a.روز یازدهم: ترک محرمات

b.آیه

i.دوری از نواهی الهی

<وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ>[1]

«و [از اموال و احکام و معارف دینى‏] آنچه را پیامبر به شما عطا کرد، بگیرید و از آنچه شما را نهى کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید! زیرا خدا سخت‌کیفر است.»

c.روایت

i.اثر دوری از گناه

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}:‏ مَنْ تَرَکَ مَعْصِیَةً لِلَّهِ مَخَافَةَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَرْضَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»[2]

«رسول خدا{صلوات الله علیه} فرمود: کسی که گناهی را به‌خاطر ترس از خداى تبارک و تعالى ترک کند، خداوند متعال او را در روز قیامت خشنود می‌سازد.»

d.فتوا

i.مقام معظم رهبری؟حفظ؟

سؤال: آیا کسی که در آموختن احکام دینی مورد نیاز خود کوتاهی می‌کند، گناهکار است؟

جواب: اگر نیاموختن احکام به ترک واجب یا ارتکاب حرام بینجامد،‌ گناهکار است.[3]

e.کلام بزرگان

i.ملاحسینقلی همدانی{رحمة الله علیه}

تمام سفارشات این بینوا به تو، اهتمام در ترک معصیت است. اگر این خدمت را انجام دادى، آخرالامر تو را به جاهاى بلند خواهد رسانید؛ البته، البته در اجتناب از معصیت کوتاهى مکن و اگر -خداى نخواسته- معصیت کردى، زود توبه نما و دورکعت نماز به‌جا آور و بعد از نماز هفتادمرتبه استغفار کن و سربه‌سجده بگذار و در سجده از حضرت پروردگار عفو بخواه! امیدوارم عفو بفرماید. معاصى کبیره در بعض رساله عملیه ثبت شده، یاد بگیر و ترک نما و پیرامون غیبت و دروغ و اذیت مگرد![4]

f.شعر

«سر ز هوا تافتن از سروریست                ترک هوا قوت پیغمبریست

گر نَفسِ نفس به فرمان توست               بس به‌حقیقت که بهشت آنِ توست

از جرس نفس برآور غریو                       بندۀ ‌دین باش نه مزدور دیو»[5]

g.داستان

i.ترک غیبت

هرگز کسی در حضور شیخ‌عباس (محدث) قمی{رحمة الله علیه} جرئت غیبت‌کردن نداشت. خود نیز چنان از گناهان و غیبت و دروغ احتراز داشت که فوق تصور است. در ایام بیماری منجر به وفاتش، یکی از علمای تهران برای عیادت به حضورش رسید. شیخ‌عباس آن روز بسیار ناراحت و متفکر بود. آن عالم ‌پرسید: چرا ناراحتید؟ شیخ پاسخ داد: در سفری که به حج رفتم، در مکه معظمه خواستم به روش محدثین که از یکدیگر اجازه می‌گیرند، از یکی از محدثان عامه اجازه حدیث بگیرم؛ وقتی این منظور را با وی در میان نهادم، عالم سنّی مطلبی گفت و من روی مصالحی به دروغ آن را انکار کردم؛ اکنون در این فکرم که فردای قیامت چگونه این دروغ را در محضر عدل الهی توجیه کنم؟[6]

h.سیرۀ شهدا

i.احمدعلی نیری

یکی از هم‌رزمانش می‌گفت: در لحظۀ شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد و به زمین افتاد؛ از ما خواست که بلندش کنیم؛ وقتی روی پایش ایستاد، رو به کربلا دستش را به سینه نهاد و گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله»؛ به همان حالت به دیدار ارباب بی‌کفن خود رفت.[7]

آیت‌الله حق‌شناس{رحمة الله علیه} در عظمت شهید فرمود: در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمدآقا پیدا می‌کنید؟! این شهید را دیشب در عالم رؤیا دیدم؛ از او پرسیدم: چه خبر؟ به من فرمود :تمامی مطالبی که (از برزخ و...) می‌گویند، حق است؛ از شب اول قبر و سؤال و... اما مرا بی‌حساب‌و‌کتاب بردند. رفقا! آیت‌الله‌العظمی بروجردی{رحمة الله علیه} حساب‌وکتاب داشت، اما نمی‌دانم این جوان چه کرده بود که به اینجا رسید![8]

داستان تحول از زبان خود شهید این‌گونه است: یک‌روز با رفقای محل به دماوند رفته بودیم. یکی از بزرگ‌ترها گفت: برو کتری را آب کن و بیاور! کتری را برداشته و راه افتادم. مسیر زیادی را طی کردم تا صدای آب به گوشم رسید. از بین بوته‌ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد، یک‌دفعه سرم را پایین انداختم و همان‌جا نشستم. بدنم شروع به لرزیدن کرد. نمی‌دانستم چه کنم؟ می‌توانستم به‌راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه، چندین دختر جوان مشغول شنا بودند. خدا را صدا زدم و گفتم: خدایا کمک کن! شیطان به‌شدت مرا وسوسه می‌کند اما به خاطر تو از این گناه می‌گذرم. از جایی دیگر آب تهیه کردم و پیش بچه‌ها رفتم و مشغول درست‌کردن آتش شدم. دود زیادی به چشمانم رفت و اشکم جاری شد. یادم افتاد حاج آقای حق‌شناس گفته بود: هرکس برای خدا گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. گفتم: از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم و اشک می‌ریختم و مناجات می‌کردم. خیلی با توجه گفتم: «یا الله، یا الله». به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می‌شد؛ به اطرافم نگاه کردم؛ صدا از همۀ سنگ‌ریزه‌های بیابان و درخت‌ها و کوه می‌آمد. همه می‌گفتند: «سبوحٌ قدوس ربّ الملائکة و الروح»؛ از آن موقع کم‌کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد.[9]

i.ادعیه

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خَلِّصْنِی مِنَ الْحَسَدِ، وَ احْصُرْنِی عَنِ الذُّنُوبِ، وَ وَرِّعْنِی عَنِ الْمَحَارِمِ، وَ لَا تُجَرِّئْنِی عَلَى الْمَعَاصِی، وَ اجْعَلْ هَوَایَ عِنْدَکَ، وَ رِضَایَ فِیمَا یَرِدُ عَلَیَّ مِنْکَ.»[10]

«خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا از حسد بِرهان و از گناهان در امان دار و از حرام‌ها پرهیز ده و مرا بر ارتکاب معاصى گستاخ مفرما و میل و خواهشم را به ساحت خود معطوف دار! و چنان کن که به هرچه از تو مى‏رسد خرسند باشم.»

j.روز دوازدهم: ترک محرمات

k.آیه

i.مخالفت با رسول الهی، عامل ورود به جهنم

<وَ مَنْ یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سَاءَتْ مَصِیرًا>[11]

«و هرکس بعد از آنکه [راه‏] هدایت برایش روشن و آشکار شد، با پیامبر مخالفت و دشمنى کند و از راهى جز راه مؤمنان پیروى نماید، او را به همان سو که رو کرده واگذاریم، و به دوزخ درآوریم و آن بد بازگشت‌گاهى است.»

l.روایت

i.تعجب از ارتکاب گناه

«قالَ الإمامُ الْبَاقِرُ{علیه السلام}:‏ عَجَباً لِمَنْ یَحْتَمِی مِنَ الطَّعَامِ مَخَافَةَ الدَّاءِ کَیْفَ‏ لَا یَحْتَمِی مِنَ الذُّنُوبِ مَخَافَةَ النَّارِ.»[12]

«امام‌باقر{علیه السلام} فرمود: تعجب می‌کنم از کسی که از غذا به خاطر احتمال مریضی و درد می‌ترسد ولی از گناهان به خاطر ترس از جهنم دوری نمی‌کند.»

m.فتوا

i.آیت‌الله سیستانی؟حفظ؟

بر مکلف لازم است مسائلی را که احتمال می‌دهد به واسطه یادنگرفتن آنها واجبی را ترک کرده یا حرامی را انجام دهد، یاد بگیرد.[13]

n.کلام بزرگان

i.آیت‌الله بهاری{رحمة الله علیه}

اولین ادب مراقبه، ترک معاصی است که قوام تقوا و اساس آخرت و دنیا بر آن است و با چیزی بهتر از آن نمی‌توان تقرب‌ الی‌الله حاصل کرد. از اینجاست که حضرت موسى{علیه السلام} از حضرت خضر{علیه السلام} سؤال مى‏کند که چه کرده‏اى که مأمور شده‏ام از تو تعلّم کنم؟ فرمود: با ترک معصیت. پس این را باید انسان، بزرگ بداند و نتیجه آن هم بزرگ است. حقیقتا چقدر قبیح است از بنده ذلیل که آناً فآناً[14] در محضر مقدّس او مستغرق نعم الهى بوده باشد، مع‏هذا پرده حیا را از روى خود بردارد و از روى جرئت مرتکب مناهى (گناهان) حضرت ملک‌الملوک گردد. سزاوار است که چنین شخصى در سیاست‌خانه جبّار‌السّموات‌والارضین محبوس بماند، ابدالابدین؛ مگر اینکه توبه کند و دامن رحمت واسعه او را فراگیرد.[15]

o.شعر

«گذر ز باطل و مردانه حق‌پرستی کن                     ز حق‌پرستی بهتر چه کار خواهد بود؟

بساز چارهٔ رفتن که رهروان رفتند                             که سعدی از تو سخن یادگار خواهد بود

به قطره‌قطره حرامت عذابت خواهد بود                 به ذره‌ذره حلالت شمار خواهد بود»[16]

p.داستان

i.سرانجام سیب

محمد (پدر مقدس اردبیلی{رحمة الله علیه}) در جوانی به کار کشاورزی در روستای خود اشتغال داشت. روزی مشغول زراعت بود که نگاهش به سیبی درون جوی آب افتاد؛ سیب را برداشت و خورد؛ ولی ساعتی بعد از کار خود پشیمان شد؛‌ زیرا خود را مالک سیب نمی‌دانست. مسیر آب را پیش گرفت تا صاحب سیب را پیدا کند. سرانجام به باغی رسید که درختان سیب زیادی داشت و متوجه شد که سیب مربوط به این درختان بوده است. نزد باغبان رفت و حلالیت خواست. او گفت: این باغ برای من و برادرم است؛‌ من سهم خود را حلال کردم ولی برادرم ساکن نجف است و اختیار مالش بر عهده من نیست. محمد که سخت ناراحت بود،‌ به سمت نجف حرکت کرد تا طلب حلالیت کند. در نجف آن شخص را یافت ولی او گفت:‌ من تو را به شرطی حلال می‌کنم که با دخترم ازدواج کنی؛ اما بدان که او کور و کر و شل است. محمد که با زحمت خودش را به نجف رسانده بود، تن به قضای الهی داد و ناگزیر قبول نمود. صاحب باغ او را به خانه خود برد و مجلس جشن عروسی را برقرار کرد. همان شب، وقتی تازه‌داماد منتظر دختری کور و کر و شل بود،‌ ناگهان نگاهش به نوعروس افتاد؛ اما در کمال تعجب دید که او در نهایت کمال و جمال است. پدر عروس را خواست و از او پرسید: شما که گفتید دختر من کور و کر و شل است، این دختر که هیچ نقصی ندارد و در اوج زیبایی است! پدر دختر اظهار داشت: دختر من کر است، چون غیبت کسی را نشنیده است؛ کور است، چون با دیده خود به نامحرمی ننگریسته است؛ شل است، چون بدون اجازه پدر و مادرش از خانه بیرون نرفته است.

نتیجه این ازدواج که مرد و زنش اهل رعایت حلال و حرام بودند، پسری چون مقدس اردبیلی{رحمة الله علیه} شد.[17] شخصیتی که درباره‌اش گفته‌اند: در طول چهل‌سال از او کار مباحی سر نزد؛ چه رسد به حرام و مکروه.[18]

q.سیرۀ شهدا

i.رعایت حق مردم

موقع انتخابات مسئول صندوق بودم. سرم را که بلند کردم، آقامهدی (شهیدزین‌الدین) را در صف دیدم. ایشان به‌تازگی فرماندۀ لشکر شده بود. به احترامشان بلند شدم و گفتم: بیایید جلوی صف! اما نیامد و صبر کرد تا نوبتش شود. هنگام رفتن تا جلوی در رفتم و پرسیدم: وسیله دارید؟ گفت: بله. هرچه نگاه کردم ماشینی در آن اطراف ندیدم. به سمت یک‌موتورگازی رفت و سوار شد. وقتی به حرکت افتاد، با لبخند به من گفت: مال خودم نیست؛ از برادرم قرض گرفته‌ام.[19]

r.ادعیه

«اللَّهُمَّ أَعْطِنِی بَصِیرَةً فِی دِینِکَ وَ فَهْماً فِی حُکْمِکَ وَ فِقْهاً فِی عِلْمِکَ وَ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ وَرَعاً یَحْجُزُنی عَنْ‏ مَعَاصِیکَ.‏»[20]

«خدایا از تو می‌خواهم که به من عطا کنی: بصیرت در دینت، و فهم در فرمانت، و آگاهی در علمت، و دونصیب از رحمتت، و ورعی که مرا از گناهان تو حفظ کند.»

s.روز سیزدهم: ترک محرمات

t.آیه

i.تحریم کارهای زشت

<قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ>[21]

«بگو: پروردگارم فقط کارهاى زشت را -چه آشکارش باشد و چه پنهانش- و گناه و ستم ناحق را و اینکه چیزى را که خدا بر حقّانیّت آن دلیلى نازل نکرده شریک او قرار دهید، و اینکه امورى را از روى نادانى و جهالت به خدا نسبت دهید، حرام کرده است.»

u.روایت

i.مستیِ گناه

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: احذَرْ سُکرَ الخطیئةِ، فإِنّ للخَطیئةِ سُکراً کَسُکرِ الشَّرابِ، بل هِی أشَدُّ سُکراً مِنهُ.»[22]

«پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: از مستى گناه بپرهیز! زیرا مستى گناه همچون مستى شراب و بلکه شدیدتر از آن است‏.»

v.فتوا

i.آیت‌الله شبیری زنجانی؟حفظ؟

مسائلی را که انسان احتمال عقلائی می‌دهد به آنها احتیاج پیدا کند و نتواند احتیاط کند، باید پیش از عمل، آنها را یاد بگیرد تا در هنگام عمل بر خلاف وظیفه شرعی خود رفتار نکند.[23]

w.کلام بزرگان

i.آیت‌الله بهاری{رحمة الله علیه}

غرض‏ اصلى‏ از خلقت‏ حاصل‏ نخواهد شد به جز اینکه معرفت و محبت میان عبد و مولا باشد و تحصیل تقوا محتاج چندچیز است: یکى پرهیز از معاصى است. باید معاصى را تفصیلاً یاد بگیرد و هریک را در مقام خود ترک نماید؛ و ترک واجبات نیز از جملۀ معاصى است. پس باید واجبات خود را هم به مقدار وسع و ابتلا به آنها یاد گرفته و عمل نماید و این واضح است که با معصیت‌کارى، اسباب محبت و معرفت فراهم نخواهد شد. هیچ رکنى از ارکان‏ شریعت‏ نباید در زمین بماند.[24]

x.شعر

«آری، آری ظلمت دود و گناه                                 خانۀ‌ دل را کند تار و سیاه

در قفا هر ظلمتی را ظلمتی است                            هر گنه نساج و پرده غفلتی است»[25]

y.داستان

i.نمک‌شناسی طرار

یکی از طراران (دزدان) ماوراءالنهر به نیشابور آمد و خواست مالی و نعمتی به دست بیاورد. به تجسس مردم مشغول شد و دانست که خزانه حاکم شهر کجاست. شبی وارد خزانه شد و از پول و جواهر هرچه توانست برداشت. ناگهان چشمش به چیز روشنی خورد. گمان برد که شاید گوهر باشد. وقتی خواست آن را بردارد، نتوانست. با خود گفت: چقدر سنگین است! زبانش را بر آن زد و قدری چشید. متوجه شد که نمک است. تمام پول‌ها و طلاها را بر زمین گذاشت و رفت.

فردا به حاکم خبر دادند که دزد وارد خزانه شده ولی چیزی نبرده است. حاکم گفت: در شهر جار بزنید که هرکس این کار را کرده است، در امان است؛ فقط بیاید و بگوید که چرا چیزی نبرده است؟ آن دزد وقتی این ندا را شنید، نزد حاکم رفت و گفت: دیشب در خزانه شما چیزی دیدم که گمان کردم گوهر است؛ وقتی معلوم شد نمک بوده، با خود گفتم: من نمک حاکم را خورده‌ام و باید حق او را محترم شمارم! به همین خاطر چیزی برنداشتم و رفتم. حاکم وقتی این سخن را از او شنید، او را اکرام نمود و مقام سپهسالاری درگاه خود را به او عطا نمود.[26]

z.سیرۀ شهدا

i.فرار

سربازی‌اش را باید داخل خانۀ جناب سرهنگ می‌گذراند (آن هم زمان شاه). وقتی وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه‌عریانِ سرهنگ افتاد، بدون معطلی پابه‌فرار گذاشت و خودش را برای جریمه‌ای که انتظارش را می‌کشید، آماده کرد. جریمه‌اش تمیزکردن تمام دستشویی‌های پادگان بود. هجده‌دستشویی که در هرنوبت، چهارنفر مأمور نظافتشان بودند. هفت‌روز از این جریمه سنگین می‌گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟ عبدالحسین (شهیدبرونسی) که نمی‌خواست دست از اعتقادش بکشد، گفت: این هجده‌توالت که سهل است، اگر سطل را به دستم بدهی و بخواهی که تمام این کثافت‌ها را خالی کنم و تا انتهای سربازی هم کارم همین باشد، با کمال میل قبول می‌کنم؛ ولی مجددا به آن خانه برنمی‌گردم. بیست‌روز این تنبیه ادامه داشت؛ اما وقتی دیدند حریف اعتقاداتش نمی‌شوند، کوتاه آمدند و او را به گروهان خدمات فرستادند.[27]

aa.ادعیه

«وَ لَسْتُ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِفَضْلِ نَافِلَةٍ مَعَ کَثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِکَ، وَ تَعَدَّیْتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِکَ إِلَى حُرُمَاتٍ انْتَهَکْتُهَا، وَ کَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا، کَانَتْ عَافِیَتُکَ لِی مِنْ فَضَائِحِهَا سِتْراً.»[28]

«چگونه می‌توانم به فضیلت نوافل خود توسل جویم؛‌ درحالی‌که از بسیارى از وظایف خویش در اداى فرایض تو غفلت کرده‏ام و از مرز مناهى تو گذشته و مرتکب اعمال حرام و گناهان بزرگ شده‏ام؛ گناهانى که عافیت تو مانند پرده‏اى مرا از رسوایی‌هاى آنها در امان داشته است.»

bb.روز چهاردهم: ترک محرمات

cc.آیه

i.پیامد اطاعت از غیرخدا

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ>[29]

«اى ‌اهل ایمان! اگر از کافران فرمان ببرید، شما را به [عقاید و روش‏هاى کافرانه‏] گذشتگان‌تان بازمى‏گردانند؛ در نتیجه زیان‌کار خواهید شد.»

dd.روایت

i.نهی از ارتکاب گناه

«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: إیّاکَ أن تَدَعَ طاعَةَ اللَّهِ و تَقصِدَ مَعصیتَهُ شَفَقةً على‏ أهلِکَ، لأنَّ اللَّهَ تعالى‏ یَقولُ: <یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً>[30]».[31]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: مبادا به خاطر دلسوزى براى خانواده‏ات، طاعت خدا را واگذارى و به نافرمانى او روى آورى؛ زیرا خداوند متعال‏مى‏فرماید: اى مردم! از پروردگارتان بترسید و از آن روزى بهراسید که نه پدرى مى‏تواند براى فرزندش کارى بکند و نه فرزندى براى پدرش.»

ee.فتوا

i.آیت‌الله سیستانی؟حفظ؟

عادل کسی است که کارهایی را که بر او واجب است، به جا آورد و کارهایی را که بر او حرام است، ترک کند؛ و کسی که بدون عذر شرعی، واجبی را ترک کرده یا حرامی را مرتکب شود، ‌عادل نیست. در این امر فرقی بین گناه صغیره و کبیره نیست.[32]

ff.کلام بزرگان

i.آیت‌الله بهجت{رحمة الله علیه}

آرزوی ما این است که هم دولت حق در جهان حکومت کند و هم همه بر صراط مستقیم عبودیت قرار بگیریم؛ بنابراین اگر قبل از ظهور دولت حق خاطرجمع باشیم که بر صراط مستقیم بندگی هستیم،‌ بهتر است. لذا باید از گناهانی که زمینه ظهور دولت حضرت غائب؟عج؟ را برای ما فراهم نمی‌کند، پرهیز نماییم.[33]

gg.شعر

«هرکه او عصیان کند شیطان شود                          که حسود دولت نیکان شود

چون ‌که در عهد خدا کردی وفا                             از کرم عهدت نگه دارد خدا»[34]

hh.داستان

i.طَبَق حرام

ایامى که امام‌باقر{علیه السلام} در حبس منصور دوانیقى بود، غذای کمی میل مى‌کرد. روزى یکى از زن‌هاى صالح که دوستدار اهل‌بیت؟عهم؟ بود، دو قرص نان از مال حلال درست کرد و به نزد امام فرستاد تا ایشان میل کند. زندان‌بان به امام عرض کرد: فلان زن صالح که دوستدار شماست، این دو قرص نان را به‌ رسم‌ هدیه فرستاده است و سوگند مى‌خورد که از حلال است و التماس دارد که شما آن را تناول کنید. امام{علیه السلام} قبول نکرد و فرمود: به او بگویید: ما مى‌دانیم طعام تو حلال است، اما چون روی طَبَق حرام پیش ما فرستادى، خوردن آن ما برای ما سزاوار نیست.[35]

ii.سیرۀ شهدا

i.دوری از حرام در زندان

شهیدعبدالله میثمی به رعایت مسائل شرعی شهره بود. زمانی که ایشان به‌خاطر مبارزات انقلابی در زندان طاغوت بود، غالب گوشت مصرفی زندان، گوشت وارداتی بود که به طریق غیرشرعی ذبح می‌شد. به‌همین‌دلیل، او از خوردن غذای زندان امتناع می‌ورزید؛ اما اینکه چه می‌خورد و چطور خودش را سیر می‌کرد، تا مدت‌ها برای ما سؤال بود. اوایل فکر می‌کردیم ماست یا نان و حلوایی یا چیزی دیگر از بوفه زندان تهیه می‌کند که البته این هم نبود. یک‌روز به شکلی اتفاقی متوجه شدم چیزی از تخت او پایین افتاد و صدای خشکی از آن بلند شد. از روی کنجکاوی نزدیک رفتم؛ آنچه افتاده بود، یک‌کیسه بود؛ وقتی درش را باز کردم، دیدم پر از نان خشک است. نان خشکی که شبیه نان زندان نبود.[36]

jj.ادعیه

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنَا حُسْنَ مُصَاحَبَتِهِ، وَ اعْصِمْنَا مِنْ سُوءِ مُفَارَقَتِهِ بِارْتِکَابِ جَرِیرَةٍ، أَوِ اقْتِرَافِ صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ.»[37]

«خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و روزى ما چنان کن که این روز را مصاحبى شایسته باشیم و ما را از آن نگه دار! طوری که این روز را ترک کنیم درحالى‌که مرتکب گناهى کوچک یا بزرگ نشده‌ایم.»               

kk.روز پانزدهم: ترک محرمات

ll.آیه

i.نهی از گناه آشکار و پنهان

<وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَ بَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِمَا کَانُوا یَقْتَرِفُونَ>[38]

«گناه آشکار و پنهان را رها کنید! قطعاً کسانى که مرتکب گناه مى‏شوند به زودى در برابر آنچه همواره مرتکب مى‏شدند، مجازات خواهند شد.»

mm.روایت

i.گناه، همانند اسب چموش

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: ألا و إنَّ الخَطایا خَیلٌ شُمُسٌ حُمِلَ علَیها أهلُها و خُلِعَت لُجُمُها فَتَقَحَّمَت بِهِم فی النارِ.»[39]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: بدانید که گناهان، اسبان چموشى هستند که گناهکاران بر آنها نشسته و لگام‌هایشان رها شده است؛ پس سواران‌شان را در آتش مى‏افکنند.»

nn.فتوا

i.آیت‌الله بهجت{رحمة الله علیه}

سؤال: آیا فراگیری محرمات همانند فراگیری واجبات، لازم و واجب است؟

جواب: هرچه از مسائل تکالیف اعم از واجب و حرام مورد ابتلا باشد، باید آنها را از طریق رساله و غیر آن یاد گیرند.[40]

oo.کلام بزرگان

i.آیت‌الله سعادت‌پرور{رحمة الله علیه}

ایشان در نامه‌ای به یکی از دوستان نوشت: تصدّقت شوم! نظر به محبّت دیرینه‌ای که با شما و دوستان هم‏طریق خود دارم، لازم دانستم امورى که در سلوک الى‌اللَّه به نفع سالک است، تذکّر دهم؛ در صورت مراعات، ره صدساله، یک‌ساله طى شود، ان‌شاء‌اللَّه. انجام واجبات‏ و ترک محرّمات، پس از آن مستحبات را حتّى‏المقدور به جاى آورد و ترک مکروهات کند. از مستحبّات، نماز شب و بیدارى قبل از اذان صبح را بسیار اهمیّت دهد؛ همچنین نماز اوّل وقت، قرائت قرآن و توسّل به رسول و اولادش؟عهم؟ را ترک نکند.[41]

pp.شعر

«چو روشن گشتى از طاعت، شدى تاریک‏ از عصیان‏

وراى کفر و ایمان دل همیشه در نظاره‏ستى‏

و گر محتاج این طاعت نماندستى دل مسکین‏

دل بیچاره را مى‏دان که او محتاج چاره‏ستى‏»[42]

qq.داستان

i.اثر ترک گناه

امام‌سجاد{علیه السلام} به ابوحمزه ثمالی فرمودند: مردی با زن خود سوار کشتی بود. کشتی در اثر امواج، غرق شد و از بین مسافرین، فقط آن زن نجات پیدا کرد. آن زن خود را به تخته‌پاره‌ای چسباند تا به جزیره‌ای رسید. در آنجا مردی راهزن وجود داشت که از هیچ معصیتی خودداری نمی‌کرد. وقتی چشم راهزن به زنی تنها افتاد، با تعجب پرسید: تو از آدمیانی یا از جنیان؟ جواب داد: از بنی‌آدمم! راهزن بدون اینکه کلمه دیگری از او بپرسد، قصد دست‌درازی به او کرد. در این ‌هنگام دید چنان لرزه بر اندام زن افتاده که مانند درختان تکان می‌خورد. پرسید: از چه می‌ترسی؟ با سر به طرف آسمان اشاره نمود و گفت: از خدا می‌ترسم! راهزن گفت:‌ آیا تاکنون به عمل نامشروع تن نداده‌ای؟ گفت: به عزت پروردگارم سوگند! هرگز چنین کاری نکرده‌ام. صحبت‌های او در راهزن اثر کرد. به زن گفت: تو تاکنون چنین کاری نکرده‌ای و این‌گونه می‌ترسی! به خدا سوگند! من از تو سزاوارترم به این گونه ترسیدن! از آن گناه منصرف شد و به سوی خانه خود برگشت و از گناهان گذشته توبه نمود.

در راه با راهبی همراه شد. حرارت آفتاب بر آنها تابید. راهب گفت: ای ‌جوان! خوب است دعا کنی که خداوند به وسیله ابری بر ما سایه اندازد تا از حرارت خورشید آسوده شویم. جوان با شرمندگی اظهار داشت: من در پیشگاه خداوند عمل خوبی ندارم تا جرئت تقاضا داشته باشم. راهب گفت: پس من دعا می‌کنم، تو آمین بگو! جوان قبول کرد. راهب دست نیاز دراز کرده و از خداوند خواست سایه‌ای از ابر بر آنها بیندازد؛ جوان آمین گفت. چیزی نگذشت که مقداری از آسمان را ابر فرا گرفت. آن دو در سایه ابر به راه خود ادامه دادند. وقتی بر سر دوراهی از هم جدا شدند، ناگهان راهب توجه کرد و دید که ابر به همراه جوان می‌رود. از همان‌جا به او گفت: اکنون معلوم شد تو از من بهتری؛ آمین تو مستجاب شد، نه دعای من؛ باید داستان خود را برایم شرح دهی! جوان داستان زن را برایش بیان کرد. راهب گفت: خداوند به واسطه همان ترسی که تو را فرا گرفت، گناهان گذشته‌ات را آمرزید؛ اینک متوجه باش که در آینده خود را از خطا نگه داری.[43]

rr.سیرۀ شهدا

i.ابووهب

وهب چندسال بود که در شعبه‌ای در شهرستان ورامین کار می‌کرد. ساعت پنج صبح می‌رفت و هفت شب می‌آمد. می‌ترسیدم در این رفت‌و‌آمد طولانی در جاده اتفاقی برایش بیفتد. اتفاقا وهب تا چندسال سرش را پایین انداخت، رفت و آمد و هیچ درخواستی نکرد؛ اما من مادر بودم و نگران. فکر می‌کردم پدرش (شهید حاج‌حسین همدانی) کسی را در بانک ندارد که سفارش وهب را کند؛ تااینکه خبردار شدم معاون وزیر، ‌رفیق اوست. سرانجام با کلی احتیاط به حاج‌حسین گفتم: هفت‌سال است که وهب این راه را می‌رود و می‌آید؛ نمی‌خواهم پارتی‌بازی کنی؛‌حق قانونی اوست که پس از این مدت به تهران منتقل شود. حاج‌حسین نگذاشت سخنم را ادامه بدهم؛ عصبانی شد و صدایش را بالا برد: دفعه آخر باشد که چنین درخواستی از من داری! من که انتظار چنین برخوردی را نداشتم،‌ با لحنی حق‌به‌جانب گفتم: مگر من برای این بچه بیش از حقش را می‌خواهم؟ اگر او غریبه بود،‌ برایش کاری می‌کردی؟ آماده بودم که جواب تندتری بشنوم اما ایشان با لبخند جواب داد: فامیلی من در شناسنامه، همدانی است و فامیلی وهب، متقی‌نیا است؛ پس او هم غریبه است و می‌بینی که من برای غریبه‌ها نیز کار شائبه‌دار انجام نمی‌دهم.[44]

ss.ادعیه

«وَ تَرْحَمَنِی بِصَدِّی عَنْ مَعَاصِیکَ مَا أَحْیَیْتَنِی وَ تُوَفِّقَنِی لِمَا یَنْفَعُنِی مَا أَبْقَیْتَنِی.»[45]

«و بر من ترحمى کن که مرا در همه‌ عمر از معصیت بر طاعت خود اعراض دهى و مادامى که در این جهان مرا باقى مى‏دارى، به کارى موفقم بدار که مرا سودمند باشد!»

tt.روز شانزدهم: ترک محرمات

uu.آیه

i.ارتکاب گناه، موجب ورود به آتش

<بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ>[46]

[چنین نیست که مى‏گویید]؛ بلکه کسانى که مرتکب گناه شدند و آثار گناه سراسر وجودشان را فراگرفت، آنان اهل آتش‌اند و در آن جاودانه‏اند.»

vv.روایت

i.هشدار به گناهکاران

«قالَ الإمامُ الکاظمُ{علیه السلام}: إنَّ للَّهِ؟عز؟ فی کلّ یومٍ و لیلةٍ مُنادِیاً یُنادِی: مَهلًا مَهلًا عِبادَ اللَّهِ عن معاصِی اللَّهِ، فلولا بَهائمُ رُتَّعٌ، وصِبْیَةٌ رُضَّعٌ، و شُیوخٌ رُکَّعٌ، لَصُبَّ علَیکُمُ العَذابُ‏ صَبّاً تُرَضُّونَ بهِ رَضّاً.»[47]

«امام‌کاظم{علیه السلام} فرمود: در هرشب و روز از جانب خداوند؟عز؟ آوازدهنده‏اى ندا مى‏دهد: اى ‌بندگان خدا! از نافرمانى خدا باز ایستید، باز ایستید؛ زیرا اگر به خاطر حیوانات چرنده و کودکان شیرخواره و سال‌خوردگان خمید‌ه‌پشت نبود، چنان عذابى بر سر شما ریخته مى‏شد که خرد و خمیر مى‏شدید!»

ww.فتوا

i.آیت‌الله بهجت{رحمة الله علیه}

سؤال: از نظر شرعی، انجام واجبات مقدم است یا ترک محرمات؟

جواب: هر کدام در مورد خود لازم است.[48]

xx.کلام بزرگان

i.آیت‌الله سعادت‌پرور{رحمة الله علیه}

چیزى که مایه نجات از رنج دنیا و عذاب آخرت است، ترک معاصى و محرمات و به‌جاآوردن واجبات است که پرهیز از معاصى، خود کفّاره پاره‏اى از لغزش‏هاست؛ چنان‌که در سوره نسا مى‏فرماید: <إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً>[49]؛ باید آتش قهر را با آب ندامت و پشیمانى توبه که از دیدگان‏ فرو مى‏ریزد، خاموش کنى؛ پیش ‌از آنکه در موقف انفعال درآیى و گرفتار آتش سوزان شوی؛ اگر اینجا نادم نشوى، آنجا به ناراللَّه مبتلا خواهى شد.[50]

yy.شعر

«تا به کى وقت به لاطائل و بیهوده رود

تا به کى عمر بلا یعنى و خسران گذرد

چند اوقات شود صرف جهان فانى

نه در اندیشه آغاز و نه پایان گذرد

حیف ازین عمر گرانمایه که هر لحظه از آن

صرف‏ طاعات‏ توان‏ کرد و به عصیان گذرد»[51]

zz.داستان

i.حضورنیافتن در مجلس معصیت

اصل و اساس سیره تربیتی آیت‌الله انصاری همدانی{رحمة الله علیه} بر این بود که دامن انسان آلوده به گناه نشود و آن مرحوم خیلی به شرعیات پایبند بودند. ما قبل از اینکه با این بزرگوار آشنا شویم، نمی‌دانستیم مثلا مجلس معصیت چقدر مضر است و خیلی راحت در مجالس شرکت می‌کردیم؛ بعد از آشنایی با ایشان بود که پرهیز می‌کریم؛ و اگر در یک‌مجلس معصیتی وجود داشت، در آن شرکت نمی‌کردیم.[52]

یک‌بار خیلی اصرار کردم که آقا! مردم و روحانیون همدان خیلی از وضعیت شما ناراحتند و می‌گویند: شما انزوا اختیار کرده‌اید؛ چرا با این آقایان رفت‌و‌آمد نمی‌کنید؟ فرمود: شما کاری نداشته باشید! چند روز گذشت. باز همین قضیه را تکرار کردم تا دفعه سوم گفتم: آقا نمی‌خواهم ایراد بگیرم؛ فقط می‌خواهم علت آن را بدانم. ایشان فرمود: می‌گویم، ولی به شرط آنکه تا زنده هستم به کسی نگویی. قضیه این است که یادم نمی‌آید جلسه‌ای با این آقایان شرکت کرده باشم و آنها در مورد شخص ثالثی غیبت نکرده باشند؛ و چون یقین دارم این جلسات این‌گونه است، رفتنش برای من حرام است.

ایشان خیلی مقید و دقیق بودند و تا کسی می‌خواست در مجلسشان غیبت کند یا دروغی بگوید، امر به سکوت می‌کردند و می‌فرمودند: تا همین حد کافی است؛ بیش از این نگو![53]

خود ایشان فقط در جوانی تدریس دروس حوزوی داشتند، اما بعضی از رفقا را به سایر شاگردان عالم خود ارجاع داده، می‌فرمودند: شرع را به اینها یاد بدهید که ایراد نداشته باشند و خیلی به این مسئله اهمیت می‌دادند و تأیید می‌کردند بر اینکه شروع حرکت، شرع است و اگر این کارتان ایراد داشته باشد و در این مسئله جاهل باشید، به هیچ‌جا نمی‌رسید.[54]

روزی یک‌نفر خدمتشان آمد و خیلی اصرار کرد که دستورالعملی به من بدهید؛ ایشان اعتنایی نکردند؛ روز دوم آمد باز اعتنایی نکردند؛ روز سوم آمد و باز اصرار کرد؛ آقای انصاری فرمودند: آن‌قدر مبلغ به گردنت هست که باید بپردازی؛ اول برو آنها را درست کن، بعد به دنبال دستور‌گرفتن باش! طرف رنگش پرید و رفت.[55]

aaa.سیرۀ شهدا

i.امربه‌معروف و بیت‌المال

چندتا از بچه‌ها کنار آب جمع شده بودند. یکی از آنها برای تفریح به درون آب تیر می‌زد. شهیدزین‌الدین از راه رسید و گفت: این تیرها برای بیت‌المال است، هدر ندهید! آن شخص پاسخ داد: به شما مربوط نیست؛ و زین‌الدین را هل داد. ایشان چیزی نگفت و رفت. دقایقی بعد یکی از رفقا آمد و گفت: چه شده؟ قضیه را گفتم. به آن شخص گفت: می‌دانی چه کسی را هل دادی؟ وقتی متوجه اشتباهش شد دنبال شهیدزین‌الدین دوید تا عذرخواهی کند. ایشان گفته بود: مهم نیست؛ من فقط امربه‌معروف کردم؛ گوش‌دادن یا ندادنش به خودت مربوط است.[56]

bbb.ادعیه

«اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏...وَ أَنْ یُطْمِعَ نَفْسَهُ فِی إِضْلَالِنَا عَنْ طَاعَتِکَ، وَ امْتِهَانِنَا بِمَعْصِیَتِکَ، أَوْ أَنْ یَحْسُنَ عِنْدَنَا مَا حَسَّنَ لَنَا، أَوْ أَنْ یَثْقُلَ عَلَیْنَا مَا کَرَّهَ إِلَیْنَا.»[57]

«خدایا! از نیرنگ‌های شیطان... و اینکه او طمع کند که ما را از طاعت تو منحرف دارد و براى خواری‌، ما را به راه معصیت تو کشاند، به تو پناه مى‏بریم. او گناهان را در دیده ما آراسته می‌کند تا ما را خوشایند باشد و طاعاتى که در دل ما ناخوش نموده است، بر ما گران آید.»

ccc.روز هفدهم: ترک محرمات

ddd.آیه

i.پرهیز از گناهان موجب بخشش و تکریم الهی

<إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیمًا>[58]

«اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مى‏شوید دورى کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو مى‏کنیم، و شما را به جایگاهى ارزشمند و نیکو وارد مى‏کنیم.»

eee.روایت

i.دوری از گناه در خلوت

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: اتَّقوا معاصیَ اللَّهِ فی الخَلَواتِ، فإنّ الشاهِدَ هُو الحاکِمُ.»[59]

«امیرالمومنین{علیه السلام} فرمود: از معاصى خدا در تنهایی‌هاى خود بپرهیزید! زیرا کسی که شاهد است (یعنى خداوند)، همان داور است.»

«قالَ الإمامُ الباقرُ{علیه السلام}: مَنِ ارتَکَبَ الذنبَ فی الخَلاءِ لم یَعبَأِ اللَّهُ بهِ.»[60]

«امام‌باقر{علیه السلام} فرمود: هرکه در خلوت گناه کند، خداوند به او اعتنا نمى‏کند.»

fff.فتوا

i.آیت‌الله مظاهری؟حفظ؟

رفع صفت رذیله –گرچه عملی بر طبق آن انجام ندهد- اگر قدرت بر رفع داشته باشد، واجب مؤکد و ترک این واجب، از محرمات است.[61]

ggg.کلام بزرگان

i.آیت‌الله سعادت‌پرور{رحمة الله علیه}

براى رسیدن به مقامات معنوى هیچ راهى بهتر از تحکیم ولایت اهل‌بیت؟عهم؟ و مواظبت به واجبات‏ و ترک محرمات نیست و هرکس از بزرگان به مقامى رسیده، تنها از این راه بوده است.[62] البته رسیدن به چنین مرحله‏اى (متصف‌شدن به صفات الهیه) با حرف میسر نیست؛ بلکه سلوک راه عبودیت کامل از طریق انجام واجبات‏ و مستحبات و ترک محرّمات و مکروهات همراه با اخلاص کامل و عنایت و رحمت ویژه الهى او را مى‏طلبد که تأثیر مهمى در به‌وجود‌آمدن این ویژگى‏ها در بنده دارد.[63]

hhh.شعر

«ما درین انبار گندم می‌کنیم                   گندمِ جمع‌آمده گم می‌کنیم

می‌نیندیشیم آخر ما به هوش                  کین خلل در گندمست از مکر موش

موش تا انبار ما حفره زَدست                  و از فنش انبار ما ویران شدست

اول ای ‌جان دفع شر موش کن               وانگهان در جمع گندم جوش کن

گر نه موشی دزد در انبار ماست              گندم اعمال چِل‌ساله کجاست»[64]

iii.داستان

i.چوپان و گوسفندان یهودیان

پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} در سال هفتم هجری به همراه هزارو‌ششصد سرباز برای فتح قلعۀ خیبر که در سی‌ودوفرسخی مدینه قرار داشت، روانه شدند. مسلمانان مدتی در بیابان‌های اطراف خیبر ماندند و نتوانستند قلعه‌های خیبر را فتح کنند. ایشان از نظر غذایی در مضیقه بودند؛ به‌طوری‌که بر اثر شدت گرسنگی، از گوشت حیواناتی که مکروه بود، مانند گوشت قاطر و اسب استفاده می‌کردند. در این شرایط، چوپان سیاه چهره‌ای که گوسفندان یهودیان را می‌چراند، نزد پیامبر{صلوات الله علیه} آمد و مسلمان شد و سپس گفت: این گوسفندان مال یهودیان است؛ آنها را در اختیار شما می‌گذارم. پیامبر{صلوات الله علیه} با کمال صراحت در پاسخ او فرمودند: این گوسفندها نزد تو امانت هستند و در آیین ما خیانت به امانت جایز نیست؛ بر تو لازم است که همۀ گوسفندان را به صاحبانشان برگردانی. او نیز فرمان پیامبر{صلوات الله علیه} را اطاعت کرد و گوسفندان را به صاحبانشان رساند و به جبهۀ مسلمانان بازگشت.[65]

jjj.سیرۀ شهدا

i.مال حرام

در زمان تقسیم اراضی دوساعت آب به همراه همین مقدار زمین از ملک ارباب به نام عبدالحسین (شهیدبرونسی) ثبت کرده بودند، اما ایشان قبول نکرد و گفت: من ملکی را که توسط طاغوت شاه تقسیم شود، قبول نمی‌کنم. این ملک را رد کرد و دهقان همان ارباب شد. گفت: من ملک ارباب را می‌کارم؛ او حق اربابی‌اش را ببرد و من هم حق کشاورزی خودم را. معتقد بود این ملک تقسیم شده از طرف طاغوت، نجس است.[66]

kkk.ادعیه

«اللَّهُمَّ... فَأَوْقَعَنِی وَ قَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ مِنْ صَغَائِرِ ذُنُوبٍ مُوبِقَةٍ، وَ کَبَائِرِ أَعْمَالٍ مُرْدِیَةٍ حَتَّى إِذَا قَارَفْتُ مَعْصِیَتَکَ، وَ اسْتَوْجَبْتُ بِسُوءِ سَعْیِی سَخْطَتَکَ، فَتَلَ عَنِّی عِذَارَ غَدْرِهِ، وَ تَلَقَّانِی بِکَلِمَةِ کُفْرِهِ، وَ تَوَلَّى الْبَرَاءَةَ مِنِّی، وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً عَنِّی، فَأَصْحَرَنِی لِغَضَبِکَ فَرِیداً، وَ أَخْرَجَنِی إِلَى فِنَاءِ نَقِمَتِکَ طَرِیداً لَا شَفِیعٌ یَشْفَعُ لِی إِلَیْکَ، وَ لَا خَفِیرٌ یُؤْمِنُنِی عَلَیْکَ، وَ لَا حِصْنٌ یَحْجُبُنِی عَنْکَ، وَ لَا مَلَاذٌ أَلْجَأُ إِلَیْهِ مِنْکَ.»[67]

«خدایا!‌... درحالی‌که از گناهان خرد نابودکننده و گناهان بزرگ تباه‌گر به سوى تو مى‏گریختم، شیطان مرا گرفتار کرد تا اینکه مرتکب معصیت تو شدم و به کردار زشتم سزاوار خشم تو گشتم؛ در این زمان لگام غدر خویش بازچید و سخن کفرش را بر من خواند، سپس بر من پشت کرد و از من بیزارى جست و به راه شوم خود رفت و در وادى تنهایى در برابر غضب تو رهایم ساخت و بر آستان خشم تو مطرودم کرد؛ درحالی‌که نه شفیعى است که نزد تو از من شفاعت نماید، و نه امان‌دهنده‏اى که مرا در برابر تو ایمن گرداند، و نه جاى محکم و استوارى است که از تو جلوگیرى کند، و نه پناهگاهى است که از تو به آن پناه ببرم.»

lll.روز هجدهم: ترک محرمات

mmm.آیه

i.ارتکاب گناه، زیان به نفس

<وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا یَکْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا>[68]

«و هرکس مرتکب گناهى شود، فقط به زیان خود مرتکب مى‏شود و خدا همواره دانا و حکیم است.»

nnn.روایت

i.ارتکاب گناه موجب نابودی عقل

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: مَن قارَفَ ذَنباً فارَقَهُ عَقلٌ لا یَرجِعُ إلَیهِ أبداً.»[69]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: هرکه ‏گناهى ‏را مرتکب شود، عقلى از او جدا می‌شود که هرگز به او بازنمی‌گردد.»

ooo.فتوا

i.آیت‌الله مشکینی{رحمة الله علیه}

کسی که به اصول دین معتقد شود،‌ طبعا یقین اجمالی پیدا می‌کند که از ناحیه دین، واجباتی در مرحله عمل بر عهده اوست که باید به‌جا آورد؛ و محرماتی بر عهده اوست که باید ترک کند. این احکام را «فروع الزامی دین» می‌نامند.[70]

ppp.کلام بزرگان

i.آیت‌الله سعادت‌پرور{رحمة الله علیه}

ایشان در نامه‌ای به یکى از دوستان نوشت: اى عزیز برادر! آن‌قدر بدان که پس از شناسایى حق، کما هو حقّه، آن بینى که از دیده‏ها پنهان است؛ و آن شنوى که گوش‏ها از آن کر است؛ و آن دانى که قلوب تفقّه آن را نمى‏نماید؛ ولى یک‌قدرى ریاضت مى‏خواهد؛ وَ مِنْ اهِمِّ الرّیاضات- ابتدائاً- ترک محرّمات و فعل واجبات‏، و پس از آن، مراقبت از اعمال و کردار در شب و روز، و پس از آن، مراقب‌دوست‌بودن... چون این ریاضات را به خود تحمل کنى و در امتحانات ثابت‌قدم باشى، امید است که درى به رویت باز کنند که تمام عالم و مَن‌فیها را در وراى آن مشاهده کنى. با گفتن، کار درست نمى‏شود؛ و الّا سخن بسیار است و شیرین؛ چون آن در باز نشود، هزاران‌حرف و گفتار چون صداى بال مگسى است که از کنار گوش انسان بگذرد.[71]

qqq.شعر

«درد دینست داروی مؤمن                                    که بدو گردد از جحیم ایمن

تکیه بر لذّت جهان کردن                                      چیست ای‌خواجه، خون‌ دل‌ خوردن

وقت لذّت بترسی از سلطان                                   وقت عصیان نترسی از سبحان

دل منه بر جهان بی‌معنی                                       که ثَباتی ندارد این دُنیی»[72]

rrr.داستان

i.فوت نماز

عارف بزرگوار، شیخ حسنعلی نخودکی{رحمة الله علیه} می‌فرماید: اگر آدمی یک‌اربعین (چهل‌روز) به ریاضت بپردازد اما یک‌نماز صبح از او قضا شود، نتیجۀ آن «هباءً منثوراً» خواهد شد. بدان که در تمام عمر خود، تنها یک‌روز نماز صبحم قضا شد و پسربچه‌ای داشتم که شبِ همان روز از دست رفت. سحرگاه به من گفتند: این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح مستحق شده‌ای. اکنون اگر شبی تهجدم ترک گردد، صبح آن شب انتظار بلایی را می‌کشم.[73]

sss.سیرۀ شهدا

i.حساسیت روی بیت‌المال

پدرم (شهید حاج‌احمدکاظمی) خیلی به مسئله بیت‌المال دقت داشت؛ چون مستقیم این پول دست خودش بود. یادم هست هروقت من و سعید به محل کارش می‌رفتیم، اجازه نمی‌داد حتی از آب آنجا بنوشیم. می‌گفت: اینها بیت‌المال است و برای پاسدارها تهیه شده است. یک‌بار هم که سعید از آنجا یک‌موز خورده بود، بابا خیلی ناراحت شد و چندبرابر قیمت واقعی آن را به مجموعه برگرداند.[74]

ttt.ادعیه

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَمَرْتَنِی فَتَرَکْتُ، وَ نَهَیْتَنِی فَرَکِبْتُ، وَ سَوَّلَ لِیَ الْخَطَاءَ خَاطِرُ السُّوءِ فَفَرَّطْتُ.»‏[75]

«خدایا تو مرا به کار نیک فرمان دادى و فرمانت را به‌جا نیاوردم، و مرا از کار زشت نهى کردی و من آن را مرتکب شدم؛ و اندیشۀ نادرست، خطا را برایم آراست و من در انجام فرمانت کوتاهى کردم.»

uuu.روز نوزدهم: ترک محرمات

vvv.آیه

i.اعتصام به خداوند برای دوری از گناه

<قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَ لَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَ لَیَکُونًا مِنَ الصَّاغِرِینَ 32 قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ>[76]

«بانوى کاخ گفت: این همان کسى است که مرا درباره عشق او سرزنش کردید؛ به‌راستى، من از او خواستار کام‌جویى شدم ولى او در برابر خواست من به شدت خوددارى کرد؛ و اگر فرمانم را اجرا نکند یقیناً خوار و حقیر به زندان خواهد رفت. (32) یوسف گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوب‏تر است از عملى که مرا به آن مى‏خوانند؛ و اگر نیرنگ‌شان را از من نگردانى، به آنان رغبت مى‏کنم و از نادانان مى‏شوم.»

www.روایت

i.فراگیری تمام وجود از گناه

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: مُجاهَرَةُ اللَّهِ سبحانَهُ بالمعاصِی تُعَجِّلُ النِّقَمَ.»[77]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: نافرمانی آشکار خداى سبحان کیفرها را شتاب مى‏بخشد.»

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: إیّاکَ و المجاهَرَةَ بالفُجورِ فإنّها مِن أشَدِّ المَآثِمِ.»[78]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: از ارتکاب آشکار فسق و فجور بپرهیز که آن از بدترین گناهان است.»

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: المُعلِنُ بالمَعصیَةِ مُجاهِرٌ.»[79]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: کسى که گناه را علنى کند، پرده‏در است.»

xxx.فتوا

i.آیت‌الله مشکینی{رحمة الله علیه}

فراگرفتن مسائل واجب و حرام عملی که محل ابتلا در زندگی انسان است، بر او واجب است؛ خواه مربوط به امور شخصی باشد یا مربوط به خویشان و اجتماع.[80]

yyy.کلام بزرگان

i.آیت‌الله سعادت‌پرور{رحمة الله علیه}

اى‌ عزیز من! از محرّمات و ترک واجبات‏ بپرهیز که ریاضتِ مهم این است؛ در به‌جاآوردن مستحبّات و ترک مکروهات کوتاهى مکن که تو را مقرّب به حق و جابر غفلات است: <إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ>[81]؛ همانا خوبى‏ها بدى‏ها را از میان مى‏برد.[82]

zzz.شعر

«سنگ گردد شیشه چون راجع به اصل خویش شد

دل ز عصیان سخت چون گردید مشکل بشکند

خویش را بشکن که برگردد به دریا زودتر

موج را بر یکدگر چندان که ساحل بشکند

به که از سر گیرد احرام حریم کعبه را

راهرو را زیر پا گر خار غافل بشکند»[83]

aaaa.داستان

i.نصیحت شیطان

هنگامی‌که حضرت نوح{علیه السلام} کشتی را ساخت و انواع حیوانات را در آن جای داد، شیطان نیز بی‌اجازه سوار شد. خداوند به ایشان وحی کرد که سخن شیطان را گوش کن! شیطان گفت: تو را از چند خصلت نهی می‌کنم:

  • اول اینکه از کبر پرهیز کن! زیرا اولین گناهی که نسبت به خداوند انجام شد، همین کبر بود؛ چون پروردگار مرا امر کرد که به پدرت آدم سجده کنم؛ اگر تکبر نمی‌کردم و سجده می‌کردم، مرا از عالم ملکوت خارج نمی‌کردند.
  • دوم اینکه از حرص دوری کن! زیرا خداوند تمام بهشت را برای پدرت آدم مباح گردانید و فقط او را از یک‌درخت نهی کرد؛ اما حرص، آدم{علیه السلام} را واداشت تا از آن درخت بخورد و بر سرش آمد آنچه نباید می‌آمد.
  • سوم اینکه هیچ‌گاه با زن بیگانه و اجنبی خلوت مکن! مگر اینکه شخص ثالثی با شما باشد؛ اگر بدون نفر سوم خلوت کنی، من در آنجا حاضر می‌شوم و آن‌قدر تو را وسوسه می‌نمایم تا خطا کنی.[84]

bbbb.سیرۀ شهدا

i.کنترل چشم

سیدمجتبی علمدار وقتی با نامحرم صحبت می‌کرد، سرش را پایین می‌انداخت. وقتی برای کمک به پدرش به مغازه کفاشی می‌آمد، اگر خانمی وارد مغازه می‌شد، کتابی در دست می‌گرفت و سرش را بالا نمی‌آورد و می‌گفت: بابا شما جواب بده. او می‌دانست که پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} فرموده‌اند: چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید.[85]

cccc.ادعیه

«یَا کَیْنُونُ یَا مُکَوِّنُ یَا مَنْ عَرَّفَنِی نَفْسَهُ یَا مَنْ أَمَرَنِی بِطَاعَتِهِ‏ یَا مَنْ نَهَانِی عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یَا مَدْعُوُّ یَا مَسْئُولُ یَا مَطْلُوباً إِلَیْه.»[86]

«اى‌ هستى صرف! اى‌ هستی‌بخشِ جهان هستى! اى ‌کسى که خود را به من شناساندی! اى ‌خدایى که مرا به طاعت خود امر کردى و از عصیان خود نهى فرمودى! اى‌ کسى که همه تو را مى‏خوانند و از تو مى‏خواهند و مطلوب همه تویى.»

 

dddd.روز بیستم: ترک محرمات

eeee.آیه

i.مخالفت با رسول الهی موجب رسیدن به عذاب

<لَا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِوَاذًا فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ>[87]

«دعوت پیامبر را [به ایمان، عمل صالح و امور اجتماعى‏] در میان خود مانند دعوت بعضى از شما از بعضى دیگر قرار ندهید!‌ خدا کسانى از شما را که براى [بى‏اعتنایى به دعوت پیامبر] با پنهان‌شدن پشت سر دیگران آهسته از نزد او بیرون مى‏روند، مى‏شناسد؛ پس باید کسانى که از فرمانش سرپیچى مى‏کنند، برحذر باشند از اینکه بلایى یا عذابى دردناک به ایشان رسد.»

ffff.روایت

i.تأثیر سریع گناه در نفس

«قالَ الإمامُ الصادقُ{علیه السلام}: إنّ الرَّجُلَ یُذنِبُ الذنبَ فَیُحرَمُ صلاةَ اللیلِ، و إنّ العَمَلَ السَیِ‏ءَ أسرَعُ فی‏ صاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فی اللَّحمِ.»[88]

«امام‌صادق{علیه السلام} فرمود: همانا انسان گناهى مى‏کند و به سبب آن از نماز شب محروم مى‏شود. سرعت تأثیر کار بد در آدمى از سرعت‏ تأثیر کارد در گوشت بیشتر است.»

gggg.فتوا

i.آیت‌الله مظاهری؟حفظ؟

یکی از گناهان بزرگ در اسلام، کوچک‌شمردن اوامر و نواهی الهی است که به آن استخفاف و بی‌اعتنایی نیز گفته می‌شود.[89]

hhhh.کلام بزرگان

i.ملاحسینقلی همدانی{رحمة الله علیه}

پس ای عزیز! چون این کریم رحیم، زبان تو را مخزن کوه نور (یعنى ذکر اسم شریف) قرار داده، بى‏حیایى است که مخزن سلطان را آلوده به نجاسات و قاذورات غیبت و دروغ و فحش و اذیت و سایر معاصى کنی؛ مخزن سلطان باید محلش پر از عطر و گلاب باشد؛ نه مملو از قاذورات. بدون ‌شک، چون دقت در مراقبت نکرده‏اى، نمى‏دانى که از جوارح‏ سبعه (گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج) چه معصیت‏ها مى‏کنى و چه آتش‏ها روشن مى‏نمایى و چه فسادها در دین خودت برپا مى‏کنى؟ تو که هنوز جوارحت را از معاصى پاک نکرده‏اى، چگونه منتظرى که در شرح احوال قلب چیزى به تو بنویسم؟‏[90]

iiii.شعر

«نفَس از توبه صادق، دمِ عیسی گردد                   دست از بیعت تقوا ید بیضا گردد

پرتو شمع محال است به روزن نرسد                          دل چو روشن شود اعضا همه بینا گردد

گرد عصیان اگر از چهره دل پاک کنی                     از فروغ تو زمین آینه سیما گردد

لب اگر از لب پیمانه مِی برداری                            نفس پاک تو جان‌بخش چو عیسی گردد

اگر از جلوه مینا گذرانی خود را                               فیض نازل به تو از عالم بالا گردد»[91]

jjjj.داستان

i.فکر گناه

نوجوانی که تازه وارد جمع طلاب علوم دینی شده بود و عبای کوچکی روی دوشش انداخته بود، از مقدس اردبیلی{رحمة الله علیه} پرسید: استاد! شما هم مرتکب گناه می‌شوید؟! ایشان که مشغول پاسخ به سؤالات سایر طلاب بود، از شنیدن این سخن تعجب کرد و با نگاهی به جثۀ نحیف این طلبه، لبخندی زد و فرمود:‌ پسرم! این چه سؤالی است که پرسیدی؟ همه انسان‌ها محتمل الخطا هستند. پرسید: سایر انسان‌ها،‌ بله؛ اما شما چطور؟ مجددا لبخندی زد و فرمود: الله اکبر،‌ حال که این‌قدر اصرار می‌کنی، بله؛‌ من گناه نمی‌کنم. پرسید: آیا فکر گناه هم نمی‌کنید؟ ایشان پاسخ داد: نه عزیز دلم! فکر گناه هم نمی‌کنم. طلبه نوجوان گفت: چطور چنین چیزی امکان دارد؟ استاد در جوابش گفت: سؤالی از تو دارم: آیا تو به خوردن نجاست فکر کرده‌ای؟ گفت: هیچ‌گاه. فرمود: گناه نزد من مانند آن نجاست ناپاک است.[92]

kkkk.سیرۀ شهدا

i.تغییر رشته

شهیدعلی نوری ممبینی در آزمون ورودی رشته پرستاری امتحان داد. آن زمان داوطلب زیادی برای این رشته وجود داشت. وقتی خبر قبولی را شنید، به روستا برگشت تا به خانواده‌اش اطلاع دهد. از خوشحالی روی پایش بند نبود. چند روز بعد به امید پرستارشدن، ساک و وسایلش را جمع کرد و رفت. ذوق و شوقش خیلی طول نکشید؛ چون سه‌روز بعد برگشت. خانواده که او را دیدند، غافلگیر شدند. از او پرسیدند: چه شد؟ چرا زود برگشتی؟ گفت: آنجا جای من نبود؛ نه از حجاب خبری بود و نه از رعایت محرم و نامحرم؛ خلاصه بگویم که آنجا اصلا جای درس‌خواندن نبود. گفتند: می‌خواهی چه کنی؟ گفت: پشیمان شدم. مدتی بعد در امتحان دانش‌سرا امتحان داد و قبول شد و در دانش‌سرای مسجدسلیمان ماندنی شد.[93]

llll.ادعیه

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّة وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَة.»[94]

«خدایا ما را توفیق طاعت و دورى از معصیت و نیت خالصانه روزى گردان، و شکم ما را از غذاى حرام و شبهه پاک دار و دست ما را از ظلم به خلق ‏و سرقت نگهدار و چشم ما را از نابکارى و خیانت ببند و گوش ما را از شنیدن سخن بیهوده و غیبت بندگانت مسدود گردان!»

mmmm.روز بیست‌ویکم: ترک محرمات

nnnn.آیه

i.مراقبه در مواجهه با گناه

<وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ>[95]

«و آن [زنى‏] که یوسف در خانه‏اش بود، از یوسف با نرمى و مهربانى خواستار کام‏جویى شد، و [در فرصتى مناسب‏] همه درهاى کاخ را بست و به او گفت: پیش بیا [که من در اختیار توأم‏]؛ یوسف گفت: پناه بر خدا! او پروردگار من است، جایگاهم را نیکو داشت، [من هرگز به پروردگارم خیانت نمى‏کنم‏]؛ به یقین ستمکاران رستگار نمى‏شوند.»

oooo.روایت

i.سبک‌شمردن گناه

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: أشَدُّ الذُّنوبِ عِندَ اللَّهِ سبحانَهُ ذَنبٌ استَهانَ بهِ راکِبُهُ.»[96]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: بدترین گناه در نظر خداى سبحان گناهى است که گناهکار، آن را ناچیز بشمارد.»

«قالَ الإمامُ عَلیٌّ{علیه السلام}: أعظَمُ الذُّنوبِ عِندَ اللَّهِ سبحانَهُ ذَنبٌ صَغُرَ عِندَ صاحِبِهِ.»[97]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: بزرگترین گناه نزد خداى سبحان، گناهى است که در نظر گناهکار کوچک به‌ نظر آید.»

pppp.فتوا

i.آیت‌الله مظاهری؟حفظ؟

یکی از اقسام استخفاف این است که واجبی از واجبات و یا حرامی از محرمات –گرچه ضد ارزش نمی‌داند- در عمل به آن اهمیت ندهد. نظیر کسی که با عذر غیرموجه نماز را ترک می‌کند و یا زنی که در میان مردم، موی سرش را نمی‌پوشاند.[98]

qqqq.کلام بزرگان

i.آیت‌الله شجاعی{رحمة الله علیه}

سالک باید در انجام‌ واجبات و ترک معاصی و محرمات هیچ‌‌ گونه سستی و مسامحه نداشته باشد و جانب حضرت معبود را در این دومورد کاملا مراقبت کند. او باید واجب‌ها و حرام‌ها را به خوبی یاد بگیرد و احکام و دستورات الهی را در این زمینه به اجتهاد -اگر اهل آن باشد- یا به تقلید از مجتهد –به‌نحوی‌که در جای خود مقرر است- به دست بیاورد.

اصل واجبات، کیفیت انجام‌گرفتن صحیح آنها و نیز احکام معاملات و شرایط صحت و موارد بطلان آنها را بداند. و همچنین به اصل محرمات و احکام و مسائل آنها دقیقا آگاه باشد و بداند که بی‌خبری در این باب جز هلاکت و خسران در بر نخواهد داشت.[99]

rrrr.شعر

«به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را

مکن صرف زمین شور، آب زندگانی را

به مهر خامشی تیغ زبان را کن سپرداری

اگر دربسته می‌خواهی بهشت جاودانی را»[100]

ssss.داستان

i.گناه در محضر امام{علیه السلام}

آیت‌الله سیدحسن طباطبایی قمی{رحمة الله علیه}[101] نقل می‌کند: برای معالجۀ چشم از مشهد به تهران رفته بودم و یکی از تجّار تهران که او را می‌شناختم، به قصد زیارت امام هشتم{علیه السلام} به خراسان رفته بود. شبی در عالم خواب دیدم که در حرم هستم و امام‌رضا{علیه السلام} روی ضریح نشسته‌اند. ناگاه دیدم آن تاجر تیری از روبرو به سوی امام پرتاب کرد و امام ناراحت شدند. بار دوم از کنار و بار سوم تیر را از پشت به سوی امام پرتاب کرد که امام به پشت افتادند. من از وحشت از خواب بیدار شدم. معالجه چشمم تمام شد و صبر کردم آن تاجر از مشهد بازگردد. از مسافرت برگشت و از او سؤالاتی کردم اما چیزی نفهمیدم تا اینکه خوابم را برایش تعریف کردم. اشک از چشمانش جاری شد و گفت: روزی به حرم امام‌رضا{علیه السلام} مشرف شدم و از طرف مقابل زنی دست به ضریح چسبانده بود و من خوشم آمد و دست خود را روی دست او گذاشتم. زن به طرف دیگر ضریح رفت، من هم رفتم باز دست خود را روی دست او گذاشتم. او رفت طرف پشت سر، من هم رفتم. وقتی دست خود را روی ضریح گذاشت، من نیز دست خود را روی دست او گذاشتم. باطن این گناه تیرهایی بود که از جانب من به سمت امام{علیه السلام} پرتاب شد.[102]

tttt.سیره شهدا

i.ماشینِ بیت‌المال

بعضی از قوم و خویش‌های‌ ما که از شهرستان می‌آمدند، گله می‌کردند: این درست است که علی آقا (شهیدصیاد شیرازی) ماشین و راننده داشته باشد، آن‌وقت ما از ترمینال با تاکسی بیایم؟ ما که تهران را خوب بلد نیستیم! اما گوش ایشان به این حرف‌ها بدهکار نبود و می‌گفت: طوری نیست؛ فوقش دلخور می‌شوند. روز قیامت قرار نیست که آنها پاسخگو باشند؛ من باید جواب بدهم که با ماشین بیت‌المال چه کار کرده‌‌ام.[103]

uuuu.ادعیه

«فَأَیِّدْنَا بِتَوْفِیقِکَ وَ سَدِّدْنَا بِتَسْدِیدِکَ وَ أَعْمِ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا عَمَّا خَالَفَ مَحَبَّتَکَ وَ لَا تَجْعَلْ لِشَیْ‏ءٍ مِنْ جَوَارِحِنَا نُفُوذاً فِی مَعْصِیَتِک.‏»[104]

«پس به توفیق خود یاری‌مان ببخش و به راه راست خویش ارشاد فرما؛ و دیدۀ دل ما را از آنچه خلاف دوستى توست، کور گردان! و چنان کن که نافرمانى را در هیچ‌یک از اعضاى ما راه نباشد.»

vvvv.روز بیست‌ودوم: ترک محرمات

wwww.آیه

i.تجاوز از حدود الهی، موجب عذاب

<فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ>[105]

«کسى که توانایى [آزادکردن برده را] ندارد، باید پیش از آنکه با هم آمیزش کنند، دوماه پى‌درپى روزه بگیرد، و هرکه نتواند باید شصت‌مسکین را طعام دهد؛ این حکم براى این است که به خدا و پیامبرش ایمان آورید [و از فرهنگ جاهلى دورى گزینید]؛ و اینها حدود خداست و براى کافران عذابى دردناک است.»

xxxx.روایت

i.دوری از گناهان صغیره

«قالَ الإمامُ الکاظِمُ{علیه السلام}: إنَّ المسیحَ{علیه السلام} قالَ للحَواریّینَ: إنّ صِغارَ الذُّنوبِ و مُحَقَّراتِها مِن مَکائدِ إبلیسَ، یُحَقِّرُها لَکُم و یُصَغِّرُها فی أعیُنِکُم فَتَجتَمِعُ و تَکثُرُ فَتُحِیطُ بِکُم.»[106]

«امام‌کاظم{علیه السلام} فرمود: حضرت مسیح{علیه السلام} به حواریان خود ‏فرمود: همانا گناهان کوچک و خُردانگاشته‌شده از نیرنگ‏هاى ابلیس است؛ او گناهان را در نظر شما کوچک جلوه مى‏دهد و درنتیجه، گناهان اندک‌اندک‏ جمع و زیاد مى‏شوند و شما را در میان مى‏گیرند.»

«قالَ الإمامُ علیٌّ{علیه السلام}: لا تَستَصغِرُوا قلیلَ الآثامِ، فإنّ الصغیرَ یُحصى‏ ویَرجِعُ إلى الکبیرِ.»[107]

«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: گناهان اندک را خُرد مشمارید؛ زیرا گناه کوچک انباشته و شماره مى‏شود و به گناه بزرگ تبدیل مى‏گردد.»

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: لا تَنظُرُوا إلى‏ صِغَرِ الذَّنبِ‏ ولکنِ انظُرُوا إلى‏ مَنِ اجتَرَأتُم.»[108]

«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: به خُردى گناه منگرید؛ بلکه‏ بنگرید که بر چه کسى گستاخى کرده‏اید!»

yyyy.فتوا

i.آیت‌الله مظاهری؟حفظ؟

اگر بر ترک مستحب یا انجام مکروه، ‌استخفاف صدق کند، حرام است. نظیر کسی که در مسجد نشسته و جماعت مسلمین برپا می‌شود و او بدون عذر داخل در جماعت نمی‌شود.[109]

zzzz.کلام بزرگان

i.آیت‌الله شجاعی{رحمة الله علیه}

مسئله واجب و حرام، مسئله اساسی در سلوک الی‌الله است. بدون مراعات واجب و حرام هیچ‌وقت سالکی در سلوک خویش موفق نخواهد شد و هیچ‌وقت در صراط مستقیم پیش نخواهد رفت؛ اگرچه مجاهدت‌های بسیار زیاد و طولانی هم داشته باشد و اگرچه بعضی از حالات و یا خصوصیات را نیز به‌دست‌آورده باشد؛ زیرا داشتن بعضی از حالات و به‌دست‌آوردن بعضی از خصوصیات، دلیل بر این نمی‌شود که سالک در سلوک خود موفق و به سوی حضرت مقصود در حرکت است. بسیار زیاد بوده و هستند جاهلان بی‌خبری که فریب خورده و توجه به حقایق و دقایق امور ندارند و دانسته و ندانسته گرفتار دام شیطان و نفس گردیده و خود را به خسران و هلاکت بسیار هولناک انداخته‌اند؛ درحالی‌که خود نمی‌دانند و از آن آگاه نیستند.[110]

aaaaa.شعر

«بگفت: این خوش‌تر از جان! ناخوشی چند؟        به پایت می‌کشم سر، سرکشی چند؟

تهی کردم خزائن در بهایت                                     متاع عقل و دین کردم فدایت

به آن نیت که درمانم تو باشی                                 رهین طوق فرمانم تو باشی

نه آن کز طاعت من روی تابی                                به هر ره بر خلاف من شتابی

بگفتا: در گنه فرمان‌بری نیست                              به عصیان زیستن طاعت‌وری نیست

هر آن کاری که نپسندد خداوند                             بود در کارگاه بندگی، بند»[111]

bbbbb.داستان

i.سوزاندن انگشتان

روزی شاه‌عباس صفوی نسبت به خانوادۀ خود سخت عصبانی شد. در پی غضب او، دخترش از خانه خارج شد و شب برنگشت. وقتی خبر بازنگشتن دختر که -بسیار زیبا بود-به شاه رسید،‌ سخت به وحشت افتاد و مأموران را به جستجوی فرزندش فرستاد؛‌ اما هرچه گشتند او را نیافتند.

در انتهای شب، دختر وارد مدرسه طلاب شد و درب حجرۀ محمدباقر استرآبادی را زد. او که طلبۀ جوان و فاضلی بود، درب را باز کرد و دختر بدون مقدمه وارد حجره شد و گفت: من از بزرگ‎زادگان شهر هستم؛ اگر در برابرم مقاومت کنی، به‌سختی مجازات خواهی شد. طلبه جوان به‌ناچار او را پذیرفت. دختر که گرسنه بود، طلب غذا کرد. محمدباقر گفت: جز نان خشک و ماست چیز دیگری ندارم. دختر شاه همان را خورد و خوابید. نیمه‌های شب وسوسه شیطان سراغ محمدباقر آمد ولی او با پناه‌بردن به خداوند، وسوسه را دفع کرد. آتش غریزه شعله می‌کشید؛‌ او برای خاموش‌کردن شهوت خود، تا صبح تک‌تک انگشتان خود را روی آتش چراغ گرفت تا مرتکب گناه نشود.

صبح شد و دختر به دربار شاه برگشت و داستان را تعریف کرد. شاه عباس،‌ آن طلبه را خواست. وقتی به دربار آمد، شاه از او پرسید: دیشب در برخورد با این چهره زیبا چه کردی؟ او انگشتان سوخته خود را نشان داد. ازطرفی شاه از زنان خواست که از سلامتی دختر مطلع شوند. وقتی شاه عباس از پاکدامنی این جوان اطمینان یافت، ‌پیشنهاد ازدواج با این پسر را به دخترش داد. دختر که از غیرت و عفت محمدباقر بسیار خوشش آمده بود، این پیشنهاد را پذیرفت و محمدباقر به دامادی شاه درآمد. بعدها او به «میرداماد»[112] معروف گشت.[113]

ccccc.سیره شهدا

به نظرم سال 1355ه.ش بود که یکی از دوستان عباس (شهیدبابایی) به میهمانی دعوتمان کرد. گفته بود یک‌میهمانی ساده و معمولی است که با دوستان می‌خواهیم دور هم باشیم. وقتی وارد مجلس شدیم، تازه فهمیدیم که جشن سالگرد ازدواج است. آنها با شناختی که از روحیه عباس داشتند، دروغ گفته بودند تا او دعوت را رد نکند. کم‌کم مراسم شروع شد و وضع زننده‌ای در مجلس پیش آمد. من یک‌لحظه عباس را دیدم که صورتش سرخ شده و از شدت خشم، تحملش را از دست داده است. هنوز چند دقیقه‌ای از شروع برنامه نگذشته بود که عباس یک‌باره بلند شد، از میزبان عذرخواهی کرد و با هم از خانه بیرون آمدیم. در خیابان تندتند راه می‌رفت. من باید می‌دویدم تا به او برسم. همین‌که وارد خانه شدیم، یک‌دفعه بغضش ترکید و شروع به سرزنش خودش کرد که چرا در آن مجلس شرکت کرده است.

بعد از مدتی که آرام شد، رفت وضو گرفت و شروع به تلاوت قرآن کرد. اشک می‌ریخت و قرآن می‌خواند. با این کار می‌خواست غباری را که با شرکت ناخواسته در آن مجلس بر روح و جانش نشسته بود، بزداید.[114]

ddddd.ادعیه

«وَ أَغْنِنِی بِطَاعَتِکَ عَنْ طَاعَةِ عِبَادِکَ وَ بِمَسْأَلَتِکَ عَنْ مَسْأَلَةِ خَلْقِکَ‏ وَ انْقُلْنِی مِنْ ذُلِّ الْفَقْرِ إِلَى عِزِّ الْغِنَى وَ مِنْ ذُلِّ الْمَعَاصِی إِلَى عِزِّ الطَّاعَة.»[115]

«خدایا! مرا به طاعت خود از طاعت بندگانت بى‏نیاز گردان و مرا به درخواست حوائجم از تو،‌ از درخواست حاجت از خلق مستغنى ساز؛ و مرا به کرمت از ذلت فقر به عزت غنا و دولت برسان و از ذلت معصیت به عزت طاعتت گرامى دار!»

 

[1]- الحشر، 7.

[2]- الکافی، ج2، ص81.

[3]- اجوبةالاستفتائات، ص2.

[4]- تذکرة‌المتقین، ص173.

[5]- خمسه نظامی (ج1، مخزن‌الاسرار)، ص163.

[6]- سیمای فرزانگان، ص104.

[7]- عارفانه (زندگی‌نامه و خاطرات شهیداحمدعلی نیّری)، ص121.

[8]- همان،‌ ص13.

[9]- همان،‌ ص26.

[10]- الصحیفة‌السجادیة، ص108 (دعای 22).

[11]- النساء، 115.

[12]- بحارالأنوار، ج59، ص269.

[13]- توضیح‌المسائل جامع (سیستانی)، ص47 (مسئله 15).

[14]- لحظه‌به‌لحظه.

[15]- تذکرةالمتقین، ص20.

[16]- دیوان سعدی، مواعظ، قصیده 23.

[17]- مردان علم در میدان عمل،‌ ج4،‌ ص121.

[18]- سیمای فرزانگان، ص106.

[19]- یادگاران، ج10، ص23.

[20]- مصباح‌المتهجد، ج‏2، ص596 (دعای ابوحمزه ثمالی).

[21]- الاعراف، 33.

[22]- بحارالانوار، ج74، ص102.

[23]- توضیح‌المسائل (شبیری زنجانی)، ص9 (مسئله 11).

[24]- تذکرةالمتقین، ص83.

[25]- مثنوی طاقدیس، ص44.

[26]- هزارویک ‌حکایت اخلاقی، ص626.

[27]- خاک‌های نرم کوشک، ص16.

[28]- الصحیفةالسجادیة،‌ ص150 (دعای 32).

[29]- آل‌عمران، 149.

[30]- لقمان، 33.

[31]- مکارم‌الأخلاق، ج2، ص349.

[32]- توضیح‌المسائل جامع (سیستانی)، ص43 (مسئله 5).

[33]- در محضر آیت‌الله بهجت، ج3، ص282.

[34]- مثنوی معنوی، ص672.

[35]- هزارویک ‌حکایت اخلاقی، ص54.

[36]- پیک افتخار 15، چهل‌روز تا عرش، ص10.

[37]- الصحیفةالسجادیة، ص50 (دعای 6).

[38]- الانعام، 120.

[39]- بحارالأنوار، ج78، ص3.

[40]- استفتائات (بهجت)، ج4، ص559.

[41]- رسائل عرفانى، ص230.

[42]- دیوان کبیر شمس، ص938.

[43]- به نقل از: الکافی، ج2، ص69.

[44]- خداحافظ سالار،‌ ص317.

[45]- البلدالأمین، ص101.

[46]- البقرة، 81.

[47]- الکافی، ج2، ص276.

[48]- استفتائات (بهجت)، ج4، ص559.

[49]- «اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مى‏شوید دورى کنید، گناهان کوچکتان را از شما محو مى‏کنیم، و شما را به جایگاهى ارزشمند و نیکو وارد مى‏کنیم»؛ (النساء، 31).

[50]- پاسداران حریم عشق، ج8، ص246.

[51]- دیوان فیض کاشانى، ج‏2، ص789.

[52]- سوخته، ص74.

[53]- همان، ص75.

[54]- همان، ص78.

[55]- همان، ص79.

[56]- یادگاران، ج10، ص56.

[57]- الصحیفةالسجادیة، ص86 (دعای 17).

[58]- النساء، 31.

[59]- بحارالأنوار، ج78، ص70.

[60]- همان، ج46، ص247.

[61]- توضیح‌المسائل (مظاهری)، ص381.

[62]- پاسداران حریم عشق، ج9، ص31.

[63]- سرّالإسراء، ج2، ص495.

[64]- مثنوی معنوی، ص66.

[65]- هزارویک‌ حکایت اخلاقی، ص326.

[66]- خاک‌های نرم کوشک، ص23.

[67]- الصحیفةالسجادیة، ص148 (دعای 32).

[68]- النساء، 111.

[69]- المحجّةالبیضاء، ج8، ص160.

[70]- واجبات و محرمات در شرع اسلام، ص29.

[71]- رسائل عرفانى، ص228.

[72]- حدیقةالحقیقة، ص408.

[73]- هزارویک ‌حکایت اخلاقی، ص296.

[74]- پیک افتخار 19،‌ پرواز در پرواز، ص29.

[75]- الصحیفةالسجادیة، ص148 (دعای 32).

[76]- یوسف، 32 و 33.

[77]- تصنیف غررالحکم، ص100.

[78]- همان، ص462.

[79]- همان.

[80] - واجبات و محرمات در شرع اسلام، ص34.

[81]- هود، 114.

[82]- رسائل عرفانى، ص237.

[83]- دیوان صائب تبریزی، غزل 2573.

[84]- هزارویک ‌حکایت اخلاقی، ص159.

[85]- علمدار، ص64.

[86]- مصباح‌المتهجد، ج‏1، ص293.

[87]- النور، 63.

[88]- الکافی، ج2، ص272.

[89]- توضیح‌المسائل (مظاهری)، ص441.

[90]- تذکرةالمتقین، ص173.

[91]- دیوان صائب تبریزی، غزل 3253.

[92]- آینه اخلاص، ص80.

[93]- خودسازی به سبک شهدا، ص26.

[94]- البلدالأمین، ص349.

[95]- یوسف، 23.

[96]- تصنیف غررالحکم، ص187.

[97]- همان.

[98]- توضیح‌المسائل (مظاهری)، ص441.

[99]- مقالات، ج3 (‌طریق عملی تزکیه)، ص73.

[100]- دیوان صائب تبریزی، غزل 442.

[101]- آیت‌الله سیدحسن قمی‌ در سال‌ ۱۲۸۹ه.ش در شهر نجف به‌ دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی در دروس آیات عظام: نائینی، غروی اصفهانی و... به‌ تعلیم‌ علوم‌ دینی‌ پرداخت. ایشان پس‌ از چند سال به همراه‌ پدر به‌ ایران آمد و در مشهد اقامت گزید و به ادامه تحصیل و تدریس علوم دینی پرداخت (به نقل از ویکی‌شیعه، دانش‌نامه مجازی مکتب اهل‌بیت؟عهم؟؛ fa.wikishia.net).

[102]- هزارویک ‌حکایت اخلاقی، ص323.

[103]- یادگاران، ج11، ص62 .

[104]- الصحیفةالسجادیة،‌ ص58 (دعای 9).

[105]- المجادلة، 4.

[106]- تحف‌العقول، ص392.

[107]- الخصال، ص616.

[108]- بحارالأنوار، ج77، ص168.

[109]- توضیح‌المسائل (مظاهری)، ص442.

[110]-مقالات، ج3 (‌طریق عملی تزکیه)، ص74.

[111]- هفت اورنگ (جامی)، یوسف و زلیخا، بخش 33.

[112]- فیلسوف شیعه در دوره صفویه؛ او معاصر شیخ بهایی و استاد ملاصدرا (مؤسس حکمت متعالیه) بود.

[113]- عرفان اسلامی، ج13، ص346.

[114]- پیک افتخار 9، همسفر ملائک، ص30.

[115]- البلدالأمین، ص331.

فهرست مطالب