فرد در هرروز باشند؛ به گونهای که تقریبا تمام محتوای هر روز بر مبنای آن آیه گزینش شدهاند.

روایات نورانی اهلبیت؟عهم؟

حضرت خاتمالنبییّن{صلوات الله علیه}، ثقل اکبر را آیات شریفه حقمتعال (قرآن کریم) و ثقل اصغر را کلمات گهربار حضرات اهلبیت؟عهم؟ معرفی فرمودهاند[46]؛ بهطوریکه مفسّر و مبیّن پیچیدگیهای آیات شریفۀ قرآن، روایات معصومین؟عهم؟ است. در این مجموعه سعی بر آن است که اگر آیهای در یکروز صراحت کامل در معنای مربوطه را نداشت، از روایت مرتبط با آن کمک گرفته شود و مراد آیه با توجه به روایت تبیین گردد. در بسیاری از موارد نیز روایت هر روز ابعاد جدیدی از آیه را برای مخاطب میگشاید تا به معانی عمیقی از آیه دست پیدا کند.

کلام بزرگان

برای تبیین بهتر هر مرحله و مشخصشدن اهمیت و جایگاه آن از سخنان علمای ربانی و اساتید اخلاق بهره بردهایم؛ زیرا مواعظ خالصانۀ ایشان که از ثقلین پرتو گرفته، میتواند راهگشای سیر سالکان در مراحل سلوک باشد و قلب آنان را به سوی محبوب متنبه و متذکر سازد. در این بخش رویکرد ما بر این است که از بزرگانی مطلب نقل کنیم که خود رهرو، راهیافته و چراغ راه سالکان بوده، آنها را نیز به منزل مقصود رساندهاند. بزرگانی چون ملاحسینقلی همدانی، شیخمحمد بهاری، علامه طباطبایی، امامخمینی، آیتالله بهجت، آیتالله شجاعی و... که رحمت و رضوان الهی بر روح مطهر آنان باد. همچنین به سخنان مقام معظم رهبری؟حفظ؟ و شهدای انقلاب و برخی بزرگان دیگر توجه داشتهایم و منتخبی از رهنمودهای ایشان را در این مقال آوردهایم.

شعر

لطافت و تأثیرگذاری شعر بر کسی پوشیده نیست؛ مخصوصاً بیان شاعرانی که خود از بزرگان عرفان و اخلاق و اهل سلوک بودهاند. گاهی تأثیر یکبیتشعر بر جان آدمی بیش از مطالعه یک یا چندین کتاب میباشد.

داستان

انسانها معمولا ارتباط خوبی با داستان برقرار میکنند و اگر داستان واقعی باشد، بهراحتی میتوانند خود را در جایگاه اشخاص حاضر در داستان قرار داده و اثر لازم را بپذیرند؛ بههمینعلت یکی از روشهای متداول در آیات قرآن، بیان داستان و سرگذشت انبیا، اولیای الهی و اقوام ایشان است. داستانهای قرآنی هرگز امور نمادین و تخیلی نیست بلکه وقایع واقعی تاریخ گذشتگان است که خداوند برای انتقال معارف بلند و عبرت آیندگان بیان فرموده است. ما نیز برای خوشهچینی از خرمن بزرگان دین و اهل معرفت، حکایاتی را نقل کردهایم.

با توجه به اینکه یقظه و توبه فاصله چندانی با هم ندارند، بیشتر داستانها قابلیت طرح برای هر دو موضوع را داشتهاند؛ اما ملاک در گزینش داستان، لحن و ادبیات حاکم بر آن بوده است؛ ازاینرو، در مواردی که تنبه و تفکر و بیداری در یکداستان نمود بیشتری داشته، در بخش یقظه آمده است و مواردی که انابه و توبه و جبران بر آن حاکم است، در بخش توبه گنجانده شده است.

دعا

در انتهای هر روز، عباراتی از گنجینههای معارف اهلبیت؟عهم؟ را پیش روی خود قرار دادهایم؛ چون دعا و مناجات اهل بیت؟عهم؟ جزء نابترین و خالصترین معارف الهیه میباشند که در خلوت و انس با معبود بر زبانشان جاری شده است. در مراحل این سیر به فراخور و تناسب، از فرازهای برخی ادعیه همچون صحیفه سجادیه، مناجات خمسةعشرة، مناجات شعبانیه، دعای عرفه و... استفاده شده است.

در پایان لازم میدانیم از حجتالاسلام مهدی امیری که مسئولیت این مجموعه را بر عهده داشتند، کمال تشکر و قدردانی را به عمل آوریم. از جناب حجتالاسلام محمدهادی اصفهانی که قدم اولیه را در شکلگیری این اثر برداشتند نیز قدردانی مینماییم.

از استاد گرانقدر، آقای محمدتقی فیاضبخش؟حفظ؟ که این مجموعه به توصیه و تحت اشراف معظمٌ له تدوین شد و دقتنظرها و رهنمودهای عالمانه ایشان بسیار راهگشا بود، کمال قدردانی و تشکر را داشته و توفیقات روزافزون از محضر استاد حقیقی وادی معرفت، حضرت صاحبالزمان؟عج؟، برای ایشان و همۀ اساتید معظم اخلاق مسئلت داریم و امیدواریم این اثر مقبول حضرت ایشان واقع شده و مفید برای استفاده علاقهمندان قرار گیرد.

مؤسسه جلوه نور علوی{علیه السلام}

آبان 1400

فصل اول: یَقَظه

 

 

 

[1]. «پس همیشه سودمند و بابرکت است خدا که نیکوترین آفرینندگان است»؛ (المؤمنون، 14).

 

[2]. دیوان حافظ، غزل 595.

 

[3]. دیوان حافظ (نسخه قدسی)، غزل 180.

 

[4]. همان، غزل 401.

 

[5]. «و همه آنچه را در آسمان‏هاست و آنچه را در زمین است از سوى خود براى شما مسخّر و رام کرد»؛ (الجاثیة، 13).

 

[6]. الذاریات، 56.

 

[7]. الکافی، ج‏3، ص268.

 

[8]. المعارج، 23.

 

[9]. «قالَ الإمامُ الباقرُ{علیه السلام}: لا یَزالُ المُؤمنُ فی صلاةٍ ما کانَ فی ذِکرِ اللَّهِ، قائماً کانَ أو جالِساً أو مُضطَجِعاً، إنّ اللَّهَ تعالى‏ یقولُ‏ <الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ> (آلعمران، 191)»؛ (الأمالی (للطوسی)، ص79).

 

[10]. طه، 14.

 

[11]. <أَقِمِ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر>؛ (العنکبوت، 45).

 

[12]. العنکبوت، 45.

 

[13]. «الذکر... تارة یقال لحضور الشی‏ء القلب أو القول، و لذلک قیل: الذّکر ذکران: ذکر بالقلب، و ذکر باللّسان»؛ (مفردات الفاظ قرآن، ص328).

 

[14]. «<وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی>، و الذکر الذی هو غایة مترتبة على الصلاة أعنی الذکر القلبی بمعنى استحضار المذکور فی ظرف الإدراک بعد غیبته نسیانا أو إدامة استحضاره، أفضل عمل یتصور صدوره عن الإنسان و أعلاه کعبا و أعظمه قدرا و أثرا فإنه السعادة الأخیرة التی هیئت للإنسان و مفتاح کل خیر»؛ (المیزان فیتفسیرالقرآن، ج16، ص136‌‌).

 

[15]. البقرة، 156.

 

[16]. البقرة، 156.

 

[17]. الانعام، 91.

 

[18]. الانعام، 162.

 

[19]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص235.

 

[20]. النساء، 1.

 

[21]. النساء، 1.

 

[22]. العلق، 14.

 

[23]. الکافی، ج‏8، ص136.

 

[24]. «مسلماً کسانى که تقوا ورزیده‏اند، هرگاه وسوسه‏هایى از سوى شیطان به آنان رسد، [خدا و قیامت را] یاد کنند، پس بى‏درنگ بینا شوند»؛ (الأعراف، 201).

 

[25]. «هیچ عملی نزد خداوند متعال محبوبتر از عمل مداوم نیست؛ هرچند این عمل، کم باشد»؛ (الکافی، ج‏2، ص82).

 

[26]. «اگر انسان عملی را شروع کرد، باید آن را تا یکسال ادامه دهد و سپس اگر خواست، آن را تغییر دهد؛ دلیلش این است که در آن سال، یکشب قدر وجود دارد که خداوند مقدرات او را در آن رقم میزند»؛ (همان).

 

[27]. رساله سیروسلوک منسوب به بحرالعلوم، ص117.

 

[28]. «ای دو دوستم! مشتاقان کوی محبوب و سالکان طریق دوست فراوانند اما واصلان به کوی محبوب بسیار کم!»؛ (همان، ص127).

 

[29]. الاعراف، 142.

 

[30]. «فِی الْحَدِیثِ الْقُدْسِیِ:‏ خَمَّرْتُ‏ طِینَةَ آدَمَ بِیَدِی أَرْبَعِینَ صَبَاحا»؛ (عوالیاللئالی، ج‏4، ص98).

 

[31]. «عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا{علیه السلام}: إِنَّا رُوِّینَا عَنِ النَّبِیِّ{صلوات الله علیه} أَنَّ مَنْ‏ شَرِبَ‏ الْخَمْرَ لَمْ تُحْسَبْ صَلَاتُهُ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً؛ فَقَالَ{علیه السلام}: صَدَقُوا»؛ (عللالشرائع، ج‏2، ص345).

 

[32]. «قَالَ رسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: مَنِ‏ اغْتَابَ‏ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَة لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَى صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُه‏»؛ (جامع الأخبار، ص146).

 

[33]. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} قَالَ: إِذَا حَضَرَ الْمَیِّتَ أَرْبَعُونَ رَجُلًا، فَقَالُوا: اللَّهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهُ‏ إِلَّا خَیْراً، قَالَ اللَّهُ؟عز؟: قَدْ قَبِلْتُ شَهَادَتَکُمْ، وَ غَفَرْتُ لَهُ مَا عَلِمْتُ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ»؛ (الکافی، ج3، ص254).

 

[34]. «رُوِیَ‏ عَن عَلِّیٍ{علیه السلام}: مَنِ اشْتَدَّ وَجَعُهُ فَیَنْبَغِی أَنْ یَسْتَدْعِیَ بِقَدَحٍ فِیهِ مَاءٌ وَ یَقْرَأُ عَلَیْهِ الْحَمْدَ أَرْبَعِینَ‏ مَرَّةً ثُمَّ یَصُبَّهُ عَلَى نَفْسِهِ»؛ (بحارالأنوار، ج‏59، ص274).

 

[35]. «قالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} قَالَ: مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنَا أَرْبَعِینَ‏ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیهاً»؛ (الکافی، ج‏1، ص49)؛ «عَنِ النَّبِیِّ{صلوات الله علیه} قَالَ: مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ‏ حَدِیثاً مِنَ السُّنَّةِ کُنْتُ لَهُ شَفِیعاً یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛ (الخصال، ج‏2، ص542).

 

[36]. «هرکس چهلروز براى خدا اخلاص ورزد، چشمههای حکمت از قلب او بر زبانش آشکار (جاری) میشود»؛ (جامعالاخبار، ص94).

 

[37]. ر.ک: فصل اول از رساله سیروسلوک بحرالعلوم.

 

[38]. «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ{علیه السلام} قَالَ: حَدُّ الْجِوَارِ أَرْبَعُونَ دَاراً مِنْ کُلِّ جَانِبٍ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ»؛ (الکافی، ج‏2، ص669)؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}:‏ کُلُ‏ أَرْبَعِینَ‏ دَاراً جِیرَانٌ‏ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ»؛ (همان).

 

[39]. این آیات و روایات در پاورقى‏هاى قبل آمده است.

 

[40]. رساله سیروسلوک بحرالعلوم، صص36-39.

 

[41]. دیوان حافظ، غزل 571.

 

[42]. جمال آفتاب، ج10، ص256.

 

[43]. پیرامون اهمیت و کیفیت محاسبه مطالبی در مقدمه جلد دوم از مجموعه مراقبات اخلاق توحیدی مطرح گشته است.

 

[44]. دیوان حافظ، غزل 572.

 

[45]. یونس، 57.

 

[46]. «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ أَصْحَابَهُ بِمِنًى فَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی‏ تَارِکٌ‏ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض‏»؛ (بصائرالدرجات فیفضائلآلمحمد؟عهم؟، ج1، ص413).

 

فهرست مطالب