روز چهلم: گناهان (سوءظن)

آیه

نهی از سوءظن

<یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لَا تَجَسَّسُوا>[1]

«اى ‌اهل ایمان! از بسیارى از گمان‌ها [در حقّ مردم‏] بپرهیزید؛ زیرا برخى از گمان‌ها گناه است. و [در امورى که مردم پنهان‌ماندنش را خواهانند] تفحص و پى‏جویى نکنید!»

روایت

نهی از سوءظن

«قالَ رَسولُ اللَّهِ{صلوات الله علیه}: إیّاکُم و الظَّنَّ، فإنَّ الظّنَّ أکْذَبُ الحَدیثِ، و لا تَحَسَّسوا و لا تَجَسَّسوا.»[2]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: از بدگمانی دورى کنید؛ زیرا گمان دروغ‌ترین سخن است؛ و در پى شنیدن سخنان مردم و کشف عیب آنان نباشید.»

«قالَ رَسولُ اللَّه{صلوات الله علیه}: إنّی لَم اؤمَرْ أنْ انقِّبَ عن قُلوبِ النّاسِ و لا أشُقَّ بطُونَهُم.»[3]

«پیامبر خدا{صلوات الله علیه} فرمود: من مأمور نیستم که دل‌هاى مردم را بکاوم و درونشان را بشکافم.»

فتوا

آیت‌الله مظاهری؟حفظ؟

از گناهان بزرگ در اسلام سوءظن به دیگران است و این گناه بزرگ علاوه بر اینکه عملی حرام است، در بسیاری از موارد منجر به قتل و جدایی دوستان از یکدیگر، طلاق و بی‌مهری شوهر با زن یا زن با شوهر، بغض و کینه، و مانند اینها می‌شود.[4]

کلام بزرگان

آیت‌الله شهیددستغیب{رحمة الله علیه}

شهید ثانی{رحمة الله علیه} می‌فرماید: چنانچه بدگویی درباره مؤمن حرام است، بدگمانی و حدیث نفس به آن نیز حرام می‌باشد.

مقصود از بدگمانی حرام این است که او را نزد خود بدون دلیل قطعی، بد بدانی؛ اما مجرد خطور این گمان، حرام نیست؛ چون بدون اختیار است و از آن عفو شده است. از اینجاست که در شرع گفته‌اند: هرگاه از دهان کسی بوی شراب استشمام کردی، نباید بگویی: او شراب نوشیده است. زیرا احتمال دارد که شراب را فقط مضمضمه کرده و از دهانش بیرون ریخته باشد یا اینکه به‌زور در دهانش ریخته باشند و یا خودش از روی اشتباه نوشیده است. بنابراین، بدگمانی به مسلمان جایز نیست.[5]

شعر

«از خیال زشت خود مَنگر به من                           بر محبان از چه داری سوءظن

ظن نیکو بر، بر إخوانِ صفا                                   گرچه آید ظاهر از ایشان جفا

این خیال و وهم بد چون شد پدید                        صدهزاران یار را از هم برید»[6]

داستان

 جنید بغدادی و مسکین

جنید می‌گوید: وارد مسجدی شدم. فردی را دیدم که به مردم می‌گفت: اگر امکان حل مشکل من برای شما فراهم است، مشکلم را حل کنید. در دلم گذشت که این بدبخت مفت‌خور و سربار مردم، چارچوب بدنش سالم است؛ چرا از پی کاری نمی‌رود؟

فردای آن روز کنار دجله آمدم؛ دیدم آن مرد سائل خرده‌سبزی‌هایی که مردم، بالاتر از آن محل به آب می‌دهند را از آب می‌گیرد و می‌خورد. تا چشمش به من افتاد، گفت: دیروز بدون دلیل در باطنت از من غیبت کردی و مرا هدف سوءظن قرار دادی؛ به‌خاطراینکه باطنت را آلوده نمودی و خود را از رحمت خدا محروم کردی، توبه کن! من اگرچه چارچوب بدنم سالم است ولی او خواسته که در تنگنای مادی گرفتار باشم و این مطلب ربطی به تو ندارد که نسبت به آن قضاوت بیجا کنی؛ من در عین تنگدستی و تهیدستی از پروردگارم خشنودم و کمترین گله و شکایتی از او ندارم.[7]

سیرۀ شهدا

پذیرش بی‌شرط مردم

شهید حاج‌قاسم سلیمانی مشتاقانه به میان مردم می‌رفت و با همه دم‌خور می‌شد. احوال این را می‌پرسید،‌ گره کار آن را باز می‌کرد، با یکی سلفی می‌گرفت و به دیگری هدیه می‌داد. نه به تیپ و قیافه نگاه می‌کرد و نه به گرایش سیاسی طرف. از اینکه بعضی‌ها خط‌کش می‌گذارند و مردم را دسته‌بندی می‌کنند، گلایه داشت. یک‌روز بی‌پرده حرف دلش را گفت: اینکه در جامعه مدام بگوییم: این بی‌حجاب است، آن باحجاب است،‌ این اصلاح‌طلب است و آن اصول‌گرا و... در انتها کسی باقی نمی‌ماند؛ می‌خواهید چه کسی را حفظ کنید؟ همه اینها مردم هستند؛ مگر تمام فرزندان شما متدینند؟ همه بچه‌های شما نمازشب‌خوان هستند؟ هر کسی این ادعا را داشته باشد، ‌اشتباه می‌کند. پدر خانواده باید همه را جذب کند.

ایشان در جایی دیگر گفته بود: همان دختر کم‌حجاب،‌ دختر من است، دختر ما و شماست.[8]

ادعیه

«قَدْ مَلَکَ الشَّیْطَانُ عِنَانِی فِی سُوءِ الظَّنِ‏ وَ ضَعْفِ الْیَقِینِ، فَأَنَا أَشْکُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِی، وَ طَاعَةَ نَفْسِی لَهُ، وَ أَسْتَعْصِمُکَ مِنْ مَلَکَتِهِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ فِی صَرْفِ کَیْدِهِ عَنِّی.»‏[9]

«شیطان عنانم را گرفته و مرا به عرصه بدگمانى مى‌کشد و پایه‏هاى یقینم را سست مى‏گرداند؛ پس اى‌ خدای من! از مجاورت چنین همنشین نابکاری که مرا به اطاعت خود وا مى‏دارد، به تو شکایت مى‏کنم و از تسلط او بر خود، به تو پناه مى‏آورم و به درگاه تو زارى مى‏کنم تا کید او را از من دور دارى.»

 

 

[1]- الحجرات، 12.

[2]- حکمت‌نامه پیامبر اعظم{صلوات الله علیه}، ج‏8، ص536.

[3]- همان.

[4]- توضیح‌المسائل (مظاهری)، ص423.

[5]- گناهان کبیره، ج2، ص374.

[6]- مثنوی معنوی، ص727.

[7]- عبرت‌آموز، ص173.

[8]- سلیمانی عزیز، ص223.

[9]- الصحیفةالسجادیة، ص152 (دعای 32).

فهرست مطالب