روز سیونهم: عذاب قبر
آیه
زندگیِ سخت
<وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى>[1]
«و هر کس از هدایت من روى بگرداند، براى او زندگى تنگ [و سختى] خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم.»
روایت
ترس از سختی و غربت قبر
«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: یا عِبادَ اللَّهِ، ما بعدَ المَوتِ لِمَن لم یُغفَرْ لَهُ أشدَّ مِن المَوتِ؛ القَبرُ، فاحذَرُوا ضِیقَهُ و ضَنکَهُ و ظُلمَتَهُ و غُربَتَهُ... و إنّ المَعیشَةَ الضَّنْکَ الّتی حَذَّرَ اللَّهُ مِنها عَدُوَّهُ عَذابُ القَبر.»[2]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: بندگان خدا! براى کسى که آمرزیده نشده، از مرگ سختتر، قبر است؛ از تنگى و فشار و تاریکى و تنهایى قبر بترسید... آن زندگى تنگى که خداوند به دشمن خود نسبت به آن هشدار داده، عذاب قبر است.»
کلام بزرگان
امامخمینی{رحمة الله علیه}
امّا برزخ تو اگر اصلاح نشده، خداى نخواسته بروى، خدا مىداند در چه صورتى و در چه حالتى هستى؟! ادراکات اهل این عالم از دیدن و شنیدن و شمّ آن عاجز است. ظلمت و وحشت و فشار قبر را تو هرچه بشنوى، به تاریکیها و وحشتها و فشارهاى این عالم قیاس مىکنى، با آنکه قیاس باطلى است. خداوند به فریاد ما برسد از آنچه براى خود به اختیار خود تهیه کردیم. عذاب قبر که نمونهاى از عذاب آخرت است و از بعض روایات استفاده شود که دست ما از دامن شفعا هم کوتاه است، خدا مىداند چه عذابى است؟ حال نشئۀ آخرت ما از همۀ حالات سابقه بدتر و وحشتناکتر است، روز بروز حقایق است، روز کشف سرائر است، روز تجسم اعمال و اخلاق است.[3]
شعر
«ز غفلت تو تو را صد حجاب در پیش است
صفای چهرهٔ جان را نقاب در پیش است
بسی کتاب بخواندی کتاب خویش بخوان
ز کردهای تو جان را کتاب در پیش است
حساب کردهٔ خود کن حساب در چه کنی
که ماند از پس و روز حساب در پیش است
عذاب روح مکن بهر مال دنیی دون
عذاب قبر و سؤال و جواب در پیش است»[4]
داستان
صدای وحشتناک مردگان
پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} میفرماید: همه پیامبران زمانی چوپان بودند؛ من نیز پیش از رسالت چوپانی کرده، شتر و گوسفند میچرانیدم. گاهی میدیدم شتران و گوسفندان بیجهت و با ترس و وحشت سر از چرا برمیدارند، رم کرده، دور هم جمع میشوند. از این قضیه در شگفت بودم و با خود میگفتم: این حیوانات چرا چنین میکنند؟ تا اینکه وحی بر من نازل شد و جبرائیل امین{علیه السلام} ماجرا را چنین بیان کرد: هنگامی کافر و بدکاران را در قبر تازیانه میزنند، همه موجودات غیر از جنیان و انسانها صدای تازیانه را میشوند و با شنیدن صدای وحشتناک ترس و وحشت بر آنها چیره میشود. آنگاه متوجه شدم که ترس و وحشت حیوانات به خاطر عذاب کافر و بدکاران بوده است. سپس حضرت فرمود: «فنعوذ بالله من عذاب القبر»؛ پناه به خدا از عذاب سخت قبر![5]
ادعیه
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضِیقِ الْقَبْرِ وَ مِنْ ضَغْطَةِ الْقَبْر.»[6]
«خدایا! از عذاب قبر و تنگی و فشار آن به تو پناه میبرم.»
روز چهلم: عذاب قبر
آیه
بستری از آتش
<لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الظَّالِمینَ>[7]
«براى آنان بسترى از دوزخ و بر فرازشان پوششهایى از آتش است؛ و ما اینگونه ستمکاران را پاداش مىدهیم.»
روایت
دلیل عذاب قبر مؤمن
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: ضَغْطَةُ الْقَبْرِ لِلْمُؤْمِنِ کَفَّارَةٌ لِمَا کَانَ مِنْهُ مِنْ تَضْیِیعِ النِّعَمِ.»[8]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: تنگی و سختی قبر، کفارهای برای ضایعکردن نعمتهای الهی توسط مؤمن است.»
مصونیت از عذاب قبر
«عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ{علیه السلام} قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَ رَأَیْتَ الْمَیِّتَ إِذَا مَاتَ لِمَ تُجْعَلُ مَعَهُ الْجَرِیدَةُ؟ قَالَ: تَجَافَى عَنْهُ الْعَذَابُ وَ الْحِسَابُ مَا دَامَ الْعُودُ رَطْباً؛ إِنَّمَا الْحِسَابُ وَ الْعَذَابُ کُلُّهُ فِی یَوْمٍ وَاحِدٍ فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَدْرَ مَا یُدْخَلُ الْقَبْرَ وَ یَرْجِعُ النَّاسُ عَنْهُ فَإِنَّمَا جُعِلَ السَّعَفَتَانِ لِذَلِکَ وَ لَا عَذَابَ وَ لَا حِسَابَ بَعْدَ جُفُوفِهَا إِنْ شَاءَ اللَّه.»[9]
«زراره به امامباقر{علیه السلام} عرض کرد: چرا زمانی که مرده دفن میشود، دو چوب تر همراه او به خاک سپرده میشود؟ حضرت فرمود: تا زمانی که چوبها تَر باشند، او از عذاب و حساب در امان میماند؛ همانا تمام حساب و عذاب در یکروز و یکساعت است؛ به اندازهای که مرده داخل قبر میشود و مردم تشییعکننده برمیگردند؛ دوچوب نخل برای همین کار داخل قبر قرار داده میشود؛ و بعد از خشکشدن آنها اگر خدا بخواهد، عذاب و حسابی نیست.»
کلام بزرگان
امامخمینی{رحمة الله علیه}
ما گمان مىکنیم واقعۀ موت و سکرات آن شبیه به اوضاع این عالم است. عزیزم! تو با یکمرض جزئى تمام معلوماتت را فراموش مىکنى، پس چه مىکنی با آن سختیها و فشارها و مصیبتها و وحشتها؟! اگر انسان دوستى کرد و به لوازم دوستى رفتار کرد و متذکر محبوب بود و از او تبعیت کرد، البته آن دوستى با ولىّ مطلق و محبوب مطلق حقّ مورد نظر حق و محبوب حق است؛ ولى اگر ادعا کرد و عمل نکرد، بلکه مخالفت کرد، ممکن است قبل از رفتن از این عالم و در این تغییرات و تبدیلات و جلوههاى گوناگون این دنیا، انسان از دوستى آن سرور منصرف شود؛ بلکه -نعوذ باللّه- با آن حضرت دشمن شود. چنانچه دیدیم اشخاصى را که مدعى دوستى بودند، پس از معاشرات بیجا و اعمال ناهنجار دشمن شدند و با خداوند؟عز؟ و رسول و اهل بیتش؟عهم؟ عداوت ورزیدند. اگر فرضاً از این عالم هم با محبت منتقل شد، گرچه به حسب روایات شریفه و آیات مبارکه در قیامت از اهل نجات است و منتهى به سعادت شود، ولى در برزخ و أهوال موت و قیامت انسان مبتلاست؛ چنانچه در حدیث است که «ما در قیامت از شما شفاعت مىکنیم، ولى براى برزخ خود فکرى کنید»؛ پناه مىبرم به خدا از عذاب و فشار قبر و زحمت و عذاب برزخ که در این عالم هیچچیز به آن شباهت ندارد؛ آن درى را که از جهنم به قبر باز مىشود، اگر به این عالم باز شود، تمام موجودات آن هلاک مىشود؛ نعوذ باللّه منه![10]
شعر
«القصه بترسید ز غوغای قیامت فیالجمله بپرسید ز هنگامهٔ محشر
و آن کژدم و ماران که چنینند و چنانند نیش و دمشان تیزتر از ناچخ[11] و خنجر
و آن گرزهٔ آتش که زند بر سر عاصی آن لحظه که در قبر نکیر آید و منکر»[12]
داستان
تمسخر سخن معصوم{علیه السلام}
جمعی از مردم که برای شنیدن حدیث به منزل حضرت سجاد{علیه السلام} آمده بودند. به امام اصرار کردند که آقا حدیثی از قول جدتان پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} برایمان بفرمایید. امامسجاد{علیه السلام} این حدیث را عنوان فرمود: رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: روح محتضر بالای بدنش است؛ وقتی جنازهاش را از خانه بیرون میآورند، روحی که بالای بدن است به بستگانش توجه کرده و روی نعشش فریاد میزند: ای باقیماندگان من! شما مثل من بدبخت گول دنیا را نخورید؛ دیدید من چقدر زحمت کشیدم، از حلال و حرام و مخلوط، همه را جمع کردم؛ حقوق واجبه را ندادم؛ حالا که میخواهم بروم، خوشگذرانیها با دیگران است ولی حسابش به گردن من بدبخت است. در آن مجلس مردکی بود به نام «ضنمره» که ایمان درستی نداشت. این بدبخت در مجلس، فرمودۀ امام را مسخره کرد و گفت: آیا مرده هم حرف میزند؟ امام فرمود: بله. گفت: اگر حرف میزند، پس میتواند فرار کند و یا کاری کند که او را در قبر نگذارند! امامسجاد{علیه السلام} خیلی ناراحت شد و فرمود: چه کنیم؟ اگر ساکت بنشینیم، میگویند: بخل کرد؛ چرا برایمان حدیث نمیگویید؟ اگر هم بگوییم، چنین مسخره میکنند.
مجلس تمام شد. راوی که «ابوحمزه» است، میگوید: چندروز بعد، از خانه بیرون آمدم؛ شخصی به من رسید و گفت: بشارت! آن شخصی که راجع به گفتگوی روح در بالای سر جسد، امام{علیه السلام} را مسخره کرد، مُرد. تا این حرف را شنیدم، با خود گفتم: بروم ببینم چه میشود و وضع چطور است؟ به تشییع جنازه رفتم. بعد از اینکه او را غسل و کفن کردند، خواستند که او را در گور بگذارند، من جلو رفتم تا شاید در گورش چیزی بفهمم. صورتش را روی خاک گذاشتم؛ خواستم بالا بیایم که دیدم لبش میجنبد؛ گوش کردم، میگفت: وای بر تو ای ضنمره! صدق کلام رسول خدا{صلوات الله علیه} را دیدی؟ ابوحمزه میگوید: لرزیدم و از قبر بیرون آمدم و مستقیما به خدمت امامسجاد{علیه السلام} رفتم و عرض کردم: آقا جان! از تشییع جنازه این منافق میآیم و خودم نالهاش را در قبر شنیدم که میگفت: وای بر تو که مسخره میکردی! حالا به آنچه که پیغمبرخدا فرموده بود، رسیدی؟![13]
ادعیه
«مَوْلَایَ یَا مَوْلَایَ... ارْحَمْنِی یَوْمَ آتِیکَ فَرْداً شَاخِصاً إِلَیْکَ بَصَرِی مُقَلَّداً عَمَلِی قَدْ تَبَرَّأَ جَمِیعُ الْخَلْقِ مِنِّی نَعَمْ وَ أَبِی وَ أُمِّی وَ مَنْ کَانَ لَهُ کَدِّی وَ سَعْیِی فَإِنْ لَمْ تَرْحَمْنِی فَمَنْ یَرْحَمُنِی وَ مَنْ یُونِسُ فِی الْقَبْرِ وَحْشَتِی وَ مَنْ یُنْطِقُ لِسَانِی إِذَا خَلَوْتُ بِعَمَلِی وَ سَاءَلَتْنِی عَمَّا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی فَإِنْ قُلْتُ نَعَمْ فَأَیْنَ الْمَهْرَبُ مِنْ عَدْلِکَ وَ إِنْ قُلْتُ لَمْ أَفْعَلْ قُلْتُ أَ لَمْ أَکُنِ الشَّاهِدَ عَلَیْکَ فَعَفْوَکَ عَفْوَک یَا مَوْلَایَ قَبْلَ سَرَابِیلِ الْقَطِرَانِ.»[14]
«مولای و ای مولای من!... رحم کن بر من در روزی که تنها به سویت میآیم و چشمانم به سمت توست؛ عملم بر گردنم است و تمام مخلوقین از من بیزاری میجویند و به کار خود مشغولند؛ بله، حتی پدر و مادرم و کسانی که سعی و تلاشم برای او بوده است. اگر بر من رحم نکنی، چه کسی بر من رحم میکند و چه کسی مونس من در وحشت قبرم است و چه کسی با من سخن گوید زمانی که با عملم تنها شوم و از من درباره آنچه آگاهتر از من هستی، بپرسند. اگر بگویم: بله، پس چه راه فراری از عدل تو دارم؟ و اگر بگویم: این عمل را انجام ندادهام، میفرمایی: آیا من بر تو شاهد اعمالت نبودم؟ پس ببخش مرا، ببخش ای مولای من! قبل از اینکه لباسهای جهنمی بر من پوشانده شود.»
[1]- طه، 124.
[2]- الأمالی (للمفید)، ص264.
[3]- شرح چهلحدیث، ص۹۵.
[4]- دیوان فیض کاشانى، ج1، ص622.
[5]- داستانهای بحارالانوار، ج7، ص31.
[6]- مصباحالمتهجد، ج1، ص94.
[7]- الاعراف، 41.
[8]- الأمالی (للصدوق)، ص540.
[9]- بحارالانوار، ج78، ص316.
[10]- شرح چهلحدیث، ص۴۸۰.
[11]- نیزه.
[12]- دیوان قاآنی، قصیده 131.
[13]- داستانهای شهیددستغیب، معاد و قیامت، ص243.
[14]- مصباحالمتهجد، ج1، ص164.