روز دهم: استفاده از فرصت‌ها

آیه

انجام عمل قبل از فوت وقت

<وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنی‏ إِلى‏ أَجَلٍ قَریبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصَّالِحین‏>[1]

«و از آنچه روزى شما کرده‏ایم انفاق کنید، پیش از آنکه یکى از شما را مرگ در رسد و بگوید: چرا مرا تا مدتى نزدیک مهلت ندادى تا صدقه دهم و از شایستگان باشم؟!»

روایت

غنیمت‌شمردن ایام

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: فاستَدرِکُوا بَقیَّةَ أیّامِکُم، و اصبِرُوا لَها أنفسَکُم؛ فإنّها قَلیلٌ فی کثیرِ الأیّامِ التی تَکونُ مِنکُم فیها الغَفلَةُ و التَّشاغُلُ عَنِ المَوعِظَة.»[2]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: بقیه عمر خود را دریابید و جان‌هاى خود را براى آن شکیبا سازید؛ زیرا این چند روز در مقابل روزهاى بسیارى که در غفلت و روی‌گردانى از پند و اندرز گذرانیده‏اید، اندک است.»

کلام بزرگان

آیت‌الله شهیدمطهری{رحمة الله علیه}

استفاده از فرصت یکى از انواع شکرگزارى از نعمت‌ها و موهبت‌هاى الهى است؛ همان‌طور که ازدست‌دادن آن یک‌نوع کفران نعمت است. خداوند در قرآن کریم مى‌فرماید: اگر از نعمتى قدردانى کنید و نیک استفاده نمایید، آن نعمت را افزایش خواهیم داد و اگر به‌عکس، قدردانى نکنید و مورد بى‌اعتنایى و عدم توجه قرار دهید؛ علاوه بر آنکه آن نعمت سلب خواهد شد، نقمت و مجازات جاى آن را خواهد گرفت: <لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذٰابِی لَشَدِیدٌ>[3]؛ روى این اصل مسلّم، اگر از فرصت‌هایى که پیش مى‌آید و به تعبیر پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه}، نسیم‌هاى رحمتى که از جانب خداوند مى‌وزد، استفاده صحیح بشود، بعدها از این فرصت‌ها زیادتر پیش خواهد آمد و اگر لاقیدى و مسامحه شود، دیگر مجالى پیشامد نخواهد کرد.

باید دانست که فرصت‌ها مختلف است؛ بعضى از فرصت‌هاست که در ظرف یک‌سال ممکن است یک‌بار پیش بیاید؛ مانند فرصت‌هایى که براى یک‌نفر کشاورز در امور مربوط به کشاورزى رخ مى‌دهد؛ و بعضى فرصت‌هاست که ممکن است در عمر فقط یک‌بار براى یک‌فرد پیش بیاید؛ مانند فرصت‌هاى ایام جوانى و فراغت خاطر و سلامت مزاج براى دانشجویان. بدیهى است اگر یک‌نفر محصل در این ایام به تحصیل و زحمت و مطالعه پرداخت، بعدها داراى اندوخته‌هاى فکرى و علمى خواهد بود و اگر به‌عکس، به گردش و شهوترانى یا به جنجال و پرداختن به امورى که خارج از وظیفه اوست، گذراند، فردا که قواى بدنى ضعیف و مشکلات زندگى روآور شد، راهى جز تأسف و حسرت نخواهد داشت.[4]

شعر

«عزیزان موسم جوش بهاره                                   چمن پر سبزه صحرا لاله‌زاره

دمی فرصت غنیمت دان در این فصل                   که دنیای دنی بی اعتباره»[5]

داستان

گواهی بر عقاید

حاجی نوری در کتاب «دارالسلام» می‌نویسد: در «نجف اشرف» شخصی به نام «سیدمحمد فقیهی» که از علمای نیکوکار بود، شبی به من فرمود: ممکن است کتاب «مصباح‌المتهجد» شیخ طوسی{رحمة الله علیه} را به من عاریه دهی؟ گفتم: آری، فردا شب برایتان می‌آورم. کتاب را آوردم و به او دادم. فردا شب آمد و گفت: حاجتی به شما دارم، باید آن را انجام دهی! گفتم: حاضرم! گفت: فردا صبح به همراه جناب آخوند{رحمة الله علیه} به خانه من بیایید و صبحانه را آنجا بخورید! موضوع را به مرحوم آخوند گفتم و ایشان پذیرفت. فردا صبح که به خانه سید رفتیم، دیدیم دونفر از بزرگان علما و شیخ‌جواد نجفی{رحمة الله علیه} و سیدمحمدحسین کاظمینی{رحمة الله علیه} و دونفر از شاگردانشان نشسته‌اند. پس از صرف صبحانه، صاحبخانه رفت و کتاب مصباح را آورد و گفت: از آقایان خواهش می‌کنم عقاید مرا بشنوید و تصدیق کنید! من کتاب را از او گرفته و گفتم: امام{علیه السلام} فرموده: کسی که می‌خواهد بمیرد، این کار را بکند؛ اما شما صحیح و سالم هستید و مورد روایت نیستید. سید گفت: چرا مانع خیر می‌شوی؟ شاید مورد روایت باشم. گفتم: بسیار خوب! خودت می‌دانی. عقایدش را یکی‌یکی با نهایت عجز و سرافکندگی و باحالتی گفت که همه را به گریه انداخت. سپس گفت: حال نوبت گواهی‌دادن شماست. حاضرین مجلس همگی گواهی دادند. شب که شد، کتاب را در نماز جماعت به من داد و گفت: این نامه را هم به شما می‌دهم که به آقای آخوند و دیگران بدهید تا آن را مهر کنند. نامه را گرفتم و توسط آقایان مهر کردم. فردا شب یک‌نفر آمد و گفت: رفیق شما امشب نتوانست به نماز بیاید؛ از او عیادت کنید. فردا به اتفاق آخوند به عیادتش رفتم. ایشان هفت‌روز بعد از دنیا رفت.[6]

ادعیه

«أَنْتَ اللَّهُ‏ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ لَقَدْ فَازَ مَنْ وَالاکَ وَ سَعِدَ مَنْ نَاجَاکَ وَ عَزَّ مَنْ نَادَاکَ وَ ظَفِرَ مَنْ رَجَاکَ وَ غَنِمَ‏ مَنْ قَصَدَکَ وَ رَبِحَ مَنْ تَاجَرَک‏.»[7]

«تو خدایی هستی که جز تو خدایی نیست؛ قطعا کسی که ولایتت را پذیرفت، پیروز شد و کسی که با تو نجوا کرد، سعادتمند گشت و کسی که به تو امید داشت، بُرد کرد و کسی که تو را قصد کرد، بهره برد و کسی که با تو معامله کرد، سود برد.»

روز یازدهم: استفاده از فرصت‌ها

آیه

حسرت برای بازگشت به دنیا

<وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ 55 أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ فی‏ جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرینَ 56 أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانی‏ لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقینَ 57 أَوْ تَقُولَ حینَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لی‏ کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنینَ>[8]

«و از نیکوترین چیزى که از طرف پروردگارتان به سوى شما نازل شده است، پیروى کنید! پیش از آنکه ناگهان و درحالى‌که بى‏خبرید، عذاب به شما رسد؛(55) تا مبادا آنکه کسى بگوید: دریغ و افسوس بر اهمال‏کارى و تقصیرى که درباره خدا کردم و بى‏تردید از مسخره‌کنندگان بودم.(56) یا بگوید: اگر خدا هدایتم مى‏کرد، بى‏تردید از پرهیزکاران بودم؛(57) یا چون عذاب را ببیند، بگوید: ای‌کاش مرا [به دنیا] بازگشتى بود تا از نیکوکاران مى‏شدم.»

روایت

بازنده واقعی

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: إنَّ المَغبونَ مَن غَبَنَ عُمرَهُ، و إنَّ المَغبوطَ مَن أنفَذَ عُمرَهُ فی طاعَةِ رَبِّه.»[9]

«امام‌على{علیه السلام} فرمود: بازنده کسى است که عمر خود را ببازد و خوشبخت کسى است که عمرش را در طاعت پروردگارش بگذراند.»

کلام بزرگان

امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

اى عزیز! اى مطالعه‌کنندۀ این اوراق! از حال این نویسنده عبرت کن که اکنون در زیر خاک و در عالم دیگر گرفتار اعمال زشت و اخلاق ناهنجار خویش است و تا فرصت داشت به بطالت و هوا و هوس، عمر عزیز را گذاراند و آن سرمایۀ الهى را ضایع و باطل کرد. تو ملتفت خود باش که نیز روزى مثل مایى و خودت نمى‌دانى آن چه روز است؛ شاید الان که مشغول قرائت هستی، باشد. اگر تعللى کنى، فرصت از دست مى‌رود. اى برادر من! این امور را تعویق نینداز که تعویق‌انداختنى نیست. چقدر آدم‌هاى صحیح و سالم با موت ناگهانى از این دنیا رفتند و ندانیم عاقبت آنها چیست‌؛ پس فرصت را از دست مده و یک‌دم را غنیمت شمار که کار خیلى اهمیت دارد و سفر خیلى خطرناک است. دستت از این عالم که مزرعۀ آخرت است، اگر کوتاه شد، دیگر کار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانى کرد؛ جز حسرت و حیرت و عذاب و مذلت نتیجه نبرى. اولیاى خدا آنى راحت نبودند و از فکر این سفر پرخوف و خطر بیرون نمى‌رفتند. حالات علی‌بن‌حسین{علیه السلام}، امام معصوم، حیرت‌انگیز است. ناله‌هاى امیرالمؤمنین{علیه السلام}، ولىّ مطلق، بهت‌آور است. چه شده است که ما این‌طور غافلیم‌؟ کى به ما اطمینان داده جز شیطان که کارهاى ما را از امروز به فردا مى‌اندازد. مى‌خواهد اصحاب و انصار خود را زیاد کند و ما را با خلق خود و در زمرۀ خود و اتباع خود محشور کند. همیشه آن ملعون امور آخرت را در نظر ما سهل و آسان جلوه دهد و ما را با وعدۀ «رحمت خدا» و «شفاعت شافعین» از یاد خدا و اطاعت او غافل کند. ولى افسوس که این اشتها کاذب است و از دام‌هاى مکر و حیلۀ آن ملعون است.[10]

شعر

«دولت آن است که بی‌خون دل آید به کنار

ور نه با سعی و عمل باغ جنان این‌همه نیست

پنج‌روزی که در این مرحله مهلت داری

خوش بیاسای زمانی که زمان این‌همه نیست

بر لبِ بحرِ فنا، منتظرم اى ساقى!

فرصتى دان! که ز لب تا به دهان این‌همه نیست‏»[11]

داستان

آرزوی حضرت مریم؟سها؟

حضرت عیسی مسیح{علیه السلام} در شهر زندگی نمی‌کرد و از این قریه به آن قریه می‌رفت. مدتی با چندتن از حواریون می‌گشت اما روزی تمام قوم را رها کرد و به اتفاق مادرش حضرت مریم؟سها؟ به بالای کوهی در لبنان رفت و در آنجا زندگی می‌کرد. در آنجا نیز بعضی از اوقات می‌رفت از درخت‌ها، میوه و خوراکی جمع‌آوری می‌کرد و برای مادرش می‌آورد تا افطار کنند. روزی جناب مسیح{علیه السلام} برای تهیه خوراک رفته بود که مادرش از دنیا رفت. وقتی برگشت، تصور کرد مادرش خواب است. به آرامی صدایش زد اما متوجه شد نفس نمی‌کشد و از دنیا رفته است. خداوند متعال اجازه فرمود تا با روح مادرش ارتباط پیدا کند. در آن حال به مادرش گفت: من موقع مردن شما نبودم؛ چه توصیه‌ای برای من دارید؟ مادرش فرمود: فرزندم! حالا که به اینجا رسیده‌ام، آرزو دارم به دنیا برگردم تا در شب‌های سرد و طولانی زمستان در مکانی تاریک با خدایم راز و نیاز و عبادت کنم و روزهای گرم تابستان را روزه بگیرم.[12]

ادعیه

«اَللهُمَّ... نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْحَسْرَةِ الْعُظْمَى، وَ الْمُصِیبَةِ الْکُبْرَى، وَ أَشْقَى الشَّقَاءِ، وَ سُوءِ الْمَآبِ، وَ حِرْمَانِ الثَّوَابِ، وَ حُلُولِ الْعِقَابِ؛ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعِذْنِی مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِرَحْمَتِکَ وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین‏.»[13]

«خدایا!... از حسرت و مصیبت بزرگ و بدترین بدبختی و بدی عاقبت و محرومیت از ثواب و رسیدن به عقاب به تو پناه می‌برم؛ خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و من و همه مردان و زنان مؤمن را با رحمتت از این امور پناه بده!»

روز دوازدهم: استفاده از فرصت‌ها

آیه

توبۀ دیرهنگام

<وَ جاوَزْنا بِبَنی‏ إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ 90 آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ>[14]

«و بنى‏اسرائیل را از دریا گذراندیم؛ پس فرعون و لشکریانش، آنان را از روى ستم و تجاوز دنبال کردند تا هنگامى که بلاى غرق‌شدن او را فراگرفت، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودى جز همان که بنى‏اسرائیل به او ایمان آوردند، نیست و من از تسلیم‏شدگان هستم.(90) [به او گفته شد:] اکنون؟! درحالى‌که پیش از این عصیان مى‏ورزیدى و از تبهکاران بودى.»

روایت

ایام، بخشی از وجود انسان

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: إِنَّمَا أَنْتَ‏ عَدَدُ أَیَّامٍ فَکُلُّ یَوْمٍ یَمْضِی عَلَیْکَ یَمْضِی بِبَعْضِکَ فَخَفِّضْ فِی الطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِی الْمُکْتَسَبِ.»[15]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: به‌ درستى که تو فقط تعدادی روز هستی؛ پس هر روزى که بر تو مى‏گذرد، بخشی از وجودت را می‌‌برد؛ پس در طلب و کسب مال دنیا قدری سهل‌انگارى و اعتدال به خرج بده!»

کلام بزرگان

ملااحمد نراقی{رحمة الله علیه}

اى برادر! وقت تهیّه سفر عقبى از آن تنگ‌تر، و کاروان عمر را از آن شتاب بیشتر است که ما مسافران را فرصت باربستن باشد؛ چه جاى فارغ‌نشستن و به کار بى‌فایده پرداختن! آدمى بیچاره را چون سفر آخرت، راه هولناکى در پیش، و مانند اجل، راننده‌اى در عقب، و مثل تکلیف، بارى بر دوش، و چون شیطان، راهزنى در کمین؛ دیگر به چه دست و دل فارغ مى‌نشیند و از گذشته و آینده خود سخن مى‌گوید؟ و به کدام دلخوشى با هم‌نشینان صحبت مى‌دارد؟[16]

آخر اى دشمن خود و من! مرا هلاک ساختى و به ورطه شقاوت انداختى، عن قریب است که در درکات جحیم با شیطان رجیم معذّب به عذاب الیم خواهى بود. اى نفس امّاره خبیثه! بى‌شرمى تا کى؟ و بى‌حیایى تا چند؟ جهل و غفلت تا کجا؟ حمق و سفاهت تا چه حد؟ پیش روى تو بهشت و دوزخ آماده است و ناچار یکى از اینها منزل تو خواهد بود و نمى‌دانى کدام است. تو را با خنده و شادى چه کار و با لهو و بازى چه افتاده است؟ نمى‌بینى که ناگاه مرگ، بى‌خبر مى‌رسد و تا مى‌نگرى فرصت از دست رفته است. واى بر تو اى نفس خبیث! پس واى بر تو! مى‌دانى که خداوند علیم بر امور تو مطّلع و آگاه است و با وجود این، در حضور او جرئت بر عصیان او مى‌کنى‌؟! و اگر چنین مى‌دانى که او تو را نمى‌بیند، تو از زمرۀ کفّاری و دین اسلام را از تو ننگ و عار است.[17]

شعر

«خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم                           دفتر زرق به بازار خرافات بریم

تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند                             چنگ و سنجی به در پیر مناجات بریم

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند                         بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم»[18]

داستان

خرمای قبل از شهادت

عمیربن‌حمام انصاری درجنگ بدر از رسول خدا{صلوات الله علیه} شنید که فرمود: به پا خیزید و به سوی بهشتی بشتابید که وسعت آن به اندازۀ آسمان و زمین است. عمیر پرسید: به وسعت آسمان و زمین؟ فرمود: آری، به وسعت آسمان‌ها و زمین. عمیر گفت: به‌به! حضرت فرمود: چه شد که شادی کردی؟ گفت: شاید من هم داخل آن شوم. فرمود: شما از اهل آن خواهید بود. عمیر با شنیدن این جمله چنددانه خرما برداشت و مشغول خوردن شد. سپس گفت: اگر من زنده بمانم تا این خرماها تمام شود، زیاد عمر کرده‌ام (باید به جهاد بروم). خرماخوردن را رها کرد و مشغول پیکار شد تا شهید گردید.[19]

ادعیه

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِمَّنْ سَعَدَ جَدُّهُ وَ تَوَفَّرَ مِنَ الْخَیْرَاتِ حَظُّهُ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ سَلِمَ فَنَعِمَ وَ فَازَ فَغَنِمَ‏ وَ اکْفِنِی شَرَّ مَا أَسْلَفْتُ وَ اعْصِمْنِی مِنَ الِازْدِیَادِ فِی مَعْصِیَتِکَ وَ حَبِّبْ إِلَیَّ طَاعَتَکَ وَ مَا یُقَرِّبُنِی مِنْکَ وَ یُزْلِفُنِی عِنْدَک‏.»[20]

«خدایا! مرا از کسانی قرار ده که از کوشش خود به سعادت رسیدند و از خیرات بهرۀ وافر یافتند و سالم ماندند و دارای نعمت گردیدند و با پیروزی بهره‌مند شدند؛ و شرّ اعمال گذشته‌ام را از من کفایت فرما و از آنکه بر گناهانم بیفزایم، مرا حفظ کن؛ و طاعت و عبادتت را که موجب تقرب به سوی توست، محبوب من گردان!»

 

روز سیزدهم: استفاده از فرصت‌ها

آیه

پیش‌فرستادن برای فردا

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ>[21]

«اى اهل ایمان! از خدا پروا کنید؛ و هر کسى باید با تأمل بنگرد که براى فرداى خود چه چیزى پیش فرستاده است؛ و از خدا پروا کنید؛ یقیناً خدا به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است.»

روایت

انسان زیرک

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: الکَیِّسُ مَن دانَ نفسَهُ و عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ، و العاجِزُ مَن أتبَعَ نفسَهُ هَواها ثُمَّ تَمنَّى‏ علَى اللَّهِ؟عز؟ المَغفِرَةَ‏.»[22]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: زیرک کسى است که نفس خود را محکوم سازد و براى پس از مرگ کار کند؛ و درمانده و ناتوان کسى است که از نفس و خواهش آن پیروى نماید، سپس از خداوند؟عز؟ توقّع آمرزش داشته باشد.»

کلام بزرگان

آیت‌الله بهاری{رحمة الله علیه}

 اى برادران! از خواب گران سر برآورید و در عاقبت کار خویش بیندیشید و بدانید که از مجاهده گریزى نیست و فریب جوانى و خانه و اثاث را مخورید که اینها وبال و عاقبت آنها، نکبت و نکال است؛ پس به توبه دست یازید، پیش از آنکه فرصت از دست برود و به پیشگاه حق ناله و گریه کنید، قبل از آنکه مدت سرآید و اجل برسد. همیشه باید درهم‌شکنندۀ لذت‌ها، یعنى مرگ، در پیش روى شما باشد و به آن توجه داشته باشید و در دل شب‌هاى تیره در پیرامون آن بسیار فکر کنید و به نفس خود ستم روا مدارید و این آیات را بخوانید: «هرکه به قدر ذره‌اى کار خیر انجام دهد، آن را مى‌بیند و هرکه به اندازۀ یک‌ذره عمل بد کند، آن را خواهد دید»[23].[24]

شعر

«بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی

خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

آخرالامر گل کوزه‌گران خواهی شد

حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی»[25]

داستان

مرگ در کنار گونی‌های اسکناس!

حجت‌الاسلام قرائتی می‌گوید: مناسبتی بود و چند روز تعطیلی؛ یکی از سرمایه‌داران تهران به دور از چشم دوستان و بدون اطلاع خانواده به حجره‌اش رفت تا سرمایه‌اش را حساب کند. پس از ساعتی که در قسمت عقب حجره اسناد را بررسی کرد، خواست بیرون بیاید؛ دید کلید را داخل حجره جا گذاشته و در را به روی خود بسته است. هرچه فریاد زد، چون بازار تعطیل بود، صدایش به جایی نمی‌رسید. آن‌قدر فریاد زد که از حال رفت. گرسنه شده بود، چیزی غیر از اسکناس در اختیار نداشت. ابتدا مقداری از اسکناس‌ها را جویده بود، سپس مقداری گِل کفش خود را خورده بود و بالأخره در کنار میلیون‌ها تومان پول، جان سپرده بود.[26]

ادعیه

«اللَّهُمَّ... اجْعَلْنِی مِمَّنْ یَخَافُ مَقَامَکَ وَ یَخَافُ وَعِیدَکَ وَ یَرْجُو لِقَاءَکَ وَ یَرْجُو أَیَّامَکَ وَ اجْعَلْنِی أَتُوبُ إِلَیْکَ تَوْبَةً نَصُوحاً وَ ارْزُقْنِی‏ عَمَلًا مُتَقَبَّلًا وَ عَمَلًا نَجِیحاً وَ سَعْیاً مَشْکُورا.»[27]

«خدایا!... مرا از کسانی قرار ده که از منزلت و وعیدهای تو می‌هراسند و امیدوار به ملاقات و روزهایت هستند و مرا از جمله افرادی قرار بده که توبه واقعی کردند؛ و عمل مقبول و نجات‌دهنده روزی‌ام کن و تلاشم را مورد سپاس قرار بده!»

 

[1]- المنافقون، 10 .

[2]- نهج‌البلاغة، ص117.

[3]- ابراهیم، ۷.

[4]- مجموعه آثار استاد شهیدمطهری (حکمت‌ها و اندرزها)، ج۲۲، ص۲۹۹.

[5]- دیوان باباطاهر، ص67.

[6]- داستان‌های شهیددستغیب، ص119.

[7]- مصباح‌المتهجد، ج‏1، ص59.

[8]- الزمر، 55-58.

[9]- تصنیف غررالحکم، ص160.

[10]- شرح چهل‌حدیث، ص۱۵۰.

[11]- دیوان حافظ، غزل 83.

[12]- داستان‌های شهیددستغیب، معاد و قیامت، ص233.

[13]- الصحیفةالسجادیة، ص58 (دعای 8).

[14]- یونس، 90 و 91.

[15]- تصنیف غررالحکم، ص159.

[16]- معراج‌السعادة، ص۴۵۲.

[17]- همان، ص۷۰۲.

[18]- دیوان حافظ، غزل 406.

[19]- داستان‌های شهیددستغیب، معاد و قیامت، ص241.

[20]- مصباح‌المتهجد، ج‏2، ص832.

[21]- الحشر، 18.

[22]- مجموعه ورّام، ج‏1، ص64.

[23]- <فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَه‏ 7 وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه‏>؛ (الزلزلة، 7 و 8).

[24]- تذکرةالمتقین، ص۲۴۲.

[25]- دیوان حافظ، غزل 543.

[26]- هزارویک حکایت اخلاقی، حکایت 761.

[27]- مصباح‌المتهجد، ج‏1، ص208.

فهرست مطالب