a.هدف آفرینش انسان

آفرینش جهان باطل و بیهوده نیست و همه موجودات برای هدفی خاص خلق شده‌اند: <وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا بَاطِلاً>[1]؛ و هر آنچه در زمین است برای انسان خلق شده است: <هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً>[2]؛ و آنچه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، مسخر انسان گردیده است: <وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً>[3]؛ و این همه در خدمت انسان برای رسیدن به غایت خلقت او قرار داده شده؛ اکنون سؤال مهم این است که غایت آفرینش انسان چیست؟

خالق هستی خطاب به موسای نبی{علیه السلام} فرمود: <وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی>[4]؛ «تو را برای خودم خلق کردم». در روایتی نورانی نیز حق متعال فرموده است: «خَلَقتُ الأشیاءَ لِأجلِکَ و خَلَقتُکَ لِأجلی»[5]؛ خداوند حکیم هدف از خلقت انسان را عبودیت بیان فرموده است: <وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ>[6].

آری! برای اتصاف به رنگ خدایی باید عبد بود و به مقام عبودیت رسید: <صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ>[7]؛ و عبودیت آن‌چنان مقام رفیعی است که برای درک ارزش و جایگاهش شایسته است نکاتی بیان شود:

- خداوند در اولین خطاب به حضرت موسی{علیه السلام} پس از معرفی خود، امر به عبادت می‌کند: <إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی>[8]؛ یعنی رسیدن به توحید از غیر راه بندگی ممکن نیست.

- حضرت ختمی مرتبت{صلوات الله علیه} و سایر انبیا و اولیای الهی{علیه السلام} ابتدا عبد بودند و سپس شایسته مقام نبوت و یا رسالت گردیدند.

- مسلمانان در همه نوافل و فرائض موظفند سوره حمد را بخوانند و بعد از اقرار به ربوبیت و مالکیت علی‌الاطلاق الهی، نه تنها اذعان به بندگی و عبودیت خود بنمایند، بلکه در مسیر کسب این مقام نیز عاجزانه از خداوند یاری طلبند: <إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین‏>[9].

- بی‌گمان اگر انسان از بندگی و عبادت پروردگار استکبار ورزد، ذلیلانه وارد جهنم خواهد شد: <إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ>[10].

- بندگی و عبادت فقط برای خداوند است؛ حق متعال از انسان‌ها عهد گرفته است که بنده شیطان نباشند: <أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ>[11]؛ و فقط خدا را عبادت کنند؛ این همان صراط مستقیم الهی است: <وَ أَنِ اعْبُدُونِی هٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ>[12]؛ از‌این‌رو، خداوند؟عز؟ در جای‌جای قرآن بر این عهد بندگی اشاره می‌کند و تعهد بر آن را از انسان‌ها می‌طلبد.

- با عمل صالح و پاک‌کردن قلب از همه انحای شرک در عبودیت، ‌انسان به مقام بلند لقای الهی نائل می‌گردد: <فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً>[13].

پس چه زیباست بندگی او! و زیباتر این است که معبود حقیقی، او را مشرف و مفتخر به خطاب «یا عبادی» کند؛ برخی از این آیات دربردارندۀ این خطاب عبارتند از:

  • خداوند گناهکاران را از ناامیدی نهی کرده و بخشش همه گناهان را به آنها وعده داده است. این خطاب برای کسانی است که در زمره بندگان او باشد: <قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً>[14]؛ و این بخشش ریشه در رحمت و مغفرت الهی نسبت به بندگان دارد: <نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ>[15].
  • اگر بنده بودیم و در زمره بندگان او قرار گرفتیم، از سلطه و وسوسه شیطان در امانیم و کفایت امورمان با خداوند متعال است: <إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَ کَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلاً>[16].
  • اوج این خطاب به نفس مطمئنه است که او را به سوی رضای الهی فرا‌می‌خواند: <ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً>[17]؛ و چه چیزی زیباتر از ورود در زمره «عبادی» که همان ورود به «جنّتی» است: <فَادْخُلِی فِی عِبَادِی 29 وَ ادْخُلِی جَنَّتِی>[18]؛ آری بندگی او، بهشت خاصان اوست.

در مقابل، بنده در لحظه وصال (نماز) پاسخ خداوند را این‌گونه می‌دهد: «لَبَّیْکَ‏ وَ سَعْدَیْکَ‏ وَ الْخَیْرُ فِی یَدَیْکَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْک‏»[19]؛ و بعد از آن خود را در مواجهۀ مستقیم با پروردگار محبوب خود می‌بیند و ندا در می‌دهد: <إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکین‏>[20] و عرضه می‌دارد که نماز و عبادات و حیات و ممات و سراسر زندگی او همگی برای خداست: <إِنَّ صَلاَتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین>[21]؛ بندگی یعنی همین؛ همه امور بنده در یکایک لحظات زندگی‌اش برای پروردگار جهانیان است. بنده، فقط و فقط در بند اوست و معنای حقیقی مراقبۀ بنده همین است.

«در دو عالم نیست کاری با کسم                       کز همه‌کس فارغم بیرون ز تو»[22]

b.مراقبه

مراقبه در لغت به معنای کنترل‌کردن و اشراف‌ دقیق بر امری است[23]؛ مراقبه همان حفظ‌کردن چیزی به اضافه عنایت علمی و شهودی بر آن است؛ به‌همین‌جهت، مراقبت در معنای حراست، داروغگی، انتظار، برحذربودن و درکمین‌نشستن استعمال می‌شود. «رقیب» در آیۀ <وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقیب‏>[24]، به معنای حافظ است؛ یعنی نگهبانی که هیچ‌چیز از او مخفی نمی‌ماند؛[25] او کسی است که به خفایای امور انسان إشراف دارد.

شخصِ مراقِب باید دائماً نسبت به خود ترقّب داشته باشد. یعنی کشیک نفس ‌را بکشد.[26] انسانِ مراقِب، دائماً در حال کنترل نفس خود در همه مراتب و همه اوقات است؛ و تفاوت سالک با سایرین در همه مراتب مراقبات از همین جهت است؛ یعنی دیگران تنها در مواجهه با گناه مراقب نفس خود هستند و کشیک نفس را در اوقات خاصی از شبانه‌روز انجام می‌دهند اما سالک در همه اوقات مراقب نفس خود است؛ همانند مادری مهربان که نه فقط در هنگام مواجهه با خطر مراقب فرزند خود است، بلکه در همه لحظات مراقب خطرات احتمالی است که فرزند را تهدید می‌کند.

i.تشبیه کاربردی مراقبه

امیرالمؤمنین، حضرت علی{علیه السلام} در مقام تشبیه، نفس را به اسب سرکشی تشبیه می‌کنند که مدتی را یله و رها گردیده است و انسان سالک بر توسنِ[27] نفس لگام می‌زند و دائما تحت کنترل قرار می‌دهد تا رام و همراه گردد: «إِنَّمَا هِیَ‏ نَفْسِی‏ أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَى لِتَأْتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأَکْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَى جَوَانِبِ الْمَزْلَق‏»[28].

استاد شهیدمطهری{رحمة الله علیه} در این مورد می‌‌فرمود: تمام هنر اسب معمولی در این است که او را به درشکه و یا گاری ببندند و باری را جابجا کند؛ و فقط زمانی که به گاری بسته می‌شود، تحت مراقبت است که درست حرکت کند، اما در سایر اوقات، رها است تا هر آنچه مایل بود، بخورد و بچرد؛ چون همه هنر او گاری‌کشی است و انتظار بیشتری از او نیست؛ اما اسبان جنگی و یا میادین مسابقه تفاوت زیادی با سایر اسب‌ها دارند؛ میزان و کیفیت و کمیت غذایش را کنترل می‌کنند؛ اینکه چه چیزی را چه زمانی و چه مقدار بخورد، همگی حساب‌ و کتاب دارد. زیرا چنین اسبی باید برای پرش از موانع بزرگ و یا کَرّ و فَرّ در میادین مسابقه و یا جنگ و هنگام خطر تربیت ‌شود و با کمترین غفلت، صاحبش را به کام مرگ می‌برد، او باید اندامی موزون و وزنی متعادل داشته باشد تا بتواند در سختی‌ها هنرنمایی کند و کمال نهایی اسب‌بودن را ابراز نماید. نفس سالک نیز اسب مسابقه در میدان رقابت با بزرگان و در میادین جهاد اکبر و اصغر در برابر شیاطین جنی و انسی است؛ خداوند از مؤمنین خاص نه فقط عمل صالح، بلکه سرعت در خیرات و پیشی‌گرفتن از سایرین در بندگیِ مولا را انتظار دارد: <وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین>‏[29].

حیات دنیا در نگاه امیرالمؤمنین، حضرت علی{علیه السلام} میدان مسابقه‌ای است که در زمانی کوتاه آن‌چنان باید بر توسنِ نفس تاخت تا بتوان نفر برتر و برندۀ جام پیروزی بود: «یَا رَبِّ! قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی...‏ حَتَّى أَسْرَحَ إِلَیْکَ فِی مَیَادِینِ‏ السَّابِقِینَ‏»[30].

غرض آنکه مراقبه در فرهنگ سلوک یعنی نفس به گونه‌ای تربیت شود که دائما توجه به خداوند داشته باشد؛ و این توجه که ذکر قلبی نامیده می‌شود، در منازل مختلف سلوک به صورت‌های گوناگون ظاهر می‌شود؛ گاه به رعایت حدود حلال و حرام احکام الهی و حریم‌داری آنها و گاه با توجه به عقبات عوالم بعد از مرگ؛ و در مراتب و مراقبات عالی‌تر، توجه دائمی به آثار و نورانیت اعمال؛ و در یک‌قاعده کلی، توجه دائمی به پروردگار و تحصیل رضای الهی در همه آنات و لحظات زندگی است. رسول گرامی اسلام{صلوات الله علیه} خطاب به اباذر فرمود: «احْفَظِ اللَّهَ یَحْفَظْکَ و احْفَظِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَک‏»[31]؛ «خداوند را دائما در نظر بگیر تا خدا تو را حفظ بدارد و خدا را در نظر داشته باش تا همواره‏ او را در برابر خود بیابى!». مراد روایت این است که بنده مؤمن در هرحال و هر کاری خداوند؟ج؟ را از راه باطن نگاه دارد و به او توجه داشته باشد، او را همراه خود بداند و یاد کند، به راه او و به فرمان او باشد؛ این معنای دقیق مراقبه است؛ ازاین‌رو، سزاوار است که آدمى نگهبان نفس خود و مراقب دل خویش باشد.[32]

مؤمن نباید نفس خود را رها کند تا هرچه خواست، انجام دهد؛ او باید مراقب ذره‌ذره خوراک جسم و فکر و قلبش باشد؛ در همین‌رابطه، علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه} می‌فرماید: «مراقبه عبارت است از متوجه و ملتفت‌ خود بودن در جمیع احوال، تا از آنچه بدان عازم شده و عهد کرده، تخلف نکند».[33] به بیان علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}، چنین مراقبه‌ای عامل رشد و ترقی است تا جایی که همان‌گونه که رب دائما ناظر و مراقب عبد است، عبد نیز نظاره‌گر رب خود باشد و لحظه‌ای او را فراموش نکند.[34] آخرین توصیه ایشان در لحظات پایانی عمر شریفشان به شاگرد خاص خود (آیت‌الله سعادت‌پرور{رحمة الله علیه}) این بود: مراقبه، مراقبه، مراقبه!

کسی که در مراقبه است، باید دائما مراقبه خود را با توجه به آیاتی از قبیل <إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ>[35]، <ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ>[36]، <إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیبا>[37]و <أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرى‏>[38] تقویت کند و تکرار زبانی این آیات بر مراقبه که امری قلبی است، بسیار مؤثر خواهد بود.

ii.دلیل تأکید بر مراقبه

مراقبه دارای اهمیت فراوانی است و علما و بزرگان انجام اعمال و اذکار را بدون مراقبه، کم‌ثمر یا حتی بی‌نتیجه می‌دانستند. برخی از ایشان توصیه می‌کردند که سالک نباید تنها دنبال ذکر لفظی بدون مراقبه قلبی باشد؛ اگر قلب طهارت و قابلیت لازم را نداشته باشد، زیر باران فیض رحمت الهی هم برود، فایده‌ای نخواهد داشت.

«گوهر پاک بباید که شود قابل فیض      ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود»[39]

قلبی که خداوند آن را مهر کند، باید خود را مهیای نه رحمت بلکه عذاب کند: >خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ... وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیم‏>[40]. تأکید فراوان بر مراقبه به‌ همین‌خاطر است. انسان باید موانع را برطرف کند و قابلیت را کسب نماید تا از پرتو انوار الهی بهره‌مند شود. تا زمانی ‌که قلب مستعد نباشد، از عنایات بزرگان صاحب نفس و اولیای الهی و حتی حضرات ائمه؟عهم؟ در دوران حضور ایشان هم بهره‌ای نخواهد برد؛ چنان‌که در زمان حضرات امام‌باقر و ‌امام‌صادق؟عهما؟ افراد گوناگون از موالیان و شیعیان بارها خدمت امام{علیه السلام} می‌رسیدند اما بهره چندانی از وجود مبارک امام{علیه السلام} نمی‌بردند و امام{علیه السلام} یا مطلبی نمی‌فرمودند یا اگر می‌فرمودند، آنها نمی‌توانستند استفاده کنند؛ بنابراین، مراقبه اصل اول است و باید با همت عالی و به‌بهترین‌وجه انجام شود.

«ذرّه را تا نبود همت عالى حافظ                       طالب چشمه خورشید درخشان نشود»[41]

نکته مهم در مراقبه، توجه به اشراف دائمی پروردگار و ملکوتیان است و اینکه در هر مرحله از منازل سلوک چشمان نافذ فراوانی ناظر ظاهر و باطن اعمال انسان هستند، او را تفتیش می‌کنند، بر خفایای امورش اشراف دارند و او را دقیقا به حساب می‌کشند؛ پس باید همگی پاسخگوی جزئی‌ترین امور خود باشیم: <اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا>[42].

iii.مراتب مراقبه

مراقبه امری ذومراتب است و به تناسب منازل سلوک، هر مقدار بالاتر می‌رود، دقیق‌تر می‌گردد و مانند صور ملکات فاضله نفسانی، هر صورت مادون تحت مافوق قرار می‌گیرد و سالک در عبور از منزلی به منزل بالاتر باید چند امر را در نظر داشته باشد:

اولاً، در هر منزل به حدی توقف کند و مراقبه آن منزل را در تمام لحظات داشته باشد که صور ملکوتی آن منزل در نفس او ملکه شود و رذائل خاص آن منزل به طور کامل از فضای نفس و خواطر نفسانی رخت بربندد.

ثانیاً، با عبور به منزل بالاتر، صورت ملکوتی قبل را رها نکند و هر مراقبه بالاتر با اشراف و حفظ مراقبه قبلی انجام گیرد؛ مثلا هنگام عبور از منزل اول -که رعایت حلال و حرام الهی است- به منزل دوم که مراقبه بر حریم محرمات الهی است، ضمن توجه به اصل گناه، وارد حریم آن هم نشود و در منازل بعدی، ضمن حفظ حریم گناه، توجه به ملائکه نگهبان خود داشته باشد؛ چون صعود به مراتب عالی‌تر و به اصطلاح، حرکت در مراقبات و منازل سلوک، لُبس بعد اللُبس است؛ یعنی صورت ملکوتی منزل بعد بر صورت ملکوتی منزل قبل قرار می‌گیرد و هریک از صور مانند لباسی بر لباس بعدی پوشانیده می‌شود؛ نه آنکه سالک از لباس قبلی بیرون آید و لباس بعدی را بپوشد.

ثالثاً، اصل در سلوک الی‌ الله، ذکر است و حضور قلب در هنگام ذکر، شرط تأثیر ذکر است؛ و در این میدان، کمیت باید فدای کیفیت شود تا ذکر آثار خود را از باطن به ظاهر آشکار کند و کثرت ذکر اگر همراه با مراقبه نباشد، خاصیت چندانی ندارد.

«گر انگشتِ سلیمانى نباشد                              چه خاصیّت دهد نقشِ نگینى؟

خدا زان خرقه بیزار است صد بار                      که صد بُت باشدش در آستینى‏»[43]

c.مراقبه مطلق و مقید

خواطر شیطانی سخت‌ترین مانع در دوام مراقبه است؛ زیرا قوه خیال لحظه‌ای نفس را آرام نمی‌گذارد و مانند رودخانه‌ای خروشان، دائما امواج متلاطم آن خواطر گوناگون را برای سالک پدید می‌آورد و حضور قلب را از او می‌گیرد؛ البته هر مقدار زمینه خواطر بیرونی بیشتر باشد، تحصیل حضور قلب سخت‌تر است و آیات متعدد قرآن توصیه به توکل بر خداوند و تأکید بر مقرربودن امور برای نجات انسان از اضطراب و تشویش خاطر در توجهات توحیدی فرموده است: <مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِکُمْ إِلَّا فىِ کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَأَهَا إِنَّ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیرٌ 22 لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور>[44]؛ بر این اساس، مراقبه را به مطلق و مقید تقسیم کرده‌اند؛ زیرا اصل در مراقبه، توجه دائمی به توحید و ترقب قلب از خواطر غیرالهی است؛ اما از آنجا که ملکه‌شدن چنین مقامی نیازمند تمرین و تدرب فراوان است، ابتدا دستور به مراقبه مقید و محدود داده می‌شود و بعد از مدتی مراقبه مطلق باید رعایت شود.

i.دوام مراقبه در همه‌حال

علت اینکه انسان‌های معمولی آثار قابل توجهی از انجام اعمال دینی خود نمی‌بینند، این است که مراقبه ندارند. استاد سعادت‌پرور{رحمة الله علیه} می‌فرمود: تفاوت سالک در انجام مراقبات با سایرین در آن است که دیگران هنگام مواجهه با گناه، مراقبه دارند؛ مثلا عموم متشرعین هنگام دیدن منظره گناه چشم می‌پوشند و یا به صدای حرام گوش نمی‌دهند؛ و در سایر اوقات نفسشان آزاد است؛ به بیان دیگر، اگر مراقبه ذکر عملی و قلبی است، آنان تنها در مواجهه با گناه ذاکرند؛ اما سالک الی ‌الله در همه‌حال، حتی در منزل اول سلوک -که رعایت حدود واجب شرعی است- دائما نفس خود را تحت مراقبت قرار می‌دهد تا اگر ناخواسته با حمله شیطان و امر حرام مواجه شد، بتواند سریعاً خود را کنترل کند؛ سالک در عقبات منازل سلوک دائما به دو امر می‌اندیشد: از یک‌سو دشمن قسم‌خورده و غدّاری چون شیطان او را رصد می‌کند تا در یک‌لحظه بر او بتازد و برای همیشه نابودش کند و جزو اشقیا قرارش دهد: <قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین‏>[45] و در این میان هرگز مکان و زمان حمله را نیز معین نکرده و دائما به دنبال فرصت برای یورش است: <إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُم‏>[46]؛ و در درون نیز نفس اماره بسترسازی برای حمله شیطان می‌نماید و راه‌های نفوذ دشمن را به او ارائه می‌دهد: <إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی>[47]. از سویی دیگر، بسان عاشق شیفته‌ای است که تمام همّ و غمش نیم‌نگاه محبوب است و دائماً در حال ترقب مولاست تا مبادا فرصتی را در لحظه وصال -که زمانش معلوم نیست- از دست بدهد؛ از این رو، همیشه خوشه‌چین نگاه مولا و ثمرات حراست از حریم بندگی است.

d.مراقبه مرحله اول: مراقبه بر حلال و حرام

بر اساس مبانی عملی، اولین منزل سلوک الی ‌الله و اولین منزل مراقبات، حفظ ظاهر احکام شرع مقدس در حلال و حرام الهی است؛ یعنی پس از توبه از گذشته، باید با عزم جزم، تمام سعی بر این باشد که از معاصی الهی و همه گناهان دوری شود؛ در این زمینه، آیت‌الله سیدعلی ‌آقای قاضی{رحمة الله علیه} می‌فرماید: «قبل از هرچیز بر ما واجب و لازم است که با شرایط لازم و نمازهای ویژه توبه نماییم؛ سپس از گناهان کبیره و صغیره به‌ قدر توان دوری نماییم».[48]

در این مراقبه شخص باید در یک یا چند اربعین، مقید باشد که واجبات و محرماتی را که در شرع مقدس اسلام وارد شده، رعایت کند؛ <وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ>[49]؛ تا جایی که امتثال فرامین الهی برایش ملکه شود.

لازم است در این مرحله سالک به طور دقیق همه احکام مبتلابه خود را اجتهاداً و یا تقلیداً بداند تا مبادا در اثر جهل به مسئله مرتکب حرامی شود؛ و در این میان، احکام فقهی-اخلاقی در مسائل خانوادگی و روابط اجتماعی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؛ زیرا بسیاری از متشرعین در احکام نماز و روزه و یا خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها رعایت حدود الهی را می‌کنند، اما در اثر نادانی ناخواسته گرفتار گناهانی چون دروغ، تهمت، غیبت، تحقیر، تعییر و مسائلی از این قبیل می‌شوند که به تصریح روایات، آثار آنها به مراتب از گناهان کبیره بسیار زشت -که هرگز متشرعین به سمت آن نمی‌روند- بالاتر است و برای سالک کدورتی سخت‌تر از سایر گناهان می‌آورد؛ چنان‌که رسول خدا {صلوات الله علیه} در باره غیبت فرمودند: «إِیَّاکُمْ وَ الْغِیبَةَ، فَإِنَّ الْغِیبَةَ أَشَدُّ مِنَ‏ الزِّنَاءِ! قَالُوا: وَ کَیْفَ الْغِیبَةُ أَشَدُّ مِنَ‏ الزِّنَاءِ؟ قَالَ{صلوات الله علیه}: لِأَنَّ الرَّجُلَ یَزْنِی ثُمَّ یَتُوبُ فَیَتُوبُ اللَّهُ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْغِیبَةِ لَا یُغْفَرُ لَهُ حَتَّى یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ؛ وَ قَالَ: إِنَّ عَذَابَ الْقَبْرِ مِنَ النَّمِیمَةِ وَ الْغِیبَةِ وَ الْکَذِب»‏[50].[51]

مستحبات در این مرحله، فرع است و سالک باید تمام توان و همت خود را بر حفظ حریم واجبات و محرمات شارع مقدس قرار دهد؛ به این ترتیب که دائماً نفس خود را کنترل نماید تا واجبی از او فوت نشود و یا حرامی از او صادر نگردد. این مراقبه به حسب ظاهر برای همه متشرعین است اما -چنان‌که قبلا اشاره شد- تفاوت سالک با دیگران در این مرحله ترقب دائمی نفس در برابر محرمات الهی است تا مبادا شیطان از دری که هرگز فکر نمی کند بر او حمله کند و او مراقب نباشد: <إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُم‏>[52]؛ در حالی که دیگران تنها هنگام مواجه با حرام مراقبه دارند.

 درباره اهمیت و جایگاه رفیع بندگی و عبودیت مطالبی در مقدمه مطرح گردید؛ بی‌شک اولین قدم و اصلی‌ترین مرتبه ظهور بندگی را در همین مرحله باید جستجو کرد. مگر می‌توان بنده بود و از هوای نفس تبعیت کرد و مرتکب حرام شد؟! مگر بندگی چیزی جز اطاعت اوامر الهی است؟! آیا می‌توان با مبغوضِ محبوب، محبوبِ محبوب شد؟! امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرموده است: «طَهِّروا أنفُسَکُم مِن دَنَسِ الشَّهَواتِ، تُدرِکوا رَفیعَ الدَّرَجاتِ»[53]؛ «خود را از پستی شهوت‌ها دور کنید تا به درجات عالی برسید!».

آری! تمام توجه بنده باید به بندگی مولایش باشد و حتی لحظه‌ای را در غفلت از او به سر نبرد.

«حافظ! از دست مده صُحْبتِ آن کِشتىِ نوح     ورنه طوفانِ حوادث، ببرد بنیادت»[54]

شخصی خدمت وجود مبارک امام‌سجاد{علیه السلام} رسید و عرض کرد: فردی گناهکارم و نمی‌توانم صبر بر معصیت داشته باشم، مرا نصیحتی بفرمایید؛ حضرت فرمودند: پنج‌کار انجام بده، سپس هر گناهى دوست داری،‌ مرتکب شو! اوّل آنکه: از روزىِ خدا مخور و هر گناهى می‌خواهى انجام بده! دوّم آنکه: از تحت قیّومیّت و ولایت خدا خارج‏ شو و هر گناهى می‌خواهى انجام بده! سوّم آنکه: براى گناه جایى را بطلب که خدا در آن تو را نبیند و هر گناهى می‌خواهى انجام بده! چهارم آنکه: چون مَلک‌الموت براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود دور کن و هر گناهى می‌خواهى انجام بده! پنجم آنکه: چون فرشته پاسدار دوزخ بخواهد تو را در آتش بیفکند، تو در آتش داخل مشو و هر گناهى می‌خواهى انجام بده![55] حضرت{علیه السلام} پنج‌بار عبارتِ «أَذْنِبْ مَا شِئْتَ» را فرمودند تا او متذکر مراقبه شود. واقعا چه کسی می‌تواند از رزق الهی نخورد، از حکومت الهی خارج باشد، در خلوت گناه کند و از مرگ و عقاب الهی فرار کند؟

i.عوامل موفقیت در این مراقبه

موفقیت در این مرحله از مراقبه به عواملی بستگی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1- تسلط بر احکام فقهی مورد ابتلا

سالک باید بر تمام مسائل شرعیِ مورد ابتلای خود تسلط و اِشراف کامل داشته باشد؛ یعنی اگر مقلد است، بر احکام رساله عملیه مرجع تقلید خود، و اگر مجتهد است، بر احکام شرعی مورد ابتلای خود -به صورت اجتهادی- تسلط کامل داشته باشد.

اینکه برخی از علمای اخلاق[56] بر مجتهدبودن سالک تأکید داشتند، به این معناست که شخص باید در سیروسلوک مطابقِ شرع مقدس عمل کند؛ برای اطمینان از مطابقت اعمالش با شرع مقدس باید مجتهد باشد تا بفهمد که در هر مسئله تکلیف و حکمش چیست؛ و اگر مجتهد نیست باید جزئیات احکام شرعی خود را بداند و مسائلی را که به آنها مبتلا می‌شود، دقیقاً از رساله عملیه مرجع تقلید خود یاد بگیرد تا ندانسته مبتلا به گناه نشود که در این‌صورت جاهل مقصر است و عقاب خواهد داشت؛ همچنین باید به احکامی که مورد ابتلای اوست ولی در رساله عملیه ذکر نشده است (احکام گناهانی مثل غیبت، دروغ، تهمت، سوءظن و ...) نیز آشنایی و تسلط کامل داشته باشد.

منظور از گناهان در این مرحله، اعم از گناهان صغیره و کبیره است. البته طبق فتوای برخی از فقهای شیعه همه گناهان، کبیره هستند. نباید فراموش کرد که سبک‌شمردن اوامر و نواهی شرعی نیز از گناهان بزرگ می‌باشد. در این زمینه حضرت علی{علیه السلام} می‌فرماید: «أشَدُّ الذُّنوبِ ما استَخَفَّ بهِ صاحِبُهُ»[57]؛ «بدترین گناه آن است که گناهکار، آن را سبک شمارد».

استخفاف اوامر الهی[58] (سبک‌شمردن دستورات پروردگار) یکی از گناهان کبیره است که اوامر ندبی (مستحب) را نیز دربر می‌گیرد؛ یعنی سبک‌شمردن یک‌امر مستحب نیز گناه است؛ مثلاً شرکت در نماز جماعت مستحب است، اما اگر کسی به دلیل بی‌احترامی و بی‌اهمیتی به نماز جماعت در آن شرکت نکند، مرتکب گناه کبیره شده است؛[59] بنابراین هرگز گناه کبیره محدود به همین گناهان بیّن شرعی، مثل شراب‌خواری و قمار و غیبت نیست.

2- دائمی‌بودن، رمز اثرگذاری مراقبه

مراقبه از مراحل ساده‌تر آغاز می‌شود و به‌تدریج دقیق و سخت ‌تر می‌گردد؛ پس باید همیشگی باشد. استاد آیت‌الله سعادت‌پرور{رحمة الله علیه} می‌فرمود: محاسبه و مراقبه را باید در تمام گفتار و کردارتان داشته باشید، نه اینکه سالی یک‌مرتبه یا ماهی یک‌مرتبه، بلکه شبانه‌روزی یک‌مرتبه، اگر نگوییم: ساعتی یک‌مرتبه محاسبه؛ و هر آنی مراقبه لازم است.[60]

روزی حضرت موسی{علیه السلام} به خداوند متعال عرض کرد: خدایا! گاهی اوقات در موقعیتی قرار می‌گیرم که از توجه به تو شرم می‌کنم؛ خداوند به او ‌فرمود: در هر حالی مرا یاد کن![61] یعنی در همه‌حال و همه‌جا دائم‌الذکر بوده و توجه قلبی به مولای خود داشته باش!

کسی که مراقبه دارد، اولاً همه همت خود را برای سلوک متمرکز می‌کند؛ زیرا سلوک انرژی زیادی می‌خواهد؛ ثانیاً نفسش عادت می‌کند که تحت کنترل باشد. وقتی قلب دائماً مراقب بود و تحت کنترل قرار گرفت، دائماً در حال عبادت است و همین عبادت دائمی موجب تقرب می‌شود. کسی که از ابتدای صبح مراقب است گناه نکند، حتی اگر با گناه نیز روبرو نشده باشد، به سرعت ملکه تقوا و ورع در او به وجود می‌آید؛ مثلاً کسی که مراقب است چشمانش هرزه‌گردی نکند، وقتی در فضای مجازی به دنبال موضوعی می‌گردد، کنترل شده عمل می‌کند تا مبادا چشمانش گرفتار گناه شود. کسی که مراقب است گوشش هرزه‌گردی نکند، اگر ببیند کسی حرف درِ گوشی با دوستش می‌زند، تلاش نمی‌کند از سخنان او مطلع شود؛ یا مثلا بدون اجازه به نوشته یا گوشی موبایل دیگران نگاه نمی‌کند؛ پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} در روایتی فرمودند: «مَنْ نَظَرَ فی کِتَابِ أَخیهِ بغَیرِ إِذْنِه، فکَأَنَّما یَنْظُرُ فی النَّار»[62]؛ «کسی که به نوشته برادر مؤمنش بدون اجازه او نگاه می‌کند، گویا به آتش جهنم نگاه می‌کند». چه بسیار اختلافات خانوادگی که به خاطر رعایت‌نکردن همین دستورات پیش می‌آید.

3- استقرار در هر مرحله، لازمه قدم‌گذاشتن در مرحله بعد

 علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه} در رساله «سیروسلوک» می‌فرماید: «و باید درجةً فدرجةً بالا رفت تا جمیع اعضا و جوارح را از حظّ آنها از ایمان عطا کرد و هیچ عضوی نماند که از حظّ خود بی‌نصیب بماند؛ و کار را به جایی برساند که جمیع حظوظ هر عضوی از اعضای ظاهره و باطنه از ایمان [مربوطه] به او عطا شود. یعنی اوامر و نواهی حتمیه و تنزیهیه که با اهمال جزئی از آنها به همان مقدار از ایمانش ناقص می‌شود و نمی‌تواند به عالم بالاتر برود را رعایت کند».[63] ازاین‌رو، منازل سلوک را اربعین به اربعین گرفته‌اند تا نفس سالک در هر مرحله از مراقبه بهره کافی از آن منزل ببرد و فضائل آن مرتبه در او ملکه شود و آثار اربعین در جانش نهادینه شود؛ و همه جنود شیطان در آن مرحله از خفایای ضمیر او رخت بربندد، زیرا ممکن است شخصی چشم خود را در مرحله اول کنترل کند، اما گوش و یا زبان خود را در برابر گناه کنترل نکرده باشد؛ به ‌ویژه زبان که خیلی دیر تحت کنترل درمی‌آید. اساتید اخلاق توصیه می‌کردند: سالک آن‌قدر در آن مرحله بماند تا تمام جوارحش با آن مرتبه به راحتی همراهی کنند. دلیل نتیجه نگرفتن برخی افراد -علی رغم عمل به دستورات- عجله آنها در طی منازل قبل از ملکه‌شدن همه جوارح در آن مرتبه است.

«خلیلىّ قطّاع الطّریق إلى الحمى‏                       کثیر و لکن واصلوه قلیل»[64]

افراد بسیاری در راه سیروسلوک قدم می‌گذارند، اما تعداد کمی به نتیجه می‌رسند.

«ألا یا أیُّهَا السّاقى! أدِرْ کَأْساً وَ ناوِلْها

که عشق آسان نمود اوّل، ولى افتاد مشکل‌ها»[65]

ii.علامت قبولی مراقبه مرحله اول

علامت موفقیت در این مرحله این است که انسان آرام‌آرام از نماز و عباداتش لذت می‌برد و محبتش به خدا افزون می‌گردد؛ البته این اتفاق زمانی می‌افتد که قلب از حرام پاک شود و مقبول درگاه الهی واقع گردد. تا وقتی که ظرف قلب از حرام پاک نشود، هرقدر هم انسان با عبادت مأنوس شود و قرآن و ذکر و دعا بخواند، احساس انس و محبت نمی‌کند؛ اما به‌ محض‌ اینکه قلب او پاک می‌شود، با یک‌ذکر «یا حسین{علیه السلام}» و یا با شنیدن یک‌آیه قرآن منقلب می‌شود. اگر آیات قرآن و یا بیانات اولیای الهی بر قلب تأثیر نمی‌گذارد، به واسطه قساوت دل و آلودگی به گناه است.

اگر انسان به درستی پا به میدان بگذارد و بعد از توبه صحیح بنا را بر انجام درست مراقبه قرار دهد، محبوب الهی می‌گردد و خداوند از او راضی می‌شود و منازل سلوک را یکی بعد از دیگری طی می‌کند. امام‌باقر{علیه السلام} می‌فرمایند: «فَإِنَّ اللَّهَ؟عز؟ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ»[66]؛ «همانا خداوند؟عز؟ وقتی بنده‌ای را دوست بدارد، عمل کم او را نیز می‌پذیرد»؛ خودت را در هر مرحله‌ای که هستی، پاک کن و مطمئن باش که همان عبادت کم نیز برای تو مقرِّب است!

باید توجه داشت که مراقبه بر حلال و حرام زمان‌بر است و با یک‌اربعین کار به جایی نمی‌رسد؛ این مراقبه به حدی باید تکرار شود تا ملکه ورع و پرهیز از گناه در انسان به وجود آید و روح از محرمات انزجار پیدا کند. از خداوند منان چنین درخواست می‌کنیم:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّة وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَة.»[67]

«خدایا ما را توفیق طاعت و دورى از معصیت و نیت خالصانه روزى گردان، و شکم ما را از غذاى حرام و شبهه پاک دار و دست ما را از ظلم به خلق ‏و سرقت نگهدار و چشم ما را از نابکارى و خیانت ببند و گوش ما را از شنیدن سخن بیهوده و غیبت بندگانت مسدود گردان!»

«به صد امیّد نهادیم در این مرحله پاى             اى دلیل دلِ گمگشته، فرو مگذارم»[68]

e.محاسبه

محاسبه به معنای حسابرسی دقیق اعمال و اعتقادات بر اساس مرتبه‌ای است که سالک در آن قرار دارد. این امر در دستورات سلوکی در دو مورد مطرح می‌شود:

  1. یکی بعد از مقام یقظه و در ابتدای راه؛ و اینکه قلب انسان به واسطه گناه دچار قساوت و گرفتگی می‌شود و این امر در درجه اول به واسطه افکار و اعتقادات شرک‌آلود و در درجه دوم اعمال و رفتار آلوده‌ای است که برخاسته از اعتقادات فاسد به وجود می‌آید؛ چنان‌که خداوند متعال درباره قوم یهود به واسطه سطحی‌نگری در اعتقادات و در نتیجه، افکار شرک‌آلود و به دنبال آن، جسارت‌ها و بی‌ادبی‌هایی که نسبت به خداوند؟ج؟ و حضرت موسی{علیه السلام} در قضیه ذبح گاو و موارد مشابه دیگر انجام دادند، می‌فرماید: <ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً>[69]؛ بنابراین شخص در ابتدای راه باید با محاسبه دقیق ابتدا اعتقادات ناصحیح را شناسایی کرده، سپس با مطالعه رساله عملیه احکام دینی مبتلابه را بشناسد و در نتیجه، علماً و عملاً تلاش کند که رگه‌های شرک را در اعمال و اعتقادات خود شناسایی و اخراج نماید. روش عملی این مهم چنین است که بعد از اصلاح اعتقادات و آموختن اصول صحیح دین نزد استادی وارسته و آشنا به مبانی عقلی، محاسبه‌ای دقیق از ابتدای بلوغ بر اعمال خود داشته باشد و گناهانی را که مرتکب شده، در نظر بگیرد و سپس از گذشته خود توبه کند.
  2. محاسبه دوم در هر روز برای سنجش میزان موفقیت در مراقبات روزانه انجام می‌شود؛ به این معنا که سالک به چه اندازه توجه به اجرای مراقبه خود در طول روز داشته است.

نکته مهم آنکه، محاسبه در هر مرتبه از مراقبه باید متناسب با همان مرحله باشد. محاسبه نامناسب شبیه این است که از دانش‌آموز ششم ابتدایی انتظار پاسخگویی به سؤالات امتحان دوم دبیرستان را داشته باشیم؛ روشن است که نمره نمی‌آورد و دائما خود را متهم می‌کند، اشکال کار را از خود می‌بیند و مأیوس می‌شود؛ پس محاسبه باید بر مبنای مراقبه و متناسب با آن باشد. غرض آنکه در سلوک باید با نفس همراهی کرد تا کم‌کم بتواند بار سنگین دستورات را تحمل نماید؛ زیرا فشار نامناسب و انجام دستورات سنگین و ناهماهنگ با مرتبه مراقبه موجب افسردگی و عقب‌زدن نفس می‌شود و سالک را از راه باز می‌دارد. حضرت امیرالمؤمنین{علیه السلام} می‌فرمایند: «خادِعْ نَفسَکَ فی العِبادَةِ و ارفُقْ بِها و لا تَقهَرْها، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها، إلّا ما کانَ مَکتوباً عَلَیکَ مِنَ الفَریضَةِ؛ فإنَّهُ لا بُدَّ مِن قَضائها وَ تَعاهُدِها عِندَ مَحَلِّها»[70].

i.اهمیت محاسبه نفس در قرآن

خداوند متعال در قرآن کریم از محاسبه و بازخواست دقیق روز قیامت خبر می‌دهد؛ به ‌گونه‌ای ‌که کوچک‌ترین اعمال و گفتار انسان -حتی به اندازه مثقال ذره‌ای- مورد حسابرسی قرار خواهد گرفت؛ غرض از این‌گونه هشدارها، اشاراتی به حسابرسی دقیق خود در همین دنیاست؛ زیرا اگر رابطه حیات دنیوی و اخروی رابطه ظاهر و باطن یک‌حقیقت است، بنابراین حقیقت اعمال به صورت مناسب خود در آخرت آشکار می‌شود؛ و حسابرسی دقیق در اعمال خود در دنیا در حقیقت، حسابرسی و اصلاح باطن اعمال در قیامت است که هر مقدار دقیق‌تر باشد، حسابرسی در آخرت را سبک‌تر می‌کند. اینکه در بیانات اولیای الهی آمده است که قبل از آنکه دیگران به حساب شما برسند و فرصتی برای توبه نباشد و تنها شرمندگی و حسرت باقی بماند، خودتان به حساب خود رسیدگی کنید و تا فرصت باقی است، جبران کنید:

  1. <وَ إنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اتَیْنا بِها وَ کَفى‏ بِنا حاسِبینَ‏>[71]؛ «اگر [عملِ انسان] هم‌وزن دانۀ خردلی باشد آن را [برای سنجش به عرصۀ قیامت] می‌آوریم»؛
  2. <فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ 7 وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ>[72]؛ «پس هرکس هم‌وزن ذرّه‌ای نیکی کند، آن را می‌بیند و [نیز] هرکس هم‌وزن ذرّه‌ای بدی کند، آن را می‌بیند»؛
  3. <وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی‏ عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُورا 13 اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً>[73]؛ «و کارنامه و نامه اعمال هر انسانى را بر گردنش آویخته‏ایم؛ و روز قیامت، کتابى براى او بیرون مى‏آوریم که آن را در برابر خود، گشوده مى‏بیند! (13) به او می‌گوییم: کتاب [عمل] خود را بخوان! کافی است که امروز خودت بر خود حسابگر باشی».

محاسبه‌ای که موجب نجات انسان از حساب آخرت است، این است که شخص پیش از حضور در موقف حسابرسی محشر، دقیقا به حساب اعمال و گفتار و کردار خود برسد و حرکات و سکنات خود را با میزان و قانون شرع بسنجد تا در روز قیامت، حساب او آسان گردد.

ii.اهمیت محاسبه در کلام معصومین؟عهم؟

در بیانات اهل‌بیت عترت و طهارت؟عهم؟ نیز سفارش‌های فراوانی پیرامون محاسبه شده است. مفاد روایات این است که تا وقتی انسان در زندگی خود محاسبه درستی نداشته باشد، مراقباتش نیز اثر نخواهد داشت. اهمیت محاسبه نفس در مراقبات سلوکی تا به آنجاست که برخی از بزرگان عرصه سلوک، مانند جناب سیدبن‌طاووس{رحمة الله علیه} کتاب مستقلی در «محاسبةالنفس» نگاشته‌اند.

- امام‌کاظم{علیه السلام} می‌فرماید: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ»[74]؛ «کسی که هرروز از خودش حساب نکشد، از شیعیان ما نیست»؛

- رسول‌خدا{صلوات الله علیه} فرموده‌اند: «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ‏ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَکْبَرِ»[75]؛ «پیش از آنکه به حساب شما برسند، خود حسابگر خویش باشید و قبل از اینکه اعمال شما را بسنجند، اعمال خود را وزن کنید و براى روز قیامت خویشتن را آماده سازید»؛

- در روایتی از رسول اکرم{صلوات الله علیه} نقل است که ایشان می‌فرماید: من در شب معراج وارد عوالم مختلف شدم و بهشت و جهنم را دیدم؛ بر درهای جهنم کلماتی نوشته شده بود؛ بر در هفتم این سه‌جمله بود: «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ وَبِّخُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُوَبَّخُوا ادْعُوا اللَّهَ؟عز؟ قَبْلَ أَنْ تَرِدُوا عَلَیْهِ وَ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِک»[76]؛ «خودتان را به حساب بکشید قبل از اینکه دیگران شما را پای حساب بکشند؛ خودتان را توبیخ کنید قبل از اینکه دیگران شما را توبیخ کنند؛ و خدا را بخوانید قبل از اینکه بر او وارد شوید و دیگر قادر به دعاکردن نباشید».

iii.زمان محاسبه

در طول شبانه‌روز حداقل یک‌بار باید محاسبه داشته باشیم و چنان‌که کاسبان در محاسبات مالی خود با دقت دخل و خرج را می‌سنجند تا روشن شود چقدر سود یا زیان داشته‌اند، انسان نیز در زمان مناسبی که امورات مختلف او را مشغول نکند باید مروری بر اعمال روزانه خود داشته باشد؛ و اعمالش را با ملاک‌های شرعی و مرتبه مراقبه خود بسنجد که تا چه میزان موفق به رعایت حدود مراقبات خود شده است. توصیه جناب ابن‌طاووس{رحمة الله علیه} این است که انسان در آخر شب و قبل از خواب دقایقی را به محاسبه اعمال خود بپردازد.[77] انسان قبل از اینکه به بستر برود، در گوشه‌ای بنشیند و محاسبه کند. کسانی که قبل از خواب قرآن می‌خوانند[78] نیز می‌توانند دقایقی بعد از تلاوت قرآن محاسبه کنند. البته بهتر است محاسبه در بستر خواب انجام نشود؛ چون زمان‌‌هایی که انسان خسته است، وقتی وارد بستر خواب می‌شود، خواب بر او غلبه می‌کند و نمی‌تواند محاسبه خوبی داشته باشد. مناسب‌تر این است که محاسبه پس از تعقیبات نماز عشا انجام شود.[79]

iv.محاسبه‌های دوره‌ای

توصیه دیگر سیدابن‌طاووس{رحمة الله علیه} این است که انسان علاوه بر محاسبه در هر روز، به صورت هفتگی، ماهیانه و در پایان سال، و نیز در روزهای دوشنبه و پنجشنبه هر هفته نیز محاسبه داشته باشد.[80]

امام‌صادق{علیه السلام} فرموده‌اند: «حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ یَعْرِفُنَا أَنْ یَعْرِضَ عَمَلَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ عَلَى نَفْسِهِ فَیَکُونَ مُحَاسِبَ نَفْسِهِ فَإِنْ رَأَى حَسَنَةً اسْتَزَادَ مِنْهَا وَ إِنْ رَأَى سَیِّئَةً اسْتَغْفَرَ مِنْهَا لِئَلَّا یَخْزَى یَوْمَ الْقِیَامَة»[81]؛ بر هر مسلمانی که ما را می‌شناسد و شیعه است، لازم است در هر شبانه‌روز اعمالش را بر خود عرضه کند و از خودش حساب بکشد؛ اگر در اعمال خود «حسنه» می‌بیند، خوشحال شود و اگر سیئه‌ای مرتکب شده، استغفار کند تا در روز قیامت شرمنده و خوار نگردد.

انسان وقتی محاسبه می‌کند، خوب است نموداری از میزان موفقیت خود در مراقبه را ترسیم کند[82] و در دوره‌های زمانی هفتگی و ماهانه، آن را مورد ارزیابی قرار دهد. این نمودار نشان می‌دهد که آیا روند عمل به مراقبه در حال بهبودی است؟

پیشوای ششم شیعیان{علیه السلام} چنین فرموده است: «مَنِ اعْتَدَلَ یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ، وَ مَنْ کَانَ غَدُهُ شَرَّ یَوْمَیْهِ فَهُوَ مَفْتُون‏ وَ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّدِ النُّقْصَانَ فِی نَفْسِهِ دَامَ نَقْصُهُ، وَ مَنْ دَامَ نَقْصُهُ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ، وَ مَنْ أَذْنَبَ مِنْ غَیْرِ تَعَمُّدٍ کَانَ لِلْعَفْوِ أَهْلًا» [83]؛ کسی که دو روزش مثل هم باشد، مغبون است؛ اگر کسی گناهان امروزش بیشتر از گناهان دیروزش باشد، بداند که مفتون است و گرفتار ابلیس شده است؛ کسی که محاسبه دقیق نداشته باشد و چالش‌های نفسش را پیدا نکند، بداند که نقصش رو به ازدیاد خواهد رفت و شیطان از آنجایی که نمی‌داند، به او حمله می‌کند. چنین کسی اگر بمیرد برایش بهتر است! کسی که هرچه از عمرش بیشتر می‌گذرد نامه عملش سیاه‌تر می‌شود، اگر مرگ خود را از خدا بخواهد برایش بهتر است؛ مرگ برای چنین انسانی، نوید خوشبختی است؛ زیرا از استدراج الهی نجات پیدا می‌کند؛ زیرا خداوند متعال می‌فرماید: <وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین>[84]؛ کافران خیال نکنند اگر عمرشان طولانی است، به نفعشان است، بلکه ما به آنها مهلت می‌دهیم تا گناهانشان بیشتر شود.

v.نحوه محاسبه

اهل‌بیت؟عهم؟ درباره چگونگی محاسبه نیز رهنمودهایی بیان فرموده‌اند. امام‌کاظم{علیه السلام} می‌فرماید: کسی که هر روز به حساب اعمال خود نرسد از ما نیست؛ اگر کار نیک کرده است، از خداوند توفیق بیشتر بخواهد و اگر مرتکب گناه شده است، استغفار کند.[85] محاسبه آن است که انسان به حساب اعمالش برسد، خوب و بد آن را با دقت ارزیابی کند، خود را به خاطر گناهانش ملامت کند، از خدا آمرزش بطلبد، بر کارهای نیک که توفیق انجامش را داشته است، خدا را شکر گوید و توفیق بیشتر از خداوند متعال بخواهد.

در روایتی از حضرت علی{علیه السلام} سؤال شد که چگونه محاسبه کنیم؟ فرمودند: انسان باید هنگام صبح و شام[86] به خودش مراجعه کند و همان سؤالی که خداوند از او خواهد کرد را از خود بپرسد: تو یک‌روز از سرمایه گرانبهای عمرت را مصرف کردی؛ در مقابلش چه به‌دست آوردی؟ آیا خدا را ذکر کردی و به ستایش او پرداختی؟ آیا حق برادر مؤمنت را ادا کردی؟ آیا گرفتاریِ کسی را برطرف کردی؟ آیا از برادر مؤمنت دفع غیبت کردی و از حق او در برابر دیگران دفاع کردی؟[87]بر مبنای آیه شریفۀ >وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون>[88]، هر روزی که انسان در دنیا گذرانده است، معادل هزارسال در عالم برزخ است؛ به‌ عبارت ‌دیگر، تقرّب یا تبعّد در هر روزِ عالم دنیا معادل هزارسال تقرّب یا تبعّد در عالم برزخ است؛ پس انسان باید قدر و منزلت تک‌تک لحظات عمرش را بداند.

حضرت علی{علیه السلام} در این روایت -بنابر سطح درک مخاطب و یا دلایل دیگر- به مراحل ابتدایی محاسبه -که وظیفه همگان است- اشاره کرده‌اند و به مسائل عمیق‌ معنوی، همچون تلاش برای حفظ حضور قلب در عبادات و مبارزه با رذایل اخلاقی و مراقبات در مراحل بالاتر که همگی مراتب و مقامات ذکر است، نپرداخته‌اند.

vi.نکات مهم محاسبه

محاسبه صحیح نیازمند توجه به نکات مهم ذیل است:

1-دقت در محاسبه

در محاسبه نباید عجله نمود و سریع عبور کرد، بلکه باید با دقت تمام کارها را به‌یاد آورد و محاسبه کرد. اینکه برخی در ابتدای اربعین بانشاطند و مراقبه دقیق دارند اما کم‌کم مراقبه آنها ضعیف می‌شود و نشاط روزهای اول را ندارند، نشان از ضعف در محاسبه‌ است. محاسبه سطحی این‌گونه است که به سرعت مروری بر ساعات روز خود کند و با خود بگوید: صبح که از خواب بیدار شدم، فلان کار را انجام دادم؛ بعد ظهر و شب نیز همین‌طور! این محاسبه فایده‌ای ندار‌د. محاسبه باید این‌طور باشد که مثلا ساعت پنج صبح از خواب بیدار شدم؛ و لحظه‌ای بعد فلان کار را کردم و سپس آن کار دیگر و... ؛ همین‌طور ساعت به ساعت کارهای خود را بر اساس عهدی که در مراقبه بسته، به یاد بیاورد و محاسبه کند که چقدر منطبق بر مراقبه او بوده است؛ و موارد خلاف را با ذکر دلیل یادداشت کند؛ زیرا موارد نقض عهد در مراقبات برای افراد مختلف زماناً و مکاناً تکراری است و چه بسا فردا نیز در همان موارد و مواقع، گرفتار نقض عهد ‌شود؛ پس با یادداشت‌کردن فراموش نمی‌کند و گرفتار غفلت نمی‌شود. بعد از چنین محاسبه‌ای، استغفار نماید.

از جمله خواص توجه به ادعیه ساعات روز که شیخ‌بهایی{رحمة الله علیه} در کتاب «مفتاح‌الفلاح»[89] نقل کرده‌اند و مورد توجه اهل معنا بوده است، شرطی‌شدن انسان برای محاسبه لحظات روز است تا انسان به‌ محض‌ اینکه دچار غفلت شد، زمان دعا فرا برسد و دوباره متوجه و متذکر گردد.

2-پرهیز از مداهنه (سستی) در هنگام محاسبه

نکته مهمی که باید در بحث محاسبه مورد توجه قرار گیرد، پرهیز از مداهنه با نفس و گرفتارشدن به تلبیس‌های شیطانی در محاسبه است. یکی از حیله‌های شیطان در هنگام محاسبه، بهانه‌تراشی و توجیه است؛ برای مثال، وقتی شخص هنگام محاسبه می‌بیند غیبت کسی را کرده است، به جای استغفارکردن شروع به توجیه می‌کند و با خود می‌گوید: در آنجا من باید دفع ظلم[90] می‌کردم و یا عبرتی را بیان می‌نمودم. در واقع، او با چنین مداهنه‌ای می‌خواهد خودش را تبرئه کند.

درباره سخت‌گیری در محاسبه، پیغمبر اکرم{صلوات الله علیه} چنین فرموده‌اند: «لَا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى یُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِیکِ شَرِیکَهُ وَ السَّیِّدِ عَبْدَه»[91]؛ «هیچ بنده‌ای را نمی‌توان مؤمن نامید، مگر اینکه هنگام محاسبه، سخت‌تر از محاسبه یک‌شریک از شریکش، از نفس خود حساب بکشد». دو نفر که شریک هم هستند، وقتی می‌خواهند سود و زیان را بین خود تقسیم کنند، ریزبه‌ریز حساب‌ها را بررسی می‌کنند؛ هرچه طرف مقابل می‌خواهد بهانه‌جویی کند تا منافع را به طرف خود ببرد، شریکش بهانه‌‌ها را پاسخ می‌دهد! مؤمن هنگام محاسبه، از این هم سخت‌تر از خودش حساب می‌کشد. وقتی مولا، عبدش را برای انجام کاری می‌فرستد، بنده باید وظیفه‌اش را انجام دهد؛ اگر دست خالی برگردد و بهانه بیاورد، این‌طور نیست که مولا به سادگی عذر او را بپذیرد؛ بلکه راهِ هر بهانه‌ای را بر او می‌بندد.

در روایت دیگری از رسول اکرم{صلوات الله علیه} آمده است که فرمودند: «لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى یُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَةِ الشَّرِیکِ شَرِیکَهُ فَیَعْلَمَ مِنْ أَیْنَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ أَیْنَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ أَیْنَ مَلْبَسُهُ أَ مِنْ حِلٍّ أَمْ مِنْ حَرَام‏»[92]؛ «ما هیچ شخصی را متّقی نمی‌دانیم، مگر اینکه سخت‌تر از حساب کشیِ یک‌شریک از شریکش، از نفس خود حساب بکشد؛ تا بداند غذا و نوشیدنی و لباسش از کجا بوده است، از حرام بوده یا از حلال؟».

3-نوشتن خطاها

گناهان مبتلابه افراد گوناگون، متفاوت است و هرکس بنابر شرایط جسمی و خانوادگی و شغلی‌اش در معرض گناهان معین و محدودی قرار دارد. مثلا افراد متدین معمولاً در معرض گناهان کبیره‌ای چون شراب‌خواری و قمار نیستند؛ حتی زمینه این گناهان هم شاید برایشان ایجاد نشود اما زمینه گناهانی مانند غیبت، تهمت، دروغ، ظلم و... تقریبا برای همه وجود دارد. انسان با آگاهی از احکام گناهان و محاسبه دقیق و نوشتن آنها که در کجا و چگونه مبتلا به آن گناه می‌شود، می‌تواند موارد خطاهای تکراری خود را کشف کرده و در موارد بعدی، در مواجهه با آن موقعیت‌ها با آمادگی بیشتری خود را حفظ کند. مثلاً در محاسبه به این نتیجه می‌رسد که در مکان خاص مبتلا به غیبت می‌شود؛ بنابراین در روزهای بعد یا خود را در آن مکان قرار ندهد و یا اگر ناچار است، با دقت و کنترل بیشتری حاضر گردد. به تعبیر دیگر، اگر گناه، حمله شیطان و تیرهای مسموم اوست، انسانی که در معرض خطر قرار ندارد، حالت دفاعی به خود نمی‌گیرد؛ اما وقتی از جایی عبور می‌کند که می‌داند در معرض خطر است، حالت دفاعی گرفته و بیشتر مراقب است. اگر انسان به ‌راحتی در معرض گناه قرار بگیرد، مانند کسی است که بدون آمادگی قبلی در معرض حمله دشمن قرار گرفته است؛ چنین انسانی قطعاً ضربه می‌خورد.

سالک زمانی آمادگی مواجهه با گناه را دارد که کاملاً کاربردی و به صورتی که گفته شد، محاسبه کند؛ البته در ابتدا ممکن است کمی سخت باشد، ولی به‌ تدریج آسان می‌شود. در واقع، او باید هنگام محاسبه، چالش‌های خود را کشف کند تا وقتی دوباره در آن موقعیت قرار می‌گیرد، مرتکب گناه نشود. فراوان دیده می‌شود که افراد پس از انجام دستورات در یک‌اربعین احساس می‌کنند تغییر محسوسی نکرده اند؛ باید متوجه بود که مشکل اساسی، ضعف محاسبه است.

در محاسبه لازم است انسان ایرادات خود را به صورت کاملاً دقیق مکتوب کند؛ یعنی موقعیت‌هایی که دچار گناه شده‌ یا واجبی را ترک کرده‌ است، با ذکر علت، وقوع در گناه یا ازدست‌رفتن مراقبه را بنویسد تا در روز بعد یا موقعیت مشابه دچار همان لغزش نشود؛ مثلاً بنویسد: امروز نماز صبح من قضا شد؛ دلیلش چه بود؟ آیا به خاطر دیرخوابیدن بود یا مربوط به غذای سنگین دیشب؟ و یا مراوده با فلان فرد نامناسب و اموری از این قبیل.

4-توبیخ نفس در صورت تخطی (معاتبه)

معاتبه یعنی اگر سالک بدون عذر، بر خلاف مراقبه عمل کرد، باید خود را توبیخ کند؛ البته معاتبه باید متناسب با مرتبه مراقبه باشد و سخت گیری زودهنگام به یأس می‌انجامد و نشاط در عبادت اصل اولی در سیر معنوی است؛ مثلا در مراقبه مرحله اول، توبیخ بر مبنای ترک واجب و انجام حرام است؛ نه اینکه اگر نتوانست نماز شب بخواند، خودش را توبیخ کند.

5-خلوت‌داشتن هنگام محاسبه

محاسبه باید در زمانی انجام شود که سالک بتواند با خود خلوت کند و با تمرکز محاسبه نماید. امیرالمؤمنین، حضرت علی{علیه السلام} می‌فرماید: «مَا أَحَقَّ الْإِنْسَانَ أَنْ تَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ لَا یَشْغَلُهُ عَنْهَا شَاغِلٌ یُحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ فَیَنْظُرُ فِیمَا اکْتَسَبَ لَهَا وَ عَلَیْهَا فِی لَیْلِهَا وَ نَهَارِهَا»[93]؛ انسان باید زمانی را در هر شبانه‌روز با خود خلوت کند و به محاسبه بپردازد؛ تا ببیند به نفع و یا به ضرر خود چه چیزهایی کسب کرده است. در این مرحله معنایش این است که ببیند چقدر واجب انجام داده و چقدر حرام مرتکب شده است. در این روایت، به زمانِ مشخصی اشاره نشده است. در روایت دیگری از امام‌صادق{علیه السلام} توصیه به محاسبه هنگام خواب شده است: «إِذَا آوَیْتَ إِلَى فِرَاشِکَ فَانْظُرْ مَا سَلَکْتَ فِی بَطْنِکَ وَ مَا کَسَبْتَ فِی یَوْمِکَ وَ اذْکُرْ أَنَّکَ مَیِّتٌ وَ أَنَّ لَکَ مَعَادا»[94]؛ وقتی به بستر رفتی، ببین چه چیزی در شکمت وارد کردی و نیز به‌یاد بیاور که روزی خواهی مُرد و معاد را در پیش داری! این معنای ظاهری این روایت است؛ اگر کمی عمیق‌تر نگاه شود، بر اساس روایتِ «إِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْت‏»[95]، گویا همین الان می‌خواهند انسان را رو به ‌قبله کنند؛ معلوم نیست وقتی می‌خوابد، زنده بیدار می‌شود. انسان وقتی می‌خوابد، روح از بدنش مفارقت می‌کند و از این‌ جهت، شبیه مرگ است؛ بهتر است قبل از مرگ حسابش را با خدا تسویه کند؛ اگر لازم است، استغفار کند و اگر حق‌الناسی به گردن دارد، بنویسد.

برخی از علمای بزرگوار ما حتی در زمان جوانی، به‌ محض‌ اینکه بدهی کوچکی به یک‌مغازه‌دار پیدا می‌کردند، می‌نوشتند و می‌گفتند: معلوم نیست وقتی شب خوابیدیم، بیدار بشویم!

انسان باید همیشه به ‌یاد داشته باشد که روزی خواهد مُرد و سعی کند حسابش را با همه تسویه کند. خوشا بنده‌ای که پیش از حسابرسی در محضر عدل الهی ، به حساب خود پرداخته و خطاهای خود را قبل از توبیخ الهی، با استغفار و اصلاح عمل پاک نماید؛ و در نظر داشته باشد که هرچند خداوند ارحم‌الراحمین است اما برای ستمگران و گناهکاران، اشدّالمعاقبین است.[96]

«تو مگو ما را بدان شه،‌ بار نیست                    با کریمان کارها دشوار نیست»[97]

vii.گزارش محتوا

محتوای اربعین اول ذیل چهارمحور انتخاب شده است:

  • انجام واجبات: ده‌روز؛
  • ترک محرمات: دوازده‌روز؛
  • مصادیقی از واجبات در شرع مقدس اسلام: هشت‌روز؛
  • برخی از گناهان در دین مبین اسلام[98]: ده‌روز.

           

 

[1]- ص، 27.

[2]- البقرة، 29.

[3]- الجاثیة، 13.

[4]- طه، 41.

[5]- «تمام اشیا را برای تو خلق کردم و تو را نیز برای خودم خلق نمودم»؛ (الجواهرالسنیة، ص710).

[6]- الذاریات، 56.

[7]- «رنگ خدا را [انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش‌کنندگان اوییم»؛ (البقرة، 138).

[8]- «همانا! من خدایم که جز من معبودى نیست، پس مرا بپرست و نماز را براى یاد من برپا دار!»؛ (طه، 14).

[9]- الفاتحة، 5.

[10]- غافر، 60.

[11]- یس، 60.

[12]- یس، 61.

[13]- «کسى که دیدار پروردگارش را امید دارد، پس باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ‌کس را در پرستش پروردگارش شریک نکند»؛ (الکهف، 110).

[14]- الزمر، 53.

[15]- «به بندگانم خبر ده که یقیناً من بسیار آمرزنده و مهربانم»؛ (الحجر، 49).

[16]- الإسراء، 65.

[17]- الفجر، 28.

[18]- الفجر، 29 و 30.

[19]- «خداوندا! اینک در خدمت و فرمانبردار توأم؛ تمام خیرات از جانب تو است و بدى، راه و نسبتى به سوی تو ندارد»؛ (الکافی، ج‏3، ص310).

[20]- «من به دور از انحراف و با قلبى حق‏گرا همه وجودم را به سوى کسى که آسمان‏ها و زمین را آفرید، متوجه کردم و از مشرکان نیستم»؛ (الأنعام، 79).

[21]- الأنعام‏، 162.

[22]- دیوان عطار، ص556.

[23]- لسان‌العرب، ج1، ص424.

[24]- هود، 93.

[25]- تفسیر واژگان قرآن کریم، ص‌250.

[26]- «مراقبت، کشیک ‌نفس را ‌کشیدن و پاسبان ‌حرم‌ دل ‌بودن است»؛ (أنه‌الحق، ص163).

[27]- وحشی، رام‌ناشدنی؛ مراد، وحشی‌گری و جنبۀ رام‌ناپذیریِ نفس است.

[28]- «همانا نفس خود را با تقوا و پرهیزگارى ریاضت می‌دهم تا در روز قیامت با خیالی آسوده وارد شود و در مواجهه با حریم گناه و لغزشگاه استوار ماند»؛ (نهج‌البلاغة، ص417).

[29]- «و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش [به وسعتِ‏] آسمان‏ها و زمین است، بشتابید؛ بهشتى که براى پرهیزکاران آماده شده است»؛ (آل‏عمران، 133).

[30]- «خدایا! جوارحم را بر خدمتت قوی گردان تا در میدان‌های پیشتازان به سویت برانم»؛ (مصباح‌المتهجد و سلاح‌المتعبد‏، ج‏2، ص849).

[31]- من لایحضره‌الفقیه، ج‏4، ص412.

[32]- «قالَ امیرُ المُؤمِنینَ{علیه السلام}: یَنْبَغِی‏ أَنْ‏ یَکُونَ‏ الرَّجُلُ‏ مُهَیْمِناً عَلَى نَفْسِهِ مُرَاقِباً قَلْبَهُ حَافِظاً لِسَانَه‏»؛ (تصنیف غررالحکم، ص235).

[33]- رساله سیروسلوک منسوب به بحرالعلوم، ص150.

[34]- «و تترقى مراقبة حتى صار یعبد الله کأنه یراه و أن ربه یراه»؛ (المیزان ‌‌فی‌تفسیرالقرآن، ج‏1، ص374).

[35]- «همانا پروردگار تو در کمین‏گاه است»؛ (الفجر، 14).

[36]- «هیچ سخنى را انسان تلفظ نمى‏کند مگر اینکه نزد آن فرشته‏اى مراقب و آماده براى ثبت و ضبط و گزارش است»؛ (ق، 18).

[37]- «همانا خداوند مراقب شماست»؛ (النساء، 1).

[38]- «آیا او (انسان) نمى‏داند که خداوند همه اعمالش را مى‏بیند»؛ (العلق، 14).

[39]- دیوان حافظ (تصحیحِ قدسی)، غزل 240.

[40]- البقرة، 7.

[41]- دیوان حافظ، غزل 240.

[42]- «کتاب خود را بخوان! کافى است که امروز خودت بر خود حسابگر باشى»؛ (الإسراء، 14).

[43]- دیوان حافظ، غزل 571.

[44]- هیچ گزند و آسیبى در زمین و در وجود خودتان روى نمى‏دهد مگر پیش از آنکه آن را به وجود آوردیم، در کتابى ثبت است؛ بى‏تردید این [تقدیر حوادث‏] بر خدا آسان است. (22) تا بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخورید، و بر آنچه به شما عطا کرده است، شادمان و دلخوش نشوید، و خدا هیچ گردنکش خودستا را دوست ندارد»؛ (الحدید، 22 و 23).

[45]- «گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه مى‏کنم»؛ (ص، 82 ).

[46]- «او و دار و دسته‏اش شما را از آنجا که شما آنان را نمى‏بینید مى‏بینند»؛ (الأعراف، 27).

[47]- «نفس طغیان‌گر، بسیار به بدى فرمان مى‏دهد، مگر زمانى که پروردگارم رحم کند»؛ (یوسف، 53).

[48]- عطش، ص314.

[49]- «و آنچه را پیامبر به شما عطا کرد، بگیرید و از آنچه شما را نهى کرد، بازایستید و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا سخت‌کیفر است!»؛ (الحشر، 7).

[50]- «بپرهیزید از غیبت! چراکه غیبت از زنا بدتر و شدیدتر است! اصحاب گفتند: چگونه است که غیبت از زنا هم بدتر است؟ فرمود: به این خاطر که چه بسا مردی مرتکب زنا شود و سپس توبه کند و خداوند نیز توبه‌اش را بپذیرد اما غیبت‌کننده بخشوده نمی‌شود مگر اینکه غیبت‌شونده از او راضی شود. سپس فرمود:‌همانا موجبات عذاب قبر چند چیز است: سخن‌چینی، غیبت و دروغ»؛ (جامع‌الأخبار، ص147).

[51]- علاقه‌مندان برای استفاده در این زمینه به کتاب «احکام گناهان مورد ابتلا» و مجموعه هشت‌جلدی احکام گناهان که زیر نظر مؤلف محترم جمع‌آوری و توسط همین ناشر چاپ شده است، رجوع کنند.

[52]- الأعراف، 27.

[53]- تصنیف غررالحکم، ص240.

[54]- دیوان حافظ، غزل 72.

[55]- «وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ{علیه السلام}‏ أَنَّهُ جَاءَ رَجُلٌ وَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لَا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِیَةِ فَعِظْنِی بِمَوْعِظَةٍ قَالَ{علیه السلام}: افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لَا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلَایَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاکَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ‏ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ!»؛ (جامع‌الأخبار، ص130).

[56]- علامه بحرالعلوم{رحمة الله علیه} می‌فرماید: «طالب بعد از فحص و نظر چون به اسلام و ایمان اصغر مى‏رسد، اوّل چیزى که بر اوست، تحصیل علم است به احکام ایمان به طریقى که مذکور شد؛ و «طلب العلم فریضة على کلّ مسلم و مسلمة»، به این دالّ است. کسی که از این علم خالى‏ باشد، مجاهدۀ او به جز مغلوبیّت نیفزاید... پس اخذ آن احکام از نبى یا وصى با امکان، اشرف، پس استخراج آنها از کلام ایشان از تقلید، افضل است‏»؛ (رسالۀ سیروسلوک منسوب به بحر‌العلوم، ص140). همچنین نقل شده است که «آیت‌الله سیدعلی قاضى{رحمة الله علیه}‏ به شاگردان طلبه خود که ممهّد براى درس بودند، دستور به خواندن این علوم تا درجه اجتهاد مى‏دادند»؛ (نور مجرد، ج‏1، ص116).

[57]- بحارالأنوار، ج73، ص364.

[58]- دربارۀ موضوع کوچک‌شمردن اوامر الهی، ر.ک: جلد اول از مجموعه «احکام گناهان» گردآوری‌شده زیر نظر مؤلف محترم.

[59]- ر.ک: توضیح‌المسائل (مظاهری)، ص441.

[60]- رسائل عرفانی، ص190.

[61]- «قَالَ مُوسَى{علیه السلام}: یَا رَبِّ إِنِّی أَکُونُ فِی حَالٍ أُجِلُّکَ أَنْ أَذْکُرَکَ فِیهَا قَالَ: یَا مُوسَى اذْکُرْنِی عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ (میزان‌الحکمة، ج‏4، ص224).

[62]- عوالی‌اللئالی‌، ج‏1، ص181.

[63]- رساله سیروسلوک منسوب به بحرالعلوم، ص117.

[64]- «ای دو دوستم! مشتاقان کوی محبوب و سالکان طریق دوست فراوانند اما واصلان به کوی محبوب بسیار کم!»؛ (همان، ص127).

[65]- دیوان حافظ، غزل 1.

[66]- الکافی، ج‌2، ص86.

[67]- البلدالأمین و الدرع‌الحصین، ص349.

[68]- دیوان حافظ، غزل 433.

[69]- «سپس دل‌هاى شما بعد از این واقعه سخت شد؛ همچون سنگ یا سخت‏تر از آن!»؛ (البقرة، 74).

[70]- «نفس خود را در عبادت بفریب و با او به رفق و مدارا باش و به او سختگیرى مکن! و زمانى که نشاط و فراغت دارد، به عبادتش آور! مگر در آنچه بر تو واجب است؛ که تو را از انجامش و مراعات آن در زمان معینش چاره‏اى نیست»؛ (نهج‌البلاغة، ص460).

[71]- الانبیاء، 47.

[72]- الزلزلة، 7 و 8.

[73]- الإسراء، 13 و 14.

[74]- الکافی، ج‏2، ص453.

[75]- محاسبةالنفس، ص13.

 -[76]الفضائل، ص154.

[77]- «أقول: ثم یجلس بین یدی مولاه الذی أنشأه و رباه و مکنه من مساعدة دنیاه و آخرته و لو ساعة واحدة أواخر کل لیلة و یحاسب ملکی اللیل کما یحاسب ملکی النهار و یجتهد فی تطهیر صحیفته من الآثام و الآثار»؛ (محاسبةالنفس، ص31).

[78]- تلاوت قرآن به خصوص سوره مبارکه واقعه و سوره‌های مختلف آخر قرآن قبل از خواب بسیار توصیه شده است؛ اگر کسی این سوره‌ها را بخواند، هنگام استراحت نیز ذاکر است. برای اطلاعات بیشتر دربارۀ اعمال قبل از خواب، ر.ک: آداب‌المریدین.

[79]- به شرطی که بین زمان محاسبه و خواب، فاصله زیادی نباشد؛ زیرا در صورت فاصله زیاد،‌ به محاسبه مجدد نیاز است.

[80]- ر.ک: باب الثالث و الرابع و الخامس از کتاب محاسبةالنفس.

[81]- تحف‌العقول، ص301.

[82]- به این صورت که در محور افقی، ایام هفته را قرار دهد و در محور عمودی، میزان ترک واجبات و ارتکاب محرمات و موارد نقض مراقبه را قرار دهد. سپس برای هر روز یک‌نقطه در نمودار قرار دهد و این نقاط را به‌هم متصل کند.

[83]- نزهةالناظر و تنبیه‌الخاطر، ص107.

[84]- آل‌عمران، 178.

[85]- «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی{علیه السلام} قَال‏: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ کُلَّ یَومٍ؛ فَإن عَمِلَ حَسَنًا إستَزادَ اللهَ، وَ إن عَمِلَ سَیِّئًا إستَغفَرَ اللهَ مِنهُ وَ تابَ إِلَیهِ»؛ (الکافی، ج‏2، ص453).

[86]- استاد سعادت‌پرور{رحمة الله علیه} می‌فرمودند: انسان در ایام خاص مثل ماه رجب و شعبان و رمضان و همچنین در ذی‌القعده و دهه اول ذی‌الحجه و ایام محرم و صفر باید محاسبه دقیق‌تری داشته باشد. به‌همین‌جهت، معمولاً رسم بزرگان این بوده است که محاسبه را در این ایام سه‌مرحله‌ای می‌کردند؛ یعنی بعد از نماز عصر و بعد از نماز عشا و قبل از خواب؛ به این خاطر که وقتی بین مراقبه و محاسبه فاصله زیادی بیفتد، ممکن است انسان خیلی از کارهای خود را فراموش کند.

[87]- «فَقَالَ الرَّجُلُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ: وَ کَیْفَ یُحَاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهُ؟ قَالَ{علیه السلام}: إِذَا أَصْبَحَ ثُمَّ أَمْسَى رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ، فَقَالَ: یَا نَفْسُ! هَذَا یَوْمٌ مَضَى عَلَیْکِ وَ لَا یَعُودُ عَلَیْکِ أَبَداً وَ اللَّهُ یُسَائِلُکِ عَنْهُ بِمَا أَفْنَیْتِهِ فَمَا الَّذِی عَمِلْتِ أَ ذَکَرْتِ اللَّهَ أَمْ حَمِدْتِهِ أَ قَضَیْتِ حَوَائِجَ مُؤْمِنٍ أَ نَفَّسْتِ عَنْه‏ کُرْبَةً... أَ کَفَفْتِ عَنْهُ عَنْ غِیبَةِ أَخٍ مُؤْمِنٍ بِفَضْلِ جَاهِکِ»؛ (مجموعه ورّام، ج‏2، ص94).

[88]- الحج، 47.

[89]- «مِفْتاحُ الْفَلاح فی عَمَلِ الْیَوْم و اللّیلَة مِنَ الْواجباتِ وَ الْمُسْتَحَبّات» مشهور به «مفتاح الفلاح» کتابی به زبان عربی و اثر شیخ‌بهایی {رحمة الله علیه} است که در سال ۱۰۱۵ه.ق در شش‌باب درباره ادعیه، اعمال واجب و مستحب و آداب پسندیده‌ای که یک‌مسلمان‌ انجام می‌دهد، نوشته شده است. این کتاب نزد عالمان و دانشمندان شیعه همواره دارای اهمیت بسیار بوده و ترجمه‌ها، شرح‌ها و تعلیقه‌های فراوانی بر آن نوشته شده است. مؤلف در هرفصل پس از ذکر چند روایت و مطالب مختلف، شروع به توضیح الفاظ روایات کرده و بعضی مطالب مبهم یا دشوار آن فصل را تبیین نموده است.

[90]- اگر به شخصی ظلم شده می‌تواند نزد دیگران شکایت و تظلم کند و آن ظلم را نقل نماید. (رساله آموزشی مقام معظم رهبری، ج2، ص77).

[91]- محاسبةالنفس‏، ص14.

[92]- مجموعه ورّام، ج‏2، ص62.

[93]- تصنیف غررالحکم، ص236.

[94]- مشکاةالأنوار، ص89.

[95]- مصباح‌الشریعة، ص44.

[96]- «أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ‏ فِی‏ مَوْضِعِ‏ النَّکَالِ وَ النَّقِمَة»؛ (مصباح‌المتهجد، ج‏2، ص578؛ دعای افتتاح).

[97]- مثنوی معنوی،‌ ص60 (دفتر اول).

[98]- گناهانی که در این مجموعه انتخاب شده‌اند، برگزیده‌ای از گناهان مورد ابتلا می‌باشند که شایسته است درباره هریک از این گناهان، محتوای مستقل اربعینی تهیه شود.

فهرست مطالب