مراقبات اخلاق توحیدی-جلد دوم-بخش اول،مراقبه بر حدود الهی > روز سیودوم و روز سیوسوم: گناهان (غیبت)
روز سیودوم: گناهان (غیبت)
آیه
حقیقتِ غیبت
<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا... لَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ>[1]
«اى اهل ایمان!... از یکدیگر غیبت ننمایید! آیا یکى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ بىتردید [از این کار] نفرت دارید، و از خدا پروا کنید که خدا بسیار توبهپذیر و مهربان است.»
روایت
عذاب غیبتکنندگان
«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: مَرَرتُ لیلةَ اسرِیَ بی على قَومٍ یَخمِشُونَ وُجوهَهُم بأظفارِهمِ، فقُلتُ: یا جَبرَئیلُ، مَن هؤلاءِ؟ فقالَ: هؤلاءِ الّذینَ یَغتابُونَ الناسَ و یَقَعُونَ فی أعراضِهِم.»[2]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: در شب معراج مردمى را دیدم که چهرههاى خود را با ناخنهایشان مىخراشند. پرسیدم: اى جبرئیل! اینها کیستند؟ گفت: کسانى هستند که از مردم غیبت مىکنند و آبرویشان را مىبرند.»
«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: تَرکُ الغِیبَةِ أحَبُّ إلَى اللَّهِ؟عز؟ مِن عَشرَةِ آلافِ رَکعَةٍ تَطَوُّعا.»[3]
«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: ترک غیبت نزد خداوند؟عز؟ محبوبتر از دههزاررکعت نماز مستحبى است.»
فتوا
مقام معظم رهبری؟حفظ؟
غیبت که از محرمات کبیره است،به معنای بیان عیب مستور کسی در غیابش به قصد مذمت و انتقاص است.[4]
کلام بزرگان
فیض کاشانی{رحمة الله علیه}
پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} به غیبتکننده و گوشدهندۀ غیبت فرمود: از مردار بخورید! بنابراین شنونده، از گناه غیبت بیرون نیست مگر اینکه با زبان آن را زشت بشمارد و اگر مىترسد، در دل زشت شمارد؛ و اگر بتواند از مجلس غیبت برخیزد یا رشتۀ سخن را قطع و سخن دیگرى را مطرح سازد ولی این کار را نکند، گناهکار است؛ اگر با زبان به غیبتکننده بگوید: خاموش باش؛ ولی در دل با او موافق باشد، نفاق است. تا زمانی که قلباً از آن عمل متنفّر نشود، از گناه بیرون نمىرود. اگر با دست یا ابرو یا پیشانى به سکوت فرمان دهد، کافى نیست؛ زیرا این عمل کوچکشمردن شخص مورد غیبت است؛ بلکه سزاوار است که آن عمل را بزرگ بشمارد و بهصراحت از شخص مورد غیبت دفاع کند.[5]
شعر
«گوشتهاى بندگانِ حق خورى غیبت ایشان کنى کیفر برى
هان که بویاى دهانتان خالق است کى برد جان غیر آن کاو صادق است»[6]
داستان
حلالیت از غیبتشوندگان
شیخبهلول همسری داشت که بهخاطر ترس از رضاخان طلاقش داد؛ چون او مورد تعقیب مأموران حکومت بود و میترسید همسرش مورد تعرض قرار گیرد. مدتی بعد همسرش از دنیا رفت و ایشان در خواب سهزن از بستگانش را دید. آنها به او گفتند: حضرت زهرا؟سها؟ ما را فرستاده است تا همسر سابقت را نجات دهیم؛ زمانی که از دنیا رفت، ملائکه عذاب قصد عذاب او را داشتند ولی به دستور حضرت صدیقه؟سها؟ فعلا عذاب او متوقف شده است؛ علت عذابش این بود که همسرت از دیگران غیبت میکرد؛ آمدهایم به تو بگوییم که از غیبتشوندگان حلالیت بگیری.
شیخبهلول از خواب بیدار شد و در محله همسرش به منبر رفت و گفت: شخصی از اهل این محل از دنیا رفته و غیبت بعضی از شما را کرده است؛ از تقصیر او بگذرید و او را عفو کنید تا از عذاب اخروی نجات پیدا کند؛ این خبر را به دیگران هم برسانید.
مدتی بعد، همسرش را در خواب دید که به او گفت: راحت شدم؛ تو نیز به اینجا بیا و دنیای کثیف را رها کن![7]
سیرۀ شهدا
غیبت ممنوع!
اگر کسی در جلوی ایشان (شهیداحمد کاظمی) میخواست راجع به فردی دیگری حرف بزند، با ظرافت و خیلی صریح حرف را عوض میکرد و میگفت: بیا داخل جمع خودمان! و بحث را عوض میکرد. در مقابل غیبتکردن خیلی حساس بود.[8]
ادعیه
«وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْبَةَ وَ الْإِنَابَةَ وَ الْإِجَابَةَ وَ أَعِذْنِی فِیهِ مِنَ الْغِیبَةِ وَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَل.»[9]
«خدایا! در ماه رمضان، توبه و زاری و اجابت دعا را روزیام کن و مرا از غیبتکردن و کسالت و سستی در اعمالم پناه ده!»
روز سیوسوم: گناهان (غیبت)
آیه
اشاعه عیوب دیگران به وسیله غیبت، موجب عذابی دردناک
<إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ>[10]
«کسانى که دوست دارند کارهاى بسیار زشت (غیبت و تهمت و...) در میان اهل ایمان شایع شود، در دنیا و آخرت عذابى دردناک خواهند داشت، و خدا [آنان را] مىشناسد و شما نمىشناسید.»
روایت
غیبت موجب رد اعمال
«قالَ رَسولُ اللهِ{صلوات الله علیه}: مَنِ اغتابَ مُسلِماً أو مُسلمَةً لم یَقبَلِ اللَّهُ صَلاتَهُ و لاصیامَهُ أربَعینَ یَوماً و لَیلةً، إلّا أن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُه.»[11]
«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: هرکس از مرد یا زن مسلمانى غیبت کند، خداوند تا چهلشبانهروز نماز و روزه او را نپذیرد مگر اینکه غیبتشونده او را ببخشد.»
«قالَ الإمامُ الصّادِقُ{علیه السلام}: الغِیبَةُ أن تقولَ فی أخیکَ ما هُو فیهِ مِمّا قد سَتَرَهُ اللَّهُ علَیه.»[12]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: غیبت آن است که درباره برادرت چیزى بگویى که در او هست، اما خداوند آن را پوشانده است.»
فتوا
آیتالله سیستانی؟حفظ؟
غیبت، حرام است و منظور از آن، این است که انسان عیب پنهانی شیعه دوازدهامامی را در غیاب و پشت سرش نزد دیگری یاد کند. چه به قصد توهین و پایینآوردن شخصیت او باشد و چه بدون این قصد و اگر به قصد اهانت و توهین، عیب وی را اظهار نماید، دوگناه مرتکب شده است.[13]
کلام بزرگان
امامخمینی{رحمة الله علیه}
چنانچه این معصیت کبیره (غیبت) و این موبقه عظیمه از مفسدات ایمان و اخلاق، و ظاهر و باطن است، و در دنیا و آخرت انسان را منجر به رسوایی و بیآبرویی میکند، مفاسد اجتماعی و نوعی نیز دارد، و ازاینجهت از بسیاری از معاصی، قبح و فسادش افزون میباشد. یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیای عظام؟عهم؟ که وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله میباشد، توحید کلمه و توحید عقیده است؛ و این مقصد بزرگ که مصلح اجتماعی و فردی است، جز در سایه وحدت نفوس و الفت و اخوّت و صداقت قلبی افراد جامعه صورت نمیپذیرد. باید طوری شود که نوع بنیآدم تشکیل یکشخص دهند و افراد به منزله اجزای آن باشد.
آنچه موجب ازدیاد این معانی شود، محبوب و مرغوب است، و آنچه این عقد مواصلت و اخوّت را بگسلد و تفرقه در بین جمعیت اندازد، مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد بزرگ اوست. پر واضح است که این کبیره موبقه اگر در بین جمعیتی رایج شود، موجب کینه و حسد و عداوت شده، درخت نفاق را در آنها ایجاد میکند و اتحاد جامعه را از بین میبرد.[14]
شعر
«به عیب خویش یکدیده نمائی؟ به عیب دیگران صد، صد گشائی؟
نه کم ز آیینهای در عیبجویی به آیینه رها کن سخترویی
حفاظ آینه این یکهنر بس که پیش کس نگوید غیبت کس»[15]
داستان
برخورد شیخبهایی{رحمة الله علیه} با غیبتکننده
شیخبهایی{رحمة الله علیه} میفرماید: روزی در مجلس بزرگی ذکر من شده بود. شنیدم یکی از حاضرین که ادعای دوستی با من میکرد ولی در این ادعا دروغ میگفت، شروع به غیبت نموده و نسبتهای ناروایی به من داده بود. آنگاه که فهمید جریان به من رسیده و از غیبت او مطلع شدهام، نامه بلندبالایی برایم نوشت و اظهار پشیمانی کرد. در جوابش نوشتم: به واسطه هدیهای که برایم فرستادی، خداوند به تو پاداش دهد؛ چون هدیه تو باعث سنگینی کفّۀ حسناتم در قیامت میشود. از حضرت رسول{صلوات الله علیه} روایت شده است که فرمود: روز قیامت بندهای را در مقام حساب میآورند؛ کارهای نیکش در یککفه و کارهای زشتش را در کفه دیگر میگذارند و کفه گناهانش سنگینتر میشود؛ دراینهنگام، ورقهای بر روی حسناتش قرار میگیرد و کارهای نیکش به واسطه آن عمل، سنگینتر میشود. عرض میکند: پروردگارا! این ورقه چه بود؟خطاب میرسد: این در مقابل سخنی است که درباره تو گفتهاند و از آن نسبت پاک بودی. این حدیث مرا وامیدارد که سپاسگزار تو باشم؛ به واسطه چیزی که به من دادی، با تو مقابلهبهمثل نمیکنم و جز گذشت و دوستی و وفا از من نخواهی دید؛ این باقیمانده عمر، گرامیتر از آن است که در مکافات اشخاص صرف شود.[16]
سیرۀ شهدا
صلوات برای جلوگیری از غیبت
همگی مشغول گوشکردن به سخنان یکی از رفقا بودیم که ناگهان صدای صلوات بلند شد. برخی از دوستان که متوجه نبودند، تعجب کردند که چرا صدای صلوات آمد! یکی از افراد گفت: چون فلانی غیبت کرد!
شهیدمصطفی نساج به بچههای گردان یاد داده بود که هرکس در بین سخنانش غیبت کرد، به او چیزی نگویید؛ فقط صلوات بفرستید تا متوجه شود و ادامه ندهد. اگر باز هم به غیبتکردن ادامه داد، شما هم به صلواتفرستادن خود ادامه دهید. آنقدر صلوات بفرستید تا مجبور شود تمام کند.
فکر بِکری بود و تأثیر زیادی داشت. دیگر کسی جرئت نداشت غیبت کند و الّا بچههای گردان با رگبار صلوات او را مورد هدف قرار میدادند.[17]
ادعیه
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ...مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِی مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ...أَوِ اغْتِیَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَک.»[18]
«خدایا! آنچه از ناسزا و غیبتِ مومن غائب یا بدگویی به شخص حاضر و امور مشابه آن بر زبانم جاری میشود را به حمد و سپاس خود مبدل گردان!»
[1]- الحجرات، 12.
[2]- میزانالحکمة، ج8، ص574.
[3]- همان.
[4]- رساله آموزشی، ج2، ص65.
[5]- راه روشن (ترجمه المحجةالبیضاء)، ج5، ص353.
[6]- مثنوىمعنوى، ص328.
[7]- روزنههایی از عالم غیب، ص173.
[8]- پیک افتخار 19، پرواز در پرواز، ص12.
[9]- إقبالالأعمال، ج1، ص47.
[10]- النور، 19.
[11]- میزانالحکمة، ج8، ص581.
[12]- همان، ص583.
[13]- توضیحالمسائل جامع (سیستانی)، ج1، ص640 (مسئله 2264).
[14]- شرح چهلحدیث، ص309.
[15]- خمسه نظامی، خسرو و شیرین، بخش48.
[16]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص105.
[17]- خودسازی به سبک شهدا، ص79.
[18]- الصحیفةالسجادیة، ص96.