مراقبات اخلاق توحیدی-جلد سوم-مراقبه بر حریمداری الهی > روز بیستوششم تا سیویکم: شهادت اعضای بدن
روز بیستوششم: شهادت اعضای بدن
آیه
گواهی اعضا
<یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ 24 یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللَّهُ دینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبینُ>[1]
«[در] روزى که زبانها و دستها و پاهایشان بر ضد آنان به گناهانى که همواره انجام مىدادند، شهادت دهند.(24) در آن روز خدا کیفر به حق آنان را به طور کامل مىدهد؛ و خواهند دانست که خدا همان حقّ آشکار است.»
روایت
گواهیندادن بر ضدمؤمن
«قَالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: <یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ> وَ لَیْسَتْ تَشْهَدُ الْجَوَارِحُ عَلى مُؤْمِنٍ، إِنَّمَا تَشْهَدُ عَلى مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذَابِ، فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ، فَیُعْطى کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ؛ قَالَ اللَّهُ؟عز؟: <فأما من أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتِیلا>[2].»[3]
«امامباقر{علیه السلام} فرمود: مراد آیۀ «روزى که زبان و دست و پایشان بر ضد آنها به کارهایى که میکردند، گواهى دهند»، این است که اعضا و جوارح بر ضدمؤمن گواهى نمیدهند؛ بلکه بر ضد کسى که فرمان عذاب بر او ثابت شده است، گواهى میدهند؛ چون نامۀ مؤمن را به دست راستش میدهند. خداوند متعال فرماید: «اما کسانى که نامه آنها به دست راستشان داده شود، نامه خویش را قرائت کنند و به اندازه نخى ستم نبینند».
کلام بزرگان
آیتالله طهرانی{رحمة الله علیه}
پس نفسِ عملى را که زبان در دنیا انجام داده است، در آنجا به صورت ملکوتى انجام میدهد؛ عیناً مانند دست و پا. معناى <تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ> این نیست که زبان بیاید و بگوید که من چنین و چنان گفتم؛ مانند همین گفتارى که انسان در دنیا دارد؛ نه، آن راهها براى این قِسم اعترافات و اعتراضها نسبت به زبان بسته است. همان حجم شهادتِ زبان مانند شهادتِ دست و پا، نفسِ عملى است که انجام داده است؛ این شهادتِ زبان است.[4]
همچنین آیاتی که دلالت بر گواهى دست، پا، گوش، چشم و پوستهاى بدن در روز قیامت وجود دارد، راجع به دشمنان خداست. ما در آیهاى از آیات قرآن نداریم که در روز قیامت پوست بدن مؤمن یا دست و پاى او شهادت دهند. شهادت جوارح و جلود اختصاص به کفار و غیرمؤمنین دارد؛ و جوارح، گواهى بر معصیت مؤمنین نمیدهند.[5]
شعر
«پس همینجا دست و پایت در گزند بر ضمیر تو گواهی میدهند
چون موکل میشود بر تو ضمیر که بگو تو اعتقادت وا مَگیر
خاصه در هنگام خشم و گفتگو میکند ظاهر سرت را موبهمو
چون موکل میشود ظلم و جفا که هویدا کن مرا ای دست و پا»[6]
***
«بدان که هرچه بکشتی ز نیک و بد، فردا
ببایدت همه ناکام و کام پاک درود
بدان که بر تو گواهی دهند هر دو بهحق
دو چشم هرچه بدید و دو گوش هرچه شنود
به گمرهی نبود عذر مر تو را پس از آنک
تو را دلیل خداوند راه راست نمود»[7]
داستان
شهادت اعضا
امامصادق{علیه السلام} فرمود: زمانی که قیامت برپا شود و ملائکه بر علیه انسان شهادت دهند، انسانها میگویند: پروردگارا! ملائکۀ تو به نفعت شهادت میدهند. سپس قسم میخورند که آن اعمال را انجام ندادهاند و این همان سخن پروردگار است که فرمود: «روزی که خداوند آنها را محشور کند، قسم میخورند؛ همانگونه که برای شما قسم میخوردند»[8]. وقتی چنین کردند، خداوند بر زبان آنها مهر میزند و جوارح آنان نسبت به آنچه کسب کردهاند، شهادت میدهند؛ پس گوش به آنچه از محرمات الهی شنیده، چشم به آنچه که از محرمات الهی دیده، دستها به آنچه که گرفتهاند، پاها به آنچه در راه حرام الهی رفتهاند، و شرمگاه به آنچه که مرتکب شده است، شهادت میدهند. سپس خداوند زبان آنها را باز میکند. آنها به جوارح خود میگویند: «چرا بر علیه ما شهادت دادید؟ جوارح میگویند: همان خدایی که تمام اشیا را قدرت تکلم بخشید، به ما هم زبان عطا فرمود»[9].[10]
ادعیه
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی رَکَّبَ فِینَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ، وَ مَتَّعَنَا بِأَرْوَاحِ الْحَیَاةِ، وَ أَثْبَتَ فِینَا جَوَارِحَ الْأَعْمَالِ.»[11]
«ستایش مخصوص خداوندى است که در وجود ما ابزارهاى بازشدن و بستهشدن را قرار داد و ما را از نعمت روح زندگی بهرهمند ساخت؛ و اندامهایى برای انجام کارهایمان عطا فرمود.»
روز بیستوهفتم: شهادت اعضای بدن
آیه
گواهی دست و پا
<الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون>[12]
«امروز بر دهانهایشان مُهر خاموشى نهیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان به اعمالى که همواره مرتکب مىشدند، گواهى مىدهند!»
روایت
عملِ اعضای بدن
«قَالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: فِیمَا شَهِدَتِ الْأَیْدِی وَ الْأَرْجُلُ عَلَى أَنْفُسِهِمَا وَ عَلَى أَرْبَابِهِمَا مِنْ تَضْیِیعِهِمَا لِمَا أَمَرَ اللَّهُ؟عز؟ بِهِ وَ فَرَضَهُ عَلَیْهِمَا <الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ>[13]؛ فَهَذَا أَیْضاً مِمَّا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْیَدَیْنِ وَ عَلَى الرِّجْلَیْنِ وَ هُوَ عَمَلُهُمَا وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ.»[14]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: درباره گواهىدادن دستها و پاها بر ضرر خودشان و صاحبانشان در موضوع ضایعکردن فرمان خداوند؟عز؟ و وجوب بر آنها، خداوند متعال فرموده است: «امروز بر دهانهایشان مهر نهیم و دستهایشان با ما سخن گویند و پاهاشان گواهى دهند بدانچه کسب مىکردند»؛ این از اموری است که بر دستها و پاها واجب شده است و این کردار آنهاست و از ایمان است.»
کلام بزرگان
آیتالله طهرانی{رحمة الله علیه}
انسان در این دنیا چون کبکى که در برف سر فرود آورد (براى آنکه صیّاد او را نبیند)، هر عمل زشتى که به جا آورد، چنین مىپندارد که خدا نمىبیند؛ و اگر خود را به غفلت زند، عالم نیز به غفلت میروند. اگر این جهان را کور و جاهل، و عالم مادّه و طبع را بدون شعور تصوّر کند و ملائکه را مسیطر و مهیمن بر این جهان نبیند، مىپندارد حقیقت امر نیز چنین است؛ غافل از اینکه این جز پندار و توهّمى بیش نیست؛ بلکه عالم، زندگى و حیات دارد.[15]
خداوند؟عز؟ میفرماید: <الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ>[16]؛ این آیه حالات افراد را از نقطهنظر شهادت در روز قیامت بیان میکند. یکدسته از شهدا در روز قیامت، اعضا و جوارح انسان است. دست، پا، گوش، چشم، پوست، بدن و... بر اعمالى که دشمنان خدا در دنیا انجام دادهاند، شهادت میدهند؛ البتّه اینطور نیست که دست و پا، زبانى مثل زبان ما دربیاورد و صدایى در آن ایجاد شود؛ بلکه شهادتشان همان اظهار وجود و به صحنه نمایش در آوردن آنها براى نشاندادن اعمال است؛ درحالىکه این اعضا هم در آن وقت داراى حیات و زندگى هستند.[17]
شعر
«روز محشر هر نهان پیدا شود هم ز خود هر مجرمی رسوا شود
دست و پا بدهد گواهی با بیان بر فساد او به پیش مستعان
دست گوید من چنین دزدیدهام لب بگوید من چنین پرسیدهام
چشم گوید کردهام غمزه حرام گوش گوید چیدهام سوءُالکلام»[18]
داستان
مکالمۀ جوارح
از حضرت صادق{علیه السلام} نقل است که هر بامداد، زبان از همۀ اعضا و جوارح بازدید مىکند؛ احوال آنها را مىپرسد و مىگوید: چگونه صبح کردید؟ آنان پاسخ مىگویند: اگر تو بگذارى، حالمان خوب است. آنگاه به خداوند؟عز؟ توجه میکنند و زبان را به ذات ذوالجلال او سوگند مىدهند که حق ما را رعایت کن! زیرا ثواب و عقاب ما فقط به جهت توست.[19]
ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلِ الْقُرْآنَ لَنَا فِی ظُلَمِ اللَّیَالِی مُونِساً، وَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ وَ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ حَارِساً، وَ لِأَقْدَامِنَا عَنْ نَقْلِهَا إِلَى الْمَعَاصِی حَابِساً، وَ لِأَلْسِنَتِنَا عَنِ الْخَوْضِ فِی الْبَاطِلِ مِنْ غَیْرِ مَا آفَةٍ مُخْرِساً، وَ لِجَوَارِحِنَا عَنِ اقْتِرَافِ الْآثَامِ زَاجِراً.»[20]
«خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و قرآن را در تاریکى شب مونس ما گردان و در برابر کششها و گرایشهاى شیطان و خاطرات وسوسهانگیز، نگهبان ما قرار ده! و چنان کن که قرآن پاهاى ما را از سپردن راه معاصى باز دارد و زبان را از گفتن سخن باطل -بى آنکه آفتى به زبان برسد- خاموش گرداند؛ و اعضا و جوارح ما را از ارتکاب گناهان مانع شود.»
روز بیستوهشتم: شهادت اعضای بدن
آیه
گواهی پوست
<وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْداءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ 19 حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ>[21]
«و [یاد کن] روزى را که دشمنان خدا به سوى آتش گرد آورده مىشوند؛ پس آنان را از حرکت باز مىدارند [تا گروههاى دیگر به آنان ملحق شوند.](19) وقتى به آتش مىرسند، گوش و چشم و پوستشان به اعمالى که همواره انجام مىدادند، گواهى مىدهند.»
روایت
بستهشدن دهان و نطق پوستها
«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ{علیه السلام} فِی خُطْبَةٍ یَصِفُ هَوْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ: خُتِمَ عَلَى الْأَفْوَاهِ فَلَا تَکَلَّمُ وَ قَدْ تَکَلَّمَتِ الْأَیْدِی وَ شَهِدَتِ الْأَرْجُلُ وَ نَطَقَتِ الْجُلُودُ بِمَا عَمِلُوا فَ<لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدِیثا>[22].»[23]
«روزی امیرالمؤمنین{علیه السلام} در خطبهای خوف روز قیامت را اینگونه توصیف فرمود: بر دهانها مهر زده میشود و دهانها صحبت نمیکنند؛ بلکه دستها صحبت میکنند و پاها شهادت میدهند و پوستها به آنچه عمل میکردند، گواهی میدهند و چیزی را از خداوند پنهان نمیکنند.»
کلام بزرگان
امامخمینی{رحمة الله علیه}
ممکن است وحى حضرت حق تعالى به اعضا و جوارح و بقاع ارض به کتمان معاصى، که در حدیث شریف است،[24] همین اِنساء آنها باشد؛ چنانچه ممکن است فرمان به عدم شهادت باشد. شاید مراد، رفع آثار معاصى از اعضا باشد که به واسطۀ آن، شهادت تکوینى حاصل آید؛ چنانچه اگر توبه نکند، هریک از اعضایش ممکن است به لسان قال یا حال بر کردههاى او در هر حال شهادت دهند. چنانچه مقام غفّاریت و ستّاریت حق اقتضا کرده است که الان که در این عالم هستیم، اعضاى ما شهادتى بر اعمال ما ندهند و زمان و مکان، کردههاى ما را مستور دارند، همینطور در عوالم دیگر، اگر با توبۀ صحیحه و استغفار خالص از دنیا برویم، اعمال ما را مستور مىدارند؛ یا آنکه از اعمال ما به کلى محجوب مىشوند. شاید مقتضاى کرامت حق؟عز؟ دومى باشد که انسان تائب پیش احدى سر افکنده نباشد و خجلتزدگى نداشته باشد؛ و اللّه العالم.[25]
شعر
«پس دروغ آمد ز سر تا پای خویش که دروغش کرد هم اعضای خویش
پس چنان کن فعل کان خود بیزبان باشد أشهدگفتن و عینِ بیان
تا همه تن عضو عضوت ای پسر! گفته باشد أشهد اندر نفع و ضَر
رفتن بنده پی خواجه گواست که منم محکوم و این مولای ماست»[26]
***
«گر خداجویی چرا باشی گرفتار هوا؟
گر صمد خواهی چرا باشی طلبکار وثن؟
باش تا ظن خبر عین عیان گردد تو را
باش تا ثعبان مرگت باز بگشاید دهن
باش تا اعضای خود بر خود گوا یابی به حق
باش تا در کف نهندت نامهٔ سر و علن»[27]
داستان
علامت مجرمین
به نقل روایت، در روز قیامت خداوند متعال بر کافران علامتى پدید آورد تا مردمان بدانند ایشان گناهکارند. وقتی با وجود این علامت، آنان جرم خود را انکار نمایند، ملائکه بر آنها گواهى دهند؛ و چون در انکار اصرار کنند، پیغمبران بر ایشان شهادت دهند؛ و چون باز ابا کنند، خداوند متعال بفرماید تا همسایگان بر آنها گواهى دهند؛ و چون در انکار راسخ شوند، حق تعالى اعضاى آنها را ناطق سازد تا بر آنان گواهى دهند.[28]
ادعیه
«اللّهُمَّ و أستَغفِرُکَ لِکُلِّ ذَنبٍ أتعَبتُ فیهِ جَوارِحی فی لَیلی و نَهاری، و قَدِ استَتَرتُ مِن عِبادِکَ بِسِتری.»[29]
«خدایا! از تو آمرزش مىخواهم براى هر گناهى که شب و روز، اعضاى بدنم را در آن خسته کردم و خود را با پوشش خویش از بندگان تو پوشاندم.»
روز بیستونهم: شهادت اعضای بدن
آیه
سخنگویی اعضای بدن
<وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ 21 وَ ما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَ لا أَبْصارُکُمْ وَ لا جُلُودُکُمْ وَ لکِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا یَعْلَمُ کَثیراً مِمَّا تَعْمَلُونَ >[30]
«و آنان به پوستشان مىگویند: چرا بر ضد ما گواهى دادید؟ مىگویند: همان خدایى که هر موجودى را به سخن آورد، ما را گویا ساخت؛ و او شما را نخستین بار آفرید و به سوى او بازگردانده مىشوید.(21) و شما [هنگام ارتکاب گناه در دنیا] از اینکه مبادا گوش و چشم و پوستتان بر ضد شما گواهى دهند، پنهان نمىشدید؛ بلکه گمان کردید که خدا بسیارى از آنچه را که مرتکب مىشدید، نمىداند!»
روایت
مأمورانی از درون
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: إنَّ اللَّهَ سُبحانَهُ و تَعالى لا یَخفى عَلَیهِ ما العِبادُ مُقتَرِفونَ فی لَیلِهِم و نَهارِهِم، لَطُفَ بِه خُبراً، و أحاطَ بِه عِلماً، أعضاؤکُم شُهودُهُ، و جَوارِحُکُم جُنودُهُ، و ضَمائرُکُم عُیونُهُ، و خَلَواتُکُم عِیانُهُ.»[31]
«امامعلى{علیه السلام} فرمود: چیزی که بندگان در شب و روز انجام مىدهند، بر خداوند متعال پوشیده نمیماند؛ او به کوچکترین کارشان آگاه و به کردارشان احاطه دارد. اعضاى بدن شما گواهان اویند و اندامهایتان سپاهیان او و ضمیرهایتان جاسوسان او و خلوتهایتان نزد او آشکار است.»
کلام بزرگان
بانو مجتهده امین؟رها؟
چون در کمون زمین، قوه و استعداد حیات و شعور مخفى است، وقتى از صورت کنونى دنیوى به صورت جمعى اخروى تحول پیدا میکند، آنچه در باطنش از قوه و استعداد حیات و شعور نهفته است، به فعلیّت و ظهور میرسد و ما فىالضمیر خود را ارائه میدهد. تمام موجودات دنیوى وقتى تحول به عالم آخرت نمودند، چنین خواهند بود؛ به همین خاطر است که قیامت را «عالم حیوان» نامیده است: <إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ>[32]؛ و سرّ شهادتدادن اجزای آدمى بر علیه او همین است.[33]
شعر
«تا نگیرد خوشۀ اشک ندامت دامنت
در قیامت آنچه نتوانی دروکردن، مَکار
جملۀ اعضا بر گناه هم گواهی میدهند
روز محشر در حضور حضرت پروردگار
یا زبانبندی برای این گواهان فکر کن
یا ز ناشایسته، چشم و گوش و لب را بازدار»[34]
داستان
وظیفۀ جوارح
حضرت امیرالمؤمنین{علیه السلام} در وصیت به فرزندش محمّدبنحنفیّه فرمود: فرزندم! خداوند؟عز؟ فرموده است: «آن روز بر دهانهایشان مهر میزنیم و دستهایشان با ما سخن میگویند و پاهای آنها به آنچه میکردهاند، گواهى میدهند»؛ خداوند از پاها خبر داده است که آنها در روز قیامت بر ضرر صاحبشان گواهى میدهند. این چیزی است که خداى متعال بر اعضای تو واجب کرده است؛ پس اى فرزندم! از خدا بترس و آنها را در طاعت و خشنودى او بهکار ببر! و بترس از آنکه خداى تعالى تو را در معصیت خویش ببیند، یا در مقام طاعت خود نیابد؛ که در این صورت از زیانکاران خواهى بود.[35]
ادعیه
«اللَّهُمَّ... صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَحْیِ قُلُوبَنَا بِذِکْرِکَ وَ اجْعَلْ ذُنُوبَنَا مَغْفُورَةً وَ... جَوَارِحَنَا عَلَى خِدْمَتِکَ مَقْهُورَةً.»[36]
«خدایا!... بر محمد و خاندان او درود فرست و قلبهای ما را با یاد خودت زنده بدار و گناهانمان را بیامرز و... اعضای بدنمان را برای خدمتت مقهور ساز!»
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ... أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ... تَجْعَلَنِی مِمَّنْ صَامَتْ جَوَارِحُهُ وَ حَفِظَ لِسَانَهُ وَ فَرْجَهُ.»[37]
«خدایا! از تو میخواهم... که بر محمد و خاندان او درود فرستی و... مرا از کسانی قرار دهی که اعضای بدنش مصون و محفوظ مانده و زبان و شرمگاهش حفظ شده است.»
روز سیام: شهادت اعضای بدن
آیه
گواهانی از خودتان
<وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فی کُلِّ أُمَّةٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى هؤُلاء>[38]
«و [یاد کن] روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان بر آنان برمىانگیزیم، و تو را [اى پیامبر اسلام!] بر اینان گواه مىآوریم.»
روایت
مأموران درونی
«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَیْکُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِکُمْ وَ عُیُوناً مِنْ جَوَارِحِکُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ یَحْفَظُونَ أَعْمَالَکُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِکُمْ لَا تَسْتُرُکُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَیْلٍ دَاجٍ وَ لَا یُکِنُّکُمْ مِنْهُمْ بَابٌ ذُو رِتَاج.»[39]
«امامعلی{علیه السلام} فرمود: ای بندگان خدا! بدانید که برای شما مراقبانى از خودتان و جاسوسانى از اندامتان قرار داده شده است؛ و محافظانى که از روى راستى اعمال و شماره نفسهایتان را ثبت مىکنند؛ تاریکى شب تار، شما را از دید آنان نمىپوشاند و درب بزرگى که محکم بسته شده، شما را از آنان پنهان نمىکند.»
کلام بزرگان
امامخمینی{رحمة الله علیه}
اى بیچاره! تو قامت مستقیم و صورت خوشترکیب ملکى دارى؛ میزان ملکوت و باطن، غیر از این است؛ باید استقامت باطنى پیدا کنى تا در قیامت مستقیمالقامة باشى! باید روحت روح انسانى باشد تا صورت عالم برزخ و آخرتت، صورت انسان باشد. تو گمان مىکنى که عالم غیب و باطن، که عالم کشف سرائر و ظهور ملکات است، مثل عالم ظاهر و دنیاست که اختلاط و اشتباه در کار باشد؛ چشم و گوش و دست و پا و سایر اعضایت همه با زبانهاى ملکوتى، بلکه به قول بعضى با صورتهاى ملکوتى، به هرچه کردهاى شهادت مىدهند. هان اى عزیز! گوش دل باز کن و دامن همت به کمر زن و به حال بدبختى خود رحم کن! شاید بتوانى خود را به صورت انسان گردانى و از این عالم به صورت آدمى بیرون روى که آن وقت از اهل نجات و سعادتى. مبادا گمان کنى اینها موعظه و خطابه است؛ اینها همه نتیجۀ برهان حِکمى حکماى عظام و کشف اصحاب ریاضت و اخبار صادقین و معصومین؟عهم؟ است.[40]
شعر
«دست و پای او جماد و جان او هرچه گوید آن دو در فرمان او
با زبان گرچه که تهمت مینهند دست و پاهاشان گواهی میدهند»[41]
***
«به مشت خار ضعیفان به چشم کم منگر که سیل حادثه را پیش راه میگیرند
چگونه منکر عصیان شوی که اهل حساب ز دست و پای تو اول گواه میگیرند»[42]
داستان
ایمان جوارح
در روایتی از امامکاظم{علیه السلام} آمده است: خداوند متعال ایمان را بر تمام اعضای انسان واجب کرد و بین آنان تقسیم نمود. هیچ عضوى نیست، جز اینکه وظیفۀ ایمانیاش غیر از وظیفۀ عضو دیگر است. یکى از اعضا، قلب انسان است که با آن تعقل و درک میکند و آن، امیر بدن اوست که اعضای دیگرش جز با فرمان او عمل نمیکنند؛ و یکى دو دست اوست که آنها را دراز میکند و دو پاى او که با آنها راه میرود و شرمگاهش که شهوت جنسى از ناحیه اوست و زبانش که نامه اعمالش به آن گویاست و بر آن گواهى دهد؛ و دو چشمش که با آنها میبیند و دو گوشش که با آنها میشنود.
آنچه که بر دل واجب شده، غیر از چیزی است که بر زبان واجب گشته؛ و همچنین چیزی که بر زبان واجب است، جدای از چیزی است که بر چشم واجب شده است و هر عضوی وظیفۀ خاص خود را دارد.[43]
ادعیه
«رَبِّ عَصَیْتُکَ بِلِسَانِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَأَخْرَسْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِبَصَرِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَأَکْمَهْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِسَمْعِی وَ لَوْ شِئْتَ لَأَصْمَمْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِیَدِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَکَنَّعْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِفَرْجِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَعَقَّمْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِرِجْلِی وَ لَوْ شِئْتَ وَ عِزَّتِکَ لَجَذَمْتَنِی وَ عَصَیْتُکَ بِجَمِیعِ جَوَارِحِیَ الَّتِی أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَیَّ وَ لَمْ یَکُنْ هَذَا جَزَاءَکَ مِنِّی.»[44]
«خدایا! با زبانم مرتکب گناه شدم و به عزت قسم! اگر میخواستی، مرا لال میکردی؛ و با چشمانم عصیان کردم و به عزتت قسم که اگر اراده میکردی، مرا نابینا میساختی و با گوشم عصیان کردم و اگر میخواستی، مرا کر میکردی؛ و با دستم تو را مخالفت نمودم و به عزتت قسم که اگر میخواستی، دستانم را شل مینمودی؛ و با شرمگاهم تو را عصیان کردم و به عزتت قسم که اگر میخواستی، مرا عقیم میساختی؛ و با پایم مرتکب گناه شدم و به عزتت قسم که اگر میخواستی، پایم را قطع میکردی؛ و خلاصه، با تمام اعضای بدنم که نعمت تو بر من بود، گناه کردم و این جزای تو از سوی من نبود!»
روز سیویکم: شهادت اعضای بدن
آیه
اعضای بدن، وسیلۀ هدایت
<أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ 8 وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ 9 وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ>[45]
«آیا براى او دو چشم قرار ندادیم؟(8) و یکزبان و دو لب؟(9) و او را به راه خیر و شر هدایت نکردیم؟!»
روایت
اولین سخنگو
«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: تَجیئونَ یَومَ القِیامَةِ و عَلى أفواهِکُمُ الفِدامُ، فَأوَّلُ ما یَتَکَلَّمُ مِنَ الإنسانِ فَخِذُهُ و کَفُّهُ.»[46]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: روز قیامت با دهانهاى لگامزده مىآیید و نخستین عضوى که از انسان سخن مىگوید، رانِ او و کفِ دست اوست.»
«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: یَا ابْنَ مَسْعُودٍ! عَلَیْکَ بِحِفْظِ لِسَانِکَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ: <الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ>.»[47]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} به ابنمسعود فرمود: بر تو باد به نگهدارى زبانت! زیرا خداى تعالى مىفرماید: آن روز بر زبان آنها مهر مینهیم و دستان آنان را به سخن میآوریم و پاهای آنها به آنچه انجام دادهاند، شهادت میدهند.»
کلام بزرگان
ملاهادی سبزواری{رحمة الله علیه}
خداوند متعال فرموده است: روز قیامت بر دهانهاى مجرمین مُهر خموشى مىزنیم و دستها و پاهاى ایشان به عملهاى زشتى که در دنیا کسب کردهاند، با ما تکلّم خواهند کرد. بدان که حفظ ظاهر واجب است و تکلم اعضا در محشر، مُعْتَقَدٌ بِه (مورد اعتقاد و قبول ما) است، ولى منافاتی با سایر شهادتها ندارد. در حدیث است که «یُحْشَرُ مُخالِفُ الأمامِ وَ رَأْسُهُ رَأْسُ الْحِمارِ»؛ کسی که مخالف امام{علیه السلام} است، هنگام حشر سری مانند حمار دارد؛ پس رأس او شهادت بر خودرأیى و حماقت او میدهد. همچنین حشر به صورت میمون و خوک و... نیز به همین دلیل است. اینجا هم که دنیا باشد، حرکات ناشایست دست و پا شهادت بر خباثت ضمیر (باطن) میدهند؛ زیرا «الظاهرُ عنوانُ الباطنِ».[48]
شعر
«اگر جبریل فرماید بود خوش ز موسی دست آوردن به آتش
ولی گوینده گر فرعون باشد عذاب آتش صد لون باشد
که گر در طاعتی کردی گناهی بود هر عضوِ تو بر تو گواهی
نه کفر آنجا و نه ایمانت باشد کز اینجا آنچه بُردی آنت باشد»[49]
داستان
ملاقات خداوند؟عز؟ با انسان
ابن مسعود گفته است: هیچکس از شما نیست جز اینکه خداوند متعال با او خلوت مىکند؛ چنانکه شما با ماه شب چهاردهم خلوت مىکنید. سپس مىفرماید: اى فرزند آدم! چه چیزى تو را نسبت به من مغرور کرده است؟ در آنچه دانستى چه کردى و چه پاسخى به پیامبران دادى؟ اى فرزند آدم! آیا من مراقب چشمانت نبودم که تو با آنها به چیزى که برایت حلال نبود، مىنگریستى؟ آیا من مراقب گوش تو نبودم که تو با آنها مىشنیدى؟ به همینگونه دیگر اعضا را مىشمارد.[50]
ادعیه
«غَلَبَتْ عَلَیَّ شَهَوَاتِی وَ عَصَیْتُکَ بِجَمِیعِ جَوَارِحِی... فَبِأَیِّ وَجْهٍ أَشْکُو إِلَیْکَ أَمْرِی وَ بِأَیِّ لِسَانٍ أَسْأَلُکَ حَوَائِجِی وَ بِأَیِّ یَدٍ أَرْفَعُ إِلَیْکَ رَغْبَتِی... أَ بِوَجْهِیَ الَّذِی قَلَّ حَیَاؤُهُ مِنْکَ... أَمْ بِلِسَانِیَ النَّاطِقِ کَثِیراً بِمَا کَرِهْتَ یَا رَبِّ أَمْ بِبَدَنِیَ السَّاکِنِ فِیهِ حُبُّ مَعَاصِیکَ.»[51]
«شهوتهایم بر من چیره گشت و تو را با تمام اعضایم مخالفت نمودم؛... پس از چه راهی به سویت شکایت آورم و با چه زبانی از تو درخواست کنم و با چه دستی خواستهام را به سویت بیاورم؟... آیا با صورتم که در برابرت بیحیاست؟... یا با زبانم که در بیشتر اوقات به امور ناپسند اشتغال دارد؟ ای پروردگارم! آیا با بدنم به سویت بیایم و حال آنکه محبت گناهان در آن مستقر شده است؟»
[1]- النور، 24 و 25.
[2]- الإسراء، 71.
[3]- الکافی، ج2، ص28.
[4]- معادشناسى، ج7، ص193.
[5]- همان، ص196.
[6]- مثنوی معنوی، ص409.
[7]- دیوان ناصرخسرو، قصیده 51.
[8]- <یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُم>؛ (المجادلة، 18).
[9]- <وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْء>؛ (فصلت، 21).
[10]- برگرفته از: بحارالأنوار، ج7، ص312.
[11]- الصحیفةالسجادیة، ص30 (دعای 1).
[12]- یس، 65.
[13]- یس، 65.
[14]- الکافی، ج2، ص34.
[15]- معادشناسى، ج7، ص179.
[16]- یس، 65.
[17]- معادشناسى، ج7، ص185.
[18]- مثنوی معنوی، ص711.
[19]- اخلاق حسنه، ص۴۶.
[20]- الصحیفةالسجادیة، ص178 (دعای 42).
[21]- فصلت، 19 و 20.
[22]- النساء، 42.
[23]- بحارالأنوار، ج7، ص313.
[24]- «قَالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: إِذَا تَابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اللَّهُ فَسَتَرَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ؛ فَقُلْتُ: وَ کَیْفَ یَسْتُرُ عَلَیْهِ؟ قَال: یُنْسِی مَلَکَیْهِ مَا کَتَبَا عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوب وَ یُوحِی إِلَى جَوَارِحِهِ اکْتُمِی عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ وَ یُوحِی إِلَى بِقَاعِ الْأَرْضِ اکْتُمِی مَا کَانَ یَعْمَلُ عَلَیْکِ مِنَ الذُّنُوب»؛ «امامصادق{علیه السلام} فرمود: زمانی که بنده توبه نصوح کند، خداوند متعال او را دوست میدارد و در دنیا و آخرت گناهانش را میپوشاند؛ راوی پرسید: چگونه بر او میپوشاند؟ فرمود: دو فرشتهای که مأمور ثبت اعمال او هستند را به فراموشی میاندازد و به جوارح او و مکانهای زمین وحی میکند که گناهان او را بپوشانید!»؛ (الکافی، ج2، ص431).
[25]- شرح چهلحدیث، ص281.
[26]- مثنوی معنوی، ص711.
[27]- دیوان سنایی، قصیده 132.
[28]- تفسیر اثنىعشرى، ج11، ص90.
[29]- نهجالذکر، ج4، ص248.
[30]- فصلت، 21 و 22.
[31]- نهجالبلاغة، ص318.
[32]- «بىتردید سراى آخرت، همان زندگى [واقعى و ابدى] است؛ اگر اینان معرفت دانش داشتند [دنیا را به قیمت ازدستدادن آخرت برنمىگزیدند]»؛ (العنکبوت، 64).
[33]- مخزنالعرفان در تفسیر قرآن، ج15، ص228.
[34]- دیوان صائب تبریزی، قصیده 33.
[35]- برگرفته از: من لایحضرهالفقیه، ج2، ص626.
[36]- مصباحالمتهجد، ج1، ص59.
[37]- إقبالالأعمال، ج1، ص125.
[38]- النحل، 89.
[39]- نهجالبلاغة، ص222.
[40]- شرح چهلحدیث، ص15.
[41]- مثنوی معنوی، ص128.
[42]- دیوان صائب تبریزی، غزل 3914.
[43]- برگرفته از: الکافی، ج2، ص39.
[44]- مصباحالمتهجد، ج1، ص66.
[45]- البلد، 8-10.
[46]- میزانالحکمة، ج8، ص281.
[47]- مکارمالأخلاق، ص457.
[48]- شرح مثنوى (سبزوارى)، ج2، ص106.
[49]- الهینامه عطار، بخش دهم.
[50]- راه روشن، ج۸، ص۳۹۸.
[51]- إقبالالأعمال، ج1، ص30.