روز دوازدهم: غفلت

غفلتی سنگین

<قُتِلَ الخَرّاصُونَ 10 الَّذینَ هُمْ فی غَمْرَةٍ ساهُونَ>[1]

«مرگ بر دروغپردازان! (10) همانان که در جهالتى عمیق و فراگیر در بى‏خبرى و غفلتى سنگین فرورفته‏اند!»

غفلت قلب

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: انْتِبَاهُ‏ الْعُیُونِ‏ لَا یَنْفَعُ مَعَ غَفْلَةِ الْقُلُوب‏.»[2]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: بیدارى چشمها در صورتِ غافلبودن دلها نفعی ندارد.»

مستیِ بدتر از مستی شراب

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: سُکْرُ الْغَفْلَةِ وَ الْغُرُورِ أَبْعَدُ إِفَاقَةً مِنْ سُکْرِ الْخُمُور.»[3]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: مستى غفلت و فریب دورتر است از مستى شرابها (بههوشآمدن از آن دیرتر از بههوشآمدن از مستى شراب است).»

سخن آیتالله مظاهری؟حفظ؟

غفلت یکى از موانع سیر انسان به سوى خداوند و نقطه مقابل یقظه‏ و بیدارى است. ازاینرو، غافل به کسى مى‏گویند که توجّه نداشته باشد؛ نظیر آدم خواب که توجّه ندارد و قادر به حرکت و صعود نیست و اگر حرکتى هم داشته باشد، به بیراهه خواهد رفت. غفلت و بى‏توجّهى خسارات بزرگى در پى دارد و مورد نکوهش فراوان قرآن شریف واقع شده است. بنابر تعبیر قرآن‏کریم، این صفت ناپسند، انسان را از انسانیّت خارج مى‏سازد و حدّاقل موجب کورى دل و ازبینرفتن بصیرت مى‏گردد و سرانجام، انسان را به جهنّم مى‏افکند. توجّه، رکن منزل یقظه‏ و غفلت، مانع توجّه است. همچنین معلوم گردید که تفکّر مستمر موجب برونرفت سالک از ورطه غفلت و هدایت وى به سوى توجّه و بیدارى همیشگى مى‏شود. حال باید دانست که طالب معرفت براى استمرار تفکّر و دوام توجّه، محتاج تذکّر است.[4]

٭٭٭

«دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

مطیع نفس و شیطانی چه حاصل

بود قدر تو افزون از ملائک

تو قدر خود نمیدانی چه حاصل»[5]

سلب حلاوت ذکر

یکى از احبار بنى‏اسراییل خدا را خواند و گفت: «یا ربّ! کم أعصیک و لا تعاقبنى؟»؛ پروردگارا! چقدر تو را معصیت کنم ولى مرا عقاب نکنى؟ خداوند به یکى از انبیاى بنى‏اسراییل وحى کرد که به او بگو: «کَم اُعاقِبُکَ وَ أنتَ لا تَدرى؟ أ لَم أسلُبکَ حَلاوةَ مناجاتى؟»؛ چقدر تو را عقاب کنم درحالىکه توجه نمیکنی؟ آیا شیرینى مناجاتم را از تو نگرفتهام؟![6]

٭٭٭

«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَکَاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَکَةِ الْحَمِیَّةِ وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ.»[7]

«خدایا! به تو پناه مى‏برم از شرّ حرص و شدت خشم و غلبه حسد و ناتوانى در صبر و اندکیِ قناعت و بدى خُلق و اصرار شهوت و چیرگى عصبیت و پیروى از هواى نفس و مخالفت با هدایت و فرورفتن در خواب غفلت.»

 

 

[1]. الذاریات، 10 و 11.

 

[2]. تصنیف غررالحکم، ص67.

 

[3]. همان، ص266.

 

[4]. سیروسلوک (منزل اول: یقظه)، ص93.

 

[5]. دیوان باباطاهر، ص86.

 

[6]. پاسداران حریم عشق، ج‏6، ص172.

 

[7]. الصحیفةالسجادیة، ص56 (دعای 8).

 

فهرست مطالب