روز بیست‌وسوم: مصادیق واجبات (نماز)

آیه

توصیه به محافظت بر نماز

<وَ أَنْ أَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ>[1]

«و [نیز فرمان یافته‏ایم‏] به اینکه: نماز را بر پا دارید و از خدا پروا کنید! و اوست که به سویش گردآورى مى‏شوید.»

روایت

تشریع نماز

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: أوَّلُ ما افتَرَضَ اللَّهُ على‏ امَّتِی الصَّلَواتُ الخَمسُ، و أوَّلُ ما یُرفَعُ مِن أعمالِهِمُ الصَّلَواتُ الخَمسُ، و أوَّلُ مایُسألُونَ عَنهُ الصَّلَواتُ الخَمسُ.»[2]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: نخستین چیزى که خداوند بر امّت من واجب کرد، نمازهاى یومیه است و نخستین عملى که از آنها به درگاه خدا بالا مى‏رود، نمازهاى پنج‌گانه است؛ و نخستین چیزى که درباره آن از آنها سؤال مى‏شود، همین نمازهاست.»

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: لِیَکُن أکثَرُ هَمِّکَ الصَّلاةَ، فإنَّها رَأسُ الإسلامِ بعدَ الإقرارِ بِالدِّینِ.»[3]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: باید بیشترین همّ تو نماز باشد؛ زیرا بعد از پذیرفتن دین، سرآمد اسلام نماز است.»

فتوا

امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

سؤال: آیا این مسئله درست است که هرکس نماز را بلد باشد و توانایی خواندن آن را داشته باشد، نماز بر او واجب است؟

جواب: کسی که به حد بلوغ رسیده، نماز بر او واجب است و باید نماز و مسائل آن را یاد بگیرد.[4]

کلام بزرگان

مقام معظم رهبری؟حفظ؟

همۀ واجبات شرعی، اجتناب از همۀ محرمات، تشکیل‌دهنده‌ مجموعه‌‌ای است از داروی تجویز شدۀ از سوی پروردگار برای تقویت بنیۀ روحی و اصلاح امور دنیا و آخرت انسان (اصلاح جامعه، اصلاح فرد)؛ منتها در این مجموعه بعضی از عناصر کلیدی هستند که شاید بشود گفت: نماز کلیدی‌ترینِ این عناصر است.[5]

شعر

«پنج‌وقت آمد نماز و رهنمون                                  عاشقان را فى صلاةٍ دائمون‏

نه به پنج آرام گیرد آن خمار                                    که در آن سرهاست نِى پانصدهزار

نیست زُر غِبّاً وظیفه عاشقان                                 سخت مستسقى است جان صادقان‏

نیست زُر غِبّاً وظیفه‏ ماهیان                                  زانکه بى‏دریا ندارند انس جان»‏[6]

داستان

نماز در هر وضعیتی!

سیدمحسن جبل عاملی{رحمة الله علیه} از علمای بزرگ شیعه و نوادۀ برادر سیدجواد عاملی{رحمة الله علیه} (صاحب کتاب مفتاح‌الکرامة) است. او در دمشق مدرسه‌ای تاسیس کرد تا دانش‌آموزان شیعه در آن تحصیل کنند.

ایشان می‌گوید: یکی از تربیت‌یافتگان مدرسۀ ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد. از آنجا نامه‌ای به این مضمون برای من نوشت: چند روز پیش که شاگردان مدرسۀ ما را امتحان می‌کردند، من برای امتحان رفتم. مدتی زیادی نشستم تا نوبت به من برسد. دیدم اگر بنشینم نمازم فوت می‌شود. به‌همین‌خاطر، ‌از جا حرکت کردم که نماز بخوانم. کسانی که در آنجا بودند، پرسیدند: کجا می‌روی؟ چیزی نمانده تا نوبتت برسد. گفتم: من یک‌تکلیف دینی دارم که وقتش می‌گذرد. گفتند: امتحان هم وقتش می‌گذرد؛ اگر این جلسه برگزار شود، دیگر جلسه‌ای تشکیل نخواهند داد و هرگز هیئت ممتحنه برای خاطر تو جلسۀ خصوصی تشکیل نمی‌دهند. گفتم: هرچه بادا باد؛ من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمی‌کنم. بالأخره رفتم. از قضا، هیئت ممتحنه متوجه شدند که من به اندازۀ ادای یک‌وظیفه دینی غیبت کرده‌ام و اظهار کردند که چون این شخص در وظیفۀ خود جدی است، روا نیست او را معطل بگذاریم؛ برای قدردانی از این عمل باید جلسه‌ای خصوصی برایش تشکیل دهیم. این بود که جلسۀ دیگری تشکیل دادند و من حاضر شدم و امتحان دادم».

ایشان پس از نقل این داستان می‌گوید: من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کرده‌ام که اگر به دریا بیفتند، دامنشان تَر نمی‌شود.[7]

سیرۀ شهدا

نماز صبح

تا نیمه‌های شب کشتی می‌گرفتیم. وقتی خواستیم بخوابیم، محمود (شهیدکاوه) می‌گفت: صبح برای نماز بیدارم کنید؛ اگر بیدار نشدم، رویم آب بریزید تا بیدار شوم. فردا صبح هرچه کردیم، بیدار نشد. ناچار شدیم که با ترس‌ولرز رویش آب بریزیم. بلند شد و تشکر کرد.[8]

ادعیه

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِفْنَا فِیهِ عَلَى مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ، وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ، وَ وَظَائِفِهَا الَّتِی وَظَّفْتَ.»[9]

«خدایا! بر محمد و خاندان او درود بفرست و در این ماه ما را به اوقات نمازهاى پنج‌گانه آگاه فرما؛‌ و ما را به حدود و احکامش که مقرر داشته‌اى و واجباتش که واجب ساخته‏اى،‌ مطلع فرما!»

روز بیست‌وچهارم: مصادیق واجبات (نماز)

آیه

توصیه به محافظت بر اوقات نماز

<حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ>[10]

«بر تمام نمازها و به‌خصوص نماز میانه [که بر اساس پاره‏اى از روایات، نماز ظهر است‏] محافظت و مراقبت کنید، و [در حال طاعت و عبادت‏] فروتنانه براى خدا بپا خیزید.»

روایت

نماز اول وقت

«قالَ الإمامُ الصّادِقُ{علیه السلام}: فَضلُ الوَقتِ الأوَّلِ على الآخِرِ کَفَضلِ الآخِرَةِ على الدُّنیا.»‌[11]

«امام‌صادق{علیه السلام} فرمود: فضیلت نماز اوّل وقت بر آخر وقت، همچون فضیلت آخرت بر دنیاست.»

«قالَ الإمامُ الکاظِمُ{علیه السلام}: الصَّلواتُ المَفروضاتُ فی أوَّلِ وَقتِها إذا اقِیمَ حُدُودُها، أطیَبُ رِیحاً مِن قَضِیبِ الآسِ حینَ یُؤخَذُ مِن شَجَرِهِ فی طِیبِهِ و رِیحِهِ و طَراوَتِهِ، فَعَلَیکُم بِالوَقتِ الأوَّل.»‏[12]

«امام‌کاظم{علیه السلام} فرمود: نمازهاى واجب اوّل وقت، اگر با شرایط گزارده شوند، از یک‌شاخۀ تر و تازه و خوشبوىِ مُورد که تازه از بوته‏اش جدا مى‏شود، خوشبوترند؛ پس بر شما باد نماز اوّل وقت!»

فتوا

مقام معظم رهبری؟حفظ؟

سزاوار است که نماز در اول وقت با حضور قلب و به دور از رنگ و ریا گزارده شود و نمازگزار در هر کلمه آن به یاد داشته باشد که با خدا سخن می‌گوید و بداند که چه می‌گوید![13]

امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

سؤال: هنگامی که مهمان برای ما می‌آید و وقت نماز شده است، از نظر اسلام ما باید کدامیک را ترجیح دهیم: آیا باید مدتی کوتاه پیش مهمان بنشینیم و سپس مشغول نماز شویم یا اینکه پس از رفتن مهمان، نماز خود را بخوانیم؟

جواب: مستحب است نماز خود را اول وقت بخوانید.[14]

کلام بزرگان

آیت‌الله سیدعلی آقای قاضی{رحمة الله علیه}

علامه طباطبایی{رحمة الله علیه} و آیت‌الله بهجت{رحمة الله علیه} از ایشان نقل می‌کنند که فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند.[15]

شعر

«باد خشم و باد شهوت باد آز                برد او را که نبود اهل نماز

کوهم و هستی من بنیاد اوست                ور شوم چون کاه بادم باد اوست

جز به باد او نجنبد میل من                     نیست جز عشق احد سرخیل من »[16]

داستان

آیت‌الله شهیددستغیب{رحمة الله علیه}

ایشان بسیار مقید بودند که نماز را حتی در مسافرت‌ها، اول وقت به‌جا آورند. در سالیان درازی که خدمت آن بزرگوار بودم، به‌ندرت به یاد می‌آورم که نماز را سر وقت نخوانده باشند یا نمازشان به‌تأخیر افتاده باشد. در یکی از مسافرت‌های عمره که خدمت ایشان بودیم، بلیتِ یکسرۀ هواپیما برای شهر جدّه فراهم نشد، بلکه بلیت تهران-بیروت و بیروت-جده تهیه شد. در فرودگاه بیروت، چندساعت ما را برای ترانزیت نگه داشتند. نزدیک مغرب بود که هواپیما برای پرواز به سوی جدّه آماده شد. آیت‌الله دستغیب خیلی کوشیدند که اگر میّسر باشد، هواپیما تأخیر کند تا بشود نماز را سروقت خواند، ولی میّسر نشد. وارد هواپیما شدیم و در داخل هواپیما نیز خیلی معطل شدیم. ایشان خیلی ناراحت بودند که نماز نخوانده‌اند. چندمرتبه خواستند پیاده شوند، گفته شد: مسافرین همه سوارند؛ الان حرکت می‌کنیم.

بالأخره تأخیر هواپیما به‌قدری طول کشید که حساب کردیم وقتی به جدّه می‌رسیم، ممکن است وقت نماز گذشته باشد و نماز قضا گردد. به‌همین‌خاطر، ایشان با حالت پریشان و ناراحت گفتند: پیاده شویم، هرچند هواپیما برود و ما جا بمانیم؛ اما درب هواپیما بسته بود. ایشان با حالت توجه مخصوص و سکوت، چنددقیقه‌ای سرپا ایستاده بودند که هواپیما برای حرکت روشن شد. به مجرد روشن‌شدن هواپیما، شعله‌های آتش از موتور آن نمایان گردید. با عجله هواپیما را خاموش کردند و درِ آن را باز کردند و از مسافرین خواستند که هرچه زودتر پیاده شوند. آیت‌الله دستغیب با خوشحالی زیادی با رفقا پیاده شدند و ایشان مرتب می‌فرمودند: نماز، نماز! کارکنان هواپیما می‌گفتند: حداقل چهارساعت تأخیر داریم تا هواپیما آماده حرکت شود. شهیددستغیب به محض رسیدن به سالن فرودگاه به نماز ایستادند و نماز مغرب و عشا را با توجه و شکرگزاری خاص انجام دادند. سلام نماز را که دادند، مأموران گفتند: آقا! سوار شوید که نقص هواپیما برطرف شده است و می‌خواهیم حرکت کنیم.[17]

سیرۀ شهدا

فرماندهی در برزخ به خاطر نماز اول وقت

جاده‌های کردستان آن‌قدر ناامن بود که وقتی می‌خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصا در آن تاریکی، باید گاز ماشین را می‌گرفتی و پشت سرت را هم نگاه نمی‌کردی؛ اما زین‌الدین که همراهت بود موقع اذان باید کنار جاده می‌ایستادی تا نمازش را بخواند؛ اصلا راه نداشت.

بعد از شهادتش یکی از بچه‌ها خوابش را دیده بود که در مکه به همراه عده‌ای مشغول زیارت است. پرسیده بود: اینجا چه می‌کنی؟ جواب داده بود: به خاطر نمازهای اول وقتم اینجا هم فرمانده‌ام.[18]

ادعیه

«وَ أَنْزِلْنَا فِیهَا مَنْزِلَةَ الْمُصِیبِینَ لِمَنَازِلِهَا، الْحَافِظِینَ لِأَرْکَانِهَا الْمُؤَدِّینَ لَهَا فِی أَوْقَاتِهَا عَلَى مَا سَنَّهُ عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ{صلوات الله علیه} فِی رُکُوعِهَا وَ سُجُودِهَا وَ جَمِیعِ فَوَاضِلِهَا عَلَى أَتَمِّ الطَّهُورِ وَ أَسْبَغِه.»‏[19]

«خدایا! ما را همانند کسانی قرار ده که به‏ منازل والاى نماز راه مى‏یابند و همه ارکان آن رعایت مى‏کنند و آن را به وقت خود، به آیین بنده تو و رسول تو، محمد{صلوات الله علیه}، در رکوع و سجود و همه فضیلت‌هایش و به کامل‏ترین طهارت و در نهایت خشوع به‌جاى مى‏آورند.»

روز بیست‌و‌پنجم: مصادیق واجبات (نماز)

آیه

آثار نماز

<اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُون‏>[20]

«آنچه را از این کتاب به تو وحی شده تلاوت کن! و نماز را [با شرایط ویژه‌اش] بخوان! بی‌تردید نماز بازدارندۀ از هر زشت‌کاری و ناپسندی است؛ همانا یادِ خداوند [اثری] بزرگ‌تر [از دیگر آثار نماز] است، و خدا آنچه را انجام می‌دهید، می‌داند.»

روایت

آثار نماز

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: مَن لَم تَنهَهُ صلاتُهُ عنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ لَم یَزدَدْ مِنَ اللَّهِ إلّا بُعداً.»[21]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: هرکه نمازش او را از کار زشت و ناپسند باز ندارد، جز بر دورى او از خدا افزوده نشود.»

«رُوِیَ عَن رَسولِ اللَّهِ{علیه السلام} فی رجُلٍ یُصَلِّی مَعهُ و یَرتَکِبُ الفَواحِشَ، قالَ: إنّ صلاتَهُ تَنهاهُ یَوماً ما؛ فلَم یَلبَث أن تاب.»[22]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} درباره مردى که با ایشان نماز مى‏خواند و درعین‌حال مرتکب کارهاى زشت مى‏شد، فرمود: نمازش، روزى او را از زشتکارى باز خواهد داشت. دیرى نگذشت که آن مرد توبه کرد.»

فتوا

مقام معظم رهبری؟حفظ؟

نماز مهمترین عبادت است و اگر درست و با توجه انجام گیرد، روح انسان را پاکیزه، و دل او را نورانی می‌سازد و او را بر رهاکردن خلقیات ناپسند،‌ قادر میگرداند؛ یعنی می‌تواند فرد و جامعه انسانی را به‌تدریج از همه آلودگی‌ها پاک کند.[23]

کلام بزرگان

امام‌خمینی{رحمة الله علیه}

‏‏ای ‌عزیز! دامن همّت به کمر زن و دست طلب بگشای و با هر تعب‏ ‎‏و زحمتی است حالات خود را اصلاح کن و شرایط روحیۀ نماز اهل معرفت را‏ ‎‏تحصیل کن؛ و از این معجون الهی که با کشف تامّ محمدی{صلوات الله علیه} برای درمان تمام دردها و نقص‌های نفوس فراهم آمده، استفاده کن؛ و خود را‏ تا مجال است از این منزلگاه ظلمت و حسرت و ندامت و چاه عمیق بُعد از‏ ‎‏ساحت مقدس ربوبیّت؟ج؟ کوچ ده و مستخلص کن و به معراج وصال و‏ ‎‏قرب کمال، خود را برسان؛ که اگر این وسیله از دست رفت، وسایل دیگر منقطع‏ ‎‏است: «فاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مٰا سِوٰاها؛ وَ إنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها»[24].[25]

شعر

«این نماز و روزه و حج و جهاد                هم گواهی‌دادن است از اعتقاد

این زکات و هدیه و ترک حسد                              هم گواهی‌دادن است از سرّ خود

روزه گوید: کرد تقوا از حلال                   در حرامش دان که نبود اتصال

وان زکاتش گفت: کو از مال خویش        می‌دهد پس چون بدزدد ز اهل کیش»[26]

داستان

نماز باعث ریزش گناهان

ابوعثمان می‌گوید: من و سلمان زیر درختی نشسته بودیم. سلمان شاخۀ درختی را که برگ‌هایش خشک شده بود، جنبانید و همۀ برگ‌ها بر زمین ریخت. سپس گفت: روزی با پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} زیر این درخت نشسته بودیم؛ آن‌حضرت شاخه‌ای را که برگ‌هایش خشکیده بود، تکان داد و همۀ برگ‌ها بر زمین ریخت؛ سپس به من فرمود: ای سلمان! مؤمن چون بر آن وجهی که دستور رسیده، وضو بگیرد و پس از آن، نمازهای پنج‌گانه شبانه‌روز را به‌جا آورد، گناهان او می‌ریزند؛ همچون این برگ‌ها که از درخت فرو ریخت.[27]

سیرۀ شهدا

نماز در دفتر ژنرال

دوره خلبانی ما (شهیدعباس بابایی) در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارش‌هایی که در پرونده خدمت من درج شده بود، هنوز تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند. یک‌روز به دفتر مسئول دانشکده، که یک‌ژنرال بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. از من خواست که بنشینم. پرونده‌ام روی میز بود. ژنرال آخرین کسی بود که باید نسبت به قبول یا ردشدنم اظهار نظر می‌کرد. او شروع به سؤال کرد. از سؤال‌ها برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این برایم خوشایند نبود. احساس می‌کردم رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در سر داشتم، همه در حال نابودی است. در این فکرها بودم که شخصی وارد اتاق شد و ژنرال را برای کار مهمی به بیرون اتاق برد. با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم و دیدم که وقت نماز ظهر است. با خود گفتم: کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم.

انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. با خود گفتم: هیچ‌کار مهمی بالاتر از نماز نیست؛ همین‌جا نماز را می‌خوانم؛ إن‌شاءالله تا نمازم تمام نشود، ژنرال نیاید. بلند شدم، به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه که همراه داشتم را به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. اواسط نماز بودم که ژنرال وارد اتاق شد. با خود گفتم: نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ تصمیم گرفتم نماز را ادامه دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و به سمت میز ژنرال آمدم. درحالی‌که روی صندلی می‌نشستم، از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. او نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه کار می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده! گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم؛ چون زمان آن فرارسیده بود، من از نبود شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه مطالبی که در پرونده تو آمده، مثل اینکه راجع به همین کارهاست؛ این‌طور نیست؟ گفتم: همین طور است. لبخند زد. از نگاهش خواندم که از صداقت و پایبندی من به تکلیفم خوشش آمده است. خودنویس را از جیبش بیرون آورد و با خوش‌رویی پرونده‌ام را امضا کرد. با حالتی احترام‌آمیز از جایش بلند شد، دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم؛ شما قبول شدید؛ برایتان آرزوی موفقیت دارم. متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. به اولین محل خلوتی که رسیدم، به پاس این نعمت بزرگ دورکعت نماز شکر خواندم.[28]

ادعیه

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی رَهْبَةً مِنْکَ وَ رَغْبَةً إِلَیْکَ وَ رَاحَةً تَمُنُّ بِهَا عَلَیَّ‏.»[29]

«خدایا! ترس از خودت و میل به سویت و آسایشی که به وسیله آن بر من منت گذاشتی را در نماز و دعای من قرار بده!»

 

[1]- الانعام، 72.

[2]- حکمت‌نامه پیامبر اعظم{صلوات الله علیه}، ج‏9، ص416.

[3]- بحارالأنوار، ج77، ص127.

[4]- استفتائات (رهبری)، ج1، ص127.

[5]- بیانات معظم له در 29/8/1387 (به نقل از نرم‌افزار حدیث ولایت).

[6]- مثنوى‏معنوى، ص881.

[7]- هزارویک ‌حکایت اخلاقی، ص301.

[8]- یادگاران، ج6، ص80.

[9]- الصحیفةالسجادیة، ص188 (دعای 44).

[10]- البقرة، 238.

[11]- میزان‌الحکمة، ج‏6، ص316.

[12]- همان، ص317.

[13]- رساله آموزشی، ج1، ص105.

[14]- استفتائات (امام‌خمینی)، ج1، ص133.

[15]- فریادگر توحید، ص121.

[16]- مثنوى ‏معنوى، ص185.

[17]- شهیدان محراب، ص120.

[18]- یادگاران، ج10، ص91.

[19]- الصحیفة السجادیة، ص188 (دعای 44).

[20]- العنکبوت، 45.

[21]- میزان‌الحکمة، ج6، ص277.

[22]- همان.

[23]- رساله آموزشی، ج1، ص105.

[24]- الکافی، ج3، ص268.

[25]- آداب‌الصلوة، ص5.

[26]- مثنوی معنوی، ص637.

[27]- هزارویک ‌حکایت اخلاقی، ص297.

[28]- پیک افتخار 9، همسفر ملائک، ص43.

[29]- مصباح‌المتهجد، ج‏1، ص65.

فهرست مطالب