روز بیستونهم: تشییع
آیه
نهی از تشییع جنازه کفار
<وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ>[1]
«و هرگز به جنازه هیچ کدام از آنان نماز مخوان و بر گورش [براى دعا و طلب آمرزش] نایست! زیرا آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حالى که فاسق بودند، از دنیا رفتند.»
روایت
ندای میت هنگام تشییع جنازه
«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: ما مِن مَیّتٍ یُوضَعُ على سَریرِهِ فَیُخطا بهِ ثلاثَ خُطاً إلّانادى بصَوتٍ یَسمَعُهُ مَن یَشاءُ اللَّهُ: یا إخوَتاهُ! و یا حَمَلةَ نَعشاهُ! لا تَغُرَّنَّکُمُ الدُّنیا کما غَرَّتنی! ولا یَلعَبَنَّ بکُمُ الزَّمانُ کما لَعِبَ بِی! أترُکُ ما تَرَکتُ لذُرِّیَّتی ولایَحمِلونَ عنّی خَطیئتی، وأنتُم تُشَیِّعونی ثُمّ تَترُکونی والجَبّارُ یُخاصِمُنی.»[2]
«پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: هیچ مردهاى نیست که در تابوت نهاده و سهگام برده شود، مگر اینکه با صدایى که هرکس که خدا بخواهد آن را میشنود، صدا مىزند: اى برادران! اى تابوتکِشان! مبادا دنیا شما را مثل من بفریبد! روزگار شما را نیز چون من بازى ندهد! براى بازماندگانم مال و منال بر جاى گذاشتم، درحالىکه آنان بار گناهى از مرا به دوش خود نمىکشند و شما نیز مرا تشییع مىکنید و سپس تنهایم مىگذارید و خداوند جبّار از من حساب مىکشد.»
«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: إذا حُمِلَ عَدُوُّ اللَّهِ إلى قَبرِهِ نادَى مَن تَبِعَهُ: یا إخوَتاه، احذَرُوا مِثلَ ما وَقَعتُ فیهِ! إنّی لَأشکُو إلَیکُم دُنیا غَرَّتنی، حتّى إذا اطمَأنَنتُ إلَیها صَرَعَتنی، و أشکُو إلَیکُم أخِلّاءَ الهَوى سَرُّونی، حتّى إذا ساعَدتُهُم تَبَرَّؤوا مِنِّی و خَذَلونی.»[3]
«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: چون دشمنِ خدا به سوى گورش حمل شود، به تشییعکنندگان خود ندا دهد: اى برادران! از آنچه من دچارش شدم، بپرهیزید! از دنیایى به شما شِکوه مىکنم که مرا فریفت و چون به آن اطمینان کردم، مرا از پاى در آورد؛ از دوستان هوسران به شما شِکوه مىکنم که مرا شاد ساختند، تا اینکه به آنان کمک کردم، از من بیزارى جستند و تنها و بىیاورم گذاشتند.»
کلام بزرگان
آیتالله مکارم شیرازی؟حفظ؟
از دیگر نشانههاى مهم «غفلت»، بىاعتنایى به عوامل هشداردهنده و بیدارکننده است؛ مثلاً هنگام عبور از قبرستان فکر نمىکنند که ممکن است فردا جایگاهشان همینجا باشد؛ یا اگر در تشییع جنازۀ یکى از دوستان و آشنایان شرکت کنند، فراموش مىکنند که او را هم روزى دیگران تشییع کرده و در مراسم یادبود او شرکت مىکنند. در نهجالبلاغه آمده است که حضرت على{علیه السلام} در تشییع جنازۀ مؤمنى شرکت نموده بودند؛ ناگهان صداى بلند خندۀ کسى را شنیدند؛ حضرت{علیه السلام} ناراحت شدند و این گفتار حکیمانه را بیان فرمودند: «کَأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا کُتِبَ وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا وَجَبَ وَ کَأَنَّ الَّذِی نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُون»؛ گویى مرگ براى غیرما مقرّر شده و حق تنها بر دیگران واجب شده و گویى این مردگانى را که مىبینیم، مثل مسافران هستند؛ به زودى بهسوى ما بازمىگردند». سپس افزودند: «نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُمْکَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُم»[4]؛ ما آنها را در قبرشان مىگذاریم و میراثشان را مىخوریم؛ گویى بعد از آنها عمر جاودان داریم.[5]
شعر
«به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
براى من مگرى و مگو دریغ دریغ به دوغ دیو در اُفتى دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینى مگو فراق فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپارى مگو وداع وداع که گور پرده جمعیت جنان باشد
تو را غروب نماید ولى شروق بود لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد»[6]
داستان
روح بالای جنازه
آیتالله انصارى همدانى{رحمة الله علیه} نقل میفرمود: من در یکى از خیابانهاى همدان عبور میکردم؛ دیدم جنازهاى را به دوش گرفته و به سوى قبرستان مىبرند و جمعى او را تشییع مىنمودند؛ ولى از جنبۀ ملکوتیّه، او را به سمت یکتاریکى مبهم و عمیقى مىبردند و روح مثالى این مرد متوفّى در بالاى جنازه او با جنازه میرفت و پیوسته میخواست فریاد کند: اى خدا! مرا نجات بده، مرا اینجا نبرند؛ ولى زبانش به نام خدا جارى نمىشد. سپس رو به مردم مىگفت: اى مردم! نجاتم دهید، نگذارید مرا ببرند! ولى صدایش به گوش کسى نمىرسید. من صاحب جنازه را مىشناختم؛ او حاکم ستمگرى از اهل همدان بود.[7]
ادعیه
«وَ تَحَنَّنْ عَلَیَّ مَحْمُولًا قَدْ تَنَاوَلَ الْأَقْرِبَاءُ أَطْرَافَ جِنَازَتِی وَ جُدْ عَلَیَّ مَنْقُولًا قَدْ نَزَلْتُ بِکَ وَحِیداً فِی حُفْرَتِی وَ ارْحَمْ فِی ذَلِکَ الْبَیْتِ الْجَدِیدِ غُرْبَتِی حَتَّى لَا أَسْتَأْنِسَ بِغَیْرِک.»[8]
«و زمانی که اطرافیانم گوشههای جنازۀ مرا گرفتهاند، بر من احسان نما و زمانی که مرا حمل میکنند، بر من جود کن! من به تنهایی در قبرم بر پیشگاه تو وارد شدهام؛ خدایا! در این منزل جدید بر غربتم رحم کن تا به غیر از تو انس نگیرم.»