سخن گفتن پیرامون مقام شهید و ارزش شهادت در جامعه‌ای که شهدای فراوانی را طی سالیان متمادی تقدیم اسلام نموده و پیکرهای گلگون بسیاری را با چشم اشکبار و قلب دردمند مشایعت کرده، سخنی گزاف می‌نماید؛ اما شهادت سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی آن‌چنان قلب‌ها را جریحه‌دار کرد که طنین آن عالم اسلام را به خروش آورد؛ تا به آنجا که رهبر معظم امت هم -که دیده نشده بود در ماتم شهیدی آشکارا چنین بگریند-، در غم این شهادت عظیم آشکارا گریستند و امتی نیز در شهادت آن عزیز به سختی گریست. موج سوگ شهادت حاج قاسم آن‌چنان زخمی بر دل‌ها زد که شراره‌های خشم و سوز آن همۀ آزادگان عالم، اعم از مسلمان و غیرمسلمان را برانگیخت؛ همگان با فریاد و مشت‌های گره کرده از دشمنان ابراز انزجار کردند و در غم فقدان این بزرگ‌مرد به سوگ نشستند و گریستند.

پیرامون این حادثۀ بزرگ سخن بسیار گفته شد و تحلیل‌های گوناگون از ابعاد مختلف سیاسی، نظامی، راهبردی، اجتماعی و… مطرح شده و می‌شود. ما در این مقال بنا بر تکرار مکررات نداریم؛ بلکه آنچه در حادثۀ شهادت سردار سلیمانی مورد توجهمان قرار گرفت، ظهور حقیقتی ملکوتی و باطنی است که در این نقطه از تاریخ به‌وضوح رخ نمود و موجب حیرت جهانیان شد. به تعبیر رهبر انقلاب، شهادت او «قیامتی به پا کرد. معنویّت او، شهادت او را این ‌جور برجسته کرد»[1]. آری! آنچه در این واقعه به دید همگان آمد، انقلاب عظیم قلب‌های مردم و برخاستن موج معنویت در جامعه بود، و همین بود که قلب‌ها را به تب‌وتاب انداخت؛ تجربه‌ای که مردم ما در دوران پرفراز و نشیب انقلاب و در شهادت‌های گوناگون بارها شاهد بوده‌اند. مقام و موقعیت ظاهری شهید و نحوۀ شهادت او با آن خیزش معنوی بی‌ارتباط نیست، اما این موقعیت ظاهری گویای تمام ماجرای آن خیزش باطنی هم نیست. در واقع موج عظیمی که شهادت سردار رشید ما در عالم اسلام و حتی در میان دیگر آزادگان جهان درانداخت، این پرسش اساسی را در ذهن‌ها تقویت می‌کند که عامل اصلی قداست شهید و شور و خروشی که ریخته شدن خون او در دل‌ها ایجاد می‌کند، آیا تنها به واسطۀ مظلومیت و یا غم حادثۀ کشته‌شدن او در میدان نبرد است؟ اگر چنین است، پس چرا تلاطم امواجی که شهادت‌ها در قلب‌ها ایجاد می‌کنند، متفاوت است؟ یا مسئله چیز دیگری است و مقامات و مراتب شهید و تأثیر او در عوالم مُلک و ملکوت بسیار عمیق‌تر و پیچیده‌تر از این سخنان است، و خروش عالم خاکی شراره‌ای کوچک از ملکوت اعلاست؟!

این پرسش های اساسی ما را بر آن داشت تا در حد بضاعت، به واکاوی مسئلۀ شهادت و ابعاد باطنی آن بپردازیم؛ چراکه معتقدیم آنچه در حادثۀ شهادت شهید در عالم ملک و در دل‌های ما زمینیان رخ داده و می‌دهد، صرفاً انعکاسی است از عوالم بالا، و جلوه‌ای است از خروش ملکوت و غوغای ملکوتیان؛ به قول حکیم متألّه میرفندرسکی:

چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی

صورتی در زیر دارد آنچه‌ در بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت

بر رود بالا همی با اصل خود یکتاستی

از همین رو در این مختصر تلاش بر این است تا صرفاً اشاراتی از بُعدی دیگر به مسئلۀ شهادت داشته باشیم؛ آن هم نه نگاهی سطحی و از بیرون، بلکه در حدّ توان‌مان، از درون به بیرون و از باطن به ظاهر به مسئلۀ شهید و شهادت و جهاد و مجاهدت نظر ‌اندازیم. اگر شهادت از اعظم فرائض دینی است و دین نیز ظاهر و باطنی دارد، بنابراین شهادت هم ظاهر و باطنی و باطن آن هم بواطنی به عظمت دین دارد. سیر از باطن به ظاهر، روح و معنای دین را به ارمغان می‌آورد و حقیقت شهادت را که از اعظم فرائض دینی است به منصۀ ظهور می‌رساند. همچنین سعی نمودیم که در حد بضاعت خود، چارچوبی عملی و تربیتی ارائه نماییم، تا برای نیل به آستان مقام منیع شهادت و سلوک در این سیر راه‌گشا باشد.

به امید آنکه بدین‌وسیله شاید گوشه‌ای از حق عظیم بنیان‌گذار انقلاب، آن «سلسله‌جنبان کاروان شهادت و محبوب دل همۀ شهیدان»[2] امام خمینی؟ق؟ و شهدا، جانبازان و آزادگان بزرگوار، به‌ویژه مدافعان حرم و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی را ادا کرده باشیم.

محمدتقی فیاض‌بخش

آبان 1400

 

[1].    مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار با مردم قم، 18/10/98 (لینک دسترسی: https://khl.ink/f/44628).

 

[2].   مقام معظم رهبری، پیام به مراسم تجلیل از جانبازان و ایثارگران، 19/11/68 (لینک دسترسی: https://khl.ink/f/2265).

 

فهرست مطالب