روز پنجم: حالات جهنمیان > غذا

آیه

ضریع

<هَلْ أَتاکَ حَدیثُ الْغاشِیَةِ 1 وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ 2 عامِلَةٌ ناصِبَةٌ 3 تَصْلى‏ ناراً حامِیَةً 4 تُسْقى‏ مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ 5 لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَریعٍ 6 لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنی‏ مِنْ جُوعٍ>[1]

«آیا خبر حادثه هولناکى که فرا مى‏گیرد، به تو رسیده است؟(1) در آن روز چهره‏هایى زبون و شرمسارند؛(2) کوشیده‏اند و خسته شده‏اند؛(3) در آتشى سوزان درآیند؛(4) آنان را از چشمه‏اى بسیار داغ مى‏نوشانند؛(5) براى آنان طعامى جز خار خشک و زهرآگین وجود ندارد؛(6) که نه فربه مى‏کند و نه از گرسنگى بى‏نیاز مى‏نماید.»

روایت

بدبوتر از مردار

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: الضَّریعُ شی‏ءٌ یَکونُ فی النّارِ یُشبِهُ الشَّوکَ، أمرُّ من الصّبرِ، و أنْتَنُ من الجِیفةِ، و أشَدُّ حَرّاً من النّارِ، سَمّاهُ اللَّهُ الضَّریعَ‏.»[2]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: ضریع چیزى است در دوزخ همانند خار که از گیاه صبرِ زرد تلخ‏تر است و از مردار، بدبوتر و از آتش، داغ‏تر؛ خداوند؟عز؟ آن را «ضریع» نامیده است.»

«قالَ الإمامُ الصّادقُ{علیه السلام}- مِن قَولِ جبرئیلَ لِرسولِ اللَّهِ{صلوات الله علیه}-: لَو أنَّ قَطْرَةً من الضَّریعِ قَطَرتْ فی شَرابِ أهلِ الدُّنیا لمَاتَ أهلُها من نَتْنِها.»[3]

«امام‌صادق{علیه السلام}‏- در بیان گفتۀ جبرئیل به پیامبر خدا{صلوات الله علیه}- فرمود: اگر قطره‏اى از ضریع (خار خشک سمّى) در آب آشامیدنى مردم دنیا بچکد، از بوى گند آن همگى بمیرند.»

کلام بزرگان

امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

در روایت فرمود: اگر قطره‌اى از زقوم و ضریع آن در آب‌هاى اهل دنیا بچکد، همه از گند آن مى‌میرند. اى عزیز! امثال این حدیث شریف بسیار است و وجود جهنم و عذاب الیم آن از ضروریات جمیع ادیان و واضحات برهان است و اصحاب مکاشفه و ارباب قلوب در همین عالم نمونۀ آن را دیده‌اند. در مضمون این حدیث کمرشکن درست تصور و تدبر کن! آیا اگر احتمال صحت هم دهى، نباید مثل دیوانه‌ها سر به بیابان بگذارى‌؟ چه شده که ما این‌قدر در خواب غفلت و جهالتیم‌؟ آیا مَلکى مثل جبرئیل{علیه السلام} بر ما نازل شده و ما را از عذاب خدا ایمن کرده‌؟ با اینکه رسول خدا و اولیای او تا آخر عمر هم از خوف خداوند؟عز؟ خواب و خوراک نداشتند. ولىّ خدا از خوف غش مى‌کرد. على‌بن‌الحسین؟عهما؟ که امام معصوم بود، گریه‌ها و زاری‌هایش و مناجات و عجز و ناله‌هایش دل را پاره‌پاره مى‌کند. ما را چه شده که هیچ حیا نکرده و در محضر ربوبیت این‌قدر هتک حرمات و نوامیس الهى را مى‌کنیم‌؟! اى واى بر ما و بر غفلت ما! اى واى بر ما و بر شدت سکرات موت ما! اى واى بر حال ما در برزخ و سختی‌هاى آن و در قیامت و ظلمت‌هاى آن! اى واى بر حال ما در جهنم و عذاب و عقاب آن![4]

شعر

«مؤمنان کان عسل زنبوروار                                   کافران خود کان زهری همچو مار

ز آنکه مؤمن خورد بگزیده نبات                            تا چو نحلی گشت ریق او حیات

باز کافر خورد شربت از صدید                               هم ز قوتش زهر شد در وی پدید»[5]

داستان

گزارشى از دوزخ، درمان قساوت

محدث قمی{رحمة الله علیه} در منازل‌الآخرة نقل می‌کند که ابوبصیر گفته است: به امام‌صادق{علیه السلام} عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! مرا از عذاب الهى بترسان که دلم بسیار قسی شده است. امام فرمود: اى ابومحمّد! براى زندگى دور و دراز که زندگى آخرت است، آماده باش؛ آن را نهایتی نیست و فکر آن زندگانى باش و لوازمش را تهیه نما! روزی جبرئیل با روی ترش و آثار اندوه بر چهره نزد حضرت رسول{صلوات الله علیه} آمد. رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: اى جبرئیل! چرا امروز غضبناک و محزون آمده‌اى‌؟ جبرئیل گفت: امروز دَم‌های آتش جهنم را بر آن قرار دادند. رسول خدا فرمود: دَم‌هاى آتش جهنم چیست‌؟ گفت: خداوند؟عز؟ امر فرمود هزارسال بر آتش جهنم دمیدند تا سفید شد؛ سپس هزارسال دیگر دمیدند تا سرخ شد؛ سپس هزارسال دیگر دمیدند تا سیاه شد؛ اکنون سیاه و تاریک است. اگر قطره‌اى از ضریع را در آب‌هاى دنیا بریزند، جمیع اهل دنیا از گندش بمیرند و اگر یک‌حلقه از زنجیرى که هفتادذراع است و بر گردن اهل جهنم مى‌گذارند، بر دنیا بگذارند، از گرمى آن تمام دنیا بگدازند؛ و اگر پیراهنى از پیراهن‌هاى جهنمیان در میان زمین و آسمان بیاویزند، اهل دنیا از بوى گند آن هلاک شوند. چون جبرئیل اینها را بیان کرد، رسول خدا{صلوات الله علیه} و جبرئیل به گریه افتادند. پس حق‌تعالى ملکى به سوى ایشان فرستادند که پروردگارتان به شما سلام مى‌رساند و مى‌فرماید: من شما را ایمن گردانیدم از اینکه گناهى کنید تا مستوجب عذاب من شوید. بعد از آن هرگاه جبرئیل به خدمت آن حضرت مى‌رسید، متبسم بود.

امام‌صادق{علیه السلام} فرمود: در آن روز اهل آتش، بزرگى و سختى عذاب را مى‌فهمند و اهل بهشت، بزرگى و راحتى بهشت و نعمت‌هاى آن را مى‌دانند. چون اهل جهنم داخل جهنم مى‌شوند، هفتادسال سعى مى‌کنند تا خود را به بالاى جهنم مى‌رسانند. وقتی به کنار جهنم مى‌رسند، خزنۀ جهنم گرزهاى آهن بر کلۀ ایشان مى‌کوبند تا به قعر جهنم برمى‌گردند و چون پوست‌هاى ایشان به آتش سوخته گردد. پوست تازه به بدنشان بپوشانند تا عذاب در ایشان بیشتر اثر کند. پس امام{علیه السلام} به ابوبصیر فرمود: آنچه به تو گفتم، کافى است‌ و قساوت دلت کم شد؟ گفت: مرا بس است.[6]

ادعیه

«اللَّهُمَّ إنَّی أسأَلُکَ بِحَقّ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ؟عهم؟ بَراءَةً مِنَ النّارِ، فَاکتُب لَنا بَراءَتَنا، و فی جَهَنَّمَ‏ فَلا تَجعَلنا، و فی عَذابِکَ و هَوانِکَ فَلا تَبتَلِنا، و مِنَ الضَّریعِ‏ وَ الزَّقُّومِ فَلا تُطعِمنا.» [7]

«خداوندا، به حقّ محمّد و آل محمّد؟عهم؟ از تو برائت از آتش جهنّم را درخواست مى‏نمایم؛ پس براى ما برائت از آتش جهنّم را بنویس، در جهنّم قرارمان مده، به عذاب و خوارى گرفتار منما، و ضریع و زقّوم را خوراک ما قرار مده!»

 

روزششم: حالات جهنمیان > غذا

آیه

غسلین

<فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمیمٌ 35 وَ لا طَعامٌ إِلاَّ مِنْ غِسْلینٍ>[8]

«پس امروز او را در اینجا دوست مهربان و حمایتگرى نیست؛(35) و نه غذایى مگر چرکاب و کثافات!»

روایت

جوشش جمجمه‌ها

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: لَو أنَّ دَلْواً صُبَّ من غِسْلینٍ فی مَطلَعِ الشّمسِ لَغَلَتْ مِنهُ جَماجِمُ مَن فی مَغْرِبِها.»[9]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: اگر یک‌سطل از چرک و خون دوزخیان در شرق عالم ریخته شود، بر اثر آن جمجمۀ کسانى که در غرب عالم‌اند، به جوش آید.»

کلام بزرگان

میرزاحسن لاهیجی{رحمة الله علیه}

چاهى در دوزخ است پر از آب، در نهایت گرمى که نامش «حمیم» است؛ و چاهى دیگر به نام «غسلین» که مملو از چرک و خون است؛ اگر قطره‌اى از آن به کوه‌هاى دنیا چکه کند، همه را تا زمین هفتم بگدازد. وقتى که اهل جهنّم از تشنگى جانشان به لب رسید، از آن حمیم و غسلین به ایشان دهند. چون نزدیک لب رسانند، از حرارت آن، گوشت و پوستِ رو تماماً بیفتد؛ و چون از نهایت گرسنگى و تشنگى از زقّوم و حمیم و غسلین بخورند، فی‌الحال در شکمشان مثل دیگ به جوش آید؛ اگر یک‌قطره از آنها را به دنیا آورند، از عفونت آن همۀ اهل دنیا هلاک شوند؛ و اگر کسى را از دوزخ بیرون آورده و به دنیا آورند، از دیدن او همۀ اهل دنیا بمیرند.[10]

شعر

«مى‏نکردى هیچ تحریص این گدا                           مردمان را بر طعام بینوا

نیست پس او را هم امروز این مقام                        حامى و خویشى نه چیزى از طعام‏

جز که از زردابه اهل جحیم                                   نى خورند آن جز گنهکاران به بیم‏

وان ندامت‌هاست از اعمال زشت                          در جحیم نفس و طبع بدسرشت‏»[11]

داستان

رودهایی از طعام جهنمی‌ها

عبداللَّه‌بن‌بکر ارجانى می‌گوید: با امام‌صادق{علیه السلام} در راه مدینه تا مکّه همسفر بودم. در منزلگاهى که «عسفان» نام داشت، فرود آمدیم. سپس حرکت کرده و به کوهى سیاه و هراسناک که در سمت چپ مسیر بود، گذر کردیم. به امام{علیه السلام} عرض کردم: این کوه چقدر ترسناک است! در راه کوهى مانند این ندیدم. امام{علیه السلام} فرمود: آیا مى‏دانى این چه کوهى است؟ این کوه را «کَمَد» گویند که بر یکی از وادى‏هاى دوزخ قرار دارد و خداوند قاتلان امام‌حسین{علیه السلام} را در آن به بند کشیده است؛ آب‏هاى چرکین (غسلین)، خونابه (صدید)، آب‏هاى جوشان (حمیم)، آنچه که از دوزخ خارج می‌شود، آنچه که از آتش زبانه‌زننده و آتش درهم‌شکننده و «سقر» و «جحیم» و «هاویه» و «سعیر» در می‌آید، همگی از زیر این کوه در جریان هستند.[12]

ادعیه

«سَیِّدِی أَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاءِ خَلَقْتَنِی فَأُطِیلَ بُکَائِی أَمْ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَلَقْتَنِی فَأُبَشِّرَ رَجَائِی سَیِّدِی أَ لِضَرْبِ الْمَقَامِعِ‏ خَلَقْتَ‏ أَعْضَائِی أَمْ لِشُرْبِ الْحَمِیمِ خَلَقْتَ أَمْعَائِی.»‏[13]

«آقای من! آیا مرا جزو تیره‌بختان خلق کرده‌ای؟ در این صورت باید گریه‌ام را طولانی کنم؛‌ و آیا مرا از اهل سعادت خلق کرده‌ای؟ که باید به امیدم مژده دهم؛‌ سرورم! آیا اعضای بدنم را برای کوبیده‌شدن به وسیلۀ گرزهای جهنم آفریده‌ای یا دل و روده‌ام را برای نوشیدن حمیم خلق نموده‌ای؟!»

   

روز هفتم: حالات جهنمیان > غذا

آیه

زقوم

<ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ 51 لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ>[14]

«آن‌گاه شما اى ‌گمراهان انکارکننده!(51) قطعاً از درختى که از زقّوم است [و داراى مایعى جوشان و بسیار بدمزه و بدبوست‏] خواهید خورد.»

روایت

اثر قطره‌ای از زقوم

«قالَ النَّبِیُّ{صلوات الله علیه}: وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ قَطَرَتْ عَلَى جِبَالِ الْأَرْضِ لَسَاخَتْ إِلَى أَسْفَلِ سَبْعِ أَرَضِینَ وَ لَمَا أَطَاقَتْهُ فَکَیْفَ بِمَنْ هُوَ شَرَابُهُ؟»[15]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: قسم به کسی که جانم در دست اوست! اگر یک‌قطره از زقوم بر کوه‌های زمین بچکد، آنها تا زمین هفتم پایین می‌روند و طاقت آن قطره را ندارند؛ پس چگونه است حال کسی که نوشیدنی او در جهنم، زقوم است؟»

کلام بزرگان

آیت‌الله مظاهری؟حفظ؟

آیات قرآن کریم مى‌گوید: حمیم و زقوم را تو تهیه مى‌کنى. حمیم آب جوشانى است که وقتى انسان در جهنم تشنه مى‌شود، آن آب جوشان را به او مى‌دهند؛ مى‌خورد اما پاره‌پاره مى‌شود. زقوم غذایى تلخ است، به‌قدرى تلخ است که در روایات مى‌خوانیم: اگر یک‌ذرۀ آن را بیاورند و به دریا بریزند، همۀ دریاها تلخ مى‌شود.

این زقوم از کجا پیدا شده است‌؟ آقا! وقتى شما خسته شدى، به همسرت و به خانه چه مربوط است‌؟ به بچه‌ها چه ربطى دارد؟ درحالى‌که از کارها و زندگى و اوضاع و احوال خسته شده، به خانه مى‌آید و داد و فریاد و بداخلاقى مى‌کند؛ آقا! اگر تو ضعف اعصاب دارى، چه ربطى به همسرت دارد؟ چه کار به بچۀ کوچکت دارى‌؟ گاهى اتفاق مى‌افتد که انسانى که باید بچه‌هایش منتظرش باشند تا بابا بیاید و دست بابا را ببوسند و او صورت بچه‌ها را ببوسد، یک‌وقت بدبخت به اینجا مى‌رسد که تا بابا در می‌زند، مثل اینکه لولو مى‌خواهد به خانه بیاید! چه خبر است‌؟ بابا آمد، این که بابا نیست، سگ جهنم است.[16]

شعر

«دشمنانش را ز غسلین است در دوزخ طعام

دوستانش را ز تَسنیم است در جنت شراب

از سراب آبگون کس را نباشد منفعت

زانکه اندر شأ‌ن بدخواهان او آمد سراب»[17]

داستان

میوۀ زقوم

روایت کرده‌اند که گرسنگى بر اهل جهنم به مرتبه‌اى غالب مى‌شود که عذاب آتش را فراموش مى‌کنند و استغاثه به مالک مى‌کنند. مالک، ایشان را به سوى شجرۀ زقّوم مى‌برد. آنان از میوۀ زقوم مى‌خوردند تا شکم ایشان پر مى‌شود و زقوم در شکم ایشان مانند دیگى که در جوش باشد، به جوش مى‌آید. پس آب مى‌طلبند. مالک از حمیمى که از حرارت به نهایت رسیده و سال‌ها در دیگ‌هاى جهنم جوشیده، براى ایشان مى‌آورد. وقتی نزدیک ایشان مى‌رسد، روى ایشان بریان مى‌شود و چون به شکم ایشان داخل مى‌شود، هرچه در شکم ایشان است، مى‌گدازد.[18]

ادعیه

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؟عهم؟ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ فَاکْتُبْ لَنَا بَرَاءَتَنَا وَ فِی جَهَنَّمَ فَلَا تَجْعَلْنَا وَ فِی عَذَابِکَ وَ هَوَانِکَ فَلَا تَبْتَلِنَا وَ مِنَ الضَّرِیعِ وَ الزَّقُّومِ فَلَا تُطْعِمْنَا وَ مَعَ الشَّیَاطِینِ فِی النَّارِ فَلَا تَجْمَعْنَا وَ عَلَى وُجُوهِنَا فِی النَّارِ فَلَا تَکُبَّنَا.»[19]

«خدایا! به حق محمد و خاندان او؟عهم؟ از تو نامۀ آزادی از آتش جهنم را خواستارم؛ این نامه را برای ما بنویس و ما را در جهنم قرار مده و ما را گرفتار عذاب و خواری مفرما؛ و از ضریع و زقوم به ما مخوران؛ و ما را همنشین شیاطین در آتش مگردان؛ و ما را به صورت در آتش نینداز!»

 


[1]- الغاشیة، 1-7.

[2]- میزان‌الحکمة، ج‏2، ص365.

[3]- همان، ص366.

[4]- شرح چهل حدیث، ص۲۴.

[5]- مثنوی معنوی، ص438.

[6]- قلب سلیم، ج۱، ص۳۳۲.

[7]- مصباح‌المتهجد، ج‏1، ص62.

[8]- الحاقة، 35 و 36.

[9]- میزان‌الحکمة، ج‏2، ص365.

[10]- رسائل فارسی لاهیجی، ص۱۵۶.

[11]- تفسیر صفی، ص787.

[12]- برگرفته از: ثواب‌الاعمال و عقاب‌الاعمال، ص218.

[13]- مفتاح‌الفلاح، ص331.

[14]- الواقعة، 51 و 52.

[15]- بحارالأنوار، ج‏8، ص302.

[16]- جهاد با نفس، ج۳، ص۱۲۲.

[17]- دیوان معزی، قصیده 32.

[18]- کاشف‌الاسرار، ج۱، ص۳۷۱.

[19]- مصباح‌المتهجد، ج‏1، ص62.

فهرست مطالب