الف) اهداف درس یکم
توقع میرود در این درس نگاه مخاطب نسبت به چند مطلب به طور کلی و مقدماتی و به شرح زیر اصلاح شود:
- توحید، مرتبه ثابت در تحصیل معارف دینی نیست، بلکه سیر دائمی است که در جریان معرفت به حقیقت خود آشکار میشود. علی رغم اینکه توحید یک حقیقت واحد است، اما معرفت انسانها به آن یک امر ذومراتب است. قدر انسانها به اندازه میزان بهرهمندیشان از این حقیقت است.
- همچنین این بصیرت پیدا بشود که بر خلاف تصور اولیه و عمومی، مکتب تربیتی علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} در درجه اول یک مکتب توحیدی است و در درجه دوم یک مکتب اخلاقی؛ یعنی اخلاق در این مکتب مقدمه است برای نیل به توحید. و بدین ترتیب این مکتب، شئون و دلالتهای متنوع علمی و عملی در پی دارد.
- برای شروع این سیر، بر اساس سنت اساتید مکتب مرحوم مولی حسینقلی همدانی حدیث عنوان بصری شروع مناسبی است. این مکتب و این سیر، یک مکتب و سیر سلیقهای نیست بلکه ریشه در معارف قرآنی و روایی دارد و به بیانی دقیق، این معارف فقه اکبر است که فوق فقه اصغر قرار میگیرد و روح تعالیم وحیانی و روایی را حمل میکند. بر اساس آنچه که از اساتید گذشته میدانیم، حدیث عنوان بصری به عنوان مقدمه مطالب توحیدی مبنا قرار میگرفته است. مباحث این حدیث در عین سادگی عمیق است و به نوعی تمامی مفاهیم را در خود دارد. اما این موضوع به معنای کمعمق بودن مطالب نیست. ورود به این حدیث مقدمه ورود به یک فرهنگ مبتنی بر مکتب علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} است که آشنایی با آن چند سال به طول میانجامد. در این دوره سعی میشود به موازات رعایت سنت اساتید این مکتب، این معارف به صورت نظاممند و مبرا از هر نوع ذوق شخصی و مبتنی بر تعالیم قرآنی و روایی ارائه گردد.
مدرّس باید بکوشد در پایان درس اول، هر سه مطلب فوق به صورت مقدماتی برای مخاطب روشن شده باشد.
ب) فرازهای مورد بحث از متن روایت در درس یکم
هیچ عبارتی از روایت در این درس مورد بحث قرار نمیگیرد.
ج) سرفصل مطالب و سیر بیان مطالب در درس یکم
1.اشارهای به مبنا و محور بودن توحید و اهمیت برداشتی که از آن ارائه میشود
این مطلب مدخل ورود به مباحث است؛ بنابراین به جهت استحکام سیر بحث، شایسته است بحث با استناد به آیات قرآن کریم استوار شود.
- در قرآن، حکمت ارسال تمام رسل و انزال تمام کتب و پیام مشترک تمام ادیان الهی توحید است.
<وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ>[1]
<وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ نُوحی إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ>[2]
<وَ لاَ تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْءٍهالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ>[3]
<قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا>[4]
- مبنایی بودن توحید، نحوه نگرش به توحید را تبدیل به مهمترین مسئله هر شخص متدین و هر فکر و مکتبی میکند: توحید چیست؟ آیا عقیدهای ثابت و ذهنی است؟ آنچه محتوای اصلی دعوت انبیا بوده و هزاران هزار از اولیای خدا زندگی خود را در راه آن فدا کردهاند مجموعهای از اعتقادات است که به صورت جملاتی در ذهن محفوظ است؟!
2.طرح ضرورت عمیقنگری در توحید و مراتب آن
- واضح است که این پیام مشترک تمام ادیان الهی و هدف ارسال رسل و انزال کتب، نمیتواند محدود به یک باور ذهنی و طبعاً محدود به صرف اقرار لسانی و کلامی به توحید باشد.
به همین ترتیب روشن است که اقرار به توحید ممکن نیست، مگر اینکه شخص در باب حقیقت توحید، منظرهای مختلف نسبت به توحید، و مراتب متعدد توحید، توقف و تأمل و تعمق و تفقه کند.
- مرتبه و نحوه اقرار هر شخص به توحید، بیانگر مرتبه درک او از توحید است. نکته آنکه درک موحد از سایر معارف دین نیز متناظر با محتوا و مرتبه درک او از توحید رقم خواهد خورد.
بنابراین ضرورت تفقه درباره توحید و ابواب آن دوچندان میشود. چراکه توحید، نه فقط یک اعتقاد در میان اعتقادات یا مهمترین آنها، بلکه مجمع و منشأ تمام معارف انسانی و دینی و الهی است و مرتبه درک توحید، تمام حیات دنیوی و اخروی انسان را تعیین میکند.
در سیر مطلب فوق، ضرورت تفقه در توحید و بازرسی مرتبه اقرار به توحید، با ابتنای به آیات قرآن و تدبر در آن آشکار شد. دو روایت شریفه نیز دو شاهد است بر ضرورت تفقه در توحید:
«عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ{علیه السلام} یَقُولُ: عَلَیْکُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِی دِینِ اللَّهِ وَ لَا تَکُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ فِی دِینِ اللَّهِ لَمْ یَنْظُرِ اللَّهُ إِلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَمْ یُزَکِّ لَهُ عَمَلًا».[5]
«سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ{علیه السلام} عَنِ التَّوْحِیدِ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآیَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَکَ».[6]
3.معرفی علامه طباطبایی؟ق؟ به مثابه نمایندهای برای شناخت مکتب توحید
سیر مباحث درسنامه شرح حدیث عنوان بصری بر اساس منظومه سلوکیمعرفتی سلسله شاگردان مرحوم مولی حسینقلی همدانی؟ق؟ که با عنوان مکتب علامه طباطبایی؟ق؟ معرفی میشود، تنظیم شده است.
تا اینجا مسئله محوری حدیث شریف و درسنامه حاضر، یعنی توحید _ که یگانه مسئله تمامی مکاتب و ادیان است _ و ضرورت تفقه درباره آن طرح شد. اکنون وقت آن است که مکتب امام خمینی و علامه طباطبایی؟قهما؟ بهعنوان پشتوانه درسنامه نیز به طور مختصر معرفی شود.
اهمیت این معرفی در این است که معلوم باشد سیر مطالب و بصیرتهای اساسی درسنامه شرح حدیث عنوان بصری، نتیجه یک یا چند پژوهش و ذوق چند محقق نیست. بلکه موضع و بصیرتی است که طایفهای از علمای شیعه _ که همگی از اعاظم علمای دوران خود بوده و برکات وجودیشان تا امروز نیز ادامه دارد _ طی مجاهدتهایی که بیش از یک قرن ادامه داشته و دارد، به نسل حاضر رسانیدهاند.
- علمایی نظیر مرحوم آیتالله آقا سیدعلی قاضی، آیتالله میرزاجواد آقا ملکیتبریزی، آیتالله شیخ محمدتقی بهجت و حتی شخصیت حضرت امام خمینی؟قهم؟ نزد شیعیان بهمثابه چهرههای درخشان معنوی و اخلاقی شناخته میشوند.
تصور ابتدایی درباره این شخصیتها این است که آنان به ناگاه و به صورت غیرقابل توضیح و تبیینی، ستارههای درخشان آسمان معنا و معنویت شدهاند و مقام معنوی آنان، مقولهای نیست که آحاد مومنین بخواهند آن را پی بگیرند.
- این در حالی است که آنان و نیز بسیاری دیگر از علمای ربانی نظیر علامه طباطبایی، علامه طهرانی، مرحوم آیتالله سعادتپرور؟قهم؟، طایفهای از علما را تشکیل میدهند که به صورت سلسلهای از اساتید و شاگردان یک مکتب توحیدی با یکدیگر دارای ارتباطات مشخصی بودهاند. به یک اعتبار میتوان گفت سرسلسله این طایفه مرحوم مولی حسینقلی همدانی؟ق؟ است. در واقع، معنویت و شخصیت اخلاقی این طایفه فرع بر مقام توحیدی ایشان است؛ مقامی که محور معارف این مکتب توحیدی است.
اساس این مکتب، بر سیر بودن توحید در انسان استوار است. این مطلب بر مبنای یک انسانشناسی توحیدی مطرح میشود؛ یعنی اینکه انسان خلیفةالله است و کمال او در این است که جلوه تمامنمای توحید گردد.
- انسان در این مکتب، با قرار گرفتن در یک سیر علمی_عملی به مقامات بلند توحیدی نائل میشود.
شخصیت علامه طباطبایی؟ق؟ چهرهای درخشان در این مکتب است و آثار ایشان منبعی کمنظیر برای آشنایی با وجوه مختلف علمی و عملی این سیر توحیدی است.
4.بیان علامه طباطبایی؟ق؟ در اینباره که اختلاف مذاهب بر سر معنای «لاالهالاالله» است.
- جریانات مختلف علمی مسلمین هر کدام در سطح و مرتبه خود در واقع به دنبال توضیح کلمه توحید و معنا نمودن عبارت شریفه «لاالهالاالله» بودهاند.
«پیرو دین اسلام، ابتدا باید شهادت(تصدیق) به ایمان(اعتقاد) را بپذیرد: «لاالهالاالله»؛ خدایی نیست جز الله. پذیرفتن وحدانیت خدا، اولین رکن اسلام است. دیگر ارکان، به این رکن بستگی دارند و از آن مشتق میشوند. اما جمله: «خدایی نیست جز الله» به چه معناست؟ در اسلام روش پاسخگویی به این پرسش، میزان عمق درک مومن را از دینش نشان میدهد.
و همانطور که در حدیثی که اغلب در متون اهل حدیث از پیامبر نقل میشود، میتوان گفت که به تعداد مومنین، برای درک معنای پذیرش - توحید - «راه و روش» وجود دارد.
تاریخ عقلانی اسلام را میتوان آشکارسازی تدریجی روشهایی دانست که نسلهای پیدرپی، برای معنا و مفهوم اعتراف به وحدانیت خدا، به کار میگیرند. خداشناسی، فقه، فلسفه، عرفان و حتی برخی رشتههای علوم طبیعی، همه در جستوجوی تعریفی، برای اصول توحید در چند سطح هستند «تا اقرار کنند خدا یکی است.».»[7]
- در فلسفه و کلام و حتی بخشی از عرفان نظری، توحید غالبا به عنوان یک اصل مورد پرسش مطرح میشود که باید آن را به اثبات رساند. اما توحید محدود به زندان تنگ لفظ و استدلال و دانش نظری نیست؛ بلکه توحید مدنظر قرآن، حقیقت عبودیت در محضر پروردگار است.
توحیدی که غایت ارسال رسل و انزال کتب است، همین معنای از توحید است: توحیدی که نتیجهاش خروج از ولایت طواغیت ظاهری و باطنی و درونی و بیرونی و ورود به ساحت ولایت الله تعالی و اولیای اوست. بیان تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه زیر در راستای تبیین این مطلب راهگشاست:
<وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ>[8]
د) تکلیف درس یکم
با توجه به روح معنای واژگان و تدبر در آیه شریفه <فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ>[9] توضیح دهید که چگونه جلوه کامل انسانیت انسان در گرو بهرهمند شدن او از معرفت نسبت به مقام ولایت نفساش خواهد بود.
[1]- النحل، 36؛ <وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین>.
[2]- الأنبیاء، 25.
[3]- القصص، 88.
[4]- سبأ، 46.
[5]- الکافی ، ج1، ص31.
[6]- همان، ص91.
[7]- گلچینی از معارف تشیع، ص48و49.
[8]- النحل، 36.
[9]- الروم، 30.