روز بیست‌وهفتم: تغسیل

آیه

پاک‌شدن از آلودگی‌ها

<إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ>[1]

«و [یاد کنید] هنگامى را که به سبب امنیت و آرامشى که از سوى خدا یافتید، خواب سبکى را به همه شما مسلط کرد و برایتان آبى از آسمان نازل کرد تا شما را به وسیله آن پاک کند، وسوسه شیطان را از شما برطرف نماید، دل‏هایتان را استحکام دهد و گام‏هایتان را به آن استوار و پابرجا کند.»

روایت

علت غسل میّت

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا{علیه السلام} کَتَبَ إِلَیْهِ فِی جَوَابِ مَسَائِلِهِ:‏ عِلَّةُ غُسْلِ الْمَیِّتِ أَنَّهُ یُغَسَّلُ لِأَنْ یُطَهَّرَ وَ یُنَظَّفَ مِنْ أَدْنَاسِ أَمْرَاضِهِ وَ مَا أَصَابَهُ مِنْ صُنُوفِ عِلَلِهِ لِأَنَّهُ یَلْقَى الْمَلَائِکَةَ وَ یُبَاشِرُ أَهْلَ الْآخِرَةِ فَیُسْتَحَبُّ إِذَا وَرَدَ عَلَى اللَّهِ؟عز؟ وَ أَهْلِ الطَّهَارَةِ وَ یُمَاسُّونَهُ وَ یُمَاسُّهُمْ أَنْ یَکُونَ طَاهِراً نَظِیفاً مُوَجَّهاً بِهِ إِلَى اللَّهِ؟عز؟ لِیُطْلَبَ وَجْهُهُ وَ لِیُشْفَعَ لَهُ؛ وَ عِلَّةٌ أُخْرَى أَنَّهُ یُقَالُ: یَخْرُجُ مِنْهُ الْقَذَى الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ فَیَکُونُ غُسْلُهُ لَهُ وَ عِلَّةٌ أُخْرَى اغْتِسَالُ مَنْ غَسَّلَهُ أَوْ لَامَسَهُ لِظَاهِرِ مَا أَصَابَهُ مِنْ نَضْحِ الْمَیِّتِ؛ لِأَنَّ الْمَیِّتَ إِذَا خَرَجَ الرُّوحُ مِنْهُ بَقِیَ أَکْثَرُ آفَتِهِ فَلِذَلِکَ یَتَطَهَّرُ لَهُ وَ یُطَهَّرُ.»[2]

«امام‌رضا{علیه السلام} در پاسخ به محمدبن‌سنان که از مسائلی پرسیده بود، نوشتند: علت غسل میت این است که انسان را از پلیدیِ بیماری‌ها و انواع دردها پاک و نظیف می‌کند؛ زیرا در آن هنگام فرشتگان را می‌بیند و با اهل آخرت معاشرت می‌کند؛ پس هنگام ملاقات با خداوند؟عز؟ و اهل پاکی‌ها مستحب است انسان پاک و تمیز باشد و رویش به سمت حق متعال باشد تا وجه خدا را طلب کند و مورد شفاعت قرار گیرد؛ علت دیگر برای غسل میت آن است که آن پاکی که از آن خلق شده است، از او خارج شود؛ و علت دیگر، پاک‌شدن کسی است که او را غسل می‌دهد یا لمس می‌کند؛ زیرا بدن میت را لمس کرده است؛ چون وقتی روح از بدن خارج می‌شود، بیشترِ آفات بدن باقی می‌مانند و بدین سبب باید پاک و نظیف گردد.»

کلام بزرگان

حجت‌الاسلام انصاریان؟حفظ؟

گاهى به گورستان‌ها سر بزنید و کمى در غسّال‌خانه‌ها مکث کرده و به انواع آدمیان از قبیل، سلطان، رئیس‌جمهور، وکیل، وزیر، رئیس، ملک‌التجار و... که روى سنگ غسال‌خانه‌ها خاموش و ساکت افتاده‌اند تا نوبت غسل آنان برسد، فکر کنید تا روح و عقل شما از غوغاى مادى‌گرى نجات پیدا کرده و از اسارت هواى نفس و شیطان‌هاى داخلى و خارجى آزاد گردد؛ تا به خود آیید و بدانید و بفهمید که در دنیا ماندنى نیستید؛ همۀ پایه‌هاى حیات شما بر ضربان قلب است و ضربان قلب در اختیار شما نیست؛ در اختیار حضرت اوست، اگر نخواهد بى‌معطلى از کار افتاده و شما را روانۀ خانۀ گور مى‌کند! چه‌بسا که شب در خواب راحت، ناگهان با یک‌زمین‌لرزه تمام هستى و زندگى تو زیر و زبر شده و اسم و نشانت از جهان براى همیشه به باد فنا رود! چه‌بسا که با برخورد به یک‌حادثۀ غیرقابل پیش‌بینى لباس عاریت از وجودت کنده شود و لحظات بعد در خانۀ قبر قرار بگیرى! بیشتر فکر کن و به خود آى و دنیا را براى ساختن آخرت انتخاب کن و از امور ظاهر براى عمارت و آبادى باطن کمک بخواه![3]

شعر

«این گروه مجرمان هم ای مجید                                جمله سرهاشان به دیواری رسید

بر خطا و جرم خود واقف شدند                            گرچه مات کعبتین شه بُدند

رو به تو کردند اکنون آه‌کنان                                   ای که لطفت مجرمان را ره‌کنان

راه ده آلودگان را العجل                                         در فرات عفو و عین مغتسل

تا که غسل آرند زان جرم دراز                                در صف پاکان روند اندر نماز

آب عشق تو چو ما را دست داد                            آب حیوان شد به پیش ما کساد

هر دمی مرگی و حشری دادیم                                تا بدیدم دست برد آن کرم

هم‌چو خفتن گشت این مردن مرا                           ز اعتماد بعث کردن ای خدا»[4]

داستان

غسالخانۀ بهشت زهرا؟سها؟

مدت زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. شبی یک‌خانم مسنّی را آوردند که تحویل گرفتیم. فردا صبح که می‌خواستیم برای شستشو بفرستیم، خانم‌های غسال گفتند: از گوشۀ دهان این خانم کرم‌های ریز زنده در حرکت بود که خیلی چندش‌آور بود. از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که آدم باتجربه‌ای بود، تعریف کردم. آن شخص پس از چند بار استغفار گفت: این خانم یک‌ایراد بزرگ داشت، او خیلی بددهن بود و دائم به همه حرف رکیک و ناسزا می‌گفت و کسی از زخم زبان او در امان نبود؛ شاید دلیل کرم‌ها همین مطلب باشد. من که خیلی تعجب کرده بودم، از او عذرخواهی کردم و به داخل غسالخانه برگشتم.

یک‌بار هم پیرمردی را آوردند که اصلا شبیه مرده‌ها نبود. چهرۀ روشن و بسیار تمیز و معطری داشت که وقتی پتوی رویش را کنار زدم، بوی گلاب از او به مشامم رسید. از مسئول غسالخانه خواستم که بگذارد من او را غسل دهم. وقتی آب را روی بدنش می‌ریختم، همۀ افراد حاضر در آنجا بوی گلاب را حس می‌کردند. بی‌اختیار در تشییع و تدفین او نیز شرکت کردم. از بین ناله‌های فرزندانش فهمیدم که این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می‌کرد.[5]

ادعیه

«ارْحَمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غُرْبَتِی وَ عِنْدَ الْمَوْتِ کُرْبَتِی وَ فِی الْقَبْرِ وَحْدَتِی وَ فِی اللَّحْدِ وَحْشَتِی وَ إِذَا نُشِرْتُ لِلْحِسَابِ بَیْنَ یَدَیْکَ ذُلَّ مَوْقِفِی وَ اغْفِرْ لِی مَا خَفِیَ عَلَى الْآدَمِیِّینَ مِنْ عَمَلِی وَ أَدِمْ لِی مَا بِهِ سَتَرْتَنِی وَ ارْحَمْنِی صَرِیعاً عَلَى الْفِرَاشِ تُقَلِّبُنِی أَیْدِی أَحِبَّتِی وَ تَفَضَّلْ عَلَیَّ مَمْدُوداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ یُقَلِّبُنِی‏ صَالِحُ جِیرَتِی.»[6]

«خدایا! در این دنیا به غربتم و هنگام مرگ به دردمندی‌ام و در قبر به تنهایی‌ام و زیر سنگ لحد به وحشتم رحم کن؛ و زمانی که برای حساب در مقابلت می‌ایستم، به حقارت جایگاهم رحم کن؛ و هر آنچه بر انسان‌ها پوشیده مانده را ببخش و این پوشیده‌بودن را بر من مستدام گردان؛ خدایا! کسی که بر بستر مرگ خوابیده و دوستانش او را حرکت می‌دهند را مورد رحمت قرار بده؛ و بر کسی که زیر دستان همسایگان نیکوی خود در حال جابجایی است، تفضل کن!»

 

[1]- الأنفال، 11.

[2]- علل‌الشرائع، ج‏1، ص300.

[3]- عرفان اسلامی، ج۴، ص۱۴.

[4]- مثنوی معنوی، ص812.

[5]- این خاطرات ماست، ص37.

[6]- مصباح‌المتهجد، ج‏2، ص593 (دعای ابوحمزه ثمالی).

فهرست مطالب