a.روز اول: انجام واجبات
b.آیه
i.اطاعت از فرامین الهی موجب همنشینی با خوبان
<وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا 69 ذَلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ کَفَى بِاللَّهِ عَلِیمًا>[1]
«و کسانى که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانى از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ایمان، اخلاق و عمل صالح] داده و اینان نیکورفیقانى هستند. (69) این [رفاقت با آنان] بخشش و فضلى از سوى خداست، و [در استحقاق این کرامت و فضل] کافى است که خدا [به نیّات و اعمال مطیعان] داناست.»
c.روایت
i.بالاترین عبادت، انجام واجبات
«قالَ أمیرُ المؤمِنینَ{علیه السلام}: لَا عِبَادَةَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِض.»[2]
«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: هیچ عبادتی مانند انجام واجبات نیست.»
d.فتوا
i.لزوم مراجعه به فقها
علم فقه یکی از مقدّسترین علوم ارزنده اسلامی است که عهدهدار بیان روش اصیل بندگی خداوند متعال و کیفیّت صحیح آن است. این علم در عصر اهلبیت؟عهم؟ پژوهندگان زیاد و رونقی چشمگیر داشت. بهویژه در زمان صادقین؟عهما؟ به حدّ اعلای اوج خود رسیده و دانشمندان بسیاری در مسائل مختلف دینی و فروع احکام در محضر آن دو پیشوای بزرگ شیعه پرورش یافتند.[3]
در زمان ائمّۀ معصومین؟عهم؟، خود حضرات عهدهدار بیان احکام الهی بودند و گاهی این موضوع را به عهدۀ اصحاب و شاگردان خاص خویش میگذاردند. مردان فاضل و مایهدار و بافضیلتی مانند زراره و محمّدبنمسلم و ابوبصیر و ابانبنتغلب، مسائل حلال و حرام و احکام دین را در اختیار مردم میگذاشتند و خود ائمّه؟عهم؟، مردم را به آنان ارجاع میدادند.
شعیب عقرقوفی میگوید: به امامصادق{علیه السلام} عرض کردم: چهبسا نیاز پیدا میکنیم که در موردی سؤال کنیم؛ از چه کسی بپرسیم؟ حضرت فرمودند: بر تو باد به اسدی (ابوبصیر)![4]
عبداللهبنابییعفور میگوید: به امامصادق{علیه السلام} عرض کردم: همیشه برایم ممکن نیست شما را ببینم و محضر شما شرفیاب شوم و از طرفی چهبسا شخصی از شیعیان میآید و مطالبی را از من میپرسد و من پاسخ همه مسائل او را نمیدانم؛ وظیفۀ من چیست؟ حضرت فرمودند: چرا به محمدبنمسلم مراجعه نمیکنی؟ هرچه ندانستی از او بپرس که او از پدرم امامباقر{علیه السلام} مسائل را فرا گرفته و در نزد آن حضرت آبرومند و محترم بود.[5]
گاهی بعضی از اصحاب خود را امر میکردند که برای مردم فتوا بدهند؛ چنانچه در حدیث است که امامباقر{علیه السلام} به ابان فرموند: «إجْلِسْ فی مَسْجِدِ الْمَدینَةِ وَ أفْتِ النّاسَ فَإنّی أُحِبُّ أنْ یُری فی شیعَتی مِثْلُکَ»[6]؛ «در مسجد مدینه بنشین و فتوا بده؛ زیرا دوست دارم که همانند تو در میان شیعیانم دیده شوند».[7]
e.کلام بزرگان
i.علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}
ایشان در جواب به نامۀ جوانی که درخواست دستورات عملی برای تسلط بر نفس خود داشت، مرقوم فرمود: السلام علیکم؛ براى موفقشدن و رسیدن به منظور خود، لازم است همّتى برآورده، توبهاى نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. بهایننحو که هرروز صبح که از خواب بیدار مىشوید، قصد جدى کنید که در هر عملى که پیش آید، رضاى خدا- عزّ اسمه- را مراعات خواهید کرد. آن وقت در هر کارى که مىخواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت؛ بهطورىکه اگر نفع اخروى نداشته باشد، انجام نمیدهید؛ هرچه باشد. همینحال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار- پنجدقیقهاى در کارهایى که روز انجام دادهاید فکر کرده، هریک را از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضاى خدا انجام یافته، شکرى بکنید و هر کدام تخلف شده، استغفارى بکنید. این رویّه را هرروز ادامه دهید. این روش اگرچه در ابتدای امر، سخت و در ذائقه نفس، تلخ مىباشد ولى کلید نجات و رستگارى است.[8]
f.شعر
«سوى ما آ، که نباشد سفرى بهتر ازین
روى ما بین، که نباشد نظرى بهتر ازین
طاعت ما کن و اخلاص به دست آور و صدق
سوى ما نیست تو را راهبرى بهتر ازین»[9]
g.داستان
i.انجام وظیفه
روزی مالک اشتر خدمت حضرت علی{علیه السلام} مشرف شد و عرض کرد: یا امیرمؤمنان! جنگ جمل را به پایان رساندیم و با مردم بصره و کوفه بر شامیها در جنگ صفین پیروز شدیم؛ آن زمان رأی آنها یکی بود؛ اکنون به خاطر اینکه شما در تقسیم بیتالمال به عدالت رفتار میکنید و عرب و عجم در نظر شما یکسان هستند، مردم برای رسیدن به آرزوهای خود به سوی معاویه میروند؛ چون آنها بیشتر خواستار دنیا هستند. حضرت علی{علیه السلام} فرمود: با اینکه روش من این است، باز هم میترسم کوچکترین کوتاهی یا ذرهای انحراف از من سر زده باشد؛ اما خدا میداند که پراکندهشدن مردم از دور من برای این نیست که ستمی از من دیدهاند یا شخص عادلی را پیدا کرده و به سوی او میروند؛ آنها فقط برای رسیدن به پیرایههای دنیای فانی، از حقیقت برگشته، روی به باطل میآورند؛ و در قیامت مورد پرسش قرار خواهند گرفت که آیا شما برای دین عمل میکردید یا دنیا؟ من هرگز حق کسی را به دیگری نخواهم داد و به وسیلۀ مال مردم نصرت نمیجویم.[10]
h.سیرۀ شهدا
i.خیالِ راحت از انجام وظیفه
یکروز ابراهیم (شهیدابراهیم هادی) کاری کرد که پدرش از او خواست از خانه بیرون برود و تا شب برنگردد. او هم رفت و تا شب نیامد. همۀ خانواده ناراحت بودند که ناهار را چه کرده و چه خورده است؟ شب که برگشت و با ادب سلام کرد، بلافاصله سؤال کردیم: ناهار چه خوردی؟ ابراهیم گفت: در کوچه راه میرفتم که دیدم پیرزنی مقدار زیادی وسیله خریده و نمیتواند به خانه ببرد؛ جلو رفته، کمکش کردم. او نیز کلی تشکر کرد و با اصرار یکپنجریالی به من داد. چون برای آن پول زحمت کشیده بودم، خیالم راحت بود که حلال است و با آن نان خریدم و خوردم.[11]
i.ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْفَظْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِینَا وَ مِنْ خَلْفِنَا وَ عَنْ أَیْمَانِنَا وَ عَنْ شَمَائِلِنَا وَ مِنْ جَمِیعِ نَوَاحِینَا، حِفْظاً عَاصِماً مِنْ مَعْصِیَتِکَ، هَادِیاً إِلَى طَاعَتِکَ، مُسْتَعْمِلًا لِمَحَبَّتِکَ.»[12]
«خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را از پیش رو و پشت سر و جانب راست و جانب چپ و از هر طرف حفاظت فرما! آنگونه که از معصیت تو در امان بمانیم و به اطاعت تو راه یابیم و هرچه کنیم در طریق محبت تو باشد.»
j.روز دوم: انجام واجبات
k.آیه
i.تبعیت از خدا و رسول، نشانۀ ایمان
<یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ>[13]
«از تو درباره انفال مىپرسند؛ بگو: انفال ویژه خدا و پیامبر است؛ پس اگر مؤمن هستید، از خدا پروا کنید و بین خود را اصلاح نمایید، و از خدا و پیامبرش اطاعت کنید!»
l.روایت
i.رسیدن به تمام کمالات با اطاعت
«قالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه} فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ فَقَالَ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْهُ... فَإِنَّهُ لَا یُدْرَکُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ.»[14]
«امامباقر{علیه السلام} فرمود: رسول خدا{صلوات الله علیه} در حجةالوداع فرمود: اى مردم! به خدا قسم! چیزى نبود که شما را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور کند، جز آنکه شما را به آن امر کردم؛ و چیزى نبود که شما را به جهنم نزدیک و از بهشت دور کند، جز آنکه شما را از آن نهی کردم... آنچه نزد خداست جز به وسیله اطاعتش بهدست نمیآید.»
m.فتوا
i.علّت لزوم تقلید
سرانجام اعصار امامان؟عهم؟ کمکم گذشت و دوران غیبت امامزمان؟عج؟ فرا رسید و بیان حلال و حرام و روشنگری برنامههای زندگی جامعه، یکسره به فقهای جامعالشرایط واگذار گردید و موضوع فتوا و نیز موضوع تقلید به صورت خاصّی رواج کلّی یافت.
اسلام آخرین و کاملترین مکتب الهی است و تمام برنامههای آن مطابق مصلحت انسانها بوده و با پیادهکردن آن سعادت انسانها تأمین میشود؛ زیرا پروردگار متعال است که انسانها را آفریده و به مصالح و مفاسد زندگی آنها و خواستهها و احتیاجات فطری آنان آگاه است و قوانین زندگی انسانها را به عنوان وظایف عبادی، اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی، جسمی، روانی، فردی، اجتماعی و... به وسیله پیامبران و اوصیا و جانشینان آنها؟عهم؟ به انسانها ابلاغ نموده است و بهطورکلّی برنامههای نجاتبخش اسلام که توسّط پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} و ائمۀ هدی؟عهم؟ تبیین شده، سهدسته است:
معارف اعتقادی و اصول دین، مسائل اخلاقی، احکام عملی و فروع دین. [15]
n.کلام بزرگان
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
بدان که هیچراهى در معارف الهیه پیموده نمىشود مگر آنکه انسان از ظاهر شریعت ابتدا کند؛ و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از براى او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از براى او منکشف شود؛ و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدّب به آداب ظاهری خواهد بود؛ و از این جهت دعوىِ بعضى باطل است که به ترک ظاهر، علم باطن پیدا شود؛ یا پس از پیدایش آن به آداب ظاهره احتیاج نباشد؛ این از جهل گوینده به مقامات عبادت و مدارج انسانیت است.[16]
پس، از بیانات سابقه معلوم شد که آنچه پیش اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج سلوک و سالک است و پس از وصول، سالک مستغنی از رسوم گردد، امر باطل و بیاصل و خیال خام بیمغزی است که با مسلک اهلاللّه و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است؛ نعوذ باللّه منه.[17]
o.شعر
«صراط راست که داند در آن جهان رفتن؟
کسی که خو کند اینجا به راسترفتاری
جهانستانی و لشکرکشی چه مانندست
به کامرانی درویش در سبکباری؟
به بندگی سر طاعت بنه که بربایی
به رفعت از سر گردون، کلاه جباری
چو کار با لحد افتاد هردو یکسانند
بزرگترِ مَلَک و کمترینِ بازاری»[18]
p.داستان
i.آیتالله انصاری همدانی{رحمة الله علیه}
اولین روزی که بنده (استاد کریم محمودحقیقی) خدمت آقای انصاری همدانی{رحمة الله علیه} رسیدم، به دست و پایشان افتادم و التماس و گریه زیادی کردم که آقا چه کار کنم تا آدم شوم؟ ایشان با لبخندی فرمود: کاری ندارد! هرچه خدا گفته بکن، انجام بده؛ هرچه خدا گفته نکن، ترک کن![19]
آقای نجابت{رحمة الله علیه} در نامهای برای ایشان نوشت: گاهی جوانهایی سراغ ما میآیند؛ بعضی پنج، ششماه و بعضی یکسال میمانند و سپس میروند؛ به اینها چه دستورالعملهایی داده شود؟ چگونه سلوک کنند؟ آقای انصاری پاسخ دادند: احکام شرع را به اینان بیاموز؛ اگر رفتند، کمک راهشان است و روزی به دردشان میخورد و اگر هم ماندند، راهشان همین است.[20]
q.سیرۀ شهدا
i.پایبندی به شریعت
شهیدعلیرضا ایراندوست میگوید: من در دوران کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام عصر؟عج؟ داشتهام و اکنون نیز که هفدهسال و دهماه سن دارم، پس از مطالعات فراوان، علاقه قلبی و باطنیام نسبت به حضرت ولیعصر؟عج؟ دوصدچندان گشته است و امیدوارم که با تزکیه روح و جسم و قلب، موفق به دیدار حضرتش گردم. پس از تفکر زیاد با خود گفتم: من باید چنین باشم:
1. همیشه قبل از هر کاری کمی فکر کنم و سپس آن را با دین تطبیق دهم؛ یعنی ببینم که آیا این کار از نظر شرعی و عقلی درست است یا نه؛
2. هیچگاه از یاد خدا غافل نشوم و تنها نیز نباشم؛
3. کم بگویم ولی خوب صحبت کنم؛
4. هیچگاه حق را مخفی نکنم؛ بلکه همیشه آن را ظاهر سازم.[21]
r.ادعیه
«اللَّهُمَّ...أَغْنِنِی بِحَلَالِکَ عَنْ حَرَامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوَاک وَ عَافِنِی فِی أُمُورِی کُلِّهَا وَ عَافِنِی مِنْ خِزْیِ الدُّنْیَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ.»[22]
«خدایا! مرا به وسیله حلالت از حرامت بینیاز گردان و با فضل خود مرا به غیرخودت محتاج مفرما و به من عافیت در تمام امور را عنایت فرما و از خواری در دنیا و عذاب آخرت محافظتم کن!»
s.روز سوم: انجام واجبات
t.آیه
i.تأکید خداوند بر انجام تکلیف
<قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ 17 مِنْ أَیِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ 18 مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ 19 ثُمَّ السَّبیلَ یَسَّرَهُ 20 ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ 21 ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ 22 کَلَّا لَمَّا یَقْضِ مَا أَمَرَهُ>[23]
«مرگ بر انسان! چه کافر و ناسپاس است! (17) [خدا] او را از چه چیز آفریده؟ (18)از نطفهاى [ناچیز و بىمقدار] آفریده است؛ پس او را [در ذات، صفات و اندام] اندازه لازم عطا کرد. (19)آنگاه راه [هدایت، سعادت، خیر و طاعت] را برایش آسان ساخت. (20) سپس او را میراند و در گور نهاد. (21) و سپس چون بخواهد او را زنده مىکند. (22) اینچنین نیست [که وظیفهاش را انجام داده باشد]؛ هنوز آنچه را به او دستور داده بهجا نیاورده است.»
u.روایت
i.اطاعت از خداوند، خصلت اصلی شیعه
«قالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: لَا تَذْهَبْ بِکُمُ الْمَذَاهِبُ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ؟عز؟.»[24]
«امامباقر {علیه السلام} فرمود: مذاهب مختلف شما را به راههای گوناگون نبرند؛ به خدا قسم! شیعه ما نیست مگر کسی که خداوند؟عز؟ را اطاعت کند.»
«قَالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: یَا جَابِرُ! أَ یَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؟ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ... حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا یَکُونَ مَعَ ذَلِکَ فَعَّالًا؟ فَلَوْ قَالَ: إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ، فَرَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه} خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ{علیه السلام}، ثُمَّ لَا یَتَّبِعُ سِیرَتَهُ وَ لَا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ شَیْئاً، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ؟عز؟ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ... مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ.»[25]
«امامباقر{علیه السلام} به جابر فرمود: اى جابر! آیا کسى که ادعای تشیع میکند، او را بس است که از محبت ما دم بزند؟ به خدا قسم! شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید... آیا براى مرد کافى است که بگوید: من على{علیه السلام} را دوست دارم و از او پیروى میکنم و با این وجود، فعالیت دینى نکند؟! پس اگر بگوید: من رسول خدا{صلوات الله علیه} را دوست دارم -درحالیکه رسول خدا{صلوات الله علیه} بهتر از على{علیه السلام} است- سپس از رفتار او پیروى نکند و به سنتش عمل ننماید، این محبت به او هیچ سودى نمیرساند؛ پس، از خدا پروا کنید و براى آنچه نزد خداست عمل کنید! خدا با هیچکس خویشاوند نیست؛ دوستترین بندگان خداوند؟عز؟ و گرامیترینشان نزد او، با تقواترین و مطیعترین آنهاست... هرکه مطیع خدا باشد، دوست ما و هرکه نافرمانى خدا کند، دشمن ماست.»
v.فتوا
i.لزوم تقلید
احکام عملی -که رسالههای عملیّه با این دسته از احکام خداوند مرتبط هستند- گستردگی زیادی دارد؛ زیرا احکام و قوانینی است که کلّیه اعمال انسانها اعمّ از اعمال عبادی، اقتصادی، فردی، خانوادگی، اجتماعی، قضایی، جزایی و... را زیر پوشش خود قرار میدهد و در رابطه با این دسته از احکام الهی، توجّه به چند مطلب لازم است:
1- علم دارای رشتههای متعدّدی است و ممکن است یکفرد درعینحال که در یکرشته مهارت فوقالعادهای دارد، از رشته دیگر اطّلاعی نداشته باشد؛ در نتیجه باید به حکم عقل در رشتهای که تخصّص ندارد، به متخصّص و کارشناس همان رشته مراجعه کند و از گفته او پیروی کند. مثلاً شخصی که در علوم فضایی متخصّص است، هنگامیکه مریض میشود، از آنجا که با بیماریها و روش معالجه آنها آشنا نیست، به ناچار باید به پزشک متخصّص مراجعه کند؛ این پزشک است که دستور میدهد که چندعدد از فلان قرص را باید بخورد و فلان آمپول را تزریق کند؛ چرا که متخصّص علوم فضایی پیروی از گفته پزشک را بر خود لازم میداند و بهطورکلّی، هرکاری را که بخواهیم انجام دهیم و راه و روش آن را ندانسته باشیم، به خبره همان کار مراجعه میکنیم؛ شیوه چگونگی آشنایی با احکام شرعی و شناخت حلال و حرام الهی نیز به همین شکل است؛ بدین منظور، باید به فقیه که متخصّص و کارشناس احکام دین است، مراجعه نمود.
2- مدرک و منبع احکام الهی به طور عمده، قرآن کریم و احادیثی که از پیامبر اکرم{صلوات الله علیه} و ائمه معصومین؟عهم؟ روایت شده (که ثقلین نامیده میشوند) مىباشد.
3- فهمیدن و بهدستآوردن مطالب و معارفی که در قرآن مجید و روایات اهلبیت؟عهم؟ آمده است، کار آسانی نیست و احتیاج به تخصّص و مهارت دارد و تا یکفرد در ادبیات عرب و علوم مختلف اسلامی از قبیل تفسیر قرآن، درایه و حدیثشناسی، رجال و شناخت راویان احادیث، اصول فقه، شناخت آرا و نظرات فقهای اسلام و... تخصّص و مهارت نداشته و به اصطلاح با توفیق الهی به درجه اجتهاد و فقاهت نرسیده باشد، هرگز نمیتواند احکام خداوند متعال را از منابع خود استخراج کند؛ شما کتاب کوچک و کمحجمی به نام رساله و توضیحالمسائل را میبینید و شاید ندانید که این رساله محصول عمر یکفقیه است که با توجّه به تخصّص خود و با زحمتهای طاقتفرسا، آن را از منابع دینی استنباط کرده و در دسترس مردم گذاشته است. [26]
w.کلام بزرگان
i.آیتالله سیدعلی قاضی{رحمة الله علیه}
سیره ایشان نهی شاگردان از کرامت بود؛ به یکی از آنها فرمود: رعایت حلال و حرام، خود کرامت است. از آقای کشمیری{رحمة الله علیه} نقل شده است که یکبار از آقای قاضی{رحمة الله علیه} درخواست علم کیمیا کردم؛ ایشان فرمود: این ذکر را بسیار بگو که این خود کیمیاست: «اللهم أغنِنی بِحَلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضلِکَ عَمَّن سِواکَ».[27]
ایشان شاگردان خود را طبق موازین شرعیه با رعایت آداب باطنیه اعمال و حضور قلب در نمازها و اخلاص در افعال، به طریق خاصی دستوارت اخلاقی میدادند؛ و دلهای آنان را آماده برای پذیرش الهامات عالم غیب مینمودند.[28]
x.شعر
«سر ز عشق و دل ز غم خالی مکن بیخیالش زندگی حیف است حیف
عمر و جان در طاعت حق صرف کن در جهان جز بندگی حیف است حیف
کالبد را پرورش ظلم است ظلم جان کند جز بندگی حیف است حیف»[29]
y.داستان
i.عجله در روزی
حضرت علی{علیه السلام} میخواست برای نماز به مسجد برود. به مردی که کنار درِ مسجد ایستاده بود، فرمود: این استر را نگهدار تا من برگردم. پس از رفتن حضرت، آن مرد افسار مرکب را دزدید. حضرت از مسجد بیرون آمد درحالیکه دودرهم در دست داشت و میخواست آن را به مرد بدهد. چون دید مرد رفته و لجام استر را برده، دو درهم را به غلام داد که از بازار افسار بخرد. غلام رفت و در بازار افسار سرقتشده را یافت که آن مرد به دو درهم فروخته بود. پول را داد و افسار را گرفت و آورد. حضرت فرمود: انسان بر اثر عجله، روزی حلال را بر خودش حرام میکند؛ در صورتی که با عجلهکردن نمیتواند روزی را زیاد کند.[30]
z.سیرۀ شهدا
i.شرطبندی حلال
جمعهها پس از دعای ندبه همگی برای فوتبال میرفتیم. خیلیها ابتدا برای فوتبال به دعای ندبه میآمدند و کمکم با اهلبیت؟عهم؟ آشنا میشدند. یکروز همه بچهها را جمع کرد و گفت: بازی خشکوخالی صفایی ندارد؛ حتما باید در بازی شرطبندی هم باشد. همه تعجب کردیم؛ سید و این حرفها!؟ یکی از بچهها گفت: آقا سیّد! شرطبندی!؟ از شما چنین انتظاری نداشتیم. سید خندهای کرد و گفت: البته شرطبندی حلال. با تعجب نگاهش کردیم. گفت: هر تیمی بازنده شد، برای تیم برنده باید صدصلوات بفرستد؛ همه قبول کردند. از آن به بعد هروقت بازی میکردیم، یا صلواتدهنده بودیم یا صلواتگیرنده. این کار آقا سید باعث شد کلمه بردوباخت و ناراحتی بعد از آن برای بچهها به اثری مثبت تبدیل شود.[31]
aa.ادعیه
«وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَرْضَى مَنْ مَرَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ مِنْ جُمْلَةِ خَلْقِکَ، أَشْکَرَهُمْ لِمَا أَوْلَیْتَ مِنْ نِعَمِکَ، وَ أَقْوَمَهُمْ بِمَا شَرَعْتَ مِنْ شرَائِعِکَ، وَ أَوْقَفَهُمْ عَمَّا حَذَّرْتَ مِنْ نَهْیِک.»[32]
«خدایا! ما را از راضیترین بندگانی که شب و روز بر آنان مىگذرد قرار بده؛ و ما را از سپاسگزارترین بهرهگیران از نعمتهایت و پایدارترین رهسپاران بر وفق آیینت و حذرکنندهترین کسان از آنچه به ترک آن فرمان دادهاى، قرار بده!»
bb.روز چهارم: انجام واجبات
cc.آیه
i.گرفتن دستورات الهی بهطورکامل و با قوت
<وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ>[33]
«و [یاد کنید] هنگامى [را] که کوه [طور] را برکندیم، [و] همچون سایبانى بالاى سرشان قرار دادیم؛ و پنداشتند که بر سرشان سقوط مىکند؛ [به آنان گفتیم:] آنچه [از کتاب، شریعت و احکام] به شما دادهایم با قدرت [تمام و عزمى استوار] بگیرید، و آنچه [از معارف و حقایق] در آن است متذکّر شوید تا پرهیزکار شوید.»
dd.روایت
i.عابدترین مردم
«قال رَسُولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ الْفَرَائِضَ... وَ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنِ اجْتَنَبَ الْحَرَامَ... وَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.»[34]
«رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرمود: عابدترین مردم کسی است که واجباتش را انجام دهد؛ زاهدترین مردم کسی است که از محرمات اجتناب کند؛ و سختکوشترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند.»
ee.فتوا
i.لزوم تقلید
با توجّه به آنچه بیان شد، لزوم مراجعه به فقها و عالمانی که راه اجتهاد و فقاهت را -با وسعت و گستردگی خاصی که دارد- پیموده، واضح شده و مسئله تقلید از مجتهد به حکم عقل و منطق، ثابت میگردد؛ معلوم میشود که تقلید به معنای پیروی کورکورانه (که اسلام با تمام قوا با آن مبارزه کرده و قرآن مجید آن را یکی از ناپسندترین صفات انسانی معرّفی میکند) نمیباشد؛ بلکه تقلید به معنای مراجعه فرد غیرمتخصّص در مسائل دینی، به متخصّص در دین است و میتوان حدیث ذیل که از امام عسکری{علیه السلام} نقل شده را مؤیّد این مطلب دانست: «فَأمّا مَنْ کانَ مِنَ الفُقَهاءِ، صائِناً لِنَفْسِهِ، حافِظاً لِدینِهِ، مُخالِفاً عَلی هَواهُ، مُطیعاً لأمْرِ مَوْلاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوْهُ»[35]؛ «و امّا هرکس از فقها که دارای صیانت نفس باشد و حافظ و نگهبان دین الهی باشد و با هواهای نفسانی خود مخالفت کند و مطیع فرمان خداوند متعال و مولای خویش باشد، بر مسلمانان است که از او تقلید کنند».
اکنون با توجّه به آنچه که ذکر گردید، روشن میشود که بر مؤمنین و مؤمنات واجب است در تمام احکام دینی و مسائل شرعی به مراجع بزرگوار تقلید و اسلامشناسان مورد اعتماد، مراجعه نمایند.[36]
ff.کلام بزرگان
i.ملاحسینقلی همدانی{رحمة الله علیه}
مخفى نماند بر برادران دینى که بهجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها، راهى به قرب حضرت ملکالملوک؟ج؟ نیست؛ و به خرافات ذوقیه راهرفتن فقط موجب بُعد است؛ مثلا در کیفیت ذکر «بغیر ما وَرَدَ عَنِ السّادات المعصومین؟عهم؟» عمل نماید. لذا باید شرع شریف را مقدم بدارد و هرچه در شرع شریف به آن اهتمام شده را مهم بشمارد. آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نمودهام، این است که اهمّ اشیا از براى طالب قرب، جدّ و سعى تمام در ترک معصیت است. تا این خدمت را انجام ندهى، نه ذکرت و نه فکرت به حال قلبت فایدهاى نخواهد بخشید؛ چرا که پیشکش و خدمتکردنِ کسى که با سلطان در مقام عصیان و انکار است، بىفایده خواهد بود. نمىدانم کدام سلطان، اعظم از این سلطان عظیمالشأن است؟ و کدام نقار (دشمنی) قبیحتر از نقار با اوست؟[37]
gg.شعر
«وفای عهد نکو باشد از بیاموزی وگرنه هرکه تو بینی ستمگری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بندهپروری داند»[38]
hh.داستان
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
ایشان نسبت به اجرای احکام الهی تعبد خاصی داشتند. حجتالاسلام سیدمحمدصادق لواسانی که از نزدیکان و معتمدین امام راحل بود، پس از جریان کودتای قطبزاده و دستگیری باند آنها با یکی از اعضای آنان دیدار داشت. آن شخص به اعدام محکوم شده بود و از آقای لواسانی درخواست کرد که از امام{رحمة الله علیه} تخفیف بگیرد و از اعدام او چشمپوشی شود. آقای لواسانی جریان را به امام راحل عرض کرد و از ایشان درخواست تخفیف برای مجرم مذکور شد. امام صراحتا این خواهش را رد کردند و آقای لواسانی آنقدر اصرار کرد که به گریه افتاد. امام در واکنش به این حال آقای لواسانی فرمود: با تمام ارادتی که به شما دارم، نمیتوانم خشنودی و رضایت شما را بر خشنودی خدا مقدم بدارم؛ بنابراین حکم الهی باید اجرا شود.[39]
ii.سیرۀ شهدا
i.روش غیرعلمی
یکی از سازمانهای نظامی دنبال نیروهای فنی و مهندسی بود. مصطفی (شهیداحمدی روشن) داوطلب شد و رفت. روی سوخت موشک کار میکردند. بعضی از آنهایی که آنجا بودند، تخصص نداشتند و روشهایی که به کار میبردند، غیرعلمی بود. مصطفی با آنها بحث میکرد و کوتاه نمیآمد و رییس و مسئول هم نمیشناخت. به آنها میگفت: مثل زمان جنگ جهانی دوم کار میکنید! میدید که بیتالمال را هدر میدهند، جلویشان میایستاد؛ به یکسال نکشید که از آنجا بیرون آمد.[40]
jj.ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ... وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَی.»[41]
«خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست... و مرا عمری عطا فرما که در طاعت تو صرف شود؛ اگر عمر من چراگاه شیطان گشت، جانم را بگیر قبل از آنکه گرفتار خشمت گردم.»
kk.روز پنجم: انجام واجبات
ll.آیه
i.آثار رعایت حدود الهی
<تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 13 وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ>[42]
«اینها حدود خداست، و هرکه از خدا و رسولش اطاعت کند، خدا او را به بهشتهایى که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است درآورد؛ در آن جاودانهاند، و آن است کامیابى بزرگ.(13) و هرکه از خدا و رسولش نافرمانى کند و از حدود او تجاوز نماید، خدا او را در آتشى درآورد که در آن جاودانه است و براى او عذابى خوارکننده است.»
mm.روایت
i.آثار انجام وظایف
«قالَ اَمیرُ المُؤمِنینَ{علیه السلام}: طُوبى لِنَفْسٍ أدَّتْ إلى رَبِّها فَرْضَها.»[43]
«امیرالمؤمنین{علیه السلام} فرمود: خوش به حال کسی که واجبات الهی را انجام دهد.»
nn.فتوا
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
یادگیری مسائل شک و سهو و سایر مسائلی که غالبا مورد ابتلا واقع میشود، واجب است؛ مگر آنکه مکلف از خود اطمینان داشته باشد که آن مسائل برایش پیش نمیآید. همچنانکه واجب است یادگرفتن اجزای عبادات و شرایط و مقدمات آن. بله، اگر به طور اجمال یقین داشته باشد به اینکه عملش دارای همه اجزا و شرایط و فاقد همه موانع است، عملش صحیح است؛ هرچند که به طور تفصیل به آنها آگاهی نداشته باشد.[44]
oo.آیتالله نوری همدانی؟حفظ؟
مسائلی را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.[45]
i.آیتالله جوادی آملی؟حفظ؟
مقلد باید احکام امورِ مورد ابتلای خود را یاد بگیرد، تـا هنگام نیاز مطابق حکم شرعی عمل کند. و در این جهت، فرقی بین عبادات و معاملات و شئون عادی نیست.[46]
pp.کلام بزرگان
i.آقامحمد بیدآبادی{رحمة الله علیه}
پس همّ خود را واحد ساخته، به قدم جد و جهدِ تمام، پای در جادۀ شریعت گذارد و تحصیل ملکه تقوا نماید؛ یعنی پیرامون حرام و مشتبه و مباح – قولاً و فعلاً و حالاً، خیالاً و اعتقاداً– به قدر مقدور نگردد تا طهارت صوری و معنوی حاصل شود که شرط عبادت است و اثری از عبادت مترتب شود و محض صورت نباشد. در این وقت، دقیقهای از وظایف طاعات مقرره و مندوبه را فروگذار ننماید تا بهمرور، روح قدسی قوت گیرد.[47]
qq.شعر
«گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کُشت گفتا تو بندگی کن کو بندهپرور آید
گفتم خوش آن هوایی کز باد صبح خیزد گفتا خنکنسیمی کز کوی دلبر آید»[48]
rr.داستان
i.پاداش طاعت
در زمان رسول اکرم{صلوات الله علیه} مردى از انصار براى رفع نیازمندیهایش به مسافرت رفت. هنگام رفتن با عیال خود عهد بست که از منزل بیرون نرود تا از سفر برگردد. زن هم قبول کرد و اصلا بیرون نرفت و با خود میگفت: من وعده دادم خلاف امر شوهر رفتار نکنم و به دِین خودم عمل کنم؛ تا اینکه پدرش مریض شد و شوق پدر، او را وادار کرد که به عیادت پدر برود؛ ولى طبق قولى که داده بود، نتوانست از خانه بیرون برود. بهناچار شخصى را نزد حضرت رسول اکرم{صلوات الله علیه} فرستاد تا از جانب او بگوید: با شوهرم چنین عهد بستهام ولى حالا پدرم مریض است؛ آیا اجازه مىفرمایید به عیادتش بروم؟ حضرت فرمود: هرگز اجازه نمىدهم؛ بر قول خود وفادار باش و از خانه خارج نشو! زن هم حسبالامر نبى اکرم{صلوات الله علیه} از خانه بیرون نرفت و در خانه نشست و به عهد خود وفادار ماند. چندروز بعد پدرش از دنیا رفت. او که خیلى ناراحت بود و مىخواست به تشییع برود، باز به یاد شوهر و اطاعت وى افتاد؛ با خود فکر کرد که آیا در این حال نیز نقض عهد گناه است؟ باز براى کسب تکلیف به نزد رسول خدا{صلوات الله علیه} پیام فرستاد که پدرم از دنیا رفت؛ آیا اجازه مىفرمایید به تشییع جنازه او بروم؟ حضرت فرمود: نه، اجازه نمىدهم؛ در خانهات باش و از دستور شوهر اطاعت کن! پدرش را دفن کردند و سپس حضرت رسول اکرم{صلوات الله علیه} شخصى را نزد آن زن مؤمنه فرستاد که به او بگوید: خداوند به واسطه اطاعت از شوهر، تو و پدرت را آمرزید.[49]
ss.سیرۀ شهدا
i.بهدنبال درآمد مشروع
عبدالحسین (شهیدبرونسی) نزدیک منزلش در یکمغازه سبزیفروشی کار میکرد که آنجا دهتومان حقوق میگرفت. تقریباً دوهفته گذشت که یکروز بعدازظهر به خانه آمد. یکبیل و کلنگ هم در دستانش بود. گفت: از فردا میخواهم سر گذر بروم. گفتم: اینجا کارش خوب است؛ دهتومان میدهند. گفت: این کار از کار قبلی بدتر است؛ سبزیها را داخل آب میکنند و نصف وزن آن آب است که به دست مردم میدهند؛ ما که پشت ترازو هستیم باید اینگونه سبزیها را به دست مردم بدهیم؛ اصلاً این کار درست نیست. صبح که شد بیل و کلنگ را برداشته و سر گذر رفت. تقریباً سه، چهارروزی گذشت که آمد و گفت: یکبنا مرا سر کار بنایی میبرد و روزی بیستتومان به من میدهد. گفتم: بنایی؟! گفت: هیچ اشکالی ندارد و نان زحمتکشی بهتر از این نان ماست؛ نان پاک و حلالی است.[50]
tt.ادعیه
«وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ.»[51]
«چنان مکن که به سبب چیرگی غم، از انجامدادن فرایض و مستحبات تو بازبمانم.»
uu.روز ششم: انجام واجبات
vv.آیه
i.اطاعت از فرامین الهی باعث بخشش گناهان و ورود به بهشت
<وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبًا وَ قَالَ اللَّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ>[52]
«خدا از بنىاسرائیل [بر لزوم اطاعت از آیینش و پیروى از موسى] پیمان گرفت، و از میان آنان دوازدهسرپرست برانگیختیم [تا هریک عهدهدار امور قبیلهاى از قبایل بنىاسرائیل باشد]، و خدا به آنان فرمود: یقیناً من با شمایم، اگر نماز را برپا دارید، و زکات بپردازید، و به پیامبرانم ایمان آورید، و آنان را تقویت و یارى کنید و به خدا وامى نیکو دهید، مسلماً گناهانتان را محو مىکنم، و شما را در بهشتهایى که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در مىآورم؛ پس هرکه از شما بعد از این کافر شود، یقیناً راه راست را گم کرده است.»
ww.روایت
i.صبر بر اطاعت
«قالَ أَبوُ عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام} فِی قَوْلِ اللَّهِ؟عز؟ <اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا>[53]: اصْبِرُوا عَلَى الْفَرَائِضِ وَ صابِرُوا عَلَى الْمَصَائِبِ وَ رابِطُوا عَلَى الْأَئِمَّةِ.»[54]
«امامصادق{علیه السلام} درباره آیۀ شریفۀ «صبر کنید و با صبر غلبه جویید و مرزدارى کنید» فرمود: بر واجبات صبر کنید و با صبر بر مصیبتها غلبه جویید و دست به دامن ائمه؟عهم؟ باشید.»
xx.فتوا
i.آیتالله صافی گلپایگانی{رحمة الله علیه}
مسائلی را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.[55]
ii.آیتالله سبحانی؟حفظ؟
مسائلى را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.[56] اگر فردى نتوانست احکام واجب خود را یاد بگیرد، اگر کوتاهى نکند، فاسق نیست؛ والله العالم.[57]
iii.امامخمینی{رحمة الله علیه}
سؤال: اینجانب خواهرى دارم که حدود شانزدهسال دارد و از بدو تولد تا به حال از نعمت راهرفتن محروم است؛ اگرچه داراى قدرت تکلم و هوش نسبتا خوبى است، ولى هنوز نتوانسته فرایض دینى خود را یاد بگیرد؛ هرگاه کسى مىخواهد به او چیزى یاد بدهد، فقط مىخندد و نمىتواند بگوید و تکرار کند؛ خواهشمند است نظر خود را در مورد چگونگى وظایف و فرایض شخص مذکور، بیان نمایید.
پاسخ: اگر مىتواند و عقل دارد باید وظایفش را یاد بگیرد و هرطور مىتواند عمل کند.[58]
yy.کلام بزرگان
i.آیتالله سیداحمد کربلایی{رحمة الله علیه}
ایشان شاگردان اخلاقى خویش را نسبت به این امور امر مىفرمود: مواظبت بر واجبات و ترک محرمات، کمال مراقبه در تمام روز، محاسبه در وقت خواب، تدارک و سیاست به مجازات به ضدّ در زمان مخالفت، ساعتى خلوت از اغیار و انس با خدا، مناجات در بین نماز مغرب و عشا یا بعد از عشا، و انجام مستحبّات و نوافل شب با حضور و تعقیبات.[59]
zz.شعر
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبُردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری»[60]
aaa.داستان
i.گذشتن از ریاست و ادای تکلیف
میرزای شیرازی{رحمة الله علیه} در مجلسی حضور داشت که یکروحانی وارد شد. مرحوم میرزا به او احترام فوق العادهای گذاشت؛ بهطوریکه حاضرین تعجب کردند و سبب آن را پرسیدند. ایشان فرمود: در این روحانی روحیه عجیبی وجود دارد. من و او همدرس بودیم. پس از آنکه ایشان به درجه رفیعی از اجتهاد رسید، قصد مهاجرت به شهر خودش را نمود تا در آنجا مرجع و مقتدای مردم باشد، ولی در بین راه به دهکدهای برخورد کرد که اهالی آن «علیاللهی» بودند؛ یعنی کسانی که علی{علیه السلام} را خدا میدانند. این عالم بزرگوار بر خود واجب شرعی دانست که در آنجا بماند تا مردم را از گمراهی به راه راست هدایت کند؛ ازاینرو، ریاست را ترک گفت و در آن دهکده ماند. به مسجد رفت و اعلام نمود: ای مردم! من معلم بچههای شما هستم و مزد هم به اندازه امرار معاش میگیرم. اینگونه توانست بسیاری از بچهها را دور خود جمع کند. سپس مشغول تعلیم مباحث خداشناسی و سایر برنامههای اسلامی به کودکان شد. تلاشهای او به اندازهای نتیجهبخش بود که تمام اهالی این آبادی که همه علیاللهی بودند، مؤمن و خداشناس شدند.[61]
bbb.سیرۀ شهدا
i.رعایت قانون
همان سال اول انقلاب، ایشان (شهیدمحلاتی) نماینده امام{رحمة الله علیه} در سازمان حج و زیارت شدند. موعد حج که شد، به ایشان گفتم: مرا هم همراه خودتان ببرید! گفتند: نه، من عمل خلاف شرع انجام نمیدهم. پرسیدم: کجای این کار خلاف شرع است؟ گفتند: حکمی که امام داده، فقط برای من است، نه شخص یا اشخاص دیگر! اگر خودم پول داشتم، شما را هم میبردم، اما فعلاً دستم خالی است.[62]
ccc.ادعیه
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْضِ عَنِّی کُلَّ مَا أَلْزَمْتَنِیهِ وَ فَرَضْتَهُ عَلَیَّ لَکَ فِی وَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ طَاعَتِکَ أَوْ لِخَلْقٍ مِنْ خَلْقِکَ وَ إِنْ ضَعُفَ عَنْ ذَلِکَ بَدَنِی، وَ وَهَنَتْ عَنْهُ قُوَّتِی، وَ لَمْ تَنَلْهُ مَقْدُرَتِی، وَ لَمْ یَسَعْهُ مَالِی وَ لَا ذَاتُ یَدِی، ذَکَرْتُهُ أَوْ نَسِیتُهُ.»[63]
«خدایا! بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا توفیق اداى آن ده که مرا بر آن ملزم ساختهاى و در راه طاعت خویش یا خدمت به خلق بر عهده من گذاشتهاى؛ هرچند تنم از گزاردن آن ناتوان باشد و نیرویم به سستى گراید و توانم بدان پایه نرسد و مال و دارایىام از آن قاصر آید؛ خواه به یادش داشته باشم یا از یادش برده باشم.»
ddd.روز هفتم: انجام واجبات
eee.آیه
i.ثمرات اطاعت الهی
<قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ 31 قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِینَ>[64]
«بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروى کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بیامرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.(31) بگو: از خدا و پیامبر اطاعت کنید؛ پس اگر روى گردانیدند، [بدانند که] یقیناً خدا کافران را دوست ندارد.»
fff.روایت
i.ثمرات اطاعت الهی
«قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَیَأْتُونَ بَابَ الْجَنَّةِ فَیَضْرِبُونَهُ، فَیُقَالُ لَهُمْ: مَنْ أَنْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: نَحْنُ أَهْلُ الصَّبْرِ، فَیُقَالُ لَهُمْ: عَلَى مَا صَبَرْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: کُنَّا نَصْبِرُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ نَصْبِرُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ؛ فَیَقُولُ اللَّهُ؟عز؟ صَدَقُوا أَدْخِلُوهُمُ الْجَنَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ؟عز؟: <إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ>[65].»[66]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: روز قیامت دسته اى از مردم برمیخیزند و در بهشت را میکوبند؛ به آنها گفته میشود: شما کیستید؟ میگویند: ما اهل صبریم. به آنها خطاب میشود: بر چه صبر کردید؟ میگویند: بر اطاعت خدا و از نافرمانى او صبر کردیم. خداوند؟عز؟ میفرماید: اینها راست میگویند؛ ایشان را به بهشت وارد کنید! این است معنای آیه شریفه که فرمود: همانا صابران اجر خود را بدون حساب به دست میآورند.»
ggg.فتوا
i.آیتالله مظاهری؟حفظ؟
مسائلى را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.[67]
ii.امامخمینی{رحمة الله علیه}
سؤال: شخصى در سن دوازدهسالگى بر اثر استمنا، منى از او خارج شده است؛ آیا بالغ محسوب مىشود یا نه؟ و به خاطر اینکه در زمان طاغوت بوده و متوجه این مسائل هم نبوده، از سنّ پانزدهسالگى شروع به خواندن نماز و گرفتن روزه کرده؛ آیا روزه خود را باید فقط قضا کند یا اینکه کفاره هم دارد؟
پاسخ: اگر یقین کند که منى از او خارج شده، بالغ محسوب میشود و نماز و روزه فوتشده، قضا دارد و افطار روزه اگر از روى عمد بوده، علاوه بر قضا، کفاره هم دارد. و در مورد سؤال، اگر جاهل بوده و در یادگیری مسأله کوتاهى نکرده، کفاره واجب نیست.[68]
hhh.کلام بزرگان
i.صدرالمتألهین{رحمة الله علیه}
دستورهاى شرعى براى علاج و درمان بیماریهاى قلب است که اغلب مردم از آن ناآگاه و از وجوه ربط و مناسبت میان اعمال و تخلّق به اخلاق فاضله و تنزّه قلب از امراض غفلت دارند.[69]
iii.شعر
«جمال رحمت او جلوه میدهم به گناه که جلوهگاه جلالش گناهکارانند
تو بندگی بگزین شهریار بر در دوست که بندگان در دوست شهریارانند»[70]
jjj.داستان
i.رسیدن به مقام اهلبیت؟عهم؟ با اطاعت الهی
روزی زید، برادر امامرضا{علیه السلام} در مجلسی که حضرت نیز حاضر بودند، با فخرورزی نسبت به دودمان خود با اهل مجلس برخورد میکرد؛ ازاینرو امامرضا{علیه السلام} فرمود: ای زید! این سخن که خداوند آتش را بر ذریه فاطمه؟سها؟ حرام نموده، تو را مغرور کرده است؟! به خدا قسم! این فقط مربوط به حسن و حسین؟عهما؟ و دیگر فرزندان فاطمه؟سها؟ است؛ اگر تو با انجام گناه و موسیبنجعفر{علیه السلام} با آن همه عبادت و شبزندهداری و روزههایش وارد بهشت شوید، در آن صورت تو نزد خداوند گرامی تر از او خواهی بود؛ جدم امامسجاد{علیه السلام} میفرمود: نیکوکار ما را پاداشی دوچندان و گناهکار ما را دوبرابر عذاب خواهد بود. به خدا قسم! کسی به آنچه نزد خداست جز به اطاعت پروردگار متعال نایل نمیشود؛ تو گمان میکنی با انجام گناه به آن مراتب میرسی؟!
سپس حضرت رضا{علیه السلام} به حسن وشاء فرمود: قرآن فرزند نوح{علیه السلام} را به جهت انجام گناه از خاندان نوح نمیداند؛ بنابراین کسی از خاندان ما که خدا را اطاعت نکند، از ما نیست؛ تو (حسن وشاء) با اطاعت پروردگار متعال از اهلبیت رسول خدا{صلوات الله علیه} خواهی بود.[71]
kkk.سیرۀ شهدا
i.دفتر و خودکار خاص
به مهدی (شهیدباکری) گفتم: در مسیر برگشت مقداری کاهو و سبزی بخر. گفت: سرم خیلی شلوغ است و میترسم یادم برود. تمام چیزهایی که میخواهی را روی کاغذ بنویس و به من بده! همان موقع مشغول خالیکردن جیبش بود که یکدفترچه یادداشت و یکخودکار در آورد و روی زمین گذاشت. خودکار را برداشتم تا چیزهایی که میخواستم را داخل دفترچه بنویسم. خیلی سریع به من گفت: داخل آن ننویس. گفتم: چرا؟ گفت: اینها برای بیتالمال است. گفتم: من که نمیخواهم با آن، کتاب بنویسم؛ دو سهکلمه که بیشتر نیست. گفت: نه![72]
lll.ادعیه
«وَ اعْمُرْ قَلْبِی بِطَاعَتِکَ وَ لاَ تُخْزِنِی بِمَعْصِیَتِک.»[73]
«خدایا! قلب مرا به طاعتت پر نور و معمور ساز و مرا به عصیان خود رسوا و خوار مگردان!»
mmm.روز هشتم: انجام واجبات
nnn.آیه
i.آثار اطاعت الهی
<وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ>[74]
«و از خدا و پیامبر فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید!»
ooo.روایت
i.آثار اطاعت الهی
«قالَ أَبو جَعْفَرٍ{علیه السلام}: کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ غَیْرَ ثَلَاثٍ عَیْنٍ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ فَاضَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.»[75]
«امامباقر{علیه السلام} فرمود: هرچشمى روز قیامت گریان است؛ به جز سهچشم: چشمى که در راه خدا شب را بیدار باشد، چشمى که از ترس خدا گریان شود و چشمى که از محرمات خدا بسته شود.»
ppp.فتوا
i.آیتالله وحید خراسانی؟حفظ؟
مسائلى را که انسان معمولا به آنها مبتلا مى شود، واجب است یاد بگیرد.[76]
qqq.کلام بزرگان
i.آیتالله سعادتپرور{رحمة الله علیه}
در واقع، واجبات، انسان را به حقیقت و مقام توحید حقیقى مىرسانند؛ و نوافل به منزله اسما و صفاتاند که –بهاصطلاح- واجبات را بَزَک مىکنند تا در اثر عمل به آنها، هستى حقیقى ظهور پیدا کند. مثل این مىماند که با نوافل، راهِ واجبات را نظیف و با واجبات به مقصود نایل آییم.[77]
هلاکت مردم در دوکلمه است: مشغولشدن به کارهاى مستحب و تضییع واجبات، و عمل به اعضا و جوارح بدون موافقت و همراهى قلب با آنها؛ و سالکان تنها به علت اینکه اصول را زیر پا گذاشتهاند، از وصول به حضرت حق بازداشته شدهاند.[78]
rrr.شعر
«بندهایم و پیشۀ ما بندگی است بندگان را با سببها کار نیست
مینخواهد کار بنده علتی جز که فرموده است مولا خدمتی
بنده آن باشد که بند خویش نیست جز رضای خواجهاش در پیش نیست»[79]
sss.داستان
i.پناهندگی به پرچم بیگانگان
شیخفضلالله نوری{رحمة الله علیه} در جواب سعدالدوله که نصب پرچم سفارت هلند را بر فراز خانۀ ایشان جهت درامانماندن شیخ شهید از خطر پیشنهاد میکرد، فرمود: آقای سعدالدوله! بیرق ما را باید روی سفارت اجبنی بزنند؛ چطور ممکن است صاحب شریعت به من که یکی از مبلّغان احکام آن هستم، اجازه فرماید به خارج از شریعت آن پناهنده شوم؟ مگر قرآن نخواندهاید؟ این آیه جزو محکمات است: <وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً>[80]؛ مگر آیۀ <لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِیاءَ>[81] را فراموش کردهاید؟ من راضی هستم که صدمرتبه زنده شوم و مسلمانان و ایرانیان، مرا مُثله کنند و بسوزانند، ولی پناهندۀ اجنبی نشوم و بر خلاف امر شارع مقدس اسلام رفتار نکنم.[82]
ttt.سیرۀ شهدا
i.پای در گچ
حاجاحمد (متوسلیان) زخمی شده بود. پایش را گچ گرفته، در بیمارستان مریوان بستری کردند. بچهها لباسهایش را شسته بودند؛ وقتی خبردار شد، برخاست که برود و لباسهای آنان را بشوید. به او گفتم: برادر احمد! پای شما را بهتازگی گچ گرفته اند؛ اگر گچ خیس شود، پایتان عفونت میکند. گفت: چیزی نمیشود. به حمام رفت و لباس همۀ بچهها را شست. این کار نصف روز طول کشید. با خود گفتیم: احتمالا تمام گچ خیس شده و باید عوضش کرد؛ اما یکقطره آب هم روی گچ نریخته بود. میگفت: مال بیتالمال بود؛ مواظب بودم خیس نشود![83]
uuu.ادعیه
«وَ لَا أَسْتَشْهِدُ عَلَى صِیَامِی نَهَاراً، وَ لَا أَسْتَجِیرُ بِتَهَجُّدِی لَیْلًا، وَ لَا تُثْنِی عَلَیَّ بِإِحْیَائِهَا سُنَّةٌ حَاشَا فُرُوضِکَ الَّتِی مَنْ ضَیَّعَهَا هَلَکَ.»[84]
«خدایا! هیچ روزى را نیک روزه نداشتهام تا آن را به شهادت گیرم و هیچ شبى را نیک زندهدار نبودهام تا به آن پناه جویم و هیچ مستحبى به جاى نیاوردهام تا در خور تمجید باشم؛ اگر به جاى آوردهام، فرایض تو بوده که هرکه ضایعش گذارد، به هلاکت رسد.»
vvv.روز نهم: انجام واجبات
www.آیه
i.آثار تبعیت از خداوند و رسولش{صلوات الله علیه}
<وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ>[85]
«و از خدا و پیامبرش فرمان برید، و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید که سست و بددل مىشوید؛ و قدرت و شوکتتان از میان مىرود؛ و شکیبایى ورزید؛ زیرا خدا با شکیبایان است.»
xxx.روایت
i.سختترین واجب
«قالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ{علیه السلام}: مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِکْرُ اللَّهِ کَثِیراً، ثُمَّ قَالَ: لَا أَعْنِی «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» وَ إِنْ کَانَ مِنْهُ وَ لَکِنْ ذِکْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ کَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ کَانَ مَعْصِیَةً تَرَکَهَا.»[86]
«امامصادق{علیه السلام} فرمود: از سختترین چیزهایى که خدا بر خلقش واجب ساخته است، ذکر بسیارِ خدا است؛ البته مقصودم، گفتنِ «سبحان اللَّه و الحمد اللَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر» نیست؛ اگرچه این نیز ذکر است اما مقصودم یادآوردن خداست در آنچه حلال و حرام فرموده است؛ اگر آن عمل، طاعت خداست، انجام دهد و اگر معصیت است، ترک نماید.»
yyy.فتوا
i.آیتالله بهجت{رحمة الله علیه}
مسائلی را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.[87]
ii.آیتالله مکارم شیرازی؟حفظ؟
هرکس باید مسائلى را که معمولًا مورد احتیاج او واقع مىشود، یاد گیرد یا طریقه احتیاط آن را بداند.[88]
zzz.کلام بزرگان
i.علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}
عمل به دستور شرع انور و پیروی از آداب دینی و سنن الهی بر پایه ایمان، در انسان حیاتی معنوی پدید میآورد که سرچشمه همه راحتیها و خوشیهاست؛ هرچند او در آغاز از تحقق چنین حقیقتی بیخبر و غافل باشد. انسان در اثر ایمان به خدا و پیمودن راه عبودیت حقیقی و بندگی خالصانه او و اخلاص در عمل (رفتار و گفتار) به حیات ویژه و مقام خاص معنوی میرسد که از آن به «خلافت و ولایت» تعبیر میشود. انسانها در این سیروسلوک معنوی به فراخور عبودیت و بندگی و ظرفیت وجودی خود این مقام و حیات معنوی را به دست میآورند.[89]
aaaa.شعر
«از عنایت گرچه آدم یافت جان لیک جانی بس ضعیف و ناتوان
زنده گردد زین سپس از بندگی بندگی کن تا بیابی زندگی
بنده او شو که جاویدان شوی شو گدای او که تا سلطان شوی
خدمت او زشت را زیبا کند ذره را خورشید جانافزا کند»[90]
bbbb.داستان
i.دستور حاجشیخ!
من و یکی از دوستانم در بازار حجره داشتیم. مدتی بود کاسبی ما کساد شده بود و از مشتری خبری نبود؛ درحالیکه سایر پارچهفروشها کاسبی خوبی داشتند. بااینکه از وضعیت پیشآمده ناراحت بودیم، نمیدانستیم مشکل کار کجاست؟ پارچههای مرغوب میآوردیم، گرانفروشی نمیکردیم، برخوردمان با مشتری خوب بود، حتی نسیه هم میدادیم.
یکی از رفقا که از وضعیت ما باخبر شده بود، پیشنهاد کرد به دیدن شیخحسنعلی نخودکی{رحمة الله علیه} برویم. میگفت:حاجشیخ بزرگوار و اهل نفَس است، گره مشکلات را باز میکند، مریضها را به قدرت خدا شفا میدهد. به منزلش رفتیم و بین جمعیت نشستیم. ناگاه حاجشیخ از اتاق بیرون آمد و بیمقدمه به من و دوستم اشاره کرد تا نزدش برویم. برایمان غیرمنتظره و باورنکردنی بود. در محضرش نشستیم و توان حرفزدن نداشتیم اما او خیالمان را راحت کرد. نگاه نافذش را به ما دوخت و فرمود: یکی از شما باید کاری کند که نمیکند؛ دیگری کاری میکند که نباید بکند؛ بروید و به وظیفه خود عمل کنید تا وضع شما اصلاح شود.
خداحافظی کردیم و از منزل او خارج شدیم. در فکر صحبتهای تأثیرگذار حاجشیخ بودیم. مخاطب قسمت اول کلام او خودم بودم؛ مدتها بود خواندن نمازهای روزانه را ترک کرده بودم و خواندن نماز برایم به امری طاقتفرسا تبدیل شده بود. به دوستم گفتم: میخواهم به چیزی اعتراف کنم؛ چندماه است خواندن نماز را ترک کردهام! دوستم با شرمندگی گفت: حالا که اینطور شد من هم باید به مطلبی اقرار کنم؛ مدتهاست شراب میخورم اما هیچکس خبر ندارد، حتی زن و بچهام؛ سعی میکنم ترک کنم.
قرار شد از همین امروز به وظیفه خود عمل کنیم؛ چون چیزی نمانده که ورشکست شویم. خدا خواست و خودمان هم خواستیم. آستین همت بالا زدیم. مدتی نگذشت که سرمان حسابی شلوغ شد. مشتریها طاقهطاقه پارچه میبردند و ما هرروز ظهر با شنیدن صدای اذان حجرههایمان را میبستیم و برای شرکت در نماز جماعت به مسجد بازار تشکیل میرفتیم.[91]
cccc.سیرۀ شهدا
i.رعایت قانون
حوصلهام سر رفته بود؛ اول به ساعتم نگاه کردم و بعد به سرعت ماشین؛ گفتم: آقامهدی (شهیدزینالدین)! شما که میگفتید: قم تا خرمآباد را در عرض سهساعت میروید؛ پس چرا با سرعت پایین رانندگی میکنید؟ گفت: در روز میتوان تندتر رفت اما در شب سرعت ماشین نباید بیش از هفتاد باشد؛ قانون این است و اطاعتش، اطاعت از ولیّفقیه محسوب میشود.[92]
dddd.ادعیه
«وَ ارْزُقْنَا عَمَلاً بِطَاعَتِکَ وَ تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِیِّکَ{صلوات الله علیه}.»[93]
«خدایا! اطاعتت را با انجام اعمال مورد پسندت، نصیب ما گردان و ما را بر آیین خود و بر سنت پیغمبرت بمیران!»
eeee.روز دهم: انجام واجبات
ffff.آیه
i.آثار تبعیت از خداوند و رسول{صلوات الله علیه}
<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ>[94]
«اى اهل ایمان! پیامبر را اطاعت کنید و اعمالتان را [با تخلف از دستورهای خدا و پیامبر] باطل مکنید!»
gggg.روایت
i.برترین مردم
«قَالَ الإمامُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ{علیه السلام}: مَنْ عَمِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَهُوَ مِنْ خَیْرِ النَّاسِ.»[95]
«امامسجاد{علیه السلام} فرمود: هرکس به آنچه خداوند بر او واجب ساخته عمل کند، از جمله بهترین مردم است.»
hhhh.فتوا
i.امامخمینی{رحمة الله علیه}
سؤال: زن مسلمانى که در آموختن مسائل دین احساس مسئولیت مىنماید، آیا مىتواند بدون رضایت شوهر خود براى یادگیرى مسائل و معارف اسلام از منزل خارج شود؟
پاسخ: اگر از مسائلى باشد که تحصیل آن بر زن واجب است و یادگرفتن آنها منوط به خروج از منزل باشد، اجازه لازم نیست؛ و در غیر این صورت باید اجازه بگیرد.[96]
ii.آیتالله مکارم شیرازی؟حفظ؟
پرسش: آیا اگر نمازگزار در نمازهای قضا سوره را نخوانده باشد، نماز اشتباه است؟
پاسخ: چنانچه در یادگیری مسئله کوتاهی نکرده باشد، نمازها صحیح است؛ ولی بعد از این تکرار نکند.[97]
iiii.کلام بزرگان
i.علامه طباطبایی{رحمة الله علیه}
ایشان یک فقیه متشرع بود که در رعایت سنن و آداب به تمام معنا بذل توجه داشت؛ و حتی از بهجاآوردن کوچکترین مستحبات دریغ نمینمود؛ و به آورندگان شرع مبین به دیده تعظیم و تجلیل مینگریست؛ و نسبت به بعضی از صوفیه که به شرع مقدس آنطور که باید و شاید اهمیت نمیدهند، معترض و از آنان انتقاد مینمود و روش آنان را مقرون به خطا و غیرمصیب به سرمنزل مقصود میدانست.[98]
نسبت به کسانی که دارای قوه عقلیه بوده و حکمت و فلسفه را خوانده بودند، ولی در امور شرعیه ضعیف بودند، اعتنایی نداشت و میفرمود: حکمتی که بر جان ننشیند و لزوم پیروی از شریعت را به دنبال خود نیاورد، حکمت نیست.[99]
jjjj.شعر
«برون از بندگی کاری ندارم به قدر بندگی فرمای کارم
خداوندی مجوی از بنده خویش بدین لطفم مکن شرمنده خویش»[100]
kkkk.داستان
i.تقدم بندگی خدا بر چاکری سلطان
خواجهابومنصور، وزیر سلطانطغرل، مردی دانا و لایق و خداپرست بود. او در انجام وظایف دینی مراقبت کامل داشت. معمولا هرروز پس از نماز صبح مدتی روی سجاده مینشست و به ادعیه و اذکار مشغول میشد. پس از طلوع آفتاب جامه وزارت را میپوشید و به دربار میرفت.
روزی سلطانطغرل، وزیر را قبل از طلوع آفتاب احضار کرد. مأمورین به منزل وی رفتند و امر پادشاه را ابلاغ نمودند، ولی وزیر که مشغول اذکار بود، به گفته آنان توجهی نکرد. مأمورین به پادشاه گفتند: وزیر نسبت به اوامر پادشاه احترام نمیکند. سلطان از شنیدن این سخن بسیار عصبانی شد. وقتی وزیر به دربار آمد، شاه از او پرسید: چرا دیر آمدی؟ وزیر در کمال اطمینان عرض کرد: ای پادشاه! من بنده خداوندم و چاکر سلطانطغرل ! تا از بندگی خدا فارغ نشوم، نمیتوانم به وظایف چاکری پادشاه قیام نمایم. گفتار پر از حقیقت وزیر، شاه را سخت تحتتأثیر قرار داد و دیدهاش را اشکآلود کرد. به وزیر آفرین گفت و سفارش کرد که همواره به این روش ادامه بده و بندگی خدا را بر چاکری ما مقدم بدار تا از برکت آن، کشور همواره بر نظم صحیح استوار بماند.[101]
llll.سیرۀ شهدا
i.وفای به عهد
وقتی مصطفی (شهیدچمران) به خواستگاری من آمد، مادرم گفت: شما نمیتوانید با این دختر زندگی کنید؛ نمیتوانید برایش مستخدم بیاورید! او خیلی آرام گفت: من نمیتوانم برایش مستخدم بیاورم؛ اما قول میدهم تا زندهام وقتی بیدار شد، تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی دم تخت بیاورم. تا وقتی که شهید شد، اینطور بود. حتی زمانی که در اهواز و جبهه هم بودیم، اصرار میکرد که تختم را مرتب کند. میرفت شیر میآورد. بااینکه خودش قهوه نمیخورد، بهخاطر من درست میکرد. میگفتم: چرا مصطفی؟ میگفت: من به مادرتان قول دادهام تا زنده هستم این کار را برای شما انجام بدهم.[102]
mmmm.ادعیه
«وَ اسْتَعْمِلْنِی بِطَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ رَسُولِکَ مُحَمَّدٍ{صلوات الله علیه} اَبَداً مَا اسْتَعْمَرْتَنِی.»[103]
«و تا زمانی که زنده هستم مرا به کار طاعت خود و رسولت محمد{صلوات الله علیه} بگمار!»
[1]- النساء، 69 و 70.
[2]- تصنیف غررالحکم، ص176.
[3]- توضیحالمسائل جامع (سیستانی)، ج1، ص34.
[4]- ر.ک: وسائلالشّیعة، ج27، ص142.
[5]- همان، ص144.
[6]- مستدرکالوسائل، ج17، ص315.
[7]- وسائلالشّیعة، ج11، ص12.
[8]- مرزبان وحى و خرد (علامه طباطبایی{رحمة الله علیه})، ص49.
[9]- دیوان فیض کاشانى، ج2، ص1099.
[10]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص73.
[11]- سلام بر ابراهیم، ص17.
[12] - الصحیفةالسجادیة، ص50 (دعای 6).
[13]- الأنفال، 1.
[14]- الکافی، ج2، ص74.
[15]- توضیحالمسائل جامع (سیستانی)، ج1، ص36.
[16]- شرح چهلحدیث، ص8.
[17]- سرّالصلوة، ص13.
[18]- سعدی، مواعظ، قصیدۀ 56.
[19]- سوخته، ص72.
[20]- همان، ص73.
[21]- خودسازی به سبک شهدا، ص42.
[22]- مصباحالمتهجد، ج1، ص56.
[23]- عبس، 17-23.
[24]- الکافی، ج2، ص73.
[25]- همان، ص74.
[26]- توضیحالمسائل جامع (سیستانی)، ج1، ص36.
[27]- عطش، ص107.
[28]- مهر تابان، ص30.
[29]- دیوان فیض کاشانی، ج2، ص930.
[30]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص248.
[31]- علمدار، ص136.
[32]- الصحیفةالسجادیة، ص52 (دعای 6).
[33]- الاعراف، 171.
[34]- من لایحضره الفقیه، ج 4، ص394.
[35]- وسائلالشیعة، ج27، ص131.
[36]- توضیحالمسائل جامع (سیستانی)، ج1، ص37.
[37]- تذکرةالمتقین، ص170.
[38]- دیوان حافظ، غزل 257.
[39]- مردان علم در میدان عمل، ج5، ص178
[40]- یادگاران، ج22، ص14.
[41]- الصحیفةالسجادیة، ص94 (دعای 20).
[42]- النساء، 13 و 14.
[43]- تصنیف غررالحکم، ص176.
[44]- تحریرالوسیلة، ص12 (باب تقلید، مسئله 23).
[45]- توضیحالمسائل (نوری همدانی)، مسئله 11.
[46]- توضیحالمسائل (جوادی آملی)، مسئله 11.
[47]- سیمای فرزانگان، ص108.
[48]- دیوان حافظ، غزل 236.
[49]- برگرفته از: بحارالانوار، ج 22، ص145.
[50]- خاکهای نرم کوشک، ص26.
[51]- الصحیفةالسجادیة، ص54 (دعای 7).
[52]- المائدة، 12.
[53]- آلعمران، 200.
[54]- الکافی، ج2، ص81.
[55]- توضیحالمسائل (صافی گلپایگانی)، مسئله 11.
[56]- توضیحالمسائل (سبحانی)، مسئله 8.
[57]- استفتائات (سبحانی)، ج3، ص43.
[58]- استفتائات (امامخمینی)، ج1، ص16.
[59]- پاسداران حریم عشق، ج2، ص376.
[60]- گلستان سعدی، ص108.
[61]- داستانهای مبارزه با نفس، ص77.
[62]- پیک افتخار 7، یکعمر مبارزه، ص40.
[63]- الصحیفةالسجادیة، ص108 (دعای 22).
[64]- آلعمران، 31 و 32.
[65]- الزمر، 10
[66]- الکافی، ج2، ص75.
[67]- توضیحالمسائل (مظاهری)، ص19.
[68]- استفتائات (امامخمینی)، ج1، ص127.
[69]- کسر أصنامالجاهلیة، ص83.
[70]- دیوان شهریار، غزل 50.
[71]- بحارالانوار، ج49، ص218.
[72]- یادگاران، ج3، ص23.
[73]- مصباحالمتهجد، ج2، ص829.
[74]- آلعمران، 132.
[75]- الکافی، ج2، ص80.
[76]- توضیحالمسائل (وحید خراسانی)، ص8 (مسئله 11).
[77]- راز دل، ص201.
[78]- پاسداران حریم عشق، ج2، ص341.
[79]- مثنوی طاقدیس، ص36.
[80]- «و خدا هرگز هیچ راه سلطهاى به سود کافران بر ضدمؤمنان قرار نداده است»؛ (النساء، 141).
[81]- «اى اهل ایمان! یهود و نصارى را سرپرستان و دوستان خود مگیرید!»؛ (المائده، 51).
[82]- هزارویک حکایت اخلاقی، ص405.
[83]- یادگاران، ج9، ص31.
[84]- الصحیفةالسجادیة، ص150 (دعای 32).
[85]- الانفال، 46.
[86]- الکافی، ج2، ص80.
[87]- توضیحالمسائل (بهجت)، مسئله 17.
[88]- توضیحالمسائل(مکارم شیرازی)، ص17 (مسئله 12).
[89]- در محضر ارباب معرفت، ص66.
[90]- مثنوی طاقدیس، ص351.
[91]- سربازان خدا، ص84.
[92]- یادگاران، ج10، ص54.
[93]- مصباحالمتهجد، ج2، ص587 (دعای ابوحمزه ثمالی).
[94]- محمد، 33.
[95]- الکافی، ج2، ص81.
[96]- استفتائات (امامخمینی)، ج3، ص124.
[97]- پایگاه اطلاعرسانی آیتالله العظمی مکارم شیرازی (www.makarem.ir).
[98]- مهر تابان، ص123.
[99]- همان، ص125.
[100]- هفتاورنگ جامی، یوسف و زلیخا، بخش 44.
[101]- حکایات منبر، ص7.
[102]- پیک افتخار 4، سردار سالک، ص31.
[103]- مصباحالمتهجد، ج2، ص595 (دعای ابوحمزه ثمالی).